بینش بخشی درباره مبدأ

درجه انسانیت انسان

حد نصاب توحید، توحید در «الوهیت» است؛ یعنی توحید مراتبی دارد از قبیل اعتقاد به واجب الوجود بودن خدا، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت تکوینی، توحید در ربوبیت تشریعی، توحید در استعانت و توحید در الوهیت.
شنبه، 18 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درجه انسانیت انسان
از جمله اموری که درجه انسانیت انسان به آن بستگی دارد، آگاهی و توجه به «توحید» است. توحید به عنوان یک اصل اسلامی، هیچ معنایی جز توحید خدا، آن هم به معنای یکی دانستن و یکی شمردن خداوند، ندارد. توحید مراتبی دارد و یک انسان موحد باید به همه مراتب آن اعتقاد داشته باشد. کسی که پایه یا مرتبه ای از توحید را قبول دارد، نسبت به کسی که چنین مرتبه ای را قبول ندارد، امتیاز ندارد و شریف تر از او نیست.انسان به لحاظ مختار بودن و داشتن آزادی و اراده، طبیعت تأثیر پذیری و الگوپذیری یا تقلید از دوستان، بزرگ ترها، والدین و حتی ملل دیگر را دارد و این مسئله را نمی توان انکار کرد.علامه مصباح یزدی می گوید: حد نصاب توحید، توحید در «الوهیت» است؛ یعنی توحید مراتبی دارد از قبیل اعتقاد به واجب الوجود بودن خدا، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت تکوینی، توحید در ربوبیت تشریعی، توحید در استعانت و توحید در الوهیت. حال اگر کسی به برخی مراتب اعتقاد داشته باشد، ولی به برخی دیگر معتقد نباشد، به چنین شخصی موحد نمی گویند. (1)
 

 بینش بخشی درباره دنیا

یکی از موضوعاتی که استاد مصباح به ضرورت تغییر دیدگاه هر مؤمن نسبت به آن تأکید می کنند، دنیاست. نگاه ابزاری و آلی داشتن نسبت به دنیا، فنا پذیر دانستن دنیا، دل نبستن به آن، مقصد قرار ندادن آن، بلکه دنیا را راه تقرب إلى الله و تکامل و نیل به حیات واقعی آخرت دانستن، از جمله بینش های صحیح در این زمینه است.
 

بینش بخشی درباره معاد

همان طور که پیش از این گفته شد، علامه مصباح یزدی بر این موضوع اعتقاد راسخ دارند که حیات واقعی انسان در آخرت است. در حقیقت، اعتقاد به آخرت در اصلاح رفتار بسیار مؤثر است. سعادت و شقاوت انسان در آخرت، در گرو اعمال اختیاری ای است که در این دنیا انجام می دهد و ملاک خوشبختی او در آن عالم، این است که در پیشگاه الهی سربلند باشد.
 

تقلید (الگودهی و الگوپذیری)

 تقلید لزوما به مفهوم الگودهی و الگوپذیری نیست؛ یعنی این طور نیست که هرجا تقلید بود، حتما از رفتاری الگوبرداری شده باشد؛ یعنی اینکه اگر فردی از کسی تقلید می کند، به این معنا نیست که آن فرد را به عنوان الگوی خودش انتخاب کرده است. به عبارت دیگر تقلید با الگودهی و الگوپذیری رابطه تساوی صددرصدی ندارند؛ اما از طرف دیگر، در فرایند الگودهی و الگوپذیری، نقش تقلید را که یک نقش جدی است، نباید فراموش کرد.
 
بر اساس اصل های هشتم، دهم و دوازدهم، یکی از روش‌های تربیتی، الگوسازی یا اسوه سازی است. قبل از آنکه به توضیح این شیوه بپردازم، ذکر این نکته را مفید میدانم که در فرایند یاددهی – یادگیری ارزش های اخلاقی ای که ریشه در «واقعیات» دارند، اصل آن است که آنها را به کمک عقل و با دلیل و برهان کشف کرد و آموزش داد؛ ولی اگر در مواردی عقل انسان، از شناسایی، کشف و عملی کردن آن ارزشها قاصر بود، به گفتار معصومان و در مرتبه نازل تر، به آرای کسانی که ارزش ها را شناخته اند، اعتماد می شود و از رفتار عملی آنها الگوبرداری می گردد. ولی فرایند یاددهی – یادگیری ارزش های اخلاقی ای که از «اعتباریات» صرف محسوب می شوند، از راه تقلید صورت می گیرد؛ ارزش های اخلاقی ای از قبیل مقررات راهنمایی و رانندگی، آداب غذا خوردن، آداب لباس پوشیدن و شیوه معماری و خانه سازی که بیشتر به منظور هماهنگی با دیگران است.
 
یکی از روش های تربیتی عینی و کاربردی تعلیم و تربیت که به کارگیری آن در متربیان بسیار تأثیرگذار است، روش الگویی است که از آن با عناوین الگوسازی، اسوه سازی و تقلید یاد می شود. تقلید، رفتاری آگاهانه و هدفدار است که به انگیزه های مختلفی صورت می گیرد. (2)
 
انسان به لحاظ مختار بودن و داشتن آزادی و اراده، طبیعت تأثیر پذیری و الگوپذیری یا تقلید از دوستان، بزرگ ترها، والدین و حتی ملل دیگر را دارد و این مسئله را نمی توان انکار کرد. به فرمایش علامه مصباح یزدی یکی از عوامل جامعه پذیری و فرهنگ پذیری و به عبارت دیگر یکی از راه هایی که فرد از طریق آن تحت تأثیر جامعه قرار می گیرد، «تقلید» است. در واقع، قسمت عمده یادگیری های انسان از طریق «تقلید» صورت می پذیرد. در قرآن کریم به برخی از این گونه تأثیر پذیری ها از فرهنگ اشاره شده است؛ مثلا، خداوند داستان قوم حضرت موسی(علیه السلام) را بیان می کند که وقتی از مصر به طرف ارض مقدسه حرکت می کردند، در بین راه به شهری رسیدند که مردم آن، از زندگی خوبی برخوردار بودند و بتخانه زیبایی داشتند که در آنجا به پرستش بتهایشان مشغول بودند .... قوم حضرت تحت تأثیر آنها قرار گرفتند، به طوری که از حضرت موسی(علیه السلام) به تقاضا کردند که برای آنها نیز خدایی مثل خدایان بت پرستان قرار دهد. خداوند متعال در برخی آیات، حتى به الگوگیری از دیگران، سفارش نیز کرده است؛ به طور مثال می فرماید: (لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا.)(3) طبق این آیه و آیات شبیه به آن، باید گفت که قرآن روش الگویی را به عنوان یک روش اساسی در تربیت به کار بسته است.
 
در علوم جدید نیز به استفاده از این روش بسیار توجه شده و بر بهره برداری از آن تأکید فراون گردیده است. این علوم آثار مثبتی برای روش مزبور قایل اند. روان شناسانی همانند پیاژه و موریس دیس نیز به روش الگوگیری در تعلیم و تربیت توجه داشته اند و آن را از عوامل مهم رشد کودک و زمینه اساسی یادگیری اجتماعی دانسته اند. از دیدگاه البرت بندورا، بنیانگذار نظریه یادگیری اجتماعی، نقش اصلی را در یادگیری تقلید و مشاهده سرمشق بازی می کند. کودکان اغلب، اطلاعاتی را که نیاز دارند، با مشاهده رفتار دیگران، حفظ، بازسازی ذهنی و در نهایت، اجرای آن در مقام عمل، به دست می آورند.
 
پی‌نوشت:
1. محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ۳۱ (خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی)، ص 6108.
2. همو، جامعه و تاریخ، ص ۱۷۵-۲۱۰.
٣. احزاب (۳۳)، ۰۲۱ 4
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما