در قرآن کریم، رجوع و هجرت انسان به سوی خدا، به «فرار» نیز تعبیر شده است: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ»[2]؛ «به طرف خدا هجرت و فرار کنید». دستور فرار به قلعه امن توحید، متوجّه همه- حتی معصومین علیهم السلام- است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا گناه کار ندارد. البته کسانی که خیلی دورند، باید تلاش بیشتری کنند تا خود را به این قلعه امن برسانند. فرار از خود و رجوع به طرف خدا، چندین مرحله دارد:
یکم. جاهلان باید از نادانی، به علم فرار کنند و معارف و احکام الهی را فرا گیرند.
دوّم. وقتی به علم رسیدند، باید با عمل به دانسته های خود، از علم حصولی به علم حضوری برسند.
سوّم. هنگامی که به علم حضوری رسیدند و «علم الیقین» آنان «عین الیقین» شد، باز هم باید از این مرحله صعود کرده و «فرار» را ادامه دهند تا از «عین الیقین» به «حق الیقین» برسند و سیر را ادامه دهند تا آنجا که چیزی جز حق مشاهده نکنند و به توحید ناب و خالص دست یابند.
پس درنگ در هیچ مرحله ای، روا نیست و همه موظّف و مکلّف به توبه هستند.
سرّ توبه این است که تائب همواره، در بیم و امید است؛ نه یقین دارد که گذشته و خطاهایش بخشیده شده و نه نا امید از بخشش و رحمت الهی است. این حالت خوف و رجا، مهم ترین عامل حرکت و سلوک و تزکیه روح یا جهاد اکبر است.
ویژگی های توبه خالص
از آداب و شرایط توبه خالصانه، این است که تائب دارای ویژگی های زیر باشد:1- از قصور و تقصیر خویش جداً پشیمان باشد.
2- عزم جدی بر ترک گناه کند.
3- نسبت به پرداخت حقوقی که از دیگران ضایع کرده و جبران آنها اقدام کند.
4- واجباتی که از او فوت شده قضا کند.
5- از پذیرفته نشدن توبه اش بترسد و در عین حال امید داشته باشد که به واسطه رحمت گسترده الهی، توبه اش پذیرفته می شود.
6- به جای لذت گناه، سختی طاعت را بر خود هموار سازد. [3]
با وجود بخشیده شدن گناه و پذیرش توبه، به واسطه فضل و لطف الهی، بین فردی که گناه کرده و سپس توبه نموده، با فردی که از ابتدا مراقب بوده به گناه آلوده نگردد، تفاوت هایی وجود دارد؛ از جمله اینکه:
1- برخی از بزرگان گفته اند: قلب کسی که گناه نکرده، مانند لوح سفیدی است که چیزی بر آن نوشته نشده؛ ولی فردی که گناه کرده و سپس توبه نموده، قلبش همانند لوح سفیدی است که بر آن چیزی نوشته باشند و بعد پاک شده است. [4]
منظور این است که چه بسا پاره ای از آثار شوم گناه، در نفس باقی بماند و در نتیجه یک سری آثار منفی در پی داشته باشد. البته این مسئله ارتباط زیادی با چگونگی توبه و مرتبه آن نیز دارد؛ یعنی، هر اندازه توبه جدی تر، خالصانه تر و کامل تر باشد؛ در خنثی سازی این آثار مفیدتر است و در مواردی همه آثار گناه را محو می سازد. از این رو امام باقر علیه السلام فرموده:
التائب من الذنب کمن لاذنب له[5]؛
«توبه کننده از گناه چون کسی است که گناهی نکرده است»؛ یعنی، توبه راستین همان ارزش، صفا و حقیقتی را در پی می آورد که پارسایی در پی داشت.
2- کسی که از اول گناه نکرده و با هوای نفس خود مبارزه کرده و نفس خویش را از لذت های نامشروع باز داشته است؛ پاداش بزرگ مجاهدت با نفس و خودداری از گناه در انتظار او است. به جای لذت ها و کامروایی هایی که برای رضای خدا از آنها چشم پوشی کرده است، خداوند بالاترین پاداش ها و لذایذ روحی و معنوی و نعمت های بهشتی را برای او مهیا می سازد. اما تائب، با توبه خویش آتش گناه را خاموش می کند؛ ولی از آن بهره های معنوی محروم است؛ مگر آنکه پس از توبه و انابه، بتواند با تلاش های خالصانه و مجاهدت، به تقرّب بیشتر نایل آید و به تناسب، مراتب و درجاتی را کسب کند.
3- کسی که از اول مراقب بوده تا آلوده به گناه نشود، در ادامه سیر الی اللّه با سرعت بیشتری می تواند طی طریق کند و به درجات عالی تری دست یابد. بنابراین همواره او جلوتر از کسی است که زمانی را باید صرف توبه و پاکسازی درون خود کند. در عین حال کسی هم که گناه نکرده، همواره باید از احوال خود مراقبت کند و به جهاد اکبر ادامه دهد. به ویژه باید مواظب باشد که گرفتار عجب و خودبینی نشود؛ وگرنه در مرتبه فروتری نسبت به توبه کار قرار خواهد گرفت.
در روایتی آمده است که خداوند فرمود: «ای داود! بشارت ده گناه کاران را و بترسان صدیقان را». عرض کرد: چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم اینها را؟ فرمود:
«بشارت ده گناه کاران را که همانا من توبه را می پذیرم و از گناه می گذرم و بترسان صدیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا نیست بنده ای که من به پا دارم از برای حساب مگر اینکه هلاک شود»[6].
پی نوشت ها:
[1] . نور(24)، آیه 31.
[2] . ذاریات(51)، آیه 5.
[3] . جهت آگاهى بیشتر نگا: محمد، شجاعى، مقالات،(تهران: سروش 1378، چاپ سوم)، ج 2، صص 75- 315.
[4] . براى آگاهى بیشتر ر. ک: ناصر، مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 24، ذیل آیه شریفه 8، سوره« تحریم».
[5] . اصول کافى، تحقیق على اکبر غفارى،(تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365)، ج 2، ص 435.
[6] . اصول کافى، ج 1، ص 314، کتاب ایمان و کفر، باب عجب، حدیث 8.
ق: روح اللّه، خمینى، چهل حدیث،(مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، ص 68.
منبع: حوزه نت