این نامه گویای این مطلب است که این پدر نمیداند که جدیت می تواند با محبت همراه باشد. او تصور می کند وقتی با محبت رفتار میکند دیگر نباید جدی باشد و بالعکس، اما اگر بداند که ما می توانیم سخت ترین کارها و برنامه های خود را با جدیت تمام و در عین حال با محبت و لبخند به انجام برسانیم، قطعا می تواند در زندگی خود شرایط مناسب و مطلوبی را برای فرزندانش ایجاد کند. در حقیقت، جدیت به معنای داشتن نظام و برنامه و هدف در زندگی و کار است. کسی که با هدف معین، نظام و برنامه ای خاص را برای خود طراحی می کند و مقید است که آن را اجرا کند، فردی است جدی و چه خوب است چنین فردی در تمام مراحل انجام کار با رویی خوش و لبی خندان با دیگران برخورد کند.
خانواده ای که در آن، برنامه و نظام مشخصی از کار، تحصیل، استراحت و حتی تماشای تلویزیون و دید و بازدید دوستان و آشنایان وجود دارد و در عین حال محبت، لبخند و صبر نیز اجزای جدایی ناپذیر آن است، خانواده ای مطلوب و مناسب است. اقتدار هرگز با صمیمیت و دوستی مغایرت ندارد. پدر و مادری که در زندگی جدی هستند، می توانند اقتداری همراه با ملاطفت و ملایمت و دوستی با فرزندان خود داشته باشند.نشان دادن واکنش آنی و خشونت در مقابل فرزندان، نمی تواند نشانه اقتدار و سلطه پدر و مادر باشد. بسیارند نوجوانانی که از والدین خود هراسان و ترسان اند، اما هرگز سلطه آنان را بر کارهای خود نمی پذیرند.انسان موجودی اجتماعی است و بزرگ ترین دردش تنهایی است. رابطه با دیگران - چه هم جنس و چه غیر هم جنس - کلید رهایی از این رنج است. دریا از ساحل زیباتر است. موجهای بلند آن هم شگفت انگیز است.این گونه نوجوانان و جوانان، کارهای خود را پنهانی و با مخفی کاری انجام می دهند و در درازمدت نیز رابطه طبیعی و اجتماعی خود را با والدین خویش قطع می کنند. این افراد، هر چند با پدر و مادرشان در یک خانه زندگی می کنند، اما هیچ ارزشی برای حضور آنان قائل نخواهند بود. این نوع رفتار، می تواند نمونه ای از اقتدار مبتنی بر خشونت باشد، در حالی که اقتدار مبتنی بر عواطف انسانی و روابط سالم خانوادگی می تواند تا پایان عمر استمرار داشته باشد.
فرزندانی که اقتدار و سلطه تربیتی والدین خویش را می پذیرند، معمولا افرادی هستند که در رابطه با والدین، احساس آرامش و راحتی و لذت می کنند. نشانه وجود چنین ارتباطی، برقرار بودن جو تفاهم وگفت و شنود بین پدر و مادر و فرزندان است. در عین حال که پدر و مادر باید فرزندان خود را باحیا بار بیاورند، باید به گونه ای با آنان رفتار کنند که فرزندانشان احساس کنند هر مسئله ای را در صورت لزوم می توانند به راحتی با آنها در میان بگذارند.
عدم آموزش حدود شرعی
عامل دیگر در ایجاد اختلال در روابط بین دو جنس - در جامعه ما - می تواند ناشی از عدم آموزش صحیح درباره محرم و نامحرم باشد. خانواده ها معمولا در این زمینه برنامه منظمی ندارند. بسیاری از خانواده ها اختلاط نامحرم های فامیل را مجاز می دانند. روابط صمیمانه دخترعمو و پسرعمو، دخترعمه و پسردایی و بالعکس و حتی وجود روابط صمیمانه در افراد دورتر فامیل، و عدم رعایت حجاب در مقابل چنین افرادی، نشانه عدم آموزش حدود شرعی مناسب به فرزندان است، متأسفانه برخی از پدران و مادران نیز در رعایت آنها سهل انگاری و ساده اندیشی میکنند.آموزش این حدود و رعایت آنها، نه تنها نشانه عقب ماندگی یا محدود کردن فرزندان نیست، بلکه نشانگر دقت و توجه یک خانواده به حدود رفتار اجتماعی است. هر چه فرهنگ یک خانواده بالاتر باشد به جزئیات و دقایق زندگی، از جمله دقایق روابط اجتماعی با دیگران توجه بیشتری میکند. مثلا بعضی از خانواده هایی که از لحاظ فرهنگی در سطح پایینی هستند، حتی به رعایت بهداشت فردی، حتى صابون زدن دست و مسواک کردن دندان بی تفاوتی هستند. این بی تفاوتی نشانه رشد و تعالی آنان نیست، نشانه پایین بودن سطح فکر و فرهنگ آنان است. رعایت جزئیات و دقایق در روابط اجتماعی هم، از این قاعده مستثنی نیست. دختری که در برخورد با نامحرم، از جمله پسر عمو، پسر عمه، پسر دایی و پوشش کاملی داشته، حجاب خود را حفظ می کند و رفتار سنگین و وزینی در مقابل آنها دارد، سطح فکر و فرهنگ بالای خود را نشان می دهد. به این ترتیب، خانواده ها باید برنامه مشخصی در زمینه آموزش حدود رفتاری با محرم و نامحرم، و حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند.
انسان موجودی اجتماعی است و بزرگ ترین دردش تنهایی است. رابطه با دیگران - چه هم جنس و چه غیر هم جنس - کلید رهایی از این رنج است. دریا از ساحل زیباتر است. موجهای بلند آن هم شگفت انگیز است. ورود به دریا قایق و بلم و کشتی می خواهد. نوع وسیله، بسته به میزان پیش روی در دریا فرق دارد. همین دریای خیال انگیز، بی وسیله، انسان را به کام خود می کشد، مثل دوستی ها و رابطه ها. رابطه به خودی خود عیبی ندارد، ولی از رابطه با غیر همجنس چه می خواهید؟ می پرسند: گفت وگوی تلفنی چه اشکالی دارد؟ باید گفت: آن سوی سیم تلفن، چه کسی با شما سخن می گوید؟ او به دنبال چه چیزی است؟ آیا او هم می خواهد عقایدش را بگوید؟ آیا فقط عقایدش را می گوید؟ شما چطور؟ چه انگیزه ای شما را واداشته تا به مبادله عقاید خود بپردازید؟ چرا بیان افکارتان با دوستان هم جنستان دل انگیز و دلچسب نیست؟ چرا با هم کلاسهای خود به رفع مشکلات درسی نمی پردازید؟ همه می دانند که در جوانی، میل غریبی به غیر هم جنس از درون آدمی می روید. میلی که شاید ماهیت آن برای خودتان هم روشن نباشد. میل و انگیزه ای که سرچشمه عشق و محبتی عمیق است که دو انسان را به هم پیوند می دهد و شکل گیری بنیان خانواده ای را به دنبال دارد. محبت را باید در جای خود خرج کرد. دلبستگیهای طوفانی و میلهای غریب و عشق های سرکش، تندباد زندگی جوانی است. وقتی بلوغ احساسی و فکری بعد از بلوغ جسمی در زندگی شما جوانه زد، خواهید فهمید که به هرگفته و نگاهی آشفته نمی شوید. اگر زمانی برسد که بتوانید از چهره ها و نگاه ها رها شوید، می توانید چنین رابطه ماندگاری را در شکل خانواده ای پاک و زیبا تجربه کنید. بعد از چنین رشدی است که رابطه ها شما را در باتلاق خود نگه نمی دارند. رابطه سالم رابطه ای است که شما را در خیال یکدیگر اسیر نمی کند. رابطه ها اشکال ندارند آدم ها اشکال دارند که از رابطهها به چیزی بیشتر از ارتباط می اندیشند.
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393