تأثیر ذهن آگاهی گسلیده، به چگونگی و دلیل استفاده از آن بستگی دارد. مهم است که از این تکنیکها به عنوان تکنیک اجتناب شناختی یا هیجانی، یا روشی برای جلوگیری از پیامدهای ترسناک کاذب استفاده نشود. برای مثال، ممکن است بیماری به طور نامناسب از تکنیکهای ذهن آگاهی گسلیده، به عنوان راهی برای کنترل یا خنثی کردن اثرات «افکار خطرناک» استفاده کند؛ استفادهی نادرستی که باعث تداوم باور غلط مبنی بر این که افکار می توانند آسیب زا باشند، می شود. به بیان دقیق تر، هدف از آموزش تکنیک های ذهن آگاهی گسلیده، استفاده از آن به عنوان راهبردی برای کنترل افکار غیرانطباقی نیست. ذهن آگاهی وسیله ای برای اجتناب از افکار نمی باشد. در عوض، ذهن آگاهی گسلیده راهی برای برقراری رابطه با افکار و تجربه کردن آنها به شیوهی جدید است که مستلزم نافعالی " آشکار و نهان است. تکنیکهای ذهن آگاهی گسلیده، راهبرد «دست به هیچ کاری نزن ، است، که متضاد مقابله کردن و سندرم شناختی- توجهی (CAS) است. به همین دلیل است که نوعی حالت آگاهی گسلیده» محسوب می شود. همچنین، به این دلیل آگاهی گسلیده محسوب می شود که فرایند تجربه کردن ذهن آگاهی گسلیده، مستلزم گسستگی ادراک خود به عنوان یک تجربه ی عمیق تر و وسیع تر از محتواهای هشیاری است. این حس اخیر، به ویژه هنگامی که یک فکر یا احساسی که سرزده وارد هشیاری می شود با خودپندارهی فرد در آمیخته می شود، می تواند مفید باشد.
عناصر ذهن آگاهی گسلیده
من ذهن آگاهی گسلیده را به عنوان نوعی آگاهی درونی توصیف کرده ام که در غیاب خود پردازش گری مفهومی تلاش بر صورت می پذیرد. به ویژه، ذهن آگاهی گسلیده، نوعی آگاهی از افکار است که در آن افکار به عنوان رویدادهای ذهنی گذرا، مجزا از واقعیت و خویشتن، تجربه می شوند. با توجه به این که ذهن آگاهی گسلیده، نوعی آگاهی بدون پردازش مفهومی است، بنابراین نیازمند کنترل فراشناختی تفگر تحلیلی و تکرار شونده است. ذهن آگاهی گسلیده، در واقع آگاهی غیر داورانه از موقعیت خود در ارتباط با یک رویداد ذهنی است. مؤلفههای روان شناختی ذهن آگاهی گسلیده را می توان به شرح زیر تفکیک و مفهوم سازی کرد:1- فرا آگاهی (مانند آگاهی از افکار). ۲- تمرکززدایی شناختی (مانند درک افکار به عنوان رویدادهای مجزا از واقعیت ها). ۳- گسستگی و کنترل توجهی (برای مثال، توجه انعطاف پذیر می ماند و به طور افراطی بر هیچ چیز خاصی متمرکز نمیشود). ۴- پردازش مفهومی اندک (مانند سطوح پایین تحلیل یا گفت و گوی درونی مبتنی بر معنا). ۵- مقابلهی معطوف به هدف اندک (برای مثال، انجام ندادن رفتارها و اهداف خاص برای برای اجتناب یا حذف تهدیدهای بی مورد). ۶- خود آگاهی تغییریافته (برای مثال، تجربه ی منحصر به فرد بودن آگاهی از خویشتن به عنوان ناظری جدا از افکار و باورها).
پردازش اطلاعات ذهن آگاهی گسلیده
پیشرفت در توسعه ی تکنیکهای تجربی سودمند، به احتمال زیاد بر اساس تحلیل مبتنی بر مدل پردازش اطلاعات از اهداف و اثرات این تکنیکها حاصل می شود. ذهن آگاهی گسلیده بر اساس چنین رویکردی استوار است. در کتاب قبلی خود، الزامات و اثرات مدل پردازش اطلاعات ذهن آگاهی گسلیده را توضیح داده ام (ولز، ۲۰۰۵ الف). در این جا خلاصه ای از همان مدل را ارایه می کنم .ذهن آگاهی گسلیده (DM) تکنیکی است که به منظور تأثیر گذاری بر سندرم شناختی توجهی و فرایندهای فراشناختی و دانش برانگیزانندهی آن طراحی شده است. ذهن آگاهی گسلیده را می توان به مثابه ی عمل کردن بر روی زیر سیستم های شناختی و فراشناختی به هم وابسته، مفهوم سازی کرد.
زیرسیستمهای فراشناختی شامل اطلاعات دربارهی شناخت است که به صورت مجموعه ای از برنامه ها با باورها ذخیره شده اند که برای ارزیابی و کنترل تفگر قابل دستیابی هستند. هم چنین زیرسیستمهای فراشناختی شامل یک مدل ذهنی از فعالیتهای پردازش کنترل شده (هشیار) است که بر پیگردی اهداف پردازش، نظارت و کنترل دارد. رابطهی بین زیرسیستم های فراشناختی و شناختی را می توان آن طور که نلسون و نارنز (۱۹۹۰) مطرح کرده اند، به صورت جریان اطلاعات شامل نظارت و کنترل نشان داد.
مدل زیرسیستم های شناختی که توسط زیرسیستمهای فراشناختی پشتیبانی می شود، شامل بازبینی و نظارت بر رویدادهای شناختی معمولی (یعنی پردازش هشیار) و انعکاس وضعیت آنها به سطح بالاتر با توجه به یک معیار مرجع است. این مدل شامل بازنمایی جاری از وضعیت نظام شناختی معمولی نسبت به مجموعه ای از اهداف می باشد. مدل زیرسیستم های شناختی نه تنها نیازمند دریافت بازخورد لحظه به لحظه از سطح پردازش هشیار است، بلکه نیازمند دست یابی به دانش ذخیره شده در حافظه ی بلندمدت نیز هست.
این خصوصیات مؤلفههای زیرسیستم ها و ارتباط میان آنها، به فرضیه هایی دربارهی ویژگی های پردازش اطلاعات منجر می شود که برای رسیدن به ذهن آگاهی گسلیده باید فراهم شوند. در این مدل ذهن آگاهی گسلیده مستلزم شرایط زیر است: 1- فعال سازی دانش برنامه های مناسب برای کنترل تفگر. ۲- مدل ذهنی از حالت ذهن آگاهی ٣- نظارت و کنترل مداوم آن حالت. ۴- منابع توجهی کافی و انعطاف پذیری در کنترل اجرایی به منظور میسر ساختن دست یابی و به کار گیری ذهن آگاهی گسلیده. ۵- ایجاد مدلی از خود که از شناخت های منفی فرد (باورها و افکار) مجزا است.
این نوع تحلیل ویژگیهای ذهن آگاهی گسلیده و پیش نیازهای آن، زمینه را برای توسعهی تکنیکهای خاص ذهن آگاهی گسلیده مبتنی بر نظریهی بنیادی فراهم می سازد. همچنین نشان می دهد که می توان اثرات تکنیکهای درمانی مختلف را بر حسب مدل بنیادی فرمولبندی کرد. برای مثال، عمل شناسایی افکار خود آیند با استفاده از برگهی ثبت افکار ناکارآمد، نظارت فراشناختی را افزایش داده و تمرکززدایی شناختی را میسر می سازد و از این طریق مهارتهای آگاهی فراشناختی را تقویت می کند. با این حال، این عمل ممکن است سایر مؤلفههای روان شناختی ذهن آگاهی گسلیده مانند گسستگی (جداسازی) توجهی، سطح پایین پردازش مفهومی و سطح پایین مقابلهی معطوف به هدف را برآورده نسازد. فرایند بررسی افکار از طریق هدایت بیمار برای ارزیابی منطقی آنها باعث فعال سازی دانش برنامه ها می شود که به نوبه ی خود از سطح بالای پردازش مفهومی این افکار که با ذهن آگاهی گسلیده ناسازگار است، حمایت می کند.
شرایط تعیین شده برای ذهن آگاهی گسلیده نشان میدهد که افراد برای رسیدن به وضعیت مطلوب باید بتوانند برنامه هایی را برای کنترل تفگر فعال کنند. در برخی موارد، این برنامه ها ممکن است مختل بوده یا به خوبی رشد نیافته باشند که به معنی آن است که آموزش اولیه برای تقویت برنامه های کنترل ضروری است (برای مثال، آموزش توجه). اکثر افراد یک برداشت عقلانی از ذهن آگاهی دارند، ولی فاقد یک مدل ذهنی در سطح فراشناختی جهت هدایت آنان برای تجربه ی این حالت هستند. با ترغیب بیماران به تجربه کردن آگاهی موضعی از رویدادهای شناختی خود (برای مثال، از طریق شمارش افکار، درگیر شدن در تکلیف تداعی آزاد) می توان به آنان کمک کرد تا به مدل فراشناختی دست پیدا کنند.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390