شفاعت و توسل (2)
شفاعت در روایات :
۱- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از تولد ایشان .
۲- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان .
۳- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از و فات ایشان .
که در اینجا متن روایات را خدمت شما ارائه می کنیم .
طلب شفاعت از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل از تولد ایشان :
أما بعد یا محمد فإنی آمنت بک وبربک ورب کل شئ وبکل ما جاءک من ربک من شرائع الإسلام والإیمان وإنی قلت ذلک فإن أدرکتک فیها ونعمت وإن لم أدرکک فاشفع لی یوم القیامه ولا تنسنی… وکتب عنوان الکتاب إلى محمد بن عبد الله خاتم النبین والمرسلین ورسول رب العالمین من اتبع لأول حمیر أمانه الله فی ید من وقع هذا الکتاب فی یده إلى أن یدفعه إلى صاحبه و دفعه إلی رأس العلماء المذکورین .
ای محمد من به تو و به پروردگار تو که تمامی اشیاء مخلوق او یند و تحت ید قدرت او هستند و به تمامی دستوراتی از طرف خداوند به تو ابلاغ شده ایمان آوردم و به این مطالب اقرار می کنم پس اگر روزی دوران رسالت تو را درک کردم ( و در قید حیات بودم ) خیلی خوب است ( که در خدمت تو باشم ) اما اگر دوران رسالت تو را درک نکردم ( و در قید حیات نبودم ) از تو می خواهم مرا روز قیامت شفاعت کنی و در آن روز مرا فراموش نکنی ... ( ابن اسحاق در ادامه می گوید ) و این عبارت را عنوان نامه قرار داد : این نامه از طرف اتبع اول از طایفه حمیر به محمد بن عبدالله آخرین پیغمبر و فرستاده پروردگار عالم و این نامه را امانت قرار می دهم در دست این شخص تا اینکه آن را به دست صاحب اصلی آن ( یعنی پیامبر اکرم ) برساند و این نامه را به دست عالم بزرگ آن زمان داد
حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می گوید :
ثم وصل الکتاب المذکور إلى النبی صلى الله علیه وسلم على ید بعض ولد العالم المذکور حین هاجر وهو بین مکه والمدینه ... و بعد قراءه الکتاب علیه صلى الله علیه وسلم قال مرحبا بتبع الأخ الصالح ثلاث مرات
سپس این نامه را یکی از فرزندان( ابی لیلی ) آن عالم در زمان مهاجرت پیامبر اکرم به مدینه در بین مکه و مدینه به دست پیامبر اکرم رساند ... و پیامبر اکرم بعد از قرائت نامه سه بار فرمودند : آفرین به « تبع » برادر صالح ما .
کان بین تبع هذا أی بین قوله إنه آمن به وعلى دینه وبین مولد النبی صلى الله علیه وسلم ألف سنه
حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می گوید :
بین تبع در زمانی که این نامه را نوشت و بین زمان تولد پیامبر اکرم ۱۰۰۰ سال فاصله بود. ( یعنی تبع این نامه را ۱۰۰۰ سال قبل از تولد پیامبر اکرم نوشته بود و در آن زمان از ایشان طلب شفاعت نموده بود ) . السیره الحلبیه - الحلبی - ج ۲ - ص ۲۷۹ – ۲۸۰
اگر این کار « تبع » شرک و کفر بود بر پیامبر خدا واجب بود که این کار را نکوهش کنند و قباحت و زشتی آن را بیان فرمایند نه اینکه سه بار به « تبع » بخاطر این کارش آفرین بگو یند و او را برادر صالح بخوانند .
طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان
انس مى گوید: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درخواست کردم که در قیامت درباره من شفاعت کند، وى پذیرفت و فرمود: من این کار را انجام مى دهم. به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ ابتدا فرمودند : در کنار صراط ، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا می توانم ببینم؟ فرمود ند کنار میزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار میزان ملاقات نکردم شما را در کجا می توانم ببینم ؟ فرمود ند کنار حوض ، بدرستیکه من بغیر از این سه مکان جایی نمی روم .
همانطوری که ملاحظه می فرمائید انس بن مالک مستقیما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همین دنیا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آیا این صحابه رسول خدا بخاطر این عملش گناهکار و مشرک می شود ؟! و یا اینکه (نعوذ بالله) پیامبر اکرم آیه : ( لله الشفاعه جمیعا و آیه و لا تدعوا مع الله احدا ) را نشنیده بودند ؟ و به همین خاطر ( نشنیدن آیه ) انس را از طلب شفاعت نهی نکردند !!! و یا اینکه آیه را شنیده بودند ولی نعوذ بالله معنای آیه را نفهمیده بودند !!! ولی ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان معنای آیه را فهمیده بودند !!! زیرا شاید در نظر وهابیها ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب از پیامبر و اصحابش نسبت به فهم آیات قرآن آگاهی بیشتری داشته باشند !!! شما قضاوت کنید
۳- سواد بن قارب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و در ضمن ابیاتی از ایشان طلب شفاعت نمود :
وکن لى شفیعا یوم لا ذوشفاعه
سواک بمغن فتیلا عن سواد بن قارب.
الاصابه،ج ۳،ص ۱۸۲ ، ذیل ترجمه سواد بن قارب الدوسی أو السدوسی رقم ۳۵۹۶ ؛ الأحادیث الطوال ــ طبرانی ــ ص ۸۵ ، حدیث رقم ۳۱ ، باب حدیث سواد بن قارب ؛ الدررالسنیه ــ احمد زینی دحلان ــ ، ص ۲۷
اى پیامبر: روز قیامت شفیع من باش. روزی که شفاعت، دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودى نمى بخشند.
در اینجا نیز رسول خدا بخلاف نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سواد بن قارب را نهی نفرمودند و به او نگفتند چرا از من طلب شفاعت می کنی ؟ چرا غیر خدا را می خوانی ؟ چرا مشرک شده ای ؟ شفاعت متعلق به خداست ، نباید غیر از خدا از کسی طلب شفاعت کنی ... . بنابراین از همین نهی نکردن رسول خدا و قبول کردن خواسته سواد بن قارب درمی یابیم حقیقت مطلب چیزی غیر از خرافاتی است که وهابیها به پیروانشان به عنوان اسلام حقیقی القاء می کنند .
طلب شفاعت از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از وفات ایشان
ثم لما فرغ على من غسله وأدرجه فی أکفانه کشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبی أنت وأمی طبت حیا وطبت میتا ... بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک ... .
التمهید - ابن عبد البر - ج ۲ ، ص ۱۶۲ ، شرح نهج البلاغه - ابن ابی الحدید - ج ۱۳ ، ص ۴۲ ، باب ذکر طرف من سیره النبی علیه السلام عند موته .
محمد بن حبیب می گوید: زمانیکه علی (علیه السلام ) غسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را به اتمام رساند و کفن بر قامت ایشان پوشاند کفن را از صورت ایشان کنار زذ و عرضه داشت : پدر و مادرم فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه به پیشگاه خداوند شتافتی ... پدر و مادرم فدایت ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن ... .
۵- قالت عائشهوغیرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حیث ارتفعت الرنه... حتى جاء الخبر أبا بکر ... حتى دخل على رسول الله صلى الله علیه وسلم فأکب علیه وکشف عن وجهه ومسحه وقبل جبینه وخدیه وجعل یبکی ویقول بأبی أنت وأمی ونفسی وأهلی طبت حیا ومیتا .... اذکرنا یا محمد عند ربک
تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل - الباقلانی - ص ۴۸۸ ؛ سبل الهدی و الرشاد ج ۲ ، ص ۲۹۹ ، الباب الثامن و العشرون فی بلوغ هذا الخطب الجسیم الی الصدیق الکریم ؛ الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه ــ احمد زینی دحلان ــ ص ۳۴ ؛ مخالفه الوهابیه للقرآن و السنه ــ عمر عبدالسلام ــ ص ۳۳ .
عایشه و غیر او از اصحاب رسول خدا (در جریان وفات رسول خدا) می گویند : مردم متحیر و سرکشته و وحشت زده شده بودند صدای ناله ها به گوش می رسید ... تا اینکه خبر به ابوبکر رسید ... ابو بکر بر پیامبر (صلی الله علیه (و آله) و سلم) وارد شد خود را بر روی (پیکر مطهر) پیامبر انداخت و پارچه روی صورت پیلمبر را کنار زد و دست به صورت و پیشانی و گونه های ایشان کشید و در حالی که گریه می کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه از دنیا رفتی .... ای محمد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن ... .
۶- قال العلامه ابن حجر فی الجوهر المنظم وروى بعض الحفاظ عن أبی سعید السمعانی أنه روى عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه وکرم وجهه إنهم بعد دفنه صلى الله علیه وسلم بثلاثه أیام جاءهم أعرابی فرمى بنفسه على القبر الشریف على صاحبه أفضل الصلاه والسلام وحتى ترابه على رأسه وقال یا رسول الله قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله ما وعینا عنک وکان فیما أنزل الله علیک قوله تعالى ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما وقد ظلمت نفسی وجئتک مستغفرا إلى ربی فنودی من القبر الشریف إنه قد غفر لک وجاء مثل ذلک عن علی رضی الله عنه من طریق أخرى فهی تؤید روایه السمعانی ویؤید ذلک أیضا ما صح عنه صلى الله علیه وسلم من قوله حیاتی خیر لکم تحدثون وأحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض على أعمالکم ما رأیت من خیر حمدت الله تعالى وما رأیت من شر استغفرت لکم
تفسیر قرطبی ج ۵ ، ص ۲۶۵ ، ۲۶۶ ، ذیل آیه ۶۴ سوره نسا ء ؛ تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج ۴ ، ص ۱۸۰ ، باب ۶۴ ، ذیل آیه ۶۴ سوره نسا ء ؛ الدرر السنیه فی الرد على الوهابیه - أحمد زینی دحلان - ص ۲۱ – ۲۲ .
احمد زینی دحلان به نقل از ابن حجر در کتاب الجوهر المنظم می گوید :
بعضی از حفاظ حدیث از أبی سعید سمعانی نقل کرده اند که او از علی بن أبی طالب (صلوات الله و سلامه علیه) کرده است : سه روز از مراسم تدفین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته بود فردی اعرابی نزد ما آمد ، خودش را روی قبر پیامبر اکر م (علیه أفضل الصلاه و السلام ) انداخت و از خاک قبر بر سر خود می ریخت و می گفت: یا رسول الله شما (در دوران رسالتت) مطالبیفرمودی و ما هم فرمایشات شما را شنیدیم و همانگونه که تو از خداوند فرامین و دستورات دینی را اخذ نمودی ما نیز این فرامین و دستورات دینی را از تو فرا گرفتیم یکی از آیاتی که خداوند بر تو نازل فرمود این بود : ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما ( اگر مسلمانان به خود ظلم نمود ند و پیش تو آمدند و از خداوند طلب بخشش نمود ند و رسول خدا نیز برای آنها از خداوند طلب بحشش نمود خداوند را تو به پذیر و بخشنده می یابند (کنایه از اینکه خداوند آنها را می بخشد) حال ای رسول خدا من به نفسم ظلم کرده ام و به درگاه شما آمده ام که برای من از خداوند طلب بخشش کنید ، پس از قبر شریف ندایی آمد که خداوند تو را بخشید .
زینی دحلان در ادامه می گوید :
مثل همین روایت از علی (علیه السلام) از طریق دیگری نیز رسیده است که آن هم این روایت را تائید می کند . و یکی دیگر از مؤیدات این روایت ، روایت صحیحه دیگری است که از پیامبر اکرم رسیده است که ایشان فرمودند : دوران زندگی من برای شما خوب است زیرا شما با من صحبت می کنید و من هم با شما صحبت می کنم (برای شما حدیث می گویم) و وفات من برای شما خیلی خوب است زیرا اعمال شما بر من عرضه می شود اگر عمل خیری در میان اعمال شما ببینم خداوند را سپاس می گویم و اگر گناهی مشاهده کنم برای شما استغفار میطلبم .
ابوحیان و نسفی ذیل همین آیه ( سوره نسا ء / ۶۴ ) می گویند :
واستغفر لهم الرسول أی : شفع لهم الرسول فی غفران ذنوبهم .... والتفت فی قوله : و استغفر لهم الرسول ، ولم یجىء على ضمیر الخطاب فی جاؤوک تفخیماً لشأن الرسول ، وتعظیماً لاستغفاره ، وتنبیهاً على أن شفاعه من اسمه الرسول من الله تعالى بمکان ، وعلى أنَّ هذا الوصف الشریف وهو إرسال الله إیاه موجب لطاعته ...
تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج ۴ ، ص ۱۸۰ ، باب ۶۴ ، ذیل آیه ۶۴ سوره نسا ء ؛ تفسیر مدارک التنزیل و حقائق التأویل ــ تفسیر نسفی ــ ج ۱ ، ص ۲۳۶ ، باب ۶۳ ، ذیل آیه ۶۴ سوره نسا ء .
اینکه خداوند فرمود ( و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند) معنایش این است که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نزد پروردگار عالم برای بخشش گناهانشان آنها را شفاعت کند . ... خداوند در این آیه قبل از اینکه به اینجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ایشان بصورت مخاطب صحبت می کرد اما به اینجا (و استغفر لهم الرسول) که رسید خطابش را به صورت صیغه غائب آورد (و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند) و این بخاطر بزرگی و علو منزلت و شأن رسول خدا و عظمت استغفار ایشان است ( یعنی خداوند می خواهد بفرماید استغفار رسول خدا بسیار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد) ، و خداوند نکته ای را می خواهد به ما گوشزد کند و آن اینکه طلب شفاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و) در نزد خداوند تبارک و تعالی از جایگاه ویژه ای برخوردار است ، علاوه بر اینکه این وصف شریف یعنی رسالت ایشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ایشان می شود ...
جای تعجب است که با وجود این نقلها وهابیها چطور خود را سلفی و تابع صحابه می خوانند ؟!!!
دلیل دیگر ابن عبدالوهاب بر رد شفاعت این بود که :
المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً ... .
فردی که مرده است (کنایه از انبیا و صالحین) نمی تواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند ...
در اینجا باید عرض کنیم این نظر ابن عبدالوهاب و پیروانش نیز مانند بقیه نظراتشان مخالف با آیات قرآن و نظریات تمامی علمای اسلام است . و این در حالی است که روایات متعددی در این زمینه از منابع معتبر اهل سنت داریم که انبیاء علیهم السلام زنده هستند . به این عبارات توجه کنید :
خداوند در قرآن می فرماید :
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَتَام بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِمَآ
ءَاتَل- هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِى وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا
هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَایُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ . آلعمران: ۱۶۹ – ۱۷۱
هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادى مىکنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مىشوند * بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند، شادى مىکنند .
در این آیات بهرهمندى شهیدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آوردهاند دلیل بر حیات و زندگى مجدّد آنان است.
و اکنون این سؤال مطرح مىشود که چگونه کسانى که در راه دین به شهادت رسیدهاند، پس از شهادت زنده باشند ولى پیامبر که آورنده دین و پیشوا و رهبر شهیدان است زندگى مجدّد بعد از مرگ را نداشته باشد؟ چنانچه شوکانی به این حقیقت اذعان کرده است :
شوکانی در نیل الأوطار می گوید:
وَوَرَدَ النَّصّ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْیَاء یُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَیَاه فِیهِمْ مُتَعَلِّقَه بِالْجَسَدِ فَکَیْف بِالْأَنْبِیَاءِ وَالْمُرْسَلِینَ وَقَدْ ثَبَتَ فِی الْحَدِیثِ { أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ أَحْیَاءٌ فِی قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِیُّ وَصَحَّحَهُ الْبَیْهَقِیُّ
نیل الأوطار ج ۳ ، ص ۳۰۵ ، باب صلاه المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی
خداوند در قرآن صریحا در نورد شهدا می فرماید آنان زنده اند و روزی می خورند ، و حیاه و زندگی در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اینگونه هستند پس انبیاء و رسولان الهی چگونه اند ؟ (یعنی آیا می شود شهدا زنده باشند ولی انبیاء و رسولان الهی که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!)
ابن حجر هیثمی که از شخصیت های بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
حیاتی خیر لکم تُحدِّثون و یُحدَّث لکم، ووفاتی خیر لکم، تُعرض علیّ أعمالکم، فما رأیت من خیر حمدت اللّه علیه، وما رأیت من شرّ استغفرت اللّه لکم»،
هم حیات من برای شما مایه خیر است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه می شود ، اگر کارهای خوب شما را ببینم خدا را شکر می کنم ، کارهای بد شما را ببینم از خدای عالم برای شما طلب مغفرت می کنم .
بعد آقای هیثمی می گوید : رواه البزّار ورجاله رجال الصحیح.
مجمع الزوائد: ۹/۲۴، باب «ما یحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغیر: ۱/۵۸۲، کنز العمّال: ۱۱/۴۰۷.
مسلم کتاب صحیح مسلم ، ج۷ ، ص ۱۰۲ نقل می کند که نبی مکرم فرمود وقتی من رفتم به معراج ، دیدم که حضرت موسی علیه السلام در میان قبرش نشسته و مشغول نماز است .
مررت ـ على موسى لیله أسرى بی عند الکثیب الأحمر وهو قائم یصلّی فی قبره
صحیح مسلم: ۷/۱۰۲، کتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعانی: ۳/۵۷۷، والمعجم الأوسط للطبرانی: ۸/۱۳، وکنز العمّال: ۱۱/۵۱۱ .
سمهودی از شخصیت های برجسته اهل سنت می گوید که پیامبر فرمود : علمی بعد و فاتی کعلمی فی حیاتی . آگاهى من به امور پیش از مرگ و پس از آن یکسان است .
در ادامه میگوید : الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون . انبیا در قبورشان زنده اند و نماز می خوانند .
و مطالب متعددی را از آقای بیهقی ، ابومنصور بغدادی و دیگران می آورد که همگی اتفاق نظر دارند بر این که انبیاء علیهم السلام در قبر زنده هستند و خدای عالم بدن پیامبران را بر خاک حرام کرده است که آن ها را بپوساند :
إنّ اللّه حرّم على الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء . خداوند خوردن بدن پیامبران را بر زمین حرام کرده است . وفاء الوفاء بأحوال دار المصطفی ج ۴ ، ص ۱۳۴۹
ابن حجر عسقلانی که از شخصیت های برجسته اهل سنت است ، نقل می کند :
إنّ الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون . تمام پیامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مىخوانند . فتح البارى: ۶/۳۵۲.
قسطلانی که از شخصیت های مشهور اهل سنت است، در کتاب المواهب اللدنیه می گوید :
و لاشک أن حیاه الأنبیاء علیهم الصلاه و السلام ثابته معلومه مستمره ، و نبینا أفضلهم ، و إذا کان کذلک فینبغی أن تکون حیاته . المواهب اللدنیه ، ج۳ ، ص۴۱۹
شکّى نیست که زنده بودن پیامبران علیهمالسلام پس از مرگ امرى ثابت و روشن، و جاودانه است، و پیامبر ما چون برتر از همه پیامبران است، زندگى او پس از مرگ کاملتر از سائر انبیاء خواهد بود.
شوکانی در نیل الأوطار میگوید :
وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَه مِنْ الْمُحَقِّقِینَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَیّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ یُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاک کَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى
نیل الأوطار ج ۳ ، ص ۳۰۵ ، باب صلاه المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی .
جماعتی از محققین بر این عقیده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند ، و بخاطر اعمال نیک امتشان خوشحال می شوند ، و اینکه انبیاء در قبرشان نمی پوسند ، علاوه بر اینکه مطلق درک مثل علم و شنیدن برای همه مرده گان ثابت و قطعی است (چه برسد به انبیاء و رسل)
دلیل دیگر محمد بن عبدالوهاب بر تحریم شفاعت آیه ۱۸ سوره یونس بود که همانطور که ذکر شد او می گفت خداوند در این آیه خبر می دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است ، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن می فرماید : ای رسول ما بگو : «شفاعت ، یکسره از آن خداست » .
در جواب می گوئیم اولا : کسانیکه از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام و صالحین طلب شفاعت می کنند آنها را نمی پرستند بلکه از آنها می خواهند که به اذن خداوند (همانطوری که قرآن میفرماید) شفیع او باشند . و همانطوری که ذکر شد این عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ایشان بعنوان امری مطلوب میان مؤمنین و اصحاب بزرگوار رسول خدا رایج بوده است بنابراین محمد بن عبدالوهاب و پیروانش با تحریم این عمل الهی نه تنها خلاف قرآن و روایات نبوی عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا (همچون حضرت علی صلوات الله و سلامه علیه و ابوبکر و سواد بن قارب و ...) نسبت کفر و شرک داده اند .
ثانیا : این تفسیر ابن عبدالوهاب از این آیه همانند بقیه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرین اهل سنت است بلکه با شأن نزول آیه نیز نمی سازد . و از آنجائیکه امکان آوردن تمامی عبارات علمای اهل سنت نیست ما بعنوان نمونه عبارات چند تن از مفسرین اهل سنت را خدمت شما عرض می کنیم :
أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمه قال : قال النضر : إذا کان یوم القیامه شفعت لی اللات والعزى ، فأنزل الله { فمن أظلم ممن افترى على الله کذباً أو کذب بآیاته إنه لا یفلح المجرمون ، ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله } . تـفسیر الدر المنثور ـ جلال الدین سیوطی ـ ذیل آیه ۱۸ سوره یونس
سیوطی می گوید : ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد .
الضمیر فی ویعبدون عائد على کفار قریش الذین تقدمت محاورتهم . وما لا یضرهم ولا ینفعهم هو الأصنام ، جماد لا تقدر على نفع ولا ضر ... وکان أهل الطائف یعبدون اللات ، وأهل مکه العزى ومناه وأسافاً ونائله وهبل . تـفسیر البحر المحیط ـ أبوحیان أندلسی ـ ذیل آیه ۱۸ سوره یونس
ابوحیان می گوید : ضمیر در یعبدون به کفار قریش برمی گردد که در قبل گفتگوی آنها را بیان کردیم . و منظور از « ما لا یضرهم ولا ینفعهم » بتها هستند که قدرت بر (ایجاد) نفع و (دفع) ضرر نداشتند ... در ادامه می گوید اهل طائف بت لات را می پرستیدند و اهل مکه بت عزى ومناه وأسافاً ونائله وهبل را می پرستیدند .
ینکر تعالى على المشرکین الذین عبدوا مع الله غیره، ظانین أن تلک الآلهه تنفعهم شفاعتُها عند الله، فأخبر تعالى أنها لا تنفع ولا تضر ولا تملک شیئا، ولا یقع شیء مما یزعمون فیها، ولا یکون هذا أبدا ...
تـفسیر ابن کثیر ـ ابن کثیر دمشقی ـ ذیل آیه ۱۸ سوره یونس
خداوند مشرکین را که شریک برایش قرار داده بودند و غیر خدا را می پرستیدند انکار می کند ، آنها گمان می کردند شفاعت خدایان خیالیشان نزد خداوند تبارک و تعالی نفعی به حالشان دارد . پس خداوند در مقابل این گمان باطل آنها در این آیه به آنها فرمود آن شفاعت آن بتها نه نفعی به حال شما دارد و نه ضرری را از شما دفع می کند و نه مالک چیزی هستند و هیچ یک از گمانهای شما در مورد بتها ابدا واقع نمی شود ...
{ وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ } حکایه لجنایه أخرى لهم وهی عطف على قوله سبحانه : { وَإِذَا تتلى عَلَیْهِمْ } [ یونس : ۱۵ ] الآیه عطف قصه على قصه ...و { مَا } إما موصوله أو موصوفه ، والمراد بها الأصنام ، ومعنى کونها لا تضر ولا تنفع أنها لا تقدر على ذلک لأنها جمادات ... وکان أهل الطائف یعبدون اللات وأهل مکه العزى ومناه وهبل وأسافا ونائله { وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شفعاؤنا عِندَ الله } أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمه قال : کان النضر بن الحرث یقول : إذا کان یوم القیامه شفعت لی اللات والعزى وفیه نزلت الآیه .
تـفسیر الروح المعانی ـ آلوسی ـ ذیل آیه ۱۸ سوره یونس
آلوسی می گوید : این آیه از جنایت دیگر مشرکین حکایت می کند و این جمله عطف بر آیه ۱۵(وَإِذَا تتلى عَلَیْهِمْ) است (که آن آیه نیز در مورد مشرکین بود ) که خداوند در این آیه این قصه را به آن قصه عطف می کند . لفظ «ما» در آیه یا موصوله است و یا موصوفه و منظور از آن بتها هستند ( و به آنها اشاره دارد ) و معنای « لا تضر ولا تنفع » این است که آنها قدرت بر شفاعت ندارند زیرا جماداتی بیش نیستند ... در ادامه می گوید :اهل طائف بت لات را می پرستیدند و اهل مکه بت عزى ومناه وأسافاً ونائله وهبل را می پرستیدند و می گفتند آنها شفیعان ما نزد پروردگارند . ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد .
توسل
ای کسانی که ایمان آوردهاید ، از خدا بترسید و برای تقرب به او وسیلهای بجویید .
این آیه به تمامی مؤمنین دستور میدهد که به هر وسیلهای که سبب تقرب به خداوند میشود تمسک بجویند ؛ بنابراین تقرب به خداوند بدون وسیله و واسطه امکان ندارد حضرت زهرا سلام الله علیه میفرماید :
وأحمد اللّه الذی بعظمته ونوره یبتغی مَن فی السموات والأرض إلیه الوسیله ونحن وسیلته فی خلقه .
تمام آنچه در آسمان و زمین هستند ، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله هستند و ما وسیله و واسطه خداوند در میان خلقش هستیم .
شرح نهج البلاغه ، ج ۱۶ ، ص۲۱۱ و السقیفه وفدک ، ص ۱۰۱ و بلاغات النساء ، بغدادی ، ص ۱۴.
و از عایشه در باره خوارج نقل شده است که پیامبر فرمود : هم شرّ الخلق والخلیقه ، یقتلهم خیر الخلق والخلیقه ، وأقربهم عند اللّه وسیله .
شرح نهج البلاغه ، ج۲ ، ص۲۶۷ از مسند احمد ؛ اما این روایت را دستان امانتدار اهل سنت حذف کردهاند . و المناقب ، ابن المغازلی شافعی ، ص۵۶ ، ح ۷۹.
خوارج، بدترین خلائق هستند ، آنها را بهترین فرد از میان خلائق که نزدیکترین وسیله به خداوند است ، خواهد کشت .
مراد حضرت علی علیه السلام است .
توسل حضرت آدم به اهل بیت علیهم السلام :
یا آدم هؤلاء صفوتی... فإذا کان لک لی حاجه فبهؤلاء توسل، فقال النبی: نحن سفینه النجاه من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلک، فمن کان له إلى الله حاجه فلیسألنا أهل البیت . فرائد السمطین ، ج۱ ، ص ۳۶ ح ۱.
ای آدم ! اینها ( اهل بیت ) برگزیدگان من هستند ... هر وقت حاجتی داشتی اینها را واسطه قرار بده . پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : ما کشتی نجات هستیم ، هر کس سوار این کشتی شد ، نجات خواهد یافت و هر کس سر پیچی کند ، هلاک میشود ، هر کسی حاجتی به سوی خداوند دارد ، باید ما اهل بیت را واسطه قرار دهد .
و سیوطی نقل میکند که حضرت آدم به درگاه خداوند چنین استغاثه میکرد :
اللهمّ إنّی أسألک بحقّ محمد وآل محمد سبحانک لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسی فاغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، فهؤلاء الکلمات التی تلقى آدم . الدر المنثور ، ج۱ ، ص ۶۰.
بار خدایا ! از تو درخواست میکنم به حق محمد و آل محمد که تو پاک و منزهی و غیر از تو خدایی نیست ، من کاری بدی کردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش که تو بخشنده و مهربان هستی ... .
توسل صحابه به پیامبر اکرم بعد از وفات ایشان
در زمان عمر بن الخطاب قحطی آمد ، بلال بن حارث آمد کنار قبر پیامبر عرضه داشت :امت تو نابود شدند ، از خدای عالم باران رحمت طلب کن .بعد پیامبر به خوابش آمد و گفت برو پیش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده که باران رحمت نازل خواهد و به او بگو که نسبت به مردم بذل و بخششت بیشتر باشد . این شخص آمد خدمت عمر . عمر خیلی گریه کرد که ما قابل این سلام نبودیم . و گفت : هیچ خدمتی را نسبت به مسلمانان که از دستم بر بیاید کوتاهی نخواهم کرد .
ابن حجر عسقلانی از استوانه های علم رجال اهل سنت در آخر می گوید : سند این حدیث صحیح است . فتح الباری ، ج۲ ، ص۴۱۲
و همچنین آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که در خواست از غیر خداوند را مشروع میداند ؛ از جمله :
یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ . یوسف / ۹۷ .
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم »
در این آیه خداوند داستان برادران حضرت یوسف علیه السلام را یادآوری میکند که آنها بعد از پیشیمانی از کردارشان به پیش حضرت یعقوب علیه السلام آمدند و از او که پیامبر خدا بود درخواست کردند که از خداوند برای آنها طلب بخشش کند . حضرت یعقوب هم نگفت که چرا خودتان مستقیماً سراغ خداوند نمیروید و به من متوسل شدهاید ؛ بلکه به آنها وعده داد که از خداوند برای آنها طلب بخشش خواهد کرد :
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ . یوسف / ۹۸ .
گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، که او همانا آمرزنده مهربان است » .
همچنین خداوند در آیه ۶۴ سوره نساء خطاب به پیامبرش میفرماید :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا
و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [ نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند .
این آیه نشان میدهد که باید برای طلب بخشش از خداوند واسطه و وسیله آبروداری را پیدا کرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
بنابراین همانطوری که ملاحظه فرمودید حرفهایی که وهابیها به عنوان اسلام واقعی !!! مطرح می کنند و مخالف با آنها را کافر و مشرک می دانند تماما باطل و بیاساس است .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
/خ