مقابله غیر انطباقی با نوسان خلق

از تکنیک‌های برنامه ریزی فعالیت و برنامه ریزی فعالیت‌های لذت بخش می توان برای خنثی سازی سطح پایین فعالیت و ایجاد سازمان و نظم بیشتر در زندگی روزمره‌ی بیمار استفاده کرد.
يکشنبه، 14 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقابله غیر انطباقی با نوسان خلق
علاوه بر نشخوار فکری و پایش تهدید، بیماران تمایل دارند که از طریق رفتارهای آشکار ناسازگارانه به نوسانات خلقی شان پاسخ دهند. این رفتارها معمولا شامل کاهش سطح فعالیت، افزایش خواب، پرخوری، استفاده از مشروبات الکلی، یا رفتارهای خود آسیب رسان میباشند. درمانگر معایب این واکنش ها را شناسایی و تقویت می کند و رهنمودهای مشخصی برای تغییر آنها ارایه می دهد.
 
از تکنیک‌های برنامه ریزی فعالیت و برنامه ریزی فعالیت‌های لذت بخش می توان برای خنثی سازی سطح پایین فعالیت و ایجاد سازمان و نظم بیشتر در زندگی روزمره‌ی بیمار استفاده کرد. درمانگر باورهای فراشناختی خاصی را که از لزوم پاسخ دهی بیمار به غمگینی از طریق کاهش سطح فعالیت حمایت می کنند، مورد بررسی قرار می دهد. برای مثال، بیماری بر این باور بود که «من باید هنگام احساس غمگینی سطح فعالیتم را کاهش دهم، زیرا ذهن من تحمل آن را ندارد. این باور احساس آسیب پذیری او را تقویت می کرد و موجب تداوم گوش به زنگی او نسبت به احساسات غمگینی میشد. درمانگر پس از بررسی این باور، آزمایشی ترتیب داد که در آن از بیمار خواسته شد دفعه ی بعد که احساس غمگینی به او دست داد، میزان فعالیت خود را افزایش دهد. بر خلاف این باور که نمی تواند آن را تحمل کند، بیمار دریافت که کار بیشتر واقعة خلق او را بهبود بخشید.
 
پس از تغییر باورهای فراشناختی مثبت و منفی بیمار، گام نهایی درمان که به پیش گیری از عود مربوط می شود، تحکیم و تقویت برنامه های فراشناختی جایگزین است که فرد می تواند برای کنترل پاسخهای خود به برانگیزاننده های افسرده ساز در آینده، از آنها استفاده کند. همان طور که دیدیم نشخوار فکری ممکن است یک راهبرد قدیمی باشد که در ابتدا بیمار آگاهی محدودی از آن دارد. به منظور کاهش فعال سازی نشخوار فکری در آینده، باید برنامه های انطباقی تر جایگزین تقویت شده و کنترل تفکر را به عهده گیرند.
 
تقویت برنامه های جایگزین، مستلزم تمرین مداوم راهبردهای پردازشی جدید است. چیزی که از اهمیت به سزایی برخوردار است، حفظ آگاهی بیمار از نشخوار فکری و رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه مانند کاهش فعالیت های عملی است. برنامه ی پردازشی جدید باید منعکس کنندهی پاسخهایی باشد که با نشخوار فکری و اجتناب رفتاری کاهش فعالیت، ناسازگار هستند. درمانگر بر اساس فرمول بندی الگوهای پاسخ غیرانطباقی بیمار، برنامه ی فرد ویژه ای را تدوین می کند.
 
اجرای این راهبرد، سه مؤلفه ی عمده دارد. اول، به منظور افزایش آگاهی بیمار  از برانگیزاننده ها، طیف وسیعی از برانگیزاننده های علایم بیمار باید شناسایی شوند. دوم، مجموعه ی دقیقی از عبارت های نوشته شده به زبان اول شخص که بیان گر برنامه ی قدیمی و جدیدی است که باید مورد استفاده قرار گیرد، در «برگه ی خلاصه» نوشته می شود. سوم، بیمار ترغیب می شود که به طور مکرر برنامه ی جدید را به عنوان جایگزین برنامه ی قدیمی اجرا نماید. در زیر هر کدام از این مؤلفهها مورد بررسی قرار می گیرد.
 
برانگیزاننده های من، شامل مجموعه ای از رخدادهای درونی نوعی است که سبکهای قدیمی پردازش و مقابله را فعال می سازند. نمونه های بارز شامل افکار منفی (مانند «من خوب نیستم»)، علایم مرتبط با انرژی (مانند سطح انرژی، عدم انگیزه)، علایم شناختی (مانند اشکال در تمرکز) و علایم جسمانی (مانند دردها و ناراحتیها) است. هم چنین برانگیزاننده ها می توانند شامل رخدادهای بیرونی (مانند قرار گرفتن در معرض انتقاد، نادیده گرفتن شدن از سوی فردی باشند، هرچند این موضوع نیز با یک برانگیزاننده درونی سبک های غیرانطباقی مانند فکر اولیه ی «چه خطایی از من سر زده است؟» مرتبط است.
 
سبک تفکر، شامل دستورالعمل و رهنمود پشت فرایند تفکر منفی مداوم و نشخواری است. برای مثال، «من باید مدام فکر کنم و تحلیل نمایم که چرا این اتفاق برای من رخ داد، چرا چنین احساسی دارم، این چه معنایی برای من دارد، چرا این قدر ناتوان هستم.» برنامه ی جدید باید شامل دستورالعملی باشد که بیانگر پاسخهای جایگزین آموخته شده در فرایند درمان است: «باید نشخوار فکری درباره ی موضوع را متوقف نموده و تحلیل آن را به تعویق بیندازم. در صورت وقوع افکار منفی از ذهن آگاهی گسلیده استفاده می کنم و به کارم ادامه میدهم.
 
رفتارها، شامل عباراتی است که پاسخهای قدیمی اجتناب و کاهش سطح فعالیت را که بر عکس پاسخ های جدید هستند، به طور خلاصه توصیف می کنند. برای مثال، «من باید از ملاقات با دیگران اجتناب کنم، سعی کنم بیشتر بخوابم و دست از کارهای روزمره بردارم» تبدیل می شود به «من باید به کار کردن و ملاقات افراد ادامه بدهم، حتی اگر دوست نداشته باشم، چون باید مطمئن شوم که حتی هنگامی که احساس غمگینی می کنم، نیز می توانم کار کنم.»
 
تمرکز توجه به تمایل قدیمی فرد برای پایش علایم تهدید اطلاق می شود که باید با برنامه ی جدید توجه جایگزین شود. برای مثال، بیماری توضیح می داد که هر روز صبح احساس خستگی خود را وارسی می کند تا معلوم شود که آیا «روز بدی» خواهد داشت یا خیر. همچنین او کارهای خود را تا وقتی که احساس کند آمادهی انجام آن است»، به تعویق می انداخت. راهبرد قدیمی او، وارسی سطح انگیزش خود، به عنوان روشی برای تعیین این که چه چیزی را می تواند یا نمی تواند انجام دهد، عمل می کرد. برنامه ی قدیمی این طور نوشته شد: من باید سطح خستگی خودم را وارسی کنم تا ببینم آیا روز بدی خواهم داشت یا خیر. قبل از انجام کاری باید وارسی کنم تا بینم آیا می خواهم آن را انجام دهم یا خیر.» برنامه ی جدید به این صورت بود: «من باید وارسی کردن احساسات خستگی خود را متوقف کنم. هر روز صبح باید بر جنبه های مثبت خود متمرکز شوم. باید بر انجام واقعی کارها متمرکز شوم نه بر احساسی که درباره ی آنها دارم. من باید به خودم ثابت کنم که حتی زمانی که احساس خستگی می کنم نیز می توانم کارها را انجام دهم.»
 
فرمول بندی و تدوین برنامه ی جایگزین، عنصر اصلی پیش گیری از عود محسوب میشود. مؤلفهی دیگر، مرور نمرات باقی مانده در مقیاس اختلال افسردگی اساسی، توجه ویژه به فراوانی و طول مدت نشخوار فکری و باورهای مثبت و منفی است. نمرات بالا در این ابعاد، باید مورد بررسی قرار گرفته و تغییر داده شوند، زیرا از عوامل بالقوهی عود محسوب می شوند.
 
درمانگر باید سایر آشکال ظریف نشخوار فکری یا فرایندهای درجاماندگی مشابه را که ممکن است اخیر ایجاد شده یا در جریان درمان نادیده گرفته شده باشند، بررسی نماید. در دو جلسه ی آخر درمان، درمانگر و بیمار به طور مشترک «طرح کلی درمان» را تدوین می کنند. درمانگر معمولا از بیمار میخواهد که به عنوان تکلیف خانگی بر روی «طرح کلی درمان» کار کند تا در جلسه درمان درباره ی آن بحث شود. «طرح کلی درمان» باید شامل نمونه ای از مفهوم سازی موردی، نمونه ای از باورهای مثبت و منفی دربارهی نشخوار فکری و شواهد نفی کنندهی آنها باشد. همچنین «طرح کلی درمان» باید شامل نسخه ی نهایی «برگهی خلاصه ی برنامه» که راهبردهای جدید مقابله با برانگیزاننده های معمول (مانند افکار، علایم، غمگینی را به طور خلاصه توصیف می کند، باشد. جلسات تقویتی، به عنوان فرصتی برای ارزیابی دستاوردها و تقویت دانش و راهبردهای کسب شده در جریان درمان، برای ۳ و ۶ ماه پس از پایان درمان برنامه ریزی می شود.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما