ارج نهادن دانش توسط امام علی(ع)

ستایش دانش و در بیان و فواید آموختن در کلام امیرمؤمنان علی ( ع) را در این مطلب بیان می کنیم.
دوشنبه، 20 اسفند 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارج نهادن دانش توسط امام علی(ع)

بررسی شبهه «سپاه یمن و نارضایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام»

بررسی شبهه «سپاه یمن و نارضایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام»

از آنجایی که دشمنان و مخالفین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، نمی توانند جانشینی بلافصل آنحضرت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بپذیرند، دست به هر تحریف و ایجاد شبهه ای در مورد ادله جانشینی و امامت آنحضرت،از جمله اصل واقعه غدیرخم می زنند. از اینرو چنین گفته می شود:

امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان نماینده رسول خدا صلی الله علیه و آله به یمن رفتند تا خمس غنائمی که سپاه اسلام از جنگ با مردم یمن به دست آورده بود را از آنها بگیرد و باقی را میان سپاهیان تقسیم کند.

بعد از تقسیم غنائم میان سپاه، یک کنیزی باقی ماند که با قرعه به نام امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد و حضرت در او تصرف کردند. و از طرفی مسلمانان را از بهره بردن از شترها و لباسهایی که جزو خمس غنائم بود، منع کردند و شخصی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده و خود به سمت کاروان حجّ که به رهبری پیامبر عازم سفر حج (حجه الوداع) بودند حرکت کرد و بعد از انجام حج همراه پیامبر به سمت سپاه برگشته و متوجه شدکه سپاهیان در اموال مربوط به خمس تصرف کرده اند پس شتر و لباسها را از ایشان گرفتن.


د و این مطلب برای سپاهیان گران آمد و با ایشان به مخالفت پرداختند.در نتیجه نامه ای را خالد بن ولید به شخصی به نام بریده داد که نزد رسول خدا بیاورد و از این رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کند و زمانی که بریده نزد پیامبر آمد و ماجرا را گوشزد کرد پیامبر ناراحت شدند و مردم را در غدیر خم جمع کردند و فرمودند:« آیا من از مؤمنین بر خودشان سزاوارتر نیستم؟

گفتند بله هستید. سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.»(1) و این حدیث برای رفع کدورت بین مسلمانان و صحابه با امیرالمؤمنین بوده است و ربطی به امامت و جانشینی ایشان ندارد.

اما در جواب از این مطلب باید گفت که بنابر گواه منابع تاریخی و روایی اهل سنت، امیرالمؤمنین سه مرتبه به یمن مسافرت داشته اند نه یکبار. یک مرتبه برای دعوت به اسلام بوده است که ابتدا خالد بن ولید رفت و 6 ماه دعوت کرد ولی کسی ایمان نیاورد و او برگشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستادند و آنحضرت نامه پیامبر را برای مردم یمن قرائت کردند و قبیله همدان (که حارث همدانی معروف، نیز از اهالی آنجاست) فورا ایمان آوردند. و رسول خداصلی الله علیه و آله نیز در مورد آنها دو مرتبه فرمودند:«السلام علی همدان»(2)

و در این سفر بود که امیرالمؤمنین غنائم به دست آمده را بعد از کنار گذاشتن خمس آن، بین سپاهیان تقسیم کرد و خمس آن را به نزد رسول خدا در مدینه بردند. و شکایت بریده از رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام در این سفر بود که خودش می گوید:

« همراه نامه خالد به نزد پیامبر در «مدینه» آمدم و جمعی از اصحاب در کنار مسجد و خانه پیامبر نشسته بودند از من پرسیدند چه خبر؟ گفتم خیری را خدا نصیب مسلمانان کرده است. گفتند چرا تنها آمده ای گفتم آمده ام از علی( برای برداشتن یک کنیز برای خود) شکایت کنم! اصحاب گفتند زود برو نزد پیامبر و ماجرا را بگو که او را از چشم پیامبر می اندازد! و من رفتم و ماجرا را به پیامبر گفتم و پیامبر غضبناک شد و مرا نهی کرد از دشمنی با علی.»(3)

در این روایت همانطور که مشخص است بریده در مدینه و در خانه پیامبر نزد ایشان آمد و این نشان دهنده این است که هنوز حجّی واقع نشده است که پیامبر به حج رفته و برگردند و در غدیر خم میان امیرالمؤمنین و اصحاب ناراضی از ایشان صلح ایجاد کنند.و این واقعه بر فرض صحت مربوط به سال هشتم هجری است همانگونه که احمد زینی دحلان از بزرگان اهل سنت و مفتی اعظم و شیخ الاسلام مکه میگوید:

« علی بن ابی طالب دو بار به یمن رفته است سفر اول در سال هشتم هجری بعد از برگشتن از جنگ طائف برای فتح و دعوت به اسلام اهل یمن بوده است»(4) یعنی دو سال قبل از واقعه غدیر خم. ولی نکته عجیب ماجرا سعایت و سخن چینی اصحاب از امیرالمؤمنین و همچنین ابراز ناراحتی پیامبر از برخورد صحابه با امیرالمؤمنین است. از طرف دیگر در همین قضیه نیز پیامبر فرمودند :« وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی، وَإِنَّهُ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی»(5)

از اینرو با همین گزارش و روایت نیز ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات می شود حال چه در غدیر خم باشد چه در مدینه و در خانه خود پیامبرباشد و چه در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام باشد یا در غیاب ایشان. دومین سفر امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به یمن بعد از این سفر برای دعوت به اسلام ، به عنوان قاضی و بیان احکام دینی و قضاوت بین مسلمانان یمن بوده است.(6)

و سومین سفر برای جمع آوری غنائم بوده است که امیرالمؤمنین علیه السلام زمانی که خمس اموال اهل یمن را گرفتند و به مدینه برمیگشتند، عده ای از مسلمانان به حضرت گفتند: به ما اجازه بده از شترها و لباسهای غنیمتی تا مدینه استفاده کنیم تا شترهای خودمان استراحت کنند و لباسهایمان کهنه نشود! ولی امیرالمؤمنین علیه السلام این درخواست را قبول نکردند و فرمودند:

در این اموال همه ی مسلمین حق دارن و حق تصرف نداریم.و این امر موجب ناراحتی سپاهیان شد و زمانی که به نزد پیامبر آمدند از این رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام گلایه و شکایت کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بعد از ناراحتی از شکایت آنها از حضرت امیر علیه السلام، مردم را جمع کردند و فرمودند:

«یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَشْکُوا عَلِیّاً فَوَ اَللَّهِ إنَّهُ لَأَخْشَنُ فِی ذَاتِ اللَّهِ، أَوْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، مِنْ أَنْ یُشْکَى.- ای مردم از علی شکایت نکنید به خدا قسم! او در ذات خدا یا در راه خدا، استوارتر و محکم‌تر و پا برجاتر است از آنکه مورد شکوه و گلایه قرار گیرد»(7)

و شاهد بر اینکه این واقعه نیز در مدینه رخ داده است نه در غدیر خم روایتی است که بیهقی از بزرگان اهل سنت به آن اشاره می کند، او در روایتی از ابوسعید خدری نقل می کند که وی می گوید من نیز در این سفر بودم که علی بن ابی طالب(علیه السلام) ما را از بهره بردن از بیت المال منع کرد و این موجب ناراحتی ما شد و زمانی که به «مدینه» برگشتیم با ابوبکر نزد پیامبر در خانه اش رفتیم و من شکایت از علی (علیه السلام) کردم که ناگهان پیامبر حرف مرا قطع کرد و فرمود از علی(علیه السلام) شکایت نکن که او در راه خدا استوار است.»(8)

لذا روشن است که این قضیه و کلام رسول خداصلی الله علیه و آله در مدینه بوده است همانند شکایت اولی که از امیرالمؤمنین علیه السلام کردند و ربطی به واقعه غدیر خم ندارد.

اهمیت «علم و دانش» از منظر امام علی(ع)
امام علی(علیه السلام) در حکمت 205 نهج البلاغه در تبیین اهمیت «علم و دانش» چه می فرماید؟

پاسخ 
امام علی(علیه السلام) در حکمت 205 «نهج البلاغه» درباره اهمیت «علم و دانش» مى فرماید: (هر ظرفى بر اثر قرار دادن چیزى در آن از وسعتش کاسته مى شود؛ مگر پیمانه علم که هرقدر از دانش در آن جاى گیرد وسعتش افزون مى گردد!)؛ «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ».

این نکته بسیار دقیقى است که امام(علیه السلام) به آن اشاره فرموده است. حقیقت این است که در «وعاء» (ظرف) مادى گنجایش محدودى وجود دارد که اگر چیزى در آن قرار دهند تدریجاً محدود و سرانجام پر مى شود به گونه اى که قابل قرار دادن چیز دیگرى در آن نیست، ولى روح و فکر و قوه عاقله انسان کاملاً با آن متفاوت است.

هرقدر علوم تازه در آن قرار دهند گویى گنجایش بیشتری پیدا مى کند، هر علمى سرچشمه علم دیگرى مى شود و هر تجربه اى تجربه دیگرى با خود مى آورد و به یک معنا تا بى نهایت پیش مى رود و این دلیل اهمیت فوق العاده آن را می رساند و اشاره است به این که ما از فراگیرى علوم هرگز خسته نشویم؛

زیرا که واقعاً خسته کننده نیست، بلکه نشاط آور و روح پرور است. هنگامى که انسان مى بیند در کنار نهالى که - از یک مسئله علمى در سرزمین مغز خود - کاشته نهال هاى دیگرى جوانه مى زند و مى روید و اطراف خود را زیبا مى کند، قطعاً به شوق و نشاط مى آید.


از جمله کسانى که به این حقیقت در شرح کلام حکیمانه بالا اشاره کرده ابن ابى الحدید معتزلى است که در «شرح نهج البلاغه» خود چنین مى گوید: «در ذیل این کلام سرّ عظیمى نهفته شده و نمادی است به مطلب ارزشمند و پیچیده اى که طرفداران نفس ناطقه [روح مجرد] از این راه دلیل براى اثبات عقیده خود گرفته اند نتیجه آن این است که قواى جسمانى بر اثر تکرار افعال خسته و ناتوان مى شوند، مثلاً هرگاه با چشم هاى خود پیوسته صحنه هایى را ببینیم چشم خسته مى شود و اگر باز هم ادامه دهیم ممکن است چشم صدمه ببیند.


همچنین است گوش انسان از شنیدن صداهاى مکرر به زحمت مى افتد [و خسته و ناتوان مى گردد] و چنین است سایر قواى جسمانى؛ ولى وقتى به قوه عاقله مى رسیم مى بینیم قضیه برعکس است، چرا که هرگاه معقولات بیشترى به این قوه وارد گردد، نیرو و توان و وسعت و انبساط آن بیشتر مى شود و آمادگى براى درک مسائل جدیدى غیر از آنچه قبلاً دریافته پیدا مى کند و در حقیقت تکرار معقولات شمشیر آن را تیزتر کرده و زنگار آن را مى زداید و به همین دلیل مى توان گفت: قواى جسمانى همه مادى هستند؛ اما قوه عاقله مجرد است و ماوراى مادیات».(1)

این کلام حکیمانه پیام هاى متعددى دارد: از جمله این که انسان هرگز نباید از فراگیرى علم و دانش خسته شود یا گمان کند به مرحله نهایى علم و دانش رسیده است. بداند به سمتى حرکت مى کند که هر قدر جلوتر مى رود وسیع تر مى شود.

در حدیث معروفى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنْهُومانِ لَا یَشْبَعُ طالِبُهُمَا طالِبُ الْعِلْمِ وَ طالِبُ الدُّنْیا»(2)؛ (دو گروه گرسنه اند و هرگز سیر نمى شوند: طالبان عمل و طالبان دنیا). به همین دلیل تحصیل علم در اسلام از جهات مختلفی نامحدود است؛ همانند مدت کسب علم.

پیامبر(صلى الله علیه وآله)در حدیث معروفی می فرماید: «أُطْلُبُ الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ»؛ (ز گهواره تا گور دانش بجوى) [گرچه سند آن را در جوامع حدیثى نیافتیم]. از نظر مکان در حدیث دیگرى مى خوانیم: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصّینِ»(3)؛ (به دنبال علم و دانش بروید هرچند در سرزمین چین باشد).

از نظر مقدار کوشش در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَ سَفْکِ الْمُهَجِ»(4)؛ (در طلب دانش باشید هرچند براى تحصیل آن در دریاها فرو روید و خون خود را فدا کنید). همچنین در حدیث دیگرى مى خوانیم: «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ یَأْخُذُهَا حَیْثُ وَجَدَهَا»(5)؛ (علم و دانش گمشده فرد با ایمان است، آنرا هرجا بیابد أخذ می کند).

این سخن را با حدیثى که از امیرمؤمنان(علیه السلام) در «غرر الحکم» آمده، پایان مى دهیم: «اَلْعالِمُ مَنْ لَا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لَا یَتَشَبَّعُ بِهِ»(6)؛ (عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سیر نمى شود و اظهار سیرى نیز نمى کند).(15)

ستایش دانش در کلام امیرمؤمنان علی ( ع)

جمله ‌های کوتاه و حکیمانه از امیر بیان،علی بن ابی‌طالب،امیرمؤمنان (ع) در ستایش دانش و در بیان فواید آموختن آن با ترجمه و شرح آقا جمال حوانساری:

التواضُعُ ثَمَرَه الْعِلْمِ؛فروتنی کردن با خدای-عزّوجلّ-و خلق میوه دانش است.

اَلْعِلْمُ کَنْزٌ؛دانش گنج است.

اَلْعِلْمُ دَلیلٌ؛دانش راهنماست[به حق].

اَلْعِلْمُ ینْجِیکَ،الْجَهْلُ یرْدِیکَ؛دانش،تو را رستگار می‌سازد و نادانی[تو را]تباه می گرداند.

اَلْعِلْمُ جَلاله،اَلْجَهَاله ضَلاله؛دانایی،بزرگی است و نادانی،گمراهی.

اَلْعِلْمُ حَیاه،الایمانُ نجاه؛دانش زندگی است و ایمان رستگاری.

اَلْعِلْمُ اَعْلی فَوْزِ؛دانش برترین فیروزی است[به مراتب عالیه و مدارج متعالیه].

اَلْعِلْمُ أفْضَلُ قنیه؛علم برترین چیزی است که کسی کسب کند.

اَلْعِلْمُ نِعْمَ دلیلٌ؛علم،نیکو راهنمایی است[به سعادت و نیک‌بختی].

اَلْعِلْمُ جَمالٌ لایخْفی؛دانش جمالی است که پوشیده نیست.

اَلْعِلْمُ کَنْزٌ عَظیمٌ لایفْنی؛علم گنج عظیمی است که نیستی و تمام شدن نمی‌پذیرد.

اَلْعِلْمُ مُحیی النُفُوس وَ مُنِیرُ الْعَقْلِ و مُمیتُ الْجَهل؛علم زنده‌کننده نفس است و روشن‌کننده عقل و میراننده جهل.

اَلْعِلْمُ أکْثَرُ مِنْ أنْ یحاطَ به فَخُذُوا مِنْ کُلِْ عِلْمٍ أحْسَنَهُ؛علم بیشتر است از این که احاطه به آن توان کرد و تمام آن را فراگرفت.پس،از هر علمی نیکوترِ آن را فراگیرید.

اَلْعِلْمُ یرشِدُکَ وَ الْعَمَلُ یبْلُغُ بِکَ الْغایه؛علم،تو را راه می‌نماید و عمل،تو را به منتهای مطلب می رساند.

اُطْلُبُوا الْعِلْمَ تَرشَدُوُا؛علم را طلب کنید تا راه راست و درست یابید.

اِکْتَسِبُوا الْعِلْمَ یکْسِبْکُمُ الْحَیاه؛علم راکسب کنیدتابرای شمازندگی[معنوی دردنیا و آخرت]راکسب کند.

اَشرَفُ الْعِلْمِ ماظَهَرَ فِی الْجوارِح وَ الْاَرکانِ؛برترین علم، آثارش دراعضاء آشکار می شود[؛یعنی به آن عمل می گردد.]

اَلْزَمُ الْعِلْمِ بِکَ ما دَلَّ عَلی صَلاحِ دینِکَ وَ أبانَ لَکَ عن فَسادِه؛لازم‌ترین علم به تو آن است که تو را بر درستی دینِ تو راه نماید و جدا کند برای تو فساد و تباهی آن را(لازم‌تر علم برای تو علمی است که تو را راه نماید که دینِ درست کدام است و دینِ فاسد کدام.)

اَلْفَهْمُ آیه الْعِلْم؛دریافت،نشانه علم است.[شرح:]یعنی عالم کسی باشد که معانی را فهمد و دریابد،نه آن که عبارت را یاد گرفته باشد و معانی آن را نفهمد؛چنآن که جمعی آیات و احادیث بسیار در خاطر دارند،اما معانی آن ها را نمی‌فهمند؛یا مراد این است که عالم کسی باشد که چیزها را خوب دریافت کند و به ته آن ها برسد،نه آن که چیزی چند،از معلّمی بشنود و همان را حفظ کند بی آن که غور کند و کنه آن را دریابد.

اَلْعِلْمُ أعظَمُ کَنْزٍ؛دانش بزرگ‌ترین گنج است.[شرح:]زیرا که گنجی است که به خرج کردن تمام نشود،بلکه اگر زیاد نشود نقصان نپذیرد و به غیر از آن(عِلم)گنجی چنین نتوان یافت.

اَلْعِلْمُ حِجابٌ من الآفاتِ؛علم،منع‌کننده از آفت‌ها است.[شرح:]یعنی آفت‌های اخروی و بسیاری از[آفت‌های]دنیوی نیز.

اَلْعِلْمُ لِقاحُ المَعْرفه؛علم،آبستنی معرفت است.[شرح:]ظاهر این است که مراد به معرفت،معرفت حق‌تعالی است و یا مراد این باشد که:علم آبستنی معرفت است و شناخت حق‌تعالی به آن حاصل شود،نه به تقلید یا مراد این باشد که علمی به کار آید که سبب شناختن حق‌تعالی باشد.

اَلْعِلْمُ داعِی الْفَهْم؛علم دعوت‌کننده فهم است.[شرح:]یعنی هر که را دانشی باشد و لذّت آن را دریافته باشد،علم،او را به فهمو علم دیگر حواند،و همچنین چون علوم را نهایتی نباشد،پس عالم همیشه به تحصیل علم مشغول است،چنآن که در بعضی احادیث وارد شده که دو حریص‌اند که سیر نمی‌شوند؛یکی طالب دنیا و دیگری طالب علم.

اَلْعالِمُ حَی وَ ان کانَ میتاً؛عالم زنده است،اگرچه مرده باشد.[شرح:]یا به اعتبار این که غایت قصوای زندگی علم و معرفت است و هر گاه آن را تحصیل کرده باشد،پس او در نظر حقیقت همیشه زنده است و موت ظاهری که مفارقت چند روزه بدن باشد،منافات با حیات حقیقی ندارد با آن که مدت آن نسبت به حیات جاوید که خواهد یافت،قدر و مقداری ندارد که به حساب آید.

اَلْعِلْمُ کثیرٌ وَ الْعَمَلُ قَلیلٌ؛علم بسیار است و عمل کم.[شرح:]و غرض این است که علم با عمل کم است و علمی به کار آید که با عمل باشد و علم بی‌عمل به کار نیاید؛بلکه باعث زیادتی وَبال گردد؛چنآن که عقل و نقل به آن حاکم است.

اَلْعالِمُ ینْظُرُ بِقَلْبه و خاطِرِه،اَلْجاهِلُ ینْظُر بِعَینِهِ و ناظره؛عالم به دل خود و خاطر خود نگاه می‌کند و جاهل به چشم و مردمک خود. شرح:یعنی عالِم در چیزها به دل و ضمیر خود تفکّر و تدبّر می‌کند در آن ها برای استنباط حقایق و معارف از آن ها و عبرت گرفتن از آن چه سبب عبر تواند شد،و جاهل نگاه او،همین نگاه به چشم و مردمک است و تأمّل و تفکّری و استنباط ]معرفتی،یا عبرتی برای او نیست.

اَلْعالِمُ،الّذی لایمُلُّ مِنْ تعلّم الْعِلمِ؛عالم آن کسی است که ملول ودل تنگ ازآموختن علم نشود.[شرح:]یعنی با وجود علم که دارد باز سعی کند در آموختن علوم دیگر که نداند و مشعوف باشد به آن و ملالتی از آن حاصل نشود. 

پی نوشت:
1- دلائل النبوه بیهقی ج 5 ص 398. البدایه و النهایه ابن اثیر (ج 5 ص 122) نیز مطرح شده است.
2- البدایه و النهایه ابن اثیر، ج 7 ص394. سیراعلام النبلاء ذهبی ، ج 2 ص 190.
3- المعجم الاوسط طبرانی ج 6 ص 162. مسند احمد ج 38 ص 117.
4- السیره النبویه ج 2 ص 372.
5- مسند احمد ج 38 ص 117.
6- البدایه و النهایه ج 5 ص 124.
7- السیره النبویة ابن هشام ، ج 2 ص 603.دلائل النبوه بیهقی، ج 5 ص 395.
8- دلائل النبوه ج 5 ص 398
9. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی‏، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، قم،‏ 1404 قمری، چاپ اول، ج ‏19، ص 25، 201 (و من کلامه فی اتساع وعاء العلم دون سائر الأوعیة).
10. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 قمری‏، چاپ دوم، ج ‏1، ص 183، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه و الحث علیه و ثواب العالم و المتعلم).
11. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، امام صادق(علیه السلام)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1400 قمری، چاپ اول، ص 13، الباب الخامس فی العلم؛ وسائل الشیعة، عاملى، شیخ حر، محمد بن حسن‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)‏، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام‏)، قم، ‏‏1409 قمری‏، چاپ اول، ج ‏27، ص 27، باب 4 (عدم جواز القضاء و الإفتاء بغیر علم بورود الحکم عن المعصومین(ع))؛ بحار الأنوار، همان، ص 177، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه و الحث علیه و ثواب العالم و المتعلم) (با توجه به این که در آن زمان آخرین نقطه آباد شناخته شده دنیا چین بود).
12. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)‏، مدرسة الإمام المهدی(عجل الله تعالى فرجه الشریف)‏، قم‏، 1408 قمری، چاپ اول‏، ص 108، (لمع من کلام الإمام الصادق أبى عبد الله جعفر بن محمد)؛ بحار الأنوار، همان، ج ‏75، ص 277، باب 23 (مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصایاه و حکمه).
13. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین‏، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، دار سید الشهداء للنشر، قم‏، 1405 قمری، ‏چاپ اول‏، ج ‏4، ص 81، (الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه)؛ بحار الأنوار، همان، ج ‏2، ص 105، باب 14 (من یجوز أخذ العلم منه و من لا یجوز و ذم التقلید و النهی عن متابعة غیر المعصوم فی کل ما یقول و وجوب التمسک بعروة اتباعهم علیهم السلام و جواز الرجوع إلى رواة الأخبار و الفقهاء الصالحین).
14. غرر الحکم و درر الکلم‏، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، دار الکتاب الإسلامی‏، قم،‏ 1410 قمری‏، چاپ دوم‏، ص 92، قصار 1768.
15. پیام امام امیر المؤمنین(علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ اول‏، ج 13، ص 581.

.منبع:
مرکز مطالعات شیعه
این مقاله در تاریخ 1403/12/20 بروز رسانی شده است.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط