معنای «اتحاد»
درلغت
اتحاد؛ از ریشه «وـ ح ـ د» و به معنای «یکی شدن دو شئ» است (1)در اصطلاح
اتحاد در اصطلاح بمعنای باهم متحد شدن ملت و امت اسلام می باشد؛ یعنی مسلمانان جدای از همه عقاید و اختلاف نظری که در جزئیات دینی خود دارند، در مشترکات دینی خود چون خدا، قرآن، قبله، معاد، پیامبر، پاک زیستن و... باید یکی بوده و در برابر هر عاملی که بخواهد به یکی از این مشترکات خدشه وارد کند، ایستادگی نمایند.بنابر این، مراد از اتحاد، برداشتن موانع ساختگی و پیشگیری از اموری است که باعث جدایی، کینه و دشمنی میان مؤمنان میگردد. از تعاریف فوق به دست می آید که اتحاد یک مفهوم سیاسی ـ اجتماعی است که به معنای یگانگی و همبستگی در کارکرد احزاب میباشد. (2)
وقتی سخن از اتحاد و وحدت به میان می آید، منظور وحدت معقول است که با توجه به آزادی اندیشه و تعقل بیشتر می تواند مورد نظر قرار بگیرد که آن نیز عبارت است از؛ قرار دادن متن کلّی اسلام بر اساس اعتقاد همه مسلمانان وکنار گذاشتن عقاید شخصی، نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزای متن کلّی دین که به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی مربوط است.
مقصود این است که با توجه به مشترکات بین همه طوایف و فرقه های اسلامی، نظیر اعتقاد به خداوند یگانه، پیامبر اسلام (ص) وکتاب الهی و قبله مشترک و اعتقاد به معاد و احکام اسلامی؛ مانند نماز، روزه، حج و زکات، همه با همدلی با یکدیگر همکاری کنند. (3)
اتحاد در سیره پیامبر اکرم (ص)
با مطالعه سیره پیامبراکرم (ص) درمی یابیم که ایشان مسلمانان را به اتحاد و همبستگی و دوری از از هم گسیختگی فرا می خواندند.کارنامه درخشان آنحضرت مملو از تلاشها و فعالیتهای دقیق و عمیق فراوانی برای هموار ساختن راههای ایجاد اتحاد و پیوستگی میان مسلمانان است. پیامبراسلام در اندیشه و علم و عمل با تعصبات قومی و نژادی که مانعی بزرگ در برابر اتحاد مسلمانان بود، مقابله می کردند و همواره به اتحاد و برادری و عزت و مودت فرا می خواندند.
در نگاه ژرف پیامبر(ص) درون مایه اصلی وحدت و اتحاد بین مسلمانان از هر قوم ونژاد و ملیت، «ایمان به خدا» است. به همین دلیل درصدد خالص و ناب گردانیدن ایمانها و باورها برآمده، معتقد بودند که هر چه این خلوص و صفا فزونی یابد، مِهرها و مودتها و محبتها نیز رو به تزاید می رود و دلها به هم می پیوندند و به وحدت و صمیمیت و اتحاد می رسند.
رسول خدا (ص) در مناسبت های مختلف این مطلب را گوشزد کرده اند؛ از آن جمله فرمودند: إنّ الله تعالی رضی لکم ثلاثاً و کره لکم ثلاثاً رضی لکم ان لاتعبدوا الا الله و لاتشرکوا به شیئاً و أن تعتصموا بحبلالله جمیعاً و لاتفرّقوا و ان تسمعوا و تطیعوا و أن تنصحوا لله من ولی أمرکم و کره لکم قیل و قال و کثرة السؤال و اضاعة المال. (4) خداوند برای شما سه چیز را پسندیده و سه چیز را مکروه دانسته است، برای شما رضایت داده که پرستش نکنید مگر خدا را، هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و اینکه به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید و اینکه خیرخواه کسی باشید که خداوند او را بر شما ولایت داده است و برای شما قیل و قال را و زیادی پرسش و از بین بردن مال را مکروه دانسته است.
اتحاد در فرمایشات پیامبراکرم (ص)
پیامبراسلام (ص) در فرمایشات متعددی اهمیت اتحاد را بیان فرموده اند که مهمترین آنها در اینجا ذکر می شود؛ ایشان فرمودند: الجماعة رحمة و الفرقة عذاب. (5) وحدت مایه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.لاتختلفوا، فان من کان قبلکم اختلفوا فهلکوا. (6) اختلاف نکنید زیرا آنان که پیش از شما اختلاف کرده اند، هلاک شدند.
در روایتی دیگر می فرماید: اَلمؤمنُ لِلمؤمِنِ کَالبُنیانِ یشَیدُ بَعضُهُ بَعضاً (7) افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزء، جزء دیگر را محکم نگاه می دارد.
و نیز فرمود: »اَلمؤمنونَ کَالنَّفسِ الواحِدَة. (8) مؤمنان همچون یک روح اند.
در حدیثی دیگر فرمودند: مَثَلُ المؤمنین فِی تَوادِّهِم وَ تَزاحُمِهِم کَمَثَلِ الجَسَدِ الواحِدِ إِذا اشتکی بَعضُهُ تَداعی سائِرُهُ بِالسَّهَرِ والحُمّی. (9) مثل افراد باایمان در دوستی و نیکی به یکدیگر، همچون اعضای یک پیکر است که چون بعضی از آن رنجور شود و به درد آید، اعضای دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود.
اتحاد در سیره حضرت امام علی (ع)
در اینجا به سیره امیرمؤمنان حضرت علی (ع) در ایجاد اتحاد میان مسلمانان می پردازیم:1. سیره صبر و سکوت
یکی از سیره های حضرت امیر در ایجاد اتحاد میان مسلمانان، سیره صبر و سکوت می باشد. شکی نیست که حضرت امیر علی(ع) بعد از پیامبرخدا (ص) شایسته ترین فرد برای اداره امور جامعه اسلامی بودند و هیچ کس از نظر فضیلت، تقوا، شجاعت، جهاد در راه خدا و سایر صفات عالی انسانی به پایه آن حضرت نمی رسید.لذا این انتظار میرفت که پس از رحلت پیامبر(ص) امیر مؤمنان زمام حکومت اسلامی را در دست بگیرد و رهبری مسلمین را تداوم بخشد، اما در مقام عمل چنین اتفاقی نیفتاد و بعد از پیامبر(ص) مسیر خلافت اسلامی منحرف گردید.
و علی(ع) از صحنه سیاسی و مرکز قدرت در رهبری امت اسلامی به دور ماند. چون این انحراف برایش قابل تحمل نبود و سکوت را روا نمی دانست، بارها با استدلال و احتجاج های خود، خلیفه و هواداران او را مورد اعتراض قرارداد اما این اعتراضات چندان سودی نبخشید.
امیر مؤمنان در این جریان بر سر دو راهی حساسی قرار گرفت؛ یا باید در برابر حکومت نامشروع قیام می کرد و حق خود را می گرفت و یا وضع موجود را تحمل کرده، به وحدت و اتحاد جامعۀ نوپای اسلامی می اندیشید و به حل مشکلات امت اسلامی و وظایف خود می پرداخت؛ لذا تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی آن روز باعث شد تا امام گزینه دوم را انتخاب کند.
حضرت امیر به صبر و سکوت خود در برابر انحراف خلافت اسلامی از مسیر اصلی اشاره کرده؛ خطاب به اعضای شورا فرموده اند: به یقین میدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت، من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده اید گردن مینهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمانان رو براه باشد و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت میکنید، پرهیز میکنم. (10)
در جای دیگر فرمودند: هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض کرد، قریش با خود کامگی، خود را بر ما مقدم شمرده، ما را ـ که به رهبری امت از همه شایستهتر بودیم ـ از حق خود بازداشت ولی من دیدم که صبر و بردباری براین کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است؛ زیرا مردم به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و کوچکترین سستی و غفلت آن را فاسد میسازد، و کوچکترین فرد آن را وارونه میکند. (11)
امام علی (ع) پس از رحلت پیامبر (ص) با وجود این که خلافت و امامت را حق مسلم خویش می دانست، ولی همین که احساس نمود که زمینه برای احقاق حق خویش فراهم نیست و قیام او جز تفرقه میان امت اسلامی حاصل دیگری ندارد، سخت ترین مصیبت ها را تحمل نمود: صبرت وفی العین قذی، وفی الحلق شجا، اری تراثی نهبا، (12) صبر پیشه کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویم بود و می نگریستم که چگونه حق و میراث مرا به غارت می برند ولی حاضر نشد اتحاد و انسجام جامعه اسلامی پاشیده شود. سیره امیرمؤمنان (ع) در جهت حفظ اتحاد در جامعه اسلامی باید برای امت اسلامی سرمشق و عبرت آموز باشد.
پی نوشت ها:
(1)طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج3، ص158.(2) پور فرد، مسعود، مقاله وحدت و همبستگی سیاسی از منظر قرآن، ص48 ـ 29.
(3) مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج25، ص27ـ 26.
(4) متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۱۷۷. ج۱۵، ص828.
(5) همان، ح2242.
(6) همان، ح894.
(7) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۸، ص150.
(8) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص207.
(9) مجلسی، محمدباقر، همان، ج71، ص۲۳۴-274.
(10) دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه74.
(11) صبحی، صالح، نهج البلاغه، خطبه22.
(12) نهج البلاغه، خطبه ۳.