دوست با ارزش از ديدگاه امام علي (عليه السلام)
نويسنده:حميد راسخچي زاده
آن حضرت مي فرمايد: در گذشته براي من برادري ديني بود؛ چون دنيا در نظر او خيلي کوچک بود، شخصيت او در نظر من بسيار بزرگ مي نمود. از جمله صفات نيکوي او اين بود که هرگز شکمش نتوانسته بود بر او مسلط شود. اگر به چيزي نمي رسيد، به هيچ وجه حسرتش را نمي خورد. هم چنين اگر به چيزي از مال دنيا دست مي يافت، خوش حال و فرحناک نمي شد و افراط نمي کرد. اکثر روزها ساکت و صامت بود؛ ولي اگر موقعي پيش مي آمد که در جمعي سخن مي گفت، به قدري جالب و منطقي صحبت مي کرد که براي احدي جاي گفتار باقي نمي ماند، و هر چه از او مي پرسيدند، در حد لازم پاسخ مي گفت.
حضرت در رابطه با موقعيت دوستش مي فرمايد: او خودش از طبقه ي پايين جامعه بود و ظاهرا مردم او را ضعيف مي پنداشتند؛ ولي وقتي که مسئله اي جدي پيش مي آمد، چون شيري نيرومند مشغول به کار مي شد. اگر در مطلبي بين او و ديگري اختلافي پيدا مي شد، تا پيش قاضي نمي رفت دليلش را ارائه نمي کرد. هر کس را که در مسئله اي عذري داشت، به هيچ عنوان سرزنش نمي کرد تا اين که عذرش را به خوبي گوش مي کرد و کاملا مشخص مي شد. هرگز از درد يا گرفتاري خود شکايت نمي کرد؛ مگر بعد از خوب شدن و مرتفع شدن آن، که البته در آن صورت هم اگر لازم بود تعريف مي کرد.
هر چيز و هر کاري را که بر عهده مي گرفت، کاملا انجام مي داد و وفاي به عهد مي کرد يا اگر نمي توانست و از عهده ي او خارج بود، از اول قول نمي داد و به عهده نمي گرفت. اگر احيانا مي توانستند در گفتار بر او پيروز شوند، اما در سکوت کسي نمي توانست او را شکست دهد. در گوش دادن و شنيدن سخن ديگران حريص تر بود تا اين که خود سخن بگويد. اگر دو موضوع و مطلب ناگهاني پيش مي آمد، درباره ي هر دو موضوع فکر مي کرد؛ هر کدام به هواي نفس نزديک تر بود با آن مخالفت مي کرد و دومي را انتخاب مي کرد.
در پايان حضرت به پيروانش تذکر مي دهد بر شما لازم است که دقت کنيد و اين صفات انساني را در خود ايجاد کنيد . (1)
حضرت در رابطه با موقعيت دوستش مي فرمايد: او خودش از طبقه ي پايين جامعه بود و ظاهرا مردم او را ضعيف مي پنداشتند؛ ولي وقتي که مسئله اي جدي پيش مي آمد، چون شيري نيرومند مشغول به کار مي شد. اگر در مطلبي بين او و ديگري اختلافي پيدا مي شد، تا پيش قاضي نمي رفت دليلش را ارائه نمي کرد. هر کس را که در مسئله اي عذري داشت، به هيچ عنوان سرزنش نمي کرد تا اين که عذرش را به خوبي گوش مي کرد و کاملا مشخص مي شد. هرگز از درد يا گرفتاري خود شکايت نمي کرد؛ مگر بعد از خوب شدن و مرتفع شدن آن، که البته در آن صورت هم اگر لازم بود تعريف مي کرد.
هر چيز و هر کاري را که بر عهده مي گرفت، کاملا انجام مي داد و وفاي به عهد مي کرد يا اگر نمي توانست و از عهده ي او خارج بود، از اول قول نمي داد و به عهده نمي گرفت. اگر احيانا مي توانستند در گفتار بر او پيروز شوند، اما در سکوت کسي نمي توانست او را شکست دهد. در گوش دادن و شنيدن سخن ديگران حريص تر بود تا اين که خود سخن بگويد. اگر دو موضوع و مطلب ناگهاني پيش مي آمد، درباره ي هر دو موضوع فکر مي کرد؛ هر کدام به هواي نفس نزديک تر بود با آن مخالفت مي کرد و دومي را انتخاب مي کرد.
در پايان حضرت به پيروانش تذکر مي دهد بر شما لازم است که دقت کنيد و اين صفات انساني را در خود ايجاد کنيد . (1)
پي نوشت :
1. حکم و مواعظ نهج البلاغه ، محمد دشتي شماره 281 .