تاريخچة گسترش ارتش اسراييل (1)
نویسنده : احمد المسلماني[1]
مترجم: اسراء متهجد عسكري[2]
مترجم: اسراء متهجد عسكري[2]
نخستين طرح صهيونيستي به منظور جذب يهوديان جهان، اسكان آنها در فلسطين و تشكيل دولت يهود به زمان ناپلئون بناپارت در سال 1799 باز ميگردد. يك قرن طول كشيد تا تعدادي از روشنفكران يهودي به امور فلسفي، سياسي و تاريخي اين طرح پرداختند و نكات تازهاي به آن افزودند. طرح از نقطة صفر شروع گرديد و نيم قرن طول كشيد تا انديشه تشكيل دولت، مجدداً مطرح شد و براي تشكيل يك ملت، قلمرو، حكومت و دولت يهودي در قدس، ابزارهاي لازم را فراهم كرد؛ نيم قرن ديگر گذشت تا اين كه دولت مذكور كار خود را آغاز كرد. البته اين طرح، متأثر از جنبشهاي قومي اروپا بود و در وهلة اول به واقعيتهاي موجود، يعني موافقت طرفين (حاكم و محكوم) استناد نكرد. هدف اصلي، تشكيل يك دولت بود؛ همان كتاب كه تئودور هرتزل تحت عنوان «حكومت يهود» يا «دولت يهود» آن را منتشر كرد و انديشه تشكيل ملت مستقل يهود را مطرح نمود. همزمان با دعوت ناپلئون جهت بازگشت يهوديان به قدس، گروه «دوستداران صهيون» تشكيل شد و پاية مهاجرت و اسكان يهود در فلسطين را بنا نهاد. اين گروه در سال 1887، فعاليتهاي خود را رسماً آغاز كرد و اولين گروه از مهاجرين يهود وارد فلسطين شدند. طي سالهاي 1887 تا 1917، فعاليتهاي صهيونيستي در فلسطين، گام به گام پيش ميرفت تا اينكه شعار صهيونيستي «كار و گاوآهن» رواج يافت و سازمان جهاني صهيونيستي تشكيل و خواستار ايجاد وطن يهود در فلسطين شد. به منظور اثبات وجود اين سازمان، هستة نظامي صهيونيستي در فلسطين به نام «هاشومير» يعني (نگهبان) تشكيل شد.
در سال 1917، اعلاميه بالفور به نفع ملت يهود صادر شد، سپس سازمان سياسي و نظامي «هاگانا تأسيس گرديد و نيروي مسلح صهيونيستي در سال 1927 با قوانين نظامي جديد و برگرفته از قوانين انگلستان گسترش يافت. در دهة 1947-1937، تشكيل سازمانهاي نظامي روبه افزايش گذاشت و زمينة فعاليت آنها گستردهتر گرديد، بويژه در خلال جنگ جهاني دوم – هنگامي كه سازمان ضربتي «بالماخ» تشكيل شد – اين سازمان، تحميل دولت يهود ـ و استفاده از وضع بحراني و روحي بدي را كه در اثر جنگ به وجود آورده بود ـ هدف خود قرار داد و كار خود را آغاز نمود. در سال 1948دولت تشكيل شد و تا سال 1998، كلية سازمانهاي مخفي نظامي به يك ارتش تا دندان مسلح مبدل گرديد. اين ارتش در پنج مرحلة گشتي با ارتشهاي عربي درگير شد (1948، 1956، 1973، 1983) و فرماندهان ارتش، آمادگي خود را جهت شركت در حملههاي ديگر اعلام كردند. بدين سان، سازمان نظامي به تعداد خاصي از افراد اكتفا نموده ... سپس آنها را در ارتش پيشرفتهاي بسيج كرد؛ زيرا اين امر براي دولت و نهاد نظامي از هر چيز مهمتر مينمود.
سازمان فوق، شعار «يهودا با خون و آتش سقوط كرد و با خون و آتش قيام خواهد كرد» اهداف خود را به شرح ذيل تعيين كرد:
الف. مبارزه با نظام مساعدتهاي مالي يهود داخل و تلاش براي ايجاد جو حمايت ذاتي (شخصي) و بهره گرفتن از مساعدتهاي يهود خارج.
ب. سعي در عبري كردن كار و امنيت. انجام اين امر، با ايجاد ايدة «استثمار كار» و توزيع كار بين يهوديان مهاجر و حذف هرگونه عنصر عربي از ميان آنها بويژه در امور كشاورزي و امنيتي.
ج. ايجاد يك فرهنگ صهيونيستي ناسيوناليستي
د. هماهنگ سازي طبقة كارگري
عدم تأييد «بارجيورا» از جانب يهوديان داخل و درگيري آنها با اعراب موجب ناكامي و در نهايت، شكست آنها گرديد.
الف. تدوين نظامنامه امنيت يهود در شهركها
ب. آموزش سواركاري و حمل اسلحه
ج. تأسيس صندوق قروض براي رفع نيازهاي امنيتي
شرايط پيوستن مشمولين به اين سازمان، سلامت جسماني، حداقل 6 ماه سابقة كار امنيتي و موافقت دو سوم از اعضاي هاشومير است. بدين سان، هاشومير توانست در سالهاي 1913 و 1914، امنيت كلية شهركها ـ به استثناي بتاح تكفار و زخرون يعقوب ـ را به دست گيرد. ليكن با به وجود آمدن اختلاف ميان اعضاي سازمان، ناقص بودن طرحهاي شهرك سازي، درگيري با اعراب و نفي امنيت يهود از سوي برخي از اعضاي هاشومير، در تاريخ 18/5/1920 منحل گرديد.
در ژوئن 1918، سومين گردان ـ گردان 40 تفنگداران سلطنتي ـ در مصر تشكيل گرديد و تعداد داوطلبان يهودي تقريباً به 5500 نفر رسيد. پس از اعلام آتش بس، فرماندهي انگليس به اخراج اعضاي گردانهاي 38 و 39 كه از يهوديان غير فلسطيني بودند مبادرت ورزيد. بعضي از يهوديان آمريكايي براي ماندن در فلسطين ابراز تمايل كردند و به گردان 40 كه تحت رهبري سرهنگ مركولين بود پيوستند. شعارهاي انگليسي هم به صهيونيستي تغيير يافت و نام «هاشوير يهودا» يعني اولين ارتش يهود بر آنها اطلاق شد. در مارس 1920، انگليسيها دستور اخراج گردان 40 را از فلسطين صادر كردند و با پايان يافتن جنگ جهاني دوم و اخراج گردانهاي يهودي، گروهي از نظاميان حرفهاي و گروههاي انتحاري از اعضاي هاشومير كه در سال 1907 تشكيل شده بود، ايجاد گرديد. در سالهاي 1920 تا 1938، سه سازمان نظامي صهيونيستي در فلسطين مشغول به كار بودند كه عبارتند از: سازمان هاشومير (نگهبان)، سازمان ژابوتنسكي (نيروهاي پشتيباني خودي) و سازمان ترومبلدور (گروههاي كارگري) در هاشومير ادغام شد و از بخشهاي آن «همبستگي كارگران» تشكيل شد. در اوت 1920، ژابوتنسكي به لندن رفت، در حالي كه «بيتار» و «أرگون» و «اشترن» رفتند تا انديشههاي افراطگرايانه خود را در سالهاي 1930 تقويت نمايند.
تشكيل بالماخ همزمان با تصميمگيري متفقين مبني بر اشغال سوريه و لبنان در اوت 1941 بود. بدين سان دو تيپ در عمليات جداگانهاي در اين حمله شركت كردند. مشاركت بالماخ با نيروهاي متفقين، موجب اعتراف آنها به واقعيت امر گرديد كه روابط بالماخ و بريتانيا در سال 1944، دچار بحران شديدي شده است. در سال 1947، اين بحران به اوج خود رسيد به طوري كه نيروهاي بريتانيا تعدادي از اعضاي بالماخ را دستگير و روانه زندان كردند. با پيروزي متفقين بر نازيها و برخاستن موج انقلاب در فلسطين، دولت انگليس مجبور شد برخي از حقوق فلسطينيها را به رسميت بشناسد، ليكن بالماخ به نيروهاي انگليس حملهور شد و مهاجرتهاي غيرمشروع به فلسطين را مورد حمايت قرار داد. بدترين مشكلي كه متوجه بالماخ شد، بحران اقتصادي بود. به منظور بهبود بخشيدن به اين وضعيت بحراني، شروع به بازسازي مجدد بالماخ كرد.
لشكر به چند تيپ تقسيم شد كه تيپها تشكيل دهندة گردان بودند. اعضاي بالماخ، نيمي از ماه را در كيبوتص و نيم ديگر را در آموزش و انجام كارهاي متفرقه ميگذراندند. اين طرح به طور كلي با موفقيت روبه رو شد و مشكل اقتصادي بالماخ حل گرديد. پس از اين كه اولين گروه (سري) از سربازان بالماخ خدمت سه سالة خود را به پايان رساندند، مقرر گرديد كه نظام ذخيره (احتياط) در داخل بالماخ ايجاد شود به طوري كه هر سربازي پس از دو سال خدمت، به گروه ذخيره ملحق ميشد. مدت زمان خدمت فرماندهان بخشهاي مختلف، سه سال و افسران، چهار سال بود، مدت فرماندهي تيپها و مافوق آنها، بستگي به مدت زمان تعيين شده از سوي فرماندهي تيپها و مافوق آنان، بستگي به مدت زمان تعيين شده از سوي فرماندة بالماخ داشت. اين، نخستين گام نظام وظيفه و قانون نيروهاي مسلح ذخيرة اسراييل بود. برنامهريزي آموزشي نظامي، خدمت پزشكي، وسايل، نقشه كشي و امور سربازان به عهدة ساماندهي كل نيروهاست. بدين سان، يك نهاد دفاعي مسلح بدون چارچوب و رهبري، تشكيل گرديد و سازمان هاگانا در سال 1948، تشكيل دهندة زيربناي ارتش اسراييل گرديد و گروههاي امنيتي به سازمانهاي نظامي گسترش يافت.(13)
1. نيروهاي مسلح اسراييل شامل نيروهاي زميني، هوايي و دريايي است.
2. در حالتهاي فوق العاده و بحراني، ارتش، بسيج همگاني اعلام ميكند و سن مشمولين، طبق تصميمات دولت موقت خواهد بود.
3. افرادي كه به خدمت ارتش در ميآيند بايد سوگند وفاداري ياد كنند.
4. تشكيل هرگونه نيروي مسلح خارج از چارچوب ارتش اسراييل ممنوع است.
5. وزير دفاع؛ تعيين شده و موظف است از اين مقررات و قوانين، پيروي نمايد.
6. اين حكم، موسوم به حكم (مصوبه) ارتش دفاعي اسراييل است.
7. (29/5/1948، دولت موقت ـ ديويد بن گوريون ـ رييس دولت)
8. از نحوة گسترش سازمان نظامي اسراييل به دو نتيجة متفاوت ميرسيم:
يكم. مسايل اتفاق افتاده، غير قابل پيش بيني بود و اكثر اوقات، رهبران يهودي ساكن در فلسطين نسبت به ايجاد نظام امنيتي حرفهاي اعتراض داشتند. البته اعتراض در پي تشكيل سازمانهاي نظامي و گسترش فعاليت آنها به وجود آمد. سازمانهاي نظامي مذكور به دستور هاشومير و با هدف جداسازي اعراب از يهود صورت گرفت، بدين منظور كه امنيت كامل از آن يهوديان باشد.
دوم: برخي افراد با عزمي راسخ و با استفاده از ابزارهاي نظامي در تشكيل دولت يهود اصرار ميورزيدند. در اين راستا مروري بر اهداف اسراييل خواهيم كرد: گاو آهن و شمشير، شعاري كه در نهايت به معني سرزمين و ارتش است. يا در سطح فلسطين: جغرافيا و قدرت. از مسايلي كه در خواستههاي اسراييل و صهيونيستها اثرات منفي به جاي ميگذاشت، نداشتن مرزهاي جغرافيايي بود، زيرا صهيونيستها پيوسته به دنبال سرزميني براي خود بودند؛ زيرا اكثر قوميتها و ايدئولوژيها در سرزمين خاصي پيدايش ميپذيرند و درصدد توسعه و يا انتقال بر ميآيند. اين تفكر، قبل از تأسيس دولت نزد صهيونيستها وجود داشت و به جاي اينكه به دنبال زندگي روشني باشند، به دنبال جايگاه زندگي رفتند.
1. نيروهاي عادي، كه تعداد آن اندك است و توسط سربازان نظام وظيفه تأمين ميشوند.
2. نيروهاي حرفهاي يا دائم كه از ميان افرادي تأمين ميشوند كه خدمت سربازي را به پايان رسانده و كار آنها حرفهاي است.
3. نيروهاي ذخيره (احتياط)، شامل افرادي است كه خدمت اجباري را تا سن پنجاه سالگي به پايان رساندهاند. ارتش، شامل هفت مركز فرماندهي است كه سه تاي آن مركز فرماندهي مناطق شمال مياني و جنوبند و چهار مركز فرماندهي براي فرماندهي چهارگانه است كه هيچگونه مسئوليتي را متحمل نميشوند اين مراكز، شامل: ناحال، جدناع[3]، آموزشي و پشتيباني ميشوند.
كميتة يگانهاي كل به مثابة فرماندهي كل نيروهاي ارتش است و به دو قسم تقسيم ميگردد:
1. كميتههاي فني، شامل فرماندهان سلاحهاي گوناگون است، افسر ارشد، فرماندة اسلحة زنان، خاخام ارشدنظامي و بازپرس كل نظامي.
2. كميتههاي هماهنگي كه شامل بخشهاي مختلف است: كميتة فرماندهي كل، كميتة اطلاعات (جاسوسي)، كميتة انبارداري، كميتة نيروي انساني و كميتة برنامهريزي.
همچنين يك سري كارهاي مشترك ميان فرماندهان ارتش اسراييل و وزارت دفاع وجود دارد؛ مانند مشاور مالي رييس كميتة فرماندهي، رييس گروه تحقيقات و توسعه، وابسته به رياست فرماندهي كل و مديريت وزارت دفاع.
رييس فرماندهي كل، رتبة (درجه) ژنرالي دارد (رالف آلوف) كه به غير از وي به هيچكس اجازه انتصاب در ارتش اسراييل داده نميشود. وي فرماندة عالي ارتش اسراييل است و طبق پيشنها وزير دفاع در جلسة ويژة دولت منصوب ميگردد و مدت زمان خدمتش سه سال است كه ميتوان آن را به چهار سال تمديد كرد.
وزير دفاع، مسئوليت رياست فرماندهي كل را به عهده دارد و گاهي سرپرستي فرماندهي كل به وي محول ميگردد. وليكن اعزام نيروهاي ذخيره به عهدة شخص وزير دفاع است.
فرماندهي نيروها به پنج بخش تقسيم ميگردد:
بخش فرماندهي كل (شعبه عمليات) و يا (شعبه فرماندهي) بخش امداد و تمرين (شعبه مهمات و انبارداري) بخش اطلاعات نظامي و بخش نيروي انساني و در سال 1978 نيز بخش جديدي به نام بخش برنامهريزي تأسيس گرديد.
الف. بخش فرماندهي كل از مهمترين بخشهاست. رياست اين قسمت به عهدة رييس پشتيباني كل است و در غيابش و به نمايندگي از وي، شخصي كه داراي درجة سرلشكري است قائم مقام وي ميگردد. ايشان، مسئوليت خريد اسلحه مورد نياز ارتش، برنامههاي آموزشي و طرحهاي توسعه و تحقيق وابسته به صنايع نظامي را به عهده دارد. و به خاطر اهميت اين بخش، نمايندة بخش نيز بايد داراي درجة سرلشكري باشد. اين بخش به شعبههاي عمليات و آموزشي و شعبه دستورات و قوانين نظامي و دفاع منطقه تقسيم ميگردد.
ب. بخش اطلاعات نظامي: رييس آن افسر يا سرلشكر است. از بخشهاي جمعآوري اطلاعات، تحقيقات و امنيت ميداني، تماسهاي خارجي، كنترل اطلاعات، بخش اطلاعات دريايي، هوايي، افسر نگهبان كه مسئول امور هماهنگي اطلاعات نظامي است، تشكيل ميشود.
اين بخش، قسمتي از پشتيباني بود (تا سال 1953) سپس به منظور تأسيس قسمت اطلاعات و امنيت در ارتش اسراييل به بخش برنامهريزي تبديل شد. از اهم وظايف قسمت اطلاعات ارتش، پيگيري امور دفاتر نمايندگيهاي نظامي اسراييلي در خارج از كشور و برقراري تماس با وابستگان نظامي در اسراييل و پيگيري اطلاعات در خارج از مرزها به نفع ارتش است.
ـ جهت دادن به دستگاههاي جمعآوري اطلاعات
ـ اعمال كنترل نظامي بر دستگاههاي تبليغاتي
ـ پيگيري سياستهاي امنيتي دشمن
ـ نقشه كشي و برنامهريزي جغرافيايي
ـ مسئوليت رهبري در امنيت داخلي
ج. بخش نيروي انساني، اين بخش به جهت دادن نيروي انساني ـ از زمان پيوستن به خدمت سربازي تا پايان آن ـ ميپردازد و نيز مسئوليت انضباط سربازان و تعيين وظايف آنها را به عهده دارد. اين شعبه از چهار كميتة اجرايي تشكيل ميگردد:
اسلحة پرسنل، دايرة پرداختهاي مالي، گروه جذب و هماهنگي و دايرة املاك كه شامل چهار قسم است:
قسمت برنامهريزي، قسمت كنترل، قسمت پرسنل، قسمت بيماران.
د. بخش برنامهريزي
اين بخش پس از جنگ اكتبر و با هدف برنامهريزي دقيق ارتش در بسياري از زمينهها از جمله توسعه، ساختار نيرو، روشهاي كشتار، سياست امنيت قومي، مطالعة تأثيرات جنگ بر يگانهاي ارتش، وضع استراتژيهاي لازم براي اوضاع بحراني و احتمالي و آماده سازي اسراييل براي رويارويي با شرايط اضطراري ايجاد شد. و در سال 1978، اين بخش به دو بخش كوچكتر تقسيم گرديد كه رياست هر يك از آنها به عهدة يك سرلشكر بود.
1. بخش امنيت ملي در وزارت دفاع
2. بخش برنامهريزي در گروه پشتيباني كل
3. شعبة امداد و مواد غذايي و شعبة مهمات و انبارداري كه مسئوليت امداد و توزيع مواد غذايي ارتش را به عهده دارد.
2. سلاحهاي دريايي: معمولاً دو فرماندهي ناوگان دريايي وجود دارد كه يكي براي درياي سرخ و ديگري براي درياي مديترانه است و هر يك از اين ناوگانها به دو ناوچه تقسيم ميگردد.
3. رزمناوها: فرماندة رزمناو از اهم درجههاي ارتش اسراييل است و داراي درجة سرلشكري و عضو گروه پشتيباني است. فرماندهي نيروهاي رزمناو، ويژه فرماندهان مناطق نظامي است.
4. پياده نظامها و چتربازان در ژانويه 1969، فرماندهي سلاح چتربازان و پياده نظامها به منظور پيشرفت و توسعة وسايل جنگي نيروها تشكيل شد.
5. پشتيباني مهندسي وابسته به فرماندهي و ساماندهي كل نيروهاست كه در سه دانشگاه آموزشي و يك دانشگاه مهندسي و جنگ بيولوژيك و شيميايي و هستهاي تدريس ميگردد. وظيفة آنها كمك به نيروهاي زميني به منظور دستيابي به اهدف مورد نظر است.
6. بخش توپخانه: اين قسمت، زير نظر شعبهاي از ساماندهي كل نيروها فعاليت مينمايد و در هر قسمت آن، يك افسر توپخانه به عنوان رييس منطقه مستقر است.
7. سلاح الكترونيكي: ويژه بخش ارتباطات است و فرماندة آن داراي درجة سرلشكري هوايي است.
8. سلاح پيشگيري و نگهداري كه فرماندة اين قسمت، يك سرلشكر است و در زمينة انتخاب تأسيسات نظامي جديد و توسعه و گسترش آن فعاليت ميكند.
9. سلاح تكميلي در زمينة ارايه خدمات مربوط به سلاح ارتش فعاليت مينمايد و دو بخش از آن منشعب ميگردد هماهنگي و برنامهريزي و رياست آن نيز به عهدة سرلشكر است.
10.سلاح نيروي انساني: در زمينة آموزشي نيروهاي انساني و ايجاد سياستي منظم و هماهنگ در ارتش اسراييل فعاليت مينمايد. رياست آن به عهده يك سرلشكر است.
11.سلاح خدمات پزشكي: در زمينة ارايه خدمات پزشكي به سربازان و رفع نيازهاي طبي آنان فعال است. معمولاً در بيمارستانهاي غير نظامي ـ در حين وقوع حوادث ـ تختهايي براي ارتش و همچنين، بخشهاي كاملي از بيمارستانها در زمان جنگ با توجه به عدم وجود بيمارستانهاي نظامي براي آنها در نظر گرفته ميشود.
12.گروه فرهنگي: اين گروه به آموزش زبان عبري و بالا بردن سطح آگاهي سربازان پرداخته و سرپرستي انتشارات ارتش ـ مانند مجلة سكيراه حودشيت ـ و راديو و تلويزيون ارتش را به عهده دارد: رييس گروه فرهنگي نيز سرلشكر است.
13.آموزش زنان: اين بخش در سال 1948 تشكيل شد كه رياست آن به عهده يك سرهنگ زن است؛ وي مشاور رييس پشتيباني ارتش است و در هر منطقة نظامي، يك افسر زن به منظور اشراف بر پادگانها مستقر است.
14.جدناع: به معني گردان جوانان؛ رييس آن سرهنگ است و در مناطق سه گانة نظامي حضور دارد و از چهار بخش تشكيل ميشود: عمليات، امور فرهنگي، مديريت و انبار داري.
15.ناحال: يعني پيشاهنگان جوان كه رييس آنها يك سرهنگ است؛ داوطلبان خدمت در ناحال در امور آموزشي و اسكان يهوديان فعاليت مينمايند.
16.خاخامهاي نظامي: خاخام نظامي به عنوان بالاترين مقام ديني و قضايي در ارتش اسراييل محسوب ميشود و فرماندهي خاخامها شامل بخش هماهنگي، بخش رهبري ديني، بخش روابط خانوادگي و دفن ميباشد.
17مشاور مالي فرماندهي پشتيباني كل: از بالاترين مقامها در ساماندهي نيروهاست و درجه وي فرماندة ژنرال است. وي رييس بخش برنامه و بودجة وزارت دفاع است. اين پست اين بخش زير نظر مديركل وزارت دفاع و پشتيباني نيروها فعاليت مينمايد.
18.سخنگوي ارتش: سرپرست كنفرانسهاي مطبوعاتي فرماندهاي ارتش و صدور اطلاعيههاي رسمي و ايجاد ارتباط ميان روزنامهنگاران و نويسندگان ارتش است. اين پست از سال 1973 به طور مستقيم زير نظر رياست پشتيباني نيروهاي مسلح قرار گرفت.
1. منطقةشمالي: مسئوليت حفظ مرزهاي خود با لبنان و سوريه و قسمت شمالي مرزهاي اردن ـ معروف به وادي ييسان (درة ييسان) ـ و منطقة الجليل را دارد.
2. منطقة مياني: مسئول حفظ بقية مرزهاي مشترك اسراييل و اردن ـ از جمله كرانة باختري ـ است.
3. منطقة جنوبي: مسئول حفظ منطقة نقب است. اين مناطق، بزرگترين چارچوب منطقهاي و اداري نيروهاي زميني به شمار ميرود و رياست هر يك از اين مناطق به عهدة يك تيپ است. تعيين صلاحيت نظاميان به همراهي يك فرماندة ژنرال كه رياست كل يگانهاي پشتيباني به عهده آن است دو بخش دارد:
1. هماهنگي
2. حفظ و نگهداري.
ادامه دارد ......
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : abolabasi
/خ
در سال 1917، اعلاميه بالفور به نفع ملت يهود صادر شد، سپس سازمان سياسي و نظامي «هاگانا تأسيس گرديد و نيروي مسلح صهيونيستي در سال 1927 با قوانين نظامي جديد و برگرفته از قوانين انگلستان گسترش يافت. در دهة 1947-1937، تشكيل سازمانهاي نظامي روبه افزايش گذاشت و زمينة فعاليت آنها گستردهتر گرديد، بويژه در خلال جنگ جهاني دوم – هنگامي كه سازمان ضربتي «بالماخ» تشكيل شد – اين سازمان، تحميل دولت يهود ـ و استفاده از وضع بحراني و روحي بدي را كه در اثر جنگ به وجود آورده بود ـ هدف خود قرار داد و كار خود را آغاز نمود. در سال 1948دولت تشكيل شد و تا سال 1998، كلية سازمانهاي مخفي نظامي به يك ارتش تا دندان مسلح مبدل گرديد. اين ارتش در پنج مرحلة گشتي با ارتشهاي عربي درگير شد (1948، 1956، 1973، 1983) و فرماندهان ارتش، آمادگي خود را جهت شركت در حملههاي ديگر اعلام كردند. بدين سان، سازمان نظامي به تعداد خاصي از افراد اكتفا نموده ... سپس آنها را در ارتش پيشرفتهاي بسيج كرد؛ زيرا اين امر براي دولت و نهاد نظامي از هر چيز مهمتر مينمود.
سازمان بارجيورا
سازمان فوق، شعار «يهودا با خون و آتش سقوط كرد و با خون و آتش قيام خواهد كرد» اهداف خود را به شرح ذيل تعيين كرد:
الف. مبارزه با نظام مساعدتهاي مالي يهود داخل و تلاش براي ايجاد جو حمايت ذاتي (شخصي) و بهره گرفتن از مساعدتهاي يهود خارج.
ب. سعي در عبري كردن كار و امنيت. انجام اين امر، با ايجاد ايدة «استثمار كار» و توزيع كار بين يهوديان مهاجر و حذف هرگونه عنصر عربي از ميان آنها بويژه در امور كشاورزي و امنيتي.
ج. ايجاد يك فرهنگ صهيونيستي ناسيوناليستي
د. هماهنگ سازي طبقة كارگري
عدم تأييد «بارجيورا» از جانب يهوديان داخل و درگيري آنها با اعراب موجب ناكامي و در نهايت، شكست آنها گرديد.
سازمان هاشومير
الف. تدوين نظامنامه امنيت يهود در شهركها
ب. آموزش سواركاري و حمل اسلحه
ج. تأسيس صندوق قروض براي رفع نيازهاي امنيتي
شرايط پيوستن مشمولين به اين سازمان، سلامت جسماني، حداقل 6 ماه سابقة كار امنيتي و موافقت دو سوم از اعضاي هاشومير است. بدين سان، هاشومير توانست در سالهاي 1913 و 1914، امنيت كلية شهركها ـ به استثناي بتاح تكفار و زخرون يعقوب ـ را به دست گيرد. ليكن با به وجود آمدن اختلاف ميان اعضاي سازمان، ناقص بودن طرحهاي شهرك سازي، درگيري با اعراب و نفي امنيت يهود از سوي برخي از اعضاي هاشومير، در تاريخ 18/5/1920 منحل گرديد.
گردانهاي يهودي در جنگ جهاني اول
در ژوئن 1918، سومين گردان ـ گردان 40 تفنگداران سلطنتي ـ در مصر تشكيل گرديد و تعداد داوطلبان يهودي تقريباً به 5500 نفر رسيد. پس از اعلام آتش بس، فرماندهي انگليس به اخراج اعضاي گردانهاي 38 و 39 كه از يهوديان غير فلسطيني بودند مبادرت ورزيد. بعضي از يهوديان آمريكايي براي ماندن در فلسطين ابراز تمايل كردند و به گردان 40 كه تحت رهبري سرهنگ مركولين بود پيوستند. شعارهاي انگليسي هم به صهيونيستي تغيير يافت و نام «هاشوير يهودا» يعني اولين ارتش يهود بر آنها اطلاق شد. در مارس 1920، انگليسيها دستور اخراج گردان 40 را از فلسطين صادر كردند و با پايان يافتن جنگ جهاني دوم و اخراج گردانهاي يهودي، گروهي از نظاميان حرفهاي و گروههاي انتحاري از اعضاي هاشومير كه در سال 1907 تشكيل شده بود، ايجاد گرديد. در سالهاي 1920 تا 1938، سه سازمان نظامي صهيونيستي در فلسطين مشغول به كار بودند كه عبارتند از: سازمان هاشومير (نگهبان)، سازمان ژابوتنسكي (نيروهاي پشتيباني خودي) و سازمان ترومبلدور (گروههاي كارگري) در هاشومير ادغام شد و از بخشهاي آن «همبستگي كارگران» تشكيل شد. در اوت 1920، ژابوتنسكي به لندن رفت، در حالي كه «بيتار» و «أرگون» و «اشترن» رفتند تا انديشههاي افراطگرايانه خود را در سالهاي 1930 تقويت نمايند.
هاگان
بالماخ
تشكيل بالماخ همزمان با تصميمگيري متفقين مبني بر اشغال سوريه و لبنان در اوت 1941 بود. بدين سان دو تيپ در عمليات جداگانهاي در اين حمله شركت كردند. مشاركت بالماخ با نيروهاي متفقين، موجب اعتراف آنها به واقعيت امر گرديد كه روابط بالماخ و بريتانيا در سال 1944، دچار بحران شديدي شده است. در سال 1947، اين بحران به اوج خود رسيد به طوري كه نيروهاي بريتانيا تعدادي از اعضاي بالماخ را دستگير و روانه زندان كردند. با پيروزي متفقين بر نازيها و برخاستن موج انقلاب در فلسطين، دولت انگليس مجبور شد برخي از حقوق فلسطينيها را به رسميت بشناسد، ليكن بالماخ به نيروهاي انگليس حملهور شد و مهاجرتهاي غيرمشروع به فلسطين را مورد حمايت قرار داد. بدترين مشكلي كه متوجه بالماخ شد، بحران اقتصادي بود. به منظور بهبود بخشيدن به اين وضعيت بحراني، شروع به بازسازي مجدد بالماخ كرد.
لشكر به چند تيپ تقسيم شد كه تيپها تشكيل دهندة گردان بودند. اعضاي بالماخ، نيمي از ماه را در كيبوتص و نيم ديگر را در آموزش و انجام كارهاي متفرقه ميگذراندند. اين طرح به طور كلي با موفقيت روبه رو شد و مشكل اقتصادي بالماخ حل گرديد. پس از اين كه اولين گروه (سري) از سربازان بالماخ خدمت سه سالة خود را به پايان رساندند، مقرر گرديد كه نظام ذخيره (احتياط) در داخل بالماخ ايجاد شود به طوري كه هر سربازي پس از دو سال خدمت، به گروه ذخيره ملحق ميشد. مدت زمان خدمت فرماندهان بخشهاي مختلف، سه سال و افسران، چهار سال بود، مدت فرماندهي تيپها و مافوق آنها، بستگي به مدت زمان تعيين شده از سوي فرماندهي تيپها و مافوق آنان، بستگي به مدت زمان تعيين شده از سوي فرماندة بالماخ داشت. اين، نخستين گام نظام وظيفه و قانون نيروهاي مسلح ذخيرة اسراييل بود. برنامهريزي آموزشي نظامي، خدمت پزشكي، وسايل، نقشه كشي و امور سربازان به عهدة ساماندهي كل نيروهاست. بدين سان، يك نهاد دفاعي مسلح بدون چارچوب و رهبري، تشكيل گرديد و سازمان هاگانا در سال 1948، تشكيل دهندة زيربناي ارتش اسراييل گرديد و گروههاي امنيتي به سازمانهاي نظامي گسترش يافت.(13)
ارتش دفاعي اسراييل
1. نيروهاي مسلح اسراييل شامل نيروهاي زميني، هوايي و دريايي است.
2. در حالتهاي فوق العاده و بحراني، ارتش، بسيج همگاني اعلام ميكند و سن مشمولين، طبق تصميمات دولت موقت خواهد بود.
3. افرادي كه به خدمت ارتش در ميآيند بايد سوگند وفاداري ياد كنند.
4. تشكيل هرگونه نيروي مسلح خارج از چارچوب ارتش اسراييل ممنوع است.
5. وزير دفاع؛ تعيين شده و موظف است از اين مقررات و قوانين، پيروي نمايد.
6. اين حكم، موسوم به حكم (مصوبه) ارتش دفاعي اسراييل است.
7. (29/5/1948، دولت موقت ـ ديويد بن گوريون ـ رييس دولت)
8. از نحوة گسترش سازمان نظامي اسراييل به دو نتيجة متفاوت ميرسيم:
يكم. مسايل اتفاق افتاده، غير قابل پيش بيني بود و اكثر اوقات، رهبران يهودي ساكن در فلسطين نسبت به ايجاد نظام امنيتي حرفهاي اعتراض داشتند. البته اعتراض در پي تشكيل سازمانهاي نظامي و گسترش فعاليت آنها به وجود آمد. سازمانهاي نظامي مذكور به دستور هاشومير و با هدف جداسازي اعراب از يهود صورت گرفت، بدين منظور كه امنيت كامل از آن يهوديان باشد.
دوم: برخي افراد با عزمي راسخ و با استفاده از ابزارهاي نظامي در تشكيل دولت يهود اصرار ميورزيدند. در اين راستا مروري بر اهداف اسراييل خواهيم كرد: گاو آهن و شمشير، شعاري كه در نهايت به معني سرزمين و ارتش است. يا در سطح فلسطين: جغرافيا و قدرت. از مسايلي كه در خواستههاي اسراييل و صهيونيستها اثرات منفي به جاي ميگذاشت، نداشتن مرزهاي جغرافيايي بود، زيرا صهيونيستها پيوسته به دنبال سرزميني براي خود بودند؛ زيرا اكثر قوميتها و ايدئولوژيها در سرزمين خاصي پيدايش ميپذيرند و درصدد توسعه و يا انتقال بر ميآيند. اين تفكر، قبل از تأسيس دولت نزد صهيونيستها وجود داشت و به جاي اينكه به دنبال زندگي روشني باشند، به دنبال جايگاه زندگي رفتند.
ساختار ارتش اسرائيل
سازمانها و ديگر بخش ها
1. نيروهاي عادي، كه تعداد آن اندك است و توسط سربازان نظام وظيفه تأمين ميشوند.
2. نيروهاي حرفهاي يا دائم كه از ميان افرادي تأمين ميشوند كه خدمت سربازي را به پايان رسانده و كار آنها حرفهاي است.
3. نيروهاي ذخيره (احتياط)، شامل افرادي است كه خدمت اجباري را تا سن پنجاه سالگي به پايان رساندهاند. ارتش، شامل هفت مركز فرماندهي است كه سه تاي آن مركز فرماندهي مناطق شمال مياني و جنوبند و چهار مركز فرماندهي براي فرماندهي چهارگانه است كه هيچگونه مسئوليتي را متحمل نميشوند اين مراكز، شامل: ناحال، جدناع[3]، آموزشي و پشتيباني ميشوند.
كميتة يگانهاي كل به مثابة فرماندهي كل نيروهاي ارتش است و به دو قسم تقسيم ميگردد:
1. كميتههاي فني، شامل فرماندهان سلاحهاي گوناگون است، افسر ارشد، فرماندة اسلحة زنان، خاخام ارشدنظامي و بازپرس كل نظامي.
2. كميتههاي هماهنگي كه شامل بخشهاي مختلف است: كميتة فرماندهي كل، كميتة اطلاعات (جاسوسي)، كميتة انبارداري، كميتة نيروي انساني و كميتة برنامهريزي.
همچنين يك سري كارهاي مشترك ميان فرماندهان ارتش اسراييل و وزارت دفاع وجود دارد؛ مانند مشاور مالي رييس كميتة فرماندهي، رييس گروه تحقيقات و توسعه، وابسته به رياست فرماندهي كل و مديريت وزارت دفاع.
رييس فرماندهي كل، رتبة (درجه) ژنرالي دارد (رالف آلوف) كه به غير از وي به هيچكس اجازه انتصاب در ارتش اسراييل داده نميشود. وي فرماندة عالي ارتش اسراييل است و طبق پيشنها وزير دفاع در جلسة ويژة دولت منصوب ميگردد و مدت زمان خدمتش سه سال است كه ميتوان آن را به چهار سال تمديد كرد.
وزير دفاع، مسئوليت رياست فرماندهي كل را به عهده دارد و گاهي سرپرستي فرماندهي كل به وي محول ميگردد. وليكن اعزام نيروهاي ذخيره به عهدة شخص وزير دفاع است.
فرماندهي نيروها به پنج بخش تقسيم ميگردد:
بخش فرماندهي كل (شعبه عمليات) و يا (شعبه فرماندهي) بخش امداد و تمرين (شعبه مهمات و انبارداري) بخش اطلاعات نظامي و بخش نيروي انساني و در سال 1978 نيز بخش جديدي به نام بخش برنامهريزي تأسيس گرديد.
الف. بخش فرماندهي كل از مهمترين بخشهاست. رياست اين قسمت به عهدة رييس پشتيباني كل است و در غيابش و به نمايندگي از وي، شخصي كه داراي درجة سرلشكري است قائم مقام وي ميگردد. ايشان، مسئوليت خريد اسلحه مورد نياز ارتش، برنامههاي آموزشي و طرحهاي توسعه و تحقيق وابسته به صنايع نظامي را به عهده دارد. و به خاطر اهميت اين بخش، نمايندة بخش نيز بايد داراي درجة سرلشكري باشد. اين بخش به شعبههاي عمليات و آموزشي و شعبه دستورات و قوانين نظامي و دفاع منطقه تقسيم ميگردد.
ب. بخش اطلاعات نظامي: رييس آن افسر يا سرلشكر است. از بخشهاي جمعآوري اطلاعات، تحقيقات و امنيت ميداني، تماسهاي خارجي، كنترل اطلاعات، بخش اطلاعات دريايي، هوايي، افسر نگهبان كه مسئول امور هماهنگي اطلاعات نظامي است، تشكيل ميشود.
اين بخش، قسمتي از پشتيباني بود (تا سال 1953) سپس به منظور تأسيس قسمت اطلاعات و امنيت در ارتش اسراييل به بخش برنامهريزي تبديل شد. از اهم وظايف قسمت اطلاعات ارتش، پيگيري امور دفاتر نمايندگيهاي نظامي اسراييلي در خارج از كشور و برقراري تماس با وابستگان نظامي در اسراييل و پيگيري اطلاعات در خارج از مرزها به نفع ارتش است.
ـ جهت دادن به دستگاههاي جمعآوري اطلاعات
ـ اعمال كنترل نظامي بر دستگاههاي تبليغاتي
ـ پيگيري سياستهاي امنيتي دشمن
ـ نقشه كشي و برنامهريزي جغرافيايي
ـ مسئوليت رهبري در امنيت داخلي
ج. بخش نيروي انساني، اين بخش به جهت دادن نيروي انساني ـ از زمان پيوستن به خدمت سربازي تا پايان آن ـ ميپردازد و نيز مسئوليت انضباط سربازان و تعيين وظايف آنها را به عهده دارد. اين شعبه از چهار كميتة اجرايي تشكيل ميگردد:
اسلحة پرسنل، دايرة پرداختهاي مالي، گروه جذب و هماهنگي و دايرة املاك كه شامل چهار قسم است:
قسمت برنامهريزي، قسمت كنترل، قسمت پرسنل، قسمت بيماران.
د. بخش برنامهريزي
اين بخش پس از جنگ اكتبر و با هدف برنامهريزي دقيق ارتش در بسياري از زمينهها از جمله توسعه، ساختار نيرو، روشهاي كشتار، سياست امنيت قومي، مطالعة تأثيرات جنگ بر يگانهاي ارتش، وضع استراتژيهاي لازم براي اوضاع بحراني و احتمالي و آماده سازي اسراييل براي رويارويي با شرايط اضطراري ايجاد شد. و در سال 1978، اين بخش به دو بخش كوچكتر تقسيم گرديد كه رياست هر يك از آنها به عهدة يك سرلشكر بود.
1. بخش امنيت ملي در وزارت دفاع
2. بخش برنامهريزي در گروه پشتيباني كل
3. شعبة امداد و مواد غذايي و شعبة مهمات و انبارداري كه مسئوليت امداد و توزيع مواد غذايي ارتش را به عهده دارد.
ساز و برگ هاي نيروهاي مسلح
2. سلاحهاي دريايي: معمولاً دو فرماندهي ناوگان دريايي وجود دارد كه يكي براي درياي سرخ و ديگري براي درياي مديترانه است و هر يك از اين ناوگانها به دو ناوچه تقسيم ميگردد.
3. رزمناوها: فرماندة رزمناو از اهم درجههاي ارتش اسراييل است و داراي درجة سرلشكري و عضو گروه پشتيباني است. فرماندهي نيروهاي رزمناو، ويژه فرماندهان مناطق نظامي است.
4. پياده نظامها و چتربازان در ژانويه 1969، فرماندهي سلاح چتربازان و پياده نظامها به منظور پيشرفت و توسعة وسايل جنگي نيروها تشكيل شد.
5. پشتيباني مهندسي وابسته به فرماندهي و ساماندهي كل نيروهاست كه در سه دانشگاه آموزشي و يك دانشگاه مهندسي و جنگ بيولوژيك و شيميايي و هستهاي تدريس ميگردد. وظيفة آنها كمك به نيروهاي زميني به منظور دستيابي به اهدف مورد نظر است.
6. بخش توپخانه: اين قسمت، زير نظر شعبهاي از ساماندهي كل نيروها فعاليت مينمايد و در هر قسمت آن، يك افسر توپخانه به عنوان رييس منطقه مستقر است.
7. سلاح الكترونيكي: ويژه بخش ارتباطات است و فرماندة آن داراي درجة سرلشكري هوايي است.
8. سلاح پيشگيري و نگهداري كه فرماندة اين قسمت، يك سرلشكر است و در زمينة انتخاب تأسيسات نظامي جديد و توسعه و گسترش آن فعاليت ميكند.
9. سلاح تكميلي در زمينة ارايه خدمات مربوط به سلاح ارتش فعاليت مينمايد و دو بخش از آن منشعب ميگردد هماهنگي و برنامهريزي و رياست آن نيز به عهدة سرلشكر است.
10.سلاح نيروي انساني: در زمينة آموزشي نيروهاي انساني و ايجاد سياستي منظم و هماهنگ در ارتش اسراييل فعاليت مينمايد. رياست آن به عهده يك سرلشكر است.
11.سلاح خدمات پزشكي: در زمينة ارايه خدمات پزشكي به سربازان و رفع نيازهاي طبي آنان فعال است. معمولاً در بيمارستانهاي غير نظامي ـ در حين وقوع حوادث ـ تختهايي براي ارتش و همچنين، بخشهاي كاملي از بيمارستانها در زمان جنگ با توجه به عدم وجود بيمارستانهاي نظامي براي آنها در نظر گرفته ميشود.
12.گروه فرهنگي: اين گروه به آموزش زبان عبري و بالا بردن سطح آگاهي سربازان پرداخته و سرپرستي انتشارات ارتش ـ مانند مجلة سكيراه حودشيت ـ و راديو و تلويزيون ارتش را به عهده دارد: رييس گروه فرهنگي نيز سرلشكر است.
13.آموزش زنان: اين بخش در سال 1948 تشكيل شد كه رياست آن به عهده يك سرهنگ زن است؛ وي مشاور رييس پشتيباني ارتش است و در هر منطقة نظامي، يك افسر زن به منظور اشراف بر پادگانها مستقر است.
14.جدناع: به معني گردان جوانان؛ رييس آن سرهنگ است و در مناطق سه گانة نظامي حضور دارد و از چهار بخش تشكيل ميشود: عمليات، امور فرهنگي، مديريت و انبار داري.
15.ناحال: يعني پيشاهنگان جوان كه رييس آنها يك سرهنگ است؛ داوطلبان خدمت در ناحال در امور آموزشي و اسكان يهوديان فعاليت مينمايند.
16.خاخامهاي نظامي: خاخام نظامي به عنوان بالاترين مقام ديني و قضايي در ارتش اسراييل محسوب ميشود و فرماندهي خاخامها شامل بخش هماهنگي، بخش رهبري ديني، بخش روابط خانوادگي و دفن ميباشد.
17مشاور مالي فرماندهي پشتيباني كل: از بالاترين مقامها در ساماندهي نيروهاست و درجه وي فرماندة ژنرال است. وي رييس بخش برنامه و بودجة وزارت دفاع است. اين پست اين بخش زير نظر مديركل وزارت دفاع و پشتيباني نيروها فعاليت مينمايد.
18.سخنگوي ارتش: سرپرست كنفرانسهاي مطبوعاتي فرماندهاي ارتش و صدور اطلاعيههاي رسمي و ايجاد ارتباط ميان روزنامهنگاران و نويسندگان ارتش است. اين پست از سال 1973 به طور مستقيم زير نظر رياست پشتيباني نيروهاي مسلح قرار گرفت.
مناطق نظامي
1. منطقةشمالي: مسئوليت حفظ مرزهاي خود با لبنان و سوريه و قسمت شمالي مرزهاي اردن ـ معروف به وادي ييسان (درة ييسان) ـ و منطقة الجليل را دارد.
2. منطقة مياني: مسئول حفظ بقية مرزهاي مشترك اسراييل و اردن ـ از جمله كرانة باختري ـ است.
3. منطقة جنوبي: مسئول حفظ منطقة نقب است. اين مناطق، بزرگترين چارچوب منطقهاي و اداري نيروهاي زميني به شمار ميرود و رياست هر يك از اين مناطق به عهدة يك تيپ است. تعيين صلاحيت نظاميان به همراهي يك فرماندة ژنرال كه رياست كل يگانهاي پشتيباني به عهده آن است دو بخش دارد:
1. هماهنگي
2. حفظ و نگهداري.
ادامه دارد ......
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : abolabasi
/خ