وَ الشُّعَرآءُ یَتَّبِهُمُ الغاوُونَ
طفیلی جمعی را دید که صحبت کنان با هم می رفتند . تردیدی به دل راه نداد که به مجلس سور و طعام می روند.پس به دنبال آنان روانه شد.در یک لحظه متوجه شد آنان شاعرند و آهنگ قصر سلطان را دارند تا سروده های خویش را بخوانند .
از آنها جدا نشد و همراه آنان به خدمت سلطان رفت . هر یک از شعراء شعر خویش خواندند و صله ای دریافت کردند و رفتند .
نوبت به طفیل رسید سلطان به او گفت : شعرت را بخوان و به دوستانت بپیوند .
طفیل گفت : ولی من شاعر نیستم !
سلطان پرسید : پس چه کاره ای ؟
گفت : من غاوی هستم از آن کسان که خداوند متعال فرموده است : وَ الشُّعَرآءُ یَتبِعُهُمُ الغاوُونَ « شعرا ء / 224 » و گمراهان از پی شاعران می روند .
سلطان خندید و صله اش بخشید !
منبع: وبلاگ فرهنگ قرآن