مگر تقصیر منه که مامانهاتان را نمیشد از خالهبازی و باباهاتان را از پای فوتبال جمع کرد؛ ولی حالا شماها از کنار من جُم نمیخورید. همه ی تان میدانید، من وقتی متولد شدم، آمدم تا به راحتی زندگی تان کمک کنم؛ ولی انگار برعکس رفتار کردید و حالا همه ی زندگی تان شدم!
1. آن قدر با و بیهندزفری آهنگ گوش میدهی و با دوستانت حرف که نه داد میزنی که گوش من سمعک واجب میشود و وقتی گوشهایت، از وزوز و گزگز امانت را بریدند، با من دعوا میکنی؛ درست مثل همان تخممرغ که فقط یک ساعت روبهروی دو تا از همجنسهای من نشست و وقتیکه پُخت! همه خبرگزاریها، گوش جهان را از معایب ما پر کردند و انگار نه انگار تخممرغ مقصر بود که آن جا نشسته بود نه ما!
2. شبانهروز زوم میکنی در چشمان من، آن قدر که کم مانده چشمهایت از پشت گوشی بیرون بزند و وقتی هم که درد و ضعف و تاریِ دید، جانت را درآورد، همه تقصیرها را گردن من میاندازی؛ حالا درسته درصد بیش تر نور چشمهای من آبی هست که برای چشمهای تو ضرر دارد، ولی تو چرا برای چت، وبگردی، بازی و... ساعتها میخ چشمهای من می شوی و از همه بدتر حتی یک پلک هم نمیزنی تا چشمهایت مثل کویر خشک نشود.
3. بس که از من کار میکشی سلولهای مغز من را سوزاندهای. از این بدتر، صدایِ سلولهایِ مغز خودت را که میگویند دارند از استفاده شبانهروزی تو آسیب میبینند هم قطع کردهای. باز هم خودت را مقصر نمیدانی؟
4. در یک شبانهروز، بالاخره نزدیک صبح برای دو ساعتی دست از سر من برمیداری؛ ولی تا میخواهم دو دقیقه راحت بخوابم، صدای کابوسهایت دیوانهام میکند و بعد همه میگویند من باعث اختلال خوابت میشوم و تو هم که اصلاً مقصر نیستی که تا صبح ده بار مرا چک میکنی و درست بالای سرت میگذاری.
5. بس که گردن و کمرت را کج کردهای، دسته سلفیات از تو صافتر است و پیچ و مهره ی مهرههایت هم دارند از هم باز میشوند. کم مانده یک قوز خوشگل هم بابت موبایلداریِ بیوقفهات جایزه بگیری.
6. با انگشتهایت چنان تندتند کار میکنی که انگار برای بازی انگشتانت قرار است جایزه ی اسکار به تو بدهند.
7. ورزش که اصلاً، بس که روبهروی منی، حتی یک اینچ هم به خودت تکان نمیدهی و تمام سازمانهای مبارزه با چاقی جهان را با من دشمن کردهای و باز هم مرا مقصر میدانی.
8. پوستت هم که دیگر در تصویر معلومه مثل صحراهای آفریقا خشک شده.
از دستت کلافه شدهام، اگر پا داشتم فرار میکردم و پیش کسی میرفتم که بلد باشد چطور از من استفاده کند تا آسیب نبیند و من تماشاگر و همراه سلامتی و راحتی او باشم نه مقصر ناسلامتیاش.
با تریبون همین صفحه اعلام میکنم: اینجانب موبایلم؛ دوست دار سلامت شما، لطفاً مرا درست مصرف کنید!
1. آن قدر با و بیهندزفری آهنگ گوش میدهی و با دوستانت حرف که نه داد میزنی که گوش من سمعک واجب میشود و وقتی گوشهایت، از وزوز و گزگز امانت را بریدند، با من دعوا میکنی؛ درست مثل همان تخممرغ که فقط یک ساعت روبهروی دو تا از همجنسهای من نشست و وقتیکه پُخت! همه خبرگزاریها، گوش جهان را از معایب ما پر کردند و انگار نه انگار تخممرغ مقصر بود که آن جا نشسته بود نه ما!
2. شبانهروز زوم میکنی در چشمان من، آن قدر که کم مانده چشمهایت از پشت گوشی بیرون بزند و وقتی هم که درد و ضعف و تاریِ دید، جانت را درآورد، همه تقصیرها را گردن من میاندازی؛ حالا درسته درصد بیش تر نور چشمهای من آبی هست که برای چشمهای تو ضرر دارد، ولی تو چرا برای چت، وبگردی، بازی و... ساعتها میخ چشمهای من می شوی و از همه بدتر حتی یک پلک هم نمیزنی تا چشمهایت مثل کویر خشک نشود.
3. بس که از من کار میکشی سلولهای مغز من را سوزاندهای. از این بدتر، صدایِ سلولهایِ مغز خودت را که میگویند دارند از استفاده شبانهروزی تو آسیب میبینند هم قطع کردهای. باز هم خودت را مقصر نمیدانی؟
4. در یک شبانهروز، بالاخره نزدیک صبح برای دو ساعتی دست از سر من برمیداری؛ ولی تا میخواهم دو دقیقه راحت بخوابم، صدای کابوسهایت دیوانهام میکند و بعد همه میگویند من باعث اختلال خوابت میشوم و تو هم که اصلاً مقصر نیستی که تا صبح ده بار مرا چک میکنی و درست بالای سرت میگذاری.
5. بس که گردن و کمرت را کج کردهای، دسته سلفیات از تو صافتر است و پیچ و مهره ی مهرههایت هم دارند از هم باز میشوند. کم مانده یک قوز خوشگل هم بابت موبایلداریِ بیوقفهات جایزه بگیری.
6. با انگشتهایت چنان تندتند کار میکنی که انگار برای بازی انگشتانت قرار است جایزه ی اسکار به تو بدهند.
7. ورزش که اصلاً، بس که روبهروی منی، حتی یک اینچ هم به خودت تکان نمیدهی و تمام سازمانهای مبارزه با چاقی جهان را با من دشمن کردهای و باز هم مرا مقصر میدانی.
8. پوستت هم که دیگر در تصویر معلومه مثل صحراهای آفریقا خشک شده.
از دستت کلافه شدهام، اگر پا داشتم فرار میکردم و پیش کسی میرفتم که بلد باشد چطور از من استفاده کند تا آسیب نبیند و من تماشاگر و همراه سلامتی و راحتی او باشم نه مقصر ناسلامتیاش.
با تریبون همین صفحه اعلام میکنم: اینجانب موبایلم؛ دوست دار سلامت شما، لطفاً مرا درست مصرف کنید!
نویسنده: سیده طاهره موسوی
منبع: مجله باران