رالیسم به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت

افلاطون به عنوان یک ایده‌آلیست معتقد بود که تنها از طریق تحقیق در مثل و ابتدائا با استفاده از جدل می توان به انتزاعیاتی از قبیل حقیقت، خیر و زیبایی دست یافت.
پنجشنبه، 12 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رالیسم به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت
رآلیسم فلسفه‌ای گیج کننده است، زیرا انواع بسیار زیادی دارد: رآلیسم سنتی (کلاسیک)، مذهبی، علمی و غیره. این اختلاط از دوران ارسطو نشأت می گیرد، زیرا هر چند آوازه ارسطو در فلسفه از اختلافات او با فلسفه افلاطونی ناشی می شود، اما به طور کلی اشتراکات افلاطون و ارسطو احتمالا بیش از اختلافات آنهاست. اختلاط اساسی در رالیسم، احتمالا میان رالیسم مذهبی و رآلیسم غیردینی یا علمی است. رآلیسم مذهبی، اشتراکات فلسفه ارسطو با افلاطون و توماس آکویناس را بیان می کند؛ رآلیسم غیردینی کار ارسطو را بیشتر با گسترش فلسفه علمی از طریق کارهای بیکن، لاک و راسل مرتبط می سازد. می توان گفت که وایتهد در برداشت خود از رآلیسم، از هر قسمت بخشهایی را به یکدیگر ضمیمه کرده است.
 
اهداف تعلیم و تربیت: افلاطون به عنوان یک ایده‌آلیست معتقد بود که تنها از طریق تحقیق در مثل و ابتدائا با استفاده از جدل می توان به انتزاعیاتی از قبیل حقیقت، خیر و زیبایی دست یافت. از طرف دیگر، ارسطو معتقد بود که مثل (شور) را با تحقیق در دنیای ماده نیز می توان پیدا کرد. اساسا افلاطون و ارسطو به یک جا می رسند، اما شیوۂ رسیدن متفاوت است. افلاطون معتقد بود که می توان معرفت درباره مثل را از طریق تعمق درباره خود مثل کسب کرد؛ ارسطو عقیده داشت که معرفت درباره ممثل یا صور از راه مطالعه ماده امکان پذیر است. در حالی که افلاطون ماده را به عنوان هدف تحقیق یا وجود واقعی رد می کند و ارسطو ماده را به مثابه هدف تحقیق برای رسیدن به چیزی عمیق تر به کار می گیرد.
 
از دیدگاه رآلیست مذهبی، ماده فی نفسه چندان مهم نیست مگر آن که ما را به چیزی ورای خودش رهبری کند. ارسطو متوجه شد که می توان هر هدفی را صرفا به عنوان تحقیق علمی نگریست، اما این تنها به یک جنبه ماده مربوط است. دانشمندی که صدفی را در ساحل پیدا می کند، به صورت توصیفی بر حسب اندازه، شکل، وزن و غیره می تواند آن را بررسی کند. در عین حال، چنین مطالبی باید ما را به سؤالاتی با ماهیت فلسفی درباره سرآغاز و هدف صدف سوق دهد. این موضوع در تلاشهای علمی معاصر برای مطالعه ماده ظهور پیدا کرده است. نمونه هایی که توسط فضانوردان به زمین آورده شده، به صورت متمرکز مطالعه می شود. بسیاری از عکسها و تصاویر تلویزیونی از سطح طبیعی ماه تهیه شده، اما این کارها صرفا برای تعیین شکل، اندازه یا وزن انجام نمی شود بلکه هدف، بسیار عمیق تر از اینها است. دانشمندان و متفکران سایر رشته ها به کشف دانشهایی در مورد منشأ جهان علاقه مندند. این نشان می دهد که تحقیق علمی می تواند به عمیق ترین و نهایی ترین سؤالات فلسفی منجر شود. بنابراین، انسان می تواند به فراسوی طبیعت برود و آن را برای ورود به قلمرو مثل به کار بگیرد.
 
استفاده از مطالعه طبیعت برای رفتن به فراسوی آن، از دیدگاه رآلیست مذهبی اولین دلیل وجود ماده است. بنابراین، ممکن است بحث به این صورت دنبال شود: خدایی که عقل محض است، جهان را آفرید. او جهان را از عدم آفرید، اما او خود را وقف نظم و انضباط و طرح بخشیدن به جهان کرد. با مطالعه دقیق جهان و با کشف نظم و انضباط آن تقریبا می توان خدا را شناخت. رآلیستهای مذهبی مانند توماس آکویناس می گویند که هدف اساسی ما این است: خدا دنیا را آفرید تا ابزاری ارائه دهد که مردم از طریق آن بتوانند خدا را بشناسند.
 
توماسیها یا مربیانی که از عقاید توماس آکویناس پیروی می کنند، اعتقاد دارند که برنامه آموزشی باید متضمن معرفت علمی و نظری یا تخیلی باشد. برای مثال، تعلیم و تربیت به افراد کمک می کند که خود آگاه شوند به گونه‌ای که بتوانند در مورد اعمال خود فکر کنند. از طریق مطالعه علمی فلسفه اخلاق، آدمی به فراتر از امور ساده، یعنی واقعیت نهایی یا متافیزیک می رسد. توماسیها معتقدند که تعلیم و تربیت صحیح همیشه در جریان است و هرگز کامل نمی شود. این همان جریان رشد مستمر روح انسانی است.
 
متفکران بسیاری (که لزوما رآلیست فلسفی هم نبوده اند) معتقد بودند که طبیعت می تواند چیزی بزرگتر از خود را به ما ارائه دهد. ویلیام وردزورث ، رالف والدو امر شنگ و هنری دیوید توری، از اندیشمندان رمانتیک قرن نوزدهم، این موضوع را مطرح می کردند که از طریق تفکر می توان فراسوی طبیعت رفت و افراد باید با خطر کردن به قلمرو برتر فکر وارد شوند. رالیست های مذهبی معتقدند که باید این نوع تعالی، هدف اصلی تعلیم و تربیت باشد.
 
از طرف دیگر، رآلیست های غیردینی به جای جهان عقلانی متعالی که احتمال دارد داده های حتی به آن ختم شود، بر جهان مادی محسوس، فرایندها و طرحها تأکید می کنند. اساسا رهیافت آنها ماهیت علمی است. جنبش علمی که با فرانسیس بیکن آغاز شد، در عصری از اندیشه که نه تنها بر درکه ماده، بلکه بر کنترل آن تأکید می کرد، رواج یافت. ارسطو بود که نظم و انضباط جهان ماده را خاطر نشان کرد و از طریق همین فرایند، دانشمندان به سخن گفتن از «قوانین طبیعت» رسیدند. رالیسم غیردینی بر شناخت جهان مادی از طریق تدوین شیوه های دقیق تحقیق تأکید می کند. بیکن پیشنهاد می کرد که انسان باید ابتدا ذهن خود را از بتهای تعمیم، زبان و فلسفه پاک کند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص107-105، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط