معرفی و نقد انیمیشن زوتوپیا zootopia
زوتوپیا محصول استودیوی دیزنی به نویسندگی «بایرون هاوارد» و کارگردانی «جرد بوش» و «ریچ مور» است. این انیمیشن جایزهی اسکار 2016 بهترین انیمیشن را دریافت کرد؛ یعنی بهترین انیمیشن آمریکایی شد.
خلاصهی داستان
خرگوش کوچولویی به نام «جودی هاپز» در پانزده سالگی تصمیم میگیرد پلیس شود. این تصمیم، پدر و مادرش را نگران میکند و میخواهند با ترفندهایی او را منصرف کنند؛ چون خطرهای زیادی دارد؛ اما او بالاخره در 24 سالگی به آکادمی پلیس زوتوپیا میرود و در تمام مراحل آزمایشی پیروز و شاگرد اول میشود و به عنوان اولین خرگوش پلیس، عضو پلیس شهر زوتوپیا میشود. زوتوپیا ظاهراً رویاییترین شهر دنیاست؛ اما چون جودی کوچک و ضعیف است به او کار خیلی معمولی میدهند. جودی تصمیم میگیرد خودش را نشان دهد تا مثل پلیسهای واقعی با او رفتار شود. او پرونده ی حساسی را دنبال میکند و در این مسیر با اتفاقهای خیلی عجیب و مهم روبهرو میشود که داستان را جذابتر و زیباتر میکند.
تحلیل و نقد انیمیشن زوتوپیا
فکر کنم اول از همه باید اسم این انیمیشن را با هم بررسی کنیم. این اسم کاملاً انگلیسی است و چون زیبا و جذاب بوده و اسم شهر است، ترجمه نشده است. این اسم ترکیب دو کلمه یzoo و otopia است و بعضیها آن را «شهر حیوانات» ترجمهاش کردهاند؛ اما این ترجمه دقیق نیست؛ در اصل باید گفت شهر آرمانی حیوانات؛ چون اُتوپیا به معنی «مدینهی فاضله» و «شهر آرمانی» است. شهر آرمانی، یعنی شهری که در آن همه راضی هستند و حق هیچکس خورده نمیشود و بین همهی شهروندان به عدالت رفتار میشود و همه چیز بهترین و عالی است. ما در فارسی میگوییم شهر آرمانی و عربها میگویند مدینهی فاضله و انگلیسی زبانها میگویند اُتوپیا؛Zoo هم به معنی باغوحش است؛ پس این اسم یعنی شهری که حیوانات در آن زندگی میکنند و وضعیت زندگیشان عالی و آرمانی است.
حالا تصور کنید خرگوشی تصمیم میگیرد پلیس این شهر بشود و فکر میکند آنجا همه چیز روی نظم و دقیق است و اگر پلیس بشود میتواند از ضعیفها و مظلومها دفاع کند.
این که خرگوشی تا به حال پلیس نشده و همهی خرگوشها فکر میکنند فقط باید مزرعهداری کنند و کار دیگری از آنها برنمیآید، فکر اشتباهی است که جودی قصد دارد اشتباه بودنش را اثبات کند؛ به همین دلیل می کوشد پلیس شود و این اتفاق هم میافتد؛ اما بعد از آن که به او یک کار معمولی میدهند و حس میکند پلیس بودنش به درد نمیخورد، تصمیم میگیرد پلیس به درد بخور و به قول خودش پلیس واقعی شود. انیمیشن از این نظر قابل ستایش است که به بچهها میگوید برای خواسته یشان تلاش کنند تا بتوانند به آرزوهایشان برسند. این شعار: «زوتوپیا جایی است که هرچیز بخواهی به آن دست پیدا می کنی»، شاید در نگاه اول حرف خوبی نباشد؛ چون آن وقت ارادهی جودی بیمعنی میشود و داستان بیمزه از کار درمیآید. فکر کنید جودی میخواهد بدون زحمت پلیس شود، این دقیقاً همان شانس است و زندگیای که همهاش با شانس باشد ارزش ندارد. زیبایی داستان آنجاست که زوتوپیا جایی است که به جودی اجازه میدهد تا با مشکلات روبهرو شود و خود جودی تصمیم میگیرد آنچه دوست دارد بشود و اتفاقاً در زوتوپیا همه چیز مانع او میشود و تنها تصمیم و ارادهی جودی کمکش میکند و البته دوستی صمیمی و قلبیِ او با روباه. دوستی با روباه هم از نکات خوب داستان است؛ چون روباه و خرگوش در اصل صیاد و صید هستند؛ اما در این انیمیشن نشان میدهد برای ساختن دنیایی بهتر و رسیدن به آرزوها میشود آنقدر زیرکانه و با نقشه و دقیق عمل کرد که روباه را با خود همراه ساخت و کمکم او را هم به راه درست هدایت کرد.
در اصل شهری به نام شهر آرمانی وجود ندارد و این انیمیشن نشان میدهد ما خودمان باید آستین بالا بزنیم و شهر آرمانیمان را بسازیم. جودی آنقدر می کوشد تا زوتوپیایی را که فقط شعار است به زوتوپیای واقعی نزدیک می کند.
در این انیمیشن مطالب جذاب دیگری هم هست؛ مثل بحث حیوانهای وحشی که وارد زوتوپیا شده و خوی وحشیگری را کنار گذاشتهاند؛ اما هنوز حیوانهای کوچک از آنها میترسند. در ادامه میبینیم که چطور حیوانهای کوچک نقشه میکشند و برای این که شهر را مال خود کنند به حیوانهای وحشی تهمت میزنند. ابتدا جودی هم گول میخورد و باور میکند، اما بعد میفهمد که نباید از ظاهر حیوانها قضاوت کند. اتفاقاً همان گوسفندی که خیلی کوچک و مظلوم است شاید بزرگترین تبهکار باشد و آن شیری که این قدر بزرگ و قوی است خیلی مظلوم باشد.
انتخاب معماری شهری که میخواهد زوتوپیا شود جالب است! با دیدن این شهر دقیقاً «نیویورک»، که بزرگترین شهر آمریکاست، به ذهن میآید! اگر حرف سازندگان این باشد که این شهر، شهر آرمانی است، ضعف بزرگ داستان است؛ اما اگر حرفشان این باشد که مردم دنیا بفهمند این شهر آنطور که فکر میکنند آرمانی نیست و ضعفهایی دارد، حرف درستی است و ای کاش مردم کشورهای دیگر و مردم ایران به این نکته توجه داشته باشند آمریکا همان جایی است که سیاه پوستان را به بردگی میبردند و آنها را آدم حساب نمیکردند. جالب تر این که آمریکا سرزمین سرخپوستان بوده است؛ اما سفیدپوستانی که به آن جا مهاجرت کردند تا سالها سرخپوستان را آدم حساب نمیکردند!
در کل، زوتوپیا انیمیشنی خوش ساخت با طنزهای کلامی زیبا و شنیدنی و داستانی جذاب است و دیدن آن را به شما دوست عزیز توصیه میکنم؛ مثلاً در قسمتی از انیمیشن، جودی به همراه روباه میروند ادارهای برای گرفتن اطلاعات رایانهای، تمام کارمندان آن اداره حیوانات تنبل هستند و اینجاست که طنز عالی با اضطراب جودی ترکیب میشود و صحنهای جذاب درست میکند.
البته زوتوپیایی که شرکت دیزنی نشان داده، قسمتهایی هم دارد که اصلاً خوب نیست؛ مثلاً جودی وارد ساختمانی میشود که حیوانات لباس ندارند و میگوید اینها دوست ندارند لباس بپوشند و این را آزادی حیوانات میداند! معنی آزادی در این انیمیشن و انیمیشنهای دیگر هالیوودی غلط است و جودی هم از این تصاویر خوشش نمیآید و جلوی صورتش را میگیرد.
باز هم مثل شمارهی گذشته باید بگویم که حرف زیاد است و نمیشود همه را در این دو صفحه گفت. کاش شما هم با دقت خیلی زیاد این انیمیشن را ببینید و درباره ی آن با دوستان یا با پدر و مادر و برادران و خواهرانتان صحبت کنید و اگر دلتان خواست نظرتان را برای ما بنویسید.
منبع: مجله باران
حالا تصور کنید خرگوشی تصمیم میگیرد پلیس این شهر بشود و فکر میکند آنجا همه چیز روی نظم و دقیق است و اگر پلیس بشود میتواند از ضعیفها و مظلومها دفاع کند.
این که خرگوشی تا به حال پلیس نشده و همهی خرگوشها فکر میکنند فقط باید مزرعهداری کنند و کار دیگری از آنها برنمیآید، فکر اشتباهی است که جودی قصد دارد اشتباه بودنش را اثبات کند؛ به همین دلیل می کوشد پلیس شود و این اتفاق هم میافتد؛ اما بعد از آن که به او یک کار معمولی میدهند و حس میکند پلیس بودنش به درد نمیخورد، تصمیم میگیرد پلیس به درد بخور و به قول خودش پلیس واقعی شود. انیمیشن از این نظر قابل ستایش است که به بچهها میگوید برای خواسته یشان تلاش کنند تا بتوانند به آرزوهایشان برسند. این شعار: «زوتوپیا جایی است که هرچیز بخواهی به آن دست پیدا می کنی»، شاید در نگاه اول حرف خوبی نباشد؛ چون آن وقت ارادهی جودی بیمعنی میشود و داستان بیمزه از کار درمیآید. فکر کنید جودی میخواهد بدون زحمت پلیس شود، این دقیقاً همان شانس است و زندگیای که همهاش با شانس باشد ارزش ندارد. زیبایی داستان آنجاست که زوتوپیا جایی است که به جودی اجازه میدهد تا با مشکلات روبهرو شود و خود جودی تصمیم میگیرد آنچه دوست دارد بشود و اتفاقاً در زوتوپیا همه چیز مانع او میشود و تنها تصمیم و ارادهی جودی کمکش میکند و البته دوستی صمیمی و قلبیِ او با روباه. دوستی با روباه هم از نکات خوب داستان است؛ چون روباه و خرگوش در اصل صیاد و صید هستند؛ اما در این انیمیشن نشان میدهد برای ساختن دنیایی بهتر و رسیدن به آرزوها میشود آنقدر زیرکانه و با نقشه و دقیق عمل کرد که روباه را با خود همراه ساخت و کمکم او را هم به راه درست هدایت کرد.
در اصل شهری به نام شهر آرمانی وجود ندارد و این انیمیشن نشان میدهد ما خودمان باید آستین بالا بزنیم و شهر آرمانیمان را بسازیم. جودی آنقدر می کوشد تا زوتوپیایی را که فقط شعار است به زوتوپیای واقعی نزدیک می کند.
در این انیمیشن مطالب جذاب دیگری هم هست؛ مثل بحث حیوانهای وحشی که وارد زوتوپیا شده و خوی وحشیگری را کنار گذاشتهاند؛ اما هنوز حیوانهای کوچک از آنها میترسند. در ادامه میبینیم که چطور حیوانهای کوچک نقشه میکشند و برای این که شهر را مال خود کنند به حیوانهای وحشی تهمت میزنند. ابتدا جودی هم گول میخورد و باور میکند، اما بعد میفهمد که نباید از ظاهر حیوانها قضاوت کند. اتفاقاً همان گوسفندی که خیلی کوچک و مظلوم است شاید بزرگترین تبهکار باشد و آن شیری که این قدر بزرگ و قوی است خیلی مظلوم باشد.
انتخاب معماری شهری که میخواهد زوتوپیا شود جالب است! با دیدن این شهر دقیقاً «نیویورک»، که بزرگترین شهر آمریکاست، به ذهن میآید! اگر حرف سازندگان این باشد که این شهر، شهر آرمانی است، ضعف بزرگ داستان است؛ اما اگر حرفشان این باشد که مردم دنیا بفهمند این شهر آنطور که فکر میکنند آرمانی نیست و ضعفهایی دارد، حرف درستی است و ای کاش مردم کشورهای دیگر و مردم ایران به این نکته توجه داشته باشند آمریکا همان جایی است که سیاه پوستان را به بردگی میبردند و آنها را آدم حساب نمیکردند. جالب تر این که آمریکا سرزمین سرخپوستان بوده است؛ اما سفیدپوستانی که به آن جا مهاجرت کردند تا سالها سرخپوستان را آدم حساب نمیکردند!
در کل، زوتوپیا انیمیشنی خوش ساخت با طنزهای کلامی زیبا و شنیدنی و داستانی جذاب است و دیدن آن را به شما دوست عزیز توصیه میکنم؛ مثلاً در قسمتی از انیمیشن، جودی به همراه روباه میروند ادارهای برای گرفتن اطلاعات رایانهای، تمام کارمندان آن اداره حیوانات تنبل هستند و اینجاست که طنز عالی با اضطراب جودی ترکیب میشود و صحنهای جذاب درست میکند.
البته زوتوپیایی که شرکت دیزنی نشان داده، قسمتهایی هم دارد که اصلاً خوب نیست؛ مثلاً جودی وارد ساختمانی میشود که حیوانات لباس ندارند و میگوید اینها دوست ندارند لباس بپوشند و این را آزادی حیوانات میداند! معنی آزادی در این انیمیشن و انیمیشنهای دیگر هالیوودی غلط است و جودی هم از این تصاویر خوشش نمیآید و جلوی صورتش را میگیرد.
باز هم مثل شمارهی گذشته باید بگویم که حرف زیاد است و نمیشود همه را در این دو صفحه گفت. کاش شما هم با دقت خیلی زیاد این انیمیشن را ببینید و درباره ی آن با دوستان یا با پدر و مادر و برادران و خواهرانتان صحبت کنید و اگر دلتان خواست نظرتان را برای ما بنویسید.
منبع: مجله باران