تولید آثار سیاسی در سینما روزبهروز بیشتر و ردپای غرضهای سیاسی در پشت صحنه معادلات سینمایی کشورمان دیده میشود. تا جایی که بیشتر از مسئولین و سیاستمداران، ستارگان و هنرمندان مشهور در مصاحبهها و پستهای صفحات مجازیشان در مورد مسائل و مشکلات کشور حرف میزنند.
سینمای سیاست زده ایرانی، در یک انفعال خلاف منافع ملی و اجتماعی معمولاً به انعکاس تصویری غیر واقعی از ایران و جامعه ایرانی میپردازد که حتی گاه با یافته های میدانی کسانی که بعدها به ایران سفر میکنند در تضاد و تناقض است.
تصویر جامعهای که فساد در آن رواج دارد، مثل فیلم «قصهها» از رخشان بنی اعتماد یا کشوری که همه در آن دروغ میگویند مثل «جدایی نادر از سیمین» فرهادی، یا فیلمی مثل «خانه پدری» اثر کیانوش عیاری که به نوعی در تعارض با دینداری است و با اغراق در تفاوتهای فرهنگی موجود، باعث ایجاد تفرقه در جامعه میشود؛ فیلمهایی که قهرمانانش با سردادن فریاد اعتراض به قوانین موجود «دخترها فریاد نمیزنند» به ساختار موجود فرهنگی و سیاسی حمله میکنند و یا مثل «دونده» کمال تبریزی، با تقدیس بیگانگان آنهارا ناجی مردم کشورمان معرفی میکند.
همه و همه فیلمهایی هستند که با اغراض سیاسی تولیدشدهاند و حتی با ضوابط سیاسی نقد و یا تحسین میشوند، اگر فیلمی همسو با تفکرات منتقدان و جامعه هنری باشد تحسینش میکنند مثل فیلم «نهنگ عنبر» که در فضای اول انقلاب، بسیجیان را به سخره میگیرد اما در نهایت ناتوانی هنری در پرداخت فیلمنامه و ضعف سبک در طنز؛ تحسین میشود و اکران اکثریت سینماها را هم هدیه میگیرد. اگر فیلمسازی هم ساز مخالف بزند یا بیطرف باشد؛ بایکوت میشود و تحریم، مثل «قلادههای طلا» ابوالقاسم طالبی که سرمنشأ حوادث سال هشتادوهشت را دشمنان خارجی معرفی کرد، غافل از اینکه دوستان هنرمندی که در آن زمان به ناآرامیها دل بسته بودند، نظر دیگری داشتند.
اساساً در بسیاری از موارد لا اقل در اظهار نظرهای شخصی متر و میزان سنجش آثار، تکنیک و هنر فیلمساز نیست بینش سیاسی اوست؛ و همین امر دستمایهای شد تا اینگونه فیلمها به طلب تأیید و جوایز جشنوارههای داخلی خارجی روزبهروز بیشتر شوند؛ بماند که گاهی هم شرط مقبولیت و موفقیت در سینما بازی کردن در زمین بعضی از پیشکسوتان و بزرگترهاست و بعضاً فیلمسازان جوان، برای اثبات موجودیت خود راهی جز پا گذاشتن در بیراهه سیاست زدگی ندارند. مثل روستایی که در اولین فیلمش «ابد و یک روز» که تا حدودی دنباله رو سینمای فرهادی بود، در پوسته نقد اعتیاد، با انعکاس تصویر یک خانواده بیمار که به قول خود فیلمساز در سگدانی زندگی میکنند؛ بدبختی مردم را از وراثت محیطی معرفی و آنان را به رفتن از کشور دعوت میکند. کسی که به مردمش توهین میکند، میتواند دغدغه درد مردم را داشته باشد؟
در مقابل اقلیتی وجود دارند که به صرف احساس کمبود فیلم در زمینه موضوعات ارزشی، دست به دوربین شدهاند که بعضاً هیچچیز از اصول و اولیات سینما نمیدانند و دست خالی به شکار دیو میروند و در آخر هم با نقدهای مغرضانهی بعضاً هم درست روبه رو می شوند و شکست می خورند.
به مخاطب احترام بگذارید
هر انسانی با طرز تفکر و تربیت خاص خودش رشد کرده و وقتی در مقام تألیف و تولید یک اثر هنری قرار میگیرد باید اثرش آینهای تابان از تمامی باورها و اعتقادات او باشد. حرف این نیست که یک نویسنده یا کارگردان هنگام خلق اثر تفکرات شخصی اش را قلم بگیرد؛ اما همانطور که یک خیاط برای دوخت یک لباس باید بهاندازه و سن و دیگر مشخصات مشتریاش توجه کند؛ همانطور که یک آشپز بسته به ذائقه هرکس، نمک و فلفل غذا را میزان میکند. مؤلف یک فیلم سینمایی هم اگر بخواهد مشکلات اجتماعی را بررسی کند و حرفش را بزند؛ باید شناختی عمیق از همه جامعه داشته باشد تا بتواند تا آخرین سکانس تمامی مخاطبین به ویژه مخالفان را در سالن سینما نگه دارد تا بتواند تأثیرگذار باشد.اگر فیلمی دنباله رو یک سلیقه سیاسی باشد و مخالفش را منکوب کند، مخالفانی که طیف عظیمی از جامعه هم هستند و در فیلم نادیده گرفتهشدهاند، این فیلم را نمیپسندند. واضح است تا وقتی در بحث و استدلال با مخالفتان دائماً به او توهین کنید، نمیتوانید با او حرف بزنید و روی آن تاثیری بگذارید. وقتی هم از کارگردان در این مورد سؤال بپرسید، در کمال خونسردی میگوید فیلمش مخاطب خاص دارد و هر که دوست ندارد نبیند.
تا وقتی یک تفکر سیاسی خاص حاکم بر فیلم باشد، بحث از ارزشها و احترام به مخاطب و مخالفان بیفایده است، اما اگر بخواهیم در قوارهی یک جامعه فعال و پویا یک فیلم تولید کنیم، باید با جهتگیری بیطرفانه حرف بزنیم. اگر صاحب یک اثر در سود و زیان مردم شریک باشد و درد مردم را بفهمد آن اثر با همه افراد جامعه ارتباط برقرار میکند.
در چند دهه اخیر سینمای ایران، فیلمهایی که خط کشی سیاسی نداشتهاند و مسئله فیلمساز واقعاً درد مردم بوده، ماندگار شدهاند و بقیه فیلمهای جنجالآفرین با گردوخاک فیلمی جدید از یاد رفته و جز گیشه، آوردهای نداشتهاند.
همه با زبان سینما حرف بزنند
راه حل حکومت برای مقابله با سینمای حزبی فقط توقیف بوده. البته یک حکومت میتواند در چهارچوب قوانین حاکم بر جامعه از تولید و نشر بعضی آثار جلوگیری کند؛ ولی تخطئه و ممانعت از اکران، آتش اختلافات را میگدازد و مهر تأییدی میشود بر خفقانی که در همان فیلمها میبینیم.اتفاقاً دست فیلمساز باید باز باشد تا حرفش را بزند و همه باید برای تولید شرایطی یکسان داشته باشند. لذا نه توقیف شدن در ارشاد راه حل است نه تخصیص بودجه به فیلمهای سفارشی ضعیف که به راحتی زمین میخورند و الکن میماند.
جمهوری اسلامی اگر بخواهد در میدان جنگ نرم قافیه را نبازد باید فیلمسازانی تربیت کند که توانایی پاسخ به شبهات و سمپاشیهای مخالفانش را داشته باشد. اگر سینما اسلحهای است تأثیرگذار، برای جلوگیری از آثار مخربش فقط باید فیلم ساخت.
وقتی هالیوود در سالها متمادی، میلیونها دلار هزینه صرف میکند تا فیلم و متوالیهایی ضد ایرانی و اسلامی بسازد و با ایجاد موج ایران هراسی جهانیان را به حکومت و انقلاب اسلامی بدبین کند. شایسته نیست مسئولین مربوطه با سوء مدیریت فرهنگی و اخذ تصمیمهای نسنجیدهای که منشأ سیاسی دارند؛ باعث فاصله گرفتن هنرمندان از حکومت و خلع سلاح شدن جبهههای فرهنگی بشوند. آن هم وقتی در سالهای اخیر به لطف فضای مجازی و با کمک برنامههای زرد تلویزیونی، نفوذ و محبوبیت بیشتری هم کسب کردهاند.
تاریخ نشان داده که سینما قدرت کنترل افکار عمومی یک جامعه را دارد و همانطور که میتواند بشریت و تمدنش را به زوال بکشاند، میتواند انسانساز و متعالی نیز جلوه کند. فیلم «تولد یک ملت» که در اوایل قرن بیستم ساخته شد فیلمی نژادپرستانه بود که بر آتش تبعیض نژادی موجود آن سالهای امریکا، هیزم میریخت؛ اما چند سال بعد هالیوود با تولید پر تعداد فیلمها ضد نژادپرستانه فرهنگ خود را از این حیث تا حدودی واکسینه کرد.
میشود به جای تکرار مکررات و ادامه جنگهای فرسایشی و ناتمام سیاسی از سینما درست استفاده کرد و با آموزش و فرهنگسازی تولید و اشتغال، به وسیله مردم شرایط اقتصادی کشور را بهبود داد یا هر مشکل را بزرگی را به سمت حل شدن سوق داد اما آنچه که مسلم است این است که با دید سیاسی سینما هیچ ظرفیت مثبتی برای انتقال به جامعه نخواهد داشت و فقط بازیچه ایست برای بازی دادن اقشار جامعه و جابجا کردن ارزشها و گل آلود کردن آب، برای شکار ...
آب را گل نکنیم.