پذیرش ولایت و تبعیت از رهبری، یکی از پراهمیتترین پایههای اصول اسلامی است که حضرت عباس علیهالسلام مصداق بارز ولایتپذیری و تبعیت مطلق از امام زمان خود بود و بالاترین جلوه پیروی و تبعیت از امام حسین علیهالسلام را به نمایش گذاشت و همین تبعیت سبب شده است که در لسان اهلبیت علیهالسلام جایگاه خاص و برجستهای داشته باشند. ارتباطی که بین حضرت ابوالفضل و امام حسین علیهالسلام وجود داشت یک ارتباط تنگاتنگ بود ولی منحصر به یک رابطه برادرانه نمیشد بلکه آن حضرت با نگاه امام و ولی خود با امام حسین علیهالسلام رفتار میکرد و در تمام مراحل زندگی در برخورد با برادر خود نیکی و ادب را رعایت میکرد و همیشه در اندیشه حمایت از مولای خود و دفاع از پایداری دین اسلام بود و سیدالشهدا علیهالسلام را دررسیدن به این هدف یاری میکرد. همانطور که در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: «فَنِعمَ الصابِرُ المُجاهِدُ الحامیُ الناصِر... چه خوب بردبار، مبارز، پشتیبان و یاوری بودی...[1]» حضرت عباس را ظَهرُالولایه (پشت ولایت) نیز گفتهاند، زیرا آن سردار نینوا در دفاع از حریم ولایت چون ستونی محکم و استوار استقامت و تا آخرین لحظات حیات خود از آرمانهای حسینی دفاع کرد.
وقتی ماجرای کربلا را میخوانیم ، آن زمان که امام حسین علیهالسلام بیعت را از اصحاب خود برداشت و به آنها اجازه ترک میدان نبرد را داد، نخستین فردی که شروع به سخن گفتن کرد، حضرت عباس بود. شیخ مفید در کتاب امالی خود مینویسد: «عباس بن علی اولین فردی بود که به برادر رشید خود امام حسین علیهالسلام عرض کرد: چگونه میتوانیم دست از تو برداریم؟ برای اینکه بدون وجود شریف تو بیشتر زنده بمانیم؟ خدا نکند هرگز چنین روزی را ببینیم. » درواقع اصحاب امام حسین علیهالسلام وقتی این صحنه را دیدند از رفتار پسندیده حضرت عباس علیهالسلام درس گرفتند.
حضرت عباس علیهالسلام در اطاعت محض و تسلیم و تبعیت کامل از مولای خود بودند که این عین عبودیت است و همواره در جهتگیری الهی و معنوی امام حسین علیهالسلام قدم برداشتند و رنگ و معنای ویژهای به این حرکت بخشیدند از خود یک الگوی واقعی برای مسلمانان در تاریخ ترسیم کردند.
امالبنین همواره فرزندان خود را به حمایت و جانفشانی درراه امامشان سفارش میکرد و این دعای خیری بود که مادر در حق اولاد بدرقه راه کاروان کربلا کرد و شهادت درراه پاسداری از انقلاب حسینی را توفیقی بینظیر برای آنها میدانست.
در بحارالانوار آمده که حضور حضرت عباس علیهالسلام در میدان نبرد و جنگیدن برای دفاع از سیدالشهدا علیهالسلام برای دشمنان اهلبیت علیهالسلام بسیار هولناک بود. به همین دلیل در روز تاسوعا، شمر ملعون برای قمر بنیهاشم علیهالسلام و برادران ایشان اماننامه آورد و گفت «شما جان خود را برای حسین علیهالسلام به خطر نیندازید »؛ حضرت عباس نیز در جواب آن ملعون چنین فرمود: « لعنت خدا بر تو و امیر تو و بر امان تو باد؛ برای ما اماننامه میفرستید درحالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد.» حضرت عباس علیهالسلام مظهر وفاداری و اطاعتپذیری بود و یکی از مصداقهای وفاداری ایشان پسزدن اماننامه امویان بود که در جامعه انسانی تا ابد به یادگار میماند. عباس بن علی در دفاع از حجت خدا و دین الهی اینگونه بود و از همان ابتدا به یاری امام زمان خود شتافت و هرگز میدان دفاع را ترک نکرد و تا آخرین لحظه زندگی خود بر سر عهد و پیمان خود با امام خویش باقی ماند. همانطور که در زیارت ایشان میگوییم: «گواهی میدهم برای تو که نسبت به امام حسین علیهالسلام مقام تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی در حد کمال داشتی .... و از خدا پاداش کاملترین کسانی را که به بیعت خویش وفا کرده و دعوت امام را پذیرفته و در اطاعت از ولی امر بودهاند، برای شما مسألت میکنیم.[2]»
یکی از راههای تشخیص ایمان و تقوای افراد، فهم مقدار تبعیت و پیروی آنان از معصوم علیهالسلام است. هر چه اطاعتپذیری آنان بیشتر باشد درجه ایمان آنها بیشتر است و قربشان به خدای متعال نیز بیشتر است.[3]
مقام حضرت عباس در کلام ائمه اطهار علیهالسلام
حضرت عباس علیهالسلام دارای بصیرت زیادی بودند و به آن درجه از علم و ایمان رسیده بودند که امام صادق علیهالسلام هنگام زیارت قبر ایشان گواهی دادند: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی میدهم که تو هرگز دچار تزلزل و سستی نشدی و بازنگشتی، بلکه روش تو بر ایمان و بصیرت در دین بود.». همچنین آنچنان جایگاه رفیعی از ولایتپذیری، بینش، فرمانبرداری و حمایت از امام را پیدا کردند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «پس خداوند عالیترین، فزونترین و جامعترین پاداش کسانی را که در جهاد و مبارزه در راه حق به شهادت رسیدند و بر عهد خود باقی ماندند، دعوت او را لبیک گفتند و از ولی امر خود اطاعت کردند، به تو عطا فرماید.[4]»وقتی ابوالفضل علیهالسلام از برادر و ولی خود، امام حسین علیهالسلام اجازه گرفت تا به میدان جنگ برود. امام علیهالسلام بهشدت گریست بهگونهای که اشک ازدیدگان مبارکش جاری گشت و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ»
برادر جان! تو نشانه (شکوه و عظمت و) برپایى سپاه من و مبنای اتصال یاران ما هستى. اگر تو بروى (و شهید شوى)، جمعیت ما متفرق میشود، و فرومیریزد.
همچنین روایت دیگری آمده است: هنگامیکه عباس علیهالسلام شهید شد امام حسین علیهالسلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی[5]» اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محصور گشت.
در قسمتی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیهالسلام این چنین نوشتهشده است: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرمومنان علی علیهالسلام ؛ آنکس که در اوج بینش به یاری برادرش رفت و در راه برادر جان خود را هدیه کرد؛ آنکه دنیا را ابزاری برای آخرت خود قرارداد؛ آنکسی که از خودگذشتگی کرد و جان خود را برای برادر نثار کرد ؛ آنکسی که محافظ و پاسدار دین و سپاه حسین علیهالسلام بود؛ همان کسی که تمام مجاهدت خود را برای رساندن آب به لبتشنگان کرد؛ آنکه دستهای مبارک خود را نیز در راه خدا داد.».
حضرت امام سجاد علیه السّلام فرمودند: خداوند حضرت عباس را رحمت کند، به خدا سوگند امام حسین را بر خود ارجح میدانست و جان خود را درراه او فدا کرد تا اینکه دستهای مبارکش از بدن جدا گردید. خدای متعال بهجای دستهای عباس علیهالسلام دو بال به ایشان بخشید تا بهواسطه آنها در بهشت با ملائکه پرواز کند. همانطور که این نعمت را به جعفر بن ابیطالب اعطاء کرد. عباس در نزد خداوند جایگاه و مرتبهای دارد که در روز قیامت همه شهیدان برآن غبطه میخورند[6].
حضرت عباس علیهالسلام در حمایت و فرمانبرداری از ولی خود و دفاع از دین الهی، حق خود را بهطور تمام و کمال ادا کرد و فرمان امام خود را بدون هیچ چانهزنی در روز عاشورا اجرا کرد و بعد از آنکه به آب فرات دستیافت ، برای همدردی با فرزندان برادر از خوردن آب امتناع ورزید و دستان و جان خود را درراه اطاعت از امر مولی تقدیم کرد.
باشد که ما هم در اطاعت و فرمانبرداری از ولی خدا، حضرت عباس علیهالسلام را الگوی خود قرار دهیم و با اقتدا به او پشت ولایت بایستیم و هرگز ولایت را تنها نگذاریم.
پینوشت:
[1] مفاتیحالجنان، زیارت حضرت عباس، ص 434
[2] مفاتیحالجنان، زیارت حضرت عباس، ص 434
[3] به نقل از سایت کربوبلا
[4] مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص99
[5] بحارالانوار علامه مجلسی، ج45، ص40 و 41
[6] امالی صدوق، ص462. بحارالانوار،ج22، ص274