روشنگری و تکوین علم اجتماعی

روشنگری، که به زعم هواخواهان آن عقل را همچون نور منتشر می کرد، نقش بسیار تعیین کننده ای در پیدایش علوم اجتماعی داشت.
دوشنبه، 11 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشنگری و تکوین علم اجتماعی
گنت بر این باور بود که جامعه شناسی مطالعه‌ی الگوهای تحول اجتماعی است، و به کار تجزیه و تحلیل جنبه‌های ایستا و پویای سازمان جامعه می پردازد. او این دو جنبه را، نه بر اساس معیاهای تجربی، بلکه به لحاظ روش شناختی از یکدیگر متمایز می کرد. ایستایی و پویایی، و نظم و پیشرفت همواره به صورت درهم تنیدهای حضور دارند، و از این رو، تمایز آنها در بستر تجربه تمایزی روش شناختی است که بر مفاهیم نظری بنا شده است. غالبا بسیار دشوار است که این دو عنصر را در یک وضعیتی مشخص و صرفا به صورت تجربی از یکدیگر متمایز کنیم. این که کجا پیشرفت پایان می گیرد و نظم آغاز می شود قابل تعبیر و تفسیر است. گنت معتقد است که این تمایزها بیش از آنکه صرفا تجربی باشند، نظری هستند.
 
گنت، مانند سن سیمون، بر این باور بود که مذهب در نقش یک عامل وحدت بخش جامعه عمل می‌کند. زبان نیز چنین کارکردی دارد، اما نکته این است که در صورت فقدان شکلی از مذهب (سازگار با مرحله ای که جامعه از سر می گذراند) دولت ها هیچ مشروعیتی نخواهند داشت، و جامعه به واسطه‌ی خشونت های گروهی از هم می پاشد. گنت از مفهوم دیگری نیز استفاده کرد که در اصل آن را از روشنگری اسکاتلندی اخذ کرده بود تا به کمک آن نظم اجتماعی را توضیح دهد: تقسیم کار. از نظر او، انسانها:

به واسطه‌ی توزیع حرفه هاشان به یکدیگر پیوسته اند؛ و همین توزیع است که باعث گسترش و پیچیدگی فزاینده ی ارگانیسم اجتماعی می شود. سازمان اجتماعی هرچه بیشتر گرایش به آن دارد که برآورد دقیقی از تفاوت های فردی صورت دهد، و کارها را چنان توزیع کند که به هر کس مناسب ترین کار را بدهد، کاری که با خمیرهی او سازگار باشد ... کاری که با تحصیلات و جایگاه او، و به طور خلاصه، با توانایی های او همخوان باشد؛ به طوری که سرانجام بتوان تک تک سازمانها، حتى معیوب ترین و ناقص ترین آنها را برای خیر عموم به کار گرفت.
 
بسیاری از اندیشه‌های گنت قرابت چشمگیری با روح جامعه شناسی‌ای دارند که امیل دورکیم در پایان سده‌ی نوزدهم بسط داد: به خصوص تأکید او بر تعریف روشن موضوع جامعه شناسی، و اصول روش شناختی ای که شالودهی علم جدید هستند مشاه دهد، آزمون، و مقایسه. دورکیم هم چنین به نقش مذهب در ایجاد همبستگی یا ان تمام اجتماعی نقش تقسیم کار در جوامع صنعتی، و أشکال گوناگون همبستگی ضرور برای جوامع مدرن توجه داشت. درواقع، اندیشه‌های مهم دورکیم شباهت های زیادی با اندیشه‌های گنت و سن سیمون دارند، گرچه، در عین حال، روشن است که او در برخی جنبه ها از آنها دور می شود. اما نکته ی مهم این است که امیل دورکیم نظریه ها، روشها، و موضوعاتی را برای نهادینه شد جامعه شناسی به مثابه رشته ای دانشگاهی در آغاز کار فراهم آورد. پس، آراء گنت و سن سیمون سرپل های مهمی هستند که اندیشه‌های روشنگری را به جامعه شناسی مدرن پیوند می زنند. آنها مسیری را رقم زدند که از رهگذر آن، برخی از اصول اساسی جهان نگری روشنگری به جامعه شناسی مدرن راه یافته.
 
روشنگری، که به زعم هواخواهان آن عقل را همچون نور منتشر می کرد، نقش بسیار تعیین کننده ای در پیدایش علوم اجتماعی داشت. روشنگری نخستین مرحلهی شکل گیری برداشتی مدرن از جامعه را در مقام پدیده ای رقم زد که در آن راه برای عاملیت انسان گشوده است، و می توان عملکرد آن را مورد بررسی دقیق قرار داد. روشنگری عناصری را آفرید که روشنفکران به کمک آن قادر بودند دست به ساختن تصویری از جامعه بزنند که می توانست منافع انسانها را نشان دهد. البته فیلوزوف‌ها (philosophe) عقیده داشتند که عاملیت انسان، اگر به درستی از خود آگاهی روشنی یافته مایه ور باشد، کاملا توانایی کنترل جامعه را دارد زیرا این دومی چیزی نبود جز سرجمع خواست‌های آحاد مردان و زنان. شاید خیلی معلوم نباشد که آنها در نتیجه ی آن خودآگاهی، واقعا چقدر می خواستند جامعه را تغییر دهند؛ اما تقریبا مطمئن هستیم که غالب چهره‌های شاخص این جنبش فقط خواهان پایان گرفتن حکومت مطلقه، و طرفدار نظام سیاسی ای بودند که، هرچند به طور محدود، آزادی های رسته های اجتماعی را به فراتر از رسته هایی که خود بدان متعلق بودند، گسترش دهد.
 
هم چنین، روشن است که دانش روشنگری، مثل هر دانشی، از جام کوچکی سرریز شد که فیلوزوف‌ها (philosophe) آن را پر کرده بودند، و وجود کسانی را تسخیر کرد که از ابتدا در زمرهی مخاطبان مورد نظر آن نبودند؛ و این امر بدان سبب محقق شد که طیف وسیعی از مروجان و فعالان سیاسی گوناگون از آن استقبال کردند. هنگامی که در انقلاب فرانسه شکاف بزرگی میان جامعه‌ی سنتی و جامعه‌ی مدرن پدید آمد، احتمالا از نظر بسیاری، طرد ارزش های سنتی مبتنی بر مسیحیت و حکومت مطلقه نتیجه ی منطقی برنامه ی رادیکال روشنگری نفرت از درست آیینی مذهبی و روحانیت، مبارزه با نظارت سیاسی دولت مطلقه، و ایدئولوژی برابر خواهانه ی آن - جلوه کرده باشد. تعجبی ندارد که با فراهم شدن زمینه‌ی انقلاب، نخبگان حکومتی اروپای پس از ۱۸۱۵ - حتی به صورت نا آگاهانه به اندیشه‌های اصلی روشنگری را اسباب ایجاد فتنه، خرابکاری، و هرج و مرج می دانستند. درواقع، ما در این جا با یک تناقض روبه رو هستیم. با اینکه روشنگری هرگز الگو یا نظریهی منسجمی دربارهی جامعه ای که خود از آن برخاسته بود ارائه نکرد، اما عناصر لازم را برای نقد آن جامعه تدارک دید تا به سقوط احتمالی آن کمک کند.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص87-85، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.