انقلاب فرانسه و پی‌آمدهای‌ آن

تغییرات اجتماعی‌ای که انقلاب فرانسه با خود به همراه آورد - به ویژه پیدایش طبقه ی متوسط به لحاظ اقتصادی قدرتمند نیروی اجتماعی تازه‌ای را در ساختمان جامعه‌ی مدنی رقم زد
سه‌شنبه، 19 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب فرانسه و پی‌آمدهای‌ آن
گرچه انقلاب فرانسه و پی‌آمدهای آن امیدهایی را که روشنگری به وجود آورده بود بر باد داد، اما تحولاتی که در شیوه ی تفکر در باب انسان و جامعه به وجود آمده بود از میان نرفت. رسم های فکری رایج دیگر به ویژه در شکل های محافظه کارانه تر رمانتیسم، که مبتنی بود بر بازگشت به باور به نظم و سنت - نفوذ خود را داشتند، اما پیشرفتهای ملموس علوم طبیعی و نهادینگی فزاینده ی آنها به عنوان رشته‌های تخصصی هم چنان الگویی بود برای علوم اجتماعی تا بر مبنای آنها عمل کنند. تغییرات اجتماعی‌ای که انقلاب فرانسه با خود به همراه آورد - به ویژه پیدایش طبقه ی متوسط به لحاظ اقتصادی قدرتمند نیروی اجتماعی تازه‌ای را در ساختمان جامعه‌ی مدنی رقم زد، و همراه با آن نظریه های اجتماعی تازه‌ای شکل گرفتند که می توانستند سمت گیری های نوین به سوی یک جامعه‌ی «مدرن» و «صنعتی» را درک کنند.
 

[رشته تخصصی جامعه شناسی]

گرچه جامعه شناسی به عنوان یک رشته تخصصی تا ربع آخر سده‌ی نوزدهم به وجود نیامد، اما می توان ریشه‌های آن را در جامعه شناسی کلاسیک»، که در دهه های نخست سده‌ی نوزدهم فرمول بندی شد و ملهم از اندیشه‌ها و مفاهیم روشنگری بود، تشخیص داد. در نوشته‌ها و فعالیت های سن سیمون و گنت، نظریه ای در مورد «جامعه‌ی صنعتی ای» که در اروپای پس از انقلاب در حال پیدایش بود شکل گرفت، و مضامینی را رقم زد که در علم نوین جامعه شناسی در دهه ی ۱۸۹۰، در آثار امیل دورکیم و ماکس وبر، مورد بحث بود. 
 
هنگامی که هانری دو سن سیمون (۱۷۶۰ - ۱۸۲۵) در صدد برآمد تا بر پایه ی بقایای روشنگری یک علم نوین اجتماعی برآورد، متوجه شد که دارد اندیشه‌های فیلوزوف‌ها (philosophe) را در سطح تازه‌ای به کار می گیرد: «فلسفه ی سده‌ی هجدهم فلسفه‌ای انتقادی و انقلابی بود؛ فلسفه ی سده‌ی نوزدهم ابداعی و سازنده خواهد بود» .
 
 سن سیمون محصول بارز روشنگری بود. او که به خانواده ای اشرافی تعلق داشت، آموزشی غرقه در اندیشه‌های کلاسیک، علم جدید نیوتون، و نوشته‌های فیلوزوف‌ها (philosophe) داشت، و این روالی معمول در میان متفکران نیمه‌ی دوم سده‌ی هجدهم بود. چنان که او بعدها نوشت: «آموزش های ما به هدف خود نائل آمدند: ما را انقلابی کردند»
 
سن سیمون پس از آنکه به زحمت از عصر وحشت انقلاب جان سالم به در برد، به واسطه‌ی چند سرمایه گذاری موفق مالی (در مدت کوتاهی) به ثروت رسید. او از فراغتی که این امر نصیب او کرد استفاده کرد و به مطالعه ی علم و فیزیولوژی پرداخت و حتی هزینهی گذراندن چند دوره ی آموزشی را نیز در این حوزه ها تأمین کرد. وی به این دلیل فیزیولوژی خواند که اعتقاد داشت اگر قرار است بار دیگر نظم و ثبات برقرار شود، وجود علم نوین جامعه نوعی فیزیولوژی اجتماعی ضروری است. سن سیمون به این باور رسید که جامعه‌ی مدرن در معرض تهدید نیروهای هرج و مرج و انقلاب است و در صورتی از این مرحله خواهد گذشت که علم و صنعت از طریق سازمان بندی دوبارهی جامعه در خدمت انسان قرار گیرند. دانشمندان به رهبران مذهبی جدید بدل می شوند، زیرا با توجه به اینکه اندیشه‌ی انسان پس از سده های میانه روشنی یافته است، روحانیت مسیحی دیگر قدرتی برای حفظ وحدت جامعه ندارد. سن سیمون نوعی «مذهب نیوتونی» را پیشنهاد کرد که هم در سطح ملی سامان گرفته است و هم در سطح بین المللی، و برجسته ترین دانشمندان و هنرمندان رهبران آن هستند. قدرت موقت از آن صاحبان دارایی است که نمایندگان طبقهی صنعتی جدید هستند.
 
گرچه این مفاهیم توجه چندانی به خود جلب نکردند، اما به تدریج و به موازات جنگ و نابه سامانی اجتماعی که در دو دهه ی نخست سده‌ی نوزدهم اروپا را فراگرفت، اندیشه‌های سن سیمون در مورد ضرورت علم انسان و جامعه نفوذ بیشتری پیدا کردند.
 
رساله در باب علم انسان و پژوهشی در باب گرانش عام؟، که هر دو را در سال ۱۸۱۳ نوشت، با اقبال گسترده ای روبه رو شدند، چرا که هر دو کوششهایی بودند برای پی ریزی یک علم نوین اجتماعی که به مبارزه با عوامل تضاد و بی نظمی می پردازد. در پی انتشار این آثار، سن سیمون به چهره ی اصلی جنبش‌های سیاسی «لیبرال» اروپای پس از ناپلئون بدل شد. او در روزنامه ی صنعت، از اصطلاح «لیبرال» برای توصیف ارزش‌های اقتصادی و سیاسی ای استفاده کرد که مدافع آزادی بیشتر تولید و تجارت بودند و از دخالت هرچه بیشتر صاحبان کارخانه ها و مشاغل در اداره ی کشور طرفداری می کردند.
 
اوگوست کنت (۱۷۹۸ - ۱۸۵۷) نخستین کسی بود که اصطلاح «جامعه شناسی» را برای توصیف مطالعه ی علمی جامعه به کار برد. آراء گنت را برآیندی از آراء چهره های اصلی روشنگری مانند مونتسکیو، تورگو اقتصاددان فیزیوکرات، گنڈرسه، و نیز همکار و حامی سابق اش، سن سیمون، دانسته‌اند. گرچه گنت آشکارا از اندیشه‌ی فیلوزوف‌ها (philosophe) الهام گرفته بود، اما آثار او در تعریف موضوع و روش‌های علم جدید جامعه شناسی - از آنها فراتر می روند، و پیوند روشنی با این رشته ی تخصصی سده‌ی بیستم دارند.
 
گنت در آرزوی آن بود که نوعی علم طبیعت گرایانه ی جامعه را ابداع کند، علمی که بتواند هم تبیینی از گذشته ی جامعه به دست دهد و هم آینده ی آن را پیش بینی کند. او نظریه ای را طرح کرد و در آن از مراحلی سخن گفت که جامعه از آنها گذر کرده و به پیش رفته است («قانون پیشرفت بشر» یا «قانون سه مرحله»)، و از این حیث نظریه ی او شباهت های بسیاری با نظریات فیلوزوف های روشنگری داشت. اما نظر او در مورد تکامل، برخلاف نظریهی مرحله ای فرگوسن یا اسمیت، بر مفهوم تکامل ذهن انسان استوار بود، که بنا بر آن، مراحل اجتماعی، این تحولات را در قالب سازمان جامعه، انواع واحدهای اجتماعی و آشکال نظم اجتماعی منعکس می کنند. او همانند فیلوزوف‌ها (philosophe) معتقد بود که جامعه از رهگذر رهایی اندیشه‌ی انسان در پیشرفت دائمی است. تفاوت اساسی دیدگاه گنت با فیلوزوف‌ها (philosophe) در آنجاست که او جوامع را ارگانیسم های زیستی غول آسایی می دید و اعتقاد داشت که همان طور که تکامل یک جانور تابع الگوی مشخصی است، تحول و تکامل جوامع نیز از مراحل قانونمند و مشخصی گذر می‌کند.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص84-81، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط