آزاداندیشی اسلامی (1)

اسلام به مثابه یک دین زنده و پویا، این چنین بوده و هست. زیرا هماره ادعاهای کلان را طرح می کند. در روزگاران و دوره های گذشته شالوده تمدن سترگی را گذارده است که جمعیت و جغرافیای گسترده ای را پوشش می داده است
پنجشنبه، 10 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
آزاداندیشی اسلامی (1)
آزاد اندیشی اسلامی (1)
آزاد اندیشی اسلامی (1)
 
نویسنده: سید حسین همایون مصباح



 
بر بنیاد تجربه ی انسانی سخنی با این درونمایه مشهور شده است: «هرکه بام اش بیش، برف اش بیشتر» براین نسق می توان گفت: هرفرد، مکتب و آیینی ادعاهای کلان داشته باشد، بی گمان، رسالت و مسؤولیت بزرگ تری خواهد داشت.
اسلام به مثابه یک دین زنده و پویا، این چنین بوده و هست. زیرا هماره ادعاهای کلان را طرح می کند. در روزگاران و دوره های گذشته شالوده تمدن سترگی را گذارده است که جمعیت و جغرافیای گسترده ای را پوشش می داده است. از این روی، انتظار می رود که امروزه، به رسالت خود توجه کند و به تلاشی بزرگ روی آورد، تا آن ادعاها، که همانا برنامه داشتن بر انسان از گهواره تا گور است و برآوردن سعادت و خوشبختی او، جامه ی عمل بپوشند.
بویژه این که دور تا دور پیروان آن را تمدنی نوین، پرمدعا، پرنخوت و استکباری فرا گرفته و فضای سخت رقابت آمیز و پرچالشی را پدیدار ساخته است. محیط و فضایی که می توان کالاهای گوناگون چون استعمار، انکار، تهمت، برخورد، گفت وگو، تعامل، همکاری، برتری بینی و فروتر نشانی و... را یابید. از شمار آن کالاها و چالشها همانا بی فروغ نشان دادن نقش و سهم اسلام در فرآیند تمدن سازی و بویژه مدنیت نوین است و شگفت این که، اسلام را با آن پیشینه درخشان، عامل خشونت، استبداد فکری و عملی و عقب ماندگی قلمداد کردند تا جایی که شماری از روشنفکران معاصر عرب، چون عبدالله عروی، بار و مسئوولیت عقب ماندگی عربها را بر گرده اسلام می نهد. (1)
از سوی دیگر پابرجایی هویت وروند و ادامه زندگی ـ در جهان کنونی، به گونه ای در هم تنیده است که سازماندهی های کلان و سیستمی، که تمدن مهم ترین جلوه ی آن است، گزیر ناپذیر است.
بنابراین، با توجه به علتها و ایستارهای پیش گفته، سخن گفتن از تمدن و مسائل تمدنی و در جستار پیش روی از تمدن اسلامی و مهم تر از همه، ارزیابی عنصرها و عاملهای تمدن ساز، بسی کاربردی و حیانی می نماید. روشن است که در میان عاملها و عنصرهای گوناگون تمدن ساز «آزاد اندیشی» نقش و جایگاه ویژه ای دارد. از این روی، بر آن شدیم تا در این نوشتار نسبت آزاد اندیشی اسلامی، با تمدن را در بوته بررسی نهیم.
تمدن چیست؟ در باره معنی و چیستی «تمدن» سخن بسیار گفته شده است. گروهی چون اندیشمندان آلمانی سده نوزدهم، فرهنگ و تمدن را در دو مقوله ی جدای از هم انگاشته و بر این باورند که تمدن بیان کننده داده های مادی تلاشهای بشری است و فرهنگ دستاوردهای معنوی و فکری او.
گروهی دیگر از جمله هانتینگتون بر این باورند که تمدن و فرهنگ یکی است و به شیوه کلی زندگی گروهی از مردم اشاره دارند و تمدن همان فرهنگ است در ابعادی بزرگ تر. (2)
شمار دیگر تمدن را نتیجه و برایند تلاشهای فرهنگی می دانند و می گویند:
«تمدن نتیجه فرآیند اصیل ویژه ای از خلاقیت فرهنگی است که محصول کارگروه خاصی از مردم باشد.» (3)
علامه محمدتقی جعفری، تمدن را ریشه ای و بنیادین و بیان کننده تلاشهای عوامل اصیل حیات فردی و اجتماعی می داند:
«تمدن عبارت است از تشکیل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت.» (4)
حسن حنفی، دامنه تمدن را فراتر از فرهنگ می بیند:
«همه فعالیتهای ذهنی و هر آن چه در بیرون از ذهن در قالب فن آوریهای علمی، اختراعات، اکتشافات جدید، عمران، راه ها، شهرها، مساجد، قصرها و قلعه ها دیده می شود. بنابراین تمدن در این جا از معنی فرهنگ فراتر می رود.» (5)
به نظر می رسد که تمدن همانا روش فراگیر و سازماندهی و اداره آگاهانه تمامی کارهای زندگی انسان در مقیاسها و اندازه های کلان است که زبان، مفاهیم، ارزشها، اندیشه ها، دانشها، فنها، و نهادهای مشترک و همگانی را در بر می گیرد. در واقع ، به وسیله این امور همگانی و مشترک تدبیر و سازماندهی می گردد.
جوهره تمدن اسلامی، به روشنی چیستی یاد شده را می شناساند و باز می تاباند. چون اسلام و تمدن اسلامی، بیان گر، یاری گر، توسعه بخش و بنیانگذار روش زیست و شیوه زندگی در درون یک سامانه ی باز دانایی محور، در جهت زایش و پرورش انسانیت است که سازه های این سامانه حیاتی، عبارت اند از: خدا، انسان، دنیا و آخرت.
خدامحوری و آخرت نگری و پیوند انسان به خداو دنیا به آخرت، از ویژگیهای تمدن اسلامی است به همین جهت قید و کاز ویژه ی بنیانگذار را در تعریف و معنای تمدن اسلامی وارد کردیم. تمدن غربی، تنها متوجه به دو سازه میانی این سامانه؛ یعنی: «انسان» و «دنیا»ست و آن را با نظام ویژه ای برای تولید ثروت و دارایی همراه می کند. همان گونه که تافلر به این نکته انگشت می گذارد:
«تمدن... به شیوه ای از زندگی اشاره دارد که با نظامی ویژه برای تولید ثروت همراه است، کشاورزی، صنعتی و اکنون دانش پایه یا اطلاعاتی.» (6)
در برابر قید اخیر، در تمدن اسلامی، دانایی محور و پرورش دهنده انسانیت جایگزین شده است و دقیقاً همین قیود سر تمایز این دو تمدن بزرگ را می نماید.
این که در معنای تمدن اسلامی، قیدهای: بیانگر، یاری گر، و توسعه دهنده آورده شده است، روشنگر این واقعیت است که تمامی دستاوردها و داده های محض بشری در حوزه های حقوقی، مدیریت، صنعت، تکنولوژی ، علم، خدمات، بهداشت، سیاست، اقتصاد و... که در خدمت بشر و در جهت رشد و تکامل جامعه بشری باشند، مورد پذیرش اسلام بوده و در چارچوب تمدن اسلامی جذب می شود و معنی پیدا می کند. چون در غیر این صورت، بدنه میانی تمدن اسلامی (انسان و دنیا) حذف خواهد شد که پیامد قهری آن نابودی تمام سامانه یاد شده است. برداشت و فهم یاد شده از تمدن اسلامی از ترکیب چند آیه کریمه زیر به روشنی نتیجه گیری می شود:
1. «ن والقلم و مایسطرون» (7)
به قلم و آنچه می نویسد سوگند.
2.«اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم» (8)
بخوان خداوند نیکوکار خود را، آن خدایی که به خامه در آموخت آدمی را آن چه نمی دانست.
3. «وابتغ فیماء اتاک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد الارض ان الله لایحب المفسدین.» (9)
از آن چه خدا به تو داده است، سرای آن جهان را بخواه و بجوی و بهره زندگی خود را در این جهان هم فراموش مکن و با مردم نیکی کن همچنان که خداوند با تو نیکی کرده و در زمین تباه کاری مجوی که خداوند تباه کاران را دوست ندارد.
در آیات مبارک یاد شده، خداباوری، انسان محوری، دانش گرایی، دانایی محوری، دنیاگزینی، آخرت جویی و پیوند آنها به یکدیگر که از ستونهای اصلی تمدن اسلامی بشمارند، به روشنی آمده است.
با انگاره ای که از تمدن ارائه شد، به این واقعیت راهنمون می گردیم که تمدن، بسان موجود زنده است و دارای ویژگیها و مراحل زیستی که مهمترین آن مراحل به قرار زیر است:
1. تولید تمدن: هر تمدنی نقطه آغازینی دارد که عاملهای گوناگون در شکل و هستی یابی آن نقش دارند.
2. مرحله پابرجایی تمدن که بیشتر در یک جغرافیای مشخص و معینی انجام می گیرد.
3. مرحله توسعه و گسترش آن. در این مرحله، تمدن از زادگاهش به بیرون و پیرامون سریان می یابد که بیشتر در سیمای کمی بازتاب پیدا می کند.
4. مرحله تکامل و پویایی تمدنی که به صورت محتوایی و کارکردی باز نموده می شود.
5. پایانی و توان مندی. به ایستاری گفته می شود که یک تمدن به صورت درون زا به بازسازی مستمر و پیوسته خویش در ابعاد محتوایی، کارکردی و کمی می پردازد.
6. فروپاشی. هنگامی است که تمدنی نیروی تدبیر درون زایش را از دست میدهد.
فروپاشی تمدن، گرچه بر اثر عاملها و سببهای چندگانه ممکن است روی بدهد، ولیکن دو عامل را تجربه تاریخی، بیشتر نشان داده است:
یک. استبداد و آن هنگامی است که تمدنی خود را در اوج قدرت بیابد و احساس کند که حق مطلق و معیار و ملاک بودن، تنها اوست و غیر خودش دیگران را یا برنتابد و یا برای خود بطلبد. در یک کلام خود را بی نیاز از همه چیز و نکته پایان قدرت و کمال بپندارد. به طور دقیق از همین جا و از همین نقطه، افول و سقوط آغاز می گردد. زیرا که استبداد، بسان ویروس کشنده در لایه های وجودی تمدن راه می یابد و پیوسته آن را ناتوان و سرانجام نابود می سازد. تمدن پویای اسلامی از قرن هفتم به این سوی در اثر همین عامل، رکود و ناتوانی گریباگیرش شد.
دو. رهایی و بی بندوباری کرداری، اخلاقی، معنوی و معرفتی که برآیندش فساد و انحرافات اخلاقی و گسستگی اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.
هانتینگتون مهم ترین چالش براندازنده تمدن غرب را، نه در مسائل و بحرانهای اقتصادی، جغرافیایی و زیست محیطی. که در همین عامل دوم و سقوط اخلاقی و خودکشی فرهنگی می یابد. همو نمونه هایی از هم گسستگی اخلاقی تمدن غربی را این گونه بر می شمرد:
«1. افزاش رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل جنایت، مصرف مواد مخدر و خشونت، به طور عام.
2. فساد در خانواده شامل افزایش نرخ طلاق، فرزندان نامشروع، حاملگی در سن جوانی و خانواده های تک والد.
3. افول سرمایه اجتماعی، بخصوص در ایالات متحده آمریکا، یعنی عدم مشارکت در نهادهای داوطلبانه و اعتماد متقابل میان افراد که ملازم چنین مشارکتی است.
4. افت عمومی اخلاقیات شغلی و شکل گیری نوعی از طغیان فردی.
5. کاهش توجه به آموزش و فعالیتهای ذهنی ... (10)
پنج مرحله زیستی دیگر (تولید، تثبیت، توسعه، تکامل و پویایی، پایایی و توان مندی) برخاسته ی در هم تنیدگی و دادوستد علتها و عاملهای بس گوناگون هستند، لیکن در میان آنها«آزاد اندیشی» به مثابه نقش آفرین ترین عامل از جایگاه روشن و برجسته ای برخوردار است. از این روی، در این نوشتار سهم و نقش تمدنی آزاد اندیشی را در حوزه تمدن اسلامی، به بوته بررسی می نهیم.
به دیگر سخن، رهیافت تمدنی آزاد اندیشی اسلامی را از زوایای گوناگون در چشم انداز خود قرار می دهیم. برای این هدف، بیان زوایای آزاداندیشی از حیث لوازم و ویژگیها ضروری است.

آزاد اندیشی:

آزاد اندیشی ، بیش از آن که با شناسه حد و رسمی بازنموده شود، بهتر آن است تا با شناسه عملیاتی ـ کاربردی معرفی گردد. چون رهیافت تمدنی به آزاد اندیشی، ایجاب می کند که اندیشه از سطح ذهنی صرف به در آید و در لایه های عینی و بیرونی نمودار گردد. و این مهم ، با بیان ویژگیها و لوازم آزاد اندیشی ممکن می گردد. از این روی، در این مقام، از چنین سیاستی پیروی می کنیم و به بیان آن می پردازیم:

ویژگیها و لوازم آزاد اندیشی:

عنصرهای تمدن ساز و تمدن آفرین را می توان به گونه زیر تحلیل کرد و برشمرد:
1. نوآوری و ابتکار: بی گمان، با نبود نوآوری و ابتکار، هیچ تمدنی به وجود نیامده و نخواهد آمد نیز توسعه، تکامل، پویایی و توانایی نخواهد داشت، نوآوری و ابتکار و خلاقیت، نه تنها در پیدایی، بلکه در پایایی و پویایی تمدن، عامل کلیدی است. این مقوله آن چنان در طول تاریخ، مهم جلوه کرده که شماری از صاحب نظران، کشفهای نو و ایده های جدید را از مهم ترین سببها و عاملیهای تشکیل دهنده تمدن دانسته اند و کسانی چون آرنولد توین بی، در باب نقش تمدن ساز این عامل، تا بدان جا پیش می رود که به افراط می گراید و می گوید تمدن، دستاورد و اندیشه اقلیت مبتکر و نوآور است. (11)
2. دگر شدن نقد و انتقاد، به فرهنگ عمومی: روشن است تا زمانی که انتقاد و نقدپذیری در جامعه به فرهنگ جمعی دگر نگردد، آزاد اندیشی، پدیدار نخواهد گردید. اگر نقد و انتقادپذیری فرهنگ نشود و همگان در زیر چتر آن قرار نگیرند، سازوکار تمدن سازی به بحران دچار می شود. این همان دغدغه ای است که رهبر انقلاب اسلامی ایران از آن بیمناک است:
«... و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی و بدون آزادی بیان و گفت گوی آزاد. تولید علم و اندیشه و در نتیجه تمدن سازی ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود.» (12)
3. استوار و سامان مند اندیشی: این ویژگی رکن مهم آزاد اندیشی به شمار می رود. چون در فضای نابسامان و هرج و مرج و نیز سستی و ضعف قواعد و اصول فکری، اندیشیدن و اندیشه شکل نمی گیرد، تا نوبت به آزادی آن برسد. تنها چیزی که در چنان حالتی بیرون داده می شود، همانا تقلید و تعصب بیش نیست. بنابراین، واقع نگرانه است که آزاد اندیشی برابر فرآیندی اندیشیدن سامان مند و استوار دانسته شود.
4. جمعی اندیشی و اعتماد و تکیه به خردورزی جمعی: کمترین و در ضمن مهمترین رهیافت جمعی اندیشی عبارت است از:
- فراهم آوری و گسترش بخش زمینه، فرصت مشارکت و داد و ستد فکری همگانی.
- کمال بخشی تجربه ها، اندوخته ها و اندیشه ها.
- یادآوری و متوجه کردن به این نکته که تجربه ها و اندیشه های برتر و بهتر از آن چه که تاکنون انجام گرفته، ممکن است وجود داشته باشد.
- گشوده بودن باب احتمال و اشتباه، خطاء و تصحیح و اصلاح آن.
- روشن کردن این نکته که حقیقت در انحصار کسی نیست.
روشن است که دستاوردی که از این راه بهره ی جامعه و فرد می شود، اصل مهم و بسیار اثرگذار آزاد اندیشی است.
5. حاکمیت منطق گفت و گو: کمترین فرآیند گفت وگو، همانا احترام گذاردن به مسائل و محورهای اختلافی و اختصاصی و تفاهم و همکاری بر اساس مشترکات است. هرگاه هر یکی از این دو نادیده انگاشته شود، در عمل آزاد اندیشی به بن بست می رسد.
6. تحمل، بردباری، مدارا و تنوع پذیری ساختاری ، نهادی و روشی از بایسته های آزاد اندیشی به شمار می روند.
7. رویکرد فراگیر و کلان اندیشی و دغدغه هویت و حقیقت جمعی را توأمان داشتن:
چون در سایه چنین رویکردی داد و ستد سالم اندیشه ها و نیز دستیابی به یک سیستم و برنامه ی فراگیر کردارهای زیستی ممکن می گردد. روشن است که چنین حالتی، هم دستاورد آزاد اندیشی است و هم مولد آن. از این روی، آن یکی از انگیزاننده های مهم گفت و گوی تمدنها در سطح جهانی دانسته شده است:
«زیرا از آن جایی که واقعیتهای جهان موجود و انعکاس ذهنی آنها گوناگون است و رنگهای طبیعی و فرمهای گوناگون دارد و در عین حال تلافی و ائتلاف این عقاید و افکار کاملاً ممکن و میسور است. و لذا باید جوامع را به صورت یک سیستم به هم پیوسته ای در آورد و نوعی التقاط یا وحدت آرمانی مربوط به قرن 21 را تشخص و اعتبار بخشد.» (13)
پیداست که چنان تشخیص و اعتباری در فقدان آزاد اندیشی فراهم نخواهد آمد و تهی از معنی و واقعیت خواهد بود.
8. تفکر آزمایشگاهی داشتن و به دیگر سخن؛ آزمایشگاهی اندیشی از ویژگیها و لوازم روشن آزاد اندیشی است. لازمه ی به عمل در آمدن این مهم، آسان سازی ساختاری و نهادی، سازوکارهای ابزاری، روحیه و مهارت و شجاعت به آزمون در آوردن، تجربه نمودن و مشاهده کردن، درگیر شدن و نهراسیدن است. چنین روحیه و نگرش، استاد مطهری را برآن می دارد که پیشنهاد بدهد تا در دانشکده الهیات،«مارکسیسم» از سوی یک اندیش مند بی دین و متخصص و باورمند به مارکسیسم، تدریس گردد. و رهنمود می دهد:
« از اسلام فقط بایک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و شجاعانه و روشن با آنها...» (14)
9. از ویژگیهای آزاد اندیشی، همانا اعتبار و کاربرد عقل در فهم دینی و تحول پذیر دانستن معرفت دینی و برقراری داد و ستد همیشگی میان آن و دیگر گونه های معرفت انسانی است.

پی نوشتها:

1. پگاه حوزه، شماره 207، 1368، مقاله بحران در اندیشه عربی معاصر، علی بو ملحم.
2. برخورد تمدنها، و بازسازی نظم جهانی، هانتینگتون، ترجمه محمدعلی حمید رفیعی/61، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران 1378.
3. همان/61-62.
4. شرح نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج/159/5-166، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
5. روزنامه کیهان، 4/138/7/5، اندیشه و تمدن اسلامی، حسن حنفی.
6. جنگ و پادجنگ، هایدی و الوین تافلر، ترجمه مهدی بشارت/50.
7. سوره قلم، آیه 1.
8. سوره علق، آیه 2-5.
9. سوره قصص، آیه 77.
10. برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی/489-490.
11. فصلنامه مدیریت فردا، سال اول، شماره 20/2، تابستان 1382.
12. نامه رهبر معظم انقلاب به جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، 1381/11/16.
13. مجله اندیشه حوزه، شماره 47-81/48، مقاله محرکهای گفت و گو و وجوه مشترک در تمدنها، سید حسین نصر.
14. پیرامون انقلاب اسلامی، شیهد مطهری/19-20، صدرا، تهران.

منبع:نشریه حوزه 148-149



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط