آزاد انديشي و حوزه هاي علمي شيعه (2)
دامنه آزاد انديشي در حوزه ها
الف. آزاد انديشي ديني: عالمان دين، اين مقوله را از راه دليل به دست آورده و آن را خارج از قواعد عقلاني و حكمي تفسير نكرده و نمي كنند و براساس آن به مداراي ديني با هم كيشان و با ناهمكيشان، پرداخته و مي پردازند. اين نوع آزاد انديشي را مي توان در سيره و رفتار و گفتار علماي پيشگام، مصلح و آزاديخواه حوزه هاي شيعه، به روشني يافت.
در آزاد انديشي ديني، انديشه هاي انحرافي، پيرايه هايي كه به دين بسته شده، روشهاي انحرافي در پاسداشت آيين، بويژه در عزاداريها و مراسم عاشورا به بوته نقد گذارده مي شود و آشنا كردن مردمان مسلمان با زندگي، با اوضاع جهاني، فرهنگها، سياستها و... در سرلوحه كارها و برنامه ها قرار مي گيرد. از اين روي، جمود انديشان، با اين گروه از آزادانديشان سخت به رويارويي برخاسته و بر مي خيزند. با اين حال، آنان از داوريها و روي گردانيهاي مردم عامي هيچ واهمه اي به خود راه نداده و از مواضع خود عقب نمي نشينند كه تاريخ، برگ برگ رويدادها، گواه روشن آن است.
پي آمد آزاد انديشي ديني توسعه علمي و سياسي كشور، اهتمام به اتحاد ملل اسلامي و پيوند ميان پيروان مذاهب اسلامي است.
ب) آزاد انديشي سياسي: بي گمان، به باور شيعه ميان دين و سياست، پيوند ناگسستني وجود دارد و علماي دين، سهم بزرگي در گستراندن، ژرفا بخشي به اين نگاه داشته اند. آنان برخلاف سياستهاي نظامهاي سلطه، از بيان اين نوع حقايق دين، سرباز نزدند در دوره هاي پسين نيز همين نگاه و گرايش به آزاد انديشي، عالمان ديني را به حوزه سياست كشاند. در اين ميان، گوي سبقت را حوزه نجف ربود. حوزه نجف از زمان ميرزاي شيرازي و در جريان نهضت تنباكو به سمت آزاد انديشي در حوزه سياست كشيده شد. راه مجدد شيرازي را ميرزا محمدتقي شيرازي، شيخ الشريعه اصفهاني، سيد محمدكاظم طباطبايي، آخوند خراساني و ميرزاي نائيني ادامه دادند. بزرگاني چون كاشف الغطا، به منظور نقش آفريني به سياست روي آوردند. كاشف الغطا مي گويد:
«من تا فرق سرم غرق در سياست هستم و دخالت در سياست از وظايف حتمي من است و اگر دخالت نكنم، خود را در پيشگاه خدا و وجدان مسؤول مي بينم.» (1)
يك از ثمره هاي آزاد انديشي، بويژه در حوزه سياست، صراحت لهجه است. يا اخلاق در ميان علماي شيعه، بسيار ديده مي شود. كاشف الغطاء در شمار اين علماست.
سرجان تروتبيک، سفير انگليس در بغداد در 27 محرم 1373 هجري در كتابخانه عمومي كاشف الغطاي نجف، به ديدار ايشان رفت و ضمن گفت وگو، هنگامي كه به خاطر كاركرد ظالمانه دولت انگليس مورد عتاب كاشف الغطاء قرار گرفت، به ايشان گفت:
«دولت انگلستان به عراق خدمات زيادي كرد كه از جمله آن اعطاي استقلال مي باشد.»
كاشف الغطاء با تبسم گفت:
«عجب است كه شما از در مغالطه وارد مي شويد و نمي خواهيد به واقعيتها اعتراف كنيد. آن چه شما به عراق داده ايد، فقط صورت استقلال است. وزارت خانه ها و مجلسين عراق در باطن ساختار خودتان مي باشند و به فرمان شما عمل مي كنند.» (2)
سفير آمريكا در عراق نيز در ديدار با ايشان، خطاب به وي گفت:
آيا در كتابخانه شما، كتابي عليه ما وجود دارد؟
كاشف الغطا جواب داد:
كتاب كه چيزي نيست، قلبهاي ما عليه شماست.
سفير آمريكا گفت : من از اين همه صراحت شما شگفت زده شدم. چنين صراحتي را هرگز از كسي نديده ام.» (3)
مخالفت با سياست زدگي از ويژگيهاي آزاد انديشي است. جريان آزاد انديشي وقتي مي تواند در خدمت جامعه قرار گيرد كه از جريان قدرت فاصله بگيرد. قواعد آزاد انديشي ايجاب مي كند كه انسان آزاد انديش منتقد باشد. انسان آزاد انديش به خوبي مي داند اين ساده انديشي است كه با نشستن بر مسند قدرت بتوان زمام فرهنگ كشور را به دست گرفت و آن را به سوي سازندگي پيش برد. فرهنگ ساخته مردم است، و نهاد قدرت تنها مي تواند در باروري يا عقيم سازي آن نقش داشته باشد.
آزاد انديشي علما، با در دست گرفتن قدرت سياسي از سنت سازي در حوزه آزاد انديشي فاصله گرفت و مسيري را كه آزادانديشي دنبال مي كرد، ادامه نيافت. ما نشانه هاي اين وقفه را مي توانيم ملاحظه كنيم.
آزاد انديشي پس از استقرار قدرت سياسي روحانيت، دست كم، به دو جريان تقسيم شد: جرياني كه كوشش مي كند تا در چارچوب سنتهاي گذشته عمل كند و به نقد و نقض و ابرام بپردازد و جرياني كه با تكيه بر قدرت سياسي عمل مي كند و اگر در حجت كم مي آورد، از پشتوانه قدرت بهره مي گيرد. چون قدرت انسان را عوض مي كند. دست بالا، كاري كه اين جريان مي تواند انجام دهد، اين است كه: زنجيرها را از دست و پاي مولدان فرهنگ باز كند و تا جاي ممكن از جريان آزاد انديشي حمايت كند و نگذارد مشعلي كه با دستان سلف صالح بر افروخته نگهداشته شده است به خاموشي گرايد.
ج. آزاد انديشي علمي: آزاد انديشي حوزويان در عرصه هاي علمي، خود داراي مباني و قواعدي است كه به مواردي از مهمترين آنها اشاره مي كنيم:
الف. فهم حجاب حاصل از علم و دوري جستن از آثار تباه كننده آن. به تعبير ملاصدرا:
«علم حجابي عظيم است. حجابي كه دل را از غفلت و جهالت و از خودپرستي و ساده لوحي و حب جاه و رياست بيهوده به هرسوگشتن، بي ديني و حرام كاري، قبول مناصب و تقرب به فرمانروايان، دوري جستن از نيازمندان و گوشه گيران و گمنامان باز مي دارد. همگي اين كارها نتيجه ناداني و معارض با دانايي است.» (4)
كنار رفتن اين حجاب است كه عالمان صالح حوزه را با جهان متفاوتي آشنا مي كند. انس با اين جهان است كه سبب مي شود تا آنان هرگز به جماعت، درس و بحث و مرجعيت به عنوان دكان نگاه نكنند. آنان سبقت بر ديگران را در وصول به مقامات دنيوي مجاز نمي دانند.
ب . دوري از عالم نمايان جاهل. اين حال، بويژه در دوره انحطاط علوم ضرورت مي يابد.
ملاصدرا در نامه خود به ميرداماد مي نويسد:
«از انقلاب و ترجع روزگار، چنان صورت ترتيب و تميز برخاسته و مردم زمان چنان از حرف هنر و فضل مخرب گشته اند كه محض كمال را نقص مي دانند و عين شرف را حسّت مي بينند، انقياد نفس اماره را، اطاعت اوامر الهيه مي پندارند و خدمت حكام و سلاطين را ترويج شرع مبين نام مي نهند... از لگد اين ايام ستمكار صورت امانت سمت خيانت گرفت و كالبد انسانيت به تمايل سبعيت موصوف گشت!» (5)
ج. اصلاح متد عملي و پرهيز از غرور بي محتوا، از دستاوردهاي آزاد انديشي است. انسان آزاد انديش از اين فضاها خود را دور نگاه مي دارد و مانع از آن مي شود كه اين افكار بر او سايه افکند.
آقاي محمد واعظ زاده خراساني مي گويد:
«امام در درس اصول خود مكرر مي فرمود از اين بحث بي فايده و يا كم فايده فارغ شديم و اينك به بحث ديگري از همان قماش مي پردازيم.»
همو مي گويد: امام گاهي فرمود:
«شما پس از يك دو دوره خود را بي جهت معطل نكنيد و برويد به داد اسلام برسيد. اما من چاره اي ندارم جز تكرار همين مطالب. مدرس بيچاره است.»
يا فرمود:
«اين درس كه ما مي خوانيم، از آن چه در بازار مي گذرد بيگانه است و قابل پياده شدن نيست، بايد فقه اسلامي را آن طور مطرح كرد كه قابل عمل و پياده كردن باشد.» (6)
مرحوم حائري، طرفدار اجتناب از حشو و زوايد در علم اصول وپرهيز از تفاخر تكاثر به اصطلاحات و مباحث پيچ در پيچ آن بود. آيت الله بروجردي نيز مانند سلف خود عمل مي كرد، وي مكرر در درس گفته بود:
«علم اصول، متورم شده است» و «تورم غير از فربهي است.» (7)
د. سعه صدر و وسعت نظر. بدون برخورداري از سعه صدر نمي توان با ديدگاه هاي علمي ديگران رابطه منطقي برقرار كرد. در ميان چهره هاي متأخر آقاي بروجردي در شمار مراجعي است كه ميان شاگردان به سعه صدر معروف بود. او در پذيرش آراي ديگران، داراي وسعت نظر و سعهء صدر و وارستگي بود.
در اهميت وارستگي علمي همين قدر مي توان گفت كه: تمام رشد و توسعه علوم توسط افرادي حاصل شده است كه از آزاد انديشي برخوردار بودند. و افراد ناوارسته، توانايي توليد انديشه، نقد و نيز انتقادپذيري را ندارند. تنگ چشمي افراد و غير وارستگي، هميشه بر گرداگرد علوم ديواري كشيده است و داد و ستد علمي را از ميان برده است.
ه. روي آوري به دانشهاي مورد نياز زمانه: درنگ در تاريخ آزاد انديشي حوزويان نشان ميدهد كه در عصر علم اندوزي، آزاد انديشان حوزوي از فضاسازيها در پاره اي از حوزه ها هراسي به دل راه نداده و به تحصيل دانشهاي راه گشا و كاربردي پرداخته اند.
محمدحسين كاشف الغطاء در رساله اي به نام «وحده الوجود او وحده الموجود» به بيان ديدگاه حكما و عرفا در اين زمينه مي پردازد و از شماري از فقيهان به خاطر آن كه با اهل معرفت به عدل و انصاف رفتار نكرده و آنان را تكفيركرده اند، انتقاد مي كند و مي نويسد:
«علماي ظاهري و امناي شريعت مي گويند كه : سالك اين طريق كافر است و قول به وحدت وجود يا موجود از نظر آنان كفر و الحاد است و با قوانين عامه شرايع و اديان الهي در تضاد است و اين قول توالي فساد فراواني دارد و شايد همين مطلب مدرك فتواي استاد [سيد محمد كاظم يزدي] در عروه الوثقي باشد».
و ادامه مي دهد:
«با آن چه ما در اين موضوع گفتيم ، اشكال چنين تعبيراتي از فقها روشن مي شود و من در اين گونه داوري عدل و انصاف و ورع نمي بينم.» (8)
او حتي شيوه برگزاري مجالس جشن و سرور و ولادت معصومين(ع) را نيز نقد مي كند و مردم را به سرور و شادماني واقعي دعوت مي كند. (9)
و معتقد بود بايد علماي دين، از حوادث نو كه در عرصه زندگي پرتحول بشري ظهور مي يابد، استفبال كنند و به استنباط حكم الهي بپردازند و فقه را در تمام زواياي زندگي عرضه كنند. (10)
و. برخورداري از جامعيت علمي: بيشتر كساني كه در حوزه هاي علميه به آزاد انديشي دست يافته اند، به لحاظ علمي از جامعيت برخوردار بوده و توانسته اند ميان معارف گوناگون ، بويژه عرفان، حكمت و فقه جمع كنند. اين حالت است كه بينش متفاوتي را براي آنان فراهم آورده و فراهم مي كند.
اهميت آزاد انديشي دانشوران حوزه
آيا آزاد انديشي مي تواند مردم را به نيروانا برساند در يك عشق كيهاني مستغرق كند؟
به نظر مي رسد رستگاري بهترين پاداش وارستگي است. مفهوم سنتي معرفت نيز به آزادي و رستگاري مي انجامد. چون اين معرفت مرتبط با عقلي شهودي و مكتب حق است. اين است تحفه اي كه آزاد انديشان روحاني به وارستگان جامعه مخاطبان خود، با بهره گيري از ابزار شهودي، عقلاني و حسي به ارمغان خواهند آورد.
در نامه دانشوران ناصري در باره ميرزا ابوالحسن جلوه آمده است:
«او را همتي عادل و طبيعتي متعادل بود. چنانچه هيچ گاه در خيال اش تحصيل مالي نگذشته و اماني و آمالي نداشته، به مضمون«القنيع منيع و الحريص انيس اللحرمان» پاي مناعت در دامن قناعت كشيده، تمنا از آشنا و بيگانه نكرده و با آن كه با بيشتري از اركان ملت و رجال و دولت اش الفت است. به قدر ذره از وجودش كلفت بركسي وارد نيايد.» (11)
«نتيجه رفتار حكيم آن شده بود كه همه به او احترام مي گذاشتند، با اين كه عالم نمايان چماق تكفير را نسبت به همه كس بلند مي كردند، درباره او جرأت ژكيدن (آهسته سخن گفتن) نداشتند.» (12)
پي نوشتها:
1. انديشه هاي اصلاح طلبانه كاشف الغطاء، سيدجواد ورعي، ويژه نامه كاشف الغطاء، روزنامه جمهوري اسلامي41/، ارديبهشت 1372.
2. محاوره الامام المصلح كاشف الغطاء الشيخ محمد الحسين مع السفير البريطاني و الامريكي في بغداد/12، المطبعه الحيدريه في النجف، چاپ چهارم، 1373 هجري.
3. همان.
4. ايقاظ النائمين، مقدمه /23.
5. نامه ملاصدرا به ميرداماد، راهنماي كتاب/762، آبان و آذر 1341.
6. يادنامه استاد شهيد مرتضي مطهري ، ج335/1، مقاله سيري در زندگي علمي و انقلابي شهيد.
7. همان /337.
8. الفردوس الاعلي /216-217.
9. جنة الماوي، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، جمع و رتبه و علق عليه العلامه السيد محمد علي القاظي الطباطبايي/94-95، 1373
10. گرايش فقهي- اجتماعي علامه كاشف الغطاء محمدسروش محلاتي، آواي بيداري، ويژه نامه روزنامه جمهوري اسلامي، به مناسبت چهلمين سال رحلت ايت الله شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، ارديبهشت /41، 1372.
11. نامه دانشوران ناصري/523.
12. زندگاني من، عبدالله مستوفي /532.
/خ