ارتباطات فرهنگي ايران و مصر (1)
اشاره:
رئيس جمهور مصر در حالي درباره عواقب و پيامدهاي هر گونه حمله نظامي به ايران هشدار داد كه در اسفند ماه سال 84 نيز در ديدار با ديك چني معاون رئيس جمهور آمريكا، ايران را به منزله ستون فقرات شيعيان در سراسر خاورميانه معرفي كرده و تاكيد كرده بود كه هرگونه اقدام نظامي عليه آن، شيعيان را در كشورهاي مختلف خاورميانه عليه آمريكا وارد عمل مي كند. در همان زمان روزنامه هاي مصري به نقل از مبارك نوشتند كه :"به ديگ چني گفتم يك بار نصيحت مرا گوش كن". او به چني عليه حمله به ايران هشدار داده و تأكيد كرده بود كه حمله به ايران پيامدهاي وخيمي براي خاورميانه خواهد داشت".
اين رويكرد مبارك بيش از آن كه متأثر از نگاه قدرت محور به ايران و نقش آن در خاورميانه باشد، گوياي ادراك مصر از جايگاه و اهميت نرم افزاري ايران است كه گوشه چشمي نيز به ارتباطات فرهنگي بين دو كشور دارد. چرا كه تمدن هاي ايران و مصر از كهن ترين و تاثيرگذارترين تمدن ها از نقطه نظرات مختلف در دو سوي خاورميانه به شمار مي آيند و قرار گرفتن اين دو كشور مطرح در جهان و منطقه در كنار هم، خود جلوه ويژه اي از تاثيرات فرهنگي در عرصه بين المللي را به دنبال خواهد داشت.
مقاله اي كه در پي خواهيد خواند، حاصل پژوهشي است كه با هدف بررسي نقش ارتباطات ،مشتركات ،جنبش ها و شخصيت هاي فرهنگي و همچنين ارائه راهكارهاي ديپلماتيك در جهت بهبود روابط سياسي دو كشور ايران و مصر انجام گرديده و گوياي آن است كه تلاش براي بهبودي روابط سياسي(ديپلماتيك)بين دو كشور از طريق راهكارهاي سياسي به دلايل متعدد بسيار دشوار بنظر مي رسد. درك اين واقعيت پژوهشگر را به اين نتيجه مي رساند كه با ايجاد گفتماني متمركز بر چهار حوزه ارتباطي شامل: ديني- تبليغاتي ،علمي- آموزشي، فرهنگي- هنري و رسانه اي- محيط مجازي مي توان در بهبود روابط سياسي ايران و مصر نقش عمده اي ايفا كرد.
درآمد
واقعيتي كه محققان را بر آن داشته تا بيابند:
- چرا عليرغم مشتركات زياد و دلايل اندك براي دشمني روابط دو كشور همچنان در محاق است؟
- راهكار و ابزارهايي كه مي تواند در ايجاد روابط سياسي دو كشور كمك نمايد چيست؟
در اين پژوهش؛پژوهشگر اين فرضيه را مورد سنجش قرار مي دهد كه ميان گسترش ارتباطات فرهنگي و بهبود روابط سياسي ايران و مصر رابطه مثبتي وجود دارد.
دوره زماني مورد نظر در اين پژوهش زماني است كه دولت ها در اين دو سرزمين شكل گرفتند و تصويري از روابط ايران و مصر در تاريخ نقش بست.
زمينه هاي نظري
تاكيد نظريه هاي گوناگون روابط بين الملل در دوران جنگ سرد بر متغيرهایي مانند؛دولت- ملت ها و ديگر بازيگران نظام بين الملل،اقتصاد،توسعه، تسليحات نظامي، امنيت ملي، امنيت دسته جمعي، قدرت، منافع ملي كه تحت الشعاع رويارويي ايدئولوژيك شرق و غرب قرارداشت، عملا" فرهنگ را به حاشيه راند.به طوري كه همه دغدغه هاي نظريه پردازان، ميان دو ايدئولوژي متعارض خلاصه مي شدو مجالي براي ظهور فرهنگ در اين نظريات بوجود نيامد(توحيد فام،1381،ص46).
در حقيقت پس از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد بود كه نقش فرهنگ جهت تبيين و شكل گيري و پويايي نظم جديد،مطرح گشت.نظرياتي همانند پايان تاريخ( 1992 Fukuyama،)،برخورد تمدن ها 1993 Huntington،» ،استفاده ازقدرت نرم (ناي،1382) ، تئوري نئوگرامشي ها و... نظريه هاي تاسيسي مانند نظريات سازه انگاري وگفت گوي تمدن ها (خاتمي،1380) و... عليرغم تعارض در تبيين و تاسيس ،در يك نقطه مشترك بودند و آن چرخش نظريات سياسي و روابط بين الملل به سوي متغيرهاي فرهنگي بود.
با وجود اين ، اگرچه فروپاشي شوروي و هم چنين حملات يازده سپتامبر باعث گرديده برخي از نظريه پردازان به تبيين و تاسيس مسایل دنياي نوين برپايه مباحث فرهنگي بپردازند، اما ادعاي انقلاب در ساختار عملي،آن چنان كه توماس كوهن 2 ابراز داشته ،محل ترديد است.به عبارت ديگر هنوز نقش فرهنگ و به تبع آن ارتباطات فرهنگي در نظريات روابط بين الملل كمرنگ به نظر مي رسد.ولي مي توان گفت مباحث فرهنگي در روابط بين الملل رفته رفته جايگاه خود را يافته است.
پيشينه تاريخي
" آماليس "3 (570ق م-524ق م)فرعون مصر به تقاضاي كوروش ،مجرب ترين پزشك خودبنام" فانس 4"را به دربار او فرستاد و اين پزشك تا زمان كمبوجيه در ايران بود(گلجان،1384،ص11).
كمبوجيه(530ق م-522 ق م) پسر و جانشين كوروش در سال 525 ق م به توصيه همان پزشك در صدد ازدواج با " نفريتي تي تي " دختر آماليس برآمد ولي مورد موافقت فرعون مصر قرار نگرفت. به همين دليل كمبوجيه به ممفيس 5 لشكركشي كرد. در محل پلوز ،قشون مصر را شكست داد و بدون هيچ زحمتي ممفيس را تسخير كرد(فيروزمندي،1381،ص108)و اين كشور را به قلمرو هخامنشي ضميمه كرد (پيرنيا،1370،ج1،ص478). در آن زمان ، اين سرزمين ششمين ساتراپ (استان) ايران به شمار مي رفت .
نخستين استيلاي پارسيان بر مصر در حدود 402 پيش از ميلاد به پايان رسيد.پس از آن سه حكومت محلي بر اين كشور سلطنت كردند تا اينكه اردشير سوم دوباره دره نيل را براي يك دوره كوتاه مدت تصرف كرد كه دومين استيلاي پارسيان خوانده مي شود(برسچياني،1387).
براساس اسناد موجود ، مصريان نظام آبياري به روش قنات را از ايرانيان آموختند و متقابلا" ايرانيان طب و تقويم را از مصريان .همچنين به دستور داريوش،نخستين كتابخانه در مصر بنا شد(خسروشاهي،)1379 و به امر وي دانشگاهي نيز در آنجا تاسيس گرديد(فلسفي،1356،ص197).
حمله اسكندرمقدوني در سال 322 ق م به تسلط ايرانيان بر مصرخاتمه داد و مصر پس از 203 سال از قلمرو ايرانيان جدا و به قلمرو يونانيان درآمد(عليزاده،1384،ص23).
... و تاريخ چنين بود كه پس از هشت سال اسكندر ،ايران را نيز فتح نمايد.
پس از پايان تسلط يونانيان بر اين دو كشور و تاسيس مراكز علمي اسكندريه و جندي شاپور؛اين دو نهاد علمي ،دانشمندان و دانش پژوهان بسياري را در خود جاي داده بود و مانند عصر حاضر استاد و دانشجو با هم مبادله مي كردند (فلسفي،1356،ص197). در زمان ساسانيان عده اي از دانشمندان مصري بنا به دعوت انوشيروان به دانشگاه جندي شاپور دعوت شدند و در آنجا به تعليم پرداختند(فلسفي،1356،ص198 وجعفري ولداني،1382،ص25).
پس از پيدايش اسلام در شبه جزيره عربستان و گسترش آن به سمت شرق و غرب ،مردم ايران و مصر نيز به اسلام گرويدند.
در واقع اولين ملت هاي كه در خارج از شبه جزيره،دعوت اسلام را با آگاهي ،اراده و داوطلبانه پاسخ مثبت داده اند،ايرانيان و مصريان بودند.
زبان عربي هم راستابا اسلام در مصر گسترش يافت6 و به عنوان زبان گفتاري و نوشتاري مورد استفاده واقع شد.اما زبان عربي به عنوان ارتباط گفتاري در سرزمين ايران با مانع روبرو شد.بدين ترتيب كه ايرانيان به صحبت كردن به زبان فارسي ادامه دادند.ولي از نظر نوشتاري خط عربي در اين دو كشور با هيچ مانعي روبرو نشد. ايرانيان براي كار و پيشه به زبان عربي نياز داشتند، بخصوص ايرانياني كه در خدمت فرمانروايان جديد-اعراب مسلمان-بودند(حوراني،1384،ص80) .
روي كار آمدن خلفا و فرمانروايان عرب مانع ادامه حيات روشنفكري و دانش پژوهي در مصر و ايران نشد.مثلا مكتب اسكندريه به حيات خود ادامه داد و دانشمندان آن به سوريه شمالي رفتند.دارلعلوم پزشكي جندي شاپور، در جنوب ايران نيزكماكان به تحقيق و تربيت پزشكان ادامه داد(حوراني،1384،ص118).بطوريكه ايران و مصر بسان دو جناح شرقي و غربي اسلام در آمدند كه مركز تمدن اسلامي در بغداد و يا شام، متمركز بود.
رفت و آمدهاي ايرانيان و مصريان در زمان خلافت عباسيان تنها محدود به شكل سياسي نبود و تاريخ از مراودتهاي شعرا و حكماي ايراني به مصر در اين دوره به وفور نام برده است.در اين خصوص مورخان ازشاعري ايراني بنام ابونواس، كه وي را بزرگترين شاعر دوران عباسي مي دانند، نام مي -برند (خسروشاهي،1379).
بعد از طولونيان، اخشيديان يا اخشيديبه، سلسله اي از فرمانروايان فَرغَانه ،ميان سالهاي(358-223ه ق/969-935م ) بر مصر و شام فرمان راندند. درخطوط مقريزي آمده است :«عزاداري دهم محرم از ايام اخشيديان آغاز شده و در دوره فاطميان گسترش يافت و روز دهم محرم در مصر، خريد و فروش متوقف و بازار تعطيل مي شد، و مردم با نوحه و گريه در حرم مطهر ام كلثوم و رقيه گرد مي آمدند»(كليفورد،1371).
به دنبال تاسيس دولت فاطميان در مصر كه همزمان بود با شكل گيري دولت آل بويه در ايران ،مراودات ايرانيان و مصريان گسترش يافت. نهضت اسماعيلي سلسله فاطميان توسط "عبدالله بن ميمون قداح اهوازي" پايه گذاري شد وسعيد، نوه او ،در سال 297 ه ق/909 م به شمال آفريقا رفته و توانست حكومتي در افريقه7 ايجاد كند و خود را عبيداله المهدي و از نسل اسماعيل فرزند امام جعفر صادق(ع)خواند (قرچانلو،1382، ص238).
سفرحميد الدين كرماني از بزرگترين متكلمان و داعيان اسماعيليه (نك واكر،1380)، سفر مويدالدين شيرازي استاد ناصر خسرو(شميساني،1982،ص100)، ناصر خسرو شاعر معروف خراسان،حسن صباح و... از مهم ترين سفرهاي ايرانيان در آن دوران بود.
سعدي شيرازي از ديگر شاعران ايراني ،در زمان ايوبيان مدتي در مصر اقامت گزيد كه ره آورد خاطرات خود از مصر را در بوستان و گلستان گردآوري نمود.
همچنين فخر الدين عراقي (688-610 ه ق)از ديگر شاعران و صوفيان مشهور در قرن هفتم هجري، به مصر رفت و مورد تكريم سلطان واقع شد و بعدها به منصب "شيخ الشيوخي"رسيد.شيخ الشيوخ در آن دروان به رئيس خانقاه گفته مي شد « p36، 1988 Saad،.
بي گمان تاسيس نظاميه ها به ابتكار خواجه نظام الملك ،وزير مقتدر آلب ارسلان و ملك شاه سلجوقي، عكس العمل فرهنگي براي تحكيم مباني سنت و به نوعي خنثي نمودن تعاليم و آموزش هاي شيعي الازهر بود.
با سقوط بغداد به دست مغول ها و فروپاشي حكومت هاي ايراني ، در دوران مماليك ،انتقال خلافت و فرهنگ اسلامي از بغداد به مصر بود.از اين پس الازهر نگهبان زبان عربي و علوم از زوال و اضمحلال بود( 7 p63، 1988Saad، "دآمو).
برخي از منابع تاريخي از سفر شيخ بهائي به مصر خبر مي دهند كه در آنجا كتاب معروف خود، "كشكول" را تأليف كرد(صدر،1406،ص343و ورداني،2000،ص140).در اين سفر وي از استاد بزرگ الازهر" محمد بن ابي الحسن بكري" تلمذ نمود(الحسون،1409،ص12).
در آغاز قرن نوزدهم،علاوه بر تدريس زبان فارسي در دانشگاههاي مصر، در نخستين چاپخانه مصر به نام چاپخانه" بولاق " ، تعدادي از كتابهاي فارسي به چاپ رسيد كه از آنها گلستان، بوستان، مثنوي و آثار عطار را مي توان نام برد. در مصرحتي از واژه هاي "بوسه"، "خوشاب" (خيسانده با آب)، "آفرين"، "بيمارستان" و "بخشش" نيز استفاده مي شود و لفظ "كماج" را در روستاهاي شمال مصر "كماخ" مي گويند. در محلي به نام "راîس الحسين" در مصر، جواهرفروشي ها و دكانهايي وجود دارند كه منحصراً به دست خراسانيها و يزديها اداره مي شود(كهروديي،1379).حتي هويدي(1379،ص29) از شاعر معروف عرب -عايشه تيموري- نام مي برد كه در سال 1902 م درگذشت و به زبان فارسي ديواني داشته است.
يكي از مهمترين سفرهاي دوران اسماعيل ،خديو مصر،سفر سيد جمال الدين اسدآبادي به اين سرزمين در سال 1879 م بوده است كه به تبادل افكار علماي ايران و مصر كمك كرد.وي به دعوت طلاب الازهر به تدريس كلام،فلسفه و فقه در دانشگاه پرداخت و شاگرداني همچون رشيد رضا ،شيخ عبدالكريم سلمان،شيخ ابراهيم لقاني ،شيخ ابراهيم حلباوي و شيخ محمد عبده و... را در مصر تربيت نمود.سيد جمال الدين اسدآبادي،علم فلسفه را كه پس از دوران فاطميان در مصر تعطيل و تحريم شده بود مجددا" در الازهر تدريس نمود و ارتباطات تنگاتنگي با رهبران آزاديخواه مصر همچون سعد زغلول (1927-1857م)برقرار كرد(الحسيني،1379،ص43) كه بعدها نقش مهمي در راه اندازي احزاب ملي و آزادي خواه مصر داشت.
علاقمندي شاگردان سيد جمال از جمله شيخ محمد عبده به فرهنگ و زبان فارسي تا آنجا پيش رفت كه اين شخصيت بزرگ مصري مبادرت به فراگيري زبان فارسي نمود (عليزاده ، 1384، ص34).
بعد از تشكيل حكومت سلطنتي در مصر اهتمام قابل توجهي از سوي دو كشور براي گسترش مناسبات صورت گرفت.بطوري كه در دوران فاروق و به دستور وي از سال 1938 م،آموزش زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه فواد اول(قاهره)آغاز شد.هم چنين در اين دوران مجلات،نشريات و مطبوعات فارسي بنام هاي ماهنامه مصور(1305ه ش)،هفته نامه ثريا(1316ه ش)،هفته نامه پروين(1318ه ش)و مجله چهره نما(1322ه ق)و دو هفته نامه كمال نامه(1323ه ش)در مصر انتشار يافتند.
در سال 1354 ه ق(1935م)دو عالم ديني و دانشمند زنجاني الاصل بنامهاي شيخ ابي عبداله زنجاني و شيخ عبدالكريم زنجاني كتاب مشهور خود بنام "تاريخ قرآن"را با مقدمه يكي از شيوخ الازهر بنام "احمد امين"در قاهره چاپ نمودند(غنيمه،1363،ص115).
يكي از مهمترين ابعاد توسعه روابط فرهنگي ايران و مصر در زمينه ديني كه تاثيرات مثبتي را بعد ها بر گسترش روابط سياسي دو كشور گذاشت ؛ تاسيس دارالتقريب8 بود.محققان به نقش نادرشاه و سيد جمال الدين اسدآبادي در زمينه تاسيس دارالتقريب و انديشه آن پا فشاري مي كنند .البته قبل از نادرشاه ، مامون در سال 199 ه ق براي رفع مناقشات مذهبي مجالس متعددي تشكيل داد كه در آن پيشوايان و عالمان هر مذهب درباره مسایل مختلف بحث مي كردند ،ولي بدليل حمايت مامون از معتزله اين جلسات بي نتيجه مي ماند(صعيدي ،1374،صص 38-37).
در كنار عوامل فوق و نقش بارز سيد جمال الدين اسدآبادي و شاگردانش در نزديك كردن دو مذهب شيعه و سني بايد به ازدواج محمدرضا و فوزيه هم اشاره نمود كه از دو مذهب متفاوت شيعه و سنيبرخوردار بودند .هرچند اگر اين ازدواج هم صورت نمي گرفت باز هم دولتهاي ايران و مصر تحت فشار متعصبان شيعه و سني كه همديگر را تكفير مي كردند حاضر به راه اندازي مركز دارالتقريب و حمايت از آن بودند.در اين راستا هم ، بستر سياسي -ازدواج شاه و فوزيه، نگراني هاي دو دولت از رشد افراط گرايي - و هم بستر مذهبي-تاييد علماي ايران و مصر-در تقويت بنياد دارالتقريب موثر بودند.
با كودتاي افسران آزاد ،عليرغم بدبيني دو طرفه، روابط فرهنگي دو كشور همچنان ادامه يافت.در جريان جشن هزاره ابن سينا و پرده برداري از مجسمه اين دانشمند در همدان در اول ارديبهشت 21/1333آوريل 1954 م ،دكتر احمد امين بيك ،سناتور دكتر ابراهيم،دكتر طه حسين،دكتر محمد خضيري و دومينيكانز9 به ايران دعوت شدند(گلجان،1384،ص79).
در دوران ناصر با وجود قطع رابطه دو كشور ، مصر تنها كشور عربي بود كه از مقطع ليسانس تا دكتري زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه هاي آن تدريس مي شد. بنا به گزارش سفارت ايران در مصر تا سال 1350 در پنج دانشگاه مصر بنام هاي الازهر، اسكندريه، قاهره، عين الشمس و دارلعلوم قاهره زبان فارسي با بيش از 70 سال قدمت تدريس مي شده است (گلجان،1384،ص227).
هم چنين در دوره رياست جمهوري جمال عبدالناصر، تلاشها و كوششهاي علماي بزرگ در نزديكي مذاهب و معرفي مكتب اهل بيت به نتيجه رسيد و در اثر اين فعاليتها و اقدامات بود كه شيخ شلتوت - رئيس الازهر و مفتي اعظم مصر در 17مهر1337 / 9 اكتبر 1958،طي فتواي معروفي كه در شماره 227 مجله رساله الاسلام چاپ شد(حسينيان،1381،ص391) مذهب جعفري را به رسميت شناخت.حتي زماني كه روابط ايران و مصر به دليل اختلافات محمد رضا شاه و جمال عبدالناصر به شدت متشنج بود آيت الله بروجردي پيغامي به شيخ محمد تقي قمي فرستاد كه از طريق علماي الازهر نسبت به اصلاح روابط سياسي دوكشور اقدام نمايد(علي آبادي،1379،ص149).
در شهريور 1350 ه ش/سپتامبر 1971 انجمن دوستي ايران و مصر 10در قاهره تاسيس شد كه مهمترين وظيفه آن همكاري دانشگاهي بود.
در سال 1354ه ش/1975م "كتاب المستقبل لهذا الدين" كه توسط سيد قطب،يكي از شخصيت شناخته شده مصري، نگاشته شد بود توسط آيت اله خامنه اي در انتشارات هجرت قلم و تحت عنوان "آينده در قلمرو اسلام" به فارسي ترجمه شد.
در آن زمان به تدريج آثار نويسندگان مصري به خصوص در بخش تاريخي، به فارسي در آمدو برخي از آثار آنها در ايران بسيار مطرح شد؛بخصوص آثار طه حسين ، بنت الشاطي و عقاد. ترجمه نوشتار آنها به فارسي به اين دليل بود كه مشابه نداشت. علاوه بر آن يك روحيه نقادي ، آزادي خواهي و بي تعصبي نيز در آنها به چشم مي خورد كه براي ايرانيان شيعه مذهب جالب بود. همچنين برخي از مطالب آنها كمكي براي نظريات شيعه در باره بعضي از مسایل تاريخي بود .يكي از اين نمونه ها كتاب عبدالفتاح عبدالمقصود بود كه آيت الله محمود طالقاني و محمد مهدي جعفري آن را به فارسي ترجمه كردند.
با بررسي آثار سيد جعفرشهيدي ، نوشته هاي طه حسين به لحاظ روشي، روي نقادي هاي وي تأثير داشت.البته آقاي شهيدي تحت تأثير ديگر نويسندگان مصري هم بود. آن زمان نوشته هاي مصريان به لحاظ تفكر اخواني و انقلابي پرمايه بود و آقاي شهيدي هم در دهه بيست به آن افكار علاقه مند شدند. مصري ها نقاد امويان و حتي خليفه سوم نيز بودند و به اين نقادي ها با نگاه اصلاحي مي نگريستند كه اين براي آقاي شهيدي و ديگران مطلوب بود.
با اوج گيري انقلاب اسلامي و تشديد اختلافات رهبران دو كشور، روابط سياسي ايران و مصر در حالت پر تنشي قرار گرفت و حتي تنش هاي سياسي، تاثيراتي را نيز بر محافل فرهنگي گذاشت به گونه اي كه در اوايل انقلاب مجله الازهر در يك حمله بي سابقه نسبت به بحث مهدويت ،آن را مشكوك و تفسير تشيع از مهديت را نيز، بعنوان انتظار پوچ و بدعت گزارانه از يك امام انساني در آخر زمان قلمداد نمود.حتي در دسامبر 1979م ،عبدالرحمن بيصار شيخ الازهر با صدور فتوايي حكم به ابطال فتواي شيخ شلتوت داد و در آن فتوا ، شيعه را عقيده غيرسليم توصيف كرد (نك مجله الازهر،نوامبر1980،ص8) . اين موضع هم چنان ادامه داشت تا اين كه در سال 1988م ،شيخ طنطاوي مفتي اعظم دانشگاه الازهر قاهره با صدور بيانيه اي ضمن تاكيد بر فتواي شيخ محمود شلتوت در سال 1959 تاكيد نمود كه شيعيان حق فعاليت سياسي و اجتماعي دارند و دولت نمي تواند بر سر فعاليت هاي آنها محدوديتي ايجاد كند(خلخالي،1386).
در زمان حسني مبارك، يك گسست فرهنگي و تمدني بين ايران و مصر ايجاد شد كه مهمترين آن تاثيرپذيري حوزه فرهنگ از حوزه سياست است. از طرفي بعد از انقلاب اسلامي، بسياري از فرهيختگان و روشنفكران ايراني و مصري به جرگه سياسي و سياستمداران پيوستند و استقلال و آزادي عمل خود را از دست دادند.در نتيجه نقش آنها كم رنگ تر شد و بدين ترتيب فرهنگ با سياست در آميخت، بطوري كه اين رويه تا پايان جنگ ايران و عراق و حمله آمريكا به عراق ادامه پيدا كرد.البته در دوران رياست جمهوري حسني مبارك گامهاي فرهنگي هم چون برگزاري كنفرانس چهارجانبه ايران، مصر، ايتاليا و يونان(آذرماه 1378 ه ش)، ترجمه كتابهاي دكتر علي شريعتي و اختصاص پرتيراژترين كتاب سال 1986 مصر، نمايش فيلم فرزند مريم در تلويزيون دولتي مصر و تاثير مثبت اين فيلم بر درگيري هاي ديني در استان سوهاج مصر، سفر هيات هاي فرهنگي و علماي دو كشور، دعوت از انديشمندان و صاحبان جرايد مصر به ايران و ارتباطات فرهنگي بود كه بعدها به گشايش دفتر حفاظت منافع و هم چنين انجمن دوستي دو كشور منجرشد.
اشغال كويت در 11 مرداد 1369ه ش/دهم اوت 1990 م توسط عراق زمينه ساز برداشته شدن گامي بلند در راه نزديكي بالقوه مصر و ايران بود( 2003 mark،).در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني با وساطت علماي الازهر و حمايت شخصيت هاي فرهنگي تعدادي اسير مصري كه در جنگ به اسارت ايران درآمدند ،آزاد شدند و زمينه نزديكي دو كشور و گشايش دفتر حفاظت منافع در 8 ارديبهشت 1370 ه ش/28 آوريل 1991 را فراهم نمود(الاهرام،1994/9/9).
در زمان رياست جمهوري سيد محمد خاتمي، اين احساس در ميان مسئولان دو كشور متبلور شد كه مي توانند با گسترش افق هاي فرهنگي،بازرگاني و ورزشي روابط سياسي ميان دو كشور را بهبود بخشند و زمينه هاي شكل گيري روابط كامل سياسي را مهيا كنند( 2004 Thaheri،).
منابع و مآخذ
منابع فارسي:
* ادريس، محمدالسعيد.مصر و ايران؛تحديدات مابعد11 سبتامبر2001،قاهره،مركزالاهرام،.2003
* ازغندي ،عليرضا.سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران،تهران،قومس،.1381
* پيرنيا،حسن.تاريخ ايران باستان،تهران،دنياي كتاب،.1370
* توحيد فام .محمد. فرهنگ در عصر جهاني شدن؛چالش ها وفرصت ها(مجموعه مقالات )،به كوشش محمد توحيد نام، تهران، روزنه، .1381
* جعفري ولداني.اصغر، چهارچوبي براي گسترش روابط فرهنگي ايران و مصر، مطالعات آفريقا، سال هشتم، (پاييزو زمستان 1382).
* جعفري ولداني، اصغر..همكاري منطقه اي؛ چهارچوبي براي گسترش روابط ايران و مصر، مطالعات آفريقا، دوره جديد، سال هفتم ، شماره6، (پاييز و زمستان 1381).
* حسينيان، روح اله .بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران(1340-1320)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، .1381
* حوراني، البرت حبيب. تاريخ مردمان عرب، ترجمه فريد جواهر كلام، تهران، اميركبير،.1384
* خاتمي، سيد محمد.گفتگوي تمدن ها، تهران،انتشارات طرح نو، .1380
* خلخالي، علي. سركوب مخالفان دولت مصر به جبهه شعيان كشيده شد، سايت اينترنتي ديپلماسي فرهنگي www.irdiplomacy.ir)) ،(1386/10/14(.
* دهقاني فيروزآبادي وسيدجلال و هاشمي.سيد محمد حسن، اهميت روابط فرهنگي ايران و مصر در عصر گفت و گوي تمدن ها، مجله آفريقا ، ويژه ايران و مصر، سال پنجم، شماره دوم، (1379).
* غنيمه ، عبدالكريم. تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي، ترجمه نوراله كسائي، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، .1377
* فلسفي، مهرسيا .بررسي تحليلي روابط ايران و مصر(1976-1960)، دانشگاه تهران، دانشكده حقوق و علوم سياسي ، مركز مطالعات بين المللي ، .1356
* فوكوياما، فرانس. پايان تاريخ، پرده دوم(گفتگو با فوكاياما)، ترجمه فرامرز رسمي، مجله اطلاعات سياسي و اقتصادي، (فروردين و ارديبهشت 1381).
* فيروزمندي، سرافراز."ماد،هخامنشي، اشكاني، ساساني"، تهران، نشر عفاف، تهران، .1381
* قرچانلو، حسين. جغرافياي تاريخي كشورها اسلامي، تهران، سمت .1382
* كليفورد، ادموند. سلسله هاي اسلامي، ترجمه فريدون بدره اي، تهران،موسسه تحقيقات و فرهنگي، .1371
* كهرودي، محمدكاظم .زبان فارسي، سايت شوراي گسترش زبان فارسي www.persianlanguage.org)) )(11 /1379/10).
* هويدي ، فهمي. فقدان ديدگاه استراتژيك در روابط ايران و مصر، ترجمان سياسي، شماره 32-33، تيرماه .1379
منابع عربي:
* الحسون ،محمد.الاثنا عشريه شيخ بهائي، منشورات مكتبه آيت اله مرعشي،.1409
* شمسياني،حسن.مدينه سنجار من الفتح العربي اسلامي حتي الفتح العثماني،بيروت،دارالافاق الجديده،.1982
* صدر،سيد حسن.تلكمه اما لامل،قم،النشرخيام قم،.1406
* صعيدي،عبدالمتعال.سعي قديم في توحيد المذاهب،رساله الاسلام،سال 7،ش1،(جمادي الاخره 1374 ه ق ).
* مال الله،محمد،موقف الخميني من اهل سنت،قاهره ،مكتب الوعي الاسلامي،.1982
منابع انگليسي:
* H Mowlana، Hamid . Global Communication in transition ، The End of Diver London sage ، .1997
* untington، S.p . The Clash of Civilization ، Foreign affairs ، (1993 summer ).
* Mamdani، Mahmood Good Muslim. ؛ an African perspective ، SSRC ، .2001
* Saad Eddin Ibrahim. s 1980 Egypt Islamic Activism in ، in Islam & Politics ، Third world quarterly ،10 Vol ،(1988 April ).
* Taheri،Amir. Hope is No substitute for Policy ، Asharq Alawsat ، December)24 Monday ، 2004).
Situational Circumstances Change1
Thomas.s Kuhn2
Amalis3
Fans4
Memphis5
6 زبان قبطي تاقرن 1? ميلادي تكلم مي شد و پس از آن ،اين زبان ديگر تكلم نمي شود. اكنون زبان قبطي زبان ديني اُرتدكسهاي قِبطي است.
7 به سرزمين ليبي و تونس اطلاق مي شود
8 جميعه دار مصر للتقريب بين المذاهب
Dominicans9
10 جميعه الصداقه المصريه و الايرانيه
/س