فرهنگ چیست؟
برای فرهنگ معانی بسیار و متعدّد ذکر شده است که ذکر تمام آنان علاوه بر آنکه در این مقال نمی گنجد، موجب تحیّر و سردرگمی خواننده خواهد شد.[1]امّا آنچه ما از فرهنگ بر آن معتقدیم غیر از دین و قانون می باشد. فرهنگ مقوله ای اکتسابی ولی غیر اجباری است و بصورت سینه به سینه از نسل های گذشته به نسل های کنونی انتقال داده شده است و ممکن است که نسل جدید به فراخور زمان خویش آن فرهنگ گذشته را تکمیل و فرهنگی جامع تر وضع نمایند. البته فرهنگ ها الزاما همیشه رو به تکامل نمی رود و اگر نگهبان دلسوز و عالمی نداشته باشد ممکن است سیر قهقرایی پیدا کرده و از اصول انسانی خالی شود.
از آنجا که بخش عمده ای از فرهنگ به موضوعاتی مانند آداب سنن و باورها بر می گردد نمی توان آن را موضوعی ثابت و مقوله ای وحیانی و غیر قابل تغییر دانست. گرچه گاهی به فطرت شباهت پیدا می نماید، امّا غالباً یک نوع سبک زندگی است که مردم خود برای خویش وضع می نمایند و بر اثر کثرت استعمال فراگیر شده و بصورت ارزش در می آید و هرچه عمر آن طولانی تر باشد و تجربه های بیشتری حول آن رخ داده باشد، صلابت و راستی او بیشتر می شود و با گذر زمان صیقل داده می شود.
دین مبین اسلام در آغاز پیدایش خویش با فرهنگ هایی که از نظر اسلام ضدارزش بود مبارزه می کرد و سعی در پاکسازی آن از اذهان مردم داشت. بعنوان مثال فرهنگ برهنگی در حجّ یا دخترکشی بین عرب های بادیه نشین و یا فرهنگ بدنبال امیر دویدن و خم شدن و تعظیم نمودن در برابر امیر که در بین فارس زبانان مرسوم بوده است.[2] امّا فرهنگ هایی هم که از نظر اسلام، ارزش بشمار می آمده ، تقویت و به انجام آن تشویق می نموده. بعنوان مثال خانه تکانی و یا صله رحم بین ایرانیان در ایّام نوروز ، فرهنگی دیرینه بود و اسلام بر این فرهنگ صحّه گذاشته و آن را تشویق و تأیید می نماید.[3]
فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی
با این توضیحات تعریف فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی روشن می گردد. و آن مجموعه رفتارهایی است که به صورت ارزش درآمده و عامّ المنفعه است. یعنی سود حاصل از آن به نفع اکثر مردم است و منجر به افزایش اندوخته های ایشان می شود.فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی منحصر در انسان است، زیرا آنان هستند که با اندیشه درست یا غلط برای خود ارزشی را تابو می نمایند و خود را ملزم به رعایت آن می کنند وگرنه حیوانات که بر اساس غریزه خویش اجتماعاتی تشکیل می دهند و کاملا بر طبق آن عمل می نمایند.
امامان شیعه نیز که می توان آن ها را بزرگترین مصلحان اجتماعی تاریخ بشریت نامید هرگز از موضوع مهم فرهنگ و اجتماع غافل نبوده و در همه اعصار تلاش می کردند تا با توجه به شرایط عصر و زمان خود مدل و یا مؤلفه های فرهنگی را مورد نظر و ترویج قرار بدهند تا جامعه روز به روز صیقلی تر و صاف تر شود . در این بین عصر امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) شرایط مساعد تری برای این فعالیت های فرهنگی فراهم شد و از آنجا که بنی امیه در موضع ضعف قرار داشت و جنگ بر سر قدرت در میان بلاد اسلامی بالا گرفته بود فراغت بیشتری برای اهل بیت(علیهم السلام) به وجود آمد و آن ها توانستند تا بسط بیشتری به فرهنگ مبنتی بر ارزش های انسانی، فطری و اسلامی بدهند.
بررسی فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی امام محمّد باقر(علیه السلام)
امام باقر(علیه السلام) به عنوان کسی که در میان دوست و دشمن به شکافندگی علوم شهرت داشتند در عصر خود تلاش کردند تا با گسترش فضای علمی از دریچه دانش در فرهنگ عمومی تغییرات اساسی ایجاد کرده و زمینه را برای تغییرات اجتماعی فراهم کنند که در ادامه به برخی از مهم ترین فعالیت های فرهنگی اجتماعی ایشان اشاره می کنیم.1- تلاش در گسترش فرهنگ گفتگو
فرهنگ گفتگو سال ها به خاطر فضای خفقان بنی امیه در میان مسلمانان و حتی غیر مسلمانان اهل اندیشه از بین رفته و یا کمرنگ شده بود و به همین دلیل سطح تبادل و تولید علم به شدت در میان جامعه رو به افول نهاده بود. ایشان با توجّه به فرصت و موقعیّتی که برایشان مهیّا شده بود، فرهنگی گفتگو و مناظر را بین مردم زمان خویش بعنوان ارزش معرفی کرده و به اصرار ورزیدند تا عقولی که سالها در رکود مانده بود در تضارب آراء به تحرک وادار شود.[4]جلسات درسی ایشان محلّ تجمّع بسیاری از راویان و محدّثان اهل سنّت شده بود و جوّ علمی عظیمی به راه انداختند که اکثر مردم جامعه را درگیر خویش کرده بود. محافل علمی امام باقر(علیه السلام) آنقدر مورد استقبال اهل عراق واقع شده بود که در نقلی هشام در مورد امام باقر (علیه السلام) می گوید: المَفتونُ به اهلُ العراق. اهل عراق شیفته او بودند.[5]
2- تدوین فرهنگ شیعه
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) کتابت حدیث از طرف حکام و خلفا ممنوع گشت، و همین امر سبب نرسیدن بسیاری از روایات وارده حول تفسیر آیات الهی شده بود. در دوران بنی امیّه مردم توجّهی به امور دینی نداشتند و آگاهی نسبت به مسائل فقهی پیدا نکرده بودند.[6] مخصوصاً در شهرهایی که تازه فتح شده بود، احکام ابتدایی مانند زکات فطره و احکام ابتدائی طهارت و نجاست ناشناخته بود؛[7] حتّی در بعضی منابع آمده است که مردم کیفیّت بجا آوردن اعمال حجّ را بلد نبودند.[8]امّا در زمان امام باقر (ع) کتابت حدیث جان تازه ای گرفت و مردم هرآنچه را که از امام(علیه السلام) می دیدند و یا می شنیدند، ثبت و ضبط می نمودند و بعدها بصورت کتاب هایی در ابواب فقهی و تفسیری و اخلاقی تدوین می نمودند. امام باقر (علیه السلام) با تشویق بر این امر موجب ایجاد انگیزه در بین مسلمین گشته و شور و حال وصف ناشدنی به آنان می بخشیدند.
3- مبارزه با شبیخون فرهنگی
امام محمّد باقر(علیه السلام) زمانی منصب امامت را برعهده گرفته بودند که حکّام و دستگاه های تبلیغاتی دین اسلام را در پایین ترین حد خود نگه داشته بودند و مردم دچار شبهات دینی بسیار شده بودند، حتّی علماء و دانشمندان برای اصلاح عقاید خویش به محضر امام باقر (علیه السلام) می آمدند.[9]یکی از خطراتی که مردم زمانه امام باقر (علیه السلام) را تهدید می نمود بی توجّهی به مسئله امامت بود، و آن ناشی از ترس مردم راجع به مطرح کردن حتّی نام اهل بیت(علیهم السلام) بود؛ که امام بارها توجّه همگان را بسمت و سوی ولایت و امامت جلب می نمود و فرهنگ اصیل اسلامی را در تبعیّت از امام معرّفی می نمودند.[10]
در همین راستا بود که امام(علیه السلام) در وصیّت خویش به پسر بزرگوارشان امام صادق (علیه السلام) سفارش می نمایند که ده سال در موسم حجّ در منی مراسم ماتم و نوحه بر امام شهیدشان گرفته شود.[11]
4- آموزش عملی سبک زندگی
در بین مردمان آن زمان به اشتباه دنیا زدگی و خشک مقدّسی از اصول دین شمرده می شد، به همین دلیل امام(علیه السلام) برای شکاندن این برداشت ناصواب از دین لباس های رنگی استفاده می نمودند.[12]بعضی دیگر گمان می کردند که تلاش برای افزایش ثروت و بدست آوردن زندگی بهتر یک عمل ضد ارزشی محسوب می شود، امّا امام باقر (علیه السلام) در بیابان کنار غلامانش مشغول کار و فعّالیّت می شدند، تا مردم را به راه و فرهنگ صحیح ارشاد نمایند.[13]
5- تلاش هایی برای جهت دهی به قضّات
کمتر شخصی پیدا می شود که گذرش به دادگاه نیفتد. مثل مسائلی راجع به طلاق و ارث. در زمانه حیات امام پنجم، قضّات که اکثراً اهل تسنّن بودند، احکام را آنگونه که مطابق فرهنگ اسلام ناب محمّدی بود جاری نمی کردند و امام باقر(علیه السلام) بارها با قضّات به بحث و نظر می پرداختند تا از این طریق آنان را اصلاح و متقاعد نمایند که طبق فتوا و حکم اسلام اصیل قضاوت نمایند.[14]6- ترویج فرهنگ نه افراط نه تفریط
در بین مسلمانان و شیعیان زمان حیات امام پنجم افرادی نیز بودند که قائل به الوهیّت امام(علیه السلام) شده بودند و ایشان را خدا می دانستند، که امام با صراحت و قاطعیّت از این گروه که به غلات معروف بودند برائت می جویند.[15] زیرا اصل اوّلی فرهنگ اسلامی توحید می باشد و این رفتار سوء آنان ضربه و خدشه به پیکره نظام شیعه و وجه مثبت شیعیان وارد می نمود.7- توجّه به حوزه شعر شیعی
در روایات توجّه به شعر و شعرای شیعی هم عصر با امام باقر (علیه السلام) یکی از فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی امام می باشد.[16] کُمیت اسدی قصیده هایی به نام هاشمیّات در وصف اهل بیت (علیهم السّلام) سروده است. او شاعری هم عصر امام باقر (علیه السلام) است و امام تشویق ها و صله های فراوانی به ایشان داده است.[17]8- معرّفی اصحاب السرّ
امام باقر(علیه السلام) بعضی از یاران مورد وثوق خویش را به جهان اسلام معرّفی می نمودند تا سایر مردم در صورت دسترسی نداشتن به امام از آنان مسائل دینی خویش را بپرسند و این فرهنگ پرسش از دانشمندان دینی که از ناحیه امام(علیه السلام) مورد اطمینان هستند در بین مردم پایه گذاری شد.[18] این افراد که در واقع اصحاب سر امام (علیه السلام) بودند وظیفه داشتند تا با حضور در اجتماعات دین واقعی را برای مردم تبیین کنند و مردم نیز موظف بودند تا در مسائل دینی خود به این افراد مراجعه نمایند.این ها تنها گوشه ای از فعالیت های فرهنگی امام باقر(علیه السلام) بود که به اختصار از نظر گذشت.
پینوشت:
[1] تعریف ها و مفهوم فرهنگ، ص8 الی 33.
[2] نهج البلاغه، ص475، انتشارات دارالهجره، قم، نسخه صبحی صالح.
[3] سوره نحل، آیه90 راجع به صله رحم. و وسائل الشیعة، ج5، ص317 راجع به خانه تکانی.
[4] حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السّلام، ص288.
[5] نورالابصار، ص143.
[6] نظرة عامّة فی تاریخ الفقه الاسلامی، ص110.
[7] الاِحکام فی الاصول الاحکام، ج2، ص131.
[8] کشف القناع فی حجّیّة الاجماع، ص56.
[9] الامام الصّادق علیه السّلام، ص24.
[10] وسائل الشّیعه، ج18، ص9.
[11] کافی، ج2، ص495.
[12] کافی، ج6، ص446. بحارالانوار، ج46، ص292.
[13] کافی، ج5، ص73. بحارالانوار، ج46، ص292.
[14] کافی، ج7، ص408. وسائل الشیعه، ج18، ص8و9.
[15] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج8، ص121.
[16] ربیع الابرار، ج2، ص291.
[17] انسان250 ساله، ص274.
[18] بحارالانوار، ج46، ص229.