زاينده رود اصفهان در عصر قاجار

اصفهان پيدايش و حيات خود را مديون زاينده رود است تا زاينده رود جاري باشد اصفهان وجود دارد و مي بالد وقتي که زاينده رود خسک شود، اصفهان مي فهمد مصيبتي باريده است. پس زاينده رود نبض حيات اصفهان است و رگ زندگي او. در دوره قاجار در ميان سفرنامه ها و کتب تاريخي تصاوير زيادي از زاينده رود يافت مي شود، اما آنچه پيوستگي جدانشدني اصفهان و زاينده رود را نشان مي دهد
پنجشنبه، 6 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زاينده رود اصفهان در عصر قاجار
زاينده رود اصفهان در عصر قاجار
زاينده رود اصفهان در عصر قاجار

نويسنده:عبدالمهدي رجايي (1)




زاينده رود مادر اصفهان است

اصفهان پيدايش و حيات خود را مديون زاينده رود است تا زاينده رود جاري باشد اصفهان وجود دارد و مي بالد وقتي که زاينده رود خسک شود، اصفهان مي فهمد مصيبتي باريده است. پس زاينده رود نبض حيات اصفهان است و رگ زندگي او.
در دوره قاجار در ميان سفرنامه ها و کتب تاريخي تصاوير زيادي از زاينده رود يافت مي شود، اما آنچه پيوستگي جدانشدني اصفهان و زاينده رود را نشان مي دهد تصويري است که ظل السلطان، حاکم اصفهان، از قحطي سهمگين سال 1288 هجري قمري به دست مي دهد. اگر چه اين قحطي تقريباً سراسر فلات ايران را در نورديد، اما مردم اصفهان که قرن ها آب خود را از زاينده رود يافته بودند، اين بار نيز در بستر رودخانه نشسته، دل زمين را مي کندند و آب مي جستند.(2) تا بر اين حقيقت مسلم انگشت تأکيد نهاده شود که زاينده رود مادر اصفهان است. سخن شاهد عيني «به قرب صدهزار کس از اهل شهر مرده و فناء في الله شده اند. تمام دکاکين بسته، بازارها خراب. هيچ چيز پيدا نمي شود. خودم به چشم خودم ديدم در ميان رودخانه زاينده رود چاهي کنده بودند به قرب سي ذرع، آبي به زحمت مي کشيدند براي مشروبات (نوشيدن) همين که دلو بالا مي آمد سگ و گربه و آدم و کلاغ و گنجشک بدون ترس از يکديگر روي هم مي ريختند.(3)

چگونه زاينده رود پر آب تر شود؟

شايد همين دلبستگي شديد ميان اصفهان و زاينده رود بود که از همان روزهاي اول که اصهفاني در کتب جغرافيايي تاريخي خواند که زاينده رود و کارون از يک جا سرچشمه مي گيرند، و نخستين آن ها يعقوبي بود که در قرن سوم بدين حقيقت اشاره کرد.(4) به فکر افتاد که به گونه اي دست زاينده رود فقير را در دستان کارون پر آب بگذارد. کار از زمان شاه طهماسب صفوي آغاز شد و در زمان شاه عباس که اصفهان قباي پايتختي بر تن کرد، شدت يافت. نتيجه ي کار تا آن زمان ايجاد يک بريدگي به طول 300 متر، عرض 60 متر و عمق 50 متر بود.
سانسون سفير پادشاه فرانسه که به عهد شاه سليمان صفوي به اصفهان آمد، ضمن اشاره به خشک شدن زاينده رود در فصل تابستان مي گويد «شاه نقشه اي را در نظر گرفته بود که آب کارون را، که رودخانه بزرگي است در 12 فرسنگي بالاي اصفهان، و فقط کوهي آن را از زاينده رود جدا مي سازد، به آن ملحق بسازد. مسيوژنه، مهندس فرانسوي نيز الحاق آن ها را بر عهده گرفت». اما پروژه با کارشکني صدراعظم وقت، شيخ علي خان زنگنه، متوقف شد. بدين سبب که شيخ علي خان گمان مي کرد در صورت پر شدن زاينده رود، ديگر محصولات او در کرمانشاه و همدان در بازار اصفهان فروش نخواهند رفت.(5)
کار در دوره صفويه بي نتيجه خاتمه يافت در دوره ي قاجار عملاً در اين رابطه کاري صورت نگرفت، اما دانشمنداني چون ميرزا تقي خان حکيم باشي، مدير دانشمند روزنامه ي فرهنگ اصفهان هرگز آن را از ياد نبردند. در اوايل مشروطيت گويا مردم سده پيشنهاد کرده بودند که کار انتقال آب از سر گرفته شود و مخارج آن را دويست هزار تومان برآورد کرده بودند. ابوالحسن بزرگ اميد، رئيس دارايي وقت، پيشنهاد را به تهران منعکس مي کند و از سوي تهران، ميلسپو مهندس آلماني به محل فرستاده مي شود. او احداث تونلي سه ذرع در سه ذرع را تجويز مي نمايد و مخارج آن را هفتصد هزار تومان برآورد کرد. اما با فوت اين مهندس کار ناتمام ماند.(6) در دوره ي رضا شاه نيز دلسوزان و علاقه مندان به اصفهان بارها و بارها بر لزوم اجراي اين طرح انگشت نهادند. کساني مانند اميرقلي اميني مدير روزنامه ي اخگر در مقالات متعدد دولت را به انجام آن ترغيب مي نمود.(7)
بالاخره بعد از سال ها انتظار و آرزو در سال 1327 هجري شمسي کلنگ تونل کوهرنگ به زمين زده شد و به تاريخ 24 مهر 1332 ش اين تونل افتتاح گرديد.(8) به اين وسيله يکي از خواسته هاي ديرپاي مردم اين ناحيه جامعه ي تحقق به خود پوشيد. تونل دوم نيز در سال 1354 ش آغاز و در سال 1366 ش به پايان رسيد. تونل سوم در سال 1360 ش آغاز شده است و اکنون بيش از 90 درصد کارهاي آن به پايان رسيده است. (9)

نقش زاينده رود در حيات اقتصادي – اجتماعي اصفهان

مطلبي که در اين جا ذکر خواهيم کرد مقاله اي است در روزنامه فرهنگ اصفهان که حدود 130 سال پيش، جايگاه رودخانه زاينده رود را در حيات اقتصادي و اجتماعي منطقه ي اصفهان بر مي شمرد و اطلاعات ارزشمندي در اين مورد به ما ارائه مي دهد. ماجرا از اين قرار بود که مدير روزنامه ي فرهنگ باخبر شد که دولت قصد دارد سدي بر روي رودخانه ي کارون در اطراف اهواز بسازد و به همين دليل يکي از کارگزاران دانشمند خود يعني ميرزا عبدالغفار نجم الملک را مأمور رفتن بدان صوب و بررسي موقعيت کرده است.(10) (گفتني است که ساخت سد اهواز نيز از پروژه هاي پر سروصدا اما ناکام کشور در عهد قاجار بود) مدير روزنامه، ميرزا تقي خان حکيم باشي، با آن که خود اهل کاشان بود، اما به دليل علاقه وافري که به اصفهان و ماندگاري آن از خود نشان مي داد، در مقاله اي که در روزنامه فرهنگ به چاپ رسانيد به دولت پيشنهاد کرد: خوب است به جاي هزينه کردن 300 هزار تومان پولي که به بستن سد اهواز اختصاص داده است، به امر مهم انتقال آب کارون به زاينده رود بينديشيد. و براي پيشنهاد خود نيز دلايلي را ذکر نمود که در واقع اهميت رودخانه زاينده رود را براي شهر و منطقه ي اصفهان در سيزده بند برمي شمارد. همچنين يادآور مي شود که در صورت انجام اين پروژه و اضافه شدن آب کارون ( کرند) به زاينده رود چه فوايدي براي منطقه حاصل مي شود.

متن مقاله

«سال هاست که مکرر براي بريدن رشته ي زردکوه بختياري و افزودن آب رودخانه ي کُرند بر رود زاينده رود اصفهان اقداماتي شده، اما به انجام نرسانيده اند. هرگاه امناي دولت قوي شوکت عليه مصارف بستن سدّ اهواز را متحمل مي شوند، اين مسئله بديهي است که سوراخ کردن کوه زردکوه و آوردن آب کرند مخارجش بسيار کمتر از بستن سد اهواز است. امتيازاتي که آب کرند بر سد اهواز دارد از آن جمله فقرات ذيل است:
اول: آن که مخارج اختتام اين عمل کمتر از مخارج سد اهواز است.
دوم: احداث بلاد و قصبات جديده لازم نيست. زيرا که بيابان وسيعه ي مورچه خورت از گز تا به سو، که طول آن قريب به سيزده فرسخ مي شود و عرض آن نيز به مسافات مختلفه است و خاک بسيار قابل و حاصلخيز دارد، تماماً مزروع مي گردد. و در اين مسافات دهکده ها و قصباتي هست که با رعيت کافي و با استعدادات لازمه اند و سواي بودن آب هيچ عايقي براي داير کردن آن اراضي ندارند.
سوم: در امتداد اين آب قصبات بسيار واقعند که اغلب خالصه ي دولت است و به واسطه ي نبودن آب هميشه رعاياي آن متفرق و منافع آن ها بسيار مختصر و جزئي است و اغلب اوقات در تابستان ها آب براي محصول آن ها به اراضي ايشان نمي رسد. از آن جمله رودشتين و غيره است. که اگر آب به قدر کفايت در اوقات لازمه به آن ها رسد محصولات بي پايان از آن اراضي برداشت مي شود.
چهارم: چون بسياري از بلوک و توابع اصفهان از آب زاينده رود مشروب مي شوند مانند بعضي از دهات فريدون و اغلب چهارمحال و تمام لنجانات و سده و دستگرد و غيره، پس از آن که اين آب کرند ملحق به رود زاينده رود شود در سال هاي کم آبي که ضرر بسيار به محصول اين مواضع مي رسد، ديگر بي آب نخواهد ماند و از آب کرند مشروب خواهند شد.
پنجم: در سال هايي که بارندگي چندان نقصاني ندارد، باز در ايام تابستان چون آب زاينده رود را در لنجانات براي شلتوک کاري و زراعت هاي قرايي که به جانب علياي رودخانه واقعند مي گيرند، به زراعت اطراف شهر و دهکده هاي متعلقه به اصفهان و قصباتي که در منتهي اليه رودخانه واقعند به هيچ وجه آب نمي رسد. ناچار بايد که تمام زرّاع، زراعت صيفي خود را از آب چاه با گاو کشيده، مشروب کنند و به اين واسطه زراعت آن ها کم منفعت شده و دچار مصاعب و زحمت مي شوند. ليکن چون آب کرند به رود زاينده رود بيفزايد، هرگز روخانه از آب خالي نخواهد ماند.
ششم: در چند ماه تابستان رودخانه بسيار کم آب، بلکه خشک مي شود و به واسطه ي اثر حرارت آفتاب به لجن هاي اطراف رودخانه، هوا عفونت مي يابد و باعث امراض مختلفه به خصوص نوايب مي شود. هرگاه آب مذکور به رودخانه بيفزايد به واسطه ي فراواني آب اين علت نيز مرتفع خواهد شد.
هفتم: به واسطه ي قلت آب زاينده رود در ايام تابستان عمل چيت سازي و قلمکارسازي نيز مختل مي شود، زيرا که شبانه روز قلمکارسازان در رودخانه مشغول شست و شوي پارچه هاي خود هستند و ايّام کمي آب، از صنعت خود موقتاً باز مي مانند و مقدار فراواني از کسب آن ها نقصان مي يابد. هرگاه اين عيب نقصان آب زاينده رود مرتفع شود، البته به رونق کسب چيت سازي و قلمکارسازي نيز افزوده خواهد شد و ماليات آنها بيشتر خواهد شد.

زاينده رود اصفهان در عصر قاجار

هشتم: چون هميشه زاينده رود مملو از آب باشد و کثافت ايام بي آبي مرتفع شود، تمام امتداد رودخانه و در دو ضلع آن، به هرجا که قريب دهات يا در شهر اصفهان واقع است و هم در کنار نهرهاي عظيمه اي که به ميان شهر منشعب هستند، آبادي ها و قهوه خانه ها و هتل هاي بسيار باصفا اهالي خواهند ساخت. يعني بالطبيعه براي انتفاع خود اين اصلاحات را ملتفت مي شوند و اجرا خواهند نمود.
نهم: چون رودخانه هميشه مملو از آب باشد عمل حمل و نقل بعضي اجناس و ملزومات از بلوک و دهات به شهر اصفهان بسيار آسان خواهد شد. زيرا که اکنون براي حمل و نقل چوب هاي عظيم و درخت هايي که براي نجاري و بنايي از لنجانات و دورتر مي خواهند حمل به شهر نمايند، آب رودخانه در طغيان است. اين درخت ها و تير و تخته ها را به رودخانه ريخته، بدون زحمت چهار پايان و قيمت کرايه ي حمل ونقل به شهر اصفهان در موضوع پل معروف به پل ماربانان که نزديک دروازه ي شهر واقع است، وارد مي شوند، در اين موضع از آب گرفته به شهر مي برند. پس هرگاه هميشه آب رودخانه وافر باشد و رود کرند به زاينده رود افزوده شود، در تمام فصول سال اين حمل و نقل آسان خواهد شد. علاوه بر حمل و نقل اخشاب، حمل و نقل غلات نيز آسان خواهد شد، زيرا که قايق ها و کرجي هاي کوچک ساخته خواهد شد که هم غلات و اجناس مختلفه و محصولات بلوک و دهات را بر آن ها حمل کرده و به آساني از روي آب به شهر رسانند و هم عبور و مرور مردمان نيز از راه رودخانه به دهات ممکن خواهد شد.
دهم: به واسطه ي غرس اشجار چنار و بيد و توت و کبوده و ويسک و غيره در تمام امتدادات اين رود عظيم يعني از سرچشمه ي آن که دامنه ي زردکوه است تا مورچه خورت و هم در اضلاع و شعبات ديگر آن که تقريباً زياده از صد فرسنگ مي شود، مقدار فراواني معاونت براي ازدياد چوب هاي لازمه ي نجاري و بنايي و هيزم براي سوخت و غيره خواهد بود.
يازدهم: اکنون تقريباً هر سال دوهزار صندوق ترياک از اصفهان به ممالک خارجه حمل مي شود. هرگاه آب زاينده رود زياد شود و به هنگام ترياک کاري بي آبي نباشند، بالمضاف بسيار بر مقدار زراعت ترياک افزوده خواهد شد.
دوازدهم: در اين چند سال که زرع ترياک در اصفهان رواج و ازدياد پذيرفته، زرع غلات به خصوص جو و گندم نسبت به سابق بسيار نقصان يافته است. پس هرگاه آب زاينده رود به واسطه ي افزوده شدن آب کرند زياد شود، چون اراضي لم يزرع بسيار است، اين علت نقصان زرع غلات نيز مرتفع و مقدار زيادي غله از مزارع برداشته خواهد شد و به مصرف اهالي خواهد رسيد و به ساير ولايات نيز که احتياج به غله دارند حمل شده مايه ي آسايش و آبادي ممالک خواهد شد.
سيزدهم: پس از آن که آب زاينده رود فراوان و دائمي بشود، در کنار رودخانه و شعبات آن درخت توت بسياري غرس مي شود و عمل کرم ابريشم خوابانيدن و برداشت محصول ابريشم نيز در اصفهان شياع خواهد يافت.
پس در صورتي که به عوض بستن سد اهواز آب کرند را به رودخانه ي زاينده رود داخل کنند، با اضعاف مضاعف و اسهل طرق و به مخارج بسيار کمتر باعث آباداني و منافع دولت و زيادتي ماليات خواهد شد.
اشکالي که براي اختتام اين عمل ملاحظه کرده اند سختي سنگ کوه است. چنانکه مي گويند: «سنگ چخماق است». براي رفع اين اشکال عرض مي نماييم که در فرنگستان براي سوراخ کردن کوه ها اسباب هاي مختصري دارند که قيمت آن ها چندان زياد نيست و توسط همان اسباب هر نوع سنگ سختي که باشد سوراخ مي کنند و مرتفع مي نمايند [...] لازم نيست که در فلان موضعي که قديم کارکرده اند باز شروع شود، بلکه در امتداد اين رشته کوه نقاط متعدده است که مي توان از مواضعي که خالي از اشکالات است شروع نمود.
به خاطر دارم که مرحوم عبدالرسول خانه مهندس چندين سال قبل از اين براي تعيين مخارج بريدن اين کوه مأمور شده بود، مقدار مخارج را کمتر از صد هزار تومان مي گفت و به هيچ وجه اظهار اين گونه اشکالات و مصاعب را نمي کرد»(11).
در پايان نويسنده ي مقاله اظهار اميدواري مي کند که [ظل السلطان] با تقديم اين مقاله به شاه او را ترغيب نمايد آب کارون را به زاينده رود وصل نمايد.

پل هايي که تعمير شدند:

نام [ظل السلطان] در تاريخ اصفهان به بدي ذکر شده است. او را مخرب آثار و ابنيه تاريخي اصفهان گفته اند که البته نسبت بي جايي نيست. اما انصاف تاريخي حکم مي کند بگوييم وي در دوره ي نخست حکمراني خود اندک توجهي هم به تعمير و بازسازي بعضي ابنيه از خود نشان مي داد. اين توجه را مي توان از اخبار و روزنامه ي فرهنگ اصفهان جستجو کرد.(12) اما پل ها داستان ديگري دارند. پل مورد لزوم روزانه و بخشي از گذر شهر است که بايد استوار و محکم باشد و خدمت رساني کند. از آن گذشته پل ها هميشه در معرض آسيب سيل و طغيان آب هستند. پس اندک غفلتي مي تواند پل را ويران و دولت وقت را متهم به بي کفايتي کند. اين است که [ظل السلطان] چندين مرتبه به مرمت پل هاي اصفهان همت گماشت. يک نمونه خبر آن ها:
«از تعميرات اين اوقات تعمير پل معروف به پل خواجو است که اين پل نيز از بناهاي قديم و تماشاگه خارجه و داخله و در کمال استادي و زيبايي ساخته شده است. چند سال قبل خرابي هاي زياد از حد داشت، چنانکه نزديک به انهدام بود. در شش سال قبل از اين [ظل السلطان] اهتمام طغيان آب زنده رود و امتداد سيلاب، خرابي کلي پيدا کرده بود. دستک هاي طرفين چشمه هاي پل اغلب خراب شده و سنگ هايش ريخته و بعضي پله هاي آن به کلي از جا کنده شده بود. بر حسب امر والا آن ها را کاملاً تعمير نموده. سنگ هاي از جاکنده ي آن را از ميان چشمه هاي پل بيرون آورده، به جاي خود نصب و در کمال استحکام و خوبي خرابي هاي آن را اصلاح نموده اند.
پل ماربانان نيز که ده پانزده چشمه و از بناهاي قديم و معبر عمومي است که عبور و مرور مردم از آن پل بسيار زياد است، امسال به جهت طغيان آب زنده رود چند چشمه ي آن پل خراب شده، چنان که در اين اواخر از زيادتي خرابي و بيم مخاطره، چند روز عبور و مرور مردم از آنجا کم شده بود. پل مزبور را نيز بر حسب امر [ظل السلطاني] اصلاح و تعمير نموده و اکنون عابرين و مترددين در نهايت اطمينان از آن پل آمد و شد کرده اند. [...]
از جمله ي تعميرات هذه السنه تعمير پل معروف به پل جويي است که ده، پانزده چشمه وارد و از کنار عمارت عاليه ي معروف به هفت دست، بر روي آب زنده رود کشيده شده است. بر بالاي اين پل، جوي کوچکي از سنگ ساخته اند که به هنگام احتياج آب از يک طرف رودخانه به طرف ديگر جاري مي شود. اين پل نيز خراب شده و نزديک به انهدام بود. بر حسب امر [ظل السلطاني] پل مزبور را نيز کما ينبغي مرمت کردند.»(13)

جشن هر ساله ي زاينده رود:

زاينده رود بخشي از شکوه و عظمت دربار پادشاهان و حکام مستقر در اصفهان بود. در منابع تاريخي از جشني سخن گفته شده است که پادشاهان صفوي خصوصاً شاه عباس بر کرانه ي زاينده رود بر پا مي کرد.
فيگوئرا سفير کشور اسپانيا که در زمان شاه عباس به اصفهان آمده بود و در خلال اين جشن به حضور شاه عباس بار يافت، مي گويد: در آن جشن تمام اهالي شهر از هر طبقه و مليت شرکت مي کردند. آن ها لباس هاي مخصوصي مي پوشيدند و «هر يک از شرکت کنندگان ظرفي از مس يا برنج يا روي در دست داشتند که آن را پر از آب مي کردند و محتواي ظرف را با فشار به سوي ديگران مي پاشيدند».(14) شايد به خاطر همين پيشينه ي تاريخي نيز [ظل السلطان] مايل بود که در جايگاه آن پادشاهان عظيم الشأن تفريحي براي خود دست و پا کند. نحوه ي جشن مذکور در عصر قاجار بدين شکل بود که هر ساله در مواقع خاص (اواخر بهار که آب رودخانه به حداکثر خود مي رسيد) با بستن درياچه هاي پل خواجو، و جمع شدن آب پشت آن، درياچه اي جهت قايق سواري و ديگر سرگرمي هاي آبي ايجاد مي شد. در اين زمان حکام، امرا و بزرگان دولت و نيز خارجيان مقيم اصفهان دعوت مي شدند تا شاهد و بازيگر اين جشن فرخنده باشند. به اين ترتيب براي مردم عادي شهر نيز تفريحي در کنار رودخانه ايجاد مي شد که مدتي از وقت آن ها صرف تماشاي قايق سواري ها و آتش بازي هاي آن مي گرديد. اين خبر روزنامه مربوط به سال 1297 مي شود، زماني که تازه پل خواجو تعمير شده و چند قايق کوچک نيز بر لوازم جشن افزوده شده بود:
«از جمله تعميراتي که در مدت توقف چند ساله [ظل السلطان] در اصفهان به ظهور رسيده تعمير پل هاي زاينده رود است. به خصوص پل خواجو که قريب الانهدام بود. اکنون دو سال است که در کمال استحکام، تعميرات کامله يافته است و چند کرجي با لوازم آن ساخته شده است که هر ساله به هنگام طغيان آب در اواخر بهار چند روز براي تعييش عموم اهالي، کرجي ها را در رودخانه انداخته و مردم در کمال خوبي در رودخانه سير و گردش مي کنند.
بنابراين پل به نوعي است که در زمان بنا کردن و ساختن براي بستن و جمع شدن آب، جاي تخته ها گذاشته اند و چون تخته ها را مي انداخته اند بحيره ي وسيعي مي شده که طول آن قريب نيم فرسخ و عرض آن از سيصد الي چهارصد ذرع بوده که اکنون هم به همان قسم بسته و آب جمع مي شود. امسال موسيو مکنتر، شريک کمپاني، خواهش نمود که او نيز کرجي مخصوصي بسازد. اکنون مشغول ساختن است و تا چند روز ديگر براي سير در رودخانه حاضر مي شود و چراغان و ساير لوازم تماشاي عموم اهالي فراهم خواهد شد.» (15)
بالاخره چند روز بعد جشن مذکور آغاز شد و چنين تصويرهايي از آن روزنامه منعکس شده است:
«چند روز است که حسب الاشاره [ظل السلطان] صاحب منصبان سرکاري و عمّال شهر، سراپرده ها و اسباب چراغان و کرجي هاي معموله ي هر ساله را در کنار زاينده رود آماده کرده و اردوي بسيار باشکوهي بر پا کرده اند. کرجي ها را در رودخانه انداخته، هر روز عصر براي تماشا و گردش در رودخانه ازدحام زياد مي شود و سه شب تمام امتداد رودخانه را از دو طرف پل خواجو تا پل چوبي چراغان کرده و آتش بازي بسيار خوبي به عمل آمده.»(16)
زاينده رود بخش عظيمي از تاريخ اصفهان است. اين رودخانه در هر دوره نقش زيادي در زيبايي و فضيلت شهر بر عهده داشته است. چنان که امروزه روز بايد زيبايي بخشي و جذب توريست و نقش فراوان آن در رونق صنعت گردشگري را نيز بر وظايف سنگين رودخانه افزود. اکنون چند سالي است که زاينده رود در تابستان ها خشک مي شود و اي کاش چنين نمي شد.

پي نوشت

1- کارشناس ارشد تاريخ، از دانشگاه اصفهان محقق و نويسنده.
2- اين وضعيت با آنچه چند سالي است بر زاينده رود رفته است شباهت زيادي دارد.
3- خاطرات ظل السلطان، جلد دوم، به اهتمام حسين خديو جم، اساطير، چاپ اول 1368، ص 467.
4- يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، البلدان، ترجمه محمد آيتي، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم 1356، ص 56.
5- سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهريار، نشر گلها، چاپ اول، 1377، ص 66.
6- ابوالحسن بزرگ اميد، از ماست که بر ماست، دنياي کتاب، چاپ دوم، 1363 ص 305.
7- روزنامه ي اخگر، چاپ اصفهان، سال اول، ش 194 به بعد. (سلسله مقالات)
8- شايد شخصي که در اين ميان تلاش زيادي از خود نشان داد، اعزاز نيک پي، نماينده ي وقت مردم اصفهان در مجلس شوراي ملي بود. بنا به خاطراتش هم او بود که دولت مردان را به ايجاد تونل کوهرنگ ترغيب کرد و خود مديريت کار را بر عهده داشت. ر.ک: اعتزاز نيک پي، تقدير يا تدبير، خاطرات، ابن سينا، چاپ اول، 1347، ص 160 – 140.
9- براي اطلاعات بيشتر ر. ک:جغرافياي اصفهان، سيروس شفقي، دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1353، ص 121.
10- حاصل اين سفر نجم الملک کتابي است ارجمند به نام سفرنامه ي خوزستان که چاپ و تصحيح نيز شده است. (ر. ک: عبدالغفار نجم الملک، سفرنامه خوزستان، به کوشش محمد دبير سياقي، علمي، چاپ دوم، 1364.)
11- روزنامه ي فرهنگ، شماره ي 125، 24 ذيحجه 1298.
12- در اين باره ر. ک: عبدالمهدي رجايي، تاريخ اجتماعي اصفهان در عصر ظل السلطان، دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1383.
13- روزنامه ي فرهنگ اصفهان شماره ي 278، 3 محرم 1302.
14- سفرنامه ي دن گارسيا سيلوا فيگو ئروا، ترجمه ي غلامحسين سميعي، نشر نو، چاپ اول، 1363، ص 346.
15- روزنامه ي فرهنگ، شماره ي 46، 3 جمادي الآخر 1297.
16- روزنامه ي فرهنگ، شماره 47، 10 جمادي الآخر 1297.

منبع:دانش نما، ماهنامه فني - تخصصي 174 - 175




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط