به ملازمان سلطان که رساند اين دعا را
شاعر : حافظ
که به شکر پادشاهي ز نظر مران گدا را |
|
به ملازمان سلطان که رساند اين دعا را |
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را |
|
ز رقيب ديوسيرت به خداي خود پناهم |
ز فريب او بينديش و غلط مکن نگارا |
|
مژه سياهت ار کرد به خون ما اشارت |
تو از اين چه سود داري که نميکني مدارا |
|
دل عالمي بسوزي چو عذار برفروزي |
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را |
|
همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي |
دل و جان فداي رويت بنما عذار ما را |
|
چه قيامت است جانا که به عاشقان نمودي |
که دعاي صبحگاهي اثري کند شما را |
|
به خدا که جرعهاي ده تو به حافظ سحرخيز |
|