دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را
شاعر : حافظ
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
|
دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را |
باشد که بازبينيم ديدار آشنا را |
|
کشتي شکستگانيم اي باد شرطه برخيز |
نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا |
|
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون |
هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا |
|
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل |
روزي تفقدي کن درويش بينوا را |
|
اي صاحب کرامت شکرانه سلامت |
با دوستان مروت با دشمنان مدارا |
|
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است |
گر تو نميپسندي تغيير کن قضا را |
|
در کوي نيک نامي ما را گذر ندادند |
اشهي لنا و احلي من قبله العذارا |
|
آن تلخ وش که صوفي ام الخبائثش خواند |
کاين کيمياي هستي قارون کند گدا را |
|
هنگام تنگدستي در عيش کوش و مستي |
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا |
|
سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد |
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا |
|
آيينه سکندر جام مي است بنگر |
ساقي بده بشارت رندان پارسا را |
|
خوبان پارسي گو بخشندگان عمرند |
اي شيخ پاکدامن معذور دار ما را |
|
حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود |
|