![توصیه به شعرا توصیه به شعرا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/32bc5112-946a-466c-8894-c66ee05d045c.jpg)
![توصیه به شعرا شعرا به هنگام تخیل ، مفاهیم را سبک و سنگین کنند](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/04/0006896.jpg)
بیانات مقام معظم رهبری :
قوام و خمیر مایه ی شعر ، همین خیالی است که شما آن را پرواز می دهید. شما چیزهایی را می بینید که چشم معمولی آنها را نمی بیند . آن رقت خیالتان، خیلی چیزها را به شما نشان می دهد که ما در چشم معمولی ، آنها را نمی بینیم. اصلا شعر، یعنی این . اگر این نباشد، شعر وجود ندارد. وقتی که خیال را به سراغ مفاهیمی می فرستید که می خواهید آنها را بیاورید، این مفاهیم را سبک و سنگین کنید. خیال، جسور و بی منطق است ؛ طبیعتش این است . خیال در جایی می رود می نشیند، که جای نشستن نیست . شما وقتی می خواهید آن را به داخل ذهن خودتان بیاورید ، برایش لفظ درست می کنید ؛ ولی حتما سبک و سنگینش کنید ؛ زیرا هر یک کلمه شعر شما ، اگر بناست در جایی اثر بگذارد، شما با آن همراهید.
شما الان این کمند خیال را پرتاب کرده اید و مفاهیمی را صید می کنید. خیال به هر جا که می خواهد، می رود و شما گاهی نمی خواهید؛ اما او می رود. لیکن هر جا که او رفت، ملاک نیست و به هر جا که خیال رسید، آدم آن را نمی کشد . ممکن است شما تور را به دریا بیندازید و عوض ماهی، لنگ کفش بیرون بیاید . در این صورت، شما آن را بالا نمی کشید و رهایش می کنید.
غرضم این است که مخصوصا شما جوانان به این نکات توجه بکنید؛ چون قاعده ی یک دنیای جدید هستید. آدم خودش را درست ارزیابی نمی کند. من تا حدی شاید بتوانم شماها را ارزیابی کنم؛ ولی شماها بیش از این هستید که حتی من ارزیابی بکنم. یعنی الان گوشت نویی بالامی آید و شما آن گوشت نویید. آن گوشت نو، بعدا همه کاره ی این دست است . تمام خطوط را او معین می کند، علامت انگشت را او معین می کند، اوست که به آب و آتش می خورد، و اوست که حس می کند. بنابراین درآینده، همه کار دست اوست . مواظب این گوشت نو باشید. شما که پایه ی این قاعده ی اصلی هستید، به آن کاری که انجام می دهید، توجه بکنید.
منبع: حدیث ولایت ، جلد چهارم ، ص 38-37
/ج
قوام و خمیر مایه ی شعر ، همین خیالی است که شما آن را پرواز می دهید. شما چیزهایی را می بینید که چشم معمولی آنها را نمی بیند . آن رقت خیالتان، خیلی چیزها را به شما نشان می دهد که ما در چشم معمولی ، آنها را نمی بینیم. اصلا شعر، یعنی این . اگر این نباشد، شعر وجود ندارد. وقتی که خیال را به سراغ مفاهیمی می فرستید که می خواهید آنها را بیاورید، این مفاهیم را سبک و سنگین کنید. خیال، جسور و بی منطق است ؛ طبیعتش این است . خیال در جایی می رود می نشیند، که جای نشستن نیست . شما وقتی می خواهید آن را به داخل ذهن خودتان بیاورید ، برایش لفظ درست می کنید ؛ ولی حتما سبک و سنگینش کنید ؛ زیرا هر یک کلمه شعر شما ، اگر بناست در جایی اثر بگذارد، شما با آن همراهید.
شما الان این کمند خیال را پرتاب کرده اید و مفاهیمی را صید می کنید. خیال به هر جا که می خواهد، می رود و شما گاهی نمی خواهید؛ اما او می رود. لیکن هر جا که او رفت، ملاک نیست و به هر جا که خیال رسید، آدم آن را نمی کشد . ممکن است شما تور را به دریا بیندازید و عوض ماهی، لنگ کفش بیرون بیاید . در این صورت، شما آن را بالا نمی کشید و رهایش می کنید.
غرضم این است که مخصوصا شما جوانان به این نکات توجه بکنید؛ چون قاعده ی یک دنیای جدید هستید. آدم خودش را درست ارزیابی نمی کند. من تا حدی شاید بتوانم شماها را ارزیابی کنم؛ ولی شماها بیش از این هستید که حتی من ارزیابی بکنم. یعنی الان گوشت نویی بالامی آید و شما آن گوشت نویید. آن گوشت نو، بعدا همه کاره ی این دست است . تمام خطوط را او معین می کند، علامت انگشت را او معین می کند، اوست که به آب و آتش می خورد، و اوست که حس می کند. بنابراین درآینده، همه کار دست اوست . مواظب این گوشت نو باشید. شما که پایه ی این قاعده ی اصلی هستید، به آن کاری که انجام می دهید، توجه بکنید.
منبع: حدیث ولایت ، جلد چهارم ، ص 38-37
/ج