جلوه هاي روشنفکري آيت الله طالقاني رحمت الله عليه در انديشه و رفتار

روشنفكر دينى، در پي هدايت مردم است و راهنمايي آنان به سرچشمه هاي حكمت و عرصه هاى روشن شناخت حق از باطل. روشن انديشان در پرتو مشعلهاى فروزان و حيانى، راه را از بيراهه مى نمايانند. و آن شعله فروزان قرآن است كه پيامبر درباره اش فرمود: «هنگامى كه فتنه ها چون شب ديجور شما را دربرگيرد از قرآن راه جوييد.»(1)
يکشنبه، 30 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه هاي روشنفکري آيت الله طالقاني رحمت الله عليه در انديشه و رفتار
جلوه هاي روشنفکري آيت الله طالقاني رحمت الله عليه در انديشه و رفتار (3)
جلوه هاي روشنفکري آيت الله طالقاني رحمت الله عليه در انديشه و رفتار

نويسنده:سيد عباس رضوي




3. بازآوردن قرآن به صحنه زندگي

روشنفكر دينى، در پي هدايت مردم است و راهنمايي آنان به سرچشمه هاي حكمت و عرصه هاى روشن شناخت حق از باطل. روشن انديشان در پرتو مشعلهاى فروزان و حيانى، راه را از بيراهه مى نمايانند. و آن شعله فروزان قرآن است كه پيامبر درباره اش فرمود:
«هنگامى كه فتنه ها چون شب ديجور شما را دربرگيرد از قرآن راه جوييد.»(1)
فرزند فيضيه قرآن را سرچشمه همه روشناييها مى ديد كه مردم در سايه سارآن به عزت و كمال و عدالت دست خواهند يافت و از خود باختگى و اسارت خواهند رست. اگر مسلمانان در عرصه ي عمل، حيات طيبه قرآنى را نمايش دهند، مردمان حق جوى جهان، بدانان رو آورده و قرآن، فانون اساسى بشريت خواهد شد.
طالقانى قرآن را كوثرى مى ديد كه به ذهنها روشنى مى بخشد و افكار را از اوهام باطل و عادات ناپسند مى رهاند.(2)
او، به عالمان دين سفارش مى كرد مهم ترين فرصتهاى خود را به قرآن ويژه سازند و زيباييهاي آن را به مردم بنمايانند.(3)
از نوجوانى با قرآن بود و از چشمه جوشان قرآن جرعه ها نوشيد و بخش بزرگى از فرصتهاى پژوهشى خود را در قم، به درسهاى تفسير ويژه كرد.(4)
انوار درخشان قرآن، دل و جان اش را روشن ساخت. فرزند حوزه و پرورش يافته و تربيت شده ي مكتب قرآن، يكى ازآفتهاى بزرگ حوزه و جامعه و ايستايي آن را، بي مهرى به قرآن مى ديد.
او، در محافل علمى قرآن را مهجور مى ديد كه حتى در مجالس ختم مردگان كم تر بدان گوش سپرده مى شود، چه رسد كه راهنماي عمل باشد.
مى گفت: تلاش موسس حوزه نيز در نشاندن قرآن در جايگاه مناسب خود در حوزه نيز، ره به جايي نبرد.(5)
و ازآن طرف، نسل نو نيز مرعوب دنياى جديد و صنعتى غرب شده و بر اين پندار است كه با وجود دانشهاي جديد، چه نيازي به رهبري قرآن. چنين بود كه به تعبير آن معلم قرآن، دو گروه سنتى و متجدد در به فراموشى سپردن قرآن، همداستان بودند:
«اين كتاب هدايت، كه چون نيم قرن اول اسلام، بايد بر همه ي شوون نفسانى و اخلاقى و قضاوت و حكومت حاكم باشد، يكسره از زندگى بركنار شده و در هيچ شأنى دخالت ندارد. دنياي اسلام كه با رهبري اين كتاب، روزى پيشرو و رهبر بود، امروز دنباله رو شده. كتابى كه سند دين و حاكم بر همه امور بود، مانند عتيقه و كتاب ورد، تنها جنبه ي تقديس و تبرك يافته و از سرحد زندگى و حيات عمومى بركنار شده و در سرحد عالم اموات و تشريفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن، اعلام مرگ است. دنياي خود باخته ي اختراع و صنعت و دنياي ورشكست شده مسلمان، توجه ندارد و باور نمى كند كه قرآن محلى در حيات دارد. به صراحت و به زبان حال هردو مى گويند: با پيشرفت دانشها و اختراعات حيرت انگيز و سياره هاي كيهان خيز، چه نيازى به آيين الهى و قرآن است. »(6)
او، تا توان داشت، رايت قرآن را برافراشت. جوانان را به فرات قرآن فرود آورد. گامهاى بلندي در راه آشنايي نسل جوان با قرآن برداشت. كتاب خدا را از آستانه گورها به مسجد و مدرسه آورد و جوانان را به پاى درس قرآن نشاند. به تفسير قرآن پرداخت. اين كار در آن روزگار، نوعى سنت شكنى و نوآورى بود. گروهى از مسجديان آن را نوعى بدعت و متجددان آن را بازگشت به كهنه پرستى مى شمردند:
«در حدود سال 1318 الى 1320، كه از قم به تهران بازگشتم در جنوب تهران، قسمت قنات آباد... من شروع كردم تفسير قرآن گفتن. از دو طرف كوبيده مى شديم، از يك طرف مجامع دينى، كه چه حقى دارد كسى تفسير قرآن بگويد. اين قرآن درست بايد خوانده شود و به قراءتش مردم بپردازند. و چقدر من خودم فشار تحمل كردم، تا بتوانم اين راه را باز كنم كه قرآن براى تحقيق است، براي تفكر و تدبر است، نه صرف خواندن و تيمن و تبرك. »(7)
معلم قرآن، از ملامتهاي قرآن نا آشنايان، نهراسيد و از اندك بودن رهروان ترسى به دل راه نداد. اندك اندك، گروه هاي گوناگون مردم به محفل قرآنى اش گرما بخشيدند و او اميدوار به آينده راه، به راهى كه برگزيده بود، ادامه داد.
نواب صفوى و گروهى از ياران او، گرمابخش اين محفل نورانى بودند.
سپسها، جلسه ي درسهايي از قرآن در مسجد هدايت برقرار شد كه در اين جا جمع بيش تري از تشنگان معارف ناب قرآن، شركت مى كردند و از زلال قرآن بهره مي بردند. اين جلسه تفسيري، كانونى شد براى فرهيختگان و شيفتگان به قرآن. آنان كه بعدها، در رساندن پيام دين به مردم و دميدن روح مبارزه به كالبد جامعه، نقش آفرين شدند و مشعلدار.
بسيارى از مبارزان و پيوستگان به انقلاب اسلامى و پيشاهنگان مبارزه، خود را مديون اين محفل قرآنى دانسته اند. شهيد رجايي مى گويد:
«شبهاى جمعه به اين مسجد [هدايت] مى رفتم. و در جلسات سخنرانى و تفسير آقاى طالقانى شركت مى كردم. شركت كنندگان، عموماً دانشجو، يا فارغ التحصيل بودند.»(8)
بسياري در اين كانون قرآنى، با پيامهاى زندگى ساز قرآن آشنا شدند و اثر قرآن را در انديشه و زندگى خصوصى و اجتماعى خود به روشنى احساس كردند.
مسجد هدايت، به كانونى از حيات و انديشه و حركت وآگاهى دگر شده بود. در سايه ي قرآن، نسلي خوش فكر، جست وجوگر و پويا در حال رويش بود. نسلى كه به جاى خوش گذرانى، دنياگرايي، ثروت اندوزى، بي تفاوتى، بي مسووليتى، فرو افتادن در باتلاق جهل و بي هويتى، به قرآن بازمى گشت و آرمانهاى خود را در پرتو آيات آن مى جست. پس از زندانى شدن آقاى طالقانى، كلاسهاى تفسير قرآن به درون زندان برده شد و آن فضاى تاريك، خفقان آلود و مرده را روشن كرد و افسردگى را از جان زندانيان علاقه مند به پرتوگيري از قرآن زدود. قراءت و تفسير آيات خداوند، به آن فضاي بسته، سهمگين و پرهراس، نورانيت و آرامش خاص بخشيد. همه زندانيان هم بندى معلم بزرگ قرآن، در درسهاى قرآن شركت مى كردند. آيات قرآن، بر اگاهى، استقامت و ايمان و صبرشان مى افزود و زندانيان در پرتو آيات روشن قرآن، راه از بي راه باز مى شناختند.
آقاي جلال رفيع از آن روزهاي نورانى، چنين گزارش مى دهد:
«آقا هرروز در زندان، از ساعت هشت تا نه صبح، تفسير قرآن مى گفت، بسيار آرام و با ابهت. اين فيض را من يافته بودم كه يك ربع قبل از شروع تفسير ايشان، قرآن بخوانم.... دكتر شيبانى هم بنديها را صدا مى زد و از جمله مرا، كه بيا و قرآن بخوان.
صداي قرآن كه بلند مى شد، آقا از حياط به اتاق مى آمد و در گوشه راست اتاق، كه جايگاه هميشگى اش بود، مى نشست و چند دقيقه گوش مى داد، آن گاه تفسير شروع مى شد. همه شركت مى كردند.... طنين صدا و تجسم سيمايش در لحظه تفسير را، هنوز در ذهن دارم. تفسير گاهى جنجالى مى شد.
شرايط، شرايط خاصى بود.....»(9)
تفسير و روش تفسيري آقاى طالقانى، ويژگيهايي دارد كه اگر به دقت روي فراز فراز آن درنگ شود، به درستى و روشنى فهميده مى شود.
مهم ترين ويژگى، رشد فكري است كه بهره خواننده مى شود. قوه عقلانى انسان رشد مى كند و راه انديشه ورزى را ياد مى گيرد.
تفسير پرتوي از قرآن، كه ايشان آن را، كليد فهم قرآن ناميده است، جويندگان، علاقه مندان و غوركنندگان را با پيام و روح قرآن آشنا مى سازد.
مفسر بزرگوار بر اين نظر بود كه قرآن، كتاب روشنى است، هيچ پيچيدگى و ابهامى ندارد و جز آياتى اندك از متشابهات، كه آنها هم در پرتو آيات محكم روشن مى گردند، ديگر آيه ها و سوره ها، به روشنى درخور فهم اند، همه مردم در حد فهم و گنجايي درك خود مى توانند ازآن بهره گيرند و در پرتو آشنايي با واژگان، پيوست آيات با يكديگر، فهم شرايط نزول و مهم تر از همه، با تدبر آزاد در آيات قرآن، به نتيجه هاى بسيار خوب و راه گشا در زندگى برسند.
تأكيد داشت: مخاطب اگر به جاى وقت گذارى و غور و بررسى در اصطلاحات پيچيده ادبي و وجوه قراءت و مسائل جنبى، درآيات قرآن بينديشد، با رموز هدايتى آن آشنا مى شود و از ايمان تقليدي مى رهد.
وي روش تفسيرى خود را چنين شرح مى دهد:
«نخسث چند آيه به رديف و شماره آورده شد. پس ازآن، ترجمه آيات به فارسى تطبيقى آمده. چنانكه از حدود معانى تصحيح لغات خارج نباشد- سپس معانى مترادف و موارد استعمال و ريشه لغات، در موارد لزوم بيان شده تا در ذهن خواننده مجال تفكر بيش تري باز شود.
آن گاه، آن چه از متن آيات مستقيماً بر ذهن تابيده بيان مى شود. گاهى در موارد مقتضى از احاديث صحيحه و نظرهاى مفسرين استفاده شده.
سپس در پيرامون آيات آن چه به فكر نگارنده رسيده... منعكس مى گردد، تا شايد خواننده خود هرچه بيش تر به رموز هدايتى قرآن آشنا شود و ايمان تقليدي به كمال تحقق رسد و هرچه بيش تر جويندگان، در اعماق ژرف آيات فرو روند و در انوار آن غوطه ور شوند.»(10)
به نظر وى، براي فهم ژرف تر قرآن، افزون بر ادبيات عرب، صرف و نحو و لغت، نكته هاى مهم ديگر بايد در كانون توجه قرار بگيرد.
1. فراتر از شان نزولهاى ثبت شده در تفاسير، آگاهى هايي ضرورت دارد. يعنى شناخت عصر نزول و توجه به محيط جاهليت عرب وآشنايي با زمينه هاي بلاغت پروري كه چگونه قرآن دلها را مى ربود و عقلها را مقهورمى كرد.
2. شناخت زمانه و زمان و دگرگونيهاى روزگار؛ چه قرآن دستورى است براى همه زمانها و روزگاران و شان نزولها و تمثيل ها، ويژه قوم و فرد و مكان خاصى نيست و نمى توان با تأويل بى بنياد، آيات قرآن را در زندان مصداقهاى خاص اسير كرد. در مثل داستان معروف قرآن درباره عبور يك مرد با چهارپا از يك قريه:
«اوكالذي مر على قرية و هى خاوية على عروشها قال: انى يحى هذه الله بعد موتها... »(11)
تمثيلى است از زندگى به مرگ و از مرگ به زندگانى و موجب تحول درونى انسانها و نشان قدرت پروردگار. آن گونه كه همين معنى را ابن سكيت از امام هادى مى پرسد و آن امام همام پاسخ مى دهد:
«ما بال القرآن لايزداد على النشر و الدرس الأغضاضة؟ قال: ان الله لم يجعله لزمان دون زمان و لالناس دون ناس. فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض يوم القيامه.»(12)
3. براي فهم قرآن بايستى خصالي نفسانى و قواي درونى انسانها را شناخت و مبادى فكرى، شهوات، غرائز، عواطف، تحولات اجتماعى و اسرار ترقى و فروپاشى را تجزيه و تحليل كرد.
فهم دگرگونيهاى روزگاران معاصر، ما را به پيامها و رهنمودها و خبرهاي قرآن بهتر رهبري مى كند.(13)
پس از يادآوري اين نكته ها و... به حركتهاى اجتماعى و سنتهاي تاريخ اشاره مى كند، و ديدگاه خود را بر اساس آيات بيان مى كند كه ديدگاه جديدي است، غير از ديدگاه هاي كسانى كه درباره حركتهاي اجتماعى و سنتهاى تاريخى، نظريه پردازي كرده اند. چه اينان بر اين نظرند كه با در نظر گرفتن تحولات يك انقلاب، مى توان قانونهاي آن را بيرون كشيد و آن را به عنوان قانونى حاكم بر حركت و جامعه عرضه كرد. ولى ايشان با استفاده ازآيات قرآن بر آن است كه قانونهاى تحول و حركت، در ضمن حركت پديد مى آيند و ظهور و بروز مى يابند. در ضمن حركتهاى اجتماعى است كه به پاره اي از برداشتهاي قرآنى در اين زمينه مى توان رسيد؛ چه نمى توان قرآن را در داخل اتاقهاى دربسته و بدون توجه به دگرگونيهاي روزگار تفسير كرد:
«از خصايص و درك قرآنى، كه شايد كم تر بدان توجه داشته باشيم، اين است كه: بعضى از مسائل و حقايق قرآن، در ضمن حركت براى انسان تعبير مى شود، نه با خزيدن به گوشه اي و به تفسيرها و بيانها و اظهارنظرها روي آوردن... من باب مثال، تفسير سوره ي «والنازعات» را در زندان نوشتم. در جريان حركت انقلاب بلاد، متوجه مسائل جديدي در رابطه با اين تفسير شدم و اين سعه نظر قرآن است. همان طور كه قرآن بيان كرده، بعضى از متشابه ها با حركت زمان و احتياجات و برخوردهاست كه بايد تحقق يابد.» ايشان با همين نگاه به بررسى كلمه «نزع» مى پردازد كه در گذشته مفسران چه برداشتى ازآن داشتند، كه تطبيقى بود، نه كامل، و ما نبايد در همان تفسير تطبيقى بمانيم وآيه را محصور كنيم در مصداقى كه به فراخور درك شنوندگان، امام معصوم بيان فرموده است. «نزع» را به مفارقت روح از بدن تفسير كرده اند و به فرشتگان كه روح را هنگام احتضار مى كنند و مى برند:
«ولى وقتى به خود قرآن برمى گرديم، «نازعات» معناى عام و شاملى دارد: انسانى كه از جهت خلقت و وابستگى به زمين و زندگى وريشه هاى غرايز، مانند حيوان آفريده شده و به همين ترتيب عمر مى گذراند. اين انسان، اگر بخواهد به حالت نزع، نزوع و نهضت درآيد، اولين شرطش اين است كه از جا كنده شود...
وقتى از زندان بيرون آمدم، متوجه شدم كه اين جوانها، غير از جوانهاى سه سال قبل بودند. حتى بازاري، اداري، ارتشى، كاسب، كه همه يكسره وابسته بودند به محيط و محل زندگى و انجام فرائض و توليد، به كلى دگرگون شد. جوانهايي كه در خيابان صف مى كشيدند براي ديدن فلان منظره شهوت انگيز، همانهايي كه براى زندگى و يافتن وسائل تأمين شهوات، در اين محدوده دور خود مى گشتند، «نازعات» شدند. حركت ديگرى كه واقعاً انسان را گاهى به شك مى انداخت اين بود كه صاحبان مشتهاي گره كرده اى كه بر چهره نظام استبداد و اختناق كوبيده مى شد. آيا همان كسانى هستند كه دائماً به خودنمايي مى پرداختند؟ اين حركت «نزع» است.»(14)
يا وقتى آيات شريفه سوره ي مرسلات را مطرح مى كند:
«والمرسلات عرفا، فالعاصفات عصفا والناشرات نشراً فالفارقات فرقا.»(15)
به نكته بسيار دقيقى خواننده را متوجه مى كند و آن اين كه: «لغت تا حدودي معلوم است؛ اما انطباق مشكل است.»
براستى هم چنين است. آن چه قرآن را به صحنه زندگى مى آورد و در زواياى گوناگون آن مسائل خانوادگى، اجتماعى سياسى و اقتصادي نقش قرآن را مى نماياند و آن را به سخن درمى آورد، برابرسازي واژه ها و آيه هاي قرآن است، با مسائل روز و گرفتاريهاو نيازهايي كه امروز بشر دارد.
درباره ي واژه «مرسلات» كه عقل رها شده، انسانهاى رها شده معنى شده است و يا به بادهايي كه از يك جهت به جهت ديگر حركت مى كردند، به قرينه «فالعاصفات عصفا» مى گويد:
«در ديد امروز كه ما مى خواهيم برداشت كنيم، آيا همان است و مى بينيم در حركتهاى اجتماعى آنها كه پيشتازند، از بندها آزاد مى شوند، قيدها، بندها، محيط، ضوابط، روابط محيط از همه اينها آزاد مى شوند. آزاد كه شدند همه اين آزاديها در طريق شناسايي است؛ يعنى يك مردمى كه در يك نظام طبقاتى، تحت تأثير و فشارهاي نظامها و طبقات ستمگر هستند و اينهايي كه وابسته به اين نظامها و طبقات هستند، اصلاً شناختى نمى توانند داشته باشند، ولى وقتى كه حركت كردند، بندها را رها كردند، شناخت شان رو به پيشرفت مى رود. اين شناخت باز تأثيرمى كند و حركت شديدتر مى شود. حركت كه شديدتر شد، يك گروه هم- چون مرسلات جمع مونث است به اعتبار جماعت شايد باشد- هستند، ولى همين گروه، كم كم شعبه پيدا مى كنند، منتشر مى شوند در اطراف و يك حركت وسيع اجتماعى از اينها پديد مى آيد و مردمى كه يك نواخت بودند زندگى شان به تدريج جداجدا مى شوند وآنهايي كه در اين حركت در اين مسير همگامى نداشتند، اينها ازآنها جدامى شوند.
اين يك برداشتى است. ما نمى خواهيم بگوييم اين عين تفسير آيات است، ولى اين يك انطباقى است. آن روز شايد مسائل اجتماعى و وابستگى و حركتهاي رسل اين جور در برابر چشم نبوده كه اين آيات را منطبق كند، ولى امروز ما وقتى كه به مسائل اجتماعى برمى خوريم، ديد تازه اي باز مى كنيم.»(16)
و يا در تفسير و برداشت از «والذاريات» مى گويد:
«... ما هم حق داريم كه اگر ديد جديدى در زندگى و حيات پيدا كرديم، بر طبق آن برداشت جديدى هم داشته باشيم. اگر كسى، يا كسانى گفته اند: مراد از «الذاريات» ابرهاست، ما مى گوييم «الذاريات» كه از «ذرو» است، به معنى عنصرهاست. «اتم» را عرب «ذره» مى گويد؛ مثلاً به جاي انفجار اتمى، مى گويند:
انفجار ذرى.
پس مى بينيم علم افق جديدى براي ما در مسأله باز مى كند و نشان مى دهد «اتم» ها عنصرها، از درون دائماً در حال انفجارند و پراكنده شدن. البته اين موضوع را علماي فيزيك بايد انطباق بدهند. من كه در فيزيك وارد نيستم. (17)

پي نوشتها:

1. بحارالانوار، علامه مجلسى ج 89 / 17.
2. پرتوي از قرآن، ج 2 / 277.
3. همان، ج 1 / 27.
4. طالقانى و تاريخ/ 29.
5. الكلام يجر الكلام، سيد احمد زنجانى، ج 2 / 62.
6. پرتوى از قرآن ج 1 / 13.
7. مجله حوزه شماره 16 / 9.
8. شهيد محمد على رجايي، ج 14 / 13، از مجموعه ي ياران امام به روايت اسناد ساواك/ 13.
9. همراه انقلاب، ج 2 / 232.
10. پرتوى از قرآن ج 1 / 18- 19.
11. پرتوى از قرآن ج 2 / 218؛ سوره بقره آيه 259.
12. بحا رالانوار، ج 2 / 280.
13. پرتوى از قرآن، ج 1 / 18.
14. مجموعه آثار 1، درسهايي از قرآن، (قرآن در صحنه) آيت الله سيد محمود طالقانى/ 372- 373 شركت سهامى انتشار.
15. سوره المرسلات، آيه 1 - 4.
16. درسهايي از قرآن، (قرآن در صحنه)/ 109، ناس تهران، آذر 1358.
17. همان/ 447- 448، شركت سهامى انتشار.

منبع: مجله حوزه شماره 144 - 143




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما