سخنرانی استاد رفیعی؛

زندگی حضرت خدیجه (س) الگویی برای همه زمان ها

مردان و زنان زیادی در طول تاریخ درخشیده‌اند و نامشان ماندگار شد و در زندگی شان الگویی برای همه بشریت قرار گرفت؛ یکی از این شخصیت ها، حضرت خدیجه سلام الله علیهاست. با راسخون همراه باشید تا بیشتر درباره این زن برجسته سخن بگوییم.
شنبه، 10 مهر 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگی حضرت خدیجه (س) الگویی برای همه زمان ها
مردان و زنان زیادی در طول تاریخ درخشیده‌اند و نامشان ماندگار شده است؛ کسانی که همواره از آنها به عنوان شخصیت‌های برگزیده یاد می‌شود. از ابتدای خلقت، زنانی مثل: حضرت حوا 25، حضرت مریم 26 ، حضرت آسیه 27 (ع) و بانوان بزرگ دیگری آمده‌اند و هر کدام به اندازه خود تأثیرگذار بوده‌اند. یکی از آن بانوان بزرگ، خدیجه 28 کبر‌ایی است که در نقل‌های تاریخی به سه ویژگی ستوده شده است؛ ویژگی‌هایی که این بانوی بزرگوار را برتر قرار داده و در جایگاه خاص نهاده است.

آن سه ویژگی که در روایات آمده چنین است:
«کانَتْ مِنْ أَحْسَنِ النِّسَاءِ جَمَالاً وَ أَکْمَلُهُنَّ عَقْلاً وَ أَتَمُّهُنَّ رَأیاً؛ این بانوی بزرگوار از نظر زیبایی و عقل و مدیریت، از کامل‌ترین بانوان بود.» (1)

در این جلسه به چند بُعد از زندگی خدیجه کبری (س) اشاره می‌کنم.
 

حضرت خدیجه (س) از منظر قرآن

یکی از زوایای شخصیت حضرت خدیجه (س) که معمولاً مورد غفلت واقع می‌شود و کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، آیاتی از قرآن است که مفسرین آنها را به طور مستقیم یا غیرمستقیم به خدیجه کبری (س) ارتباط داده‌اند. به چند مورد از این آیات اشاره می‌کنم تا این بانوی مکرمه نخست از منظر قرآن معرفی شود.
 
1.بی‌نیازی پیامبر (ص) با ثروت خدیجه (س)
 قرآن می‌فرماید:
«وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَى؛ و تو را فقیر یافت و بی‌نیاز نمود.»(2)

خدا به پیامبر (ص) می‌فرماید: تو فقیر بودی و ما تو را بی‌نیاز ساختیم. این آیه ترسیم‌کننده فضای زندگی پیامبر (ص) در مکه است که او را کودکی یتیم و بی‌ثروت معرفی می‌کند که سال‌ها بعد توانگر شد. گرچه پیامبر (ص) در سال‌های پس از هجرت در جنگ‌ها غنائمی به دست آورد، اما آغاز بی‌نیازی پیامبر (ص) در مکه و با ثروت خدیجه کبری (س) بود. و هر چند پیام آیه عام است اما یکی از مصادیقش خدیجه کبری (س) است. (3)
 
۲. خدیجه (س)؛ نور چشم پیامبر (ص)
آیه دیگر که شواهد التنزیل 29 از منابع اهل‌سنت آورده، آیه ۷۴ سوره فرقان است. خداوند متعال می‌فرماید: بندگان برگزیده خدا این دعا را می‌خوانند:

«وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ و کسانی که می‌گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» (4)

در این دعا دو تقاضا وجود دارد: اول اینکه «خدایا! همسران و فرزندان ما را نور چشم ما قرار بده.» و دعای دیگر اینکه «ما و خاندان ما را پیشوای متقیان قرار بده.» اگر چه پیام آیه عام است؛ اما در روایات آمده که مراد از «همسران ما» خدیجه کبری (س) است، که نور چشم پیامبر (ص) بود. منظور از «ذُرِّیَّاتِنَا» فاطمه (س)، «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» امام حسن و امام حسین (ع) هستند و پیشوای متقیان، امیرالمؤمنین (ع) است. (5)

زندگی حضرت خدیجه (س) الگویی برای همه زمان ها
 
٣. حضرت خدیجه (س)؛ اولین زن مسلمان
 قرآن می‌فرماید:
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ؛ و سومین گروه پیشگامان پیشگامند، آنها مقربانند!» (6)

آیه مذکور عام و یکی از مصادیقش حضرت خدیجه (س) است. کسانی که در جنگ بدر 30 حضور داشتند جایگاهی ویژه در بین مسلمانان داشتند و به آنها بدریون می‌گفتند. در زیارت‌نامه حضرت ابوالفضل (ع) می‌گوییم: شهادت می‌دهیم تو مثل بدریون بودی. (7)

پیشکسوت را همه‌جا احترام می‌کنند: در علم، در میدان ورزش، در کار و کاسبی. سبقت در اسلام را چه کسی داشت؟ خدیجه کبری (س) اولین زن مسلمان (8)، اولین همسر پیامبر، اولین تصدیق‌کننده رسول خدا(9)، اولین انفاق‌کننده سرمایه‌های هنگفت در راه اسلام (10) و اولین زنی است که با پیامبر (ص) نماز جماعت اقامه کرد. (11) گرچه پیام آیه عام است اما سبقت این بانوی بزرگوار انکارنشدنی است.

خدا خطاب به پیامبر می‌فرماید: مسلمانانی که قبل از فتح مکه (در سال هشتم هجری) انفاق کردند و جنگیدند، با آنهایی که بعد از فتح مکه انفاق کردند و جنگیدند مساوی نیستند. افرادی مثل: حمزه 31، سلمان 32، ابوذر 33، مقداد 34، عمار 35، یاسر 36 و سمیه 37 قبل از سال هشتم جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و بعضی‌هایشان در جنگ‌ها نیز حضور یافتند، اما وقتی مکه فتح شد عده‌ای مسلمان شدند، حتی ابوسفیان 38 هم مسلمان شد و در جنگ حنین همراه مسلمانان با دشمن جنگید. اما آیا کسی که بعد از فتح مکه مسلمان شد، مساوی و هم‌درجه است با کسی که از ۲۱ سال قبل پیامبر را یاری کرده است؟ آیا ابوسفیان و عمروعاص 39 و خالد بن ولید 40 که سال‌ها با مسلمانان جنگیدند هم‌رتبه عمار و حمزه و ابوذرند؟ پس طبیعی است که سبقت در اسلام، نمره و امتیاز خاصی داشته باشد.

آیه قرآن می‌گوید:
«لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ کُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛ کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلندمقام‌تر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند؛ و خداوند به هر دو وعده نیک داده؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.» (12)

تفاوت بسیاری است بین کسی که پس از ماجرای غار حراء 41 به پیامبر (ص) ایمان آورده و آن کسی که سال دهم مسلمان شده است. پس سبقت در اسلام نشان‌دهنده مقام حضرت خدیجه (س) است.
 
در بعضی نقل‌ها آمده است که خدیجه (س) نور نبوت را حتی پیش از نزول وحی، در چهره پیامبر (ص) دیده است. این هم مقام بزرگی است. وقتی پیامبر (ص) اسلام را ابراز کرد، کم‌کم افراد آمدند و مسلمان شدند؛ اما خدیجه (س) نور نبوت را قبل از پیدایش اسلام دیده است. (13) به همین دلیل بلافاصله بعد از بازگشت پیامبر (ص) از غار حراء او را تصدیق کرد و پشت سرش نماز خواند. این شخصیت بزرگوار قبل از اسلام هم حتی یک لحظه بت نپرستید. خیلی از کسانی که مسلمان شدند تا پیش از آن بت‌پرست بودند اما حضرت خدیجه (س) حتی قبل از اسلام نیز طاهره نامیده می‌شد؛ یعنی زن پاکیزه، چون هیچ‌کدام از اخلاق و خصوصیات دوران جاهلیت 42 را نداشت.

زندگی حضرت خدیجه (س) الگویی برای همه زمان ها
 

ضرورت احیای نام خدیجه (س)

نام خدیجه (س) باید احیا شود؛ زیرا هم امّ‌المؤمنین است و هم امّ‌الائمه (ع). ما خدمت نه تن از مراجع تقلید رسیدیم؛ همه این بزرگواران تقریباً در یک جمله هم‌عقیده بودند و گفتند: نسبت به خدیجه کبری (س) کوتاهی کرده‌ایم.

حضرت آیت‌الله صافی مدظله العالی 43 فرمود: ما کوتاهی کردیم. امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه (س) باید بیش از این در جهان اسلام مطرح باشد. فضایل و شخصیتی ایشان دارد که در سایر همسران پیامبر (ص) دیده نمی‌شود. گرچه زنان بزرگواری مثل امّ‌سلمه در بین زنان پیامبر (ص) هستند، اما خدیجه کبری (س) بر همه آنها مقدم است و برتری دارد. از همه مهم‌تر، افتخار مادری ائمه (ع) و مادری حضرت زهرا (س) است که نصیب او شده است. افتخار تربیت و بزرگ کردن امیرالمؤمنین (ع) را نیز دارد. حضرت علی (ع) در دامن خدیجه کبری (س) بزرگ شد. خدیجه کبری (س) می تواند الگویی برای همسران و مادران جامعه ما باشد. جامعه ما دچار کاهش ازدواج و افزایش طلاق است. این مسئله برای یک کشور اسلامی اصلاً خوب نیست. چرا کانون خانواده دچار تزلزل می‌شود؟ زندگی خدیجه کبری (س) باید برای ما الگو باشد.
 

ازدواج پیامبر (ص) با خدیجه (س)

حضرت خدیجه (س) خواستگارهای زیادی داشت. البته درباره سن ایشان اختلاف است. حضرت آیت‌الله مکارم مدظله العالی 44 در کنگره بزرگداشت حضرت خدیجه (س) شواهد ۲۴-۲۵ ساله بودن ایشان را مطرح کرده و دلایلش را گفته‌اند. چند کتاب تحقیقی هم در این زمینه نوشته شده است. آستان مقدس امام حسین (ع) در کربلا یک دوره کتاب چهار جلدی به نام «خدیجة امة جمعت فی امرأة» (14) چاپ کرده است؛ یعنی خدیجه (س)، امتی در قالب یک زن.

وقتی ابوطالب 45 به خواستگاری آمد - در برخی گزارش‌ها آمده که خدیجه (س) برای پیامبر (ص) پیغام فرستاد - خدیجه (س) به او گفت:من به چهار دلیل به این ازدواج راضی هستم. 1- «لِقَرابَتِکَ»؛ به خاطر خویشاوندی‌ات با من. جد چهارم پیامبر اکرم (ص) و خدیجه کبری (س) با هم مشترک است؛ یعنی از جد چهارم که قصی بن کلاب 46 باشد با هم خویشاوند بودند. ۲- «وَ أَمَانَتِکَ»؛ تو امین و امانت‌داری. ۳- «وَ حُسْنِ خُلْقِکَ»؛ خوش‌اخلاقی. ۴- «وَ صِدْقِ حَدیثِکَ»(15)؛ راست‌گو هستی. ملاک‌های ازدواج حضرت خدیجه کبری (س) خویشاوندی، امانت‌داری، خوش‌اخلاقی و صداقت بود. سپس ابوطالب (ع) به بستگان خدیجه کبری (س) گفت: می‌دانید چرا به خواستگاری این بانو آمدیم؟ به دو جهت: یکی آن که عفیف است. عفت برای زن یک ملاک و ارزش است. جهت دیگر سخاوتی است که این زن بزرگوار دارد. بالاخره این ازدواج سرگرفت.
 

مباهات خدا به خدیجه (س)

سال‌ها بعد، پیامبر (ص) برای فراهم شدن مقدمات انعقاد نطفه حضرت زهرا (س) چهل‌روز از خدیجه کبری (س) دور شد. در آخرین روزهای این دوری و فراق، پیامبر (ص) عمار را به نزد خدیجه (س) فرستاد و به او فرمود: عمار! سلام مرا به خدیجه (س) برسان و این جمله را بگو:

«أَمَرَنِی بِذَلِکَ لِیُنْفِذَ أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَةُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً؛ خداوند مرا به این کار دستور داده تا فرمان خود را اجرا کند. ای خدیجه! پس خوش‌بین باش؛ زیرا خداوند هر روز بارها با تو بر فرشتگان گرامی‌اش مباهات می‌کند. من به دستور خدا از تو دور شدم. خدا هر روز چند بار نزد ملائکه به تو افتخار می‌کند.» (16)

زندگی حضرت خدیجه (س) الگویی برای همه زمان ها


علاقه و محبت متقابل پیامبر (ص) و خدیجه (س)

«وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛ پیامبر (ص) خدیجه (س) را دوست داشت و بسیار به او علاقه‌مند بود.» (17)

پیامبر (ص) خدیجه (س) را دوست داشت و عاشق او بود و با او آرامش پیدا می‌کرد. این روابط می‌تواند برای زن و شوهرهای امروز ما الگو باشد. «ومق» به معنای عشق درونی است. پیامبر (ص) از خدیجه (س) حتى بعد از وفاتش تقدیر می‌کرد. خدیجه کبری (س) وضع مالی خوبی داشت، بانویی آزاد و سرمایه‌دار بود که نزدیک به چهارصد کارگزار و مال‌التجاره‌های فراوان داشت و پس از ازدواج با رسول خدا (ص) تمام این ثروت را در اختیار ایشان نهاد. پیامبر (ص) در خانه همسرش زندگی می‌کرد. تمام وجودش عشق پیامبر (ص) بود. در برخی نقل‌ها آمده است که خدیجه کبری (س) شعر هم می‌گفت. این شعر مربوط به قبل از اسلام است. رسول خدا (ص) به مسافرتی رفتند و وقتی بازگشتند خدیجه کبری (س) برایشان شعر سرودند. وقتی مرد وارد خانه می‌شود باید احساس آرامش کند. خانم‌ها نباید سرد برخورد کنند.

رسول خدا (ص) از جایی رد می‌شدند، دیدند چند خانم نشسته‌اند. فرمود: سلام بر شما ای کفران‌کننده‌های نعمت! گفتند: یا رسول‌الله! چرا این‌گونه سلام کردید؟ فرمود: شوهر نعمت است؛ شما کفران نعمت می‌کنید. یعنی حق شوهر را ادا نمی‌کنید. (18)

در داستانی دیگر، چند زن نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: ما می‌خواهیم از ثواب جهاد بهره‌مند شویم. فرمود: خوب‌همسرداری کنید. (19) همسرداری زن، تحمل بدخلقی و نداری شوهر و گرم نگه‌داشتن کانون خانواده است. ممکن است شرایط سخت کاری و کساد بازار باعث بدخلقی مرد شود. در این‌جا نقش تحمل زن خیلی مهم است.
 
وقتی پیامبر (ص) از سفر برگشت خدیجه کبری (س) این دو بیت را درباره ایشان خواند:
 
جاء الحبیب الذی أهواه من سفر    والشمس قد أثرت فی وجهه أثرا
عجبت للشمس من تقبیل و جنته   والشمس لا ینبغی أن تدرک القمرا(20)
 
یار محبوبم از سفر آمد درحالی که خورشید بر چهره‌اش اثر نهاده. از خورشید در شگفتم که چگونه رخ او را بوسید در حالی‌که خورشید حق ندارد به ماه نزدیک شود.

این برخوردها مایه محبت و گرمی کانون خانواده است. معلوم است که در چنین خانه‌ای دختری مثل حضرت زهرا (س) تربیت می‌شود. معلوم است که سال‌ها بعد از رحلت چنین شخصیتی رسول خدا (ص) می‌فرماید: دیگر همانندی برای خدیجه پیدا نمی‌شود. (21) بعضی از عزیزان همسر محبوب خود را از دست داده‌اند. این محبت بعد از مرگ هم می‌تواند ادامه داشته باشد؛ با نماز خواندن، قرآن خواندن، یاد کردن از همسر و صدقه دادن به جای او.
 

زندگی خدیجه (س) الگوی آرامش

امام على (ع) می‌فرماید: اگر کسی سه چیز در زندگی‌اش باشد خیر دنیا و آخرت را دارد. یکی از چیزهایی که ما به شدت دنبالش هستیم آرامش است. بسیاری از افراد جامعه دچار به‌هم‌ریختگی روحی هستند.

«ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَدْ رُزِقَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ: الرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرُ عَلَى الرَّخَاء؛ سه چیز است که هر کس آنها را دارا باشد، به راستی خیر دنیا و آخرت نصیبش شده: خشنودی به قضا، صبر بر بلا، شکر بر آسایش.»(22)

اگر سه چیز در زندگی کسی باشد خیر دنیا و آخرت را دارد. این سه چیز در زندگی حضرت خدیجه (س) موج می‌زد:

۱- به تقدیر الهی راضی باشد،

۲- بر مصیبت‌هایی که پیش می‌آید صبور باشد،

٣- شاکر نعمت‌ها باشد.

هر یک از اضلاع مثلث سه‌ضلعی صبر و شکر و رضا، بخشی از ناملایمات را پوشش می‌دهد. صبر و شکر و رضا در زندگی خدیجه کبری (س) موج می‌زد. زنی با آن ثروت در شعب ابی‌طالب 47 روی زمین و بر حصیر می‌خوابد. فاطمه زهرا (س) را روی خاک بزرگ کرد. خدا پسری به نام قاسم 48 به خدیجه (س) داد، این بچه در شیرخوارگی از دنیا رفت. تقدیر این‌طور بود که پسر برای پیامبر (ص) نمی‌ماند. آن حضرت دو-سه پسر از خدیجه کبری (س) داشت که یکی از آنها قاسم بود. خدیجه (س) گریه‌کنان پیش حضرت آمد. حضرت فرمود: چه شده؟ گفت: سینه‌ام رگ زد (شیر آمد). پیامبر (ص) فرمود: آیا خشنود نمی‌شوی که روز قیامت قاسم بیاید دست تو را بگیرد و به بهشت ببرد و در بهترین جای بهشت منزل دهد؟! (23) خدیجه کبری (س) در دورانی از دنیا رفت که تازه فقر سه ساله شعب ابی‌طالب تمام شده بود. حضرت آیت‌الله سبحانی مدظله العالی 49 فرمود: مرگ حضرت خدیجه (س) شهادت‌گونه است؛ چون بعد از فقر شعب ابی‌طالب از دنیا رفت.
 

حیا در زندگی خدیجه (س)

زنی با آن همه ثروت که همه را به پای پیامبر (ص) ریخته بود، وقتی از دنیا می‌رفت دلش می‌خواست عبایی که پیامبر (ص) موقع وحی بر دوش می‌انداخت روی بدنش بیندازد اما خجالت می‌کشید این خواسته را به پیامبر (ص) بگوید. ۲۵ سال با هم زندگی کرده‌اند اما هنوز بینشان حیا وجود دارد.

امان از زمانی که پرده حیا بین زن و شوهر کنار برود و حرمت‌ها شکسته شود. رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) ۶۲ سال با همسرش زندگی کرد. اتفاقاً نام همسر ایشان هم خدیجه بود. همسر امام می‌گوید: ایشان تا روزهای آخر هم با من با احترام سخن می‌گفت و مرا به کمتر از حاج‌خانم صدا نمی‌کرد. اگر من بلند می‌شدم کاری انجام بدهم و بچه‌ها نشسته بودند امام به شدت ناراحت می‌شد و می‌فرمود: شما نشسته‌اید و مادرتان کار می‌کند؟! حرمت بین زن و شوهرها نباید شکسته شود. وقتی شکست، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

خدیجه (س) دخترش فاطمه (س) را فرستاد و به او گفت: به پدرت بگو وقتی بدن من را در قبر گذاشت عبایش را روی بدن من بیندازد. (24) درود خدا بر این بانوی بزرگوار، امّ‌الائمه (ع) شخصیتی که متأسفانه در جهان اسلام مظلوم واقع شده است.

 
پینوشت:
1. صحیح بخاری، ج‌۲، ص‌4۹۲، ح ۳۸۱۸؛ ریاحین الشریعة، ج‌۲، ص‌204.
2. ضحی، ۸.
3.«فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ وَجَدَکَ ضَالّاً عَنْ النُّبُوَّةِ فَهَدى‏ إِلَى النُّبُوَّةِ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏ بِخَدِیجَةَ»؛ تفسیر فرات الکوفی، ص569.
4. فرقان، 74.
5.«وَ قَالَ أَیْضاً مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ الْخُرَاسَانِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْبٍ الْکُوفِیِّ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً قَالَ رَسُولُ اللَّهِ )ص( لِجَبْرَئِیلَ )ع( مِن‏ أَزْواجِنا قَالَ خَدِیجَةَ قَالَ وَ ذُرِّیَّاتِنا قَالَ فَاطِمَةَ قَالَ قُرَّةَ أَعْیُنٍ قَالَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَالَ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً قَالَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ.‏» شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۵۳۹؛ تفسیر فرات الکوفی، ص‌۲۹۵.
6.واقعه، 10و11.
7.«أَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِی جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِه‏‏؛ گواهی می‌دهم که تو را بر راه و روش اصحاب بدر درگذشتی؛ همانان که در راه خدا جهاد کردند، در جهاد با دشمنان خدا خیرخواه پروردگار بودند، در یاری اولیای خدا سخت کوشیدند، از دوستان خدا دفاع کردند.» تھذیب الاحکام، ج‌6، ص‌66؛ الوافی، ج‌14، ص‌۱۵۱۰؛ ملاذالاخیار، ج‌۹، ص‌168.
8.«مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ )ص( مِنَ الرِّجَالِ عَلِیٌّ )ع( وَ مِنَ النِّسَاءِ خَدِیجَة (س)» الأمالی للطوسی، ص‌۲۵۹؛ بحارالانوار، ج‌16، ص‌۱؛ فضائل امیرالمؤمنین (ع)، ص۲۱.
9.«کَانَ النَّبِیُّ )ص( إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَةَ أَحْسَنَ الثَّنَاءَ عَلَیْهَا فَقُلْتُ لَهُ یَوْماً مَا تَذْکُرُ مِنْهَا وَ قَدْ أَبْدَلَکَ اللَّهُ خَیْراً مِنْهَا فَقَالَ مَا أَبْدَلَنِیَ اللَّهُ خَیْراً مِنْهَا صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِیَ النَّاسُ وَ وَاسَتْنِی بِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِیَ النَّاسُ وَ رَزَقَنِیَ اللَّهُ الْوَلَدَ مِنْهَا وَ لَمْ یَرْزُقْنِی مِنْ غَیْرِهَا.» شیخ مفید، الافصاح فی الامامة، ص217.
10.همان.
11. «حدثنى محمد بن عبید المحاربی قال حدثنا سعید بن خثیم عن أسد بن عبد ة البجلى عن یحیى بن عفیف عن عفیف قال جئت فی الجاهلیة إلى مکة فنزلت على العباس بن عبد المطلب قال فلما طلعت الشمس و حلقت فی السماء و أنا أنظر إلى الکعبة أقبل شاب فرمى ببصره إلى السماء ثم استقبل الکعبة فقام مستقبلها فلم یلبث حتى جاء غلام فقام عن یمینه قال فلم یلبث حتى جاءت امرأة فقامت خلفهما فرکع الشاب فرکع الغلام والمرأة فرفع الشاب فرفع الغلام والمرأة فخر الشاب ساجدا فسجدا معه فقلت یا عباس أمر عظیم فقال أمر عظیم أتدرى من هذا فقلت لا قال هذا محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن أخى أتدرى من هذا معه قلت لا قال هذا علی بن أبى طالب بن عبد المطلب ابن أخى أتدرى من هذه المرأة التى خلفهما قلت لا قال هذه خدیجة بنت خویلد زوجة ابن أخى و هذا حدثنى إن ربک رب السماء أمرهم بهذا الذى تراهم علیه و أیم الله ما أعلم على ظهر الارض کلها أحدا على هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة»؛ تاریخ الطبری، ج2، ص56.
12.حدید، ۱۰.
13. «وَ رُوِیَ أَنَّ جَبْرَئِیلَ (ع) أَخْرَجَ قِطْعَةَ دِیبَاجٍ فِیهَا خَطٌّ فَقَالَ اقْرَأْ قُلْتُ کَیْفَ أَقْرَأُ وَ لَسْتُ بِقَارِئٍ إِلَى ثَلَاثِ مَرَّاتٍ فَقَالَ فِی الْمَرَّةِ الرَّابِعَةِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ إِلَى قَوْلِهِ ما لَمْ یَعْلَمْ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ (ع) وَ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ أَتَى بِالْکُرْسِیِّ وَ وَضَعَ تَاجاً عَلَى رَأْسِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ أَعْطَى لِوَاءَ الْحَمْدِ بِیَدِهِ فَقَالَ اصْعَدْ عَلَیْهِ وَ احْمَدِ اللَّهَ فَلَمَّا نَزَلَ عَنِ الْکُرْسِیِّ تَوَجَّهَ إِلَى خَدِیجَةَ فَکَانَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ یَسْجُدُ لَهُ وَ یَقُولُ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَمَّا دَخَلَ الدَّارَ صَارَتِ الدَّارُ مُنَوَّرَةً فَقَالَت‏ خَدِیجَةُ وَ مَا هَذَا النُّورُ قَالَ هَذَا نُورُ النُّبُوَّةِ قُولِی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَتْ طَالَ مَا قَدْ عَرَفْتُ ذَلِکَ ثُمَّ أَسْلَمَتْ؛ روایت شده که جبرئیل تکه‌ای پارچه دیبا بیرون آورد که در آن نوشته‌ای بود. گفت: بخوان: پیامبر (ص) می‌گوید: گفتم: چگونه بخوانم؟ و من خواندن بلد نبودم. جبرئیل سه بار دستورش را تکرار کرد و در بار چهارم گفت: «بخوان به نام پروردگارت» تا آن‌جا که فرمود: «آن‌چه نمی‌دانست». سپس خداوند جبرئیل و میکائیل را نازل کرد. هریک از آنها هفتاد هزار فرشته به همراه داشت. تخت‌هایی آوردند و تاجی بر سر حضرت محمد (ص) نهاده شد. پرچم حمد نیز به دست پیامبر (ص) سپرده شد. پس گفت: بر تخت برو و خدا را ستایش کن. وقتی پیامبر (ص) از تخت پایین آمد به سوی خانه خدیجه (س) رفت. در راه، تمام اشیا برایش سجده می‌کردند و به زبان گویا می‌گفتند: سلام بر تو ای پیامبر خدا! پس وقتی وارد خانه شد، خانه نورانی گشت. خدیجه (س) گفت: این نور چیست؟ فرمود: این نور نبوت است. بگو: خدایی جز الله نیست و محمد فرستاده خداست. خدیجه (س) گفت: دیرزمانی است که این موضوع را می‌دانستم؛ سپس اسلام آورد.» مناقب آل ابی‌طالب، ج‌۱، ص‌46؛ بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌196.
14. «وَ کانَت خدیجه تُدعی فی الجاهلیۀ الطاهرۀ؛ نامش در جاهلیت طاهره بوده است.» الکامل فی التاریخ، ج2، ص175؛ الطبقات الکبری، ج8، ص15؛ بحارالانوار،ج16، ص12؛ الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص180؛ التبیین فی انساب القرشیین، ص71؛ مقتل الحسین (ع) للخوارزمی، ج1، ص55؛ نهایة الارب فی فنون الادب، فارسی، ج3، ص151؛ محدثات شیعه، ص157؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111؛ تنقیح المقال، ج3، ص77.
15.مؤلف: نبیل حسنی.
16.«ِفَبَعَثَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ )ص( فَقَالَتْ لَهُ فِیمَا یَزْعُمُونَ یَا ابْنَ عَمِّ إِنِّی قَدْ رَغِبْتُ فِیکَ لِقَرَابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفَکَ فِی قَوْمِکَ وَ سَطَتِکَ فِیهِمْ وَ أَمَانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلُقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِک‏؛ خدیجه (س) برای رسول خدا (ص) پیغام فرستاد و آن‌گونه که می‌گویند. گفت: پسرعمو! من به تو رغبت یافتم، به خاطر خویشاوندی‌ات با من و شرافتت در قوم خویش و والامقامی‌ات در میان آنان و امانت‌داری‌ات در پیش مردمانت و خوش‌اخلاقی و راست‌گویی‌ات.» کشف الغمه، ج‌۱، ص‌5۱۰.
17. «وَ رُوِیَ أَنَّهَا وُلِدَتْ خَمْسَ سِنِینَ قَبْلَ ظُهُورِ الرِّسَالَةِ وَ نُزُولِ الْوَحْیِ وَ قِیلَ بَیْنَا النَّبِیُّ (ص) جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ (ع) فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَى قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّى أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَةَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَى النَّبِیِّ (ص) وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً قَالَ فَأَقَامَ النَّبِیُّ (ص) أَرْبَعِینَ یَوْماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ حَتَّى إِذَا کَانَ فِی آخِرِ أَیَّامِهِ تِلْکَ بَعَثَ إِلَى خَدِیجَةَ بِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ قَالَ قُلْ لَهَا یَا خَدِیجَةُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ [هِجْرَةٌ] وَ لَا قِلًى وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ [لِیُنْفِذَ] أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَةُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً فَإِذَا جَنَّکِ اللَّیْلُ فَأَجِیفِی الْبَابَ وَ خُذِی مَضْجَعَکِ مِنْ فِرَاشِکِ فَإِنِّی فِی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فَجَعَلَتْ خَدِیجَةُ تَحْزَنُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِرَاراً لِفَقْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَلَمَّا کَانَ فِی کَمَالِ الْأَرْبَعِینَ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ (ع) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِیَّتِهِ وَ تُحْفَتِه‏.» الدر النظیم، ص‌45۲؛ العدد القویة، ص‌۲۲۰؛ بحارالانوار، ج‌16، ص‌۷۸.
18. همان.
19. «مسند ابن حنبل عن أسماء بنت یزید الأنصاریّة: إنَّ رَسولَ اللّهِ (ص) مَرَّ فِی المَسجِدِ یَوماً و عُصبَةٌ مِنَ النِّساءِ قُعودٌ، فَأَلوى بِیَدِهِ إلَیهِنَّ بِالسَّلامِ، قالَ: إیّاکُنَّ و کُفرانَ المُنعِمینَ! إیّاکُنَّ و کُفرانَ المُنعِمینَ! قالَت إحداهُنَّ: یا رَسولَ اللّه، أعوذُ بِاللّهِ یا نَبِیَّ اللّهِ مِن کُفرانِ اللّه. قالَ: بَلى، إنَّ إحداکُنَّ تَطولُ أیمَتُها و یَطولُ تَعنیسُها، ثُمَّ یُزَوِّجُهَا اللّهُ البَعلَ و یُفیدُهَا الوَلَدَ و قُرَّةَ العَینِ، ثُمَّ تَغضَبُ الغَضبَةَ، فَتُقسِمُ بِاللّهِ ما رَأَت مِنهُ ساعَةَ خَیرٍ قَطُّ، فَذلِکَ مِن کُفرانِ نِعَمِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ، و ذلِکَ مِن کُفرانِ المُنعِمینَ؛ مسند ابن حنبل ـ به نقل از اسماء انصاری، دختر یزید ـ: پیامبر خدا (ص) روزی از مسجد گذشت و دید که گروهی از زنان نشسته‌اند. با دستش به آنها سلام داد و فرمود: «زنهارتان از ناسپاسی نعمت‌دهندگان! زنهارتان از ناسپاسی نعمت‌دهندگان» یکی از آنها گفت: ای پیامبر خدا! پناه می‌برم به خدا از ناسپاسی به خدا! فرمود: «آری! یکی از شما مدّت‌ها بی‌شوهر می‌مانَد و در خانه ماندنش، به درازا می‌کشد. سپس خداوند، شوهری نصیب او می‌کند و فرزند و نورِ چشم، روزی‌اش می‌نماید. آن‌گاه [با این همه لطف خداوندی به او] عصبانی که می‌شود، به خدا سوگند می‌خورد که هرگز یک ساعت خوبی، از او ندیده است. این، خود، ناسپاسی نعمت‌های خداوند عز و جل و نعمت‌دهندگان است.» مسند ابن‌حنبل، ج۱۰، ص۴۴۰، ح۲۷۶۶۰؛ دانشنامه قرآن و حدیث، ج۴، ص۱۳۴.
20. الدر المنثور، ج‌۲، ص‌153.
 21. الانوار فی مولد النبی، ص294؛ بحارالانوار، ج‌16، ص‌49.
22. «ثُمَّ قَالَ خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا؛ پیامبر خدا (ص) فرمود: خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟! هنگامی‌که مردم مرا تکذیب کردند او تصدیقم کرد. او مرا بر دین خدا یاری رساند و با دارایی‌اش به من کمک کرد تا دین را ابلاغ کنم.» کشف الغمه، ج‌۱، ص360؛ بحارالانوار، ج‌43، ص‌۱۳۱؛ عوالم العلوم، ج‌۱۱، ص‌421.
غرر الحکم و درر الکلم، ص212، ح6۲۸۳.
23. «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ )ص( عَلَى خَدِیجَةَ حِینَ مَاتَ الْقَاسِمُ ابْنُهَا وَ هِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ فَقَالَتْ دَرَّتْ دُرَیْرَةٌ فَبَکَیْتُ فَقَالَ یَا خَدِیجَةُ أَ مَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِی‏ءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ فَیُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ الکافی، ج‌۳، ص‌۲۱۸؛ الوافی، ج25، ص‌545؛ وسائل الشیعه، ج‌۳، ص‌244.
24. «و أما الوصیة الثالثة فأنی أقولها لابنتی فاطمة و هی تقول لک فأنی مستحیة منک یا رسول الله فقام النبی و خرج من الحجرة فدعت بفاطمة و قالت یا حبیبتی و قرة عینی قولی لابیک إن امی تقول: أنا خائفة من القبر أرید منک ردائک الذی تلبسه حین نزول الوحی تکفننی فیه فخرجت فاطمة و قالت لابیها: ما قالت أمها خدیجة فقام النبی (ص) الرداء الى فاطمة و جائت به الى امها فسرت به سرورا عظیما فلما توفیت خدیجة أخذ رسول الله فی تجهیزها و غسلها و حنطها فلما أراد أن یکفنها هبط الامین جبرئیل و قال یا رسول الله إن الله یقرأک السلام و یخصک بالتحیة و الاکرام و یقول لک: یا محمد إن کفن خدیجة و هو من اکفان الجنة أهدى الله إلیها فکفنها رسول الله (ص) بردائه الشریف أولا و بما جاء به جبرئیل ثانیا فکان له کفنان: کفن من الله و کفن من رسول الله.» الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، ج21، ص397.
 
منبع:
سخن آرا 5 نیایش های قرآنی (ایام تبلیغی ماه مبارک رمضان در سخنرانی های حجت الاسلام دکتر رفیعی)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.