حضرت خديجه سلام الله عليها مادر امت
نويسنده:محمد محسن طبسى
سخن از خديجه ، سخن از يك دنيا عظمت و پايدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلمفرسايى در باره كسى كه خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشكل است . اما به مصداق «مالا يدرككله لا يترك كله ،» به بررسى گوشههايى از شخصيت و زندگى اينبزرگ بانو مىپردازيم :
خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريشبودند . پدرش خويلدبن اسد قريشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .
دخترت خويلد در سجايا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و بهحق ايشان كفو خوبى براى پيامبر (ص) بود . بىترديد مىتوان گفتكه اين سجايا و فضايل اخلاقى سبب شد تا خديجه براى همسرى پيامبراكرم (ص) شايسته شمرده شود . طبق روايات ، او براى پيامبراكرم (ص) ياورى صادق بود .
هرچند اين مطلب كه پيامبر اكرم (ص) سومين همسر خديجه بود وجز عايشه با دوشيزهاى ازدواج نكرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تاييد همگان نيست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم كوفى» ، «احمد بلاذرى» ، «علم الهدى» ، (سيدمرتضى) در كتاب «شافى» و «شيخ طوسى» در «تلخيص شافى» آشكارا مىگويند كه خديجه ،هنگام ازدواج با پيامبر ، «عذرا» بود . اين معنا را علامهمجلسى نيز تاييد كرده است . او مىنويسد : «صاحب كتاب انوارو البدء» گفته است كه زينب و رقيه دختران هاله ، خواهر خديجهبودند .
برخى از معاصران نيز چنين ادعا كردهاند و براى اثبات ادعاىخود كتابهايى نوشتهاند .
خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارايى و مقام و جايگاه فاميلى خودرا فداى پيشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خديجه ، عبدالله بن غنم بهآنها چنين تبريك گفت :
هنيئا مريئا يا خديجه قد جرت لك الطيرفيما كان منك باسعد
تزوجتخير البريه كلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عيسى بن مريم و موسى ابن عمران فياقرب موعد
اقرت به الكتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج كردى . چه كسى در ميان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) كسى است كه حضرت عيسى و موسى به آمدنشبشارت دادهاند و كتب آسمانى به پيامبرى او اقرار داشتند .
رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مىآورد و او هدايت كننده وهدايتشونده است .
خديجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مىگفتند . از نظر عقل و زيركى نيزبرترى فوق العادهاى داشت و مهمتر اينكه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره» و «مباركه» و «سيده زنان» مىخواندند .
جالب اين است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پيامبر اكرم (ص) مىكشيد و هميشه از ورقهبن نوفل و ديگر علما جوياى نشانههاىنبوت مىشد . اشعار فصيح و پر معناى وى در شان پيامبر اكرم (ص) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكايت مىكند .
نمونهاى از اشعار خديجه در باره پيامبراكرم (ص) چنين است :
فلواننى امسيت فى كل نعمه و دامت لى الدنيا و تملك الاكاسره
فما سويت عندى جناح بعوضه اذا لم يكن عينى لعينك ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هيچ ارزش ندارد زمانى كه چشمبه چشم تو نيافتند .
ديگر خصوصيتخديجه اين است كه او داراى شم اقتصادى و روحبازرگانى بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود .
البته سجاياى اخلاقى حضرت خديجه چنان زياد است كه قلم از بيانآن ناتوان است . پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد : «افضل نساء اهل الجنه خديجه بنتخويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم .»
چه مىتوان گفت در شان كسى كه مايه آرامش و تسلاى خاطر رسولخدا (ص) بود ؟ ! در تاريخ مىخوانيم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تكذيب قريش و اذيتهاى ايشانمحزون و آزرده مىشدند ، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمىكرد مگرياد خديجه ; و هرگاه خديجه را مىديد مسرور مىشد»
ذهبى مىگويد : مناقب و فضايل خديجه بسيار است ; او از جملهزنان كامل ، عاقل ، والا ، پاىبند به ديانت و عفيف و كريم و ازاهل بهشتبود . پيامبر اكرم (ص) كرارا او را مدح و ثنا مىگفتو بر ساير امهات مومنين ترجيح مىداد و از او بسيار تجليل مىكرد. به حدى كه عايشه مىگفت : بر هيچ يك از زنان پيامبر (ص) بهاندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود كه پيامبر (ص)بسيار او را ياد كرد .
جبرئيل عرض كرد : خواستهام اين است كه از طرف خدا و من بهخديجه سلام برسانى»
در روايتى ديگر مىخوانيم : روزى خديجه به طلب رسول خدا (ص) بيرون آمد . جبرئيل بهصورت مردى با وى رو به رو شد و از خديجه احوال رسولخدا (ص)را پرسيد . خديجه نمىتوانستبگويد رسول خدا (ص) در كجا به سرمىبرد . او مىترسيد اين مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پيغمبر(ص) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئيل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم .»
ابن اسحاق جملهاى در شان خديجه دارد كه گوياى همكارى وصداقت او در پيشبرد اسلام است . او مىگويد : «خديجه ياور صادقو با وفايى براى پيامبر (ص) بود و مصيبتها در پى رحلتخديجهو ابوطالب بر پيامبر (ص) سرازير شد .»
گويا اين دو ، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اكرم (ص)، سدى بلند و مستحكم بودند .
اين جمله ، معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (ص) ، شمشيرعلى (ع) ، و اموال خديجه است از نهايت همكارى و صداقتخديجهپرده بر مىدارد .
1- هاشم . 2- عبدالله . به اين دو «طاهر» و «طيب»مىگفتند . . 3- رقيه . 4- زينب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه .
رقيه بزرگترين دخترانش بودو زينب ، ام كلثوم و فاطمه بهترتيب پس از رقيه قرار داشتند . پسران خديجه پيش از بعثتپيامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پيامبر(ص) را درك كردند .
گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثتبه دنيا آمدند و چندروز پس از پيامبر خدا (ص) بهمدينه هجرت كردند .
آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود .
چون بيمارى خديجه شدت يافت ، عرض كرد : يا رسول الله ! چندوصيت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن .
پيامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاشخود را به كار بردى . در خانهام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى .
عرض كرد : يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است كه مواظب ايندختر باشيد . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر اوفرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زنندهاى داشتهباشد .
اما وصيتسوم را شرم مىكنم برايتبگويم . آن را بهفاطمه عرض مىكنم تا او برايتبازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مىگويد : من از قبر در هراسم ; از تو مىخواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض كرد . پيامبر اكرم (ص) آن پيراهن را براى خديجهفرستاد و او بسيار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسولالله ، خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرمايد : «ايشان اموالشرا در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهدهبگيريم .»
رحلتخديجه براى پيغمبر (ص) مصيبتى بزرگ بود ; زيرا خديجهياور پيغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسيارى به حضرت محمد(ص) احترام مىگذاشتند و از آزار وى خوددارى مىكردند .
پيغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دستبر دست من زد وفرمود : خدا شاهد استخديجه زنى بود كه چون همه از من رومىگردانيدند ، او به من روى مىكرد ; و چون همه از من مىگريختند، به من محبت و مهربانى مىكرد ; و چون همه دعوت مرا تكذيبمىكردند ، به من ايمان مىآورد و مرا تصديق مىكرد . در مشكلاتزندگى مرا يارى مىداد و با مال خود كمك مىكرد و غم از دلممىزدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خديجه از دنيا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «يا رسول اللهامى» ; مادرم كجاست ؟
پيامبر (ص) سكوت كرد . جبرئيل نازل شد و گفت : خدايتسلاممىرساند و مىفرمايد : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخطلايى كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند ،جاى دارد .
منبع: ماهنامه كوثر
ولادت و خانواده
خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريشبودند . پدرش خويلدبن اسد قريشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .
اخلاق خديجه (س)
دخترت خويلد در سجايا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و بهحق ايشان كفو خوبى براى پيامبر (ص) بود . بىترديد مىتوان گفتكه اين سجايا و فضايل اخلاقى سبب شد تا خديجه براى همسرى پيامبراكرم (ص) شايسته شمرده شود . طبق روايات ، او براى پيامبراكرم (ص) ياورى صادق بود .
آيا خديجه (س) قبل از پيامبر (ص) ازدواج كرده بود ؟
هرچند اين مطلب كه پيامبر اكرم (ص) سومين همسر خديجه بود وجز عايشه با دوشيزهاى ازدواج نكرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تاييد همگان نيست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم كوفى» ، «احمد بلاذرى» ، «علم الهدى» ، (سيدمرتضى) در كتاب «شافى» و «شيخ طوسى» در «تلخيص شافى» آشكارا مىگويند كه خديجه ،هنگام ازدواج با پيامبر ، «عذرا» بود . اين معنا را علامهمجلسى نيز تاييد كرده است . او مىنويسد : «صاحب كتاب انوارو البدء» گفته است كه زينب و رقيه دختران هاله ، خواهر خديجهبودند .
برخى از معاصران نيز چنين ادعا كردهاند و براى اثبات ادعاىخود كتابهايى نوشتهاند .
آشنايى با حضرت محمد (ص)
ازدواج خديجه
خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارايى و مقام و جايگاه فاميلى خودرا فداى پيشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خديجه ، عبدالله بن غنم بهآنها چنين تبريك گفت :
هنيئا مريئا يا خديجه قد جرت لك الطيرفيما كان منك باسعد
تزوجتخير البريه كلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عيسى بن مريم و موسى ابن عمران فياقرب موعد
اقرت به الكتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج كردى . چه كسى در ميان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) كسى است كه حضرت عيسى و موسى به آمدنشبشارت دادهاند و كتب آسمانى به پيامبرى او اقرار داشتند .
رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مىآورد و او هدايت كننده وهدايتشونده است .
احترام پيغمبر خدا (ص) به خديجه
خصال خديجه (س)
خديجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مىگفتند . از نظر عقل و زيركى نيزبرترى فوق العادهاى داشت و مهمتر اينكه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره» و «مباركه» و «سيده زنان» مىخواندند .
جالب اين است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پيامبر اكرم (ص) مىكشيد و هميشه از ورقهبن نوفل و ديگر علما جوياى نشانههاىنبوت مىشد . اشعار فصيح و پر معناى وى در شان پيامبر اكرم (ص) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكايت مىكند .
نمونهاى از اشعار خديجه در باره پيامبراكرم (ص) چنين است :
فلواننى امسيت فى كل نعمه و دامت لى الدنيا و تملك الاكاسره
فما سويت عندى جناح بعوضه اذا لم يكن عينى لعينك ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هيچ ارزش ندارد زمانى كه چشمبه چشم تو نيافتند .
ديگر خصوصيتخديجه اين است كه او داراى شم اقتصادى و روحبازرگانى بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود .
البته سجاياى اخلاقى حضرت خديجه چنان زياد است كه قلم از بيانآن ناتوان است . پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد : «افضل نساء اهل الجنه خديجه بنتخويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم .»
چه مىتوان گفت در شان كسى كه مايه آرامش و تسلاى خاطر رسولخدا (ص) بود ؟ ! در تاريخ مىخوانيم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تكذيب قريش و اذيتهاى ايشانمحزون و آزرده مىشدند ، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمىكرد مگرياد خديجه ; و هرگاه خديجه را مىديد مسرور مىشد»
ذهبى مىگويد : مناقب و فضايل خديجه بسيار است ; او از جملهزنان كامل ، عاقل ، والا ، پاىبند به ديانت و عفيف و كريم و ازاهل بهشتبود . پيامبر اكرم (ص) كرارا او را مدح و ثنا مىگفتو بر ساير امهات مومنين ترجيح مىداد و از او بسيار تجليل مىكرد. به حدى كه عايشه مىگفت : بر هيچ يك از زنان پيامبر (ص) بهاندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود كه پيامبر (ص)بسيار او را ياد كرد .
درود خدا بر خديجه
جبرئيل عرض كرد : خواستهام اين است كه از طرف خدا و من بهخديجه سلام برسانى»
در روايتى ديگر مىخوانيم : روزى خديجه به طلب رسول خدا (ص) بيرون آمد . جبرئيل بهصورت مردى با وى رو به رو شد و از خديجه احوال رسولخدا (ص)را پرسيد . خديجه نمىتوانستبگويد رسول خدا (ص) در كجا به سرمىبرد . او مىترسيد اين مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پيغمبر(ص) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئيل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم .»
نقش خديجه در پيشبرد اسلام
ابن اسحاق جملهاى در شان خديجه دارد كه گوياى همكارى وصداقت او در پيشبرد اسلام است . او مىگويد : «خديجه ياور صادقو با وفايى براى پيامبر (ص) بود و مصيبتها در پى رحلتخديجهو ابوطالب بر پيامبر (ص) سرازير شد .»
گويا اين دو ، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اكرم (ص)، سدى بلند و مستحكم بودند .
اين جمله ، معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (ص) ، شمشيرعلى (ع) ، و اموال خديجه است از نهايت همكارى و صداقتخديجهپرده بر مىدارد .
فرزندان خديجه
1- هاشم . 2- عبدالله . به اين دو «طاهر» و «طيب»مىگفتند . . 3- رقيه . 4- زينب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه .
رقيه بزرگترين دخترانش بودو زينب ، ام كلثوم و فاطمه بهترتيب پس از رقيه قرار داشتند . پسران خديجه پيش از بعثتپيامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پيامبر(ص) را درك كردند .
گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثتبه دنيا آمدند و چندروز پس از پيامبر خدا (ص) بهمدينه هجرت كردند .
وصيتخديجه
آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود .
چون بيمارى خديجه شدت يافت ، عرض كرد : يا رسول الله ! چندوصيت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن .
پيامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاشخود را به كار بردى . در خانهام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى .
عرض كرد : يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است كه مواظب ايندختر باشيد . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر اوفرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زنندهاى داشتهباشد .
اما وصيتسوم را شرم مىكنم برايتبگويم . آن را بهفاطمه عرض مىكنم تا او برايتبازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مىگويد : من از قبر در هراسم ; از تو مىخواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض كرد . پيامبر اكرم (ص) آن پيراهن را براى خديجهفرستاد و او بسيار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسولالله ، خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرمايد : «ايشان اموالشرا در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهدهبگيريم .»
وفات خديجه (س)
رحلتخديجه براى پيغمبر (ص) مصيبتى بزرگ بود ; زيرا خديجهياور پيغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسيارى به حضرت محمد(ص) احترام مىگذاشتند و از آزار وى خوددارى مىكردند .
ياد خديجه
پيغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دستبر دست من زد وفرمود : خدا شاهد استخديجه زنى بود كه چون همه از من رومىگردانيدند ، او به من روى مىكرد ; و چون همه از من مىگريختند، به من محبت و مهربانى مىكرد ; و چون همه دعوت مرا تكذيبمىكردند ، به من ايمان مىآورد و مرا تصديق مىكرد . در مشكلاتزندگى مرا يارى مىداد و با مال خود كمك مىكرد و غم از دلممىزدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خديجه از دنيا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «يا رسول اللهامى» ; مادرم كجاست ؟
پيامبر (ص) سكوت كرد . جبرئيل نازل شد و گفت : خدايتسلاممىرساند و مىفرمايد : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخطلايى كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند ،جاى دارد .
منبع: ماهنامه كوثر