( شکاف نسل ها(1)
نويسنده: طاهره موسوي
وقتي خداوند، انسان رو آفريد و فرزندان رو به پدر و مادر هديه کرد، فرمود: «و بالوالدين احسانا»(1) و سفارش مادر رو بيشتر کرد.(2)
خداوند که آفريدگار همه ماست، مي دونست که برخي از انسان ها در مسيري قرار مي گيرن که به پدر و مادرشون ظلم مي کنن، با صداي بلند با والدين سال خورده شون صحبت مي کنن، قلب اونا رو به درد مي آرن و حرمتشون رو مي شکنن. انگار هر روز که مي گذره اين مسير، شلوغ تر مي شه و مسافراي بيشتري به اين مسير وارد مي شن، مسافراني که زحمت هاي پدر و مادرشون رو ناديده مي گيرن!
کجاست اون روزهايي که جوونا به احترام پدر و مادرشون، روي حرفشون حرف نمي زدن و به ارزش هاشون افتخار مي کردن.
کجاست او روزايي که پدرا و مادرا به برازندگي و پوشش جوونا، رفتار و گفتارشون مي باليدن!
و امروز، گفتار و پوشش نامناسب، استفاده از تکيه کلام هايي که بعضي فيلم ها و سريال ها رواج مي دن، رفتارهاي نامتناسب با سن و سال؛ مثلاً جووني که در اوج جوونيه، رفتارش مثل يک نوجوون تازه به دوران رسيده است و به طور کلي، پذيرش گسترده فرهنگ هاي بي ارزش به جاي فرهنگ غني و اصيل ايراني، مايه شرمساري همه شده.
مشکل کجاست؟ مقصر کيه؟
جوونا يا بزرگ ترا؟
پدر و مادرا در زندگي جوونا چقدر نقش دارن و اثر مي گذارن؟ فقط بايد امر و نهي کنن: «کجا بودي؟ کجا رفتي؟ چرا رفتي؟ با کي رفتي؟ چکار کردي؟» يا فقط بايد جوون رو درک کنن و هر چي خواست براش فراهم کنن؟ اصلاً چرا جوونا از نگراني ها و دلواپسي هاي والدينشون ناراحت مي شن؟ مگه چه اشکالي داره که پدر و مادر، مراقب جووناشون باشن؟ آخه مگه مهربون تر و دل سوزتر از پدر و مادر هم مي شه پيدا کرد؟ اصلاً اين همه مراقبت و نگراني پدر و مادرا لازمه؟ چرا جوونا دوست دارن، حرف ، فقط حرف خودشون باشه؟ چرا حرف هيچ کس ديگه اي رو قبول نمي کنن و خودشون رو علامه دهر مي دونن؟ اصلاً چرا اعضاي خانواده، مشکلاتشون رو با هم در ميون نمي ذارن تا مرز اين دو تا نسل از بين بره و بتونن همديگه رو بهتر درک کنن؟
فکر کنم، تقريباً همه تونستن موضع مقاله رو حدس بزنن، ما داريم در مورد تفاوت بين دوگروه سني صحبت مي کنيم؛ گروه هاي سني که از اونا به عنوان نسل جديد و قديم ياد مي شه.
بله، موضوع بحث ما شکاف نسل هاست.
شايد همه شما بارها و بارها اين تعبير رو شنيده باشيد، يا اين موضوع حتي کلافه تون کرده باشه.
شما کدوم طرف اين شکاف قرار داريد؟
به نظر شما چطوري مي شه اين شکاف رو پرکرد؟
جوونا با تجربياتي که به دست مي يارن نگرش خاصي به دوره خودشون پيدا مي کنن. اين نگرش، رفتار، عقايد و ارزش هاي هر شخصي را شکل مي ده. در واقع، بين رفتارها و عقايد و عواطف و نگرشاي آدماي هر نسل ، يا بهتر بگيم پدر و مادرا و فرزندا، يه تفاوتي وجود داره. اين تفاوت همون مسئله شکاف نسل هاست که حتماً تا حالا خيلي به گوشتون خورده، مسئله شکاف نسل ها اولين بار در دهه 60ميلادي، درکشورهاي غربي مطرح شد از نظر لغوي، شکاف نسلي به معناي «بريده شدن و منفرد گشتن از دوست يا کسي است. » (3) در فرهنگ نامه آکسفورد، شکاف نسلي، اختلاف در نگرش يا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعريف شده (يعني همون دو نسل) که موجب درک نکردن متقابل مي شه.(4) به تعبير ديگه، شکاف نسل ها ، فاصله تولد والدين با تولد فرزندانه که معمولاً اين فاصله، سي ساله گرفته مي شه؛ يعني سه نسل در صد سال يا يه قرن.(5)
روي يک لوح سنگي که از تمدن هاي قديم به دست اومده، نوشته شده بود نسل جوون ما، نسلي نظام گسيخته است و نظام گسيخته عمل مي کنه؛ اين مسئله ممکنه تمدن ما رو به باد بده. ولي اميدواريم که اين طوري نشه.(8)
مفهوم شکاف نسلي، به چگونگي تداوم فرهنگي جامعه اي، از نسلي به نسل ديگه مربوط مي شه. اگر در فرآيند اجتماعي کردن جوونا، فرهنگ جامعه تا حد مطلوبي از نسلي به نسل ديگه منتقل بشه، و باز توليد فرهنگي به بهترين شکل انجام بگيره، ميزان اشتراک فرهنگي دو نسل بالا مي روه و اختلاف فاحشي بين اونا به وجود نمي ياد. در اين صورت، بين دو نسل جديد و قديم، تفاهم برقرار مي شه و نسل جديد گرفتار بحران هويت نمي شن. در مقابل، اگر فرآيند اجتماعي کردن، به علل داخلي و خارجي دچار مشکل بشه و ناقص صورت بگيره؛ يعني فرهنگ جامعه، درحد مطلوبي به نسل بعد انتقال پيدا نکنه، تداوم فرهنگي جامعه دچار مشکل مي شه و بين نسل جديد و قديم شکاف مي افته. (9)
همون طور که گفتيم پديده شکاف نسل ها، حاصل دگرگوني در اوضاع جهانه و به طور طبيعي بين نسل ها اتفاق مي افته.کشورهايي در اين فرآيند، دچار مشکل مي شن که از فرهنگ ديني و ارزشي خودشون دور هستن و روند تغييرات در اين کشورها، در يه سطح نيست. اين در بعضي کشورها مثل کشور عزيز ما، ايران، به سرعت، و در بعضي کشورها مثل هند و چين، به آرومي اتفاق مي افته. البته در کشور ما هم تغييرات در همه جا يکسان نيست. و در بخش هايي که از نظر ساختاري قدمت چنداني ندارن، بيشتره. جوون ايراني، امروز سعي مي کنه ديگه سنتي زندگي نکنه؛ مي خواد مدرن باشه، مدرن فکر کنه، مدرن حرف بزنه، مدرن غذا بخوره، مدرن استراحت کنه، مدرن تفريح کنه و به طور کلي مدرن زندگي کنه؛ مدرن مدرن. عينک هاي دودي رنگ و وارنگ، ماشين هاي مدل بالا، موهاي فشن، لباسهاي پاره، و استفاده از کلمات انگليسي به جاي فارسي، نمونه هايي از اين مدرن شدنه .
جوون امروزي، ديگه از ارزشا و سنتاي خونواده تأثير نمي گيره. نسل امروز، با مجله، روزنامه، راديو، تلويزيون، ماهواره و اينترنت بزرگ شده و بيشتر ارزشا، فرهنگا و هنجاراي خودشو، از رسانه مي گيره. رسانه ها هم، موتور تغيير دادن ارزش هاي جوامع سنتي، و ورود به جامعه مدرن هستن. رسانه ها مي تونن سنت گرايي رو ترويج بدن يا برعکس.
برمي گرديم به يه قرن پيش، يه مغازه قلم زني در اصفهان روتصور کنيد؛ پدربزرگ، پدر و نوه، در يه حرفه با هم کار مي کردن. اگه ابتکاري از طرف نوه بود، پدربزرگ حمايت مي کرد؛ و اگر پدربزرگ فني رو بلد بود، نوه اون رو به بهترين صورت عملي مي کرد. خلاصه، همه دست به دست هم مي دادن تا پيشرفت کنن و روز به روز هم بيشتر پيشرفت مي کردن.
اما چي شده که امروز بين دو نسل، اين همه مشکل وجود داره، چه برسه به سه نسل؟ در بعضي مناطق کشور، هنوز هم اين سه نسل با هم زندگي مي کنن و هيچ مشکلي هم ندارن، اما وقتي به گوشه اي از پايتخت مي رسيم، به طبقه اي برمي خوريم که به دليل فقدان فرهنگ ديني و ملي، با فرهنگ بيگانه و وارداتي انس گرفته و باورهاش، نه هفته به هفته و ماه به ماه، بلکه روز به روز با هم تفاوت مي کنه. هر سال هم فقط چهار فصل داره، ولي بعضي از جووناي امروزي، روز به روز تغيير مي کنن. رنگا، شکلا، گويشا ، تفکرا و باورا براي اين قشر، فقط وسيله براي خودنمايي شده.
واقعاً کسي که نتونه فرهنگ اصيل خودشو ياد بگيره، چطور مي تونه به نسل آينده ياد بده؟ نسلي که بعد از گذشت دو دهه و اندي از دفاع مقدس، امروز اين طوري دست مايه مدهاي عجيب و غريب مي شه، چطوري مي تونه پايه گذار فرهنگ فردا باشه؟
اگر از جوون دهه شصت تعريف و تمجيد مي شه، براي اينه که باور ديني و ملي داشت؛ نسبت به خدا، دين ، وطن، ارزش هاي ملي و فرهنگي ، خانواده، و هم وطنش احساس مسئوليت مي کرد. همينا، از اون براي جوون امروزي اسطوره ساخت. اونا که از ملکوت سرازير نشده بودن؛ توي همين شهرا زندگي مي کردن، پس چرا بين جوون ديروزي و جوون امروزي اين قدر تفاوت وجود داره؟ اگه پيشرفته اينه که روز به روز به سمت زندگي مدرن تر پيش بريم، پس چرا جوون امروزي زندگي مطلوبي ندارد؟
واقعيت اينه که اگه علم پيشرفت مي کنه، فرهنگ رفتاري هم بايد پيشرفت کنه. چي شده که امروز، در فرهنگ، رتبه جوونا داره به صفر مي رسه، حالا خدا رو شکر هنوز به منفي نرسيده!
در تعريف از فرهنگ مدرن، امروز پسامدرن، «به روز بودن» تعريف مي شه و اين «به روز بودن»؛ يعني رفتاراي خشن، حرفاي نامربوط امروز و.... بين پدر و مادر و بچه ها اون قدر اختلاف نظر وجود داره، که حتي نمي تونن حرف هم رو بفهمن.
شکاف نسل ها، متفاوت شدن انديشه ها و نتايج اون، در همه خانواده ها يکسان نيست. ما از تعاريف زير براي نشون دادن اين تفاوت استفاده مي کنيم:
گروه اول: تاريک در تاريک:
خانواده هايي هستن که پدر و مادر، رفتار درستي با فرزنداشون ندارن و به جاي حل کردن مشکلات بچه ها و درک احساسات و هيجان ها شون، به بدترين شکل با اونا برخورد مي کنن. اين برخورد، حتي گاهي شامل تنبيه جسمي يا به اصطلاح کتک زدن مي شه. فرزندان چنين خانواده هايي، هميشه به دنبال آرامش در مکان هايي غير از خونه هستن و براي بهتر کردن زندگي شون، به جاي تفريح هاي سالم، به خشونت و مواد مخدر و انواع پارتي ها رو مي يارن. اين جوونا علاوه بر اينکه گذشته تاريکي داشتن، آينده شون رو هم تيره تر مي کنن.
/ن
خداوند که آفريدگار همه ماست، مي دونست که برخي از انسان ها در مسيري قرار مي گيرن که به پدر و مادرشون ظلم مي کنن، با صداي بلند با والدين سال خورده شون صحبت مي کنن، قلب اونا رو به درد مي آرن و حرمتشون رو مي شکنن. انگار هر روز که مي گذره اين مسير، شلوغ تر مي شه و مسافراي بيشتري به اين مسير وارد مي شن، مسافراني که زحمت هاي پدر و مادرشون رو ناديده مي گيرن!
کجاست اون روزهايي که جوونا به احترام پدر و مادرشون، روي حرفشون حرف نمي زدن و به ارزش هاشون افتخار مي کردن.
کجاست او روزايي که پدرا و مادرا به برازندگي و پوشش جوونا، رفتار و گفتارشون مي باليدن!
و امروز، گفتار و پوشش نامناسب، استفاده از تکيه کلام هايي که بعضي فيلم ها و سريال ها رواج مي دن، رفتارهاي نامتناسب با سن و سال؛ مثلاً جووني که در اوج جوونيه، رفتارش مثل يک نوجوون تازه به دوران رسيده است و به طور کلي، پذيرش گسترده فرهنگ هاي بي ارزش به جاي فرهنگ غني و اصيل ايراني، مايه شرمساري همه شده.
مشکل کجاست؟ مقصر کيه؟
جوونا يا بزرگ ترا؟
پدر و مادرا در زندگي جوونا چقدر نقش دارن و اثر مي گذارن؟ فقط بايد امر و نهي کنن: «کجا بودي؟ کجا رفتي؟ چرا رفتي؟ با کي رفتي؟ چکار کردي؟» يا فقط بايد جوون رو درک کنن و هر چي خواست براش فراهم کنن؟ اصلاً چرا جوونا از نگراني ها و دلواپسي هاي والدينشون ناراحت مي شن؟ مگه چه اشکالي داره که پدر و مادر، مراقب جووناشون باشن؟ آخه مگه مهربون تر و دل سوزتر از پدر و مادر هم مي شه پيدا کرد؟ اصلاً اين همه مراقبت و نگراني پدر و مادرا لازمه؟ چرا جوونا دوست دارن، حرف ، فقط حرف خودشون باشه؟ چرا حرف هيچ کس ديگه اي رو قبول نمي کنن و خودشون رو علامه دهر مي دونن؟ اصلاً چرا اعضاي خانواده، مشکلاتشون رو با هم در ميون نمي ذارن تا مرز اين دو تا نسل از بين بره و بتونن همديگه رو بهتر درک کنن؟
فکر کنم، تقريباً همه تونستن موضع مقاله رو حدس بزنن، ما داريم در مورد تفاوت بين دوگروه سني صحبت مي کنيم؛ گروه هاي سني که از اونا به عنوان نسل جديد و قديم ياد مي شه.
بله، موضوع بحث ما شکاف نسل هاست.
شايد همه شما بارها و بارها اين تعبير رو شنيده باشيد، يا اين موضوع حتي کلافه تون کرده باشه.
شما کدوم طرف اين شکاف قرار داريد؟
به نظر شما چطوري مي شه اين شکاف رو پرکرد؟
جوونا با تجربياتي که به دست مي يارن نگرش خاصي به دوره خودشون پيدا مي کنن. اين نگرش، رفتار، عقايد و ارزش هاي هر شخصي را شکل مي ده. در واقع، بين رفتارها و عقايد و عواطف و نگرشاي آدماي هر نسل ، يا بهتر بگيم پدر و مادرا و فرزندا، يه تفاوتي وجود داره. اين تفاوت همون مسئله شکاف نسل هاست که حتماً تا حالا خيلي به گوشتون خورده، مسئله شکاف نسل ها اولين بار در دهه 60ميلادي، درکشورهاي غربي مطرح شد از نظر لغوي، شکاف نسلي به معناي «بريده شدن و منفرد گشتن از دوست يا کسي است. » (3) در فرهنگ نامه آکسفورد، شکاف نسلي، اختلاف در نگرش يا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعريف شده (يعني همون دو نسل) که موجب درک نکردن متقابل مي شه.(4) به تعبير ديگه، شکاف نسل ها ، فاصله تولد والدين با تولد فرزندانه که معمولاً اين فاصله، سي ساله گرفته مي شه؛ يعني سه نسل در صد سال يا يه قرن.(5)
تعريف هاي کارشناسانه
روي يک لوح سنگي که از تمدن هاي قديم به دست اومده، نوشته شده بود نسل جوون ما، نسلي نظام گسيخته است و نظام گسيخته عمل مي کنه؛ اين مسئله ممکنه تمدن ما رو به باد بده. ولي اميدواريم که اين طوري نشه.(8)
مفهوم شکاف نسلي، به چگونگي تداوم فرهنگي جامعه اي، از نسلي به نسل ديگه مربوط مي شه. اگر در فرآيند اجتماعي کردن جوونا، فرهنگ جامعه تا حد مطلوبي از نسلي به نسل ديگه منتقل بشه، و باز توليد فرهنگي به بهترين شکل انجام بگيره، ميزان اشتراک فرهنگي دو نسل بالا مي روه و اختلاف فاحشي بين اونا به وجود نمي ياد. در اين صورت، بين دو نسل جديد و قديم، تفاهم برقرار مي شه و نسل جديد گرفتار بحران هويت نمي شن. در مقابل، اگر فرآيند اجتماعي کردن، به علل داخلي و خارجي دچار مشکل بشه و ناقص صورت بگيره؛ يعني فرهنگ جامعه، درحد مطلوبي به نسل بعد انتقال پيدا نکنه، تداوم فرهنگي جامعه دچار مشکل مي شه و بين نسل جديد و قديم شکاف مي افته. (9)
همون طور که گفتيم پديده شکاف نسل ها، حاصل دگرگوني در اوضاع جهانه و به طور طبيعي بين نسل ها اتفاق مي افته.کشورهايي در اين فرآيند، دچار مشکل مي شن که از فرهنگ ديني و ارزشي خودشون دور هستن و روند تغييرات در اين کشورها، در يه سطح نيست. اين در بعضي کشورها مثل کشور عزيز ما، ايران، به سرعت، و در بعضي کشورها مثل هند و چين، به آرومي اتفاق مي افته. البته در کشور ما هم تغييرات در همه جا يکسان نيست. و در بخش هايي که از نظر ساختاري قدمت چنداني ندارن، بيشتره. جوون ايراني، امروز سعي مي کنه ديگه سنتي زندگي نکنه؛ مي خواد مدرن باشه، مدرن فکر کنه، مدرن حرف بزنه، مدرن غذا بخوره، مدرن استراحت کنه، مدرن تفريح کنه و به طور کلي مدرن زندگي کنه؛ مدرن مدرن. عينک هاي دودي رنگ و وارنگ، ماشين هاي مدل بالا، موهاي فشن، لباسهاي پاره، و استفاده از کلمات انگليسي به جاي فارسي، نمونه هايي از اين مدرن شدنه .
جوون امروزي، ديگه از ارزشا و سنتاي خونواده تأثير نمي گيره. نسل امروز، با مجله، روزنامه، راديو، تلويزيون، ماهواره و اينترنت بزرگ شده و بيشتر ارزشا، فرهنگا و هنجاراي خودشو، از رسانه مي گيره. رسانه ها هم، موتور تغيير دادن ارزش هاي جوامع سنتي، و ورود به جامعه مدرن هستن. رسانه ها مي تونن سنت گرايي رو ترويج بدن يا برعکس.
برمي گرديم به يه قرن پيش، يه مغازه قلم زني در اصفهان روتصور کنيد؛ پدربزرگ، پدر و نوه، در يه حرفه با هم کار مي کردن. اگه ابتکاري از طرف نوه بود، پدربزرگ حمايت مي کرد؛ و اگر پدربزرگ فني رو بلد بود، نوه اون رو به بهترين صورت عملي مي کرد. خلاصه، همه دست به دست هم مي دادن تا پيشرفت کنن و روز به روز هم بيشتر پيشرفت مي کردن.
اما چي شده که امروز بين دو نسل، اين همه مشکل وجود داره، چه برسه به سه نسل؟ در بعضي مناطق کشور، هنوز هم اين سه نسل با هم زندگي مي کنن و هيچ مشکلي هم ندارن، اما وقتي به گوشه اي از پايتخت مي رسيم، به طبقه اي برمي خوريم که به دليل فقدان فرهنگ ديني و ملي، با فرهنگ بيگانه و وارداتي انس گرفته و باورهاش، نه هفته به هفته و ماه به ماه، بلکه روز به روز با هم تفاوت مي کنه. هر سال هم فقط چهار فصل داره، ولي بعضي از جووناي امروزي، روز به روز تغيير مي کنن. رنگا، شکلا، گويشا ، تفکرا و باورا براي اين قشر، فقط وسيله براي خودنمايي شده.
واقعاً کسي که نتونه فرهنگ اصيل خودشو ياد بگيره، چطور مي تونه به نسل آينده ياد بده؟ نسلي که بعد از گذشت دو دهه و اندي از دفاع مقدس، امروز اين طوري دست مايه مدهاي عجيب و غريب مي شه، چطوري مي تونه پايه گذار فرهنگ فردا باشه؟
اگر از جوون دهه شصت تعريف و تمجيد مي شه، براي اينه که باور ديني و ملي داشت؛ نسبت به خدا، دين ، وطن، ارزش هاي ملي و فرهنگي ، خانواده، و هم وطنش احساس مسئوليت مي کرد. همينا، از اون براي جوون امروزي اسطوره ساخت. اونا که از ملکوت سرازير نشده بودن؛ توي همين شهرا زندگي مي کردن، پس چرا بين جوون ديروزي و جوون امروزي اين قدر تفاوت وجود داره؟ اگه پيشرفته اينه که روز به روز به سمت زندگي مدرن تر پيش بريم، پس چرا جوون امروزي زندگي مطلوبي ندارد؟
واقعيت اينه که اگه علم پيشرفت مي کنه، فرهنگ رفتاري هم بايد پيشرفت کنه. چي شده که امروز، در فرهنگ، رتبه جوونا داره به صفر مي رسه، حالا خدا رو شکر هنوز به منفي نرسيده!
در تعريف از فرهنگ مدرن، امروز پسامدرن، «به روز بودن» تعريف مي شه و اين «به روز بودن»؛ يعني رفتاراي خشن، حرفاي نامربوط امروز و.... بين پدر و مادر و بچه ها اون قدر اختلاف نظر وجود داره، که حتي نمي تونن حرف هم رو بفهمن.
شکاف نسل ها، متفاوت شدن انديشه ها و نتايج اون، در همه خانواده ها يکسان نيست. ما از تعاريف زير براي نشون دادن اين تفاوت استفاده مي کنيم:
گروه اول: تاريک در تاريک:
خانواده هايي هستن که پدر و مادر، رفتار درستي با فرزنداشون ندارن و به جاي حل کردن مشکلات بچه ها و درک احساسات و هيجان ها شون، به بدترين شکل با اونا برخورد مي کنن. اين برخورد، حتي گاهي شامل تنبيه جسمي يا به اصطلاح کتک زدن مي شه. فرزندان چنين خانواده هايي، هميشه به دنبال آرامش در مکان هايي غير از خونه هستن و براي بهتر کردن زندگي شون، به جاي تفريح هاي سالم، به خشونت و مواد مخدر و انواع پارتي ها رو مي يارن. اين جوونا علاوه بر اينکه گذشته تاريکي داشتن، آينده شون رو هم تيره تر مي کنن.
گروه دوم: تاريک در روشن:
گروه سوم: روشن در تاريک:
گروه چهارم: روشن در روشن:
پي نوشتها:
1. نک: انعام: 151.
2. نک: لقمان: 15.
3. محمد منصور نژاد، مقاله «شکاف وگفتگوي نسل ها برايران»، ص191.
4. سعيد معيد فر،«شکاف نسلي يا گسست فرهنگي- بررسي شکاف نسلي درايران»، نامه علوم اجتماعي، ش 24، ص56.
5. علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، ص 267.
6. دکتر علي اصغر کاکو جويباري، مفاهيم بين نسلي ، بازتاب (www.hawzah.com)
7. بنجامين اسپاک، پرورش فرزند در عصر دشوار، ص259.
8. مرتضي منطقي، جوان وبحران اجتماعي ،تجربه غرب وايران ( (www.hawzah.com)
9. محمد حسين پناهي، «شکاف نسلي موجود درايران و اثر تحصيلات برآن»، فصلنامه علوم اجتماعي دانشکده علوم اجتماعي، پاييز 1384،ش 17، ص2.
/ن