چه گوارا ( چگوارا ) (2)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون
منبع : راسخون
کنگو
با جمال عبدالناصر
پرتره به یادماندنی
چه گوارا در ۳۷ سالگی در کنگو سال ۱۹۶۵
هدف چه گوارا صادر کردن انقلاب کوبا بوسیلهٔ تربیت دادن جنگجویان محلی سیمبا در مکتب مارکسیست و نظریه فوکو و استراتژیهای جنگی پارتیزانی بود.
اعدام
چه به قاتل خود می گوید من می دانم تو برای کشتن من آمده ای مرا بکش تو یک مرد را می کشی. جلاد پس از شنیدن این جمله خجالت می کشد و سپس شروع به تیر اندازی با یک مسلسل نیمه اتوماتيك می نماید او ابندا ساق پای چه را هدف قرار می دهد و سپس دستان وی را در این هنگام چه بر روی زمین می افتد و دست خود را گاز می گیرد ( برای جلوگیری از گریه ) در نهایت جلاد تیری به گردن و سینه چه میزند. به جلاد توصیه گردیده بود که تیری به سر وی شلیک نکند تا به نظر آید وی در درگیری کشته شده است. بقایای جسد چه گوارا در ۱۹۹۷ (میلادی) پیدا شد و به کوبا انتقال یافت. در سانتا کلارا بنای یادبودی برای او ساخته شدهاست. وی در این شهر در جریان جنگهای انقلابی کوبا پیروزیهای شگرفی آفریده بود. فیدل کاسترو میگوید: در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا...
حكومت ديكتاتوري بوليوي جنازه او و همرزمانش را به شكلي مخفيانه در محلي نامعلوم مدفون كرد ، 30 سال پس از اين واقعه در سال 1997 يكي از افسران اسبق ارتش بوليوي كه در دفن چگوارا نقش داشت در بستر مرگ محل دفن او و يارانش را فاش ساخت . به همين مناسبت ؛ صدها هزار تن از مردم كوبا طي مراسمي در " سانتاكلاراي كوبا " گرد آمدند و نسبت به ارنستو و همرزمانش اداي احترام كردند .
جلاد چه گوارا « ماریو تران » در سال 2006 به بیماری آب مروارید دچار شد و در یک بیمارستان در کوبا مداوا گردید. پسر وی در مصاحبه با روزنامه Santa Cruz de la Sierra این گونه بیان داشت: 4 دهه از زمانی که پدرم کوشید تا یک رویا را نابود کند گذشت، و چه بازگشت و نبرد دیگری را برد. او به ماریو تران پیر چشمهایش را برای دیدن رنگ آسمان و جنگلها و خنده نوه هایش هدیه داد.
متن نامه خداحافظی ارنستو با پدر و مادرش
پدر و مادر عزیزم
حدود ده سال پیش نامه ی خداحافظی دیگری برای شما نوشته بودم.تا جایی که یادم مانده است در آن نامه شکایت کرده بودم که سرباز و پزشک خوبی نبوده ام .آن نامه را دیگر دوست ندارم.من سرباز بدی نیستم.
هیچ چیزی عوض نشده است جز آنکه بر آگاهی من افزوده شده . من آگاه تر شده ام مارکسیسم من ریشه دوانده و پالوده شده است . مبارزه ی مسلحانه را تنها راه رهایی مردمی می دانم که در راه آزادی مبارزه می کنند و بر اعتقاد خود پافشاری می کنم . شاید بسیاری مرا ماجراجو بدانند که هستم.فقط یک فرق کوچک دارم:برای اثبات حقانیت خود از جانم مایه می گذارم.
شاید این آخر کار باشد من البته به دنبال آن نیستم اما جزو احتمالات منطقی یکی هم این است . اگر چنین باشد شما را از دور می بوسم . خیلی دوستتان دارم فقط نمی دانم علاقه ام را چگونه نشان دهم .من در عمل خود راسخ وپای بند هستم و فکر می کنم که گاهی مرا درک نمی کنید . درک من آسان نیست اما لطفا مرا باور کنید همین امروز.
حالا اراده ای دارم که با شوق هنرمندانه ، پاهای لرزان و سینه های خسته را جلا می می دهد.این کار را خواهم کرد.
گاهی به این سرباز کوچک قرن بیستم فکر کنید.
فرزند خلف
اشعاري از چگوارا
شادی و امید
به ياد می آورم
اميد به آينده
اندوه آدمی را می شويد.
همه چيز
در حال تکامل است،
قاعده قصه همين است
حلاوت حيات و
ترانه هستی
همين است.
به ياد می آورم
انگار همين ديروز بود
آسمان هاوانا آبی بود
برای کارگران
از رهايی دربندماندگان سخن می گفتم.
حالا
اينجا
باران از سفر بازمانده
زمين، شسته
شوق، کامل
دامنه ها، سرسبز
و شادمانی
مشغول زری بافی لحظه به لحظه زندگی ست.
و اين همه
زير نورِ ولرم آفتاب و
آواز پرنده می گذرد.
شکوه آدمی
حلاوت حيات
ترانه هستی... !
هستی همين است و
قاعده قصه همين!
کلمه نجات
می توانستم شاعری باشم
نوحه سرای گذشته های مرده
گذشته های دور
گذشته های گيج.
اما تا کی... ؟
از امروز گفتن و
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما می خواهيم
از امروز و از اندوه آدمی بگوييم
و غفلتی عظيم
که آزادی را از شما ربوده است.
می توانستم شاعری باشم
بی درد، پرافاده، خودپسند،
پرده بردار پتيارگانی
که بر ستمديدگان ترس خورده
حکومت می کنند.
می دانم!
گلوله را با کلمه می نويسند،
اما وقتی که از کلمات
شقی ترين گلوله ها را می سازند،
چاره چريکی چون من چيست؟
کلمات
راهگشای آگاهی آدمی ست
و ما نيز
سرانجام
بر سرِ معنای زندگی متحد خواهيم شد:
کلمه، کلمه نجات!
مردم
ترانه ای از اين دست می طلبند.
جملاتي از « چه»
دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم!
میراث چهگوارا
چهل و سه سال بعد از اعدام چه گوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحثهای ادامهدار در جهان است. خیلی از صاحبنظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام میبرد و او را الهامدهندهی آزادی برای تمامی کسانی میداند که آزادی را دوست دارند، همچنين ژان پل سارتر هم وی را روشنفکر میدانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد میکرد. چه گوارا یک قهرمان ملی دوستداشتنی برای کوبائیان باقی میماند و تصاویر وی روی سکههای فلزی کوبایی را زینت دادهاست و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز میکنند که: ما نیز مثل چه خواهیم شد. ترانه آستا سیمپره که به یاد او ساخته شده از ترانههای محبوب است و به چند زبان اجرا شده است. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر میسپارند موزههای بیشماری از چه کشور را پر کردهاست و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمهی برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویاییها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و میپرستند.
مجسمه یادبود چه گوارا. بولیوی.این تصویر در مکان مرگ چه گوارا گرفته شدهاست. مدرسهای که در آن کشته شد به موزهای تبدیل شده است که در اطراف این موزه تعداد زیادی مجسمه و نقش های بر دیوار برای بزرگداشتش بنا شده است.
چه ؛ رئیس بانک مرکزی کوبا
« چه » در يك نگاه
نام کامل: ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
Ernesto Rafael Guevara de la serna
زادروز: ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸
زادگاه: در روساریو استان سانتا فه، آرژانتین
تاریخ مرگ: ۹ اکتبر، ۱۹۶۷
محل مرگ: لا ایگوئرا، بولیوی
دین: آتئیست
جناح سیاسی: جنبش ۲۶ ژوئیه
همراه با خروشچف
کتاب خاطرات موتور سیکلت، نوشته چه گوارا، ترجمه تبسم آتشین جان، نشر نقره
روزنامه سیروان
کتاب خاطرههای جنگ انقلابی اثر چه گوارا،ترجمه قاسم صنعوی، نشر آذین
Fa.wikipedia.org
Vr1.mihanblog.com
delche.blogfa.com
njavan.ir
/ن