طرح مسأله و ضروت بحث
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از شهادت حضرت امام علی علیه السلام در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت. درباره دوران زندگی مظلومانه و مقام و جایگاه این امام همام از منظر منظر قرآن، سنّت و کلام بزرگان و علما کمتر پرداخته شده است.لذا در این نوشتار، جستاری کوتاه در زندگی بابرکت و مظلومانه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام از ولادت تا رحلت و وقایع بعد از رحلت آن حضرت داریم.
زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام در یک نگاه
حضرت حسن بن علی علیه السلام، امام دوم از ائمه اثنی عشر علیهم السلام و چهارمین معصوم از چهارده معصوم علیهم السلام و ارشد فرزندان حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام، یکی از پنج تن آل کساء و سبط اکبر رسول الله صلّی الله علیه و آله است. زادگاه شریفش مدینه و زمان تولدش بنا به قول بیشتر مورخان در روز سه شنبه نیمه ماه رمضان سال سوم هجری در دوران نبی اکرم صلّی الله علیه و آله است.(1)ابن اثیر می نویسد: حسن نامی است که در عرب جاهلیت تا آن روز سابقه نداشت و کسی آن را نمی شناخت.(2)
کنیه امام «ابا محمد» است که جدّ بزرگوارش برای او قرار داد.(3)
القاب: سید و سبط اکبر مهم ترین لقب های امام حسن علیه السلام است.(4)
دیگر القاب: تقی، طیّب، ولیّ، امین ، حجت، بِرّ، مجتبی، زاه.(5)
قابله امام حسن علیه السلام «سَلمی» دختر عمیس خثعمی همسر حمزه سیدالشهداء بود.(6)
امام حسن علیه السلام علاوه بر مادر، از ام الفضل (لُبابه) همسر عباس عموی پیامبر صلّی الله علیه و آله نیز شیر خورده است. قُثم بن عباس و امام حسن علیه السلام برادر رضاعی همدیگر شمرده می شدند.(7)
شیخ مفید رحمه الله می نویسد: امام حسن علیه السلام از نظر آفرینش، هیأت جسمانی، روش و منش، شبیه ترین کس به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود.(8)
نقش نگین امام حسن علیه السلام را «حَسبِی الله» و بعضى «اَلعِزَّةُ لِلّهِ» روایت کرده اند.(9)
به گفته مدائنی: امام حسن علیه السلام هر روز صبح بعد از نماز با طلوع آفتاب در محراب عبادت می نشست و از طلوع آفتاب تا ظهر جوابگوی گرفتاری های مردم بود.(10)
امام حسن علیه السلام، بیست و پنج سفر برای اعمال حج از مدینه منوره به مکه معظمه عازم شدند که بعضی از آنها را با پای پیاده طی کردند(11) و سه مرتبه، تمام اموال خویش حتی کفش هایش را در راه خدا بین فقرا تقسیم کرد.
امام حسن حسن علیه السلام در قرآن، سنّت، کلمات بزرگان و علماء
1. امام حسن علیه السلام در قرآن
آیاتی در شأن اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسن علیه السلام نازل شده است که به گوشه ای از آن آیات اشاره می کنیم:1. آیه مباهله(12): «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»
2. آیه تطهیر(13): «... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»
3. آیات سوره دهر (انسان)(14): «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا»
4. آیه مودت(15): «... قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى ...»
۵. آیه اولی الامر(16): «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ...»
6. آیه شجره طیبه(17): «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»
«ای رسول ندانستی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت زیبایی مثل زده که اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است و شاخه های آن در آسمان است، همیشه به اذن پروردگارش میوه خود را می دهد.»
ابن عباس آورده است که فرشته وحی به پیامبر گرامی صلّی الله علیه و آله عرض کرد:
«اَنتَ الشَّجَرَةُ وَ عَلِیٌّ غُصنُهَا وَ فَاطِمَةُ وَرَقُهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ خُمرهَا»(18)
«ای پیامبر تو آن درخت پاکیزه هستی و علی شاخه آن و فاطمه برگ و بار آن و حسن و حسین میوه آن هستند.»
مرحوم کلینی رحمه الله به سند خویش از عمرو بن حریث نقل می کند که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه سئوال کردم، فرمودند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله اصل آن و امیرالمومنین علیه السلام فرع آن و امامان از ذریه او شاخه های آن و علم امامان میوه آن و شیعیان ایشان برگ های آن است؛ آیا در این فضلی و زیادتی نیست؟ عمرو بن حریث گفت: نه، امام فرمود: والله قسم هر مؤمنی که متولد می شود برگی به این درخت افزوده می گردد و هر مؤمنی که بمیرد یک برگ از آن می افتد.(19)
نکته: شجره ملعونه در قرآن
مفسران نقل می کنند که پیامبر گرامی صلّی الله علیه و آله در عالم رویا دید که بنی امیه بر روی منبر ایشان قرار گرفته اند، او از این موضوع سخت غمگین شد و این آیه(20) نازل شد: «... وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ ...»(21)
«ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بوده، و همچنین درخت نفرین شده را که در قرآن ذکر کرده ایم.»
این آیات حاکی از آن است که لعن افراد بدکار و بدکردار، یک عمل پسندیده و در حقیقت نوعی ابراز انزجار از اوست، البته اگر فردی انسانی لعن کند در عین اظهار انزجار، او را به نوعی نفرین کرده است.(22)
نکته: هیچ گاه خدا و پیامبر او، فردی را سبّ نکرده اند، ولی اشخاصی را لعن کرده، یعنی از عمکرد آنها اظهار انزجار و بیزاری نموده اند.
لعن در قرآن بیش از بیست و شش مورد آمده است از جمله: سورة نساء آیه ۹۳، سورة احزاب، آیه ۵۷.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله اشخاص و طوایفی را به صورت کلی لعن کرده اند از جمله: عمرو بن مره روایت می کند: حکم بن ابی العاص اجازه گرفت تا نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله مشرف شود، حضرت او را شناخته، فرمودند: اجازه دهید، برای او ماری است یا فرزندی – از - مار است. بر او و کسی که از صلب او بیرون آید لعنت خداست، جز کسانی که مؤمن باشند و آنها بسیار اندک هستند.(23)
دو جمله شنیدنی از تفتازانی:
١. چنانچه طعن، لعن، فاسق و گمراه دانستن صحابه، بدعت و خروج از دین است، چرا خود صحابه با شمشیر به جنگ یکدیگر رفته و با زبان خود هرگونه سخن ناپسند را جاری ساختند و این خود غیبت و طعن و لعن است.
۲. انگیزه جلوگیری از لعن یزید آن است که جواز آن موجب می شود که لعن او دامن کسانی را بگیرد که پیش از یزید بوده اند در صورتی که کسی در جواز و استحقاق آن شکی ندارند.(24)
۷. آیة لؤلؤ و مرجان(25): «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ * فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ»
«اوست که دو دریا را به هم آمیخت. میان آن دو دریا فاصله و حایلی است که هیچ یک بر دیگری تجاوز نمی کنند. پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را دروغ می شمارید؟ از آن دو دریا مروارید و مرجان برون می آید.»
عده ای از مفسران شیعه و سنی از جمله سلمان، سفیان ثوری و سعید بن جبیر ضمن شرح و تفسیر این آیات، روایت آورده اند که:
منظور از دو دریا، دریای ولایت و دریای عصمت و رسالت است که در وجود گرانمایه امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام پدیدار است و فاصله میان آن دو نیز وجود ارزشمند پیامبر صلّی الله علیه و آله است و لولو و مرجان عبارتند از امام حسن و امام حسین علیهما السلام.(26)
٢. امام حسن علیه السلام در احادیث پیامبر صلّی الله علیه و آله
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:«أمَّا الحَسَنُ فَإِنَّهُ ابنی و وَلَدی، و بَضعَةٌ مِنّی، و قُرَّةُ عَینی، و ضِیاءُ قَلبی، و ثَمَرَةُ فُؤادی، و هُوَ سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، و حُجَّةُ اللّه ِ عَلَى الاُمَّةِ، أمرُهُ أمری، و قَولُهُ قَولی، مَن تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنّی، و مَن عَصاهُ فَلَیسَ مِنّی؛
امّا حسن، او پسر من و فرزند من و پاره تنم و روشنایى چشمم و نور دلم و میوه قلبم است. او سرور جوانان اهل بهشت و حجّت خداوند بر امت است. دستور او دستور من، و گفته او گفته من است. از هر کس از او پیروى کند، از من است و هر کس نا فرمانیش نماید، از من نیست.»(27)
رسول الله صلّی الله علیه و آله در حال طفولیت امام حسن و امام حسین علیهما السلام کرارا می فرموده:
«اِبْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا، أَوْ قَعَدَا؛
این دو پسران من، امام هستند ایستاده یا نشسته.»(28)
این حدیث از مسلّمات است و ظواهر الفاظ آن حجت است.
۳. امام حسن علیه السلام در کلمات بزرگان و علماء
علامه کاشف الغطاء می نویسد:«کردار امام حسن علیه السلام کردار فرماندهی بود باتجربه و دانا و سرداری بصیر، او با سلم با دشمن خود جنگید و با صلح بر او غلبه کرد. آتش بنی امیه را فرو نشاند و رسوایی های آنان را بر ملا کرد و ننگین بودن آنان را برای تاریخ اسلام، ثابت نمود.(29)
روش صلح را امام حسن علیه السلام از صلح حدیبیه یعنی از سیاست جدش اقتباس کرده بود و روش پیامبر صلّی الله علیه و آله بهترین سرمشق است. در همان صلح حدیبیه برخی از خواص اصحاب، بر پیامبر صلّی الله علیه و آله اعتراض کردند، چنان که برخی از دوستان امام حسن علیه السلام، نیز در مورد صلح ساباط بر او اعتراض کردند. اما تصمیم مصلحانة امام علیه السلام سستی نگرفت و سینه او رنج اعتراض را تحمل کرد، چنان که رنج صلح را».
علامه شرف الدین نیز می نویسد:
«در نظر خردمندان عمیق، واقعیت فداکاری در روز «ساباط» از روز عاشورا ریشه دارتر است، شهادت روز عاشورا نخست «حسنی» است و در مرتبه دوم «حسینی»؛ زیرا این امام حسن علیه السلام بود که راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار کرد و نتایج آن را قابل عرضه ساخت.»(30)استاد محمدرضا حکیمی در کتاب الحیاة می نویسد:
«چون امام حسن علیه السلام و یاران او را قدرتی و امکانی برای ادامه جنگ نبود و نیروی برابری با آنان را نداشتند، برای دفع بیدادگری و تباهی موضعگیری دیگری اختیار کردند. امام علیه السلام می فرمود: کار را تسلیم کردم تا من و شما در میان ایشان باقی بمانیم، این را نمی شود گریز از تکلیف لازم اجتماعی در برابر طاغوت ها و گردنکشان به حساب آورد، بلکه آن تغییر موضعگیری برای ایستادگی و ثبات قدم است...پس موضعگیری که امام حسن علیه السلام در مقابل معاویه برگزید یک تغییر بر مبنای رزم آرایی (تاکتیکی) با حفظ هدف ها بود که یک تغییر برنامه ای در جنگ (استراتژیک) که به زیان هدف ها تمام شده باشد.»(31)
ابن حجر عسقلانی می گوید:
«هنگامی که حسن بن علی علیهما السلام از دنیا رفت، یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت (مروان بن حکم) در تشییع جنازه او گریه می کرد. امام حسین علیه السلام به او فرمود: تو با آن همه آزار و اذیت و مخالفت که در مورد برادرم روا داشتی، باز هم گریه می کنی؟ او گفت: من با کسی دشمنی می کردم که صبورتر و حلیم تر از این کوه ها بود.»(32)امامت و خلافت امام حسن علیه السلام
در همان روز شهادت پدر، مردم با حسن بن علی علیهما السلام بیعت کردند و حسن بن علی علیهما السلام به مسجد جامع رفت و خطبه ای طولانی ایراد کرد.(33)پس از سخنان امام حسن علیه السلام از اطراف و اکناف مسجد آواز برآمد که: «سَمِعنَا واَطَعنَا یا اَمیرالمؤمنین»(34)
قیس بن سعد بن عباده انصاری یار باوفای حضرت علی علیه السلام و فرمانده مورد اعتماد ارتش او، اولین کسی بود که با آن حضرت بیعت کرد. چهل هزار نفر لشکریان عراق که سوگند هم پیمانی با امام علی علیه السلام را تا سر مرگ یاد کرده بودند، با کمان آمادگی با امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه جدید بیعت کردند.(35)
نکته مهم: در جریان بیعت با امام حسن علیه السلام کسانی که بر جنگ با معاویه اصرار داشتند، بر آن بودند تا در شرایط بیعت، جنگ با معاویه را نیز بگنجانند، به این معنا که بر سر جنگ با معاویه بیعت می کنیم.
امام حسن علیه السلام حاضر به پذیرش این شرط نشد و فرمود: با آنها بیعت می کند به این شرط که با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس به مسالمت و صلح برخورد کرد، با مسالمت برخورد کنند.
بنا به اکثر مآخذ موجود، از همه کسانی که حاضر بودند با تصریح بر این مطلب، سوگند هم پیمانی گرفته شد. پس از پایان بیعت، دوران حکومت امام حسن علیه السلام آغاز شد. آغاز امامت و خلافت امام حسن علیه السلام در روز بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری است.
امام حسن علیه السلام از نخستین روزهای خلافت با دشواری های زیادی روبرو بود. اصلی ترین مشکل، شام، و حاکم آن معاویه بود، موضوعی که از زمان امام علی علیه السلام هم چنان لا ینحل باقی مانده و هر لحظه دامنه فسادش بیشتر می شد.
تدابیر امام حسن علیه السلام در آغاز خلافت
1. برای نخستین بار در بیعت گرفتن از افراد، بیعت به شرط شنوایی و فرمانبری (اطاعت کامل) در جنگ و صلح وضع گردید.۲. پس از مراسم بیعت، امام حسن علیه السلام به تنظیم امور حکومت پرداخت و کارگزاران دولت را از افراد خوشنام و شریف و شایسته تعیین فرمود.
۳. حقوق جنگجویان را دو برابر کرد.(36)
۴. امام حسن علیه السلام دستور داد دو نفری را که برای معاویه در کوفه و بصره جاسوسی می کردند اعدام کنند، و با اجرای این حکم روح فتنه جویی که عناصر زیادی از مردم بصره و کوفه بدان گراییده بودند را سرکوب ساخت.(37)
5. با وجود اصرار زیادی که بیشتر اطرافیان و نزدیکان وی بر شروع جنگ داشتند، جنگ را به تأخیر انداخت.
6. با تبادل نامه ها و پیام های متعدد و بر ملا نمودن تناقضات شخصیتی معاویه، نقاب از چهره فریبکار او زدود و مردم را به نیت های پنهان او آشنا ساخت.
نکته: متن کامل مکاتبات بین امام حسن علیه السلام و معاویه را در منابعی چون الفتوح ابن اعثم کوفی (م ۳۱۴ ه)، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی (م ۳۵۶ ه) و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (م ۶۵۵ ه) می توان یافت.(38)
نکته: معاویه را باید نخستین برانگیزاننده احساسات قبیله ای در تاریخ اسلام بدانیم. او می دانست نام پدرش و خودش هر دو با سوابق ننگین برای مسلمانان روشن است. در نامه هایش به امام حسن علیه السلام از ابویکر و عمر و ابوعبید، جرّاح حرف می زد و مخالفت اهل بیت علیهم السلام را با بیعت ابوبکر به رخ امام حسن علیه السلام می کشید.
شهادت امام حسن علیه السلام
در نیم روز بیست و هشتم صفر، پیکر مقدس امام حسن علیه السلام را به غسلگاه بردند و به هنگام عصر جنازه ای برای تجهیز آماده شده بود. جنازه امام حسن علیه السلام را به سمت آرامگاه پیامبر بردند.مروان بن حکم که از موضوع اطلاع یافت، فریاد کشید چطور حسن را می خواهند در پهلوی پیامبر بخوابانند و عثمان مظلوم را که امیرالمؤمنین بود، در قبرستان جهودها به خاک سپردند. هرگز ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد.
بی درنگ گروهی نزدیک به هفتاد نفر از بنی امیه را با سلاح جنگ به همراه برداشت و جلوی ازدحامی را که با نعش امام حسن علیه السلام به سمت خانه رسول الله صلّی الله علیه و آله رفتند، گرفت.(39)
سعید بن عاص که والی مدینه بود، کسی نزد عایشه فرستاد تا پیش آید و از دفن امام حسن علیه السلام جلوگیری نماید. عایشه بر قاطر زین کرده مروان سوار گشته و با سرعت پیش می آمد و زمانی که از راه رسید، بی درنگ فریاد کشید: پسرتان را کنار ببرید، در خانه من جنازه ای دفن نخواهد شد و نمی گذارم به حرمت رسول الله تعدی شود.
امام حسین علیه السلام که تا این هنگام خاموش بود، فرمود: شما نمی گذارید حرمت رسول الله صلّی الله علیه و آله بشکند. تو و پدرت دیری است که این حرمت را شکسته اید.
این تو نبودی که پدرت را با عمر بن خطاب در کنار قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله به خاک سپرده ای و کسانی را پهلویش خوابانیدهای که دوستشان نمی داشت؟ پسر اگر در کنار پدرش بخوابد حرمت پدری می شکند، ولی این دو مرد که در کنار رسول الله صلّی الله علیه و آله دفن شده اند، حرمتش را نشکسته اند؟
سخنان سیدالشهداء علیه السلام عایشه را با صفوف بنی امیه به هم پیچید. ابوهریره نیز حضور داشت و گفت: حسن را از خانه جدش مرانید. عایشه دوباره فریاد زد: به خدا حسن حق ندارد در این جا دفن شود. او گفت: اینجا خانه من است و من چون حسن را دوست ندارم، مایل نیستم او را به خانه ام راه دهم.
عبدالله بن عباس نیز فریاد زد: ای عایشه! بر شتر سوار شدی و جنگ بصره را برپا کردی و بر قاطر سوار شدی و این فتنه را برانگیختی و اگر عمر تو کفایت کند بالأخره بر فیل هم سوار خواهی شد.
تو می خواهی نور خدا را خاموش کنی و با اولیای خدا بجنگی. برگرد، آن چه دیگران می خواستند انجام دادی و مأموریت خویش را به پایان رساندی، خداوند اهل بیت علیهم السلام را یاری خواهد کرد.
عایشه از خود خانه ای نداشت و این خانه رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود و او چون همسر رسول الله صلّی الله علیه و آله بود خانه را از شوهرش به میراث برده بود. ابوبکر و عمر نیز به اعتبار این که آن خانه، خانه عایشه است، یعنی ارثیه او از شوهرش است، دفن جنازه خود را در آن خانه بر خود، حلال شمرده اند.
اگر پیامبر صلّی الله علیه و آله از خود ارث به جا گذاشته و خانه میراث عایشه باشد، چگونه فاطمه ای که دختر رسول الله صلّی الله علیه و آله است، نمی تواند از پیامبر ارثی ببرد زیرا ابوبکر در جریان غصب فدک قسم خورد که محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله فرمود: «نحن معاشرَ الأنبیاء لا نورث ذهَباً ولافضّةً ولا داراً ولاعقاراً» (ما گروه انبیاء در این جهان طلا و نقره و خانه و زمین به میراث نمی گذاریم).
آنان این حدیث را جعل کردند، چون نوبت به عایشه رسید آن را از یاد بردند و خانه رسول خدا صلّی الله علیه و آله را میراث عایشه شمردند.
صغر بصری نیز عایشه را مخاطب قرار داده و چنین سروده است:
ویوم الحسن الهادی، على بغلک أسرعت *** ومانست ومانعت وخاصمت وقاتلت
وفی بیت رسول الله، بالظلم تحکّمت *** هل الزوجة أولى بلمواریث من البیت
لک التّسع من الثمن بالکلّ تحکّمت *** تجمّلت تبغّلت ولو عشت تفیّلت(40)
در روز تشییع و دفن امام مجتبی علیه السلام بر استر سوار شدی، بر خود غرور کردی و مانع دفن او در حرم نبوی شدی و دشمنی خود را اثبات کردی و جنگیدی.
و در خانه پیامبر صلّی الله علیه و آله به ستم و زورگویی پرداختی، آیا همسر در ارث بردن از دختر اولی و سزاوارتر است.
سهمیه نو از ارث پیامبر صلّی الله علیه و آله (از اموال منقول) یک نهم از یک هشتم بود ولکن تو با ستم و زورگویی همه اش را گرفتی و تصاحب کردی. یک روز سوار بر شتر گشنی و امروز سوار بر استر شدی (فساد و خونریزی نمودی) و اگر اجل مهلت دهد و عمر بیشتر کنی، بر فیل هم سوار خواهی شد.
مردم به دو گروه تقسیم شدند. گروهی جانب عایشه را گرفته و جمعی جانب بنی هاشم را و نزدیک بود که قتال به وقوع انجامد؟ ناگهان سیدالشهداء علیه السلام خود را در میان این دو گروه انداخت و فریاد زد: سوگند به خدا اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پای جنازه اش به اندازة شیشه حجامت، خون ریخته شود، می دیدید چگونه شمشیرهای الهی از نیام بیرون می آمدند و دمار از روزگار شما برمیآوردند. شما همان هایی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط فی مابین را باطل ساختید.(41)
و بعد به عایشه گفت: هدف ما دفن این جنازه مطهر در مرقد رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نبود. برادرم وصیت کرده بود که جنازه اش را با شرف تربت رسول الله صلّی الله علیه و آله مشرف سازم.
آنگاه امام حسین علیه السلام سر جنازه را از مسجد رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به سمت «بقیع غرفه» برگرداند و جسد برادر عالی گهر خود را بنا بر وصیت، پس از خواندن نماز در کنار جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپرد.(42)
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، جستاری کوتاه در زندگی بابرکت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام از ولادت تا رحلت آن حضرت داشتیم و جایگاه و مقام این امام همام را از منظر قرآن، سنّت و کلام بزرگان و علما اشاره نمودیم و با بیان مختصر، به تدابیر حکیمانه امام حسن علیه السلام در آغاز خلافت و پذیرش صلح با معاویه که به جهت حفظ شیعه بود و وقایع بعد از رحلت ایشان که نماینگر اوج مظلومیت آن حضرت هست اشاره نمودیم.پینوشتها:
1. طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۵۲ ؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۰. بنا به قول مشهور در نیمه رمضان سال دوم هجری، ر.ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۱ ؛ تهذیب الاحکام شیخ طوسی رحمه الله، ج 6، ص ۳۹2. اُسد الغابه، ج ۲، ص 11
3. کشف الغمّه فی معرفة الائمه، ج ۲، ص 81 و ۸۶
4. همان، ص 86
5. منتهى الآمال، ص ۳۰۷
6. کشف الغمّه فی معرفة الائمه، ج ۲، ص 85
7. همان، ص 92
8. ارشاد، ج ۲، ص ۳۴۷
9. اعیان الشیعه، ص ۳۰
10. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۱
11. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹
12. سوره آل عمران، آیه 61
13. سوره احزاب، آیه ۳۳
14. سوره دهر، آیات ۵ تا 12
15. سوره شوری، آیه ۲۳
16. سوره نساء، آیه 59
17. سوره ابراهیم، آیه ۲4
18. الفردوس، ج ۱، ص ۵۲ و ۱۳۵
19. تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۹۱
20. سوره اسراء، آیه 60
21. تفسیر الدر المنثور، ج ۴، ص ۱۹۱
22. مستدرک، ج 4، ص 48
23. تاریخ دمشق، ج ۷، ص 2۶۸ ؛ کنز العمّال، ج 11، ص ۳۵۷، ح ۳۱۷۲۹
24. شرح مقاصد، ج ۴ و ۵، صص 311-310
25. سوره الرحمن، آیات ۱۹ تا ۲۲
26. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۴ ؛ تفسیر الدر المنثور، ج 6، ص ۱۴۲ ؛ تفسیر برهان، ذیل آیات شریفه
27. المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص ۱1۰ ؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، ص 10
28. مسند احمد بن حنبل، مناقب خوارزمی، الصواعق المحرقه، ص 112
29. امام در عینیت جامعه، ص 111
30. همان
31. الحیاة، ج 2، ص 322
32. تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۵۹
33. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 141
34. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۰ ؛ الفتوح، ص 755
35. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۸۳۸
36. جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 27
37. ارشاد ج ۲، ص ۳۴۹
38. تشیع در مسیر تاریخ، ص ۱۲۳
39. رک: جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص 44
40. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص ۵۰ و 51
41. ارشاد، ج 2۳، ص ۳۶۰
42. الفتوح، ص ۷۹۱
منبع: درسنامه اربعین، مجید جعفرپور، قم: بیت الاحزان، چاپ سوم، 1391ش، صص 212-199.