چالش انديشه دينى و سكولار در عصر رضا شاه (1)
نويسنده:محمدجواد نوروزى
مقدّمه
تجدد و سكولاريسم سياستى بود كه در كشور همسايه ايران نيز از سوى آتاتورك اجرا و اعمال گرديده بود، اما تمايز دو كشور ايران و تركيه در آن بود كه سكولاريسم در تركيه موفق گرديد و همه مقاومتها را از ميان برداشت، ولى در ايران با توفيق قرين نشد. در اين زمينه مىتوان عوامل مختلفى را برشمرد كه مجال ديگرى مىطلبد.
به طور كلى، از دوران مشروطيت تا كودتاى رضاخانى و پس از آن شاهد جريانهاى فكرى مختلفى بوديم. نهضت مشروطيت كانون تلاقى سه جريان فكرى بود كه در نهايت منجر به موفقيت جريان منوّرالفكرى گرديد.
شكست نهضت مشروطيت و عدم دستيابى جامعه به اهداف اوليه نهضت از يك سو و دامنه جنگ جهانى اول در ايران زمينه را براى كودتاى رضاخانى مهيا كرد. قيامها و شورشهاى منطقهاى كه پيش از جنگ اول جهانى رخ داد، سرانجام با كودتاى 1921 (سوم اسفند 1299) رضاخان و سپس استقرار سلطنت پهلوى در سال 1304 (1926) به يك ثبات نسبى انجاميد.
ويژگى اصلى تحولات ايران در عصر رضاخان، مبتنى بر اعمال سياستهايى در جهت نوسازى است. نوسازى در اين دوران در قالب سكولاريسم (جدايى دين از سياست) صورت گرفت. اين امر شامل تشكيل دادگاههاى مدرن، قوانين مدنى جديد، نظام آموزشى نوين، تشكيل ارتش مدرن، كشف حجاب زنان و... بود. اين اقدامات نشاندهنده تلاش رضاشاه براى بازسازى ايران بر مبناى تصويرى بود كه از غرب در ذهن داشت. علىرغم تلاشهاى رضاخان در توسعه و رشد اقتصادى، ساختار سياسى حكومت رضاشاه همچنان سنتى باقى ماند. جامعه فاقد
نهادهاى سياسى دمكراتيك بود و مجلس ملى در آن نقش صورى داشت و احزاب و گروهها در آن نقشى نداشتند و همچون دوران قاجاريه حكومت ايران حكومت شخصى بود. در بخش اجتماعى نيز علىرغم تلاش در جهت توسعه صنعتى، دگرگونى عمدهاى در جامعه رخ نداد. در پايان اين دوره بخش روستايى، عشايرى بدون تغيير عمدهاى 77% جمعيت و بخش شهرى 23% از جمعيت را شامل مىشدند.(1)
با توجه به آنچه گفتيم هدف ما در اين نوشتار تبيين اين پرسش اساسى است كه: عامل اصلى ناكامى رضاخان در اعمال سكولاريسم در ايران چيست؟
و در پاسخ به پرسش يادشده، فرضيه نوشتار عبارت است از اينكه «رواج انديشه شيعى در ايران عامل اساسى ناكامى سكولاريسم در ايران توسط رضاشاه است.»
در راستاى بررسى فرضيه تحقيق ضرورى است در سه محور اساسى، مباحث را پى بگيريم:
الف. انديشه شيعى در ايران، شاخصهها و كار ويژهها؛
ب. سكولاريسم، مفهوم، روند شكلگيرى و ويژگىهاى آن؛
ج. سياستهاى رضاخان در اعمال سكولاريسم و واكنش انديشهوران شيعى در قبال آن.
ويژگى انديشه شيعى
در تاريخ معاصر حاكميت استبداد و حضور محسوس غربيان موجب اهميت يافتن مباحث سياسى در ميان مسلمانان گرديده است. اين امر بدان معنى نيست كه شيعيان در گذشته نسبت به مسائل سياسى و سرنوشت خود بىتفاوت بودند، بلكه چنانچه مرحوم عنايت نيز اشاره مىكند، مسائلى گوناگونى نظير حضور غربىها در جهان اسلام، مسئله انرژى و خطر سلطه بيگانگان موجب ذهنيت بيش از پيش سياسى مسلمانان گرديده است.(3) اين نوشتار درصدد بررسى ابعاد انديشه سياسى اسلام در تاريخ معاصر و به ويژه عصر رضاخان مىباشد. مهمترين ويژگىهاى انديشه شيعى را مىتوان در محورهاى ذيل برشمرد:
1. بازگشت به اسلام و پيرايهزدايى از دين
رسوخ خرافهها در انديشه اسلامى يك عامل اساسى در جهت عقبماندگى جهان اسلامى است؛ چرا كه سابقه تاريخى جهان اسلام
نشانگر آن است كه اسلام در سدههاى نخست در حالى كه غرب در جاهليت قرون وسطى به سر مىبرد، تمدنى عظيم را در سده چهارم و پنجم به وجود آورد. عبده نيز ضمن تأكيد بر نقش خرافهها در عقبماندگى مسلمانان در تاريخ، به اين پرسش كه اگر اسلام دين عقلى و يگانگى است چرا مسلمانان دچار پراكندگىاند، ضمن ارائه تشبيهى به روشنگرى مىپردازد. وى مشكل جهان اسلام را به پزشكى تشبيه مىكند كه در گذشته دردهاى ديگران را درمان مىكرد، اما امروزه خود به مرضى دچار شده كه از آغاز درمان آن را داشت، اما نمىخواهد از دارويى كه در دسترس دارد شفا جويد، بلكه چشم به راه اجل و يا معجزه است.(8) كواكبى نيز استبداد را بزرگترين دشمن اسلام تلقّى و عامل انحطاط را در تقليد كوركورانه، متروك شدن اجتهاد و تعقل دينى مىداند و معتقد است مسلمانان به نهضتى نيازمندند كه اسلام را به جايگاه اوليه خود بازگرداند.(9)
2. اجتهاد
در عرصه حيات اجتماعى اجتهاد عامل اساسى تنظيم جامعه است كه براى اوضاع متحول و شرايط دايم در حال تغيير جامعه، كاركردهاى متناسب با زمان را ارائه مىكند. اجتهاد در زمان ائمه اطهار عليهمالسلام به شكلى نظاممند طرح گرديد و از آغاز عصر غيبت (329 ه.ق) از سوى عالمان واجد شرايط به اجرا درآمد. در برخى قرون به علت موانعى براى حضور فقه در عرصه حيات اجتماعى، فقيه تنها در عرصه حيات فردى پاسخگوى مسائل بود، ولى در برهههايى كه شرايط سياسى، اجتماعى مهيا گرديد(11) فقه در عرصههاى گوناگون خود را عهدهدار پاسخگويى به مسائل مىدانست.
در تاريخ معاصر بسيارى از مصلحان اهل سنت با توجه به نيازمندىهاى جهان معاصر و ضرورت موضعگيرى دين در قبال آن و نبود پيشينه براى آن رخدادها، لزوم به كارگيرى مكانيسم اجتهاد را گوشزد نمودهاند. اقبال لاهورى به تعبير شهيد مطهرى، اجتهاد را موتور حركت اسلام برمىشمرد و از تز اجتهاد دفاع مىكرد.(12) عبده نيز از اصل اجتهاد پشتيبانى مىكرد.(13)
3. جامعيت دين
امام خمينى در تبيين جامعيت دين معتقد است كه اسلام براى همه مسائل موردنياز جامعه پاسخ دارد. وى در اينباره معتقد است: «آن روز كه در غرب هيچ خبرى نبود و در جهان اثرى از قانون نبود، خداى تبارك و تعالى به وسيله پيامبر اكرم قوانينى فرستاد كه انسان از عظمت آنها به شگفت مىآيد؛ براى همه امور قانون و آداب آورده است. همانطورى كه براى وظايف عبادى قانون دارد براى امور اجتماعى و حكومتى قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلامى يك حقوق مترقى و متكامل و جامع است. هيچ موضوع حياتى نيست كه اسلام براى آن تكليفى مقرر نداشته و حكمى درباره آن نداده باشد.»(15) بنا به عقيده شيعه، اسلام علاوه بر جامعيت از جاودانگى و جهانشمولى نيز برخوردار است. خطابات قرآنى عام بوده و مربوط به گروه و قوم خاص نيست. اسلام براى بشر آمده و خطابهاى قرآنى نيز عمومى است.(16)
با توجه به آنچه گفته شد مىتوان نتيجه گرفت:
1. اسلام دينى جامع است؛ به تعبير حضرت امام دعوتش به خصوص معنويات يا ماديات نيست، بلكه هر دو را در برمىگيرد و هدف از اسلام ساختن انسان در تمامى ابعاد وجودىاش است.(17)
2. شبهات مختلفى ممكن است به جامعيت دين وارد شود؛ يك شبهه، ناكارامدى دين در حل
معضلات و مشكلات است. استدلال اين افراد با توجه به تجربه تاريخى آيين مسيحيت و كليسا در قرون وسطى است كه مدعىاند تحمل معضلات و مسائل را ندارد. در مقابل، انديشهوران دينى همين انتقاد را به تفكر سكولاريستى وارد كردهاند كه علىرغم حاكميت چندين قرن در اروپا هنوز نتوانسته مسئله هويتهاى مختلف علمى را حل كند و نظام ارزش بنيادينى را پىريزى كند.(18) البته بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه تجربه ناكارامدى دين مسيحيت در قرون وسطى قابل تعميم به همه اديان نيست و ناكارامدى دين در قرون وسطى معلول عوامل متعددى است.
4. سازگارى علم و دين
5. پيوند دين و سياست
در قلمروشناسى دين نيز برخى بر اين باورند كه دين صرفا يك سلسله تعليمات اخلاقى و پند و اندرز است. در حالى كه انديشمندان اسلامى معتقدند كه دين مجموعهاى از قوانين حيات و برنامه فراگيرى است كه بر تمامى ابعاد زندگى پرتو افكنده كه هدف اساسى آن اقامه قسط(22) و گسستن زنجيرهاى اسارت و تأمين آزادى بشر است.(23) و طبعا نيل به اين اهداف تنها در گرو حكومت اسلامى است. بر اساس اين رهيافت، دين و سياست غيرقابل تفكيكاند و بر اساس معارف قرآنى پيامبرانى كه توفيق تشكيل حكومت داشتهاند در نشر دعوت خود موفقيت بيشترى در مقايسه با پيامبرانى كه در اين امر موفق نبودهاند داشتهاند.(24)
درباره رابطه دين و سياست به طور خلاصه توجه به نكات زير مناسب است:
1. اگر اسلام را دربردارنده اصول و فروع بدانيم، اصول اعتقادى شيعه با سياست در هم آميخته است. در اينباره توجه به جايگاه امامت ضرورى است. در حديثى آمده است كه: «ان الامامة منزلة الانبياء و وارث الاوصياء. ان الامامه خلافة اللّه و خلافة الرسول ان الامامه زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدين و عز المؤمنين.»(25) نتيجه آنكه، رفتار انسانى نشأت گرفته از باورهاى قلبى است؛ نمىتوان از سويى دم از مسلمانى زد و معتقد به اصول بنيادين اسلامى بود و از سوى ديگر، در منش و رفتار، قوانين حقوقى و انجام معاملات از دين تبعيت نكرد.(26)
3. گيپ، از مستشرقين معاصر، جلوههاى عملى جدايى دين از سياست را در گذشته تاريخى و دوران حاكميت بنىاميه جستوجو مىكند. وى حاكميت معاويه را مظهر و نماد اين انديشه دانسته و معتقد است كه وى در حكومتدارى از سنّتهاى يونانى روم شرقى الهام مىگرفت. وى در ادامه حاكميت قدرت نظامى در قرن چهارم هجرى را موجب جدايى عملى ايندو مىداند.(27) مرحوم عنايت نيز بر اين نكته تأكيد مىكند كه مسلمانان در بخش اعظم تاريخشان تحت حكومت رژيمهايى به سر بردهاند كه پيوند ناچيزى با آن هنجارها داشته و شريعت را فقط تا حدى رعايت مىكردهاند كه قدرت آنها در چشم مؤمنان مشروع جلوه كند.(28)
سكولاريسم
مفهوم سكولاريسم
«نخستين مغالطه علمانيه در نامى است كه بدان شهرت يافته است و به غلط به علم كه نيرومندترين قدرت قرن بيستم است انتساب پيدا كرده است. اين كلمه كه معمولاً به كسر عين تلفظ مىشود ترجمه ناروايى است كه يكى از مسيحيان سوريه در برابر كلمه سكولاريسم قرار داده است و حال آنكه تلفظ صحيح آن عَلَمانيه به فتح عين و لام است.»(30)
اين در حالى است كه عزيزالعظمه، ديگر نويسنده معاصر عرب، ضمن اشاره به ابهام اشتقاق واژه علمانيه، در نهايت ترجيح مىدهد علمانيه به كسر عين و مرتبط با واژه علم قلمداد گردد.(31) وبر سكولاريسم را به معناى جدايى جامعه دينى از جامعه سياسى مىداند، به گونهاى كه دولت حق اعمال قدرت در امور دينى را ندارد و كليسا نيز نمىتواند در امور سياسى دخالت كند.
با توجه به تعريف مزبور در تبيين مفهوم سكولاريسم، توجه به نكات ذيل مناسب است:
1. از سكولاريسم تعاريف گوناگونه ارائه شده است كه مىتوان گفت:
الف. برخى تعاريف ناظر به نتايج و مقاصد سكولاريسم است. مثلاً، يكى از اهداف سكولاريسم رهايى از سلطه كليسايى در شئون سياسى جامعه است؛ يعنى حاكميت سياسى از تأثير مستقيم و غيرمستقيم كليسا به دور مىباشد.(32)
ب. برخى ديگر از تعاريف ناظر به مبانى و مقومات فكرى سكولاريسم است. رفعت السعيد، نويسنده معاصر عرب، معتقد است كه سكولاريسم به كار بستن عقل است در فهم پديدهها و برخورد با آنچه كه محيط پيرامون ما را در برگرفته است.(33) و حليم بركات مهمترين شاخصههاى سكولاريسم را چنين برمىشمرد:
الف. جدايى دين از دولت؛
ب. طرد قومگرايى و طايفهگرايى سياسى؛
ج. برقرارى مساوات ميان افراد ملت به رغم اختلاف دينى؛
د. تساوى ميان زن و مرد در قانون احوال شخصيه؛
ه . جامعه منشأ قانونگذارى است كه بر اساس نيازها و مشكلات آن را وضع مىكند؛
و. منشأ مشروعيت حكومت و حاكميت ملت است؛
ز. منزلت داشتن فرهنگ علمى و عقلانى؛
ح. به رسميت شناختن حقوق مذاهب و قوميتهاى دينى مختلف؛
ط. آزادى دين از سيطره دولت و دولت از سيطره دين.(34)
با تأمّل در تعريف سكولاريسم مىتوان به ديدگاههاى نويسندگان مختلف اشاره كرد كه هريك در تبيين مفهومى سكولاريسم بر يكى از ويژگىهاى سكولار و يا جوامع سكولار يعنى علمگرايى،(35) اومانيسم(36) و آزادى(37) تأكيد كردهاند.
ج. گاه برخى تعاريف بيانگر secularization و تا روند شكلگيرى سكولاريسم مىباشد. اديب صعب در اين رابطه مدعى است كه سكولاريسم يك سلسله تدابير قانونى و نظاممند است كه ناشى از درگيرى شديد و طولانى سيطره دينى و دنيوى در اروپا است و در پى جدايى دو حوزه دين و سياست و استقلال دولت از دين مىباشد و دولت از اينكه رهبران دينى عقايد خود را به نام دين در جامعه منتشر كنند جلوگيرى مىكند.(38)
2. رابطه سكولاريسم و الحاد چيست؟ آيا سكولاريسم با الحاد لزوما همسويى دارد؟ به نظر مىرسد سكولاريسم بيانگر يك طيف معنايى و به ديگر سخن، ذومراتب و تشكيكى است كه يك
سر طيف آن الحاد و ديگر سوى آن صرفا جدايى دين از سياست است. از اينرو، عادل ضاهر، از نويسندگان معاصر عرب، در رويكردى كلى سكولاريسم را بر دو بخش ملايم و خشن طبقهبندى مىكند.(39) وى سپس انديشه ماركسيستى را سكولاريسم خشن ناميده و ايدئولوژهايى را كه در امر دين تساهل دارند سكولاريسم ملايم مىنامد.
فرايند شكلگيرى سكولاريسم
فقدان روحيه انتقاد و درك تاريخ، يكسان انگاشتن دولت با ميراث خصوصى يك خانواده، قدرت كليسا، نگرش دوگانه و ناتوانى در تحليل درست درباره دنيا و آخرت، روح و جسم، جايگاه كليسا و مردم. از سوى ديگر، مهمترين زمينههاى شكلگيرى سكولاريسم را مىتوان در ابعاد ذيل برشمرد:
الف. نهضت اصلاح دينى
ب. برون نگرى
ج. پيدايش جامعه صنعتى
ويژگىهاى سكولاريسم
الف. اومانيسم
ب. عقلانيت
قرائتهاى گوناگونى ارائه شده است. عقل محاسبهگر، عقل جمعى، و عقل معطوف به يافتههاى تجربى از جمله تفسيرهاى عقلانيت است.
ج. علم محورى
د. آزادى
پی نوشت ها :
1. John, Froran The Iranian Revolution of 1977-79. P, 17.
2ـ ملا احمد نراقى در كتاب عوائدالايام و همچنين محقق كركى از عالمان عصر صفوى بر ولايت فقيه ادعاى اجماع كردهاند. ر.ك: احمد نراقى، عوائدالايام، قم، بصيرتى، بىتا.
3ـ ر.ك: حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، تهران، خوارزمى، 1361، ص 4.
4ـ هشام شرابى، روشنفكران اسلام و غرب، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1372، ص 31.
5ـ محمدناصر تقوى، جامعهشناسى غربگرايى، 2 جلد، تهران، اميركبير، 1361، ج اول، ص 101.
6ـ مارسل بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م. ى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361، ص 73.
7ـ مرتضى مطهرى، نهضتهاى اسلامى در صدسال اخير، تهران، صدرا، 1361، ص 136.
8ـ حميد عنايت، سيرى در انديشه سياسى معاصر غرب، تهران، خوارزمى، 1361، ص 136.
9ـ محمدناصر تقوى، پيشين، ص 108.
10ـ محمدحسين طباطبائى و ديگران، اجتهاد و تقليد در اسلام، ص 15.
11ـ علىاصغر حلبى، ص 285.
12ـ مرتضى مطهرى، پيشين، ص 49.
13ـ علىاصغر حلبى، پيشين، ص 62.
14ـ محمدحسين طباطبائى و ديگران، پيشين، ص 15.
15ـ روحالله موسوى (امام خمينى)، ولايتفقيه، ص 15.
16ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 10، ص 115.
17ـ صحيفه نور، ج 2، ص 255.
18ـ نامه فرهنگ، ش 22، ص 51.
19ـ مرتضى مطهرى، نهضتهاى اسلامى در صدساله اخير، چ 11، تهران، صدرا، 1367، ص 18.
20ـ حميد عنايت، سيرى در انديشه سياسى معاصر غرب، ص 111.
21ـ محمدرضا حكيمى، «الحياة دين و زندگى»، كتاب نقد، ش 2، ص 77.
22ـ حديد: 25.
23ـ اعراف: 157.
24ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1369، جلد هفتم، ص 420.
25ـ به نقل از: اسدالله مامقانى، دين و شئون و طراز حكومت، استانبول، بىنا، 1336 ق، ص 28.
26ـ ر.ك: احمد حلبى، السياسة و الاقتصاد فى التفكير الاسلامى، مصر، نشر نهضة، 1967، ص 27 و همچنين محمدرضا حكيمى، تفسير آفتاب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1360، ص 87.
27ـ هميلتون گيپ، اسلام بررسى تاريخى، ترجمه منوچهر اميرى، تهران، نشر علمى و فرهنگى، بىتا، ص 25 و 127.
28ـ حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ص 17.
29ـ مارى بريجانيان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى، ويراسته بهاءالدين خرمشاهى، تهران، مركز مطالعات فرهنگى، 1371، ص 78.
30ـ محمد يحيى، ورقه ثقافيه فى الرد على العلمانيين، قاهره، الزهرا للاعلام العربى، 1987، ص 11.
31ـ عزيزالعظمة، العلمانية من منظور مختلف، بيروت، مركز الدراسات الوحدة العربية، 1992، ص 17.
32ـ به نقل از نامه فرهنگ، ش 21، بهار 1375، ص 18.
33ـ د. رفعت السعيد، التأسلم... فكر مسلح، دمشق، بىنا، 1996، ص 45 ـ 42.
34ـ حليم بركات، المجتمع العربى المعاصر، بيروت، مركز الدراسات الوحدة العربيه، 1991، ص 125.
35ـ محمد كامل ضاهر، الصراع بين التبارين الدينى و العلمانى، بيروت، دارالبيرونى، 1404 ق، ص 113.
36ـ شبلى العيسى، العلمانية و الدولة الدينية، بغداد: دارالشئون الثقافية العامه، 1986، ص 19.
37ـ اديب صعب، الدين والمجتمع روية المستقبلة، بيروت، دارالنهار، 1995، ص 107.
38ـ شبلى العيسى، پيشين، ص 19.
39ـ عادل ضاهر، الاسس الفلسفية للعلمانية، بيروت، دارالساقى، 1993، ص 38.
40ـ على اكبر، سيرى در انديشه سياسى معاصر، تهران، الست، 1370، ص 15 / آنتونى آربلاستر، ظهور و سقوط ليبراليسم غرب، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مركز، 1376، ص 167.
41ـ برايان ردهد، انديشه سياسى از افلاطون تا ناتو، ترجمه مرتضى كاخى و اكبر افسرى، تهران، آگاه، 1373، ص 153ـ148.
42ـ رايان روكس بررف، نظريههاى توسعه نيافتگى، ترجمه على هاشمى گيلانى، تهران، وزارت ارشاد، 1369، ص 10.
43ـ آنتونى آر بلاستر، پيشين، ص 206 / ويليام تى بلوم، نظريههاى نظام سياسى، ترجمه احمد تدين، تهران، نشر آران، 1362، ص 12.
44ـ لوسين گلدمن، فلسفه روشنگرى، ترجمه شيوا كاويانى، تهران، انتشارات فكر روز، 1375، ص 75.
45ـ الن چالمرز، چيستى علم، ترجمه سعيد زيباكلام، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375، ص 4.
46ـ آنتونى آر بلاستر، پيشين، ص 209.
منبع:خبرگزاری فارس
ادامه دارد...
/ج