صهیونیست ها؛نیروهای ستون پنجم

در این مقاله،نویسنده با ذکر تاریخچه مختصری از شکل گیری جنبش صهیونیسم، به گوشه ای از فعالیت های آن اشاره می کند. او معتقد است،این جنبش با تمرکز بر یهودستیزی موجود در اروپا و با تکیه بر ملیت و نژاد یهود،موفق به همراه کردن بسیاری ازیهودیان در مهاجرت از سرزمین های خود به فلسطین شد.او به تشریح نفوذ
چهارشنبه، 7 خرداد 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صهیونیست ها؛نیروهای ستون پنجم

چکیده:

در این مقاله،نویسنده با ذکر تاریخچه مختصری از شکل گیری جنبش صهیونیسم، به گوشه ای از فعالیت های آن اشاره می کند. او معتقد است،این جنبش با تمرکز بر یهودستیزی موجود در اروپا و با تکیه بر ملیت و نژاد یهود،موفق به همراه کردن بسیاری ازیهودیان در مهاجرت از سرزمین های خود به فلسطین شد.او به تشریح نفوذ صهیونیست ها در بخش های مختلف دولت آمریکا همچون کاخ سفید، کنگره، وزارت خارجه، وزارت دفاع، سازمان سیا و سایر مراکز امنیتی، به منظور پیشبرد اهداف صهیونیستی خود که تنها و تنها تأمین کننده منافع اسرائیل است، می پردازد و سپس با اشاره به پاره ای از اقدامات جاسوسی آنان درآمریکا پرداخته و در نهایت،سیاست خارجی آمریکا را متأثر از همین نفوذ قلمداد می کند.
در طول مبارزات انتخاباتی گذشته، از سوی خانم هیلاری کلینتون اعلام شد که در صورت هرگونه درگیری بین ایران و اسرائیل،ایران باید با جنگی هسته ای که منجر به نابودی زندگی ده ها میلیون انسان خواهد شد (تنها به خاطر دولتی غاصب که بعد ازآغازکارش همواره با همه همسایگان دور و نزدیک خود در جنگ بوده است) به کل نابود شود که این امرهشداری جدی برای مردم آمریکا نسبت به خطر صهیونیسم، نه تنها برای آمریکا بلکه برای کل جهان می باشد.

 
صهیونیست ها؛نیروهای ستون پنجم

جرج بوش نیزهیأتی ازنمایندگانی را که در عرصه سیاست، دولت، تجارت، رسانه و هنر دست اندرکار بودند، به همراه جهان غرب به سمت تل آویو به عنوان قبله گاهشان هدایت کرد تا شصتمین سالگرد تأسیس این دولت غاصب را جشن گرفته و وفاداری خود را به آن نشان دهند.ازسوی دیگر، مردم اروپا نیز (مثل هر سال) به خاطر خلاصی از دست اکثر یهودیان ساکن اروپا جشن گرفتند.
جنبش صهیونیسم، بعد از تأسیس در اواخر قرن هجدهم دراروپا، به سختی جهت دگرگون کردن همه اقلیت های یهودی در غرب و سوق دادن ایشان به آرمان خود(تأسیس دولتی یهودی در فلسطین)دست به فعالیت زد و تلاش کرد.این (تشکیل) دولت اسرائیل، به مدد احیای احساسات در میان یهودیان پراکنده دنیا نسبت به سرزمینشان !!و البته در بارورشدن دوباره بذرهای خطرناک آنتی سیمیتیزم (یهود ستیزی)، تا حد زیادی موفق بوده است.میزان موفقیت اقدام جسورانه صهیونیست ها،درتوانایی آنها در محروم کردن اقلیت های ریشه دار و قدیمی یهودی ازحق زندگی در کشورهای محل تولد خود و جایی که شهروند آن شناخته می شوند و دادن این به ظاهر«شانس»!به آنها برای مهاجرت به فلسطین، تنها جایی که «در آن یهودیان احساس یهودی بودن می کنند» خلاصه می شود. با تداوم ارسال تریلیون ها دلارپول «یهودیان» و مالیات شهروندان از سراسر دنیا به اسرائیل،سنگ بنای دولت جدیدی بر مبنای دفاع، جنگ افزارهای نظامی و با ذهنیت محاصره شدید از سوی دشمنان، پی ریزی شد. برخلاف ادعاهای صهیونیست ها مبنی برتبدیل یک سرزمین بی آب و علف به یک سرزمین مترقی و پیشرفته، فلسطین جامعه ای پررونق و پیشرفته با محصولات معروفی همچون پرتقال یافا در سطح جهان بود.با تریلیون ها دلاری که به جیب اسرائیلی ها سرازیر کردیم،می توان از کره ماه، گلستان ساخت.
ایدئولوژی صهیونیسم که بر مبنای «ملیت یهود» قرار دارد و در واکنش به یهود ستیزی اروپایی/غربی ها مسیحی و قتل و کشتار یهودیان به دست ایشان شکل گرفته و رشد کرده است، در تبدیل یهودیان به طرفداران باوفای دولت یهودی «خود»، یعنی جنبش اسرائیل و صهیونیسم، تا حد زیادی موفق بوده است. اگر کلیسای کاتولیک و اسلام برای دگرگونی و انتقال حامیان جوامع با ایمان و
متدین ازکشورهای خود به طرفداری از روم و مکه تلاش کنند،من مطمئنم صهیونیست ها فریاد برخواهند آورد و کلیسای روم و مکه را به ایجاد «توطئه» در میان مردم دنیا، مورد اتهام قرار خواهند داد. صهیونیسم در قالبی نژادپرستانه، در تبدیل یهودیت از مذهبی دینی به «مذهبی ملی» موفق بوده است و دراینکه اسرائیل به عنوان یک «ملت» و مرکزی برای زندگی یهودیان باشد و همچنین در اینکه یهودیان، احساس نیاز به «جدایی» کرده و در آنها نوعی تغییر وفاداری از کشورهای خود به سمت سرزمین موعود (اسرائیل!!)، شکل گیرد، تا حدودی موفق بوده است. ایدئولوژی جدید صهیونیسم با ایدئولوژی کمونیسم که خواهان تغییر وفاداری مردم از کشورهای خود به نفع شوروی و مسکو بود، فرقی ندارد. اگر اسلام گراهای مقیم آمریکا به یک طرح و هدف خارجی وفادار باشند، نمی توانند مورد اطمینان و عهده دار مطالباتی که از سوی علاقه مندان به ایالات متحده آمریکا همچون استیو امرسون و دانیل پایپس مطرح می شود،باشند. درست مثل همین مطلب، در مورد صهیونیست های ایالات متحده آمریکا، مورد اطمینان واقع شوند، چرا که آنهانیز به یک هدف خارجی که اسرائیل باشد، وفادارند.
جنبش صهیونیسم نه تنها خواستار طرفداری و حمایت یهودیان از صهیونیسم و اسرائیل بود، بلکه این جنبش همچنین به دنبال به کارگیری جنبش های مسیحیت انجیلی و تغییر آنها به مسیحیت صهیونیست به کمک تغییر وفاداری و وابستگی آنها از کشورهای خود، خصوصاً ایالات متحده آمریکا به نفع اسرائیل بوده است. این اتحاد نامقدس، به صورت اتحاد بین حزب لیکود اسرائیل و حزب جمهوری خواه ایالات متحده آمریکا در دوران حکومت ریگان پیش آمد که هر یک دیگری را برای طرح ها و اهداف داخلی و بین المللی به خصوص در مخالفت با صلح بین اعراب و اسرائیل حمایت کردند. البته همه ما می دانیم که دستور جلسه صهیونیست های انجیلی این است که یا دین یهودیان را تغییر دهند و یا طبق پیش گویی های کتاب مقدس، همه آنها را از میان بردارند. این است اتحاد نامقدس. در دوران شکوفایی اتحاد جماهیر شوروی، این کشور موفق به داشتن میزان محدودی «ستون پنجم» در دولت ایالات متحده آمریکا شد. صهیونیست ها پا را ازاین نیز فراتر گذاشتند، آنها مطمئن شدند که صهیونیست های متعهد و پای بند (به
ایدئولوژی صهیونیسم و اسرائیل) در هر شاخه از دولت ایالات متحده آمریکا و پست های کلیدی -درکاخ سفید، وزارت دادگستری، امنیت داخلی، دولت، وزارت دفاع، سازمان سیا، شورای امنیت ملی وسایر مراکز امنیتی- خصوصاً در کنگره آمریکا که تصمیم گیرندگان و کارمندان اصلی آن، صهیونیست های متعصب و متعهد هستند، نفوذ کرده اند. با این حال، برای صهیونیست ها داشتن چنین طرفداران اسرائیلی در بسیاری از بخش های دولت کافی نبود، لذا آنها اطمینان حاصل کردند که باید نفوذ خود را به عرصه رسانه، هنر و فرهنگ و البته به تجارت نیز گسترش دهند؛ از این جهت،صهیونیست ها خطری جدی برای دمکراسی غربی و به طور کل، برای همه دنیا هستند.
پای بندی و طرفداری از اسرائیل، اهرم فشاری در پشت پرده بسیاری از اقدامات و تصمیمات خطرناکی که به وسیله مقامات رسمی دولت های گوناگون آمریکا و حتی در بخش عمومی گرفته می شود، بوده و هست. پرونده بن -آمی کادیش از جمله مواردی است که باید به پرونده پولارد و بسیاری موارد دیگرکه دولت به سادگی از تشریح و موشکافی علنی آن امتناع می کند، اضافه شود.
هر فردی باید بسیاری از حوادثی را که صهیونیست ها در آن مصالح و منافع اسرائیل را در اولویت قرار دادند، به خاطر بسپارد. مورد گم شدن یا دزدیده شدن صد کیلوگرم اورانیوم 235 که از نیروگاه آپولو در پنسیلوانیا ناپدید شد، تنها یکی از مواردی است که در آن، مدیر عامل کارخانه، رابطه بسیار عمیقی با اسرائیل داشت. سلاح اتمی است که در اروین تنسی یافت شد. یکی دیگر از ماجراهایی که باید به کارنامه طرفداران صهیونیست اسرائیل اضافه شود، جریان گم شدن دو تن اورانیوم در حد فاصل آنتورپ و جنووا می باشد؛ در این ماجرا، مالک کشتی توسط نروژی ها به عنوان مأمور مخفی اسرائیل شناسایی شد.
در ایالات متحده آمریکا، نفوذ صهیونیست ها همه جا یافت می شود. لیندن جانسون در سمت ریاست جمهوری، تحت تأثیر مشاور امنیت ملی «صهیونیست» خود، والتر راستو، تجهیزات هسته ای فانتوم های اف-4 را در اختیار اسرائیل قرار داد. این کار نقض آشکارمقررات صادرات آمریکا می باشد. او حتی از بررسی کامل جریان ناپدید شدن سوخت هسته ای از نیروگاه آپولو نیز خودداری کرد. در
جنگ1973 (بین اعراب و اسرائیل) هنری کسینجر،یک صهیونیست سخت جان، با اقدامات خود برای محافظت از اسرائیل در نخستین روزهای جنگ اکتبر، تقریباً اسباب جنگی اتمی میان ایالات متحده آمریکا از تانک ها و موشک های خود در اروپا و ارسال مستقیم تجهیزات نظامی به میدان جنگ (بین اعراب و اسرائیل)، دراقدام دیگری، برای محافظت از اسرائیل قدم برداشت؛درحالی که با این کارخود، ایالات متحده آمریکا و نیروهای مستقر در اروپا را درمخاطره قرار داد. با این حال، کسینجری که پای بند به منافع اسرائیل بود، در اینجا نیز توقف نکرد. او اطمینان حاصل کرد که از دست تمامی «عرب هایی» که در وزارت خارجه بودند، از ترس اینکه آنها ممکن است مخالف اسرائیل باشند، خلاص شده است. سایر تصمیمات کسینجر نیز مبتنی بر ایدئولوژی صهیونیسم بود، نه به خاطر نگرانی برای امنیت ملی امریکا.
صهیونیست های موجود در وزارت خانه های دفاع و امورخارجه،اهرم فشار و نیروی محرک بوش-چنی درجنگ علیه عراق بودند.درحقیقت، وابستگی بین آنها به اسرائیل و صهیونیسم، نیروی محرک آمریکا برای اقدام به جنگ بود. پل ولفویتس، ریچارد پرل، داگلاس فیث، الیوت آبرامز و ویلیام کریستول همگی صهیونیست هایی طرفدارمنافع اسرائیلی -صهیونیستی هستند که به طورکامل مسئول مرگ چهار هزار سرباز آمریکایی ، مسئول مجروحیت چهل هزار مجروح جنگی و مرگ بیش از یک میلیون عراقی و البته هزینه ای بالغ بر صدها میلیارد دلار از ابتدای جنگ عراق تا به حال بوده اند. همه این مسائل، تنها و تنها به خاطر اسرائیل است. با این وجود، دولت بوش تنها دولتی نیست که صهیونیست ها را متصدی سیاست های خاورمیانه ای آمریکا قرار داد. بیل کلینتون سیاست های خاورمیانه ای آمریکا را به کارمندانی که مستقیماً از کارخانه اسرائیلی- صهیونیستی درآمده بودند، سپرد.دنیس رس و مارتین ایندیکه از صهیونیست های متعهد و وابستگان اسرائیل بوده و هستند.
اگر درگذشته آمریکا نسبت به وجود جاسوسان «کمونیست» در پست های کلیدی،سوء ظن زیادی داشت،امروزه بهتر است نگران وجود جاسوسان «صهیونیست» در پست های کلیدی دولت که در وفاداری به ایدئولوژی صهیونیسم
و عوامل آن،شکست ناپذیر بوده و قادرند مصلحت واقعی آمریکا را در خطر بزرگ تری قرار دهند،باشد.شاید کاندیداهای ریاست جمهوری جان مک کین،هیلاری کلینتون و باراک اوباما،بهتر بود قبل از طرفداری از صهیونیسم و اسرائیل، درباره مهم ترین موضوع رقابت خود بر سر تصدی گری این پست خوب فکر کنند که چگونه خود آمریکا برای تغییری اساسی در اولویت قرار می گیرد؟


نویسنده:جفرسون کرنر(1)

پی نوشت ها:

1-Jefferson Corner، روزنامه نگارآمریکایی و نویسنده ده ها مقاله سیاسی.
منبع: www.thepeoplesvoice.org
 

منبع:


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط