نقش جایگاه الگوها در تربیت اخلاقی

در این مقاله سعی بر این است که جایگاه، مبانی و اصول اعمال روش الگویی در تربیت را بررسی کنیم. جوانب مختلف را ارزیابی کرده و با روشن ساختن جایگاه و تأثیر اسوه ها در جهت تبیین یکی از عناصر و شیوه های تربیت گامی برداریم.
چهارشنبه، 30 فروردين 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش جایگاه الگوها در تربیت اخلاقی

طرح مسأله و ضروت بحث

یکی از روش های مؤثر در تربیت، روش الگویی یا ارائه اسوه هاست. در این مقاله سعی ما بر این است که جایگاه، مبانی و اصول اعمال روش الگویی در تربیت را بررسی کنیم. جوانب مختلف را ارزیابی کرده و با روشن ساختن جایگاه و تأثیر اسوه ها در جهت تبیین یکی از عناصر و شیوه های تربیت گامی برداریم.

در متون اسلام ضمن اشاره به تأثیرگذاری محیط (به صورت کلان) به عوامل زیر مجموعه آن یعنی خانواده، دوستان و الگوها نیز اشاره شده است.

با توجه به آنچه گفته شد در مسیر تربیت و آموزش افراد، به بررسی نقش الگوها و اسوه ها به عنوان یک عامل محیطی و اجتماعی تأثیرگذار بر رفتار و تربیت افراد می پردازیم.
 

تعریف واژه اسوه

یکی از معانی آن تسلیت و مایه آرامش است. «الاسوه و الاُسوة بالکسر و الضم لغتان و هی ما یتاسی به الحزین، یتعذی به»(2) اِسوه و اُسوه ... چیزی است که آدم غمگین با پیروی از آن، تسلی می یابد.

از دیگر معانی اُسوه، اقتدا کردن به کسی و مقتدا بودن شخصی است: «فلان یتاسی بفلان، ای یری ان له فیه اسوه اذا اقتدی به»(3). معنای یتاسی بِ ... این است که شخص از فعل و عمل کسی پیروی کند و او را پیشوا قرار دهد.

سومین معنا مربوط به اَسوه (به فتح همزه) یعنی معالجه، مداوا و اصلاح است؛ اسوه به معنای مساوات نیز آمده است.

در نهایت، معنای دیگری که برای اسوه بیان شده است، حالت و طریقه است.

تعریف های یاد شده که در ظاهر متفاوت و مخالف به نظر می رسند در حقیقت متشابه اند، بلکه در واقع همه به یک معنا بر می گردند و بقیه معانی از جمله مصادیق آن به حساب می آیند. به بیان دیگر، هر یک از معانی ناظر به یک جنبه خاص است. معنی اصلی «اسوه» همان معنای مصدری، اقتدا و پیروی کردن است. که معانی دیگر به نحوی به آن معنی بر می گردند.

اقتدا و پیروی در جایی است که کسی به یک شکل مبتلا به کمبود، ضعف و نقص باشد. به عبارت دیگر، شخصی مشکلی داشته باشد که باعث دغدغه خاطر و سلب آسایش او شده و در نهایت گرفتار حزن و اندوه شده باشد. در چنین شرایطی اقتدا کردن به انسانی که این صفات منفی را ندارد، سبب آرامش و تسلی خاطر شخص پیرو خواهد شد.

از طرفی معالجه و اصلاح نیز در اثر پیروی حاصل می شود. به عنوان مثال، آدم مریض در صورتی بهبود می یابد که از دکترِ معالج، پیروی و حرف شنوی داشته باشد.

و از سوی دیگر، بازتاب پیروی، هم رنگ و همگون شدن « پیرو و پیشوا» است که با توجه به این پیامد ( اقتدا ) اسوه را به معنای مساوات نیز گرفته اند.

اقتدا و پیروی در جایی است که کسی به یک شکل مبتلا به کمبود، ضعف و نقص باشد.
 

جایگاه و نقش الگوها

تقلید از الگوهای مقبول و بزرگان هر جامعه نیز از پدیده های رایج در هر جامعه بوده و اکثریت مردم، مقلّد و پیرو شخصیت های برجسته عصر خود هستند. این نوع تأثیرپذیری چنانچه در مسیر نادرست هدایت شود منجر به شخصیت زدگی می شود و با توجه به این که اغلب افرادی که به عنوان الگو مورد تقلید قرار می گیرند ویژگی های مطلوب و خصوصیات نرمال الگو بودن را ندارند، تبعیت و تقلید از آنان موجب بی هویتی و انحطاط مقلّدان، می شود.
 

قرآن کریم ضمن توضیح این دسته از مقلّدان تبعیت از سرمشق های غیر اخلاقی را پدیده ای نامعقول و ناهنجار، معرفی کرده است:

«چون به آنان می گویند: به سوی آنچه خدای متعال فرو فرستاده است و به سوی پیامبر آیید، می گویند: آنچه (رفتار و روشی که) پدران خویش را بر آن یافته ایم ما را بس است. آیا حتی اگر پدرانشان چیزی نمی دانستند و راه یافته نبوده اند.»(4)

با توجه به ریشه دار بودن این نیاز و عمق تأثیرگذاری آن، دین اسلام سعی در جهت دادن به آن و هدایت آن در مسیر صحیح از طریق ارائه الگوهای شایسته کرده است. مؤمنین را به تقلید و تبعیت از آن ها و همانند سازی با الگوهای مطلوب، ترغیب و تشویق کرده است.

«قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الّذین معه»(5) «و لقد کان فیهم اسوه حسنة لمن کان یرجوالله و الیوم الاخره»(6) «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا»(7).

برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود دارد/ آری برای شما در زندگی آن ها اسوه حسنه است، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند/ مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

قرآن کریم ضمن توضیح این دسته از مقلّدان تبعیت از سرمشق های غیر اخلاقی را پدیده ای نامعقول و ناهنجار، معرفی کرده است
 

کارکردهای روش الگویی

تأثیرگذاری عمیق الگوها در یادگیری

یکی از ویژگی ها و کابردهای روش الگویی عمق و کیفیت بالای یادگیری است. تأثیرپذیری شدید فرد به لحاظ ذهنی، از ویژگی های مهم این شیوه است؛ «مزیت یادگیری مشاهده ای بر یادگیری از طریق تقویت، برجسته تر است، مؤثرترین و گویاترین شواهد برای مدل سازی در بعضی گزارش های مطالعاتی منعکس شده است که بر روی بعضی حیوانات انجام گرفته است که در خانواده های انسانی پرورش یافته اند. آن ها اعمالی را نه از طریق آموزش، بلکه از طریق مشاهده اتفاقی آموخته بودند.»(8)
 

سرعت در یادگیری

یکی دیگر از ویژگی های روش الگویی سرعت در یادگیری است؛ «نتایج تجاربی که از مقیاس های مختلف فراگیری استفاده کرده اند نشان می دهد که مردم با نگاه کردن و پیش از آن که عملی را انجام دهند یاد می گیرند.»(9)

 یادگیری و کاهش میزان اشتباهات

ویژگی دیگر این شیوه کاهش خطاهای غیر ضروری است؛ «از آن جایی که مردم می توانند پیش از اقدام به رفتار، حداقل به تقریب، نحوه ی عمل را از نمونه های آن بیاموزند، از خطاهای غیر ضروری پیش گیری می کنند.»(10)
 

تغییر در گرایش ها

الگوها و مدل های انسانی نه تنها در ظاهر و رفتار افراد تأثیر گذارند، بلکه در عمق اندیشه ها و باورهای افراد نفوذ کرده، اندیشه و گرایش های افراد را متحول و دگرگون می سازد، چون بشر طبق باورهای خود زندگی می کند.

به همین جهت است که جهان بینی در نحوه ی اعتقادات و رفتار و منش انسان تأثیر دارد. کسی که در باور و اعتقاد او، فنا و نیستی انسان، در پی فنای زندگی مادی است به طور طبیعی خواستار لذات حیوانی است. برای او حد و حدود در جهت استفاده از عیش و نوش این جهان مطرح نیست.

از دیدگاه آنان، انسان موفق، کسی است که از دنیا بیشتر لذت ببرد؛ ولی فردی که معتقد به خالق هستی است و هستی را بی هدف نمی داند و از پس این دنیا، به جهان دیگری باور و یقین دارد، نحوه ی زندگی او متفاوت است.

او نیز لذت های دنیوی را می خواهد، آزادی را دوست دارد، اما در چارچوب قانون، او در بهره برداری از این دنیا، از دایره وظایف خود و چارچوب قانون، خارج نخواهد شد؛ از جمله بهترین راه های شناخت و تفکیک باورهای درست و با توجه به تأثیرپذیری بعد عاطفی از بعد ذهنی و  عمیق تر بودن یادگیری مشاهده ای نسبت به سایر روش ها، یادگیری از راه مشاهده، زمینه ساز برانگیختن فرد نسبت به انجام اعمال و رفتار متناسب با رفتار الگو و سرمشق می شود.
 

الگوها میزان سنجش رفتار

در زندگی روزمره با انواع وسائل سنجش سر و کار داریم. مثلاً برای اندازه گیری پارچه، از متر بهره می گیریم، برای تعیین وزن و مقدار از ترازو استفاده می کنیم، و ... این ها وسائل و میزآن هایی هستند که اگر نباشند زندگی آدمیان دچار اختلال و اشکال می شود. الگوهای انسانی به مثابه ی همین وسایل سنجشند که با مشاهده آن ها انسان، رفتار خود را ارزیابی می کند و با آن ها منطبق می سازد.

در صورت نبود الگو، چه بسا انسآن ها دچار خودبینی و بلند پروازی شوند و خود را بی عیب و نقص بدانند، ولی وقتی به الگوها نگاه می کنند، به ضعف و ناتوانی خود پی می برد و در صدد اصلاح خود بر می آیند.

«چه بسیار افرادی که در دانش و تربیت اخلاق، خود را مستغنی و پُر بار می انگارند و فریفته ی اندک مایه ی علمی و تربیتی خویش می گردند در حالی که اگر بوعلی سینا ها و انیشتین ها، در فلسفه و علم، سلمآن ها و ابوذرها در ایمان و تقوی برایشان مطرح و به خوبی معرفی شوند، به حقارت و اندک مایگی خویش اذعان می کنند و بر عجب و فریفتگی خود می خندند.»(11)
 

مبانی روش الگویی (الگوپذیری انسان)

تأثیرپذیری انسان از محیط

اعضای جامعه به اشکال مختلف از نظام حاکم بر روابط اجتماعی متأثر می شوند که برخی از آن ها از تأثیرگذاری عمیق تری برخوردارند. مانند پذیرش عرف و سنّت رایج در جامعه و عادت به آداب و رفتار نهادینه شده در متن جامعه.

این نحوه از تأثیرپذیری به حدّی گسترده و عمیق است که اساساً یکی از ویژگی های جوامع ما قبل مدرن، سنت ها و حاکمیت بلا منازع این سنّت ها قلمداد شده است؛ البته خود مدرنیته نیز به تدریج تبدیل به یک سنّت شده و انسان مدرن به کسی گفته می شود که در یک جامعه مدرن و بر اساس عرف و عادات رایج در آن جوامع پرورش یافته باشد.

در هر صورت، یکی از اساسی ترین عوامل مهم و تأثیرگذار بر روحیه افراد، عرف و عادات رایج در آن جامعه است. تقلید از الگوهای مقبول و بزرگان هر جامعه نیز از پدیده های رایج در هر جامعه بوده و اکثریت مردم، مقلّد و پیرو شخصیت های برجسته عصر خود هستند.

انسان به لحاظ مختار بودن و آزادی، طبیعت تأثیرپذیری دارد. محیط اطراف فرد، به ویژه افراد دیگر مانند والدین و خانواده بر رفتار و شخصیت او تأثیر می گذارند و او را وادار به تعامل، ارتباط و گاهی تقلید می کند

البته این تأثیرات نامحدود و بی قید و شرط نیست؛ بلکه عوامل و شرایط متعددی باید فراهم آیند تا تأثیری محدود و حساب شده روی فرد به جا گذارد. چرا که نمی توان عامل اراده را در افراد نادیده گرفت.

اراده این امکان را به فرد می دهد که گاه امری را بپذیرد و گاهی در برابر آن مقاومت ورزد. پس انسان نه مجبور مطلق است و نه آزاد مطلق، نه چنان است که صد در صد نفوذ ناپذیر باشد و نه صد در صد نفوذ پذیر، بلکه در حد وسط قرار دارد.

به علاوه، خصوصیات وراثتی هر انسان در دوران زندگی با تجارب گوناگون و رویدادهای متفاوت روبرو می شود که هر یک به نحوی، رفتار و شخصیت او را تحت تأثیر قرار می دهد. در قرآن شواهدی  بر تأثیر مهم جامعه و محیط اجتماعی در تحول ساختار شخصیتی انسان وجود دارد: «و جاوزنا ببنی اسرائیل فأتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهة قال قوم تجهلون»(12)

«ما بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم در راه خدا به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع  گرد آمده بودند، در این هنگام آن ها به موسی (علیه السلام) گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده همان گونه که آن ها معبودی دارند. موسی (علیه السلام) گفت: شما جمعیتی جاهل و نادان هستید.»

می بینیم که بت پرست ها بر بنی اسرائیل تأثیر گذاشتند و آن ها تحت تأثیر آن ها قرار گرفتند و در صدد بت پرستی بر آمدند.
 

تقلید پذیری انسان

الگو پذیری، تقلید و تربیت مفاهیمی مرتبط و نزدیک به هم هستنند. الگوپذیری، زمینه و از لوازم تقلید است و تقلید از مکانیزم های است که تربیت از طریق آن صورت می پذیرد. تقلید یکی از جنبه های روابط انسانی به شمار می رود که در طی آن یک فرد پس از ادراک و دریافت رفتار یا حالتی از فرد دیگر آن را تکرار می کند. قسمت عمده یادگیری های انسان از طریق تقلید صورت می گیرد. تقلید یکی از عوامل جامعه پذیری و فرهنگ پذیری است.

جامعه پذیری عبارتست از روند اجتماعی شدن انسان و آشنایی با آداب و رسوم و ارزش های جامعه و پذیرش آن ها که پس از طی مراحلی از رشد صورت می گیرد. در اکثر تقلید ها عنصر آگاهی نقش عمده دارد.

بسیاری از تقلیدهای کودکان توأم با آگاهی و یک سلسله تعبیر و تفسیرها و تجزیه و تحلیل های ذهنی غیر آگاهانه است. گاهی طفل با آن که به حقیقتِ عمل و عاقبت آن آگاهی ندارد، اما برای نشان دادن قدرت خود بر انجام کاری که دیگران انجام داده اند آن را تقلید می کند.

در چنین تقلیدی، انگیزه، میل به قدرت هر چه بیشتر است که خود از نوعی آگاهی و هوشیاری حکایت می کند. البته آگاهانه و هدفدار بودن اعمال تقلیدی به این معنی نیست که هر تقلیدی صحیح است چرا که ممکن است، فرد، در این که در چه مورد و از چه الگویی پیروی می کند دچار اشتباه شود.(13)
 

کمال طلبی انسان

در تبیین الگوپذیری انسان، ناچاریم به عنوان مقدمه به سرشت کمال جویی و کمال گرایی آنان اشاره کنیم. آفرینش انسان و ترکیب وجودی او به گونه ای است که می تواند از راه ها و شیوه های گوناگون به پیشرفت و تعالی دست یابد و ابعاد وجودی خویش را گسترش و کمال بخشد، با توجه به این زمینه ها و استعدادها، انسان رو به سوی کمال مطلق دارد و همواره در صدد صعود به مدارج عالی انسانی است و از رسیدن به هیچ درجه ای سیری نمی پذیرد.

میل به شهرت، قدرت، ثروت، محترم بودن و برخی تمایلات، همه کمال هایی هستند که انسان برای خود می طلبد، اما همه این ها بیانگر یک میل فطری هستند؛ یعنی میل به کمال مطلق و این ها تنها جلوه هایی از کمال گرایی و کمال جویی انسان است.

انسان برای رسیدن به مقصود، راه هایی را پیش می گیرد تا آسان تر آن را سیر کند. مشاهده سیر تکاملی دیگران و نظاره کردن صعود آن ها به قله های کمال و تعالی، انسان را به این اندیشه وا می دارد که « چه نیکوست او نیز به همان ترتیب راه مورد نظر را بپذیرد و همچون آنها در مسیر رشد گام زند »،

این جاست که در اثر این تصور، الگو پذیری به عنوان یک واکنش درونی و روانی بروز می کند و انسان را به هماهنگی با دیگران و سعی در تقلید رفتارشان وا می دارد.
 

قهرمان جویی انسان

چنانچه اشاره شد انسان کمال گرا و ترقی خواه است. از این رو به وسائلی که در مسیر تحقق این خصیصه به او کمک کند متوسل می شود.

از مهم ترین این وسائل ، الگوها و قهرمآن هایی هستند که مراحلی از طریق کمال و منزلگاه هایی از جاده رشد را پیموده باشند. چرا که با توجه به همسانی، دست یابی به آن مقامات و درجات امکان دارد، پس قدم در راه آن ها می نهد و به پیش می رود.

قهرمانان مذهبی و ملی و غیره جملگی الگوهایی هستند که به سان پلکان رشد، موجبات ترقی و تعالی افراد را فراهم می سازند.

الگو پذیری به عنوان یک واکنش درونی و روانی بروز می  کند و انسان را به هماهنگی با دیگران و سعی در تقلید رفتارشان وا می دارد.
 

نیاز روانی انسان به الگو

«تربیت پذیری و تمایل به پیروی از دیگران در کسب رفتارها از جنبه های روانی انسان به شمار می رود که کاملاً با مسأله الگوها مرتبط است. فرد به خاطر همین تمایلات روانی به جانب الگوها توجه دارد و سعی می کند رفتار، کردار و منش وحتی گفتار آن ها را سرمشق خویش قرار دهد.

الگوها با توجه به درجات و مراتبی که هر یک از آن ها دارند از اهمیت بیشتری یا کمتری نسبت به یکدیگر برخوردارند. افراد جامعه تحت تأثیر انگیزه های روانی مثل تربیت پذیری، قهرمان جویی و تقلید، نیازمند الگو و سرمشقند از این رو هر کس، هر چیز را که قدری شایسته الگو بودن باشد و یا چنین باشد به الگویی بر می گزیند.

پس جامعه نیز به وجود افراد و انسآن هایی به عنوان وزنه ها و شخصیت های ممتاز اجتماع نیاز ضروری دارد، یعنی اگر این ها نباشند جامعه اگر به گمراهی و قهقراً کشیده نشود قطعاً به پیشرفت و صلاحی دست نخواهد یافت.

صرف وجود و حضور الگوها و انسآن های برتر در جامعه از یک سو و ارشادات و راهبری هایشان از سوی دیگر، موجبات پیشرفت و ترقی جامعه از هر حیث و دوری از انحرافات را فراهم آورده، عوامل عقب گرد جامعه را تا حد امکان از میان می برد.(14)
 

اصول حاکم بر روش الگویی

بر روش الگویی فارغ از نوع الگو- فکری باشد یا اخلاقی و عملی، برای کودکان باشد یا برای بزرگسالان- اصولی حاکم است که باید در همه انواع الگوها و الگودهی ها رعایت شود و یا الگو باید واجد آن شرایط باشد.

این اصول عبارتند از:

ممتاز و نمونه بودن الگو

الگو باید نمونه باشد و در مسیر کمال با سرعت و صحت بیشتری نسبت به دیگران حرکت کند. این کمال می تواند جسمی باشد- مثل الگوهای ورزشی و قهرمانان- یا اخلاقی باشد. البته اسوه های دینی و اخلاقی لازم است که در تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی صاحب فضایل و کمالات و برتری قابل توجه باشند تا شأنیت پیروی و تقلید و مورد توجه بودن را داشته باشند.(15)

«قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و  الّذین معه»(16) «و لقد کان فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا لله و الیوم الاخر »(17) «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً».
 

هماهنگی و همراهی بین الگو و پیرو

باید بین الگو و پیرو وجوه اشتراکی باشد تا پیرو بتواند در مسیر کمال و حرکت با الگو همسو شود. این وجوه اشتراک از ابعاد وجود انسان سرچشمه می گیرد این اشتراکات، مسائل، حالات طبیعی و روانی اسوه و متاسی است مثلاً در فکر و تأثیرپذیری دینی و در تمایلات اصلی و اهداف کلی زندگی.

اگر این هماهنگی در کار نباشد پیروی و اقتدا و اساسا رابطه الگو و الگوپذیر بی معنا می شود. اگر الگو یا مربی و یا یک رهبر در کارهای روزمره زندگی از امکان ویژه برخوردار باشد که توده مردم از آن محرومند، این مربی در امر ارشاد و تربیت موفق نخواهد بود.

شرط موفقیت یک مربی یا الگو این است که خود را در همان سطح قرار دهد که اکثر مردم در همان سطوح زندگی می کنند. از این رو امام علی (علیه السلام)، در این مورد می فرماید: «ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعه الناس لکیلا یتبع بالفقیره  فقره.»(18)

خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تهی دست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند. روشن است که توجه نکردن به مسأله ی هم سطحی از نظر تربیتی نه تنها مردم را به الگوها بدبین می کند، بلکه ناکامی ها، افراد را وادار به سرکشی و طغیان خواهد کرد.
 

عینی و در دسترس بودن الگو

پیرو باید بتواند چشم انداز کمال خود را به راحتی در الگو و اسوه خود ببیند و بین خود و  الگویش فاصله زیادی احساس نکند. او باید بتواند از لحاظ عاطفی و فکری خود را به الگوی خود نزدیک کند و این را شدنی و ممکن بداند، نه دست نیافتنی و رویایی باید الگو طوری باشد که بتواند او را دوست داشته باشد و  احساس یگانگی و محب و محبوب بودن داشته باشد و با این احساس، ناخود آگاه به همانند سازی با اسوه مشغول باشد و از این کار لذت ببرد. اگر بین اسوه و متاسی فاصله ای حایل گردد به مرور زمان ارتباط و جریان الگو گیری تضعیف می شود.
 

همدرد بودن الگو با الگو پذیر

امیر مؤمنان (علیه السلام) در نامه خود به عثمان بن حنیف فرماندار بصره چنین می فرماید: «الا و ان لکل مأموم اماماً یقتدی به و یستضی بنور علمه الا و  ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه.. و لو شئت لاقتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز و لکن هیهات ان یغلبنی هوای ... أقنع من نفسی بان یقال هذا امیر المؤمنین؟!
و لا اشارکم فی مکاره الدهر او اکون اسوه لهم فی جشوبة العیش.»(19)
 

پرهیز از مریدپروری

در روش الگویی اگر دقت نشود زمینه ی پیروی کورکورانه و بی دلیل فراهم خواهد شد. آن گاه متربی یک مقلد صرف و دنباله رو مطلق خواهد شد و حال آن که هدف از روش الگویی، پرورش استعدادهای متربی است که از جمله ی آن استعدادها، توانایی استدلال و تفکر است که به مرور زمان، باید در متربی رشد کند نه این که سرکوب شود، بدین جهت، تقلید کورکورانه در اسلام، مذموم است و پیامد منفی به دنبال دارد.

«ثروتمندان مست و مغرور آن قوم گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم (پیامبرشان) گفت: آیا اگر من آیینی هدایت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم (باز هم انکار می کنید؟) گفتند (آری) ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم».(20)

قرآن به دنبال آن ماجرا  می فرماید: « فانتقمنا منهم » به همین جهت از آن ها انتقام گرفتیم. لذا متربی باید با آگاهی کامل از الگوها تقلید و پیروی کنند و بدانند در راستای هدف پرورش صحیح تقلید می کند، به فرموده قرآن کریم از جمله ی آن ها باشند که از نیکوترین ها پیروی می کنند: «پس بندگان مرا بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آن ها پیروی می کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آن ها خردمندانند.»

بنابراین اگر به این اصل مهم توجه نشود، روش الگویی نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه متربی را به آفت های جدی- مثل شخصیت گرایی- گرفتار خواهد کرد. هدف از روش الگویی، پرورش استعدادهای متربی است که از جمله ی آن استعدادها، توانایی استدلال و تفکر است که به مروز زمان، باید در متربی رشد کند نه این که سرکوب شود.
 

ارائه الگو در حد صلاحیت آن

الگوها بعضاً جامع نیستند، بلکه در یک بعد، یا چند بعد جنبه الگویی دارند. پس این نکته قابل ذکر است که اگر کسی از چنین الگوهایی استفاده کند، بر مربی لازم است که فقط جنبه ی الگویی او را برای متربی روشن کند.

در غیر این صورت ممکن است متربی در تمام ابعاد از او پیروی کرده و  او را یک الگوی تمام عیار بشمارد، که این خود ضربه ی بزرگی است که بر شخص متربی وارد می شود. اما متأسفانه این الگوبرداری در شرایط حاضر رواج تام یافته است.

به عنوان نمونه می توان گفت: الگوهایی که از طریق رسانه ها به مردم معرفی می شود، نوعاً این گونه اند. یک نفر وزنه بردار را به عنوان قهرمان، آن قدر بزرگ می کنند که گویا تمام خصلت های یک انسان کامل در او جمع شده است و  او به آن کمال مطلوب دست یافته است و مردم هم تلاش می کنند خود را با او همسان کنند و در کارهای خود، او را سرمشق قرار دهند.

یا از یک بازیگر فیلم آن قدر تجلیل می کنند که گویا او به کعبه مقصود رسیده است. حال آن که این ها باید در حد صلاحیتشان معرفی شوند. یک وزنه بردار قهرمان، تنها در یک جنبه الگو است و آن جنبه ی نیرومندی عضلات او در اثر تمرین همیشگی است.

آنان که چنین فردی را مدل خویش قرار می دهند، تنها در همین بعد ورزشی الگو بگیرند و همانند او به ورزش پرداخته تا مثل او عضلات نیرومند و سلامتی داشته باشند، اما فراتر از این بعد، صلاحیت الگویی را ندارند. بدین جهت الگوپذیری باید جنبه الگویی الگو را کاملاً بداند و در همان جنبه، از او پیروی کنند.(21)
 
جمع بندی و نتیجه گیری
همان گونه که اشاره شد، یکی از روش های مؤثر در تربیت، روش الگویی یا ارائه اسوه هاست. در این مقاله سعی شد که جایگاه، مبانی و اصول اعمال روش الگویی در تربیت بررسی گردد. جوانب مختلف را ارزیابی کرده و با روشن ساختن جایگاه و تأثیر اسوه ها در جهت تبیین یکی از عناصر و شیوه های تربیت آشنا شویم.

تربیت پذیری و تمایل به پیروی از دیگران در کسب رفتارها از جنبه های روانی انسان به شمار می رود که کاملاً با مسأله الگوها مرتبط است. فرد به خاطر همین تمایلات روانی به جانب الگوها توجه دارد و سعی می کند رفتار، کردار و منش وحتی گفتار آن ها را سرمشق خویش قرار دهد.

هدف از روش الگویی، پرورش استعدادهای متربی است که از جمله ی آن استعدادها، توانایی استدلال و تفکر است که به مروز زمان، باید در متربی رشد کند نه این که سرکوب شود. در روش الگویی اگر دقت نشود زمینه ی پیروی کورکورانه و بی دلیل فراهم خواهد شد. آن گاه متربی یک مقلد صرف و دنباله رو مطلق خواهد شد و حال آن که هدف از روش الگویی، پرورش استعدادهای متربی است که از جمله ی آن استعدادها، توانایی استدلال و تفکر است که به مرور زمان، باید در متربی رشد کند نه این که سرکوب شود، بدین جهت، تقلید کورکورانه در اسلام، مذموم است و پیامد منفی به دنبال دارد.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. کارشناس روان شناسی و کارشناس مرکز آموزش خانواده
2. اسماعیل بن حماد الجوهری: الصحاح، ج 4، ص 2268
3. احمد فراهیدی: العین، ج 7، ص 333
4. المائده/ 104
5. الممتحنه/ 4
6. همان/ 6
7. ر.ک به محمد تقی مصباح: جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 227؛ سید مهدی صانعی: پژوهشی در تعلیم و تربیت، صص 200- 189؛ ابراهیم امینی: اسلام و تعلیم و تربیت، ج 1، صص 133-145؛ مرتضی مطهری: مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، صص 272-271؛ محمود بستانی: اسلام و روان شناسی، صص 55-39 و محمد شفیعی: تأثیر محیط زیست در انسان، چاپ اول، صص 28-21
8. البرت باندورا: نظریه یادگیری اجتماعی، صص 47-46.
9. همان، ص 48
10. همان، ص 35
11. احمد صبور اردوبادی: زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان، ص 30
12. اعراف/ 138
13. احمد صبور اردوبادی: زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان، صص 46 -42.
14. امام الگوی امت است، ص 52.
15.ر.ک: محمد تقی مصباح: جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 227؛ سید مهدی صانعی: پژوهشی در تعلیم و تربیت صص 200-189؛ ابراهیم امینی: اسلام و تعلیم و تربیت، ج 1، صص 145-133؛ مرتضی مطهری: مقدم های بر جهان بینی اسلامی، ص 272-271؛ محمود ستبانی: اسلام و روان شناسی، محمود هوشم: صص 55-39؛ محمد شفیعی: تأثیر محیط زیست در انسان، (قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1376)، چاپ اول، صص 28-21
16. الممتحنه/ 4
17. همان/ 6
18. نهج البلاغه، ح 209، ص 430.
19. نهج البلاغه، خ 129
20. زخرف/ 23-24
21. روح التربیه، به نقل از محمد باقر حجتی: اسلام و تعلیم و تربیت، بخش 2، ص 137
 
منبع:
فصلنامه راه تربیت، سال دوم، شماره 1، پاییز 1385، صص 96-79.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.