چرا وهابیت بارگاه و گنبد اهل بیت را شرک می دانند؟

چرا وهابیت بارگاه و گنبد اهل بیت را شرک می دانند؟ پاسخ به دلیل های وهابیون مبنی بر شرک و بدعت بودن بنا و بارگاه بر قبور را را در این مطلب جویا شوید؟
چهارشنبه، 21 تير 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا وهابیت بارگاه و گنبد اهل بیت را شرک می دانند؟

مقدّمه:

وهّابیون وسلفى هاى متعصّب و تندرو که همه مسلمین جهان، جز خود را تکفیر کرده و مشرک مى شمارند و خون و اموال آنان را مباح مى دانند.

جمود در اندیشه و خشونت در سخن و عمل از بارزترین ویژگى هاى آنهاست. و ترسیم بسیار زشتى از اسلام در جهان ارائه کردند که براى زدودن آثار آن باید سال ها تلاش کرد
 
این گروه از وهابیون متاسفانه به عقاید دیگر مسلمانان خدشه وارد می کنند و از روی جهالت و تعصب محض شبهات و ایراد هایی به دیگر مذاهب وارد می نمایند.
 
در این مقاله به این سوال پاسخ داده می شود که : چرا وهابیت بارگاه و گنبد اهل بیت را شرک می دانند؟ دلیل و ادله ی آنها بیان می شود و به آنها پاسخ داده می شود.
 

وهابیت به کدام مذهب ایراد می گیرند

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را] که در ادامه به آنها اشاره می شود[ ترک نماید.[1]
 
 درحالی که، همه ی مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند:

 قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.
 
مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند.
 
 و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند.[ 2]
 

بعضی از اعتقادات مذهب وهابیت

1. اعتقاد به سلطه ی غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است».[ 3]
 
2. حاجت خواستن از اموات؛ به اعتقاد وهابیه از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است. [ 4]
 
3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است. [5]
 
4. زیارت قبرها شرک است.
5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.
6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.
7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.
 
این عقاید و معیارهای خود ساخته را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- وهابی ها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند:
 

پاسخ : رد عقاید وهابیت

در رد عقاید آن‌ها، می‌توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و...، به این نحو باشد که تمام این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند، از جانب خداوند متعال به آن‌ها داده شده است، شرک نخواهد بود.
 
 زیرا در این صورت هیچ‌گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، در صورتی تحقق پیدا می‌کند که کسی عقیده داشته باشد،
 
غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند؛ اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت.
 
مسلمانانی که از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و جانشینان آن حضرت حاجت می‌خواهند و عقیده دارند که آن‌ها قدرت فوق العاده‌ای دارند.
 
 و این مقام را برای آن‌ها مقامی عطاشده از جانب پروردگار می‌دانند که در اثر رسیدن به کمال عبودیت به دست آورده‌اند، آیا با این وصف، باز هم مشرک هستند؟
 
آنان کارهایی مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و ... را شرک می‌دانند؛ از آن جهت که این اعمال را عبادت پنداشته‌اند.
 
 
2- قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .
 

پاسخ به عقاید وهابیت

در جواب این اعتقاد به آنها می‌گوییم: شما معنای عبادت را درست نفهمیده‌اید. عبادت، دارای ویژگی‌هایی است و با آن ویژگی‌ها عبادت مخصوص خداوند است.
 
 عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود.
 
به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف سجده برادران یوسف (علیه‌السلام) را در مقابل آن حضرت نقل می‌کند («وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلیَ الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا»)، [6]
 
آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.
 
از آنها سؤال می‌کنیم چرا بوسیدن حجرالاسود شرک نیست؟ اما بوسیدن ضریح پیامبر و قبر پیامبر را شرک می‌دانید؟
 
چه فرقی وجود دارد؟ پس معلوم می‌شود که هر احترام و هر خضوع و خشوعی عبادت نیست. آیا مادری که از روی علاقه مادری، فرزند خود را می‌بوسد، او را می‌پرستد و مشرک شده است؟

خوش‌بختانه، علما و دانشمندان تیزبین و بیدار مسلمان از دیرباز به تمام عقاید و معیارهای خود ساخته، جواب متین، محکم و دندان‌شکن داده‌اند که در کتاب‌های زیادی ثبت شده است.
 
در این‌جا داوری را به عقل سلیم شما واگذار می‌کنیم که آیا آموزه‌های انحرافی که توسط وهابیون تبلیغ می‌شود، می‌تواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است؟ [7]
 
و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند؟ [8]  و آیا مقام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از شهدا کم‌تر است؟!
 

شرک و بدعت از منظر وهابیت

ابن تیمیه می گوید: مّشاهدی که بر روی قبور پیامبران و صالحان از عامه و اهل بیت بنا شده همه از بدعت های حرامی است که در دین اسلام وارد شده است.[9]
 
عضای استفتای دایمی وهابیان نیز می نویسند:بنا ساختن بر قبور بدعت و منکری است که در آن غلوّ در تعظیم صاحب قبر و راهی به سوی شرک است.
 
 پس بر ولیّ امر مسلمانان یا نایب اوست که بناهایی را که روی قبور ساخته شده ویران و آن ها را با زمین یکسان سازد. به طور عملی با این بدعت مقابله و راه شرک بسته شود.[10]
 

چرا وهابیت بارگاه و گنبد اهل بیت را شرک می دانند؟

دلیل  وهابیون بر حرمت و تخریب ساختن بنا و بارگاه
با رجوع به فتاوا و عبارات علمای وهابی، به طور کلی می توان به چند مورد از مبانی و ریشه های فکری این شبهه اشاره کرد. در واقع عمده دلایل و مبانی فکری تخریب بنای بر قبور را می توان در چند موضوع خلاصه کرد:
 
دلیل اول : وهابیون
بنای بر قبور از مظاهر شرک و از اعمال مشرکین است؛
 
پاسخ به دلیل اول:
یکی از کارهای عادی سلفی ها، متهم کردن آسان دیگران به رفتارهای شرک آمیز است. باید به این موضوع توجه داشت که صرف ساختن بنا یا گنبد و گلدسته بر سر قبر، به هیچ وجه مستمسکی برای متهم کردن دیگران به شرک و الحاد نیست.
 در واقع، ساخت بنایی که به قصد الوهیت و پرستیدن صاحبان قبور ساخته شده، حرام است، نه هر بنا و ساختمانی.
 
در فرهنگ جاهلی به جهت الوهیت و پرستیدن، بُت یا بتکده ای ساخته می شد؛ اما هیچ یک از بناها و اماکن مشرّفه به این منظور ساخته نشده اند و هیچ مسلمانی در مقام پرستیدن اولیای الهی و امکان مشرّفه نیست[11] .
 
و اگر سلفی ها صادقانه در معنای شرک دقت و تأمل می کردند، بی جهت دیگران را به اعمال شرک آلود متهم نمی ساختند؛ زیرا «شرک به معنای شریک قائل شدن برای خداوند در امور مختص به او مانند واجب الوجود، الوهیت، پرستش و تدبیر شئون آفریدگان است.»[12].
 
 مثلاً اینکه مسلمانان در برابر بیت الله الحرام (کعبه) تعظیم می کنند و سر به سجده می گذارند، آیا برای کعبه الوهیت قائل شده اند؟ به طور قطع و یقین این چنین تعظیمی به معنای شرک نیست.
 
در ثانی اگر بناسازی روی قبور نشانۀ شرک است؛ چرا موحدان تاریخ اصحاب کهف پیشنهاد ساختن مسجدی بر قبور آنان را درخواست کردند و چرا خدای متعال بدون اینکه از آن کار نهی کند و یا آنان را توبیخ نماید، این آیه را فرموده است:[13]
 
﴿فَقالُوا ابنُوا عَلَیهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً﴾[14]؛
 
 «پس [عده ای ] گفتند: بر روی (قبر) آنها ساختمانی بنا کنید، پروردگارشان به [حال ] آنان داناتر است. [سرانجام ] کسانی که بر کارشان غلبه یافتند، گفتند: حتماً بر (سر قبر) ایشان مسجدی بنا خواهیم کرد»؟
 

دلیل دوم: وهابیون

بنای بر قبور بدعت بوده و پیشینۀ اسلامی و قرآنی ندارد؛
پاسخ به دلیل دوم:
در رد این ادعا کافی است قبل از بیان هر نکته ای، در معنا و مفهوم بدعت دقت و تأمل شود.

«بدعت» در لغت به معنای آفریدن چیزی بدون الگوی پیشین است، به گونه ای که پیش تر نشان و شناختی از آن در کار نباشد.[15]

این واژه در اصطلاح فقیهان و متکلمان اسلامی چندان تفاوتی با معنایی که علمای لغت بیان کرده اند، ندارد؛ جز اینکه این موضوع در لغت دارای گستردگی خاصی است؛
 
 ولی در دین و شریعت اصطلاح مخصوصی می باشد. در منابع اهل تسنن چنین تعریف شده است: نوآوری در شریعت در حالی که ریشه ای در شریعت نداشته باشد.[16]
 
علمای شیعی نیز این موضوع را چنین تعریف کرده اند: بدعت؛ افزودن چیزی بر دین یا کاستن از آن است.[17] بر این اساس، هرگونه نوع آوری در دین که اصلی در کتاب و سنت نداشته باشد، بدعت است.
 
علت آن که این کار «بدعت» نامیده می شود، آن است که شخصی کاری برخلاف سنت انجام داده است؛ زیرا در زمان پیامبر(ص) نبوده است.
 
برخی از محققان و اساتید کلام و علوم اسلامی، برای بدعت سه رکن ذکر کرده اند:
 
1. افزودن یا کاستن احکام دینی؛
2. اشاعۀ در میان مردم؛
3. نبود دلیل خاص یا عام بر اثبات آن.
بر اساس عنصر سوم، باید به این نکته توجه داشت که هر نوآوری که از دو مصدر یاد شده مایه نگیرد، بدعت است؛[18] اما در خصوص بنای بر قبور هم دلیل خاص داریم که سنت و سیرۀ سلف از مسلمین بوده است، هم دلیل عام.
 

دلیل خاص بر بدعت نبودن بنای بر قبور

مجوزات و مدارک علمی بنای بر قبور که نشان می دهد این کار نه تنها بدعت نیست؛ بلکه مصداق احیای شعائر اسلامی است.
 

الف) قرآن کریم

خداوند متعال می فرماید: ﴿ذلِک وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾[19]؛ «این است [فرایض خدا] و هر کسی شعائر خدا را بزرگ دارد، در حقیقت آن [حاکی ] از پاکی دلهاست.»[20]
 
«شعائر» جمع «شعیره» به معنی علامت و نشانه است. بنابراین شعائر اللَّه به معنی نشانه های پروردگار بوده، شامل سر فصلهای آیین الهی و برنامه های کلی و آنچه در نخستین برخورد با این آیین چشم گیر است و از جمله مناسک حج می باشد که انسان را به یاد خدا می اندازد.
 
اگرچه بدون شک مناسک حج از جمله قربانی از شعائری است که در این آیه مقصود بوده؛ اما عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوت خود باقی است.
 
 و هیچ دلیلی بر تخصیص آن به خصوصِ قربانی یا مناسک حج وجود ندارد، به ویژه اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمۀ «من» که برای «تبعیض» است، این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است. به همین دلیل در مورد «صفا و مروه» نیز در آیۀ 158 سورۀ بقره می فرماید: ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ﴾.
 
کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آیین او می اندازد، شعائر الهی و بزرگداشت آن نشانۀ تقوای دل است.
 
 این نکته نیز قابل توجه است که منظور از تعظیم بزرگی جسمانی قربانی و مانند آن نیست؛ بلکه حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر را در افکار و اذهان یا ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنهاست، به جای آورند.
 

ب) بنای قبور از مصادیق مودّت و دوستی

خداوند در قرآن کریم به روشنی آحاد جامعۀ اسلامی را به بزرگداشت، مودّت و دوستی با اهل بیت پیامبر(ص) امر کرده است. از جمله می فرماید:
 
 ﴿ذلِک الَّذی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ﴾[21]؛
 
 «این همان [پاداشی ] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند [بدان ] مژده داده است. بگو: به ازای آن [رسالت ]
 
 پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان، و هر کسی نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد]، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.»
 
بسیاری از محققان و دانشمندان علوم اسلامی بر این باورند که بنای بر قبور اولیای الهی همچون انبیاء و امامان معصوم(ع) از مصادیق روشن و بارز مودّت و محبت است؛
 
 چراکه این مسئله باید بروز و ظهور داشته باشد و این امر تنها در محبت قلبی و اطاعت نیست؛ بلکه شامل مصادیق آن نیز می شود.[22]
 
این شیوع تعظیم و بزرگداشت، حتی در متون اهل سنت در خصوص برخی از بزرگانشان قابل مشاهده است.
 
خطیب بغدادی به سند خود از «ولید بن مسلم» نقل می کند: «شیخی از فلسطین برایم نقل کرد که بنایی سفید، پایین حصار قسطنطنیه دیده است که می گفتند قبر ابوایوب انصاری، صحابی رسول خدا(ص) ست.
 
 من نزد آن بنا رفتم و قبرش را در آنجا دیدم، در حالی که چراغی با زنجیر بر آن آویزان بود.»[23]ابن کثیر می نویسد: «گفته شده ابوایوب در دیوارۀ قسطنطنیه مدفون است و بر قبر او مزار و مسجدی است و آن را بزرگ می دارند.»[24]
 
طلحه و زبیر در جنگ جمل که در بصره اتفاق افتاد، کشته شدند. بر روی قبر آن دو، توسط اهل تسنن و تابعین بنا و حرم ساخته شد. «ابن بطوطه» می گوید:
 
 قبر طلحه بن عبیدالله داخل شهر بوده، روی آن قبّه و مسجد است و آشپزخانه ای در آنجا برای اطعام زائرین و مسافرین وجود دارد و اهل بصره آن را شدیداً تعظیم می کنند.[25]
 

ج) سیرۀ سلف و بنای بر قبور

با رجوع و تحقیق در کتب تاریخی، به خوبی می توان شواهد و مدارکی را مشاهده کرد که بنای بر قبور، سیرۀ عملی مسلمین در طول تاریخ اسلام بوده است.
 
به طوری که هیچ یک از صحابه، تابعین و انصار از آن نهی و ممانعت نکرده اند. مگر نه این است که عمل صحابه برای اهل تسنن حجت بوده و آنها بر این موضوع پایبند هستند؟ پیامبر(ص) حضرت فاطمه بنت اسد را خانه ای مسقف دفن نمودند.
 
برخی منابع تاریخی نقل کرده اند: پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نیز حفظ و تعمیر مرقد ایشان، همیشه مورد اهتمام مسلمانان و خلفا بوده است.
 
چنان که خلیفۀ دوم دیواری اطراف قبر پیامبر(ص) ساخت.[26] اگر این کار از مصادیق شرک به شمار می آید؛ چرا صحابه ای که شاهد و ناظر این عمل بودند، از آن نهی نکرده؛ بلکه خود عامل این کار بودند و در زمرۀ مشرکین قرار ندارند؟
 
یا وقتی یکی از صحابی بزرگ و مورد احترام پیامبر(ص) از دنیا می رود، ابوجندل یکی دیگر از صحابه او را دفن نموده و بر سر قبر او مسجدی بنا می کند.[27]
 
«بخاری» در صحیح خود روایت کرده است: «بعد از وفات حسن بن حسن بن علی(ع) همسر او تا یک سال قبه ای بر قبر او زد و به عزاداری پرداخت.»
 
این در حالی است که رد یا منعی از آن نکرده است.[28] همچنین بخاری نقل کرده است که بعد از وفات عبدالرحمن بن ابوبکر، عایشه دستور داد بر سر قبر او خیمه ای زده شود و کسی را نیز موکل بر آن قبر نمود.[29]
 

دلیل سوم: وهابیون

ادعای اجماع به حرمت بنای بر قبور؛ علمای وهابی مدینۀ منوره در استفتایی دربارۀ بناهای بقیع نوشته اند: «بنای بر قبور اجماعاً ممنوع است؛ به جهت صحت روایاتی که در منبع از آن وارد شده است.»[30]
 

پاسخ به دلیل سوم:

این احتمال نیز به طور قطع باطل است؛ زیرا اولاً بحث اغلب علما در بنا بر مطلق قبور است، در حالی که بحث ما در قبور اولیای الهی است.
 
 ما نیز در قبور غیر اولیای الهی کراهت را قبول داریم. ثانیاً اغلب علما قائل به کراهت هستند، نه حرمت و حتی برخی تصریح به عدم کراهت دارند.[31]
 
 بر خلاف عقیدۀ وهابیت و ادعای اجماع بی سند، برخی از مسلمین بنای بر قبور را نه تنها حرام ندانسته اند؛ بلکه آن را مطابق سیرۀ مسلمانان می دانند.[32]
 
 برخی از فقهای اهل سنت نیز تنها در برخی موارد حکم به کراهت این عمل داده اند و عده ای دیگر بنای بر قبور انبیاء، شهدا و صالحان را مستحب می دانند.[33]
 
از مطالب بیان شده به خوبی می توان دریافت که ادعای اجماع در حرمت بنای بر قبور، باطل است؛ بلکه بر جواز آن اجماع و اتفاق حاصل می شود؛
 
زیرا ساختن بنا بر قبور در تمام مذاهب و در هر عصر و زمانی از عالم و جاهل، امیر و رعیت، مرد و زن، سنی و شیعه و... انجام گرفته و استمرار نیز داشته و فقط با بروز و ظهور فرقۀ وهابیت این موضوع بر اذهان عمومی تحمیل شده است.
 
 در واقع، سیرۀ عملی مسلمانان بر این قرار بوده که بنای بر قبور اولیای الهی نه تنها حرام نیست؛ بلکه پسندیده نیز می باشد.[34]
 

دلیل چهارم : وهابیون

استناد به روایات حرمت بنای قبور، مستند آنان دراین گونه اعمال روایتی است که از مسلم نقل شده است:

نهی رَسول الله(ص) أن یجصّص القبر و أن یعقد علیه و أن یبنی علیه.[35] رسول خدا نهی نمود از اینکه بر قبر ها گچ مالی شده و بر روی آن نشسته شود و یا بر روی آن بنا نهاده شود. در این روایت از بنای روی قبر نهی نموده است.
 
پاسخ به دلیل چهارم
این روایت نیز علاوه بر منافات داشتن با سیرة قطعیه مسلمانان دلالت بر مدعای وهابیت ندارد زیرا هر آنچه پیامبر (ص) از آن نهی نموده دلالت بر حرمت ندارد.
 
 بلکه برخی از نواهی آن حضرت دلالت بر حرمت و برخی دلالت بر کراهت دارد که نواهی مورد نظر در این روایت نیز از گروه مکروهات می باشد همچنانکه ابن قدامه از فقیهان بر جسته مذهب حنبلی می گوید: گچ مالی و بنای بر قبور و نوشتن بر روی آنها مکروه است[36].
 
وهمچنین از دیدگاه ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی بنای بر قبور مکروه است[37]
 
نووی از عالمان مذهب شافعی نیز از این حدیث کراهت را فهمیده می گوید بنای بر قبور کراهت دارد[38]
 
وبنابر مذهب مالک نیز بنای بر قبور فقط کراهت دارد [39]
 

استناد وهابیان به روایت ابی الهیاج 

دلیل دیگر وهابیان روایت ابی الهیاج است که از یحیی بن یحیی و ابوبکربن ابی شیبه و زهیر بن حرب از وکیع از سفیان از حبیب بن ابی ثابت از ابی وائل از ابی الهیّاج اسدی نقل شده که علی بن ابی طالب (ع) فرمود:
 
تو را به مأموریتی می فرستم که رسول خدا(ص) مرا به آن فرستاد: این که هیچ تمثالی نیابی مگر آن که محو کنی و هیچ قبر مشرفی نیابی مگر آن که مساوی سازی.[40]اینان می گویند روایت می گوید قبور باید با زمین هم سطح باشد.

پاسخ به روایت روایت ابی الهیاج 
آن چه در این روایت آمده نیز دلیلی بر حرمت بنای بر قبور نیست زیرا با صرف نظر از ضعف سند آن در دلالت حدیث نیز جای بحث و گفت و گوست زیرا جمله ی «وَ لا قَبراً الا سوّیته» به معنای تخریب بنای روی قبور نیست .

برای بررسی محتوایی نیاز است در برخی از کلیدواژه های  به کار رفته در این حدیث دقت و تأمل شود. برخی از دانشمندان علوم اسلامی کلمۀ «سَوَّیتَه» در جملۀ «وَ لَا قَبْرًا مُشْرِفًا إِلَّا سَوَّیتَه» را مورد بررسی قرار داده و بر این باورند که این عبارت با تخریب قبور به هیچ وجه سازگاری ندارد؛
 
 چراکه از معنای این واژه تنها چیزی که استفاده می شود، مسطح کردن سطح قبر است، نه به معنای «هدم» و ویران نمودن. به عبارتی سطح قبر نباید همچون کوهان شتر باشد و می بایست تسطیح و بدون ناهمواری باشد. ضمن اینکه این موضوع در مورد قبر بزرگان استثناء شده است؛
 
 به این نکته توجه داشته باشیم که هم سطح بودن قبر با زمین بر خلاف سنت اسلامی است؛ چراکه طبق سنت اسلامی قبر باید مقداری از کف زمین بالاتر باشد، کما اینکه علمای اسلامی بر استحباب بلندی قبر از زمین به اندازۀ یک وجب فتوا داده اند.
 
در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» که با فتوای چهار امام معروف اهل تسنن مطابق است، آمده است: «وَ ینْدُبُ ارتفاعُ الْتُّراب فَوْقَ الْقَبْرِ بِقَدْرِ شِبْرٍ؛[41] مستحب است خاک روی قبر به اندازۀ یک وجب از زمین بلندتر باشد.»
 

سیره علمای اهل سنت و زیارت قبور اولیا الهی

غزالی یکی از مفسرین و علمای مشهور اهل سنت است. تفسیر قرآن او و تألیفاتش از مهمترین منابع معتبر و مهم اهل سنت به شمار می‌آید. غزالی در کتابش می‌نویسد:
 
«زیارت قبور اصحاب رسول خدا (ص) و تابعین و سایر علما و اولیا الهی جایز است و هر کس پیامبر (ص) را در حال حیات می‌دید و متبرک به ایشان می‌شد، بعد از وفات نیز با زیارت قبر حضرت، از ایشان متبرک می‌شود و مسافرت کردن به قصد زیارت پیامبر (ص) نیز جایز است .»[42]
 
خطیب بغدادی از جمله علمای مشهور اهل سنت است که در کتاب تاریخ بغداد، به سیره علمای اهل سنت در زیارت قبور اهل بیت (علیهم‌السلام) و تکریم مقام ائمه اطهار (علیهم‌السلام) اشاره کرده است.
 
 خطیب در کتابش می‌نویسد: «ابوعلی خلال شیخ حنابله، می‌گوید: هرگاه مشکلی بر من عارض شود، قبر موسی بن جعفر (ع) را زیارت می‌کنم و به ایشان متوسل می‌شوم و خداوند امر را بر من آسان می‌کند .»[43]
 
ابن حبان از مشهورترین علمای اهل سنت است که در علم رجال و حدیث سرآمد زمان خود بوده است. زیارت قبر امام رضا (علیه‌السلام) یکی از افتخاراتی است که ابن حبان آن را در کلمات خود بیان می‌کند.
 
 او می‌نویسد: «علی بن موسی الرضا (ع) از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. من بارها قبر ایشان را زیارت کرده‌ام.
 
 زمانی که در طوس بودم، هر مشکلی برایم رخ می‌داد، قبر علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) را -که درود خدا بر جدش و خودش باد- زیارت و برای برطرف شدن مشکلم دعا می‌کردم.
 
 و دعایم مستجاب و مشکلم حل می‌شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش - که صلوات و سلام خدا بر او و اهل بیتش باد- بمیراند .»[44]
 

دلیل عقلی بر بدعت نبودن

اگر ازنظر عقلی بررسی کنیم متوجه می شویم این جریان هیچ ربطی به شرک ندارد، چرا که تعریف شرک مشخص است. شرک عبارت است از کسی یا چیزی را در عرض خدا و هم ردیف او و به شکل مستقل صاحب اثر بدانیم،
 
 در حالی که ما اهل بیت (ع) را به خودی خود صاحب هیچ اثری نمی دانیم و اگر برای آنها اثری قائل هستیم به اذن خدا است که به این مساله در سوره بقره در آیة الکرسی "من ذالذی یشفع عنده الا باذنه" اشاره شده است که هیچکس نمی تواند شفاعت کند الا به اذن خدا.
 

تضادّى دیگر: چرا هنوز بارگاه پیامبر برپاست؟!

کسانى که به مکّه و مدینه مشرّف شده اند، مى دانند على رغم ویرانى تمام قبرستان بقیع و قبور شهداى احد و غیر آنها، گنبد و بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برپاست .

و مسلمانان از همه جاى دنیا به زیارت آن حضرت مى شتابند و این وضع سؤال مهمّى در اذهان همه زائران ترسیم مى کند، که چرا این گروه به سراغ بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)نرفتند؟!
 
حقیقت آن است که آنها خود را کوچک تر از آن دیدند که دست به این کار زنند و تمام جهان اسلام را بر ضدّ خود بشورانند. آرى وهّابى هاى متعصّب نتوانستند، بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را از میان بردارند، و گنبد خضرا را ویران سازند و ضریح مقدّس حضرت را نابود کنند.
 
هنگامى که از آنها سؤال شد چگونه تمام گنبد و بارگاه هایى را که بر فراز قبور ائمّه بقیع(علیهم السلام) و شهداى احد و غیر آنها بنا شده بود از میان برداشتید ولى گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچنان پابرجاست؟ این تناقض در عمل چه مفهومى دارد؟
 
 
اگر این ها نشانه بت پرستى و شرک است، چرا این «نشانه بزرگ!» را در کنار این مسجد باشکوه و با عظمت نگه داشته اید، و اگر نیست، چرا بقیّه را از میان برداشتید؟
 
آنها پاسخى در برابر این سؤال ندارند و به راستى وا مى مانند. در یکى از سفرهاى زیارتى که مدّت ها قبل داشتم به دیدار «امام مدینه» رفتم و از او که مرد فاضل و باانصافى بود همین سؤال را کردم.
 
او سعى کرد با ذکر یک داستان تاریخى ذهن مرا از این سؤال آزار دهنده و بدون جواب منصرف کند; داستانى مربوط به زمان «ناصرالدوله» نقل کرد که دو نفر یهودى از خانه هاى مجاور حرم نقب زده بودند که به قبر پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست یابند.
 
«ناصرالدوله» در خواب دید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او مى گوید مرا از دست این دو نفر نجات بده! چند بار در چند شب این خواب تکرار شد.
 
 او در حیرت فرو رفت و فهمید خبرى در مدینه است. به مدینه آمد و تمام مردم شهر را به صف کرد و نگاه کرد و آن دو نفر را که در خواب دیده بود، در میان آنها دید، دستور داد آنها را گرفتند و توطئه را خنثى کرد و مجازات سختى براى آنها قائل شد.
 
سپس دستور داد اطراف قبر شریف را کندند و آن را با فلز گداخته پر کردند تا دیوارى پولادین به وجود آید و کسى جرأت این گونه کارها را در آینده نداشته باشد.
 
روشن است که این جواب هرگز قانع کننده نبود، زیرا حدّاکثر ساختن بخش زیرزمین قبر مطهّر را توجیه مى کرد، ولى جوابى براى گنبد و بارگاه و ضریح محسوب نمى شد، امّا رعایت ادب و احساس این که طرف مقابل حرفى براى گفتن ندارد و ممکن است شرمنده شود، مانع از ادامه بحث از طرف اینجانب شد.
 
اخیراً شنیده شد که یکى از متعصّبان وهّابى گفته است در آینده گنبد و بارگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را نیز خراب خواهیم کرد که البتّه این سخن هر
 
چند با اصول فکرى متعصّبان آنها سازگار است، ولى به یقین هرگز چنین جرأتى در برابر جهان اسلام نخواهند داشت، به خصوص این که با پیدا شدن موج جدید در میان اعتدال گرایان این مسلک، هرگز چنین حادثه اى رخ نخواهد داد و کسى جرأت بر این کار نخواهد داشت.
 
عجب این که این سخن را به پیشواى وهّابیّون محمّد بن عبدالوهّاب نیز نسبت داده اند. ولى او در بعضى از سخنانش چنین نسبتى را کذب دانسته است، هر چند حسن بن فرحان مالکى در کتاب خود «داعیة و لیس نبیّاً معتقد است در کلمات شیخ محمّد اشاره اى به این سخن دیده مى شود که اگر توانایى یابم گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز ویران مى کنم! [45]
 

نتیجه:

وهابیان با تبرک به قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و صالحان که سنتی جاری در میان مسلمانان بوده، مخالفند و ساختن حرم و بارگاه بر قبر را حرام می‌دانند.
 
آنان دو بار در آغاز تسلط بر شهرهای حجاز، با حمایت و همراهی آل سعود به ویران‌سازی قبرها و بارگاه‌های حرمین دست زدند.
 
در پاسخ به سوال و عنوان این مقاله، با ادله قرآنی و روایی و اجماعی و عقلی ثابت شد که وهابیت صرفا از روی عناد و ناتوانی در پاسخگویی بحث شرک و بدعت را بیان می کنند.
 
به اذعان محققان و دانشمندان کلام و علوم اسلامی، بیش تر روایات مورد نظر، چه از لحاظ سند و چه از لحاظ محتوا، مخدوش بوده و نمی توان به آنها برای تخریب بنای قبور اولیای الهی استناد کرد.
 
البته روحیۀ ظاهری گری و افراطی سلفی ها مانع از درک و پذیرش این موضوعات شده است. از این رو، همواره برای دور کردن مخالفان از دایرۀ بحث و گفتگو، ایشان را متهم به کفر و شرک و الحاد می کنند.
 

پی نوشت:

1. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۷ – ۴۶۱.
2. حسینی قزوینی، دکتر سیدمحمد، وهابیت از منظر عقل و شرع.
3. همان.
4. همان
5. ابن باز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموعه فتاوی بن باز، ج۲، ص۵۵۲.
6. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.   
7. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.   
8. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.   
9. تاریخ عجائب الآثار فی التراجم والأخبار، عبد الرحمن بن حسن الجبرتی المؤرخ، دار الجیل، بیروت، ج ۳، ص ۹۱.
10. پنجاه سفرنامه حج قاجاری، رسول جعفریان، نشر علم، تهران، ۱۳۸۹ش، ج ۳، ص ۱۹۶.
11. ر.ک: وهابیت برسردوراهی، ناصر مکارم شیرازی، مدرسه امام علی بن ابی طالب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش، ص۸۸؛ سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش، ص ۵۸۹.
12. ر.ک: مرزهای توحید و شرک در قرآن، جعفر سبحانی تبریزی، ترجمه: مهدی عزیزان، مشعر، تهران، ۱۳۸۰ش، ص ۱۵۹؛ توحید در قرآن، عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء، قم، ۱۳۹۵ش، صص ۶۰۰-۶۰۰۴.
13. آیین وهابیت، جعفر سبحانی، دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ هفدهم، ۱۳۹۲ش، ص۹۱.
14. کهف / ۲۱.
15. العین، خلیل بن احمد فراهیدی، دار الهجره، قم، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص ۵۴: «البَدْعُ: إحداث شیء لم یکن له من قبل خلق ولا ذکر ولا معرفة.»
16. فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، احمد بن حجر عسقلانی، دار المعرفه، بیروت، بی تا، ج ۵، ص ۱۵۶.
17. الرسائل، سید مرتضی علم الهدی، مؤسسه النور، بیروت، بی تا، ج ۳، ص ۸۳
18. تبرک توسل بدعت جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸ش، ص۷۲.
19. حج / ٣٢.
20. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج ۱۴، ص ۹۷.
21. شوری / ۲۳.
 22. سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، ص ۵۸۰.
23. تاریخ بغداد، أبوبکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی، دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق / ۲۰۰۲م، ج ۱، ص ۱۵۴.
24. البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، ج ۸، ص ۶۵.
25. المنتظم، علی بن محمد جوزی، دارالکت العلمیة، بیروت، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص ۳۸۷.
26.کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن امین، کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ سوم بیتا بیجا، ص۳۱۴
27. الوافی بالوفیات خلیل بن ابیک صفدی، تحقیق احمد ارناووط و ترکی مصطفی، داراحیاء التراث بیروت، ۱۴۲۰ق، ج ۱۰، ص ۱۰۸.
28. صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، وزارت اوقاف مصر، المجلس الاعلی للشئون الاسلامیة، لجنة إحیاء کتب السنة، قاهره، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص ۳۹۴: «لا مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی رَضِی اللهُ عَنْهُمْ، ضَرَبَتْ امْرَأَتُهُ الْقُبَّةَ عَلَی قَبْرِهِ سَنَة..
29.همان، المکتبة الوطنیة، عمان، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص ۱۱۹
30.الفقه علی المذاهب الأربعة، عبدالرحمن بن محمد عوض الجزیری، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق / ۲۰۰۳م، ج ۱، ص ۴۲۱
31.سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، ص۵۹۱
32. صیانة الاثار الاسلامیة، جعفر سبحانی، نشر مشعر، قم، بی تا، صص ۷۹-۸۰.
33.الفتاوی الفقیه الکبری، ابن حجر الهیتمی، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج ۲، ص ۱۶.
34. تاریخ و نقد وهابیت، ص ۵۱۶.
35.. صحیح مسلم، ص440کتاب الجنائز ،باب النهی عن التجصیص،حدیث 2134.
36. عبدالله بن قدامه المغنی ج2 ص387.
37. علاء الدین سمرقندی،تحفه الفقهاء ج1 ص 256،بیروت،دار الکتب العلمیه ،1414
38 . یحیی بن شرف الدین نووی، ا لمجموع ،ج5 ص296، بیروت، دارالفکر
39. صالح بن عبد السمیع الآبی الازهری ،ا لثمرالدانی ص257بیروت، المکتبه الثقافیه.
40. مسند احمد ج1ص96
41. الفقه علی المذاهب الأربعة، ج ۱، ص ۴.
42. أبوحامد محمد بن محمد غزالی، إحیاء علوم الدین، ج ۲، ص ۲۴۷، دار المعرفة – بیروت. «وزیارة قبور الصحابة والتابعین … شد الرحال لهذا الغرض.»
43. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱، ج ۴۴۲، دار الغرب الإسلامی – بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ ه ق. «سمعت الْحَسَن بْن إِبْرَاهِیمَ أبا عَلِیّ الخلال، یقول: ما همنی أمر … لی ما أحب.»
44. ابن حبان، الثقات، ج ۸، ص ۴۵۷، دائرة المعارف العثمانیة بحیدر آباد الدکن الهند، چاپ اول، ۱۳۹۳ ه ق. «وقبره بسنا باذ خَارج النوقان مَشْهُور … وَعَلَیْهِم أَجْمَعِینَ.»
45.مکارم شیرازی ، وهابیت بر سر دو راهی،  ص (66و 67)
 

منابع:

https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/320586
http://new.shabestan.ir/detail/News/316561
https://www.porseman.com/article//126893
https://hawzah.net/fa/Article/View/98173
https://hawzah.net/fa/Article/View/98173
https://neshasteasatid.com/node/2517
خواستگاه وهابیت:https://wikiporsesh.ir/
https://aghigh.ir/fa/news/122456


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط