به سوي نظريه ي‌ فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان

در اين نوشتار كوشش مي‌شود نظريه فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان ترسيم گردد. مقصود از نظريه‌ي فرهنگي، بدنه‌ي مفاهيم، گزاره‌ها، اصول و هنجارهايي هستند كه انتظار مي‌رود القاگر ادراكات، اعتقادات، ارزش‌ها، ديدگاه‌ها و رفتارها در يك جامعه- چه در سطح فردي و چه در سطح نهادي- باشند و بر آنها تاثير
چهارشنبه، 14 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به سوي نظريه ي‌ فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان

به سوي نظريه ي‌ فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان
به سوي نظريه ي‌ فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان


 

نويسنده: سيد پاشا
مترجم: مقداد مهرايي




 
در اين نوشتار كوشش مي‌شود نظريه فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي در دنياي مسلمانان ترسيم گردد. مقصود از نظريه‌ي فرهنگي، بدنه‌ي مفاهيم، گزاره‌ها، اصول و هنجارهايي هستند كه انتظار مي‌رود القاگر ادراكات، اعتقادات، ارزش‌ها، ديدگاه‌ها و رفتارها در يك جامعه- چه در سطح فردي و چه در سطح نهادي- باشند و بر آنها تاثير گذاشته و به آنها شكل و جهت دهند. هرچند ديدگاه‌ها، عقايد، رسوم و تأثيرات متعدد بومي و بيگانه به صورت جداگانه و در كنار يكديگر در ايجاد واقعيت فرهنگي مسلمانان در هر فصل مشترك زماني- مكاني دخيل هستند، با اين حال در سطح نظري، قرآن و حديث دو منبع اصلي بسيار قدرتمند و عميقاً پذيرفته شده در نظريه‌ي فرهنگي مربوط به دنياي مسلمانان هستند. به همين دليل، نوشتار حاضر رويكرد روش‌شناختي‌اي اتخاذ مي كند كه تكيه‌ي آن بر تحليل اين دو منبع مهم فرهنگ اسلامي، به ويژه قرآن، است.
ايدئولوژي سياسي در چهارچوب مفهوم كليدي امت (1) و برخي از حقوق اساسي آنها از جمله حق دانستن، خواندن، نوشتن و بيان، مفهوم سازي مي‌گردد. اين مفاهيم اجزاي تشكيل دهنده و ضميمه‌هاي كليدي قدرت هستند. رسانه‌هاي جمعي با توجه به برخي نيازهاي معين جهاني و لايزال ارتباطات انساني مفهوم سازي گرديده اند. اين نيازها عبارتند از:
اخبار (آگاهي)، سرگرمي، اجتماعي سازي، خدمات دستگاه‌ها و هم‌چنين وظايف و حقوق معيّن ارتباطي.
اين نوشتار هم‌چنين به فقدان تناسب - كاستي عمده - ميان نظريه‌ي فرهنگي مسلمانان و وضعيت واقعي ايدئولوژي سياسي و رسانه‌هاي جمعي مسلمانان مي‌پردازد.

دنياي مسلمانان
 

مسلمانان تقريبا يك پنجم جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند و سرزمين‌هاي مسلمان‌نشين نقش كليدي در شكل دهي به دنياي امروز ايفا مي‌كنند. برخي وقايع كليدي گذشته عبارتند از:
1. انقلاب اسلامي ايران؛
2. شكست شوروي سابق در افغانستان؛ آزادسازي اروپاي شرقي، فروپاشي اتحاديه ي جماهير شوروي و ظهور دنياي تك‌قطبي جديد؛
3. جنگ ايران و عراق و پيامدهاي آن در خاورميانه و ديگر نقاط جهان؛
4. بحران خليج فارس و پيامدهاي جهاني آن؛
5. برچيده‌شدن و سرنگوني دموكراسي در الجزاير (از آزادترين و ميانه‌روترين كشورهاي جهان سوم) توسط نيروهاي نظامي، متعاقب پيروزي 80 درصدي جناح اسلامي در انتخابات ملي اين كشور؛
6. شكست و سرنگوني مسلمانان امپراتوري عثماني طي جنگ جهاني اول، پيروي نهايي متفقين و ايجاد خاورميانه ي پس از جنگ؛
7. ايجاد اسراييل در فلسطين و جنگ‌هاي اعراب و اسرائيل و تبعات آن براي خاورميانه، اروپا، ايالات متحده ي آمريكا و ديگر نقاط جهان؛
8. كاربرد نفت ايران توسط بريتانيا جهت مدرن كردن نيروي دريايي خود طي جنگ جهاني اول و تأثير آن بر روند جنگ و تبعات آن و شكل‌دهي به اروپا و دنياي پس از آن؛
9. استفاده غرب و ديگر كشورها از نفت ايران، اعراب، اندونزي و ديگر كشورهاي مسلمان‌نشين طي چند دهه‌ي اخير و نقش محوري‌اي كه نفت مسلمانان در شكل‌دهي تمدن غربي مدرن و تاريخ جهان ايفا كرده است.
همگي اين وقايع در درك و تحليل فرهنگ و دنياي مسلمانان، بنيان پيچيده‌اي را شكل‌ مي‌دهد كه ريشه در دقت علمي، عينيت و صحبت دارد.

اسلام: فرهنگ يا دين كامل
 

مسلمانان دست كم در سطح نظري معتقدند اسلام قدرتمندترين و پرنفوذترين تأثير فرهنگي را در زندگي و جوامع آنها داشته است. براي فهم كامل‌تر و دقيق‌تر فرهنگ مسلمانان، ضروري است اسلام را به صورت مذهب در نظر بگيريم و از اين منظر آن را بررسي كنيم. آموزه‌هاي مذهبي اسلامي برخلاف مذهب در غرب، حوزه‌ي كامل تجربه و زندگي انسان‌ها، چه در سطح خُرد و چه در سطح كلان را در بر‌مي‌گيرد و از سوي بخش قابل توجهي از مسلمانان چنين تلقي مي‌گردد كه اسلام براي مسلمانان، ديني كامل- راه و روش زندگي- است. در اين‌باره نيز قرآن چنين فرموده است:
...امروز دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاويدان) شما پذيرفتم (2)
پُرتر و سَمُوار نيز فرهنگ را به همين صورت تعريف مي‌كنند. اين به معناي آن است كه بدون فهم عيني و دقيق مذهب اسلام، نه تنها نمي‌توان دنياي سياسي و اقتصادي مسلمانان را درك كرد، بلكه دنياي اجتماعي آن ها نيز به طور كامل درك نمي‌گردد. بنابراين، نوشتار حاضر بر اين بنيان دوگانه قرار دارد كه اسلام در معناي ذكر شده در بالا، چهار‌چوب نظري ضروري‌تري براي فهم عميق‌تر و كامل‌تر و فرهنگ و دنياي مسلمانان تشكيل مي‌دهد و قرآن و حديث دو سرچشمه‌ي اصلي در الگو يا نظريه ي فرهنگي مسلمانان هستند. اين الگو يا نظريه از چند بعد بسيار مهم متفاوت از مدل‌هاي غربي مشابه است ولي با اين حال تقريباً با آن‌ها هم‌پوشاني دارد و طي صدها سال، آنها را پشت سرگذاشته است.

قرآن
 

قرآن رسانه ي جمعي پيش از عصر گوتنبرگ است كه به دنيا عرضه شده است و به طور گسترده در خانه‌هاي مسلمانان قرار داشته است. قرآن در كتاب‌خانه‌ها و مساجد كه جايگزين عبادت‌گاه‌ها، مكان‌هاي مطالعه، اجتماع‌ها و اماكن دولتي دشه بودند در نسخه‌هاي ياد وجود داشته است. نه تنها به طور گسترده قرائت مي‌شده و درباره‌ي آن مباحثه مي‌شده، بلكه در دوره‌هاي تاريخي اسلام به صورت دقيق توسط تعداد قابل توجهي از مسلمانان حفظ و در ذهن نگهداري شده است. بخش‌هايي از آن دست‌كم هفده تا سي‌ مرتبه در روز به عنوان عبادت رسمي روزمره توسط بخش اعظمي از مردم مسلمان قرائت مي‌شود. قرآن در نظام اعتقادي مسلمانان دقيقاً كلام خداوند است كه از طريق انتقال متني مستقيم، متون و كلمات معين به ذهن [حضرت] محمد وحي گرديده است؛ وي نيز آن را با صداي بلند براي مردم قرائت كرده است. بدين ترتيب، قرآن رايج‌ترين منبع نظريه‌ي فرهنگي در دنياي مسلمانان است.

حديث
 

حديث، ثبت كلام و سيره‌ي محمد (ص) است كه در روايت‌هاي شفاهي و هم‌چنين مكتوب وجود دارد. حديث بر پايه‌ي يك نظام روش‌شناختي مفصل، دقيق و اغلب سه‌بعدي بررسي، اثبات صحت و اعتباريابي قرار دارد. حديث، شرح تاريخي كاملاً مستند سيره و آموزه‌هاي محمد (ص) است و بدين ترتيب مهمترين، جامع‌ترين و قابل قبول‌ترين منبع نظريه‌ي فرهنگي مسلمانان است كه از نظر اهميت بعد از قرآن قرار دارد. در اين مقاله از صحيح محمد ابن اسماعيل البخاري به عنوان منبع تحليل استفاده مي‌كنيم؛ زيرا اين اثر در بين مجموعه‌هاي مختلف حديث، دقيق‌ترين مجموعه‌اي است كه با وسواس بسيار گردآوري شده است. (3)

معرفت
 

در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، معرفت در شرايط بشري و قدرتي كه از تمدن بشري نشات مي‌گيرد، نقش كليدي ايفا مي‌‌كند. نياز به دانستن (يا نياز به معرفت)- بدون در نظر گرفتن اين‌كه كاملاً شناخت‌محور باشد يا با احساسات همراه باشد – جزيي از نيازهاي حياتي بشري است. اين نياز اغلب براي رفع رضايت‌مندانه‌ي همه‌ي نيازهاي ديگر از جمله بسياري از نيازهاي فيزيولوژيك مانند گرسنگي شرط ضروري است.
در 6201 آيه از قرآن، حدود 791 اشاره به كلمه عربي علم (دانستن)- حدود 7/12%- وجود دارد كه پس از كلمات الله، ايمان و رب در جايگاه چهارم قرار دارد. معرفت انسان را به خداوند پيوند مي‌دهد:
...از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مي‌ترسند
يا:
آيا كساني كه مي‌دانند با كساني كه نمي‌دانند يكسانند!؟
يا:
سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نام‌گذاري موجودات] را همگي به آدم آموخت.
علم، نقطه مقابل ظن (حدس، ترديد، برآورد، تقريب) است:
آنان به اين سخن كه مي‌گويند علمي ندارند، بلكه تنها حدس مي‌زنند (و گماني بي‌پايه دارند) ظن نيز با حق (حقيقت) در تضاد است:
... با اين‌كه گمان هرگز انسان را از حق بي‌نياز نمي‌كند.
علم با عبارت‌هاي تعيين‌گر محتوا تعريف نشده است، بلكه به طور كلي با عبارت‌هاي كاهش جهل، ابهام يا ترديد تعريف شده است:
خداوند به انسان آن‌چه را نمي‌دانست، ياد داد.
و بدين ترتيب زمان و مكاني ارائه مي‌شود كه مستقل، بي‌پايان و قانون است، نه اين‌كه فهرست بسته‌اي از تعاريف مربوط به علم باشد.
از طرفي قرآن در حدود 350 آيه (5% كل آيات) به كلمه ي عربي كتاب و هم‌چنين 49 مرتبه (كمتر از 1%) به عقل اشاره مي‌كند. هم‌چنين به كلمه ي قرائت كه ريشه ي كلمه خواندن است، اشاره‌هاي مكرري مي‌كند. عبارت قرآن نيز از اين كلمه مشتق شده است كه به معناي خواندن است. هم‌چنين، نخستين آيه از قرآن كه بر محمد (ص) نازل گرديد، اقراء بود. در واقع، چيزي حدود 55 درصد وحي‌هاي اوليه به محمد در مورد موضوع علم و خواندن است. بنابراين چهار مقوله علم، دانستن، نوشتن/كتاب و خواندن روي هم‌رفته بيش از 19 درصد كليه آيات قرآن را تشكيل مي‌دهند كه در مجموع آن‌ها را پس از الله در جاي دوم قرار مي‌دهد، يعني حتي بالاتر از ايمان قرار مي‌گيرد كه بيان‌گر اهميت آن در نظريه فرهنگي مسلمانان است.
البخاري، كه از طرح طبقه‌بندي نظريه - محوري پيچيده‌اي بهره مي‌گيرد تا گردآوري‌هاي خود را به «كتاب‌ها» و «فصول» تقسيم كند. وي يك كتاب را به طور كامل به علم اختصاص مي‌دهد. كتاب علم به 54 فصل تقسيم مي‌گردد كه در آن حدود 80 حديث نقش حياتي علم در زندگي به معناي عام و زندگي مسلمانان به معناي خاص را مورد تأكيد قرار مي‌دهند. اين بر خلاف «كتاب ايمان» وي است، كه تنها شامل 49 حديث مي‌باشد كه به 43 فصل تقسيم گرديده است. هم‌چنين نكته جالب توجه آنست كه البخاري بايد كتاب علم خود را بلافاصله پس از كتاب ايمان مي‌آورد و آن‌ها را به ترتيب به عنوان دومين و سومين كتاب از مجموعه گردآوري شده خود طبقه‌بندي مي‌كرد، در حالي‌كه اين كتاب پس از كتاب وحي كه موجزتر است تنها در يك فصل آمده است.
به طور معمول، آموزش منبع رسمي و اصلي علم را تشكيل مي‌دهد، ولي با در نظر گرفتن اين واقعيت كه بسياري از نظام‌هاي آموزشي در كشورهاي اسلامي هم‌چنان بر اساس الگوهاي استعماري- غربي و غير غربي پيشااستعماري است، اين مقاله از سواد به عنوان شاخص «زيربنايي» دانش رسمي- يك محصول يا سنجه پي‌امد- استفاده مي‌كند و تعداد مدارس، معلمان و دانش‌آموزان كه به صورت رايج در فرآيندها و سنجش‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرد را كنار مي‌گذارد. در كشورهاي اسلامي سطح كلي دانش (كه از نظر سواد عملياتي‌شده باشد) كاملاً پايين است كه حدود 50 درصد جمعيت قادر نيستند بخوانند و بنويسند. با اين حال چنين داده‌هايي اغراق‌آميز است و نمي‌تواند بازنمايي‌گر بخش اعظمي از جمعيت مسلمانان از جمله آن‌هايي كه در پاكستان، بنگلادش، سودان و نيجريه هستند، باشد.

ايدئولوژي سياسي و نظريه فرهنگي مسلمانان
 

با توجه به نظريه فرهنگي مسلمانان، عبادت حقيقي- و حاكميت- از آن خداوند است، زيرا او پروردگار جهانيان است (2:1). قرآن دست‌كم در 42 موقعيت مختلف اين نكته را بيان مي‌كند قرآن در حدود 19 مورد بيان مي‌كند كه ملك (قدرت) «آسمان‌ها و زمين» متعلق به خداوند است. هم‌چنين در قرآن آمده است كه قدرت مي‌تواند از سوي خداوند محول گردد يا از هركسي كه خدا بخواهد، گرفته شود (26:3). انسان‌ها حق استفاده از قدرت را به عنوان جانشين خدا بر روي زمين دارند (30:2) و بنابراين بايد آن را شديداً در راستاي چارچوب تعهدات خود به كار برند. اين تعهدات «امر به معروف و نهي از منكر» بر اساس اصول اجتماعي و مدني است كه ريشه در نظريه ي فرهنگي مسلمانان دارد. خداوند نيز منشأ واقعي امر (حق حاكميت) است و حق وي براي فرمان‌روايي مستقيماً از خالق بودنش سرچشمه مي‌گيرد: «...آفرينش و تدبير جهان از آن او و به فرمان اوست! پر بركت است خداوندي كه پروردگار جهانيان است» (54:7).
هرچند قرآن در خصوص حق حاكميت، خدا را به عنوان تنها كسي معرفي مي‌كند كه براي كليه مسائل مهم زندگي قانوني اصيل را تشريع كرده‌است كه از نظر تاريخي از زمان نوح، ابراهيم، موسي و عيسي و تا زمان محمد به مسلمانان واگذار شده است (13:42)، با اين حال از نظر زماني يا مكاني نيز بشر به قانون‌گذاري مداوم (اجراي احكام يا قوانين مشخص) را ناديده نگرفته است. هم‌چنين گسترش يا به‌كارگيري سازوكارها، نهاده و فرايند‌هاي دقيق براي اين هدف (مانند هيئت قانون‌گذار عادلانه و آزادانه انتخاب شده كه در چارچوب نظريه فرهنگي مسلمانان عمل كند) را كنار نمي‌گذارد.
حق قانون‌گذاري نيز به طور مشابه مطرح مي‌گردد. هر چند قرآن به وضوح بيان مي‌كند كه «هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرماني خدا و رسولش را كند، به گمراهي آشكاري گرفتار شده‌است (36:33). و هرچند دست كم در هفت مورد مجزا حق حكم (اختيار) را منحصر به خدا مي‌داند، با اين - حال نياز به تجديدنظر قضايي و واگذاري مشاجرات به سطح انساني را رد نمي‌كند. هم‌چنين نياز به تكامل نهاد‌ها، فرآيندها و سازوكارهاي معين براي رسيدن به اين اهداف به بهترين نحو ممكن (مانند رواج نظام قضايي مستقل و كاملاً شايسته كه در چارچوب نظريه رهنگي مسلمانان عمل كند) را ناديده نمي‌گيرد.

مفهوم مردم
 

قرآن در مورد روابط بين حاكمان و مردم تصويري نظري ارائه مي‌كند كه در قلب آن مفاهيم مربوط به آزادي، شمول، مشورت، نمايندگي، مشاركت و رضايت قرار دارد، نه اين كه مفاهيمي مانند پنهان كاري، ممانعت، دستكاري، اجبار، اقتدارگرايي و استبداد وجود داشته‌باشد. در قلب همه‌ي اين مفهوم برابري انسان‌ها (13:49) قرار دارد كه قرآن - احتمالاً براي اولين‌بار در گفتمان بشري جهان - به صورت نمادين با كنارگذاشتن جنسيت، نژاد و طبقه به صورت الناس: مردم مطرح كرد. در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، مردم داراي حقوق اساسي معيني هستند كه به طور مستقيم و غير قابل انتقال از سوي خداوند و خالق به آنها داده شده است. برخي از اين حقوق را در زير ذكر مي‌كنيم.

حق حيات
 

در تفكر مسلمانان حيات به جز به حق- رويه كاملاً حقيقي- داراي مصونيت از تعرض است. اين حق براساس حقيقت، كمال و انصاف قرار داد كه در برابر باطل- رويه كاملا غير حقيقي يا كاذب- قرار دارد. در باطل احتمالاً كذب، تعصب، هوس‌بازي و جانب‌داري ايفاي نقش مي‌كند (151:6). در واقع، با توجه به نظريه ي فرهنگي مسلمانان، هر كسي انساني را در زمين بدون حق (استحقاق) بكشد چنان است كه گويي همه ي انسان‌ها را كشته است (32:5).

حق مالكيت
 

نمي‌توان مردم را مگر به حق از اموال و دارايي‌هاشان محروم كرد (21:4؛ 279:2؛ 188:2).

حق انتخاب عقيده و رفتار
 

مردم در انتخاب عقيده و رفتار- فرهنگ- داراي حق اساسي هستند(135:6؛ 93:11؛ 121:11؛ 39:39؛ 6:109)، با اين حال برخي رفتارهاي مشخص (مانند دزدي) مجازات‌ها و پيامدهاي قانوني، اجتماعي و الهي در پي دارد (38:5). مردم هم‌چنين داراي اين حق هستند كه به كليه اطلاعاتي كه براي انتخاب روشن و آگاه بين گزينه‌هاي مختلف لازم است، دسترسي داشته‌باشند (10:90).

حق دانستن
 

مردم نياز ضروري به آگاهي و آموزش بدون اجبار، فريب، كذب، دخل و تصرف يا ارعاب دارند و بنابراين جزء حقوق آن‌هاست: در دين هيچ اجباري نيست (256:2). حتي خود محمد (2) نيز از توسل به اجبار در رسيدن به رسالت اعتقادي و آموزشي خود نهي شده‌است- و اگر پروردگار تو مي‌خواست، تمام كساني كه روي زمين هستند، همگي (به اجبار) ايمان مي‌آوردند؛ آيا تو مي‌خواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان آورند؟! (ايمان اجباري چه سودي دارد؟! (99:10؛ 67:5). خداوند نيز در قرآن به كرات از مردم مي‌خواهد كه از منطق و استدلال بهره گيرند و قرآن از مشتقات كلمه بينه - به معناي نشانه‌هاي گوناگون، تصديق، وضوح، تشريح، تبيين- استفاده‌هاي فراوان مي‌كند. رسالت و چگونگي عمل پيامبران الهي- از جمله محمد- در قرآن بيان شده است (حدود 32 رتبه) كه شامل «ابلاغ» (35:16) نظام اعتقادي و رفتاري معين و «دعوت» مردم به آن (45:33 و 46) است كه بايد با «حكمت و اندرز، روشي كه نيكوتر است، استدلال و مناظره» (125:16) صورت گيرد، « (كه) ناگهان (خواهي ديد) همان كسي كه ميان تو و او دشمني است، گويي دوست گرم و صميمي است (34:41).

حق خواندن
 

مردم نه تنها داراي حق طبيعي دانستن هستند، بلكه حق معين خواندن نيز دارند كه در نظريه ي فرهنگي مسلمانان حقي اختصاصي نيست، بلكه وظيفه‌اي جهاني و بسيار مهم مي‌باشد (1:96). اين حق جامع و بي‌قيد و شرط در بين كليه حقوق و وظايف به طور مستقيم از سوي پروردگار و خالق به مردم اعطا شده است. اين حق مردم را با هدف و فرآيند آفرينش پيوند مي‌دهد: «بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. (1:96). حق خواندن نه تنها ماهيت بشر را به عنان موجود اهل مطالعه تعريف مي‌كند، بلكه رابطه وي با پروردگار از يك طرف و با خلقت الهي از طرف ديگر را تعريف و ترسيم مي‌كند. اين حق براي خلافت خداوند بر روي زمين نقش كليدي دارد. به علاوه، عبارت «قرآن» خود به معناي «خواندن» است، كه به وضوح بيان‌گر آنست كه خواندن به طور كلي، نه تنها ضرورتي براي درك موفق جهان - خلقت خداوند- و برقراري ارتباط با آن است، بلكه براي درك مطلوب خداوند- خالق- و برقراري رابطه با او نيز ضروري است.

حق نوشتن
 

حق- و امر به- خواندن به وضوح بيان‌گر حق ملازم نوشتن است. اين مفهوم با اين حقيقت تقويت شده است كه قرآن صريحاً قلم را وسيله ي خداوند در تعليم انسان معرفي مي‌كند (4:96). به علاوه، قرآن نه تنها در آيه ي دوم سوره دوم (بقره) با عنوان «كتاب» به خود اشاره مي‌كند- آن كتاب با عظمتي است كه شك در آن راه ندارد- (2:2)، بلكه در سراسر قرآن بيش از 320 مرتبه به ريشه كلمه كتاب (نوشتن) اشاره مي‌شود. هم‌چنين، در حالي كه در قرآن حتي يك‌بار هم به كلمه شمشير اشاره نشده است، در چهار موقعيت به قلم اشاره شده است، از جمله موقعيتي كه در آن صريحاً به عنوان كليد گشودن ناشناخته‌ها معرفي مي‌گردد: «...پروردگارت... همان كسي كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمي‌دانست ياد داد (4:96 و 5).

حق بيان
 

بيان يكي ديگر از مشخصه‌هاي تعيين كننده و تشكيل دهنده است و بدين ترتيب در تفكر مسلمانان براي انسان‌ها حق اساسي محسوب مي‌گردد. قرآن بيان را نيز مانند خواندن به فرايند و هدف خلقت ربط مي‌دهد و اين مفاهيم را در سه آيه موجز كنار هم قرار مي‌دهد، كه هيچ يك از اين آيات از بيش از دو كلمه عربي تجاوز نمي‌كند: «خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد و به او بيان را آموخت (1:55-4). بنابراين در نظريه ي فرهنگي مسلمانان دانش، مهارت هاي ارتباطي و توانايي خواندن، نوشتن و تكلم هسته ي اصلي حيات انسان را تشكيل مي‌دهند.

حق قدرت
 

قدرت پيش شرط حيات هدف‌مند بشريت است و بنابراين در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، متعلق به مردم مي‌باشد. تا قبل از زمان محمد، قدرت عموماً ميراث خانواده سلطنتي، طبقه اشراف، روحانيون و جنسيت مذكر بود و علم نيز يكي از ضرورت‌ها و بخش هاي‌اصلي تشكيل دهنده ي آن بود. خواندن، نوشتن و بيان گذرگاه رسيدن به دانش- و بنابراين- قدرت- بود، كه اين‌ها نيز امتياز انحصاري قدرت‌مندان و طبقه ي مرفه بود و دست‌درازي فقراء و طبقه ضعيف به آن‌ها اغلب منجر به مجازات از جمله مرگ مي‌شد.
قرآن قدرت و اختيارات و مولفه‌هاي آن را مستقيماً در اختيار مردم قرار مي‌دهد و از اين طريقه ضربه سنگيني به همه ساختار‌ها، سلسله مراتب و ادعاهاي سلطه جويانه و ميراثي قدرت مي‌زند. قرآن خواندن- و به تلويح نوشتن- را نه تنها حق بنيادين بشري اعلام مي‌كند، بلكه يك وظيفه اساسي و جهاني بشري مي‌داند و از اين طريق انحصار‌گرايي طبقه مرفه و نخبگان بر دانش، خواندن، نوشتن، بيان و بنابراين قدرت را مي‌شكند. تا زمان محمد شمشير ابزار غالب و جهاني قدرت بود و بر پايه اين تصور جاهلي (بدوي) قرار داشت كه «قدرت ايجاد حق و حقوق مي‌كند». قرآن پارادايم جايگزين و معتبري براي رسيدن به قدرت ارائه مي‌كند. قرآن از يك طرف، توسل به قدرت فيزيكي مهار شده، مسئوليت گرايانه، كاملاً دقيق و با دقت مورد نظارت قرار گرفته و حقانيت آن‌را تأييد و تصديق مي‌كند تا در برابر ستم‌گري، بي عدالتي و خشونت مبارزه شود (39:22-41)؛ از طرف ديگر، نقطه كانوني را از قدرت سبعانه، خون‌ريزي و ويران‌گري به عقلانيت، صلح و گفتگو (61:8)، و بدين ترتيب از شمشير به قلم انتقال مي‌دهد.

حق انتخاب حكومت
 

در نظريه ي فرهنگي مسلمانان هرگونه قدرتي به شورا (شمول، مشورت، نمايندگي، هم‌كاري، حضور و مشاركت در تصميم‌گيري و تقسيم قدرت) موكول مي‌گردد. شوراء شرط اساسي حيات اجتماعي بشري در كليه سطوح است. بدين ترتيب، يكي از الزامات اساسي براي رسيدن به حق قدرت، حق انتخاب حكومت از بين خود مردم در كليه ي سطوح، از پايين ترين تا بالاترين سطح، به صورت آزادانه و بدون واهمه است. حتي به محمد نيز در قرآن فرمان داده شده است كه امور را بر اساس شورا اداره كند (159:3). شورا جوهره، هسته و ويژگي اساسي مديريت روابط و چيدمان‌هاي قدرت در بين مسلمانان را در سطحي بنيادي‌تر تشكيل مي‌دهد: «و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آن‌هاست» (38:42). بنابراين، حكومت اسلامي في‌نفسه، حكومت مردمي بر مردم است كه آزادانه و به دور از هر گونه واهمه از بين خودشان برگزيده شده‌اند. حكومت مسلمانان حكومت سلطنتي، روحانيون و اشراف يا نمايندگان يك گروه خاص نيست؛ بلكه بر اساس فرآيند انتخاباتي و اطلاعاتي آزاد، باز، صادقانه و انتخابي قرار دارد كه مصرانه و مسئولانه مي‌كوشد منافع مردم را تأمين كند و افزايش دهد.
با اين حال، اين حقوق- با اين‌كه اساسي، طبيعي و مسلّم هستند- داراي محدوديت نيز مي‌باشد (187:2و 229؛ 13:4؛ 4:58). ولي در نهايت، محدوديت‌ها و مرزها بايد از سوي كسي تعيين گردد كه حقوق مذكور را ايجاد و تعيين كرده است و مي‌توان به وي اطمينان و تكيه ‌كرد تا با انصاف و بي‌طرفي حافظ منافع و خير تمام مردم- نه اين‌كه گروهي خاص- باشد و او كسي جز خود خداوند نيست.

واقعيت سياسي در دنياي مسلمانان
 

برخلاف اين مدل نظري كه از قرآن نشأت مي‌گيرد، در دنياي مسلمانان بسياري از حكومت‌ها و ساختارهاي قدرت بر اساس پنهان‌كاري، محروم‌سازي، دخل و تصرف، اجبار و تهديد، سلطه‌گري و استبداد قرار دارد. بسياري از حكومت‌ها در سرزمين‌هاي مسلمان نشين سلطنت مطلق موروثي است و برخي ديگر حكومت فردي، نظامي يا ديكتاتوري حزبي است. قبل از ظهور جمهوري‌هاي جديد پس از سقوط جماهير شوروي و يوگوسلاوي، از بين حدوداً 36 حكومت اصلي مسلمان چيزي حدود 10 حكومت يا حدوداً 28 در ضد سلطنتي بودند، 5 حكومت سلطنتي مطلقه و 5 حكومت مشروطه.
استبداد حكومت‌ها درجوامع مسلمان‌نشين مي تواند خود داراي اباد نظري و هم‌چنين عملكردي باشد. در سطح نظري، مردم نمي‌توانند حاكمان خود در سطوح عالي را انتخاب كنند و اين مانند حكومت سلطنتي است. در سطح عملكرد، ممكن است مردم به فرايندها و ابزارهاي دموكراتيك معين مانند انتخابات آزاد و عادلانه، قانون‌گذاران نماينده و دستگاه قضايي مستقل دسترسي نداشته باشند. در برخي موارد، مردم در خطر دوسويه قرار دارند زيرا هيچ يك از اين دو را در اختيار ندارند. با اين‌حال، در بسياري از جوامع مسلمان نشين ممكن است درسطح نظري، به مردم وعده‌هاي آزادي و دموكراسي داده شود در حالي كه همان عده‌ها در سطح عملكرد تكذيب و رد شود. تنها در تعداد محدودي از جوامع مسلمان ميزاني از هماهنگي بين آزادي نظري و دسترسي عملي مردم به محدودي از جوامع مسلمان ميزاني از هماهنگي بين آزادي نظري و دسترسي عملي مردم به ساز‌‌ و كارها و فرايند‌هاي قدرت سياسي وجود دارد. از بين پنج حكومت سلطنتي مشروطه در جوامع اسلامي، تنها مالزي به نظر مي‌رسد كه تا اندازه‌اي با اين نوع حكومت هماهنگ باشد، در حالي كه پادشاهان موروثي و شيخ‌هاي بحرين، اردن، كويت و مراكش برخلاف حكومت‌هاي سلطنتي مشروطه اروپاي غربي و انگلستان، همگي داراي قدرت سياسي مطلق و استبدادي هستند.
در بسياري از حكومت‌هاي سوسيال تك‌حزبي جوامع مسلمان حزب به ندرت چيزي بيش از ابزاري براي قدرت فردي است. «حكومت جمهوري»در جوامع مسلمان شامل ديكتاتوري تك‌حزبي با يك حكمران در رأس و رژيم سركوب‌گر مي‌باشد، مانند حكومت عراق و سوريه. جمهوري هم‌چنين تحت نوعي حكومت ديكتاتوري نظامي يا ديكتاتوري براي دوره طولاني مي‌باشد، مانند حكومت‌هاي اندونزي، نيجريه، پاكستان، سومالي، سودان و مصر. به عنوان پي‌آمد توزيع شديداً ناعادلانه قدرت و استفاده استبدادي از آن، در جوامع مسلمان نشين درون ملت‌ها و بين آنها اختلاف شديد درآمدي وجود دارد. متوسط درآمد سرانه براي ملت هاي با درآمد بالا با جمعيت كمتر از 20 ميليون نفر (كه بين 20 تا 40 درصد آن كارگران قراردادي خارجي هستند) 40 برابر ملت‌هاي با درآمد پايين و جمعيت بيش از 248 ميليون نفر است.

رسانه‌هاي جمعي و نظريه ي فرهنگي مسلمانان
 

محتواي رسانه‌هاي جمعي در دو مقوله كلان قرار مي‌گيرد، كه داراي رابطه باز دو جانبه هستند: اطلاعات (اصولاً واقعيت- محور است) و سرگرمي (اصولاً افسانه- محور هستند). واقعيت رسانه‌اي ملغمه‌اي از تكه‌هاي واقعيت (توصيف‌هاي واقعيت: گذشته، آينده يا در جريان) و عقايد (ارزيابي‌ها، ديدگاه‌ها اولويت‌ها و نتايج دل‌خواه) است كه به طور معمول از سوي متخصصان رسانه‌ها و منابع آن‌ها فراهم مي‌گردد. اخبار، كه بخش اصلي واقعيت رسانه‌اي را تشكيل مي‌دهد، اغلب محتواي واقعيت محور را با اشكال افسانه- محور در هم مي‌آميزد تا توجه مخاطب را به خود جلب كند و اين توجه را حفظ كند. اخبار به مخاطب پي‌آمدها، ساختارها، نقشه‌ها و مولكول‌هاي شناختي خاصي القا مي‌كند و اين‌ها استنباط، عقيده، ديدگاه، چارچوب هاي انتخابي و تفسيري و انتخاب هاي رفتاري مخاطب را تحت تأثير قرار داده و به آن‌ها شكل و جهت مي‌دهد. اساساً اين دانش است كه به عنوان امر داراي زمان (در گذشته، حال يا آينده ولي با دلالت‌هاي زماني مرتبط) و داراي مجاورت (در معناي جغرافيايي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، روان‌شناختي يا ديگر كاربردهاي معنادار) در نظر گرفته مي‌شود و داراي كاركردهاي كليدي خاصي براي افراد و جوامع است. از طرف ديگر، محتواي افسانه محور رسانه‌ها اغلب تقليدي از واقعيت، بازسازي شده و تغيير يافته ي آن است و بر پايه ي آن قرار مي‌گيرد تا با ايجاد پيوندهاي معنادار با تجربه‌ها و پيشينه‌هاي هر يك از مخاطبان به آن بستر، معنا و حقيقت نمايي دهد.
كاركردهاي خاص رسانه‌ها در يك جامعه توسط محيط فراگير فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن جامعه تعيين مي‌گردد، ولي به طور معمول نيازهاي ارتباط خاص جهاني و فرازمان انسان هم به صورت فردي و هم به صورت مدني - را مورد توجه قرار مي‌دهند. اين نيازها شامل نياز به دانستن، نياز به سرگرمي، نياز به آموزش، تربيت و اجتماعي‌سازي نسل‌هاي جوان‌تر و نياز تناقض آميز به بقا، استمرار، همكاري و همچنين تكامل، تغيير و توسعه دستگاه‌ها، سازمان‌ها، ساختارها و تشكيلات اجتماعي- يا نياز به خدمات دستگاه- مي‌باشد. متخصصان رسانه‌ها به گونه‌اي آموزش مي- بينند كه آن دسته از اشكال و محتواي رسانه‌اي را در اختيار افراد و جامعه قرار دهند كه اين نيازها را برآورده كند. هم‌چنين در آن‌ها نسبت به تناقض كار هم‌زمان براي تغيير و ثبات در جامعه حساسيت ايجاد شده است و در نتيجه، نسبت به هر يك از اين موارد نيز داراي حساسيتند: ضرورت عملكرد درون حدود مشخص مجاز- چه چيز، چه هنگام و چگونه تحت پوشش [رسانه‌اي] قرار گيرد، يا چه چيز و براي چه مدت نبايد تحت پوشش قرار گيرد يا رسانه‌ها بايد به چه اندازه نقش منتقد يا مخاطف صاحبان قدرت يا حاميان قدرت در جامعه را ايفا كنند؟ نظريه ي فرهنگي مسلمانان اين مسائل را از منظر خود مورد بررسي قرار مي‌دهد.

ماهيت اخبار در نظريه فرهنگي مسلمانان
 

اخبار در نظريه ي فرهنگي مسلمانان بر اساس «حقيقتي كه با باطل نياميزد و كتمان نگردد» (42:2) و در مورد مردم، وقايع، مكان‌ها، مسائل و مقاصد باشد، قرار دارد كه در فضاي ممتد متشكل از پيوستار بي‌پايان زمان- مكان وجود دارد. كلمه ي عربي معادل news در زبان عربي نبأ يا خبر است. روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌هاي عرب زبان داراي نام‌هايي مانند الخبر، اخبارالايام و الانباء هستند و آژانس هاي خبر در ممالك عرب نشين با نام وكالات الانباء شناخته مي‌شوند. نكته ي جالب توجه ديگر آن است كه در ادبيات عبارت بديل براي حديث كلمه خبر مي‌باشد. قرآن از مشتقات هر دو كلمه نبأ و خبر به كرات استفاده مي‌كند.
در قرآن حدود 138 بار به ريشه لغت «نبأ»، به معناي خبر اشاره شده است. از بين اين اشاره‌ها، 51 مورد به صورت اشكال مختلف فعلي هستند كه بيان‌گر عمل ارائه خبر هستند؛ 53 مورد نيز به پيامبران –محمد و ديگران- به عنوان ابلاغ گران خبر يا اخبار اشاره مي‌كند؛ 5 مورد نيز به نهاد پيامبري به عنوان تكيه‌گاه داراي قدرت ارائه اخبار مربوط به گذشته و آينده اشاره مي کند؛ 17 مرتبه به خبر (به صورت مفرد) و 12 مرتبه به اخبار (به صورت جمع) اشاره مي کند. بدين ترتيب لغت نبأ به اشكال مفرد و جمع 29 مرتبه در قرآن ذكر شده است.
قرآن چهار مرتبه از لغت خبر (به صورت مفرد) و سه مرتبه از لغت اخبار (به صورت جمع) استفاده مي‌كند. هم‌چنين از لغت خبير (صاحب خبر) براي اشاره به خدا و لغت نبي براي اشاره به پيامبران استفاده مي‌كند. هرچند قرآن بيش از 120 مرتبه با عنوان عليم به خدا اشاره مي‌كند؛ ولي دست‌كم در سه مورد مجزا با عبارت خبير همراه مي‌شود، كه بيان گر آنست كه خداوند در آن واحد داننده و صاحب خبر و اطلاعات است. در مجموع، قرآن از لغت خبير براي اشاره به خدا در 40 مورد گوناگون استفاده مي‌كند.
به طور كلي، مي‌توان گفت قرآن از كلمه نبأ براي سه مقوله متمايز استفاده مي‌كند: نخست براي اشاره به عناوين خبري گذشته- گذشته ي دور يا نزديك (ولي با دلالت هاي جاري)؛ دوم براي اشاره به وقايعي كه وقوع آن در آينده پيش بيني مي‌گردد؛ سوم براي تشريح برخي مسائل مفهومي، كاركردي و اخلاقي مربوط به ماهيت، منابع، كاركردها و تأثيرات پي‌آمد اخبار مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
بر اساس نظريه ي فرهنگي قرآن محور مسلمانان، خبر داراي دو منبع و خاست‌گاه است: الهي و غير الهي. اگر منشأ خبر الهي باشد، توسط نبي- آورنده پيام (پيامبر) ابلاغ مي‌گردد. قرآن از ريشه‌هاي لغت رسال (فرستادن) بيش از 5000 مرتبه استفاده مي کند كه بسياري از آن‌ها به انسان‌هاي خاصي- پيامبران- اشاره دارد كه از سوي خدا برگزيده شده‌اند تا پيام او- از جمله اخبار- را به مردم و جوامع در زمان‌ها و مكان‌هاي مختلف ابلاغ كنند. خبر از سوي خداوند (الهي) داراي دو خصيصه ي متمايز است: خبر خود حق است (27:5؛ 3:28؛ 13:18)؛ از سوي نبي يا رسول كه كاملاً قابل اطمينان و بسيار راست‌گو است ابلاغ مي‌گردد (161:3؛ 41:19؛ 56:19).
موضوعي كه در اين‌جا مطرح مي‌گردد، از يك طرف، منابع خبري، ويژگي- ويژگي‌ها و شرايط لازم- و شيوه‌هاي بيان آن است و از طرف ديگر، ماهيت و ويژگي نظام و فرايندي است كه خبر بايد قبل از رسيدن به مصرف‌كنندگانش طي كند. هنگامي كه منبع خبر الهي باشد، خدا از نظر آگاهي به امور، قابل اطمينان بودن، توانايي، صداقت و عدالت كاملاً بي‌نقص و بي‌عيب است. خدا به عنوان رب‌العالمين- پروردگار جهانيان- (2:1) نه تنها منافع و رفاه طبقه‌ها، جنسيت‌ها، نژاد‌ها و مليت‌هاي مختلف را در زمان‌هاي مختلف مورد توجه قرار مي‌دهد، بلكه نسبت به «جهانيان» عادل و منصف است. در چنين شرايطي نبي ابلاغ كننده پيام است- گزارش گري كه اخبار را از منبع (خدا) مي‌گيرد و به مخاطبان مورد نظر (مردم) مي‌رساند و بدين ترتيب اعتبار نبي از نظر امانت‌داري، قابل اطمينان بودن و حسن نيت كاملاً بي‌عيب و نقص است. بين‌ منبع، گزارش‌گر و مردم فرآيند‌ها و شيوه‌هاي گردآوري، بسته‌بندي و انتقال اخبار نيز از نظر امانت داري، عرضه و اعتبار بي‌عيب و نقص است (9:15؛ 16:75-19)
هنگامي كه خبر منشأ الهي ندارد، باز نيز بايد بر پايه شواهد و عدله محكم و كافي قرار داشته‌باشد تا ضمانت‌گر يقين باشد ( 22:27)- و قرآن چندين مفهوم و اصل را بيان مي‌كند تا منجر به يقين گردد. نخست، خبر بايد بر اساس حقيقتي كه با باطل نياميزد و كتمان نگردد، باشد: «... حق را با باطل نياميزيد؛ و حقيقت را با اين كه ميدانيد كتمان نكنيد» (42:2)؛ و «...چرا حق را با باطل (مي‌آميزيد و) مشتبه مي‌كنيد (تا ديگران نفهمند و گمراه شوند) و حقيقت را پوشيده مي‌داريد در حالي كه مي‌دانيد؟!»(71:3). اين ديدگاه‌ها بيان‌گر آنست كه رسانه‌هاي جمعي با وجود اين‌كه به اشكال مختلف به ابزار دست حكومت‌ها، طبقه‌هاي تجّار، مأموران اعمال نفوذ، گروه‌هاي فشار و داراي منافع، كارگزاران روابط عمومي، تبليغات گران و نخبگان و صاحبان قدرت تبديل مي‌شوند، با اين حال بايد بدن در نظر گرفتن كسي كه ممكن است از اين حقيقت آسيب ببيند حق و حقيقت را بيان كنند. آن‌ها بايد كاملاً قيام به عدالت كنند، براي خدا شهادت دهند، اگر چه (اين گواهي) به زيان خودشان يا پدرو مادر يا نزديكان‌شان بوده باشد (135:4).
دوم، ارزش حقيقت مداري خبر در نظريه ي فرهنگي مسلمانان چنان مهم و والا است كه مساله ي شخصيت، صلاحيت و امانت‌داري روزنامه نگاران و منابع آن‌ها در فرايندهاي گردآوري و گزارش گري خبر داراي اهميت حياتي است. بدين ترتيب، تضمين حقيقت‌مداري خبر نه تنها براي روزنامه نگاران و سازمان‌هاي آن‌ها اجباري است، بلكه كل جامعه نيز موظف به رعايت آن هستند. «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، در مورد آن تحقيق كنيد... (6:49). سوم آن‌كه خبر (و آگاهي يا اطلاعات به معناي عام) داراي پي‌آمدهايي است كه ممكن است خلاف آن‌ بر افراد، گروه‌ها و جامعه تأثير داشته باشد و بنابراين، روزنامه نگاران و سازمان‌هاي آن‌ها در قبال كل جامعه داراي مسئوليت و وظيفه پاسخگويي خطيري هستند: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد!... مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده ي خود پيشيمان شويد (6:49). چهارم رسانه‌هاي جمعي در گزارش خبري خود يابد از هرگونه سوء ظن به دور باشند، نبايد ديگر مردان و زنان را به مسخره و استهزاء گيرند يا ناعادلانه اعتبار آنها را خراب كنند؛ نبايد به دنبال تحريك و گزارش‌هاي بيهوده كه هدفي ندارد، باشند و نبايد درگير شايعات، شايعه- پراكني، بدنام‌سازي، طعنه زني، غيبت و ترور شخصيت باشند (11:49 و 12). در نهايت نكته بسيار مهم اين است كه اخبار بايد تا جايي كه مي‌تواند داراي ارزش فايده و سودمندي باشند و به مردم نفع رساند. «... خداوند حق و باطل را چنين مثل مي‌زند ولي كفها (ياوه) به بيرون پرتاب مي‌شوند، ولي آن‌چه به مردم سود مي‌رساند در زمين باقي مي‌ماند» (17:13).

كاركردهاي سرگرمي، اجتماعي سازي و ارائه ي خدمات توسط رسانه‌هاي جمعي در نظريه ي فرهنگي مسلمانان
 

از منظر نظريه ي فرهنگي مسلمانان، رسانه‌هاي جمعي بايد اصول زير را در اجراي كاركردهاي سرگرمي، اجتماعي سازي و ارائه ي خدمات اجتماعي رعايت كنند: نخست، مرزهاي الهي: خداوند حدود (مرزها و محدوديت‌هايي) تعيين كرده است كه نبايد از آن تجاوز كرد (239:2) يا حتي به آن نزديك شد (187:2). بنابراين سرگرمي و ديگر لذت‌ها بايد در «حدود الهي» قرار گيرد. دوم، فحشاء: خداوند ترويج و انجام فحشا را - چيزهايي که کلاً موهن، شرم آور و ننگين باشد - ممنوع اعلام کرده است (151:6؛ 33:7؛ 19:24). اين بدين معناست كه رسانه‌ها در سرزمين مسلمانان بايد در حالي كه نقش سرگرمي و ديگر اهداف و سازوكارهاي مربوط به آن را پي‌گيري مي كند، از تبديل شدن به ابزار فحشا دوري گزينند. سوم، استانداردهاي جامعه مسلمان: بايد امر به معروف و نهي از منکر کرد (104:4، 110، 114؛ 157:7؛ 71:9). رسانه‌هاي جمعي در ايفاي نقش سرگرم كننده و ديگر نقش‌ها بايد استانداردهاي جامعه ي مسلمانان و ديگر وظايف خود را در اين خصوص را رعايت كند. در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، اجتماعي سازي در قالب مسئوليت والدين و مسئوليت اجتماعي نه تنها براي سلامت فيزيكي و دنيوي خانواده‌ها و نسل هاي جديد مفهوم سازي شده است، بلكه براي كسب خير و صلاح آخرت نيز بيان شده است (6:66). اين بدين معناست كه رسانه‌هاي جمعي به عنوان تغذيه كننده اطلاعات و سرگرمي و به عنوان حافظان ميراث فرهنگي آن‌، بايد از طريق اجتماع‌پذير كردن نسل‌هاي جوان‌تر ، نقش فعال و مثبتي در حفظ و دوام جامعه ي اسلامي ايفا كنند. اين فرآيند اجتماعي ساي رسانه- محور عبارت است از ارائه شناخت، مهارت، ارزش، ايمان، خوش‌مشربي، اطلاعات و چارچوب‌هاي تحليلي و ارجاعي و هم‌چنين ابزارهاي سرگرمي انتخاب و فرصت‌هايي است كه از طريق آن نسل‌هاي جوان‌تر نه تنها از نظر دنيوي سربلند باشند، بلكه از نظر اخروي نيز به سعادت برسند. به طور كلي، رسانه‌هاي جمعي مسئوليت خطير نگهباني از جامعه و نظارت بر آن را بر عهده دارند و بايد به‌هوش باشند كه در مورد معروف ارائه اطلاعات كنند (كه بدين طريق استاندارد جامعه مسلمانان را رعايت مي‌كنند) و از آن حمايت كنند و منكر را (كه از استانداردهاي جامعه مسلمانان تخطي مي‌كند) مشخص سازند و در برابر آن ايستادگي كنند. رسانه‌هاي جمعي هم‌چنين بايد حدود مجاز را- آنچه رسانه‌هاي جمعي بايد تحت‌پوشش قرار دهند و در صورت لزوم چه هنگام، چگونه و چه‌چيز تحت پوشش رسانه‌اي قرار نگيرد- تعيين كنند و مورد استفاده قرار دهند. چهارم، همكاري اصولي: در انديشه مسلمانان جانب‌داري بر اساس نژاد، جنسيت، مليت، يا طبقه كه در عصر جاهليت مبناي رفتار اجتماعي بود، هيچ جايگاهي ندارد. در عوض، قرآن از مردم مي‌خواهد «...و (همواره) در راه نيكي و پرهيزگاري با يكديگر تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدي همكاري ننماييد»(2:5). اين بيانات محدوديت‌هاي رفتار خصمانه رسانه‌ها در نظريه فرهنگي مسلمانان را تعيين مي‌كند و تعيين مي‌كند که رسانه ها در ايفاي نقش خدمت رساني خود تا چه اندازه بايد به صورت منتقد يا خصم حکومت يا ديگر نهادهاي قدرت عمل كنند. پنجم، عدالت جهاني: در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، رسانه‌هاي جمعي بايد هم‌چنين كاملاً قيام به عدالت كنند و براي خدا شهادت دهند (135:4)، كه اين امر رسانه‌ها را از مرزهاي ملي و ديگر محدوديت‌ها و ملاحظات محلي و كوته نظرانه رها مي‌سازد و نقش مسئوليت اجتماعي و نظام خدمت رساني جهاني فراگير بر دوش آنها مي‌نهد كه نه تنها بشريت را درگيرد، بلكه ديگر گونه‌ها و ماوراء دنيا را نيز درگيرد.

سانسور در نظريه فرهنگي مسلمانان
 

نظريه ي فرهنگي مسلمانان در سطح فردي و هم‌چنين نهادي به دنبال ايجاد تعادل بين حقوق ارتباطي مردم و آزادي‌هاي آن‌ها و وظايف، مسئوليت‌ها و محدوديت‌هاي ارتباطي آن ها است. در خصوص آزادي نيز همانند حقوق اساسي و مسلم مردم براي خواندن، نوشتن، بيان، دانستن و قدرت دلايل محكم و جامعي مطرح گرديده است. اين دلايل فضاي كمي براي سانسور سلطه جويانه و مستبدانه ارتباطات باقي مي‌گذارد.
در خصوص محدوديت‌ها نيز مفاهيم دقيق و مشابه‌اي مطرح شده است، از جمله حدود الهي، حلال و حرام، معروف، منكر، فحشا، حقيقت و ارزش نفع‌داشتن و پي‌آمدهاي اطلاعات و اخبار؛ عدالت جهاني و هم‌كاري اصولي و نكوهيده بودن افترا. به علاوه، ارتباطات در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، فعاليتي بنيادين و بسيار مهم است كه هستي انسان را تعريف مي‌كند و به آن شكل و جهت مي‌دهد. ارتباطات هم‌چنين جزء لاينفك و كليدي در قدرت است. با در نظر گرفتن اين واقعيت كه رسانه‌ها نهادهايي هستند كه ريشه در ارتباطات دارند، در نظريه فرهنگي مسلمانان نيز به عنوان دارنده قدرت بالقوه قابل توجه و بسيار در نظر گرفته مي‌شوند. اين بدين معناست كه رسانه‌هاي جمعي بايد همانند ديگر نهادها و بخش‌هاي مدني داراي آيين نامه‌هاي خارجي و هم‌چنين داخلي باشند تا به آن ها در اعمال قدرت به صورت كارآمد و مسئوليت گرايانه كمك كند. درحالي كه جامعه به عنوان يك كل بايد به رسانه‌ها كمك كند تا آيين‌نامه‌هاي خارجي خود را ايجاد كنند- و اين كار را به صورت حداقلي و با هوشياري كامل، مهار، مسئوليت و محدودگرايي انجام دهد- رسانه‌ها نيز خود بايد مسئوليت تعريف و تعيين آيين نامه‌هاي داخلي را بر عهده گيرند. ‌آن‌ها بايد اين آيين نامه‌هاي داخلي را بر اساس نظريه فرهنگي مسلمانان در قالب حدود مجاز و محدوديت هاي خصومت‌آميزي تعيين كنند.

وضعيت واقعي رسانه‌هاي جمعي در كشورهاي مسلمان
 

در كشورهاي مسلمان‌نشين شاخص هاي برگزيده و رسانه‌هاي جمعي (ميانگين تعداد كتاب‌خانه، عناوين كتاب، روزنامه، گيرنده‌هاي تلويزيون و راديو و ميانگين تيراژ روزنامه) از نظر توسعه، در دسترس بودن و استفاده كاملاً پايين است. از نظر كنترل رسانه‌هاي جمعي و سياست‌هاي مربوط به آن، وضعيت واقعي كشورهاي اسلامي عموماً با نظريه ي فرهنگي مسلمانان بيگانه است. به خوبي مي‌توان پيش‌بيني كرد كه اكثر ساختارهاي قدرت سلطه جويانه و غير شورايي كشورهاي اسلامي درگير ضرورت‌هاي بقاي خويش هستند و بدين ترتيب حقوق مردم براي دانستن، خواندن، بيان و قدرت را رد كرده، كم يا حذف مي‌كنند و يا به انحراف مي‌كشانند. بدين گونه، رسانه‌هاي جمعي در كشورهاي اسلامي عموماً به صورت كاملاً سانسور شده، نخبه گرايانه و تحت كنترل شديد حكومت عمل مي‌كنند، به گونه اي كه شديداً اطلاع‌رساني سوء مي‌كنند و اساساً از ارزش نفع رساني و حقيقت‌جويي منحرف هستند. (4)
حتي حكومت هايي كه نسبتاً اقتدارگرايي كمي دارند و در بين كشورهاي اسلامي كاملاً مردمي هستند و در اعمال قدرت متعهد به رويكرد شورامحور هستند (مانند ايران يا مالزي) مايلند آزادي اطلاعات به معناي عام و آزادي اطلاعات به معناي عام و آزادي مطبوعات به معناي خاص را با ترديد و دل‌‌وا‌پسي قابل توجهي در نظر گيرند. با در نظر گرفتن ماهيت آسيب‌پذير، شديداً ناپايدار، شكننده و در حال رشد نهادهاي اين جوامع مي‌توان گفت: اين رويه دست كم در برخي قسمت ها به دليل نگراني كلي برخي از اين دولت‌ها نسبت به امنيت، پايداري و توسعه مداوم جوامعشان در برابر نيروها و عوامل تأثير گذار مركز گريز و بي‌ثبات كننده ي داخلي يا خارجي است. به علاوه، اين مشكل سبب مي‌شود تهديد‌ها، تمايلات، ساختارها و چيدمان‌هاي موجود قدرت مضاعف گردد و منجر به كاهش شديد نظريه ي رسانه‌هاي جمعي و مدل‌هايي مي‌گردد كه ريشه در فرهنگ مسلمانان دارد. اين موضوع افراد داراي آموزش ناكافي را مجبور مي‌كند نقش نظريه‌پرداز و علمي ايفا كنند و راه‌حل‌هاي فاقد عموميت، حسي و اغلب افواهي براي اين مشكلات كاملاً پيچيده و چند بعدي اطلاعات و رسانه اتخاذ كنند. اين رويه هم‌چنين سبب مي‌شود متخصصان رسانه‌ها نتوانند محدوده‌هاي مجاز فرهنگ اسلام محور و محدوديت‌هاي مخالفت با تعادل مناسب بين حقوق ارتباطات و آزادي را با محدوديت‌هايي كه در چارچوب نظريه فرهنگي مسلمانان وجود دارد، تعيين كنند، شكل دهند و دروني كنند. بدين ترتيب، وضعيت واقعي رسانه‌هاي جمعي در كشورهاي مسلمان‌نشين را بايد نه‌تنها با در نظر گرفتن برنامه‌ريزي، انتشار، مخاطب، متغيرهاي استفاده و تکنولوژي پيش پا افتاده آن ها مورد تحليل و ارزيابي قرار داد؛ بلکه مسائلي مانند دسترس‌پذيري و استفاده از نظريه‌هاي دقيق و آزمون شده‌اي كه براساس ريشه‌ها و بنيان‌هاي فرهنگي اسلامي قرار داشته باشد و ضرورت‌ها و استانداردها و آزمون‌ها و اعتبار دقيق علمي را برآورده كند نيز بايد مدنظر قرار گيرد. بدن حتي يكي از اين‌ها جامعه مسلمانان تماس باهويت و ميراث غني فرهنگي و بنابراين فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد. بدون اين‌ها، جامعه اسلامي به صورت باقي مانده كليشه‌ها، بديهيات باقي خواهدماند.

پي نوشت:
 

1. people
2. در ترجمه ي فارسي آيات از ترجمه ي آيت‌الله‌العظمي مكارم شيرازي استفاده شده است. (م.)
3. بديهي است اين نظر حاصل نگاه يك مسلمان سني مذهب است و با نگره ي شيعيان كه بر اين صحيح و ديگر صحاح اهل سنت نقد دارند، مغاير است. (ماهنامه)
4. نويسنده مقاله در مقام مقايسه، از واكاوي چنين مفاهيمي در كشورهاي غربي غافل بوده است و يك سويه به موضوع نگريسته است.
 

منبع: رواق هنر و انديشه- ش41



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.