چشم و قوه بینایی در طب اسلامی ، طب دعایی و گیاهی

بدان که نه هیچ دانشی چون جستن سلامت است و نه هیچ سلامتی چون سلامت دل. این سخن به روشنی نشان می دهد که از نگاه اسلام، طب روان، ارزشمندتر از طب تن وطب تن، ارزشمند تر از سایر علوم است. چون لذت زندگی با عافیت به دست می آید (
سه‌شنبه، 20 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چشم و قوه بینایی در طب اسلامی ، طب دعایی و گیاهی

چشم و قوه بینایی در طب اسلامی ، طب دعایی و گیاهی
چشم و قوه بینایی در طب اسلامی ، طب دعایی و گیاهی


 

منبع : راسخون




 

چشم و قوه بینایی در طب اسلامی ، طب دعایی و گیاهی



نویسنده : مهدی حسن زاده



مقدمه :
 

امام باقرعلیه السلام می فرمایند:
بدان که نه هیچ دانشی چون جستن سلامت است و نه هیچ سلامتی چون سلامت دل.
این سخن به روشنی نشان می دهد که از نگاه اسلام، طب روان، ارزشمندتر از طب تن وطب تن، ارزشمند تر از سایر علوم است. چون لذت زندگی با عافیت به دست می آید (1) و قسمتی از عافیت سلامتی جسم است.
طبیب واقعی خداست که خواص درمانی را در داروها نهاد و در نظام آفرینش، برای هر دردی دارویی آفرید و به انسان استعداد شناخت دردها وداروها و چگونگی درمان آنها را عنایت کرد. بدین سان، او را مظهر نامهای«طبیب» و «شافی» خود قرار داد، چنان که پیامبران و اولیای الهی نیزمظهر این نامهای مقدس هستند.امیر مومنان علیه السلام در توصیف پیامبر خدا می فرمایند: طبیبُ دوارُ بطبّه ...
طبیبی بود که طبابت را بر بالین بیماران می برد، مرهم را درست بر جایی که باید ، می نهاد و آنجا که بایسته بود داغ می نشاند... با درمان خویش، منزلگاههای بی خبری و جایگاههای سرگشتگی انسان را می جست.(2)
بنابراین از نگاه اسلام، طبیب و دارو خواه برای روح (جان / روان) وخواه برای تن ( بدن/جسم)، تنها نقش یک واسطه را در نظام حکیمانه آفرینش ایفا می کنند ودرمان کننده فقط خداوند متعال است.
از نظر لغت ومتون اسلامی، «طب» شامل درمان بیماریهای جسم و جان است و «طب تن» و«طب روان» ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند؛ به گونه ای که با تدبیر روانی می توان شماری از بیماریهای جسمانی را علاج کرد و به عکس با در مان جسمانی پاره ای از بیماریهای روانی را می توان درمان کرد، اما در متون دینی واسلامی« طب روان» بیشتر موضوع علم اخلاق است.
فلسفه احکام و قوانین اسلامی، تکامل مادی و معنوی جامعه انسانی است. از نگاه اسلام بزرگترین نعمت الهی، سلامت جسم و بزرگتر از آن، سلامت جان است. همچنین خطرناکترین بلاها، بیماری جسم وخطرناکتر از آن، بیماری جان است؛ امیر مومنانعلیه السلام در این باره می فرمایند:
یکی از گرفتاریها تنگ دستی است. سخت تر ازآن تن نا درستی است وسخت تر از آن هم بیماری دل است. یکی از نعمتها توانمندی مالی است و برتر از آن، تن درستی است و بهتر از آن نیز تقوای دل ها.(3)
با این بیان یکی از اهداف اصلی وحکمت های مهم احکام و مقررات اسلامی، « طب پیشگیرانه» است. خداوند متعال، تصریح می کند که قرآن و برنامه های نورانی و حیات بخش آن، جامعه بشر را به تامین سلامت، رهنمون می گردد:
«یَهدی بِهِ اللهُ مَن اتَبَع رضوانَه سبلَ السَلام »(4)
خداوند، هر که را از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن (کتاب) به راههای سلامت رهنمون می شود.
وبدین سان، انسان می تواند با پیوند با خدا و برنامه هایی که او برای زندگی بشر ارائه کرده، به بزرگترین نعمت های الهی دست یابد ونه تنها آخرت، بلکه سلامت وسعادت و خوش بختی دنیای خود را نیز تامین نماید: « مَن کانَ یُریدُ ثَوابَ الدنیا فعندَ الله ثَوابَ الدنیا والاخرَه»
هر کس تکامل دنیا را می خواهد، سعادت وتکامل دنیا وآ خرت نزد خداست.
براین پایه، در اسلام آنچه برای سلامت جسم و جان خطرناک و زیانبار است، حرام یا مکروه است و آنچه برای سلامت انسان، لازم ومفید است واجب یا مستحب و آنچه سود وزیانی برای جسم یا جان ندارند مباح شناخته شده است. این بدان معناست که «طب پیشگیری» در متن مقررات واحکام پنج گانه اسلام، تنیده شده واجرای کامل و دقیق قوانین الهی در زندگی، سلامت جسم وجان انسان را به همراه دارد(5)
امام رضاعلیه السلام درباره حکمت مقررات الهی که بر انسان حلال ویا حرام شده است می فرمایند:
ما می بینیم هر آنچه که خداوند تبارک وتعالی حلال کرده، در آن صلاح و بقای بندگان است و بدان نیازی گریزناپذیر دارند. می بینیم هر آنچه حرام شده است، بندگان بدان نیازی ندارند و می بینیم که همه موجب تباهی و زمینه نابودی اند.(6)

اقسام احادیث طبی :
 

احادیث طبی را به سه دسته می توان تقسیم کرد:
دسته اول: احادیثی که اعجاز پیشوایان دین در درمان بیماری هاست، مانند آنچه قرآن کریم در بیان معجزه حضرت عیسی علیه السلام نقل کرده که می فرمود:
« واُبریُ الاَکمهَ والاَبرَصَ و اُحی الموتی باذن الله»
به اذن خدا، نابینای مادرزاد وپیس را بهبود می بخشم.
دسته دوم: احادیثی که در مورد پیشگیری از بیماریها وارد شده است.
دسته سوم: احادیثی که در مورد درمان بیماریها نقل شده است. که این احادیث به دو بخش تقسیم می شوند:
الف) درمان از طریق شفا خواستن به وسیله قرآن ودعا(7)

ب ) درمان از طریق دارو
 

احادیثی که مربوط به اعجاز در مسائل پزشکی است، در واقع خارج از محدمده احادیث طبی مورد بحث است.
نکته قابل توجه اینکه طرح احادیث « طب پیشگیری»، برای عموم با توجه به اینکه این احادیث، غالبا منطبق با موازین علمی اند وبا این توضیح که عواملی که برای پیشگیری در این احادیث مطرح شده، به علت تامه پیشگیری نیست، مشکلی ایجاد نمی کند.
همچنین بخش اول از احادیث طبی که به وسیله آیات قرآن و دعا به درمان می پردازند را نیز با توجه به شرایط اجابت دعا و مجرب بودن دعا در درمانبسیاری از بیماریها، برای عموم می توان مطرح کرد.
بنابراین برای ارزیابی دقیق احادیث طبی و بهره گیریِ کامل از آنها، بهترین راه آزمایش است. در واقع آزمایش و آزمایشگاه، بهترین قرینه عقلی برای اثبات صحت و ثقم احادیث طبی است که خوش بختانه در عصر حاضر، امکان بهره برداری از آن، بیش از هر وقت دیگر فراهم است.
بنابراین مخاطب اصلی احادیث طبی دسته سوم پژوهشگران علوم پژشکی اند.(8)
البته احادیث «طب دعایی» شاید هنوز تحت تجربه آزمایشگاهی در نیایند، و فقط اثرات معنوی آن که همان تاثیر معنا در ماده ( یا تاثیر روان در جسم) است را به خوبی ببینیم وتجربه کنیم.

نوشتار حاضر در سه بخش ارائه می گردد:
 

الف) احادیث طبی دارویی و طب پیشگیرانه در مورد چشم وبینایی
ب) طب استخراج شده از کتب قدماء در مورد چشم وبینایی
ج) طب دعایی در مورد چشم وبینایی
بخش اول: احادیث طبی دارویی و طب پیشگیرانه در مورد چشم وبینایی
اشاره به حکمت نهفته در چشم:
1- قَالَ علی علیه السلام اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ(9)
تعجب كنيد از اين آدمى كه با پيه بيند و با گوشت گويد و با استخوان شنود و از سوراخ بينى نفس كشد(10)
2- الامام الصادق علیه السلام - فى محاجته مع الطبيب الهندى-
خَلَتِ الْجَبْهَةُ مِنَ الشَّعْرِ لِأَنَّهَا مَصَبُّ النُّورِ إِلَى الْعَيْنَيْنِ وَ جُعِلَ فِيهَا التَّخْطِيطُ وَ الْأَسَارِيرُ لِيُحْبَسَ الْعَرَقُ الْوَارِدُ مِنَ الرَّأْسِ عَنِ الْعَيْنِ قَدْرَ مَا يمتطيه [يُمِيطُهُ }الْإِنْسَانُ عَنْ نَفْسِهِ كَالْأَنْهَارِ فِي الْأَرْضِ الَّتِي تَحْبِسُ الْمِيَاهَ وَ جُعِلَ الْحَاجِبَانِ مِنْ فَوْقِ الْعَيْنَيْنِ لِيُورِدَا عَلَيْهِمَا مِنَ النُّورِ قَدْرَ الْكِفَايَةِ أَ لَا تَرَى يَا هِنْدِيُّ أَنَّ مَنْ غَلَبَهُ النُّورُ جَعَلَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ لِيَرُدَّ عَلَيْهِمَا قَدْرَ كِفَايَتِهِمَا مِنْهُ وَ جُعِلَ الْأَنْفُ فِيمَا بَيْنَهُمَا لِيَقْسِمَ النُّورَ قِسْمَيْنِ إِلَى كُلِّ عَيْنٍ سَوَاءً وَ كَانَتِ الْعَيْنُ كَاللَّوْزَةِ لِيَجْرِيَ فِيهَا الْمِيلُ بِالدَّوَاءِ وَ يَخْرُجَ مِنْهَا الدَّاءُ وَ لَوْ كَانَتْ مُرَبَّعَةً أَوْ مُدَوَّرَةً مَا جَرَى فِيهَا الْمِيلُ وَ مَا وَصَلَ إِلَيْهَا دَوَاءٌ وَ لَا خَرَجَ مِنْهَا دَاء(11)
امام صادق علیه السلام در بحث با طبیب هندی فرمودند:
و پيشانى مو ندارد براى اينكه رهگذر روشنائى چشم‏ها است و در پيشانى چين و شكن هست براى اين که تا عرقى را كه از سر بسوى چشم سرازير است نگه دارد باندازه‏اى كه آدمى بتواند آن را پاك كند مانند جويهائى كه در زمين آب گير روان است و دو ابرو و بر فراز دو ديده نهاده شد تا باندازه كفايت (نه بيشتر) نور بدانها برسد.
اى هندى نمى‏بينى كسي را كه چون روشنائى زيادى بر او مي تابد دست خود را بر فراز ديدگان مي گيرد تا روشنائى باندازه كافى بآنها برسد و بينى را در ميان دو چشم قرار داد تا روشنائى را ميان دو ديده به دو بخش مساوى قسمت كند و چشم مانند بادام شد تا ميله دارو در آن گردش كند و بيمارى از چشم بدر رود و اگر چهار گوش بود و يا گرد (دائره‏اى) دارو بهمه جاى آن نمي رسيد و بيمارى از آن بيرون نمى‏شد(12).
تخصص الإنسان بالحواس و تشرفه بها دون غيره‏
3- انْظُرِ الْآنَ يَا مُفَضَّلُ إِلَى هَذِهِ الْحَوَاسِّ الَّتِي خُصَّ بِهَا الْإِنْسَانُ فِي خَلْقِهِ وَ شُرِّفَ بِهَا عَلَى غَيْرِهِ كَيْفَ جُعِلَتِ الْعَيْنَانِ فِي الرَّأْسِ كَالْمَصَابِيحِ فَوْقَ الْمَنَارَةِ لِيَتَمَكَّنَ مِنْ مُطَالَعَةِ الْأَشْيَاءِ وَ لَمْ تُجْعَلْ فِي الْأَعْضَاءِالَّتِي تَحْتَهُنَّ كَالْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ فَتَعْتَرِضَهَا الْآفَاتُ وَ يُصِيبَهَا مِنْ مُبَاشَرَةِ الْعَمَلِ وَ الْحَرَكَةِ مَا يُعَلِّلُهَا وَ يُؤَثِّرُ فِيهَا وَ يَنْقُصُ مِنْهَا وَ لَا فِي الْأَعْضَاءِ الَّتِي وَسَطَ الْبَدَنِ كَالْبَطْنِ وَ الظَّهْرِ فَيَعْسُرَ تَقَلُّبُهَا وَ اطِّلَاعُهَا نَحْوَ الْأَشْيَاءِ
الحواس الخمس و أعمالها و ما في ذلك من الأسرار
فَلَمَّا لَمْ يَكُنْ لَهَا فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَعْضَاءِ مَوْضِعٌ كَانَ الرَّأْسُ أَسْنَى الْمَوَاضِعِ لِلْحَوَاسِّ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الصَّوْمَعَةِ لَهَا فَجَعَلَ الْحَوَاسَّ خَمْساً تَلْقَى خَمْساً لِكَيْ لَا يَفُوتَهَا شَيْ‏ءٌ مِنَ الْمَحْسُوسَاتِ فَخَلَقَ الْبَصَرَ لِيُدْرِكَ الْأَلْوَانَ فَلَوْ كَانَتِ الْأَلْوَانُ وَ لَمْ يَكُنْ بَصَرٌ يُدْرِكُهَا لَمْ تَكُنْ فِيهَا مَنْفَعَةٌ وَ خَلَقَ السَّمْعَ لِيُدْرِكَ الْأَصْوَاتَ فَلَوْ كَانَتِ الْأَصْوَاتُ وَ لَمْ يَكُنْ سَمْعٌ يُدْرِكُهَا لَمْ يَكُنْ فِيهَا إِرْبٌ وَ كَذَلِكَ سَائِرُ الْحَوَاسِّ ثُمَّ هَذَا يَرْجِعُ مُتَكَافِياً فَلَوْ كَانَ بَصَرٌ وَ لَمْ تَكُنِ الْأَلْوَانُ لَمَا كَانَ لِلْبَصَرِ مَعْنًى وَ لَوْ كَانَ سَمْعٌ وَ لَمْ تَكُنْ أَصْوَاتٌ لَمْ يَكُنْ لِلسَّمْعِ مَوْضِعٌ‏
تقدير الحواس بعضها يلقى بعضا
فَانْظُرْ كَيْفَ قَدَّرَ بَعْضَهَا يَلْقَى بَعْضاً فَجَعَلَ لِكُلِّ حَاسَّةٍ مَحْسُوساً يَعْمَلُ فِيهِ وَ لِكُلِّ مَحْسُوسٍ حَاسَّةً تُدْرِكُهُ وَ مَعَ هَذَا فَقَدْ جُعِلَتْ‏أَشْيَاءُ مُتَوَسِّطَةٌ بَيْنَ الْحَوَاسِّ وَ الْمَحْسُوسَاتِ لَا تَتِمُّ الْحَوَاسُّ إِلَّا بِهَا كَمِثْلِ الضِّيَاءِ وَ الْهَوَاءِ فَإِنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ ضِيَاءٌ يُظْهِرُ اللَّوْنَ لِلْبَصَرِ لَمْ يَكُنِ الْبَصَرُ يُدْرِكُ اللَّوْنَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ هَوَاءٌ يُؤَدِّي الصَّوْتَ إِلَى السَّمْعِ لَمْ يَكُنِ السَّمْعُ يُدْرِكُ الصَّوْتَ فَهَلْ يَخْفَى عَلَى مَنْ صَحَّ نَظَرُهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ أَنَّ مِثْلَ هَذَا الَّذِي وَصَفْتُ مِنْ تَهْيِئَةِ الْحَوَاسِّ وَ الْمَحْسُوسَاتِ بَعْضُهَا يَلْقَى بَعْضاً وَ تَهْيِئَةِ أَشْيَاءَ أُخَرَ بِهَا تَتِمُّ الْحَوَاسُّ لَا يَكُونُ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ تَقْدِيرٍ مِنْ لَطِيفٍ خَبِيرٍ
فيمن عدم البصر و السمع و العقل و ما في ذلك من الموعظة
فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِيمَنْ عَدِمَ الْبَصَرَ مِنَ النَّاسِ وَ مَا يَنَالُهُ مِنَ الْخَلَلِ فِي أُمُورِهِ فَإِنَّهُ لَا يَعْرِفُ مَوْضِعَ قَدَمَيْهِ وَ لَا يُبْصِرُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَا يَفْرُقُ بَيْنَ الْأَلْوَانِ وَ بَيْنَ الْمَنْظَرِ الْحَسَنِ وَ الْقَبِيحِ وَ لَا يَرَى حُفْرَةً إِنْ هَجَمَ عَلَيْهَا وَ لَا عَدُوّاً إِنْ أَهْوَى إِلَيْهِ بِسَيْفٍ وَ لَا يَكُونُ لَهُ سَبِيلٌ إِلَى أَنْ يَعْمَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الصِّنَاعَاتِ مِثْلِ الْكِتَابَةِ وَ التِّجَارَةِ وَ الصِّيَاغَةِ حَتَّى أَنَّهُ لَوْ لَا نَفَاذُ ذِهْنِهِ لَكَانَ بِمَنْزِلَةِ الْحَجَرِ الْمُلْقَى...
الجفن و أشفاره‏
تَأَمَّلْ يَا مُفَضَّلُ الْجَفْنَ عَلَى الْعَيْنِ كَيْفَ جُعِلَ كَالْغِشَاءِ وَ الْأَشْفَارَ كَالْأَشْرَاحِ وَ أَوْلَجَهَا فِي هَذَا الْغَارِ وَ أَظَلَّهَا بِالْحِجَابِ وَ مَا عَلَيْهِ مِنَ الشَّعْر(13)

شرافت انسان بر ديگر حيوانات‏
 

اى مفضّل! نظر كن در آنچه حق تعالى مخصوص گردانيده است به آن انسان را در خلقتش براى تشريف و تفضيل او بر ساير حيوانات زيرا كه چنان خلق شده كه راست مى‏تواند ايستاد و درست مى‏تواند نشست كه كارها را به دستها و جوارح خود به عمل آورد و تواند كارها را چنانچه خواهد به تقديم رساند اگر به روش چهار پايان به رو در افتاده بود هيچ يك از اعمال او مباشر نمى‏توانست شد.

حواس پنج‏گانه در انسان و اسرار آفرينش آن‏
 

اكنون نظر كن اى مفضّل به سوى اين حواس كه مخصوص شده است به آنها انسان در خلقت خود و شرف يافته به آنها بر غير خود چگونه ديده‏ها را در سر او قرار داده است مانند چراغها كه در بالاى مناره برافروزند تا تواند همه اشياء را مطالعه نمايد، و ديده را در اعضاى پائين‏تر قرار نداده مانند دستها و پاها كه آفتها به آن برسد يا در مباشرت اول اعمال به آن جوارح علتى در آنها حادث شود و در اعضاى وسط بدن قرار نداد مانند شكم و پشت كه دشوار باشد به كار فرمودن آن در ديدن اشياء و چون هيچ موضعى از براى اين حاسّه مناسب‏تر از سر نبود در آنجا قرار داد كه از همه اعضاء بلندتر است و آن را صومعه گردانيده براى حواس پنجگانه كه محسوسات پنجگانه را درك نمايد و ادراك هيچ يك از محسوسات از او فوت نشود.
پس چشم را آفريد كه رنگها را دريابد. اگر ديده نمى‏بود كه رنگها را احساس نمايد، خلق رنگها بى‏فايده بود.
و سمع را از براى ادراك صداها آفريده. اگر صدا مى‏بود و گوش نمى‏بود كه بشنود، آفريدن صدا بى‏نفع بود.
و هم چنين است ساير حواس. اگر محسوسات مى‏بودند و حواس نبودند، خلق آنها بى‏فايده بود و از آن جانب نيز چنين است.
و اگر ديده مى‏بود و صاحب رنگ كه ديده مى‏شود نمى‏بود، ديده را فايده نبود.و اگر گوش مى‏بود و شنيدنى نمى‏بود، گوش بى‏فايده بود.
پس نظر كن كه چگونه هر چيزى را براى چيزى آفريده و براى هر حاسّه محسوسى و براى هر محسوسى حاسّه مقرر ساخته. و ايضا در هر حسّى امرى چند مقرر گردانيده كه متوسط باشند ميان حاسّه و محسوس كه احساس بدون آنها حاصل نمى‏شود مانند روشنى و هوا براى ديدن و شنيدن. اگر روشنى نباشد كه رنگ براى ديده ظاهر شود ديده ادراك آن نمى‏كند. و اگر هوا نباشد كه صدا را به سامعه برساند، سامعه ادراك صدا را نمى‏كند. آيا مخفى مى‏ماند بر كسى كه صحيح باشد نظرش و بكار فرمايد فكرش را، آن كه مانند آنچه من وصف كرده‏ام از تهيّه حواس و محسوسات كه هر يك با ديگرى مطابق و موافق است و آن چه احساس حواس بر آنها موقوف است همه مهيّاست نمى‏باشد مگر به عمد و تقدير از خداوند لطيف و خبير.

فقدان بينايى و خلل‏هاى آن
 

تفكّر كن اى مفضّل! در حال كسى كه نابيناست چه خللها در امور او به هم مى‏رسد زيرا كه پيش پاى خود را نمى‏داند، و پيش روى خود را نمى‏بيند، و ميان رنگها فرق نمى‏كند، و صورت نيك و بد را تميز نمى‏كند، و اگر بر گودالى مشرف شود احتراز نمى‏تواند كرد. و اگر دشمنى بر روى وى شمشير كشد امتناع نمى‏تواند نمود و هيچ صنعتى از او متمشّى نمى‏شود مانند كتابت و درودگرى و زرگرى حتى‏آن كه اگر نه تندى فهم او باشد، به منزله سنگى خواهد بود كه افتاده باشد.
بيانديش اى مفضّل در پلك ديده كه چون پرده‏ايست بر آن و در مژگان كه چون ريشه‏اند، ديده را در اين ژرف نهاده و با پرده و مژگانش سايبان ساخته.(14)

عوامل برخی از بیماریهای چشم:
 

4- رسول الله صلی الله علیه و آله : مثل الناظر فى القدر كالناظر فى عين الشمس ؛ كلما اشتد نظره فيها ذهب بصره(15)
آنکه در مساله «قضاوقدر» بنگرد، مثل کسی است که به خورشید بنگرد، هر اندازه به آن بیشتر خیره شود، بینایی وی بیشتر از بین می رود.
5- فَكَتَبَ الرِّضَاعلیه السلام إِلَيْهِ كِتَاباً نُسْخَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم: ...أَكْلُ الْأُتْرُجِّ بِاللَّيْلِ يَقْلِبُ الْعَيْنَ وَ يُوجِبُ الْحَوَل(16)
خوردن ترنج در شب چشم را چپ و احول مي كند.(17)
6- رسول الله صلی الله علیه و آله - فى وصاياه لعلىعلیه السلام - يا على لَا يَنْظُرَنَّ أَحَدُكُمْ إِلَى فَرْجِ امْرَأَتِهِ وَ لْيَغُضَّ بَصَرَهُ عِنْدَ الْجِمَاعِ فَإِنَّ النَّظَرَ إِلَى الْفَرْجِ يُورِثُ الْعَمَى فِي الْوَلد.(18)
اى على مباداكسى بفرج زنش بنگرد و بايد وقت جماع ديده بر هم نهد زيرا نظر بفرج مايه كورى فرزند است.
7- على علیه السلام:: لَا يَنْظُرَنَّ أَحَدُكُمْ إِلَى بَاطِنِ فَرْجِ امْرَأَتِهِ فَلَعَلَّهُ يَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُورِثُ الْعَمَى(19) ‏
هيچ يك از شما در آن حال به درون آلت تناسلى همسرش ننگرد كه شايد چيزى ببيند كه خوشش نيايد و نيز موجب كورى (فرزند) مى‏شود.(20)
8- رسول الله صلی الله علیه و آله - فى وصاياه لعلىعلیه السلام - يَا عَلِيُّ لَا تُجَامِعِ امْرَأَتَكَ بَعْدَ الظُّهْرِ فَإِنَّهُ إِنْ قُضِيَ بَيْنَكُمَا وَلَدٌ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ يَكُونُ أَحْوَلَ الْعَيْنِ وَ الشَّيْطَانُ يَفْرَحُ بِالْحَوَلِ فِي الْإِنْسَان(21) ‏
اى على با زنت بعد از ظهر جماع مكن كه اگر فرزندى آوريد لوچ (قيچ؛كج چشم)باشد و شيطان به‏لوچى انسان شاد می شود.
9- الرضا علیه السلام : لا تقرب النساء من اول الليل صيفا و لا شتاء لان المعدة و العروق ممتلية و هو غير محمود و يتولد منه القولنج و الفالج و اللقوة و النقرس و الحصاة و التقطير و الفتق و ضعف البصر.(22).
دراول شب چه تابستان و چه زمستان از آميزش با زنان بايد اجتناب كرد زيرا در اول شب معده و عروق پر است و آميزش ناپسند و موجب قولنج و فالج و لقوه و نقرس و سنگ و تقطير بول و فتق و ضعف چشم مى‏شود.

پیشگیری از برخی بیماریهای چشم:
 

10- قَالَ صلی الله علیه و آله : لَا تَكْرَهُوا أَرْبَعَةً الرَّمَدَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ عُرُوقُ الْعَمَى وَ الزُّكَامَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ عُرُوقَ الْجُذَامِ وَ السُّعَالَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ عُرُوقَ الْفَالِجِ وَ الدَّمَامِيلَ فَإِنَّهَا تَقْطَعُ عُرُوقَ الْبَرَص.(23)
چهار چيز را بد نداريد، چشم درد كه رگهاى كورى راقطع كند ...
11- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ السَّبْتِ وَ يَوْمَ الْخَمِيسِ- وَ أَخَذَ مِنْ شَارِبِهِ عُوفِيَ مِنْ وَجَعِ الضِّرْسِ وَ وَجَعِ الْعَيْن(24)
هر كه روز شنبه و پنجشنبه ناخن بگيرد و شارب بچيند از درد دندان و درد چشم عافيت يابد.
12- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام: مَنْ أَخَذَ مِنْ أَظْفَارِهِ كُلَّ خَمِيسٍ لَمْ تَرْمَدْ عَيْنَاهُ وَ مَنْ أَخَذَهَا كُلَّ جُمُعَةٍ خَرَجَ مِنْ تَحْتِ كُلِّ ظُفُرٍ دَاءٌ قَالَ وَ الْكُحْلُ يَزِيدُ فِي ضَوْء(25)
هر كس در هر پنجشنبه ناخن خود گيرد چشمش درد نگيرد، و هر كه در هر جمعه گيرد از زير هر ناخنش دردى بدرآيد، و سرمه در روشنى چشم افزايد و مژگانها را روياند.(26)
13- قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ لِلصَّادِقِ علیه السلام- جُعِلْتُ فِدَاكَ يُقَالُ مَا اسْتُنْزِلَ الرِّزْقُ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ التَّعْقِيبِ فِيمَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَقَالَ أَجَلْ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكَ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكَ أَخْذِ الشَّارِبِ وَ تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ يَوْمَ الْخَمِيسِ يَدْفَعُ الرَّمَد.(27)
عبد اللَّه بن ابي يعفور بامام صادق علیه السلامعرض كرد: فدايت گردم مشهور است كه هيچ چيز در فرود آمدن روزى بسوى بنده همانند ذكر و دعا در تعقيب نماز صبح در فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيست، آن حضرت فرمود: آرى درست است اما من تو را از چيزى بهتر از آن در فراخى روزى آگاه مي كنم و آن گرفتن شارب (موى پشت لب و باصطلاح سبلت) و كوتاه كردن ناخنها در روز جمعه است. و گرفتن ناخنها در روز پنجشنبه موجب دفع درد چشم مى‏شود.(28).
14- وَ رَوَى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ- تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يُؤْمِنُ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْبَرَصِ وَ الْعَمَى فَإِنْ لَمْ تَحْتَجْ فَحُكَّهَا حَكّاً(29)
امام ششمعلیه السلام فرمودند: ناخن گرفتن روز جمعه امانست از خوره، پيسى و كورى و اگر نياز ندارند آنها را اندكى بساى.(30)
15- عَنْ خَلَفٍ قَالَ رَآنِي أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ أَنَا أَشْتَكِي عَيْنِي فَقَالَ: أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِذَا فَعَلْتَهُ لَمْ تَشْتَكِ عَيْنَكَ قُلْتُ بَلَى قَالَ خُذْ مِنْ أَظْفَارِكَ فِي كُلِّ خَمِيسٍ قَالَ فَفَعَلْتُ فَلَمْ أَشْتَكِ عَيْنِي إلى يوم أخبرتك.(31)
از خلف كه امام كاظم علیه السلام مرا ديد كه از چشمم شكايت داشتم، فرمود: تو را به چيزى ره ننمايم كه چون عمل كنى از چشم شكايت نكنى؟ گفتم: چرا. فرمودند: در هر پنجشنبه قدری از ناخنهایت بگیر. بكار بستم و از چشمم شكوه نكردم.
16- أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏علیه السلام : قَالَ الْكُحْلُ عِنْدَ النَّوْمِ أَمَانٌ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي يَنْزِلُ فِي الْعَيْن.(32)
سرمه در چشم كشيدن در وقت خواب سبب امان است از آبى كه در چشم نازل مى‏شود.
17- رَوَى أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ كَثْرَةُ الْعُطَاسِ يَأْمَنُ صَاحِبَهَا مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ أَوَّلُهَا الْجُذَامُ وَ الثَّانِي الرِّيحُ الْخَبِيثَةُ الَّتِي تَنْزِلُ فِي الرَّأْسِ وَ الْوَجْهِ وَ الثَّالِثُ يَأْمَنُ نُزُولَ الْمَاءِ فِي الْعَيْنِ وَ الرَّابِعُ يَأْمَنُ مِنْ شِدَّةِ الْخَيَاشِيمِ وَ الْخَامِسُ يَأْمَنُ مِنْ خُرُوجِ الشَّعْرِ فِي الْعَيْنِ قَالَ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ يَقِلَّ عُطَاسُكَ فَاسْتَعِطْ بِدُهْنِ الْمَرْزَنْجُوشِ قُلْتُ مِقْدَارُ كَمْ قَالَ مِقْدَارُ دَانِقٍ قَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ خَمْسَةَ أَيَّامٍ فَذَهَبَ عَنِّي.(33) ‏
از امام ششم علیه السلام: زيادى عطسه آدمى را از پنج چيز در امان دارد: جذام، بادهاى موذى در سر و صورت، آب چشم، گرفتگى رگهاى بينى، مو در آمدن در چشم. و اگر دوست دارى كه عطسه ات کم شود يك دانگ(34) روغن مرزنجوش بكار ببر و آن را به بينى بكش، راوى گويد اين كار را پنج روز ادامه دادم و عطسه‏ام ايستاد.(35)
آنچه برای درمان برخی بیماری های چشم سودمند است:

قارچ
 

18- الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : الْكَمْأَةُ مِنْ نَبْتِ الْجَنَّةِ وَ مَاؤُهَا نَافِعٌ مِنْ وَجَعِ الْعَيْن.(36)
كما (قارچ ) (37) از گياه بهشت است و آبش براى درد چشم خوبست.(38)
19- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : الْكَمْأَةُ مِنَ الْمَنِّ الَّذِي أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هِيَ شِفَاءٌ لِلْعَيْن.(39)‏
كما(قارچ ) از منّى است كه خدا ببني اسرائيل فرو آورد و آبش درمان چشم است.(40)

کاسنی
 

20- الْمَكَارِمُ، مِنَ الْفِرْدَوْسِ عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ : مَنْ أَكَلَ الْهِنْدَبَاءَ وَ نَامَ عَلَيْهِ لَمْ يُحَرَّكْ فِيهِ سَمٌّ وَ لَا سِحْرٌ وَ لَمْ يَقْرَبْهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الدَّوَابِّ حَيَّةٍ وَ لَا عَقْرَبٍ.(41)
تأييد قال ابن سينا في القانون و غيره الهندباء منه بريّ و منه بستانيّ و هو صنفان عريض الورق و دقيق الورق و هو يجري مجرى الخسّ لكنه كما قالوا دونه في الخصال و عندي أنها تفوقه في التفتيح و سدد الكبد و إن قصر عنه في التغذية و التطفية و أنفعها للكبد أمرُّها.و أجودها الحديثة الرطبة الغذية البستانية وأجودها الشامية و تسمى‏أنطوليا و هي باردة في الأولى و يابسها يابسة فيها و رطبها رطبة في آخر الأولى
و البستاني أرطب و أبرد و البري أقل رطوبة و يسمى الطرخشعوق فيه تفتيح و تبريد و تقوية و قبض يفتح سدد الأحشاء و العروق.
و ضماده مع دقيق الشعر نافع للخفقان الحارّ و يقوي القلب و المعدة و هو من أجود الأدوية لمن كان مزاج معدته حارا و البري أجود للمعدة من البستاني و فيه قبض صالح ليس بشديد و ماؤه مع الخل و الإسفيداج طلاء عجيب في تبريد ما يراد تبريده و ينفع النقرس ضمادا.
و التغرغر بماء المحلول فيه الخيارشنبر نافع من أورام الحلق و ينفع من الرمد الحار ضمادا و هو يسكن الغثيان و هيجان الصفراء و أكله مع الخل يعقل الطبع لا سيما البري و هو نافع للربع و الحميات الدائرة و ضماده مع أصوله و كذلك مع السويق نافع للسع العقرب و الحيات و الزنابير و الهوام و سام أبرص و لبن البري يجلو بياض العين.و قال ابن سينا البستاني أبرد و أرطب و قد يشتد مرارته في الصيف فيميل إلى حرارة لا تؤثر.أقول ستأتي الأخبار في فضل الهندباء و خواصها في أبواب البقول إن شاء الله تعالى‏.
در مكارم- 202- از پيغمبر كه هر كه كاشنى خورد و روى آن خوابد، زهر و جادو در او اثر نكند، و هيچ جانورى چون مار و كژدم باو نزديك نشود.(42)
تأييد ( از ابن سينا ) :
ابن سينا در قانون و جز آن گفته: كاشنى دشتى دارد و كشتى و دو رسته است برگ پهن و برگ باريك و چون كاهو است ولى چنانچه گويند خواصش كمتر از آنست و نزد من در گشايش و براى بند آمدنهاى كبد بهتر از آنست گرچه در تغذيه و تطفيه كمتر از آنست و سودمندترش براى كبد تلختر آنست، بهترش تازه و تر و پر مايه و بستانى است، و بهتر آنهم شامى است كه آن را «انطوليا» نامند، سرد است در درجه 1 و خشكش خشك است در درجه 1، و ترش‏تر است در پايان درجه 1 و بستانيش ترتر و سردتر است و دشتش كم رطوبت‏تر و آن را «طرخشعوق» نامند، در آن گشايش و تبريد و تقويت و قبض است و بستهاى اعضاء درون و رگها را باز كند.
و ضمادش با آرد جو براى خنكى گرم خوبست، و دل و معده را تقويت كند و آن بهترين دارو است براى كسى كه مزاج معده‏اش گرم است، دشتى آن براى معده از بستانى بهتر است: اندكى قابض است و سختى ندارد، و ماليدن آبش با سركه و سفيداب اثر عجيبى در تبريد دارد، و ضمادش براى نقرس خوبست.
و غرغره كردن آبش با محلول خيار چنبر براى ورمهاى گلو خوبست، و ضمادش براى درد چشم گرم، و قى‏ء و هيجان صفرا را بنشاند، و خوردنش با سركه طبع را بندد بويژه اگر دشتى باشد، و براى تب سه يك و تبهاى نوبه خوبست، و ضمادش به همراه ريشه آن و با قاووت براى گزيدن كژدم و مارها و زنبورها و خزنده‏ها و سام ابرص، و شيره دشتى آن سفيدى چشم را جلا دهد.
ابن سينا گفته: بستانيش سردتر و ترتر است، و در تابستان به گرمى بى‏اثرى گرايد.گويم: اخبار فضيلت كاسنى و خواصّش در ابواب سبزيها بيايد ان شاء اللَّه.

سورمه کشیدن با توتیای هندی وصبر و ...
 

21- طب الأئمة علیهم السلام ص87 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ نَضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ ذَرِيحٍ قَالَ شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِعلیه السلام بَيَاضاً فِي عَيْنِهِ فَقَالَ خُذْ تُوتِيَا هِنْدِيٍّ جُزْءاً وَ إِقْلِيمِيَاءَ الذَّهَبِ جُزْءاً وَ إِثْمِدَ جَيِّداً جُزْءاً وَ لْيَجْعَلْ مَعَهَا جُزْءاً مِنَ الْهَلِيلَجِ الْأَصْفَرِ وَ جُزْءاً مِنْ أَنْدَرَانِيٍّ وَ اسْحَقْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَى حِدَةٍ بِمَاءِالسَّمَاءِ ثُمَّ اجْمَعْهُ بَعْدَ السَّحْقِ فَاكْتَحِلْ بِهِ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْبَيَاضَ وَ يُصَفِّي لَحْمَ الْعَيْنِ وَ يُنَقِّيهِ مِنْ كُلِّ عِلَّةٍ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.(43)
در طب الأئمة: مردى به امام باقر علیه السلام از سفيدى در چشم خود ناليد، فرمود: توتياى هندى و اقليمياى طلا و اثمد خوب بگير و هليله زرد و اندرانى همه برابر هم و هر كدام را جدا با آب باران سائيده كن و آنها را كه سائيده شدند با هم فراهم ساز و بچشم بكش كه سفيدى را برطرف كند و گوشت چشم را پاك كند بخواست خدا عزّوجلّ.
22- عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ لَنَا فَتَاةً كَانَتْ تَرَى الْكَوْكَبَ مِثْلَ الْجَرَّةِ قَالَ: نَعَمْ وَ تَرَاهُ مِثْلَ الْحُبِّ قُلْتُ إِنَّ بَصَرَهَا ضَعُفَ فَقَالَ: اكْحُلْهَا بِالصَّبِرِ وَ الْمُرِّ وَ الْكَافُورِ أَجْزَاءً سَوَاءً فَكَحَلْنَاهَا بِهِ فَنَفَعَهَا.(44)
در كافى (383- روضه): بسندى از جميل بن صالح كه بامام ششمعلیه السلام گفتم: ما يك دختر بچه داريم كه ستاره را چون سبو بيند، فرمود: آرى، و مانند خمره بيند گفتم چشمش ناتوانست، فرمود با صبر(45) و مرّ و كافور اجزاء برابر سرمه‏اش بكش، و با آن سرمه‏اش كشيديم و خوب بود برايش.
23- دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ يَشْتَكِي عَيْنَيْهِ فَقَالَ لَهُ أَيْنَ أَنْتَ عَنْ هَذِهِ الْأَجْزَاءِ الثَّلَاثَةِ الصَّبِرِ وَ الْكَافُورِ وَ الْمُرِّ فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِكَ فَذَهَبَتْ عَنْه.(46)
در كافى (ج 8 ص 383): مردى نزد امام ششم علیه السلامآمد و از چشم ناليد، فرمود: تو كجائى از اين سه جزء: صبر، كافور، مرّ، مرد چنين كرد و درد رفت.
24- عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رَجُلًا شَكَا إِلَيْهِ بَيَاضاً فِي عَيْنِهِ وَ وَجَعاً فِي ضِرْسِهِ وَ رِيَاحاً فِي مَفَاصِلِهِ فَأَمَرَهُ أَنْ يَأْخُذَ فُلْفُلًا أَبْيَضَ وَ دَارْفُلْفُلَ مِنْ كُلِّ وَاحِدٍ وَزْنَ دِرْهَمَيْنِ وَ نُشَادِراً جَيِّداً صَافِياً وَزْنَ دِرْهَمٍ وَ اسْحِقْهَا كُلَّهَا وَ انْخُلْهَا وَ اكْتَحِلْ بِهَا فِي كُلِّ عَيْنٍ ثَلَاثَةَ مَرَاوِدَ وَ اصْبِرْ عَلَيْهَا سَاعَةً فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْبَيَاضَ وَ يُنَقِّي لَحْمَ الْعَيْنِ وَ يُسَكِّنُ الْوَجَعَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى فَاغْسِلْ عَيْنَيْكَ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ وَ اتْبَعْهُ بِالْإِثْمِد.(47)
مردى به امام صادق علیه السلام شكايت كرد از سفيدى در چشم، درد دندان و باد مفاصل، به او فرمود: فلفل سفيد و دار فلفل از هر كدام به وزن دو درهم (1 مثقال تقريبا) بگيرد و يك درهم نشادر خوب پاك، و همه را خوب بسايد و ببيزد و در هر چشمى سه ميل از آن بكشد و ساعتى صبر كند كه سفيده چشم برود و گوشت چشم پاك شود و درد آرام گيرد به خواست خدا، چشمانت را با آب سرد بشو و دنبالش سرمه سنگ در آن بكش.
25- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سُلَيْمٍ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ‏يَقْطِينٍ أَنَّهُ كَانَ يَلْقَى مِنْ رَمَدِ عَيْنَيْهِ أَذًى قَالَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْ عِنْدِهِ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ كُحْلِ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام جُزْءُ كَافُورٍ رَبَاحِيٍّ وَ جُزْءُ صَبِرٍ أُصْقُوطْرِيٍّ يُدَقَّانِ جَمِيعاً وَ يُنْخَلَانِ بِحَرِيرَةٍ يُكْتَحَلُ مِنْهُ مِثْلَ مَا يُكْتَحَلُ مِنَ الْإِثْمِدِ الْكَحْلَةُ فِي الشَّهْرِ تَحْدُرُ كُلَّ دَاءٍ فِي الرَّأْسِ وَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْبَدَنِ قَالَ فَكَانَ يَكْتَحِلُ بِهِ فَمَا اشْتَكَى عَيْنَيْهِ حَتَّى مَاتَ.(48)
سليم دوست (يا آزادشده) على بن يقطين از درد چشم خود آزار مي كشيد حضرت ابو الحسن (موسى بن جعفر)علیه السلام بى‏آنكه نامه بآن حضرت بنويسند (و دستورى از او بخواهند) براى او نوشت چرا از سرمه ابا جعفر (حضرت باقر علیه السلام) استفاده نمى‏كنى؟: كافور رباحى يك جزء، و صبر اسقوطرى يك جزء، اين هر دو را نرم كوبيده و از يك پارچه حرير بيرون كرده و مانند سرمه سنگ هر ماه يك بار به چشم كشد تا هر دردى در سر است پائين آورد و آن را از بدن بيرون برد.
راوى گويد: او از اين سرمه به چشم كشيد و تا مرد به درد چشم دچار نشد.

روغن مالی با روغن بنفشه:
 

26- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فَضْلُ الْبَنَفْسَجِ عَلَى الْأَدْهَانِ كَفَضْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى الْأَدْيَانِ نِعْمَ الدُّهْنُ الْبَنَفْسَجُ لَيَذْهَبُ بِالدَّاءِ مِنَ الرَّأْسِ وَ الْعَيْنِ فَادَّهِنُوا به.(49)
از امام صادق علیه السلام است كه برترى بنفشه بر روغنهاى ديگر چون برترى اسلام است بر دينها، چه خوب روغنی است روغن بنفشه كه درد را از سر و چشم مي كشد، آن را به خود بمالید.(50)
آنچه چشم را جلا میدهد وتقویت می کند:

به :
 

27- عَنْهُ علیه السلام قَالَ كُلُوا السَّفَرْجَلَ وَ تَهَادُوهُ بَيْنَكُمْ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُنْبِتُ الْمَوَدَّةَ فِي الْقَلْبِ وَ أَطْعِمُوهُ حَبَالاكُمْ فَإِنَّهُ يُحَسِّنُ أَوْلَادَكُمْ وَ فِي رِوَايَةٍ يُحَسِّنُ أَخْلَاقَ أَوْلَادِكُم.(51)
از آن حضرت علیه السلام : «به» بخوريد و به هم هديه دهيد، كه ديده را جلا دهد، و در دل درخت دوستى روياند، به زنان آبستن بدهيد، كه فرزند را زيبايى بخشد. و در روايت ديگر: اخلاق فرزند را نيكو گرداند.
28- وَ قَالَ علیه السلام أَكْلُ السَّفَرْجَلِ يُذْهِبُ ظُلْمَةَ الْبَصَر(52)
فرمود: خوردن «به» تاريكى چشم را از بين مى‏برد.

خرما :
 

29- الْمَحَاسِنُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ وَفْدَ عَبْدِ الْقَيْسِ قَدِمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ فَوَضَعُوا بَيْنَ يَدَيْهِ جُلَّةَ تَمْرٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ صَدَقَةٌ أَمْ هَدِيَّةٌ قَالُوا بَلْ هَدِيَّةٌ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله أَيُّ تَمَرَاتِكُمْ هَذِهِ قَالُوا هُوَ الْبَرْنِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي أَنَّ فِي تَمْرَتِكُمْ هَذِهِ تِسْعَ خِصَالٍ تُخَبِّلُ الشَّيْطَانَ وَ يُقَوِّي الظَّهْرَ وَ تَزِيدُ فِي الْمُجَامَعَةِ وَ تَزِيدُ فِي السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ تُقَرِّبُ مِنَ اللَّهِ وَ تُبَاعِدُ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ تَهْضِمُ الطَّعَامَ وَ تَذْهَبُ بِالدَّاءِ وَ تُطَيِّبُ النَّكْهَ(53)
امير المؤمنين علیه السلام : ما در بر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديم ناگاه وفد عبد القيس وارد شدند و سلام دادند و يك جلد خرما نزد آن حضرت نهادند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: صدقه است يا هديه؟
گفتند: يا رسول اللَّه بلكه هديه است، فرمود: اين از كدام نوع خرماهاى شما است؟
گفتند: برنى است، فرمود: در اين خرماى شما نه خصلت است كه جبرئيل آنها را بمن گزارش داده: بوى دهان را خوش كند، معده را پاك كند، خوراك را هضم كند، نيروى شنيدن و ديدن را بيفزايد، پشت را محكم كند. شيطان را گيج سازد، به خدا ی عزّ و جلّ نزديك كند و از شيطان دور كند...(54)
َ30- نَظَرَ النَّبِيُّ ص إِلَى سَلْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ أَرْمَدُ فَقَالَ لَهُ لَا تَأْكُلِ التَّمْرَ وَ لَا تَنَمْ عَلَى جَنْبِكَ الْأَيْسَر(55)
نبى اكرم صلی الله علیه و آله : به سلمان متوجه شد كه چشمش ورم كرده فرمود: تمر (خرما) مخور و بدست چپ مخواب.(56)

پیاز :
 

31- الْفِرْدَوْسُ، عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله قَالَ إِذَا دَخَلْتُمْ بَلْدَةً وَبِيئاً فَخِفْتُمْ وَبَاءَهَا فَعَلَيْكُمْ بِبَصَلِهَا فَإِنَّهُ يُجَلِّي الْبَصَرَ وَ يُنَقِّي الشَّعْرَ وَ يَزِيدُ فِي مَاءِ الصُّلْبِ وَ يَزِيدُ فِي الْخُطَا وَ يَذْهَبُ بالحماء [بِالْحُمَّى وَ هُوَ السَّوَادُ فِي الْوَجْهِ وَ الْإِعْيَاءِ أَيْضا(57)
در «فردوس» از ابى الدرداء كه پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: چون در شهرى يا ساختمانى درآئيد و از وباء آن بترسيد پيازش را بخوريد كه ديده را روشن كند و لبها(58) را پاك كند و منى را فزايد و نيروى رفتن را فزايد و تيرگى چهره و خستگى را براندازد. (59)

کندر :
 

32- وَ قَالَ صلی الله علیه و آله عَلَيْكُمْ بِاللُّبَانِ فَإِنَّهُ يَمْسَحُ الْحَرَّ مِنَ الْقَلْبِ كَمَا يَمْسَحُ الْإِصْبَعُ الْعَرَقَ عَنِ الْجَبِينِ وَ يَشُدُّ الظَّهْرَ وَ يَزِيدُ فِي الْعَقْلِ وَ يُذَكِّي الذِّهْنَ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُذْهِبُ النِّسْيَان(60)‏
نبی خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بر شما باد به كندر كه حرارت دل را بگيرد چنانچه انگشت عرق پيشانى را، و پشت را نيرو دهد، و خرد را بيفزايد، ذهن را تيز كند و ديده را روشن نمايد و فراموشى را براندازد.(61)

گوشت :
 

33- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: اللَّحْمُ وَ اللَّبَنُ يُنْبِتَانِ اللَّحْمَ وَ يَشُدَّانِ الْعَظْمَ وَ اللَّحْمُ يَزِيدُ فِي السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ اللَّحْمُ بِالْبَيْضِ يَزِيدُ فِي الْبَاءَةِ(62)
از جعفر بن محمّد علیه السلام است كه گوشت و شير گوشت رويند و استخوان سخت كنند و گوشت در شنوائى و بينائى افزايد، و گوشت با تخم باه را فزايند.(63)
34- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍعلیه السلام : أَكْلُ اللَّحْمِ يَزِيدُ فِي السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْقُوَّة(64)
ابو جعفر علیه السلام فرمود: خوردن گوشت شنوائى، بينائى و نيرو را فزايد.

مرزنجوش :
 

35- عَنِ الْكَاظِمِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّيْحَانُ الْمَرْزَنْجُوشُ يَنْبُتُ تَحْتَ سَاقَيِ الْعَرْشِ وَ مَاؤُهُ شِفَاءُ الْعَيْنِ(65)
به روايت امام كاظم علیه السلامرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چه خوب گلى است مرزنجوش زير ساق عرش مي رويد و آبش درمان چشم است.(66)

آب زمزم :
 

36- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ اللَّهَ يَرْفَعُ الْمِيَاهَ الْعَذْبَ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ غَيْرَ زَمْزَمَ وَ أَنَّ مَاءَهَا يَذْهَبُ بِالْحُمَّى وَ الصُّدَاعِ وَ الِاطِّلَاعُ فِيهَا يَجْلُو الْبَصَرَ وَ مَنْ شَرِبَهُ لِلشِّفَاءِ شَفَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ شَرِبَهُ لِلْجُوعِ أَشْبَعَهُ اللَّه(67)
از ابن عباس كه خدا همه آبهاى شيرين را پيش از رستاخيز از ميان بردارد جز آب زمزم را و آب زمزم تب و سردرد را ببرد و نگریستن در آن ديده را روشن كند، هر كه براى درمانش نوشد خدا شفايش بخشد و هر كه براى گرسنگى از آن نوشد خدا سيرش كند.

سرمه کشیدن :
 

37- عَنْهُ، صلی الله علیه و آله أَنَّهُ نَهَى أَنْ يُكْتَحَلَ إِلَّا وَتْراً وَ أَمَرَ بِالْكُحْلِ عِنْدَ النَّوْمِ وَ أَمَرَ بِالاكْتِحَالِ بِالْإِثْمِدِ وَ قَالَ عَلَيْكُمْ بِهِ فَإِنَّهُ مَذْهَبَةٌ لِلْقَذَى مَصْفَاةٌ لِلْبَصَر.(68)
از پیامبر صلی الله علیه و آله است كه نهى كرد از سرمه‏كشيدن جز بشماره طاق، و فرمان داد بسرمه هنگام خوابيدن، و بسرمه كشيدن از سنگ سرمه فرمود: بر شما باد به آن، كه خاشاك را ببرد و ديده را پاك كند.(69)
38- عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ أَتَى النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله أَعْرَابِيٌّ يُقَالُ لَهُ قَلِيبٌ رَطْبُ الْعَيْنَيْنِ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله إِنِّي أَرَى عَيْنَيْكَ رَطْبَتَيْنِ يَا قُلَيْبُ عَلَيْكَ بِالْإِثْمِدِ فَإِنَّهُ سِرَاجُ الْعَيْن.(70)
از حضرت صادق علیه السلام مى‏فرمايد: يكنفر عرب بيابانى خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله شرفياب شد كه باو مى‏گفتند قليب رطب العينين (چشم تر)، پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: اى قليب چشمان تو را پر آب مى‏بينم؟ بر تو باد به سرمه كه نور دهنده چشم است.(71)
39- عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ الْكُحْلُ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يُخَفِّفُ الدَّمْعَةَ وَ يُعْذِبُ الرِّيقَ وَ يَجْلُو الْبَصَر(72)
از حضرت صادق علیه السلام : سرمه موى را مى‏روياند، و آبريزى چشم را بر طرف مى‏كند، و آب دهان را گوارا مى‏گرداند، و چشمان را جلا مى‏بخشد.(73)
40- عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ مَنْ أَصَابَهُ ضَعْفٌ فِي بَصَرِهِ فَلْيَكْتَحِلْ سَبْعَةَ مَرَاوِدَ عِنْدَ مَنَامِهِ مِنَ الْإِثْمِدِ أَرْبَعَةً فِي الْيُمْنَى وَ ثَلَاثَةً فِي الْيُسْرَى فَإِنَّهُ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يَنْفَعُ اللَّهُ بِالْكُحْلَةِ مِنْهُ بَعْدَ ثَلَاثِينَ سَنَة(74)
از حضرت رضا علیه السلام كه فرمود: هر كس چشمش ضعيف شود به هنگام خواب هفت ميل سرمه بكشد: چهار ميل به چشم راست، سه ميل در چشم چپ كه مژگان را مى‏روياند و چشم را جلا مى‏دهد و خداوند بسرمه فايده سى ساله مى‏دهد.(75).
41- قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ لَقِيتُ مِنْ عِلَّةِ عَيْنِي شِدَّةً فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام أَسْأَلُهُ أَنْ يَدْعُوَ لِي فَلَمَّا نَفَذَ الْكِتَابُ قُلْتُ فِي نَفْسِي لَيْتَنِي كُنْتُ سَأَلْتُهُ أَنْ يَصِفَ لِي كُحْلًا أَكْحُلُهَا فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ يَدْعُو لِي بِسَلَامَتِهَا إِذْ كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ذَاهِبَةً وَ كَتَبَ بَعْدَهُ أَرَدْتَ أَنْ أَصِفَ لَكَ كُحْلًا عَلَيْكَ بِصَبْرٍ مَعَ الْإِثْمِدِ كَافُوراً وَ تُوتِيَاءَ فَإِنَّهُ يَجْلُو مَا فِيهَا مِنَ الْغِشَاءِ وَ يُيْبِسُ الرُّطُوبَةَ قَالَ فَاسْتَعْمَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ ع فَصَحَّتْ وَ الْحَمْدُ لِلَّه(76)
محمّد بن حسن گفت از درد چشم خيلى ناراحت شدم نامه‏اى براى امام حسن عسكرى علیه السلام نوشتم و تقاضاى دعا كردم پس از فرستادن نامه با خود گفتم كاش تقاضا مى‏كردم براى چشم سرمه‏اى تجويز فرمايد تا با آن سرمه بكشم.
در جواب نامه‏ام بخط شريف خود آن جناب آمد دعا كرده بود براى سلامتى چشمم زيرا يكى از چشمهايم نابينا شده بود پس از دعا نوشته بود مايلم برايت يك نوع سرمه تجويز كنم صبر زرد با سرمه كافور و توتيا را كه موجب روشن بينى چشم مى‏شود و غبار را برطرف مى‏كند و رطوبت چشم را خشك مي نمايد. دستورامام علیه السلام را بكار بردم خوب شدم خدا را سپاسگزارم.(77)
42- أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الْإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يَقْطَعُ الدَّمْعَةَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْر(78)
امام ششم علیه السلام كه فرمود: اثمد (سرمه سنگ) چشم را روشن كند، و آبريزى چشم را بخشكاند، و مو بروياند.(79)
43- مِنْ كِتَابِ مَنْ لَا يَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ الِاكْتِحَالُ بِالْإِثْمِدِ يُنْبِتُ الْأَشْفَارَ وَ يُحِدُّ الْبَصَرَ- وَ يُعِينُ عَلَى طُولِ السُّجُودِ(80 و 81)
از امام باقر علیه السلام كه سرمه با اثمد مژگان را بر آرد و چشم را تيز كند و به طولانی كردن سجده كمك كند.
44-طب الأئمة علیهم السلام عَنْ جَابِرٍ عَنْ خِدَاشٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ علیه السلام قَالَ كَانَ لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله مُكْحُلَةٌ يَكْتَحِلُ مِنْهَا فِي كُلِّ لَيْلَةٍ- ثَلَاثَ مَرَاوِدَ فِي كُلِّ عَيْنٍ عِنْدَ مَنَامِه(82)
امام ششم علیه السلام كه فرمود: پيغمبر صلی الله علیه و آله را سرمه‏دانى بود كه هر شب سه ميل درهر چشم از آن سرمه مي كشيدند.

مسواک زدن :
 

45- وَ عَنْهُ (الصادق ) علیه السلام قَالَ: عَلَيْكُمْ بِالْكُحْلِ فَإِنَّهُ يُطَيِّبُ الْفَمَ وَ عَلَيْكُمْ بِالسِّوَاكِ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَرَ قَالَ قُلْتُ كَيْفَ هَذَا قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا اسْتَاكَ نَزَلَ الْبَلْغَمُ فَجَلَا الْبَصَرَ وَ إِذَا اكْتَحَلَ ذَهَبَ الْبَلْغَمُ فَطَيَّبَ الْفَم(83)
فرمود: بر شما است سرمه‏كشيدن كه دهان را خوشبو كند، و هم مسواك كردن كه چشم را روشن كند.
راوى گويد: گفتم اين چگونه باشد؟ فرمود: چون مسواك بلغم را فرو كشد، ديده روشن شود و با سرمه هم بلغم برود و دهان خوشبو گردد.
46- المحاسن ص 563 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ عَلَيْكُمْ بِالسِّوَاكِ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَر(84)
و بر شما باد به مسواك كه چشم را جلا مى‏دهد.
47- النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: السِّوَاكُ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ سَبْعِينَ ضِعْفاً وَ هُوَ مِنَ السُّنَّةِ وَ يُذْهِبُ الْحَفَرَ وَ يُبَيِّضُ الْأَسْنَانَ وَ يَشُدُّ اللِّثَةَ وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ يَذْهَبُ بِغِشَاوَةِ الْبَصَرِ وَ يُشَهِّي الطَّعَام(85)‏
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : در مسواك ده فايدة است: پاك‏كننده دهان است و موجب رضاى پروردگار و پاداش‏هاى نيك را هفتاد برابر كند و از سنت پيغمبر است و زردى دندان را بزدايد و دندانها را سفيد كند و لثه را محكم سازد و بلغم را ببرد و تاريكى را از چشم بردارد و اشتهاى خوراك آورد.
48- وَ مِنْ كِتَابِ طِبِّ الْأَئِمَّةِ عَنْهُ علیه السلام قَالَ السِّوَاكُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يَذْهَبُ بِالدَّمْعَة(86)
از كتاب طب الائمه از حضرت رضا علیه السلام : مسواك چشم را جلا مى‏دهد و مويها را مى‏روياند و آب چشم را بر طرف مى‏كند.
49- عَنْ طِبِّ الْأَئِمَّةِ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام : السِّوَاكُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ الْإِثْمِدُ يُذْهِبُ بِالْبَخَر(87)
از كتاب طب الائمه، حضرت صادق علیه السلام مى‏فرمايند: مسواك چشم را جلا مى‏دهد و سرمه سنگ بوى دهان را مى‏برد.
شستن دستها پیش از غذا خوردن وپس از آن :
50- قَالَ صلی الله علیه و آله: الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ يَنْفِي الْهَمَّ وَ يُصَحِّحُ الْبَصَر(88)
از نبى اكرم صلی الله علیه و آله : شستن دست پيش از غذا فقر را مي برد و بعد از غذا اندوه را بر طرف مي كند، و چشم را سالم مي دارد.
51- عَنِ الصَّادِقِعلیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام : غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ زِيَادَةٌ فِي الرِّزْقِ وَ إِمَاطَةٌ لِلْغَمَرِ عَنِ الثِّيَابِ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ(89)
شستن دستها پيش از طعام و پس از آن زيادتى در روزى و برطرف كردن چربى است از جامه و ديده را روشن كند.(90)
52-0وَ عَنْهُ ع قَالَ إِذَا تَوَضَّأْتَ بَعْدَ الطَّعَامِ فَامْسَحْ عَيْنَيْكَ بِفَضْلِ مَا فِي يَدَيْكَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الرَّمَد(91)
و از آن حضرت: چون دست خود را پس از غذا بشويى، با ترى دست به چشمان بمال كه امان از درد چشم خواهد بود(92)

افطار کردن با آب ولرم :
 

53- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : إِذَا أَفْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ نَقَّى كَبِدَهُ وَ غَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ وَ قَوَّى الْبَصَرَ وَ الْحَدَق(93)
از امام صادق علیه السلام : وقتی انسان با آب جوشیده ولرم افطار کند، کبد او پاک می شود وگناهان از قلبش شسته می شود وچشم او قوی وتیزبین می شود.
54- عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَانَ يُفْطِرُ عَلَى الْحُلْوِ فَإِذَا لَمْ يَجِدْهُ يُفْطِرُ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ وَ كَانَ يَقُولُ إِنَّهُ يُنَقِّي الْكَبِدَ وَ الْمَعِدَةَ وَ يُطَيِّبُ النَّكْهَةَ وَ الْفَمَ وَ يُقَوِّي الْأَضْرَاسَ وَ الْحَدَقَ وَ يُحِدُّ النَّاظِرَ وَ يَغْسِلُ الذُّنُوبَ غَسْلًا وَ يُسَكِّنُ الْعُرُوقَ الْهَائِجَةَ وَ الْمِرَّة(94)
از حضرت صادق علیه السلام : پيغمبر صلی الله علیه و آله با شيرينى افطار مى‏فرمود و اگر شيرينى نمى‏يافت با آب ولرم(95) افطار مى‏كرد و مى‏فرمود كه كبد و معده را شست و شو مى‏دهد و تميز مى‏نمايد و دهان را خوشبو مى‏سازد، و دندانها و سياهى و قرنيه چشم را محكم و چشم را تيز بين مى‏نمايد و گناهان را كاملا مى‏شويد و رگهايى كه به هيجان در مى‏آيد و همچنين صفراء را آرام مي كند و بلغم را برطرف مي كند و حرارت معده را فرو مى‏نشاند و دردسر را از بين مى‏برد(96)

کوتاه کردن موها :
 

55- السرائرص 469 مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الشَّعْرَ عَلَى الرَّأْسِ إِذَا طَالَ أَضْعَفَ الْبَصَرَ- وَ ذَهَبَ بِضَوْءِ نُورِهِ وَ طَمُّ الشَّعْرِ يُجَلِّي الْبَصَرَ- وَ يَزِيدُ فِي ضَوْءِ نُورِهِ(97)
سرائر: تا امام كاظم علیه السلام كه مي فرمودند : چون موى سر دراز شود چشم ضعيف گردد و ديدش برود، و کوتاه كردن مو چشم را روشن كند و ديدش را بيافزايد.
56- ثواب الأعمال عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ إِسْحَاقَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام- اسْتَأْصِلْ شَعْرَكَ تَقِلُّ دَوَابُّهُ وَ دَرَنُهُ وَ وَسَخُهُ- وَ تَغْلُظُ رَقَبَتُكَ وَ يَجْلُو بَصَرَك(98)‏
ثواب الاعمال: تا اسحاق كه امام صادق علیه السلام كه به من فرمود: مويت را ببند تا جانور و شوره و چركش كم شود و گردنت سطبر شود و چشمت روشن باشد(جلا يابد)(99)

خضاب بستن به حنا :
 

57- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : اخْتَضِبُوا بِالْحِنَّاءِ فَإِنَّهُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ يُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ يُسَكِّنُ الزَّوْجَة(100)
پيغمبر  فرمودند : حنا ببنديد كه چشم را روشنى مى‏دهد، و موى را مي روياند و بو را خوش مى‏كند، و همسر را آرامش مى‏دهد.
58- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِيٍّ علیه السلام يَا عَلِيُّ دِرْهَمٌ فِي الْخِضَابِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِي غَيْرِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِيهِ أَرْبَعَ عَشْرَةَ خَصْلَةً يَطْرُدُ الرِّيحَ مِنَ الْأُذُنَيْنِ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُلَيِّنُ الْخَيَاشِيمَ وَ يُطَيِّبُ النَّكْهَةَ وَ يَشُدُّ اللِّثَةَ وَ يَذْهَبُ بِالضَّنَى وَ يُقِلُّ وَسْوَسَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ يَسْتَبْشِرُ بِهِ الْمُؤْمِنُ(101)
انس بن محمّد ابو مالك از پدرش و او از امام صادق علیه السلام و او از پدر و جدّش از على بن ابى طالب علیه السلام نقل مى‏كند كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در وصيّتى به او فرمود: يا على يك درهم كه در خضاب صرف شود، بهتر از هزار درهم است كه در راه خدا صدقه داده شود و در آن چهارده خصلت است: باد را از گوش‏ها برطرف مى‏كند، و چشم را نورانى مى‏سازد، و بينى را نرم مى‏كند و دهان را خوشبو مى‏كند و لثه را محكم مى‏سازد، و ضعف را از بين مى‏برد، و وسوسه شيطان را كم مى‏كند و فرشتگان با آن خوشحال مى‏شوند، و مؤمن با آن شاد مى‏گردد، و كافر با آن خشمگين مى‏شود، و آن هم زينت و هم عطر است و نكير و منكر از آن شرم مى‏كنند و آن باعث دورى از عذاب قبر است.
59- قَالَ صلی الله علیه و آله الْحِنَّاءُ خِضَابُ الْإِسْلَامِ يَزِيدُ فِي الْمُؤْمِنِ عَمَلَهُ وَ يَذْهَبُ بِالصُّدَاعِ وَ يُحِدُّ الْبَصَرَ وَ يَزِيدُ فِي الْوِقَاعِ وَ هُوَ سَيِّدُ الرَّيَاحِينِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة(102)
فرمود صلی الله علیه و آله : حنا خضاب اسلام است، كردار مؤمن را فزايد، سردرد را ببرد، ديده را تيز كند، در جماع فزايد، آن سرور گلها است در دنيا و آخرت.

پوشیدن کفش :
 

60- الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : الْخُفُّ مَصَحَّةٌ لِلْبَصَرِ(103)
از امام ششم علیه السلام : كفش مایه صحت چشمند.
61- أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : لُبْسُ الْخُفِّ يَزِيدُ فِي قُوَّةِ الْبَصَر(104)
از امام پنجمعلیه السلام : كفش بپا كردن نور چشم را زياد مي كند.
62- حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَلَيَّ نَعْلٌ سَوْدَاءُ فَقَالَ مَا لَكَ وَ لُبْسَ نَعْلٍ سَوْدَاءَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فِيهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ تُضْعِفُ الْبَصَرَ وَ تُرْخِي الذَّكَرَ وَ تُورِثُ الْهَمَّ وَ هِيَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ لِبَاسِ الْجَبَّارِينَ عَلَيْكَ بِلُبْسِ نَعْلٍ صَفْرَاءَ فَإِنَّ فِيهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ قَالَ تُحِدُّ الْبَصَرَ وَ تَشُدُّ الذَّكَرَ وَ تَنْفِي الْهَمَّ وَ هِيَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ لِبَاسِ الْأَنْبِيَاءِ ع(105)
حنان بن سدير مى‏گويد: وارد بر امام صادق (ع) شدم در حالى كه كفش سياهى پوشيده بودم، فرمود: تو را چه شده كه كفش سياه پوشيده‏اى، آيا نمى‏دانى كه در آن سه خصلت است؟ مى‏گويد: گفتم: فدايت گردم آن سه خصلت چيست؟ فرمود: چشم را ضعيف مى‏كند و آلت را سست مى‏كند و باعث اندوه مى‏شود و با همه اين احوال آن از پوشيدنى‏هاى زورمداران است. بر تو باد كفش زرد كه در آن نيز سه خصلت است.
گفتم: آن سه خصلت چيست؟ فرمود: چشم را تيز مى‏كند و آلت را قوى مى‏كند و اندوه را برطرف مى‏سازد و آن از پوشيدنى‏هاى پيامبران است.(106)
63- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ‏آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ قَالَ ع... لَا تَحْتَذُوا الْمَلْسَ فَإِنَّهُ حِذَاءُ فِرْعَوْنَ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ حَذَا الْمَلْس(107)‏
كفشهاى سياه و سفيد نپوشيد كه كفش فرعونست فرعون اول كسى است كه كفش سياه و سفيد پوشيد.(108)
64- عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَابِساً خُفّاً أَحْمَرَ فَقَالَ لِي أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْخُفَّ الْأَحْمَرَ لُبْسُ الْجَبَابِرَةِ فَالْأَبْيَضُ الْمَقْشُورُ لُبْسُ الْأَكَاسِرَةِ وَ الْأَسْوَدُ سُنَّتُنَا وَ سَنَةُ بَنِي هَاشِمٍ قَالَ أَبُو الْجَارُودِ فَصَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقِ مَكَّةَ وَ عَلَيْهِ خُفٌّ أَحْمَرُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُنْتَ حَدَّثْتَنِي مِنْهُ فِي الْأَحْمَرِأَنَّهُ لُبْسُ الْجَبَابِرَةِ قَالَ أَمَّا فِي السَّفَرِ فَلَا بَأْسَ بِهِ فَإِنَّهُ أَحْمَلُ لِلْمَاءِ وَ الطِّينِ وَ أَمَّا فِي الْحَضَرِ فَلا.(109)
از ابى الجارود: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالى كه كفش سرخ بپا داشتم، حضرت بمن فرمود: كفش سرخ مال جباران است، و كفش سپيد (پوتين دار) لباس خسروان، و كفش سياه سنت ما است. بعدا در راه مكه كفش سرخى بپاى حضرت ديدم، پرسيدم: مگر نفرموديد كفش سرخ مال جباران است، فرمود: در سفر مانعى ندارد، كه براى آب و گل مناسبتر است. ولى در غير سفر نه.(110)
65- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ علیه السلام أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ مَنِ اتَّخَذَ نَعْلًا فَلْيَسْتَجِدْهَا(111)
از امام صادق علیه السلام: پيغمبر (ص) فرمود: نعلين (و كفش) خوب انتخاب كنيد.(112)
66- وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه‏علیه السلام قَالَ مِنَ السُّنَّةِ الْخُفُّ الْأَسْوَدُ وَ النَّعْلُ الصَّفْرَاء((113
و از آن حضرت: كفش سياه و نعلين زرد از سنت بشمار مى‏رود. (114)
67- عن أبي جعفر علیه السلام من لبس نعلا أصفر لم يزل ينظر في سرور ما دامت عليه لأن الله عز و جل يقول صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِين.(115)‏
از امام باقر علیه السلام نقل شده: هر كس كفش زرد رنگ بپوشد تا وقتى آن را بپا دارد احساس شادمانى و سرور مى‏كند، چون خداوند عزّ و جلّ مى‏فرمايد: صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ(116)

عناب :
 

68- عَنْ أَبِي الْحُصَيْنِ قَالَ كَانَتْ عَيْنِي قَدِ ابْيَضَّتْ وَ لَمْ أَكُنْ أُبْصِرُ بِهَا شَيْئاً فَرَأَيْتُ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي الْمَنَامِ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي عَيْنِي قَدْ آلَتْ إِلَى مَا تَرَى فَقَالَ خُذِ الْعُنَّابَ فَدُقَّهُ وَ اكْتَحِلْ بِهِ فَأَخَذْتُهُ وَ دَقَقْتُهُ بِنَوَاهُ وَ كَحَلْتُهَا بِهِ فَانْجَلَتْ عَنْ عَيْنِيَ الظُّلْمَةُ وَ نَظَرْتُ أَنَا إِلَيْهَا فَإِذَا هِيَ صَحِيحَة(117)
از ابى الحصين: دو چشم سفيد شد كه هيچ چيز را نمى‏ديدم، امير مؤمنان علیه السلام را در خواب ديدم، عرضه داشتم: آقا چشمم چنان كه مى‏بينيد بيمار گشته، فرمود:
عناب را بكوب و به چشم بكش، من چنين كردم، سياهى و تيرگى از آن‏ها رفت، و معاينه كردم ديدم كه هر دو سالم است.(118)
69- از حضرت امیر علیه السلام مروی است: العناب یذهب بالحمی(119)
همچنین از خبری منقول از آن حضرت استفاده می شود: هرگاه عناب را با هسته آن کوفته و در چشم کشند به جهت سفیدی چشم نافع است.(120)

عسل :
 

70- عَلِيٍّ علیه السلام : إِذَا اشْتَكَى أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَوْهِبْ مِنِ امْرَأَتِهِ مِنْ صَدَاقِهَا وَ لْيَشْتَرِ بِهِ عَسَلًا ثُمَّ يَأْخُذُ مَاءَ السَّمَاءِ فَيَجْمَعُ هَنِيئاً مَرِيئاً شِفَاءً مُبَارَكاً(121)
و هم روايت از علي علیه السلام است كه هر كدام شما دردى گرفت از مهر زنش درهمى بخشش گيرد و با آن انگبين خرد و آب باران برگيرد و فراهم سازد گوارا، خوشمزه، درمان و مبارك.(122)
يك پزشكى گفته: عسل گرم و خشك است در درجه 2 ؛ تيرگى ديده را ببرد و معده را نيرو دهد و اشتهاء آورد و شكم را گشايد و با سرفه سازگار است و بهترش آنست كه خوب شيرين است و سفيد و بهاريست و بقولى بهترش سرخ گون آنست.

حجامت در سر :
 

71- قَالَعلیه السلام الْحِجَامَةُ فِي الرَّأْسِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعٍ، مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ النُّعَاسِ وَ وَجَعِ الضِّرْسِ وَ ظُلْمَةِ الْعَيْنِ وَ الصُّدَاعِ(123)
و نيز فرمود: حجامت در سر شفاى هفت بيمارى است: ديوانگى، خوره، پيسى، چرت، و بيحالى، درد دندان، تاريكى چشم، دردسر.
72- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : نِعْمَ الْعِيدُ الْحِجَامَةُ (يَعْنِي الْعَادَةَ) تَجْلُو الْبَصَرَ وَ تَذْهَبُ بِالدَّاء(124)
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه خوب شيوه‏ايست «حجامت» كردن. (كه آن عمل) ديده را روشن نمايد و درد را ريشه‏كن سازد.

نگریستن به قرآن :
 

73- أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فِي الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ إِنْ كَانَا كَافِرَيْن(125)
حضرت صادق علیه السلام در حديث مرفوعى فرمود: هر كه قرآن را از روى آن بخواند از ديدگان خود بهره‏مند شود، و سبب سبك شدن عذاب پدر و مادرش گردد اگر چه آن دو كافر باشند.
نگاه کردن به زنان زیباروی وسبزه و آب جاری :
74- النّظر إلى المرأة الحسناء و الخضرة يزيدان في البصر.(126)
ديدن زن خوبروى(127) و سبزه بينائى را فزون مي كند.(128)
75- عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (امام الكاظم )علیه السلام قَالَ : ثَلَاثَةٌ يَجْلِينَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِي وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَن(129)
امام موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: سه چيز چشم را روشن مي گرداند به سبزه نگريستن و به آب روان نگاه كردن و روى زيبا ديدن.(130)

نگاه به آسمان :
 

76- الامام‏الصادق علیه السلام للمفضل بن عمر : فَكِّرْ فِي لَوْنِ السَّمَاءِ وَ مَا فِيهِ مِنْ صَوَابِ التَّدْبِيرِ فَإِنَّ هَذَا اللَّوْنَ أَشَدُّ الْأَلْوَانِ مُوَافَقَةً وَ تَقْوِيَةً لِلْبَصَرِ حَتَّى إِنَّ مِنْ صِفَاتِ الْأَطِبَّاءِ لِمَنْ أَصَابَهُ شَيْ‏ءٌ أَضَرَّ بِبَصَرِهِ إِدْمَانَ النَّظَرِ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ مَا قَرُبَ مِنْهَا إِلَى السَّوَادِ وَ قَدْ وَصَفَ الْحُذَّاقُ مِنْهُمْ لِمَنْ كَلَّ بَصَرُهُ الِاطِّلَاعَ فِي إِجَّانَةٍ خَضْرَاءَ مَمْلُوءَةٍ مَاء(131)
تفكّر نما در رنگ آسمان؛ آن را به اين رنگ آفريده براى آن كه موافق‏ترين رنگهاست برای ديده، و نور چشم را تقويت مى‏نمايد حتى آن كه اطبّا مى‏گويند كه اگر كسى را ضعفى در ديده پديد آمده باشد بايد پیوسته نظر كند به رنگ سبز و سبزی که مايل به سياهى است، و بعضى از طبيبان حاذق حكم كرده بود براى كسى كه كندى در بينائى او به هم رسيده بود كه پيوسته نظر كند در تغار كبودى(سبز) كه مملو از آب باشد.

نماز شب :
 

77- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: صَلَاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر(132)
معاوية بن عمّار دهنى از امام صادق علیه السلام نقل كرده است: نماز شب، چهره را زيبا، اخلاق را نيكو، بوى بدن را خوش، روزى را فراوان، بديها را ادا، غصّه اندوه را برطرف و قدرت بينائى را افزون كند.

خواندن آیة الکرسی :
 

78- إِذَا اشْتَكَى أَحَدُكُمْ عَيْنَيْهِ فَلْيَقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ لْيُضْمِرْ فِي نَفْسِهِ أَنَّهَا تَبْرَأُ فَإِنَّهُ يُعَافَى إِنْ شَاءَ اللَّه(133) ‏
هر كدام گرفتار درد چشم شديد آية الكرسى را بخواند و در دل چنين پندارد كه خوب مى‏شود خداوند ان شاء الله عافيت به او مى‏بخشد.(134)

فایده های گریه برای کودکان :
 

79- اعْرِفْ يَا مُفَضَّلُ مَا لِلْأَطْفَالِ فِي الْبُكَاءِ مِنَ الْمَنْفَعَةِ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي أَدْمِغَةِ الْأَطْفَالِ رُطُوبَةً إِنْ بَقِيَتْ فِيهَا أَحْدَثَتْ عَلَيْهِمْ أَحْدَاثاً جَلِيلَةً وَ عِلَلًا عَظِيمَةً مِنْ ذَهَابِ الْبَصَرِ وَ غَيْرِهِ فَالْبُكَاءُ يُسِيلُ تِلْكَ الرُّطُوبَةَ مِنْ رُءُوسِهِمْ فَيُعْقِبُهُمْ ذَلِكَ الصِّحَّةَ فِي أَبْدَانِهِمْ وَ السَّلَامَةَ فِي أَبْصَارِهِمْ أَ فَلَيْسَ قَدْ جَازَ أَنْ يَكُونَ الطِّفْلُ يَنْتَفِعُ بِالْبُكَاءِ وَ وَالِدَاهُ لَا يَعْرِفَانِ ذَلِكَ فَهُمَا دَائِبَانِ لِيُسْكِتَانِهِ وَ يَتَوَخَّيَانِ فِي الْأُمُورِ مَرْضَاتَهُ لِئَلَّا يَبْكِيَ وَ هُمَا لَا يَعْلَمَانِ أَنَّ الْبُكَاءَ أَصْلَحُ لَهُ وَ أَجْمَلُ عَاقِبَة(135)
بشناس اى مفضّل منفعت گريه اطفال را و بدان كه در دماغ(مغز) اطفال رطوبتى هست كه اگر بماند علتها و دردهاى عظيم در ايشان احداث مى‏نمايد مانند كورى و امثال آن، پس گريه اين رطوبت را از سر ايشان فرود مى‏آورد و باعث صحّت بدن و سلامتى چشمهای ايشان مى‏گردد. پس آیا این احتمال وجود ندارد که طفل از گريه منتفع مى‏گردد و بر پدر و مادر منفعت آن پنهان است و ايشان سعى مى‏كنند كه او را ساكت گردانند و به هر حيله مى‏خواهند او را خاموش كنند كه از گريه باز ايستد به سبب آن كه نمى‏دانند كه گريه براى او اصلح است و برای عاقبتش نيكوتر است.

فیروزه :
 

80- هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شِهَابٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لِكُلِّ مُؤْمِنٍ أَنْ يَتَخَتَّمَ بِخَمْسَةِ خَوَاتِيمَ بِالْيَاقُوتِ وَ هُوَ أَفْخَرُهَا وَ بِالْعَقِيقِ وَ هُوَ أَخْلَصُهَا لِلَّهِ وَ لَنَا وَ بِالْفَيْرُوزَجِ وَ هُوَ نُزْهَةُ النَّاظِرِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ يُقَوِّي الْبَصَرَ وَ يُوَسِّعُ الصَّدْرَ وَ يَزِيدُ فِي قُوَّةِ الْقَلْبِ وَ بِالْحَدِيدِ الصِّينِيِّ وَ مَا أَكْرَهُ التَّخَتُّمَ بِهِ- وَ لَا أَكْرَهُ لُبْسَهُ عِنْدَ لِقَاءِ الشَّرِّ لِيُطْفِئَ شَرَّهُمْ وَ أُحِبُّ اتِّخَاذَهُ فَإِنَّهُ يُشَرِّدُ الْمَرَدَةَ مِنَ الْجِنِّ رُبَّمَا يُظْهِرُهُ اللَّهُ مِنَ الذَّكَوَاتِ الْبِيضِ بِالْغَرِيَّيْنِ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ وَ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ مَنْ تَخَتَّمَ بِهِ فَنَظَرَ إِلَيْهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ زَوْرَةً- وَ أَجْرُهَا أَجْرُ النَّبِيِّينَ وَ الصَّالِحِينَ وَ لَوْ لَا رَحْمَةُ اللَّهِ لِشِيعَتِنَا لَبَلَغَ الْفَصُّ مِنْهُ مَا لَا يُوجَدُ بِالثَّمَنِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ رَخَّصَهُ عَلَيْهِمْ ليختم [لِيَتَخَتَّمَ} بِهِ غَنِيُّهُمْ وَ فَقِيرُهُم(136)
امام صادق علیه السلام فرموده است: دوست مى‏دارم كه مؤمن نگين انگشترش از پنج چيز باشد، ياقوت كه از همه فاخرتر است. عقيق كه از هر نگين ديگر براى خدا و ما خالصانه‏تر است. فيروزه كه مايه مسرت خاطر زنان و مردان مؤمن مى‏شود و نور چشم را تقويت مى‏كند و سينه را گشاده مى‏سازد و بر نيروى دل مى‏افزايد. آهن چينى هر چند خودم خوش نمى‏دارم كه مرتب از آن به دست كنم ولى به هنگام رويارويى با مردم شرور از به دست كردن آن بدم نمى‏آيد كه شر و غضب آنان را خاموش كند ولى همراه داشتن آن را دوست مى‏دارم، براى اينكه ديوان سركش را پراكنده مى‏كند و سنگها و دُرهاى سپيد ناحيه نجف. گفتم: اى سرور من! در آنها(در نجف) چه فضيلتى‏است؟ فرمود: هر كس به آن بنگرد، خداوند به هر نظر، اجر پيامبران و صالحان را مى‏نويسد و اگر لطف و رحمت خداوند بر شيعيان ما نبود، هر نگين از آن چنان گران مى‏شد كه به هيچ قيمت پيدا نشود، ولى خداوند آن را براى ايشان فراوان و ارزان قرار داده است كه توانگر و مستمند ايشان بتوانند از آن نگين انگشتر بسازند.(137)

سداب :
 

81- الْمَحَاسِنُ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : السَّدَابُ جَيِّدٌ لِوَجَعِ الْأُذُنِ(138)
تأييد: قال في القانون السداب الرطب حار يابس في الثاني و اليابس حار يابس في الثالثة و اليابس البرّيّ حار يابس في الرابعة و عصارته المسخّنة في قشور الرمان يقطر في الأذن فينقّيها و يسكن الوجع و الطنين و الدوي و يقتل الدود و يطلى به قروح الرأس و يحدّ البصر خصوصا عصارته مع عصارة الرازيانج و العسل كحلا و أكلا و قد يضمد به مع السويق على ضربان العين‏
در محاسن- 515-: بسندى تا رسول خدا صلی الله علیه و آله كه سداب براى درد گوش خوبست (گياهى است چون سعتر و بدبو است). تأييد: در قانون گفته: سداب تر گرم و خشك است در درجه 2، و خشكش گرم و خشك در درجه 3 و خشك دشتى آن گرم و خشك است در درجه 4، شيره‏اش كه با پوست انار جوشانند و در گوش چكانند آن را پاك كند، و درد و طنين و آواى گوش را آرام كند و كرم را بكشد، و بزخمهاى سر بمالند، و ديده را تيز كند خصوص با شيره رازيانه و عسل بسرمه كشيدن و خوردن، و بسا كه با قاووت خمير كنند و براى زدن چشم ضماد كنند. (139)

سعتر :
 

82- الْكَافِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ بَعْضِ الْوَاسِطِيِّينَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِعلیه السلام أَنَّهُ شَكَا إِلَيْهِ الرُّطُوبَةَ فَأَمَرَهُ أَنْ يَسْتَفَّ الصَّعْتَرَ عَلَى الرِّيقِ(140)
تبيين السعتر يكون بالسين و الصاد كما ذكره الفيروزآبادي و غيره و قال الجوهري السعتر نبت و بعضهم يكتبه بالصاد في كتب الطب لئلا يلتبس بالشعير و قالوا أصنافه كثيرة فمنه بري و منه بستاني و منه جبلي و منه طويل الورق و منه مدور الورق و منه دقيق الورق و منه عريض الورق و أكثرها مشهورا حار يابس في الثالثة يلطف و يحلل و يطرد الرياح و النفخ و يهضم الطعام الغليظ و يجفف المعدة و يدر البول و الطمث و يحد البصر الضعيف و ينفع وجع الورك مشروبا و ضمادا
در كافى (6/ 375) بسندش از يك واسطى كه شكوه كرد بابى الحسن علیه السلام از رطوبت و باد فرمود جوارش را در ناشتا بخورد و كف كند. بياني(141) است: سعتر با سين و صاد هر دو آمده چنانچه فيروزآبادى و جز او گفتند، جوهرى گفته: سعتر گياهى است و برخى آن را در طب با صاد نويسند تا به شعير اشتباه نشود- پايان- و رسته‏هاى بسيار دارد از دشتى و بستانى و كوهى، برخى برگ دراز دارند و برخى برگ گرد، برك برخى نازك است و از برخى پهن و بيشتر آنها شناخته‏اند، گرم است و خشك در درجه 3، لطيف كند و تحليل برد و باد و نفخ را براند و طعام سنگين را هضم كند و معده را خشك كند و بول و حيض را بگشايد، و ديده ناتوان را تيز كند و براى در دران بنوشيدن و ماليدن سود دارد. (142).
بخش دوم :طب دعایی و گیاهی استخراج شده از کتب قدماء در مورد چشم وبینایی
1- فوائد دنیوی نماز شب : وسعت ارزاق، حسن خلق، نیکی رخسار، طول عمر برطرف شدن هموم وغموم روزگار، راحتی بدنها و دفع بلیات و جلای چشمها و...(143)
2- فوائد دنیوی مسواک: رفع بد بوی دهان، رفع بلغم وفراموشی، زیاد شدن عقل و فهم وحفظ، روشنی چشم وجلوگیری از آبریزی آن و...(144)
3- برای از بین بردن تاریکی و ضعف چشم: گویند آیه نور را بنوبسند و بشویند و آب آن در چشم کشند ضعف آن را ببرد ان شاء الله.(145)
4- گویند سائیدن « سکر العشر» که شکر تیغالش گویند ودر چشم کشیدن آن موجب قوت و رفع سفیدی چشم خواهد شد.(146)
5- گویند سوره انشراح برای روشنی چشم 21 بار خوانده شود.(147)
6- در کتاب جامع الاخبار آمده است که پیامبر خدا فرمودند: کسی که فرزندان مرا ( سادات ) ببیند و از روی میل و رغبت بر من صلوات بفرستد، خداوند قوه بینایی وشنوایی او را زیا می کند.(148)
7- گفته شده است از چیزهایی که موجب قساوت قلب می شود زیاد گوشت خوردن است و مداومت بر آن سبب ضعف چشم و پیدا شدن کودنی و پدید آمدن صفات حیوانی می باشد.(149)
8- از امام صادق علیه السلام مروی است که هر کس سوره قدر را به جهت زیادتی نور چشم 21 بار بخواند، خداوند بنمایاند به او آنچه بهتر از آن نباشد و به او نور چشم کرامت فرماید.(150)
9- گویند: هر که صبح از خواب بر خیزد ونظر بر فیروزه اندازد، در آن مکروهی به وی نرسد و در غایت فرح و نشاط باشدو نیز گفته اند: در فیروزه نگریستن موجب درازی عمر باشد و روشنایی چشم را زیاد کند. حکما چون ماه نو ببینند نظر بر فیروزه کنند. هرکه فیروزه را با خود دارد، خوابهای پریشان نبیند و دشمن بر وی ظفر نیابد و از هیچ آفریده نترسد و پیش سلاطین و حکام و جمله خلایق عزیز و مکرم باشد.(151)
10- از امام صادق علیه السلام مروی است که: چهار چیز است که چشم را نورانی می کند؛ این چهار نافع بوده وضرری ندارد: پونه و نمک وقتی با هم اجتماع کنند ( مخلوط شوند ) نانخوا(152) و گردو وقتی با هم آمیخته شوند.(153)
11- گفته اند : نظر کردن به صورت علماء و قرآن ، شستن صورت با آب خنک و بعد از خواب استنشاق نمودن، نور چشم را زیاد می کند.(154)
12- هر که حروف مقطعه اوایل سوره های قرآن را بدون تکرار در روز شنبه بعد از نوروز بنویسد و به آب پاک بشوید و بخورد در آن سال از درد چشم ایمن باشد.(155)
13- جماع در حمام موجب نزول آب سیاه چشم خواهد بود.(156)
14- سایی اگر هلیله زرد و کشی به چشم کم گردد آب رفتن چشم تو در زمان(157)
15- اگر اول گلی که از شکوفه ها بیرون آید به سه انگشت دست چپ گیرند و در چشمان کشند، برای درد چشم نافع است و بر قوت باصره بیافزاید.(158)
16- گویند « ریواس» طاعون را دفع کند و بصر را تیز کند.(159)
17- اطبا جدید گویند: استعمال دخانیات در حین نظر به کتاب، مضر به چشم خواهد بود.(160)
18- گویند: دود «زیبق » چشم را ضعیف می کند، بسا باشد کور نماید؛ چنانچه محمد بن زکریا چنین شد...(161)
19- جهت فراخی روزی و زوال غم، 41 بار اسم «الشکور» بر آب بخواند وبیاشامد وبه جهت روشنایی چشم از آن آب در چشم کشد.(162)
20- اگر انسان می خواهد آبریزی چشمش تمام شود، آب خالص را گرفته و بجوشاند و بعد از سرد شدن مقداری از آن را در چشم بریزد خوب شود.(163)
21- گویند: از جمله چیزهاییکه موجب ضعف چشم می شود، نگاه کردن در چشمه آفتاب و هر درخشنده ای است و مطالعه خطوط خفیه، سر برهنه در آفتاب گشتن، بریان وکباب تنوری، سیر و پیاز و عدس وباقلا وگوشت کهنه، سرکه وچیزهای شور خوردن، شب دیر غذا خوردن وبر شکم پر خوابیدن، روز بسیار خوابیدن، در تاریکی مکث کردن، در جرم خورشید گرفته نگاه کردن که بسا موجب کوری می شود. فریاد کردن، آب بسیار خوردن و صبر بر تشنگی، بر چیز سیاه نگاه کردن، ترشی و یخ و برف خوردن.
22- از آنچه موجب قوه چشم می شود: آب بادیان ساده و با شکر کشیدن است. از این بهتر، آب انار ترش و آب بادیان و زهره گاو و عسلی که حرارت ندیده باشد و اکتحال آن نفع بسیار می دهد. سرمه کشیدن به زعفران چشم را جلا می دهد. چکانیدن گلاب در چشم و چشم را با آن شستن صحت آن را نگاه می دارد وباصره را قوی می کند. بوئیدن شکر ( البته طبیعی نه شیمیایی) در هر شبانه روزی چند بار چشم را جلا می دهد؛ از برای قوه باصره پیرها نافع بوده است. همچنین «سعوط» به آب «بیخ سلق» و نظر کردن در چشم گوره خر موجب صحت چشم و منع نزول آب خواهد بود. نظر کردن به «دب اصغر» که کوکبی است مشهور و به «قطب» و «جدی» هر علتی را که در چشم حادث گردد، زائل گرداند و قوه دهد. مالیدن دست و پا قوه باصره را زیاد کند. اگر کسی انگشتر فیروزه خالص خوب در انگشت کند هرگز کور نشود ومحتاج به عینک نشود ان شاء الله.
قوه سرمه ها تا یک سال است مگر کحلهای از سنگهای معدنیه که سالها قوه آن باقی است و داروهای چشم را باید در آبگینه نگاه دارند.(164)
23- گفته شده است: اگر یک دانق(نیم مثقال) سیاه دانه ونیم دانگ کندس(165) را با هم بکوبند و سپس به داخل بینی بکشند زکام را می برد چنانچه از امام صادقعلیه السلام روایت شده است.(166)
24- کندی می گوید: ابونصر ماه وستاره را در شب نمی دیدپس به مقدار عدس، کندس با روغن بنفشه در بینی خود ریخت،(167) در شب سوم چشمش خوب شد و ماه و ستاره را در شب به خوبی می دید.(168)
25- جهت آسانی کارها تا یک هفته بعد از نماز بخوانند که مجرب است سوره منافقون را به جهت هر حاجتی به خصوص درد چشم وفرج موجب قضا و شفاء است ومجرب.(169)

بخش سوم: طب دعایی در مورد چشم و بینایی :
 

1- مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ كُنْتُ كَثِيراً مَا أَشْتَكِي عَيْنِي فَشَكَوْتُ ذَلِكَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُكَ دُعَاءً لِدُنْيَاكَ وَ آخِرَتِكَ وَ تُكْفَى بِهِ وَجَعَ عَيْنِكَ قُلْتُ بَلَى قَالَ تَقُولُ فِي دُبُرِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي وَ السَّلَامَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي(170)
محمّد جعفى از پدرش روايت كند كه گفت: من بسيارى از اوقات از درد چشم ناراحت بودم، روزى از اين درد بامام صادق علیه السلام شكايت بردم.
حضرت فرمود: آيا دعائى بتو نياموزم كه براى دنيا و آخرتت سودمند باشد، و از درد چشم نيز آسوده گردى؟ عرض كردم: چرا. فرمود: پس از نماز صبح و پس از مغرب بگو:
«اللّهمّ إنّى أسألك بحقّ محمّد و آل محمّد عليك، أن تصلّي على محمّد و آل محمّد، و أن تجعل النّور في بصري، و البصيرة في ديني، و اليقين في قلبي، الإخلاص في عملى، و السّلامة في نفسي، و السّعة في رزقي و الشّكر لك أبدا ما أبقيتني»
«خداوندا! بحقّ محمّد و آل محمّد بر تو از تو مى‏خواهم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و در چشمم نور، و در دينم بينش، و در قلبم يقين، و در عملم اخلاص، و در جانم سلامتى، و در روزيم فراخى و گشايش قرار دهى، و تا زمانى كه زنده‏ام مى‏دارى توفيق سپاسگزارى از خودت را بمن عطا فرمائى.»(171)
2- سُلَيْمَانُ بْنُ عِيسَى قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَرَأَيْتُ بِهِ مِنَ الرَّمَدِ شَيْئاً فَاحِشاً فَاغْتَمَمْتُ وَ خَرَجْتُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ مِنَ الْغَدِ فَإِذَا هُوَ لَا عِلَّةَ بِعَيْنِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِكَ الْأَمْسِ وَ بِكَ مِنَ الرَّمَدِ مَا أَغَمَّنِي وَ دَخَلْتُ عَلَيْكَ الْيَوْمَ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً أَ عَالَجْتَهُ بِشَيْ‏ءٍ قَالَ عَوَّذْتُهَا بِعُوذَةٍ عِنْدِي قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهَا فَكَتَبَ أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ أَعُوذُ بِقُوَّةِ اللَّهِ أَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ أَعُوذُ بِجَلَالِ اللَّهِ أَعُوذُ بِبَهَاءِ اللَّهِ أَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص مِمَّا أَحْذَرُ وَ أَخَافُ عَلَى عَيْنِي وَ أَجِدُهُ مِنْ وَجَعِ عَيْنِي اللَّهُمَّ رَبَّ الطَّيِّبِينَ أَذْهِبْ ذَلِكَ عَنِّي بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ كَشَفْنَا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا كَبِيرُ يَا جَلِيلُ يَا مَنِيعُ يَا فَرْدُ يَا وَتْرُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا حَيُّ يَا حَلِيمُ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا جَلِيلُ يَا جَمِيلُ يَا فَرْدُ يَا وَتْرُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تَدَعَنِي فِي قَبْرِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ وَ إِنْ كُنْتُ إِلَّا وَاحِداً لَصَلَاةٌ فِي قَبْرِي مِمَّا رَزَقَنِي فِي حَاجَةٍ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِين.(172)
سليمان بن عيسى گويد: خدمت امام صادق علیه السلام رسيدم و در چشم او ورمى فاحش ديدم، اندوهگين شدم و برگشتم فردا خدمتش رفتم چشمش سالم بود، عرض كردم: فدايت شوم ديروز چشمتان سخت بيمار بود و امروز سالم است، معالجه كرده‏ايد؟ فرمود تعويذ كردم. پرسيدم تعويذ را برايم بفرمائيد؟ حضرت نوشت: (بعزت و قدرت و قوت و عظمت خدا و جلال و بهاء خدا پناه ميبرم، برسول خدا از هر چه كه بيم دارم و از درد چشم پناه ميبرم، خداوندا پروردگار پاكان اين درد را بحول و قوه خود از من دور كن،
و كشفنا عنك غطائك فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ، فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ‏ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ، يا على يا عظيم، يا كبير يا جليل، يا منيع يا فرد يا وتر يا رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ، بسم الله الرحمن الرحيم يا حى يا حليم يا على يا عظيم، يا جليل يا جميل يا فرد يا وتر اسالك ان تصلى على محمد و آل محمّد و أسألك ان لا تدعنى في قبرى فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ، و ان كنت الا واحدا لصلاة في قبرى مما رزقنى في حاجة آمين رب العالمين)(173) ‏
3- تَأْخُذُ قُطْناً وَ تَبُلُّهُ وَ تَضَعُهُ عَلَى الْعَيْنِ وَ تَقُولُ عَيْنُ الشَّمْسِ فِي لُجَّةِ الْبَحْرِ يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيم(174) ‏
پنبه‏اى تركن و بر چشم بنه و بگو::عين الشمس في لجة البحر، يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ
4- عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْمُعَصَّبِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام أَشْكُو إِلَيْكَ مَا أَجِدُ فِي بَصَرِي وَ قَدْ صِرْتُ شَبْكُوراً فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُعَلِّمَنِي شَيْئاً قَالَ اكْتُبْ هَذِهِ الْآيَةَ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْآيَةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِي جَامٍ ثُمَّ اغْسِلْهُ وَ صَيِّرْهُ فِي قَارُورَةٍ وَ اكْتَحِلْ بِهِ قَالَ فَمَا اكْتَحَلْتُ إِلَّا أَقَلَّ مِنْ مِائَةِ مِيلٍ حَتَّى صَحَّ بَصَرِي أَصَحَّ مِمَّا كَانَ أَوَّلَ مَا كُنْت(175)
ابى يوسف گويد به حضرت موسى بن جعفر علیه السلام عرضه داشتم كه از ناراحتى چشم بشما شكايت ميكنم كه شبكور شده‏ام، چيزى بمن بياموز، فرمود اين آيه را سه بار در ظرفى بنويس: (خدا نور آسمانها و زمين است- نور 35) و بشوى و در شيشه‏اى بريز و از آن بچشم بكش، راوى گويد كمتر از صد ميل بچشم كشيدم تا كه چشمم از اول سالم‏تر شد.

نماز براى نابينا
 

5- أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَرَّ أَعْمَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ  فَقَالَ النَّبِيُّ  تَشْتَهِي أَنْ يَرُدَّ اللَّهُ عَلَيْكَ بَصَرَكَ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ تَوَضَّأْ وَ أَسْبِغِ الْوُضُوءَ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ أَتَوَجَّهُ‏
إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكَ أَنْ يَرُدَّ عَلَيَّ بَصَرِي قَالَ فَمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّى رَجَعَ الْأَعْمَى وَ قَدْ رَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِسَلْمَانَ يَا سَلْمَانُ اشكم تو درد قُمْ فَصَلِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ شِفَاء(176)
از امام پنجم علیه السلام : نابينائى به نبى اكرم رسيد، حضرت فرمود مايلى خداوند ديدگانت را بينا كند؟ عرض كرد آرى، فرمود: وضوء كامل و خوبى بساز و دو ركعت نماز كن و بگو: (خداوندا از تو مسألت دارم و به لطف تو اميدوارم و به شفاعت نبى رحمت تو به تو رو مى‏آورم، يا محمّد: من بمقام تو نزد خدا و به پروردگار من و تو توجّه مي كنم، كه چشم را بينا كند) پيغمبر صلی الله علیه و آله برنخاست مگر آنكه نابينا برگشت با چشم بينا.
پيغمبر صلی الله علیه و آله به سلمان فرمود: اى سلمان شكم تو درد ميكند برخيز و نماز بخوان كه نماز شفاء است.(177)
6- في طبّ الأئمّة: عن جابر، عن الباقر علیه السلام قال: كان النبيّ صلی الله علیه و آله إذا رمد هو، أو أحد من أهله؛ او من أصحابه؛ دعا بهذه الدعوات: «اللّهمّ متعني بسمعى، و بصرى، و اجعلهما الوارثين منّى، و انصرني على من ظلمني، و أرني فيه ثأرى»(178)
امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هر گاه خود يا يكى از خانواده يا اصحابش چشم درد مى‏گرفتند اين دعا را مى‏خواند:...(179)
7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أَخِي سَعِيدٍعَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَدْخُلُنِيَ الْغَمُّ فَقَالَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ- اللَّهُ اللَّهُ رَبِّي لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً فَإِذَا خِفْتَ وَسْوَسَةً أَوْ حَدِيثَ نَفْسٍ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ عَدْلٌ فِيَّ حُكْمُكَ مَاضٍ فِيَّ قَضَاؤُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِي وَ رَبِيعَ قَلْبِي وَ جَلَاءَ حُزْنِي وَ ذَهَابَ هَمِّي اللَّهُ اللَّهُ رَبِّي لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئا(180)
8- و رأيت في المجلد الأول من كتاب التجمل في ترجمة محمد بن جعفر بن عبد الله بن يحيى بن خاقان ما معناه أن إنسانا ضعف بصره فرأى في منامه من يقول له قل أعيذ نور بصري بنور الله الذي لا يطفأ و امسح بيديك على عينيك و تتبعها بآية الكرسي فقال فصح بصره‏(و جرب ذلك فصح في التجربة)(181)
و از جمله دعاها دعائى است كه آن را در مجموعه‏اى يافتم آنكه: عقبة بن اسماعيل حضرمى از هر دو چشم نابينا گرديد. پس در خواب ديد كه شخصى به او گفت: اين دعا را بخوان. پس چون اين دعا را خواند، به او نور چشم او برگشت و دعا اين است:
اى نزديك اى اجابت‏كننده اى شنونده دعا اى آن كسى كه دانا و قادر است به آنچه مى‏خواهد برگردان به سوى من نور چشم مرا
9- قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام مَسْحُ الْوَجْهِ بَعْدَ الْوُضُوءِ يَذْهَبُ بِالْكَلَفِ وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَعْلُو الْوَجْهَ كَالسِّمْسِمِ أَوْ لَوْنٌ بَيْنَ الْحُمْرَةِ وَ السَّوَادِ وَ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ أُمِرَ بِمَسْحِ الْحَاجِبِ وَ أَنْ يَقُولَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُحْسِنِ الْمُجْمِلِ الْمُنْعِمِ الْمُفَضِّلِ فَلَا تَرْمَدُ عَيْنَاهُ وَ يُكْرَهُ مَسْحُ الْيَدِ بِالْمِنْدِيلِ وَ فِيهَا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَثَرِ الطَّعَامِ تَعْظِيماً لَهُ حَتَّى يَمَصَّهَا وَ يُسْتَحَبُّ الْأَكْلُ مِمَّا يَلِيهِ وَ أَنْ لَا يَتَنَاوَلَ مِنْ قُدَّامِ غَيْرِهِ شَيْئا(182)
و فرمود: دست كشيدن بچهره پس از وضوء كك ومك چهره را بزدايد، و روزى را فراوان كند، و فرمود: بابرو دست كشند و گويند: الحمد للَّه المحسن المجمل المنعم المفضل تا چشم درد نگيرد، و بد است دست را كه آلوده بخوراك است با دستمال پاك كنند تا آن را باحترامش بمكند، خوبست از آنچه پهلوى اوست بخورد و از جلو ديگرى بر نگيرد(183)
10- الْكَافِي، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ الرَّمَدَ فَقَالَ لِي أَ وَ تُرِيدُ الطَّرِيفَ ثُمَّ قَالَ لِي إِذَا غَسَلْتَ يَدَكَ بَعْدَ الطَّعَامِ فَامْسَحْ حَاجِبَيْكَ وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُحْسِنِ الْمُجْمِلِ الْمُنْعِمِ الْمُفْضِلِ قَالَ فَفَعَلْتُ فَمَا رَمِدَتْ عَيْنِي بَعْدَ ذَلِكَ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ(184)
در كافى بسندش از مفضل بن عمر كه نزد امام ششم علیه السلام رفتم و از درد چشم شكوه كردم، فرمود: درمان تازه‏اى ميخواهى، سپس فرمود: چون دستت را پس از خوردن شستى سه بار بدو ابرويت بكش و بگو: سپاس خداى نيكى كن نعمت بخش و فضيلت ده را، گفت: چنين كردم و پس از آن چشمم درد نيامد و الحمد للَّه رب العالمين‏
11- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ سَمِعَ عَطْسَةً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى‏مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ لَمْ يَشْتَكِ ضِرْسَهُ وَ لَا عَيْنَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ وَ إِنْ سَمِعَهَا وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَاطِسِ الْبَحْرُ فَلَا يَدَعْ أَنْ يَقُولَ ذَلِك(185)
از امام ششم علیه السلام: هر كه عطسه‏اى بشنود خدا را حمد گويد و بر محمّد و آل او درود فرستد، هرگز از چشم و دندان رنج نبيند، و اگر بين او و عطسه‏كننده دريائى باشد و عطسه را بشنود اين دعا را بگويد
12- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ وَ مَنِ احْتَجَمَ فَنَظَرَ إِلَى أَوَّلِ مَحْجَمَةٍ مِنْ دَمِهِ أَمِنَ مِنَ الرَّمَدِ إِلَى الْحِجَامَةِ الْأُخْرَى(186)
در طب- بسندش از امام پنجم علیه السلام كه هر كه بنخست خون حجامت خود نگاه كند از درد چشم تا حجامت ديگر در امان باشد.

پی نوشت ها :
 

3 . تحف العقول، ص 203، امالی طوسی، ص 146، بحار الانوارج 70، ص 51، ح 8
4. مائده/ 16
5 . به استثنای مواردی که حکمت الهی به دلیل مسائل تربیتی بیماری فردی را اقتضا نماید
6 . علل الشرایع، ص 592، بحار الانوار، ج 65، ص 166
7 . شیخ صدوق می فرمایند: آنچه در مورد درمان درست بیماری از امامان رسیده، مضمون آیات وسوره های قرآن و یا دعاهایی است که به حکم سندهای قوی و طرق صحیحی که به ما رسیده اند، پذیرفته خواهند شد.الاعتقادات صدوق، ص 115، بحارالانوار ج 62، ص 74
8 . دانشنامه احادیث پژشکی ج1، ص 19
9. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏58 307 باب 47 ما به قوام بدن الإنسان و أجزائه و تشريح أعضائه و منافعها و ما يترتب عليها من أحوال النفس ..... ص : 286( 3) نهج البلاغة الرقم 7 من الحكم‏
10 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏5 295 باب چهل و هفت مايه تن آدمى و اجزائش، تشريح اندام و منافع آنها، تاثير -آنها در احوال نفس ..... ص : 279
11 . علل الشرائع ج‏1 100 87 باب علل ما خلق في الإنسان من الأعضاء و الجوارح ..... ص : 98 الخصال، ج‏2، ص: 513 ح 3
12 . خصال-ترجمه فهرى ج‏2 610 (نوزده مسأله‏اى كه امام صادق در مجلس منصور از طبيب هندى پرسيد و او ندانست و حضرت پاسخ آنها را به طبيب گفت) ..... ص : 608
13 . توحيد المفضل 60 فيمن عدم البصر و السمع و العقل و ما في ذلك من الموعظة ... ص : 60 ايضا : بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏58 322 باب 47 ما به قوام بدن الإنسان و أجزائه و تشريح أعضائه و منافعها و ما يترتب عليها من أحوال النفس ..... ص : 286
14 . توحيد مفضل-ترجمه علامه مجلسى70 [شرافت انسان بر ديگر حيوانات‏] ..... ص : 70
15 . الفردوس ج 4 ص 146 ح 6448 عن ابى هريره - كنزالعمال ج 10 ص 219 ح 29159 و فيه "النجوم" بدل "القدر"
16 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 321 باب 90 آخر في الرسالة المذهبة المعروفة بالذهبية ..... ص : 305
17 . چپ چشمى : طب الرضا-طب و بهداشت از امام رضا عليه السلام، ص: 241
18 . أمالي الصدوق 568 المجلس الرابع و الثمانون - من لا يحضره الفقيه ج‏3 552 باب النوادر ..... ص : 551
19 . الخصال ج‏2 637
20 . خصال-ترجمه جعفرىج‏2 487 امير مؤمنان(ع) در يك مجلس به ياران خود چهار صد درس از مواردى كه كار دين و دنياى يك مسلمان را اصلاح مى‏كند، آموخت ..... ص : 441
21 . أمالي الصدوق 567 المجلس الرابع و الثمانون‏ ايضا علل الشرائع ج‏2 515 289 باب علل نوادر النكاح ..... ص : 513- مكارم الأخلاق 209 الفصل الرابع في آداب الزفاف و المباشرة و غيرهما ..... ص : 208- من لا يحضره الفقيه ج‏3 552 باب النوادر ..... ص : 551
22 . طب الرضا-طب و بهداشت از امام رضا عليه السلام 292 گاه همبسترى ..... ص : 292 ايضا: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 327 باب 90 آخر في الرسالة المذهبة المعروفة بالذهبية ..... ص : 305
23 . طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم 32 المتن‏ ايضا: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 301 باب 89 نادر ..... ص : 289
24 . من لا يحضره الفقيه ج‏1 128 تقليم الأظفار و أخذ الشارب و المشط ..... ص : 126 الخصال ج‏2 394 ما جاء في يوم لسبت ..... ص : 393- مكارم الأخلاق65 الفصل الأول في تقليم الأظفار ..... ص : 64- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 122 باب 16 قص الأظفار ..... ص : 119
25 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 146 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
26. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 121 باب 16 قص الأظفار ..... ص : 119
27 . من لا يحضره الفقيه ج‏1 127 تقليم الأظفار و أخذ الشارب و المشط ..... ص : 126
28 . من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى ج‏1 172 كوتاه كردن ناخنها و گرفتن شارب و شانه زدن ..... ص : 170
29 . من لا يحضره الفقيه ج‏1 126 تقليم الأظفار و أخذ الشارب و المشط ..... ص : 126 - ايضا: الخصال ج‏2 391 ما جاء في يوم الجمعة ..... ص : 390 - ثواب الأعمال و عقاب الأعمال 23 ثواب تقليم الأظفار و الأخذ من الشارب ..... ص : 23 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 125 باب 16 قص الأظفار ..... ص : 119
30 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 211 باب هشتاد و هفتم: نوادر و كليات طب معصومين عليهم السلام ... ص : 204
31 . مكارم الأخلاق 65 الفصل الأول في تقليم الأظفار ..... ص : 64 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 122 باب 16 قص الأظفار ... ص : 119 - مسند الإمام الرضا عليه السلام ج‏2 372 6(باب)(قص الاظفار) ..... ص : 372
32 . مكارم الأخلاق46 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45 - وثواب الأعمال و عقاب الأعمال 22 ثواب المكتحل ..... ص : 22- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارج‏73 96ص باب 7 الاكتحال و آدابه ..... ص : 94
33 . مكارم الأخلاق 355 في العطاس ..... ص : 353
34 . دانگ یایدانق ، واحد اندازه گیری وزن، پول، وحجم بوده وغالبا وقتی به عنوان واحد وزن به کار می رود، معادل نصف مثقال است.( ر.ک اوزان ومقیاسها در اسلام ، هینس:ص16و17)
35 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارج‏73ص52 باب 103 العطاس و التسميت ..... ص : 51
36 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 232 باب 11 الكمأة ..... ص : 231
37 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 151 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
زيد بن علي بن الحسين گفت: بايد كما را بگيرد و بشويد تا پاك شود و آن را در پارچه‏اى بفشارد و آبش را بگيرد، و بجوشاند تا بر آتش بسته شود، و قيراطى مشك در آن اندازد، و در شيشه‏اى نهد و از آن بچشم كشد براى هر درد چشم و چون خشك شود با آب باران يا جز آن آن را بسايد و به چشم كشد.
آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 121 باب پنجاه و ششم مداواى چشم و گوش ..... ص : 116
در كافى بسندش در (ج 6 ص 37) مانند آن را آورده، و در طب الائمه- 82- بسندش مانندش آورده. (7) بيان: مضمون اين خبر در روايات صحاح و جز صحاح عامه بچند سند روايت است، چون روايت سعيد بن زيد از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه كما از منّ است و آبش درمان‏چشم است، و در بعضى است كه كما از منّى است كه خدا ببني اسرائيل فرو آورد و آبش درمان چشم است. (1) و از ابى هريره است كه مادر عهد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باز ميگفتيم كه كما آبله زمين است و اين حديث برسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيد و فرمود: كما از منّ است و آبش درمان چشم است و عجوه از بهشت است و درمان زهر است و از ابى هريره است كه سه دانه كما يا پنج و يا هفت شماره گرفتم و فشردم و آبش را در شيشه كردم و كنيزم از آن بچشم كشيد و خوب شد.
جزرى گفته: از منّ است يعنى خدا بدان بر بنده‏هاش منت نهاده، و گفته‏اند:
آن را به من مانند كرده كه عسل شيرينى است و از آسمان ساخته فرو مى‏آيد، و كما هم رنجى براى كشتن و آب دادن ندارد كما، چيز سفيديست كه از زمين رويد مانند پيه و بآن پيه زمين گويند.
نووى در شرح حديث ابى هريره گفته: كما را به آبله مانند كرده كه دانه‏ايست در تن كودك برآيد چون كما هم در درون زمين بمانند آبله بر آن برآيد، و مقصود از اين تعبير نكوهش آن بوده و پيغمبرش ستوده كه از منّ است يعنى از منت و فضل خدا بر بنده‏ها، و گفته‏اند: مانند شده به منّ بني اسرائيل كه بى‏رنج و كار و زرع و تخم و آب دادن و جز آن بر آنها فرود مى‏آمد.
و گفته‏اند در حقيقت از همان منّ بني اسرائيل است بحكم ظاهر لفظ.
و اينكه فرمود: آبش درمان چشم است يعنى تنها همان درمانست و گفته‏اند:
يعني با داروى چشم آميخته شود، و گفته‏اند اگر منظور خنك كردن حرارت چشم است خود آبش درمانست و اگر درد ديگر باشد با داروى ديگر درمانست و درست اينست كه آبش تنها درمانست مطلقا، و فشرده شود و آبش بچشم نهاده شود، و البته من و جز من در زمان خود ديديم كسى كه كور و نابينا بوده و آب كما را سرمه چشم كرده تنها و درمان شده و ديده‏اش برگشته- پايان- و گويم: شيخ در قانون گفته: آب كما چشم را روشن كند بروايت‏از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و اعتراف مسيح پزشك و جز او- پايان- و ابن حجر از قول خطابى گفته: اين فضيلت ويژه كما است چون حلال بى‏شبهه‏ايست و از آن فهم شود كه هر حلالى مايه روشنى چشم است و غير حلال مايه تيرگي آن. (1) ابن جوزى گفته: در اينكه درمان چشم است دو قول است: يكم اينكه آبش بخودى درمانست ولى اتفاق دارند كه تنها بچشم نريزند ولى بعضى گفتند با دواى سرمه آميزند و بچشم كشند، اين را ابو عبيده حكايت كرده و گفته: مؤيد آنست قول برخى طبيبان كه خوردن كما چشم را روشن كند دوم: اينكه شكافته شود و روى آتش سوخته نهند تا جوش آيد و ميل را در شقه‏اى كه آب انداخته فرو كنند و آب آن را بچشم كشند زيرا آتش آن را لطيف كند و فضولات بدش را ببرد و سودمندش بماند، و ميل در آب سرد و خشگ آن ننهند كه سودى ندارد.
و ابراهيم جرفى از صالح و عبد اللَّه دو پسر احمد حنبل حكايت كرده كه چشمشان درد گرفت و يك دانه كما گرفتند و فشردند و آبش را بچشم ريختند و چشمشان پريشان شد و بدرد آمد.
ابن جوزى گفته: استاد ما ابو بكر بن عبد الباقى حكايت كرد كه يكى آب فشرده كما را بچشم كشيد و كور شد.
قول دوم اينكه مقصود از آب كما آب بارانيست كه بدان رويد زيرا نخست باران زمين است و سرمه با آن پرورش يابد، ابن تميم گفته: اين سست‏ترين وجوه است.
گويم: دعوى اتفاق ابن جوزى كه تنها بكار نرود مورد اعتراض است زيرا عياض از برخى اهل طب تفصيل نقل كرده كه اگر براى تبريد چشم باشد تنها بكار رود و اگر براى جز آن با دارو تركيب شود، و ابن عربى هم بدان معتقد شده و گفته درست اينست كه خودش سودمند است و با چيز ديگر هم سودمند است و تجربه شده و درست بوده آرى خطابى معتقد بهمان سخن ابن جوزيست و گفته با آن توتيا و سرمه‏هاى ديگر را پرورند و تنها بكار نبرند كه آزار دهد.
(1) غافقى در مفردات گفته:، آب كما بهترين مصلح داروهاى چشم است چون خمير شود با سنگ و سرمه و بچشم كشند كه پلك را نيرو دهد و روح ديد را تيزى و نيرو بخشد و نوازل را از آن دور كند، سپس سخن نووى را ذكر كرده و گفته بايد آن را مقيد كرد بكسى كه معتقد بصحت حديث و عمل بدانست.
ابن تميم گفته: اطباء فاضل معترفند كه آب كما چشم را روشن كند چون مسيحى و ابن سينا و جز آنها و آنچه ريشه كن اين اختلاف است اينست كه كما و آفريده‏هاى ديگر در اصل خلقت بى‏زيانند و از مجاورت يا آميزش و اسباب ديگر كه خدا خواهد آفت گير شوند، و كما در اصل سودمند است چون بخصوص وصف شده كه منّ است از خدا، و همانا زيانبارى از مجاورت بدان رخ داده، و بكار بردن هر چه سنت پيغمبر است با اعتقاد سود بخش است، و مايه دفع ضرر بوسيله نيت و اگر برعكس باشد برعكس است، و اللَّه العالم.
38 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 145 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
39 . مكارم الأخلاق 195 في الكمأة ..... ص : 195 - مسند الإمام الرضا عليه السلام ج‏2 ص 337 12(باب)(التمر و الرطب) ..... ص : 335 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارج‏63 232 باب 11 الكمأة ..... ص : 231
40 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏2 75 31 باب فيما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة ..... ص : 24
41 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 216 باب 77 الهندباء ..... ص : 215
42 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 171 باب هفتاد و هفتم: شبرم و سنا ..... ص : 171
43 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 147 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
44. الكافي ج‏8 383 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 149 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
45 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 148 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
بيان: الصبر من الأدوية المشهورة للعين عند الأطباء أكلا و كحلا قال في القانون ينقي الفضول الصفراوية التي في الرأس و ينفع من قروح العين و جربها و أوجاعها و من حكة المأق و يجفف رطوبتها و قال في الكافور يقع في أدوية الرمد الحار و قال المر يملأ قروح العين و يجلو بياضها و ينفع من خشونة الأجفان و يحلل المدة في العين بغير لدغ و ربما حلل الماء في ابتداء نزوله إذا كان رقيقا
بيان: صبر از داروهاى معروف نزد پزشكانست براى چشم درد چه براى خوردن چه بچشم كشيدن. در قانون گفته: فضول صفراوى سر را پاك كند و براى قروح و خشكى و دردهاى چشم خوب است و هم براى خارش گوشه‏هاى چشم ورطوبت را خشك كند.
در باره كافور گفته: جزء داروهاى چشم درد گرم است و مرّ زخمهاى ديده را بر كند و سفيديش را جلا دهد، و زبرى پلكها را ببرد، و ماده‏اى كه در چشم است بى‏سوزش آب كند، و بسا آب چشم را در آغاز نزول كه رقيق است از ميان ببرد. آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 118 باب پنجاه و ششم مداواى چشم و گوش ..... ص : 116
46 . الكافي ج‏8 383 خطبة لأمير المؤمنين ع ..... ص : 360 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59ص147 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
47 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 147 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
48 . الكافي ج‏8 384 حديث العابد ..... ص : 384
49 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 222 باب 80 البنفسج و الخيري و الزنبق و أدهانها ..... ص : 221
50 . الكافى: ج 6، ص 521.
51 . مكارم الأخلاق 171 في السفرجل ..... ص : 171- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 176 باب 8 التفاح و السفرجل و الكمثرى و أنواعها و منافعها ..... ص : 166
52 . طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم 27 المتن‏- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 ص296 باب 89 نادر ...ص : 289
53 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 128 باب 3 التمر و فضله و أنواعه ..... ص : 124- المحاسن: 534.- الخصال: 416.
54 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏9 288 اخبار باب ..... ص : 288
55 . مكارم الأخلاق 375 لوجع العين ..... ص : 374
56 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏2 238 (درد چشم) ..... ص : 237
57 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 252 باب 20 البصل و الثوم ..... ص : 246
58 . موها. مولف
59 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏10 72 باب بيستم پياز و سير ..... ص : 69
60 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارج‏59 294 باب 89 نادر ..... ص : 289
61 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 ص234 باب هشتاد و هشتم باب نادر در طب النبى وابسته بشيخ ابو العباس مستغفرى ... ص : 230
62 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63ص76باب 14 فضل اللحم والشحم وذم من ترك اللحم أربعين يوماوأنواع اللحم ...ص : 56- دعائم الاسلام 2 ر 145ح 511.
63 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏9 253 باب چهاردهم در فضل گوشت و پيه و نكوهش كسى كه 40 روز گوشت نخورد و بيان انواع گوشت ..... ص : 238
64 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 76 باب 14 فضل اللحم و الشحم و ذم من ترك اللحم أربعين يوما و أنواع اللحم ..... ص : 56- دعائم الاسلام 2 ر 109ح 355
65 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 147 باب 25 النرجس و المرزنجوش و الآس و سائر الرياحين ..... ص : 147
66 . آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار 94 اخبار باب ..... ص : 94 مكارم الاخلاق ص 47- 48.
67 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 451 باب 1 فضل الماء و أنواعه ..... ص : 445- الدعوات ص 159ح 437
68 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 151 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
69 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 121 باب پنجاه و ششم مداواى چشم و گوش ..... ص : 116
70 . مكارم الأخلاق 46 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45
71 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 95 باب 7 الاكتحال و آدابه ..... ص : 94
72 . مكارم الأخلاق 46 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45
73 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 89 فصل دوم در سرمه‏كشيدن و روغن ماليدن ..... ص : 87
74 . مكارم الأخلاق 46 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45
76 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 88 فصل دوم در سرمه‏كشيدن و روغن ماليدن ....ص : 87
77 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏50 299 باب 3 معجزاته و معالي أموره صلوات الله عليه ..... ص : 247
78 . زندگانى حضرت جواد و عسكريين عليهم السلام 261 بخش سوم معجزات و مناقب امام عسكرى عليه السلام ..... ص : 216
79 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال 22 ثواب المكتحل ..... ص : 22
80 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 95 باب 7 الاكتحال و آدابه ..... ص : 94
81 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارج‏73 96 باب 7 الاكتحال و آدابه ..... ص : 94
82 . السهر خ ل‏
83 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 95 باب 7 الاكتحال و آدابه ..... ص : 94
84 . مكارم الأخلاق 47 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45
85 . بحار الأنوار ج‏73 134باب 18 السواك و الحث عليه و فوائده و أنواعه و أحكامه ...ص : 126
86 . الخصال ج‏2 449 في السواك عشر خصال ..... ص : 449
87 . مكارم الأخلاق 50 الفصل الثالث في السواك ..... ص : 48
88 . مكارم الأخلاق 46 الفصل الثاني في التكحل و التدهن ..... ص : 45
89 . مكارم الأخلاق 139 الفصل الثاني في آداب غسل اليد و غيرها ..... ص : 139- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 364 باب 10 غسل اليد قبل الطعام و بعده و آدابه ..... ص : 352
90 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 353 باب 10 غسل اليد قبل الطعام و بعده و آدابه ..... ص : 352
91 . خصال-ترجمه كمره‏اى ج‏2 401 9 - امير المؤمنين(ع) در يك مجلس باصحاب خود چهار صد در از دانش آموخت كه هر كدام براى دين و دنياى مسلمان صلاحيت دارند. ..... ص : 400- الخصال 612.
92 . مكارم الأخلاق 140 الفصل الثاني في آداب غسل اليد و غيرها ..... ص : 139
93 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 264 فصل دوم(در آداب شستن دست و غير آن) ..... ص : 262
94 . الكافي ج‏4 152 باب ما يستحب أن يفطر عليه ..... ص : 152
95 . مكارم الأخلاق 27 الفصل الثالث في صفة أخلاقه ص في مطعمه ..... ص : 26
96 . آب جوشیده ولرم شده. فرهنگ ابجدی ج 1، ص 104
97 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 55 فصل سوم در توصيف اخلاق حضرت(ص) ..... ص : 53
98 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 85 باب 4 الحلق و جز شعر الرأس..... ص : 82
99 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 85 باب 4 الحلق و جز شعر الرأس و ..... ص : 82
100 . آداب و سنن-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار 57 اخبار باب ..... ص : 55
101 . من لا يحضره الفقيه ج‏1 121 باب غسل يوم الجمعة و دخول الحمام و آدابه و ما جاء في التنظيف و الزينة ..... ص : 110- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 99 باب 8 الخضاب للرجال و النساء ..... ص : 97
102 . من لا يحضره الفقيه ج‏1 123 باب غسل يوم الجمعة و دخول الحمام و آدابه و ما جاء في التنظيف و الزينة ...ص110- الخصال ج‏2/497 في الخضاب أربع عشرة خصلة ....ص497- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال 21 ثواب المختضب ...ص20
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏73 97 باب 8 الخضاب للرجال و النساء ..... ص : 97
103 . طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم 30 المتن‏ - بحار الأنوار ‏59 299 باب 89 نادر ..... ص : 289
104 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 147 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
105 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال25 ثواب لبس الخف ...ص : 25- مكارم الأخلاق 121 الفصل الثامن..... ص : 121
106 . الخصال ج‏1 99 في النعل السوداء ثلاث خصال ردية و في الصفراء ثلاث خصال محمودة ..... ص : 99
107 . خصال-ترجمه جعفرى ج‏1 155 در كفش سياه سه خصلت بد و در كفش زرد سه خصلت خوب است ..... ص : 155
108 . الخصال ج‏2 610
109 . خصال-ترجمه كمره‏اى ج‏2 405 9 - امير المؤمنين(ع) در يك مجلس باصحاب خود چهار صد در از دانش آموخت كه هر كدام براى دين و دنياى مسلمان صلاحيت دارند. ..... ص : 400
110 . مكارم الأخلاق 121 الفصل الثامن في لبس الخف و النعل ..... ص : 121
111. مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 229 فصل هشتم در پوشيدن نعلين ..... ص : 228
112 . مكارم الأخلاق 122 الفصل الثامن في لبس الخف و النعل ..... ص : 121
112 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 229 فصل هشتم در پوشيدن نعلين ..... ص : 228
114. مكارم الأخلاق 125 في خلع النعال و الخفاف إذا جلس ..... ص : 124
115 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 235 در بيرون آوردن كفش وقت نشستن ..... ص : 234
116 . النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين284الفصل السابع في قصة قارون و ذبح البقرة و ما يتعلق بها ..... ص : 279
117 . قصص الأنبياء(قصص قرآن) 419 فصل هفتم(در باره ماجراى قارون و ذبح بقره) ..... ص : 411
118 . مكارم الأخلاق 176 في العناب ..... ص : 175
119 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏1 334 عناب ..... ص : 334
120 . مکارم الاخلاق طبع اعلا ص 90
121 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 297 باب 2 العسل ..... ص : 288 حديث ابن مسعود عليكم بالشفاء من العسل و القرآن‏- أخرجه ابن أبي حاتم في التفسير بسند حسن انتهى و قال بعض الأطباء العسل حار يابس في الثانية يجلو ظلمة البصر و يقوي المعدة و يشهي و يسهل البطن و يوافق السعال و أجوده الصادق الحلاوة الأبيض الربيعي و قيل أجوده المائل إلى الحمرة
122 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏10 104 اخبار باب ..... ص : 98- ابن أبى حاتم آن را در تفسير خود آورده با سند حسن .
123 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 126 باب 54 الحجامة و الحقنة و السعوط و القي‏ء ..... ص : 108
124 . معاني الأخبار 247 باب معنى قول النبي ص نعم العيد الحجامة ..... ص : 247- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 116 باب 54 الحجامة و الحقنة و السعوط و القي‏ء ..... ص : 108
125 . الكافي ج‏2 613 باب قراءة القرآن في المصحف ..... ص : 613
126 . نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص 790
127 . البته زنی که محرم مرد باشد واحکام مفصل نگاه به نامحرم در توضیح المسائل مراجع آمده است.
128 . نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول اكرم«ص» با ترجمه فارسى‏
129 . الخصال ج‏1 92 ثلاثة يجلين البصر ..... ص : - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏10 246 باب 16 احتجاجات موسى بن جعفر عليهما السلام على أرباب الملل و الخلفاء و بعض ما روي عنه من جوامع العلوم ..... ص : 234- تحف العقول: ص 409.92
130 . نگاهی که خوف گناه در آن نباشد چه رسد به خود گناه که گناه خود موجب مرضهای گوناگون است.
131 . توحيد المفضل 127 لون السماء و ما فيه من صواب التدبير ..... ص : 127
132 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال 42 ثواب من صلى صلاة الليل ..... ص : 41- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 268 باب 88 نوادر طبهم ع و جوامعها ..... ص : 260
133 . الخصال ج‏2 616 علم أمير المؤمنين ع أصحابه في مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه ..... ص : 610- تحف العقول عن آل الرسول ص 106 آدابه ع لأصحابه و هي أربعمائة باب للدين و الدنيا ..... ص : 100
134 . احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار ج‏2 90 بخش هفتم تعليماتى است كه امير المؤمنين عليه السلام در چهار صد بخش از مصالح دين و دنياى مسلمان آموخته ..... ص : 85
135 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏57 380 باب 41 بدء خلق الإنسان في الرحم إلى آخر أحواله ..... ص : 317 - توحيد المفضل 53 منفعة الأطفال في البكاء ..... ص : 53
136 . جامع الأخبار 135 الفصل الثالث و التسعون في التختم بالعقيق‏
137 . روضة الواعظين-ترجمه مهدوى دامغانى 649 مجلس شصت و هفتم در ذكر فضل مدينه و بيت المقدس و كوفه‏
138 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 144 باب 57 معالجات العين و الأذن ..... ص : 144
139 . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 116 باب پنجاه و ششم مداواى چشم و گوش ..... ص : 116
140. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏63 244 باب 18 النانخواه و الصعتر ..... ص : 243
141. آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحارج‏10 67 باب هجدهم سياه دانه و سعتر كه جوارى است ..... ص : 66
142. آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحارج‏10 67 باب هجدهم سياه دانه و سعتر كه جوارى است ..... ص : 67
143 . گوهر شب چراغ ص 23
144 . گوهر شب چراغ ص26
145 . گوهر شب چراغ ص105
146 . گوهر شب چراغ ص156
147 . گوهر شب چراغ ص147
148. گوهر شب چراغ ص98
149 . گوهر شب چراغ ص190
150 . گوهر شب چراغ ص214
151. گوهر شب چراغ ص222
152 . نانخوا تخمی است زرد رنگ و خوشبو و طعم آن اندکی تند و تلخ است.
153. گوهر شب چراغ226
154 . گوهر شب چراغ233
155 . گوهر شب چراغ ص 153
156 . گوهر شب چراغ ص 156
157 . گوهر شب چراغ ص 231
158 . گوهر شب چراغ ص 322
159 . گوهر شب چراغ ص 322
160 . گوهر شب چراغ ص309
161 . گوهر شب چراغ ص 317
162 . گوهر شب چراغ ص 346
163 . گوهر شب چراغ ص 379
164 . گوهر شب چراغ ص 409
165 . گیاهی است دارای برگهای بیضی دندانه دار و بیخ آن دارای ماده سمی است و رنگش مایل به سیاهی است.
166 . گوهر شب چراغ ص 413
167 . در متن « فاستعط» دارد.
168 . گوهر شب چراغ 413
169 . گوهر شب چراغ ص 453
170 . أمالي المفيد 179 المجلس الثاني و العشرون‏
171 . امالى شيخ مفيد-ترجمه استادولى متن 197 مجلس بيست و دوم شنبه 22 رمضان المبارك 407
172 . مكارم الأخلاق 405 لوجع العين ..... ص : 405
173 . مكارم الأخلاق 405 لوجع العين ..... ص : 405
174 مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏2 306 (ديگرى)(براى درد چشم) ..... ص : 306
175 . مكارم الأخلاق 375 للشبكور ..... ص : 375
176 . مكارم الأخلاق 397 صلاة للأعمى ..... ص : 396
177 . مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى ج‏2 287 (نماز براى نابينا) ..... ص : 287
178. سنن النبى صلى الله عليه و آله با ترجمه ج‏1 207 ملحقات فى الاموات و ما يتعلق بها ..... ص : 207
179 . آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام 109 ملحقات ..... ص : 108
180 . الكافي ج‏2 561 باب الدعاء للكرب و الهم و الحزن و الخوف ..... ص : 556
181 . مهج الدعوات و منهج العبادات 325 و من ذلك وجدت في مجموع ..... ص : 324
182 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏59 279 باب 88 نوادر طبهم ع و جوامعها ..... ص : 260
183. آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ج‏6 219 باب هشتاد و هفتم: نوادر و كليات طب معصومين عليهم السلام ..... ص : 204
184 . بحار الأنوار ج‏63 367 باب 10 غسل اليد قبل الطعام و بعده و آدابه ..... ص : 352
185 . مكارم الأخلاق 353 في العطاس ..... ص : 353
186 . بحار الأنوار ج‏59 121 باب 54 الحجامة و الحقنة و السعوط و القي‏ء ..... ص : 108
 



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط