ما اول راه هستيم (2)
اشاره
و اما بعد...
با توجه به اين که در ابتدا حوزه ي آموزه ها و فرآورده هاي ذهني بشري دانش تلقي نمي شوند،بايستي فرآيندي سپري شود تا تبديل به حوزه ي دانشي شود.آيا درحوزه ي دين و رسانه مي توان دانشي به نام دانش رسانه اي ديني داشته باشيم؟1
دانش شدن دانش ها يک فرآيند چند مرتبه اي و چند لايه اي است که اولين لايه در هر دانشي، اطلاعات سطحي اوليه اي است که خام است که اگر حسي باشد به آن ها اطلاعات حسي گفته مي شود و اگر غير حسي باشد،اطلاعات خام است.انسان ابتدا اطلاعاتي از محيط اطراف خود به دست مي آورد،در مرحله ي دوم سعي مي کند اين اطلاعات را منسجم کند؛يعني تعارض هاي ميان آن ها را برطرف کند.در مرحله ي سوم سعي مي کند پس از رفع تعارض، اطلاعات را به ياري هم بياورد تا يکديگر را تقويت کنند.مثل تارهاي يک ريسمان که به هم پيچيده شده تا يک طناب محکم را درست کنند.مرتبه ي چهارم اين هست که انسجام نظام يافته اي بين اين ها ايجاد کند؛يعني بين اين ها ترتب منطقي برقرار شود.برخي تبديل به معنا مي شوند و برخي تبديل به روبنا و اين جا،جايي است که اطلاعات نظام يافته است.براي نظام يافتگي احتياج به ديدگاه و چهارچوبي ذهني است.اين جاست که به مرتبه ي بعدي مي رسيم؛مرتبه ي پنجم به دست آوردن مباني نظري و ديدگاه هاي اساسي براي نظم دادن به آن مجموعه اطلاعات براي نظام سازي است. مرتبه ي ششم منطقي است که بر اين مجموعه حاکم است.يک نگاه معرفت شناختي عميق مي خواهد که منطق بدهد،روش نظام سازي بدهد،روش دادن مباني و مانند اين ها را بدهد. اين شش مرحله در کارساخت دانش وجود دارد.مجموعه اطلاعات خام اولين سطح هر دانشي را تشکيل مي دهد ولي سطح اصلي آن دانش ها نيست؛سطح اصلي اش مي رسد به آن جاهايي که مي خواهد نظام سازي کند و احتياج به چهارچوب هاي ذهني دارد که نظريه پردازي پديد مي آيد؛آن جاست که جوهره ي دانش شکل مي گيرد.اين فرآيند توليد شدن يک دانش است.
حال مرتبه ي بعدي پرسش اين است که دانش، چگونه ديني مي شود؟مجموعه اي از مکاتب وجود دارند:برخي بشري و برخي الهي.هر کدام از اين مجموعه مکاتب مي توانند رنگ و نگاه خودشان را به دانش ببخشند.بنابراين بايد ببينيم اين نگاه ها از کجا وارد مي شوند.علي القاعده اين نگاه ها بايد در مرحله ي پنجم که چهارچوب ذهني انسان به آن مجموعه نظام مي دهد، وارد شوند.جايي که محل نظريه پردازي است.اين چهارچوب ها مهم ترين مدخل ورودي مجموعه اي از اين قبيل مطالب است که به يک مکتب وابسته هستند.اين مجموعه شامل جهان بيني و نگاه هاي ارزشي يا ايدئولوژيک هستند.اگر بخواهيم دقيق تر و قوي تر نگاه کنيم،مي توانيم اين مسئله را به همه ي مراتب شش گانه ي توليد دانش سرايت بدهيم؛ يعني مرتبه اي نيست که خالي از نگاه فلسفي و ايدئولوژيک باشد ولي در يک مراتبي خيلي به چشم نمي آيد و در يک مرتبه اي خيلي ظهور پيدا مي کند.بحث اين که چگونه علوم ازارزش هاي هر مکتبي جهت مي گيرند،بحثي طولاني است که نمي خواهم واردش بشوم.در مباحث علوم انساني اين بحث خيلي جا دارد و مورد علاقه و دقت اهل فن و فضل است.الان بسياري از علماي اسلامي، مسيحي، سکولار و... اين را قبول دارند که در علوم انساني حتماً نگاه هاي فلسفي بشر در نوع توليد علمش،در نوع توسعه ي علمش دخيل است.ميان نگاه ديني و غير ديني تفاوت است.بين فلسفه هاي ظاهرگرا و فلسفه هاي درون گرا،بين فلسفه هاي مادي و فلسفه هاي غير مادي تفاوت وجود دارد.در فلسفه هاي مختلف نگاه به انسان و افعال وي متفاوت است.حال با همين نگاه متفاوت مي خواهند در علوم انساني - که ذاتش بر مبناي مطالعه ي احوال انسان است - بشررا مطالعه کنند.پس نتايج با هم فرق خواهد کرد.بنابراين اگر کسي نگاه سکولار داشته باشد،يک جور اين انسان راتعريف مي کند و رفتار او را يک جور تحليل مي کند و اگر غير اين باشد به گونه هاي ديگري تحليل و بررسي مي کند.بنابراين در اين تحليل ها و بررسي ها،دانش هاي متفاوتي توليد مي شوند. اين خيلي بديهي است که اين اتفاق مي افتد چه در دانش هاي دروني ناظر به درون انسان مانند روان شناسي،روان کاوي و چه در دانش هاي مربوط به رفتار بيروني انسان مانند جامعه شناسي،اقتصاد،علوم سياسي و از جمله علوم ارتباطات و بحث هاي رسانه.
شايد با اين تحليل به ورطه ي نسبيت بيفتيم.بهترنيست کمي مرزبندي ها را مشخص کنيم.
ماداريم واقعيت دانش هايي که به دست بشر پديد مي آيند را بيان مي کنيم.اين ها واقعاً نسبي هستند.نمي توانيد اين کار را انکار کنيد.دانش بشر يک نسبتي با حقيقت پيدا مي کند.معناي اش اين است که دانش بشر نسبي است ولي ما حقايق ثابت هم داريم. بايد سعي کنيم خودمان را به آن ها نزديک تر کنيم. بايد سعي کنيم به مبدا نزديک شويم که بيشتر دسترسي به آن حقايق ثابت پيدا شود. اين که بايد چنين بشود، نتيجه نمي دهد که الان هم اين گونه است! ما داريم از وضع فعلي مان بحث مي کنيم. مي گوييم وضع فعلي دانش بشري، کاملاً جهت يافته است.جهت گرفته از خواسته هاي اش،آمال و آرزوهاي اش،ازاحساسات و عواطفش، از نوع ارزش گذاري،پسند و ناپسندهاي اش.نمي توانيم اين ها را ناديده بگيريم و انکار کنيم.بگوييم چون يک حقايق ثابتي وجود دارند،دانش هم بايد اين جوري باشد! نه نمي شود اين گونه برخورد کرد.اين که دانش را بايد به سمت حقيقت يابي بکشانيم، حرف درستي است و ما بايد به اين سمت حرکت کنيم؛ يعني اين که به آن حقيقت مطلق روز به روز بيشتر نزديک شويم.
اين بايد غايت دانش ما باشد ولي اين که بالفعل هم آيا چنين هست؟ خير! بالفعل هيچ وقت دانش ما آن حقيقت مطلق را به تمامي نمي يابد،دسترسي پيدا نمي کند؛چون قطعاً دانش ما ناقص است،رو به کمال مي تواند باشد ولي بالفعل کمال يافته نيست. بنابراين از اين که عنواني مثل نسبت پيش مي آيد،نهراسيم. هر نسبتي را ما قبول نداريم وهر نسبتي هم بد نيست.نسبت دردانش به آن معنايي که هيچ مبناي ثابت و ناظر به حقيقتي وجود نداشته باشد،حرف غلطي است و بايد رد کنيم ولي از سخناني که داشتم اين برنمي آيد.ما تا حالا داشتيم توصيف مي کرديم چگونه دانش در ذهن بشر توليد مي شود.اين فعلاً در حالت فردي است، بعد که مي خواهد دانشش را اجتماعي کند،باز آن نگاه خاص و آن فلسفه و جهان بيني مي آيد وسط و خود را حاکم مي کند يا دست کم رنگي از خود را به آن دانش مي بخشد.در دانش رسانه هم همين وضعيت حاکم است.آن هم يک نوع دانش انساني است، از مقوله ي علوم ارتباطاتي.آن جا هم پاي انسان در ميان است. نگاه به انسان، خواسته ها، آرزوها و آمال اش.پس جهت يافته مي شوند.دانش رسانه ي ديني حتماً غير از دانش رسانه اي غيرديني مي شود.
اين بحث تا اين جا در مرحله فردي بود.زماني که اين دانش فردي به خرد جمعي سپرده مي شود،به جامعه عرضه مي شود، تا ديگران با او همراه شوند،قانع شوند، زماني که نظريه اش را در جمعي از علماي يک رشته بيان مي کند و پذيرفته مي شود، اين تبديل به دانش و شاخه اي از دانش مي شود و جا مي افتد. اين جاست که مي گويند يک شاخه ي دانش توليد شد.تا به خرد جمعي نرسد،علم به معناي مصطلح امروزي اش توليد نمي شود. علم به معناي يک رشته ي علمي، شاخه اي از علوم متداول زماني توليد مي شود که به خرد جمعي برسد.حالا علوم رسانه اي هم بايد همه ي اين فرآيند را طي کنند.پس ما بايد ارزش ها،انگاره ها،افکار و انديشه هاي بنيادي ديني خودمان را در اين حوزه ها تدوين کنيم،تبيين کنيم و رسماً و مشخصاً اعلام کنيم.بعد بر اساس اين ها سعي کنيم به علوم رسانه اي نزديک شويم وعلومي را در حوزه رسانه هايي که بخواهند ديني باشند و ديني عمل کنند، توليد کنيم.در وهله ي سوم اين يافته هاي فردي را به جمعي اهل تدين، اهل فضل که متدينانه مي انديشند،عرضه کنيم.اين جاست که مي توانيم بگوييم دانش رسانه اي ديني توليد شده است.
با گسترش ارتباطات،ابداع تکنولوژي جديد،گسترش اينترنت و ماهواره و تعاملي شدن تلويزيون ها در کنار تکثر اديان و مذاهب،چه امکانات فرهنگي و اجتماعي براي دين فراهم مي شود؟
يکي ديگر از فوايد رسانه و کار ديني در رسانه، فرهنگ سازي و جريان آفريني به واسطه ي تبليغات وسيع ديني در رسانه است.نمونه ي خوب فرهنگ سازي در سال هاي گذشته رواج مراسم اعتکاف است.در کشور ما چيزي به اسم اعتکاف مرسوم نبود.تنها تعدادي از طلبه ها آن هم در قم و در مسجدي به نام امام حسن عسگري (ع) جمع مي شدند؛ تعداد کمي در اندازه هاي 100 نفر يا حداکثر 200 نفر.الان صدها هزار نفر در سراسر کشور آن هم دانشجويان و جوانان در همه جا اعتکاف مي کنند. اين فرهنگ را چه کسي و با چه امکاناتي درست کرد؟ چه کسي توسعه داد؟ چه کسي اين فرهنگ سازي را انجام داد؟ جز رسانه؟ وقتي تلويزيون از حدود 8 سال پيش شروع به تبليغ اعتکاف کرد، يک مرتبه موج عظيمي از درخواست براي اعتکاف ايجاد شد. الگوسازي و قهرمان پروري و ايجاد هم ذات پنداري از کارهايي است که سينما و تلويزيون مي توانند انجام دهند. قهرمانان فيلم ها معمولاً حالت اسوه پيدا مي کنند.ما در دين هم نياز به اسوه داريم.اين اسوه هاي حسنه قابل هستند که در فيلم ها نمايش داده شوند تا مردم استفاده کنند،يعني به طور عيني ببينند چگونه مي توان دنباله رو اين اسوه ها بود.
کار ديگري که رسانه هاي جديد مي توانند به سامان برسانند، برجسته سازي است. بعضي امور را برجسته کنند، اهميت آن را نشان دهند و در اولويت خاص و نياز مخاطبان قرار دهند. اين کار را با متمرکز شدن روي آن موضوع و تبليغات بيشتر روي آن انجام مي دهند. شما به اين وسيله مي توانيد امور ديني مهم را برجسته تر کنيد.البته ما از اين کارکرد زياد استفاده نکرديم.از آن فقط در حد همان فرهنگ سازي بهره برده ايم.البته از برجسته سازي در برخي شعائر مانند عاشورا و تاسوعا و فرهنگ عزاداري استفاده شده است ولي در مقوله هاي ديگر خير؛ براي نمونه در باب توحيد خيلي کار نکرده ايم،درباره ي فرهنگ توکل و رزاقيت الهي کار نکرده ايم.هنوز، در فرهنگ مصرف کاري نکرده ايم.
يکي ديگر از امکانات رسانه ي تلويزيون نقش نشانگي است.اين رسانه ها قدرت اين را دارند که ارجاع دهنده ي مخاطبانشان به مراجع اصلي ديني باشند.هم چنين رسانه ها توانايي آموزش دهندگي و تغييرانديشه و نگرش دارند؛يعني شما کاملاً مي توانيد آموزش ديني بدهيد رسمي يا غيررسمي.استفاده از زبان هنر و شيوه هاي غيرمستقيم براي ارائه ي مفاهيم ديني از جمله قدرت هاي رسانه ي تلويزيون است.قدرت تحريک احساسات،تغيير تمايلات و جهت دهي به گرايشات مردم از جمله ي توانايي هاي رسانه است.
عنصر دين، با مدد ابزار رسانه در اين آشفته بازار فرهنگي، چه چشم اندازي را در برابر فرهنگ جهاني ترسيم مي کند.از ياد نبريم که اين رسانه ها در اختيار ديگر اديان و حتي فرق انحرافي هم هستند.
ببينيد تکثر اديان هميشه وجود داشته است و همه ي امکاناتي که برشمرديم در اختيار همه ي اديان بوده است.همان طور که ديگران مي توانند استفاده کنند،ما هم مي توانيم استفاده کنيم. ميدان، ميدان رقابت است ولي اين رقابت امروزه بيشتر به چشم مي آيد.به همين دليل برگ برنده دست کساني است که علم استفاده از اين امکانات و علم آفرينش امکانات جديد را داشته باشند.اين تکثر لامحاله وجود دارد تا روز واپسين.اين تکثرات، اين رقابت ها و اين تناقض ها وجود دارد.بنابراين جبهه ي حق بايد به دنبال اين باشد که هر چه بيشتر استعداد خود را بالا ببرد.
و اعدوا لهم مستطعتم من قوه
اين يک دستور و تکليف ديني است. به هر حال تکثر ديني را نمي شود انکار کرد و نمي توان جلوي بهره گرفتن از افکار مختلف از اين ابزار- رسانه ها- را گرفت.مخاطبين هم در انتخاب آزادند.اين جا جاي هنرنمايي است؛يعني هر کس هنر بيشتري به ميدان بياورد، قدرت بيشتري در بهره گيري از امکانات خواهد داشت.در کناررسانه ي ديني،بخش ديگري از رويکرد رسانه به دين وجود دارد که حضور دين در رسانه است که با تعبير دين رسانه اي از آن نام مي برند.ارزيابي شما از حضور دين در رسانه يا به تعبيري دين رسانه چيست؟
شما اساساً ميان دو تعبير رسانه ي ديني و دين رسانه اي تفاوتي نمي بينيد؟
ظرفيت رسانه هاي ديداري و شنيداري در انتقال مفاهيم ديني چه اندازه است؟
پی نوشت:
1.لازم به يادآوري است پرسش اول و دوم اين گفت و گو، در شماره ي ويژه همايش – 39 و 40 -هم آمده بود ولي به دليل شتاب در آماده سازي آن شماره، بخشي از پاسخ مصاحبه شونده به پرسش دوم جا افتاده بود که در اين شماره عينا متن پرسش و پاسخ اول و دوم را دوباره کار کرده ايم.
/ن