چالش هاي پديد آمده توسط رسانه هاي جديد

اين نوشتار درباره ي چالش هايي است که محافل ديني اينترنتي (آن لاين) براي فرهنگ ديني پديد مي آورند.بررسي تحوّلات فرهنگي در رسانه ها،محافل و دين،تغيير ساختارهاي مبتني بر سلسله مراتب الگوهاي ارتباطي را به سوي روابط بازتر و پوياتري در جامعه،مشهود مي کند.مطالعه اين تغييرات به توضيح اين نکته کمک خواهد کرد که چرا
سه‌شنبه، 20 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش هاي پديد آمده توسط رسانه هاي جديد

چالش هاي پديد آمده توسط رسانه هاي جديد
چالش هاي پديد آمده توسط رسانه هاي جديد


 

نويسنده: رحيم قاسميان
ترجمه :هيدي کمبل




 

چکيده
 

اين نوشتار درباره ي چالش هايي است که محافل ديني اينترنتي (آن لاين) براي فرهنگ ديني پديد مي آورند.بررسي تحوّلات فرهنگي در رسانه ها،محافل و دين،تغيير ساختارهاي مبتني بر سلسله مراتب الگوهاي ارتباطي را به سوي روابط بازتر و پوياتري در جامعه،مشهود مي کند.مطالعه اين تغييرات به توضيح اين نکته کمک خواهد کرد که چرا دين اينترنتي و محافل ديني آن لاين،به يک پديده ي نوظهور و در حال گسترش بدل شده اند.تاکيد اين نوشتار بر اين استدلال قرار مي گيرد که اينترنت از آن رو گسترش همه جانبه اي يافته است که در يک چشم انداز فرهنگي پا به عرصه ي وجود نهاده که هوادار روابط سيّال و در عين حال کنترل شده بر پس زمينه اي از روابط محکم و قوّي سلسله مراتبي است.محافل ديني آن لاين، تجلي اين تغييرات هستند و تعاريف ديني سنتي ازگردهمايي و جامعه ي ديني را به چالش مي کشند.تصوير چنين محفلي چونان شبکه اي از روابط، به ويژه روابطِ مسئله ساز است.
کليد واژگان: محافل ديني اينترنتي، ارتباطات کامپيوتري، رسانه هاي جديد، دين آن لاين، شبکه هاي اجتماعي
دردهه نود ميلادي، وجهه ي اجتماعي ارتباطات کامپيوتري1 ( CMC) با توجه فراوان رسانه ها و بررسي هاي دقيق تحقيقاتي روبه رو شد.بررسي زندگي آن لاين در سامانه هاي خبري درباره ي شرکت ها، اتاق هاي گفت و گو (چَت روم) و فهرست ايميل،در مطالعات CMC متداول و محبوب شد. توصيف و کاربرد اينترنت چونان يک شبکه ي اجتماعي، توجه را به کاربرد اجتماعي اينترنت براي حفظ وتداوم ارتباطات، انجام بازي هاي کامپيوتري و دريافت پشتيباني هاي احساسي معطوف کرد. همان طور که اينترنت به عنوان سپهري از ارتباطات مشخص مي شد که مي توانست روابط جديد پديد آورد،در ضمن به عنوان فضاي ديگر جهاني اي نيز خودنمايي مي کرد که به آدم ها اجازه مي داد تا علايق معنوي خود را دنبال کنند يا دوباره با آن درگير شوند.
تنوع روزافزوني از عقايد معنوي و مناسک ديني را مي توان در اينترنت پيدا کرد که مفاهيم سنتي محافل ديني را به چالش مي کشند.
گر چه براي توصيف محافل ديني درون اديان سنتي، معمولاً از الگوهاي نهادي يا سازماني استفاده مي شود،خيلي وقت ها اين محافل به صورت شبکه هاي اجتماعي عمل مي کنند.اين امر به ويژه در تنوع وسيعي از محافل ديني که در اينترنت شکل گرفته است،نشان داده مي شود.گفت و گو از محافل ديني به عنوان شبکه هاي اجتماعي،مي تواند مسئله ساز باشد؛چون انديشه هاي کلامي و ساختاري محفل را با چالش روبه رو مي کند. تجزيه وتحليل هاي مبتني بر شبکه ي اجتماعي، براي توضيح روابط و ساختارهاي محافل آن لاين استفاده شده است.اين تحليل ها، اين محافل را در قالب روابط شبکه اي شده و فارغ از هر گونه شکل از پيش تعيين شده وصف مي کند.که هميشه در حال تغيير و تحول هستند و در برابر هر قيد و بندي مقاومت نشان مي دهند؛درعين حال، محافل ديني معمولاً خود را محافلي ريشه دار در ايمان، توصيف مي کنند و به آن ايمان،چونان بازتابي از مقام اولوهيّت مي نگرند.توصيف محفل ديني به عنوان يک شبکه، هم زمان تنشي زباني و عملي خلق مي کند،به ويژه آن که اعضاي از هم جدا افتاده ي آن لاين، شايد مقابلِ کليساي ساختمان دار و غير اينترنتي به نظر آيد.
وجود محافل ديني آن لاين، مفاهيم و درک سنتي از محفل را هم به چالش مي گيرد.اين بحث هم مطرح شده که محافل ديني آن لاين،معمولاً شکل شبکه را به خود مي گيرند و شبيه ساختار روابطي هستند که در کلّ جامعه وجود دارد.اين بحث ها از يک مطالعه ي تحقيقاتي درباره ي محافل ايميلي مسيحي آن لاين ناشي شده و اين موضوع را بررسي مي کند که روابط آن لاين اعضاي محفل،چگونه بر باورهاي اعضا و ميزان مشارکت آنان در کليساهاي محلّي اثر مي گذارد.
هدف اين نوشتار آن است که برخي چالش ها را بررسي کند که محافل ديني آن لاين در برابر فرهنگ ديني مطرح مي کنند.
در ابتدا، توجه به تغيير و تحوّلاتي معطوف خواهد شد که در رسانه ها، محافل و دين،رخ داده و نشانگر تحوّلات فرهنگي مشابه اند؛ تحوّل از رسانه هاي سنتّي و قديمي به سمت رسانه هاي جديد،از محفل به همکاري و به شبکه ها و تغيير در ميزان مشارکت و حضور در کليساها و تمايلات مشابه به سمت الگوهاي بازتر،پوياتر و سيّال تري از روابط،پس از آن، سه حوزه مورد شناسايي و بحث قرار مي گيرد که گروه هاي ديني معمولاً در ارتباط با محافل ديني آن لاين و اعمال مناسک ديني آن لاين مطرح مي کنند؛سپس بر اساس يافته هاي تحقيقي اخير درباره ي کاربردهاي اجتماعي و ديني از اينترنت،نگراني در اين باره که چگونه محافل ديني آن لاين مي توانند محافل ديني غير آن لاين را تضعيف يا بي اعتبار کنند، بررسي خواهد شد. سرانجام،احتمال ها و تنش هاي بهره برداري از استعاره ي شبکه اي محافل مطالعه مي شود تا ببينيم چگونه فرهنگ ديني به اين پديده ي نوظهور و در حال گسترش، واکنش نشان خواهد داد.

و اما بعد...
 

زمانه در حال تحول است؛ تغيير در رسانه ها،محافل و سازمان هاي ديني

ماهيّت رسانه هاي جديد
 

سر و صداي زيادي درباره ي ماهيّت انقلابي و تکاملي رسانه هاي جديد راه افتاده است.گر چه در برخي از اين ادّعاها نشانه ي اغراق ديده مي شود ولي در رسانه هاي جديد،چند ويژگي مختلف هست که به شيوه ي بارزي آن ها را از شکل سنتّي رسانه هاي يک سويه متفاوت مي سازد.مانوويچ، در کتاب زبان رسانه هاي جديد، پنج ويژگي بارز تکنولوژي رسانه هاي جديد را نام مي برد که سبب مي شوند رسانه هاي جديد به کلّي با رسانه هاي قديم تفاوت داشته باشند:رسانه هاي جديد ديجيتالي، تقسيم پذير و خودکارند،هم چنين تنوّع دارند و قابل تبديل اند. رسانه هاي جديد ويژگي ديجيتالي دارند و بر اساس دو عدد، صفر و يک بنا شده اند.تقسيم پذيرند؛به اين تعبير که هر عنصر، مي تواند هويّت جداگانه اي بگيرد و آن را حفظ کند و در نتيجه مي توان آن ها را با هم ذخيره وانبار کرد؛ ولي در عين حال، تک تک هم قابليت استفاده و قابليّت دخل و تصرف دارند.
خودکارند، چون مي توان براي آن ها برنامه نوشت و خودشان آن برنامه ها را اجرا مي کنند و به نيروي انساني نياز ندارند. رسانه هاي جديد تنوّع دارند؛ چون اجازه مي دهند که نسخه ها و ميانجي هاي2 متنوعي از يک مجموعه اطلّاعات حاصل شوند. سرانجام اين که آن ها امکان تبديل دارند،به اين معنا که امکان ترجمه ي اطلاعات و فرآورده ها به قالب هاي ديگر يا تازه را دارند.هر کدام از اين ويژگي ها نشان مي دهند که چگونه رسانه هاي جديد،پويا،شکل پذير،قابل برنامه ريزي و داراي امکان تطبيق با نيازهاي فردي هستند. رسانه هاي جديد هم امکان آن رامي دهند که مورد استفاده ي شرکت هاي عظيم تجاري قرار گيرند و هم به شدّت مورد استفاده ي فرد باشند. اين ويژگي ها نه تنها تغيير و تحوّلات بارزي در ساختار تکنولوژي را امکان پذيرمي کنند،بلکه بر اين نکته نيز تاکيد دارند که ما چه تصوّر و برداشتي از ارتباطات داريم.
مانوويچ اين بحث را مطرح مي کند که ويژگي تبديل در فرآورده هاي رسانه هاي جديد، روي اين واقعيّت انگشت مي نهد که اين رسانه ها از دو لايه ي متمايز از هم ساخته شده اند؛يکي لايه ي کامپيوتري و يک لايه ي فرهنگي و اين دو لايه بر هم اثر مي گذارند؛به عبارت ديگر،سرشت و ويژگي هاي تکنولوژي کامپيوتري،درک فرهنگي ما را از فرآيندهاي آن ها شکل مي دهند و عکس اين حالت نيز اتفاق مي افتد.به گفته ي مانوويچ:
نتيجه اين امتزاج، يک فرهنگ کامپيوتري جديد است که آميزه اي از مفاهيم انساني و کامپيوتري، ترکيبي از شيوه هاي سنتّي - که فرهنگ انساني جهان را شکل مي داد - و شرايط و واژگان خود کامپيوتر براي عرضه ي آن است.
بنابراين،معناي مفاهيم تثبيت شده ي فرهنگي، مي تواند با مفاهيم جديدي جايگزين گردد که معناها و شيوه ي برداشت آن ها از جهان،از يک بحث هستي شناسانه ي کامپيوتري و از اين که کامپيوتر چگونه عمل مي کند،استخراج مي شود؛به اين ترتيب، بحث هستي شناسانه ي کامپيوتر،درون خود فرهنگ تصوير مي شود.
پس بحث هستي شناسانه ي فرهنگ کامپيوتر،فرآيندهاي فرهنگي يا ميانجي بارزي به وجود مي آورد که مورد حمايت رسانه هاي جديد قرار مي گيرند.گر چه مانوويچ به موارد متعددي از اين ميانجي ها اشاره کرده است،به خاطر حفظ ايجاز و اختصار، در اين نوشتار فقط به سه ميانجي فرهنگي بسنده مي کنيم که در بحث از محافل ديني آن لاين موثر هستند.اول از همه اين که،رسانه هاي جديد از يک فراواقع گرايي خاص حمايت مي کنند که در آن، بهره ور قادر به درک و تشخيص، تجزيه و تحليل و کنترل واقعيّت يا توهمي است که به او عرضه مي شود.اين امر، خلاف رويّه امروزي و واقع گرايي سبک قديم رسانه هاي سنتي است که در آن ها بهره ور تنها دو راه داشته و دارد:توهّم يا واقعيّت را بپذيرد يا مردود بشمارد.
فراواقع گرايي3 بر اساس نقدِ خودکار بنا مي شود،به مردم ياد داده مي شود که هيچ چيز را همان طور که هست،نپذيرند؛ بلکه ترغيب مي شوند که خود، بررسي و تجزيه کنند و در صورت لزوم، آن را تغيير دهند. در حالي که رسانه هاي سنتي پنجره اي رو به جهان فراهم مي آوردند،رسانه هاي جديد اتاق فرماني تامين مي کنند که امکان خلق يا تغيير واقعيّات را مي دهند.
اين نکته ما را به ميانجي فرهنگي دوم مي رساند.رسانه هاي جديد، حرکت از روايت هاي مشخص واز پيش تعيين شده به قالب هاي متاثر از تاثير متقابل و قابل تغيير را بيان مي کنند. رسانه هاي جديد به مردم امکان و قدرت مي دهند تا ساختارها و مفاهيم را تغيير دهند.برخي مدّعي اند که اين امر،به مردم ياد مي دهد که هيچ چيز و هيچ وقت در شکل نهايي خود و کامل نيست يا هميشه، فضايي براي پيشرفت وجود دارد.در حالي که فرآورده هاي رسانه هاي سنتي متکي به روايت بودند، محصولات رسانه هاي جديد،به خاطر ساختار و الگوريتم خاص خود،متّکي به اطلاعات اند.از بطن اين، ميانجي فرهنگي سوم سر بر مي آورد.مانوويچ اين نکته را مطرح مي کند که پايگاه داده ها4 به يک قالب نمادين فرهنگي بسيار مهم بدل شده است. در حالي که قالب هاي فرهنگي روايي و داستاني،يک مسيرعلي و معلولي مي سازند که در دل آن ها،مقولات و رويدادهاي ظاهراً نامنظم،نظم خود را پيدا مي کنند،پايگاه داده ها،جهان را به صورت يک فهرست از مقوله هايي عرضه مي کند که اصلاً نمي خواهد آن ها را در نظمي از پيش تعيين شده قرار دهد.در پايگاه داده ها،ترکيب يا ارتباط هر واحد فردي با ديگران، بر ساختار فراگيرروايي معرّف آن اولويت دارد؛درنتيجه، ارتباطات در گام اول قرار مي گيرد و موجوديّت کلي در گام دوم.
پايگاه داده ها چونان قالب فرهنگي شاخص، به روابط و ترکيب مبتني بر رابطه برتري مي دهد نه بر فرآورده ي نهايي يا ساختار.به اين ترتيب،بحثِ هستي شناختي کامپيوتر، مشوّق ديدگاه سيّالي از واقعيّت است.

شکل تغيير يابنده ي محفل اجتماعي
 

فرهنگ کامپيوتري، هستي شناسي خاصّ خود را دارد و از آن جا که به مطالعات مربوط به محفل ها مربوط مي شود،بحث واردي است.اثر بنيادي فرديناند تونيز درباره ي ميانه ي سده نوزدهم با نام محافل وانجمن ها،تغييري از روابط محفلي به انجمن هاي اجتماعي را نشان مي دهد.محفل سنتي به صورت نهادي با مرزهاي مشخّص و پيوندهاي تثبيت شده با روابط همگن،از نظر ساختاري و جغرافيايي،در مقياس کوچک دسته بندي شده بود،بر عکس، جامعه ي امروزي به عنوان نهادي داراي مرزهاي سيّال، برهم کنش هاي تغيير يابنده و مجموعه اي از انجمن هاي متفاوت، در مقياس بزرگ و تخصّصي معرفي شده است که روابط تعريف شده دارند.
محفل سنتي با روابط بسيار مشخّص و محدود و بافت نزديک به هم تعريف شده که در آن، هر عضو در جاي مشخّص خانه اي ساخته است.تلاش جامعه ي امروزي بر اين بوده تا ساختاري در فضايي گسترده خلق کند که در آن روابطِ نسبتاً آزاد بين افراد، هنجار جامعه باشد. اين يک تحوّل از جامعه ي متکي به ميدان شهر- که همه همديگر را مي شناختند -به جامعه اي متّکي بر بازار شلوغ و پر تراکم بود که در آن، روابط آدم ها بر اساس داد و ستد و نيازهاي فردي ساخته و پرداخته مي شود. براي بررسي و مطالعه ي اين تحوّل ها،از تجزيه و تحليل هاي شبکه ي اجتماعي استفاده شده است. تجزيه وتحليل هاي شبکه ي اجتماعي در اواخر دهه ي شصت و اوايل دهه ي هفتاد ميلادي در عرصه ي جامعه شناسي،کوششي براي به چالش کشيدن رويکردهاي پيشين به مطالعه ي محافل و جوامع بود و اين بحث را مطرح کرد که محافل در اصل و اساس خود، ساختارهايي اجتماعي اند نه مکاني يا جغرافيايي شبيه محلّه ها. تجزيه وتحليل هاي شبکه ي اجتماعي،کار خود را با شناسايي و تثبيت گره هايي5 آغاز مي کند که مي تواند فرد،سازمان يا هر چيز ديگري باشد و سپس،يک رشته پيوند جا مي اندازد که همه يا برخي از اين گره ها را به هم متصل مي کند.اين رويکرد، به جامعه شناسان امکان داده تا ساختارهاي اجتماعي را به عنوان سازمان هاي الگومند اعضاي شبکه و روابط بين آن ها در نظر بگيرند.اين تحوّلات در محفل، در ضمن با بحث مانوويچ درباره ي فرهنگ مخلوق کامپيوتر و رسانه هاي جديد نيز ارتباط مي يابد.
درست همان طور که فرهنگ کامپيوتري، مشوّق انتخاب فردي، شکل پذيري وتقابل پوياست،جامعه ي امروزي هم عملکرد محافل را بر اساس انجمن هاي تخصّصي و مرزهاي سيّالي تسهيل مي کند که بر اساس نيازهاي فردي، قاعده مند مي شود. ظهور انجمن هاي آن لاين،اين نقد از رسانه هاي جديد را گسترش مي دهد که اين رسانه ها فضاهايي خلق مي کنند که عميقاً مبتني بر رابطه اند و در عين حال، به شدت فردي شده هستند.
اساس انجمن هاي آن لاين،کشف فرهنگ سازي و فضاهاي ناشناخته است.اين انجمن ها که به طور فردي قاعده بندي شده و براساس روابط متمرکز و قابل تغيير با عمق هاي متفاوت بنا شده اند از اين جهت، مشابهِ جامعه يا انجمن هاي امروزي اند. با اين همه، محافل آن لاين از آن جا که بر اساس مشابهت تعريف مي شوند،يگانه اند؛ آن ها به نسبت کوچک اند و بر پايه ي مشارکت هاي گزينشي بنا شده اند.بهترين استعاره اي که مي توان براي محفل آن لاين به کار برد، استعاره ي شبکه اي است و اين که ارتباط در گام اول اهميّت قرار مي گيرد.
در عصر اينترنت،آدم ها در شبکه زندگي مي کنند، نه به صورت گروهي.امنيّت و کنترل محافل مشتمل بر همه چيز، جاي خود را به فرصت و آسيب پذير بودن فرد گرايي متّصل به شبکه داده است. فرد گرايي متصل به شبکه،بر چرخش به سوي زندگي در شبکه ها دلالت دارد که متاثّر از انتخاب هاي فردي و نه حضور در گروه هاي همکاري است. کاربران اينترنت،در شبکه هاي منتخب خود زندگي مي کنند،درست همتاي کساني که در بحث هاي مختلف آن لاين،بر محور مشترکي جمع مي شوند و به گفت و گو مي پردازند.محافل آن لاين، معرّف يک تناقض هستند،همه تمرکز مي خواهند و در عين حال،مشوّق عملکرد فردي و کنترل شخصي اند.دين در گذار
تا به اين جا،پيوند شفّافي ميان سرشت تحوّل يابنده ي رسانه ها و محفل ها برقرار شد ولي آيا اين تغييربه سمت روابطي که فردي شده و متّصل به شبکه است،عيناً در فرهنگ ديني معاصر هم انعکاس مي يابد؟برخي با انگشت گذاشتن بر پايين آمدن مستمر تعداد کليسا روندگان به اين پرسش، پاسخ مي دهند و اين روند کاهشي،در جمع بندي موقعيّت فعلي دين در جامعه نيز مورد استناد قرار مي گيرد؛ ولي تنها تعداد آدم هايي که به کليسا مي روند روند کاهش در پيش نگرفته، بلکه جايگاهي که مردم براي مشارکت در فعاليّت هاي کليسايي قائل هستند نيز، سير کاهش مي پيمايد. يک تحقيق تلفني گروه تحقيقاتي بارنا در آمريکا،نشان داده کساني که عضو کليسا هستند،براي فعاليّت در کليساهاي خود،اولويّت هاي کمتري نسبت به سابق قائل شده اند. کمتر از نيمي از افراد بالغ و فقط هفت نفر از ده نفري که خود را مسيحيان دوباره بازگشته به دين مي خوانند، گفته اند که فعّال بودن در کليساي محلّي،از اولويّت هاي نخست زندگي ايشان است.همين گروه تحقيقاتي در تحقيق ديگري نشان مي دهد که فقط دو سوّم جوانان زير بيست سال اعتقاد دارند که عضويّت در کليسا،به خودي خود مهم است.اين پديده منحصر به آمريکا نيست؛براي نمونه،در تحقيق گروه اسکوت نشان داده شده است که بسياري از مردم ارتباط خود را با کليساهاي محلّي خويش حفظ مي کنند ولي مشارکت آنان در فعاليّت هاي کليساها، مستمر و دايمي نيست. اين يافته ها ظاهراً با يافته هاي مورد اشاره ي ديوي هماهنگي دارد. او در زمينه ي عضويت مردم در نهادهاي ديني در بريتانيا نشان داده بود که مردم هم چنان ايمان ديني خود را حفظ کرده اند ولي آگاهانه تصميم گرفته اند که به نهادهاي ديني مرتبط با اعتقاد وايمان خود نپيوندند.
حضور در کليساها نيز نشانگر تمرکز درون فرقه اي ميان کليساهاي مختلف است.مطالعه ي ملي فرقه ها يک مطالعه ي جامعه شناسانه از پذيرش فرقه هاي مختلف در جوامع کليسايي آمريکاست و در مقايسه ي فرقه هاي تازه تاسيس و فرقه هاي قديمي تر و سنتّي تر، تفاوت هاي بارزي را به نمايش مي گذارد.کليساهاي جديد، مراسم عبادي غير رسمي تر و پرشورتري داشته و در عين حال احتمال اين که خود را در فعاليّت هايي درگير کنند که شامل ايجاد ارتباط با فرقه ها و جوامعي بيرون از باورهاي فرقه اي خودشان باشد،کمتر است. اين امر نشانگر آن است که کليساهاي جديد، بيشتربر حفظ روابط داخلي خود تمرکز مي کنند؛ البته در اين گزارش آمده که دشوار بتوان گفت آيا يافته هاي مندرج در گزارش، نشانگر تمايلي کلي در فرهنگ ديني درآمريکاست يا تنها تفاوت ميان فرقه هاي جديد و فرقه هاي تثبيت شده تر را به نمايش مي گذارد.در هر دو حالت، مسيرحرکت کلّي در وابستگي هاي اجتماعي نشانگر آن است که دين را، به عنوان يک جنبش اجتماعي، نمي توان از تغيير و تحوّل در الگوي روابطي که در کل فرهنگ مشهود است، جدا کرد.
به هر حال، چنين به نظر مي رسد که – چه از راه کاهش مشارکت فردي يا تغيير تمرکز جامعه – فرهنگ ديني به سمت شل کردن قيد و بندها و ايجاد تحوّل در روابط افراد ونهادهاي تثبيت شده حرکت مي کند. ظهور به اصطلاح اديان جديد نيز گواه آن است که از نبود پيدايش روابط معنوي تازه، ساختارهاي سيّال جديدي در اين نهادها در حال شکل گيري است.
لامبرت، جامعه شناس اديان،جنبش هاي ديني جديد را يکي از پيامدهاي تغيير و تحوّل در درک نمادين و تجربه هاي ما از امور قدسي مي داند.ارتباط ديني و معنوي با پروردگار،به شيوه ي روزافزوني، جدا از فعاليّت هاي سنتّي نهادهاي تثبيت شده ي ديني مشاهده شده و بيشتر چونان تجربه هاي فردي و هدايت شده توسط خود فرد تعبير مي شود. او روي چند تمايل انگشت گذاشته که به طور مشخّص، ويژگي هاي ظهور اديان جديد را مشخص مي کنند که عبارتند از: معنويّت فردي که توسط خود فرد هم کنترل مي شود؛ مخالفت با نظام سلسله مراتبي در کليسا و خلق سازمان هاي شبکه مانند که تکثّر گرا، نسبي گرا، انعطاف پذير،جوينده ي ايمان و بدون قيد وبندهاي محدود کننده هستند.(در واقع ديني بدون دين)
اين ويژگي ها، مشخص کننده ي تمايلات در جنبش اديان جديد، به ويژه در جوامع غربي هستند و ساختارهاي غيررسمي را بر ساختارهاي رسمي برتر مي دهند.دين سنتّي به روشني، امر قدسي را خارج از فرد قرار مي دهد،حال آن که جنبش اديان جديد،امر قدسي را در ميان تک تک آدم ها در نظر مي گيرند.
تعلّق خاطرديني، درون اين سازمان شبکه اي،مشوّق ايجاد روابط سيّال ميان فرد و ايمان است.
حرکت به سوي ايجاد روابط پويا و سيّال،در ميان اديان سنتي هم مشاهده مي شود.وبر با مطالعه ي تاريخ دگرگوني هاي شکلي جديد در مسيحيت اونجليکال، سه نسل ازمسيحيان اونجليکال را شناسايي کرده و تحوّل سنت به مدرنيسم را درآن چه هم گرايي انجام مناسک ديني مي داند،ارزيابي کرده است.از جمله ويژگي هاي نسل تازه و رو به رشد اونجليکال هاي جوان، تاکيد بر اجراي مناسک و اداره ي کليساها به صورت گروهي، گردهمايي براي انجام کارهاي مشخّص با برنامه،ايجاد ارتباط متقابل با نسل هاي مختلف هم کيشان خود و پيگيري يک فرهنگ ضدّ فرهنگ حاکم بر جامعه در کليساي خود است.
اونجليکال هاي جوان به مسيحيت چونان يک ايمان مبتني بر اخوت و رابطه اي بر پايه ي روايت مشترک نگاه مي کنند نه اين که بيشتر،يک جهان بيني عقلايي يا سپهري از معاني از پيش تعريف شده باشد.توصيف و مقايسه ي وبر،توصيفي از درک رو به تکامل ديني تازه اي را بشارت مي دهد که با درک تحوّل يابنده از جامعه و رسانه هم به خوبي هماهنگي نشان مي دهد.
زمانه در حال تغيير و تحوّل است و همراه با آن،رسانه ها، روابط اجتماعي و شيوه انجام مناسک ديني نيز دچار تغيير و تحوّل مي شوند.در جامعه ي امروز، حرکتي کلّي به سوي شبکه هاي روابط،مرزهاي سيّال گروه ها و آرزوي دست يابي به شبکه هاي روابط – بر اساس انواع مختلف تکنولوژي – وجود دارد.شايد مانوويچ خيلي هم پرت نمي گويد که ما به سوي فرهنگ تازه اي در حرکتيم که در آن، الگوهاي سنتّي روابط انساني با تفسيرها يا معاني جديد کامپيوتري در هم ترکيب مي شود.
گر چه ميزان تاثير هستي شناسي کامپيوتري بر جامعه، به بحث و نقد بيشتري نياز دارد، ادّعاهاي مانوويچ درباره ي تکامل تمايلات فرهنگي،راه و روشي ارزشمند براي توصيف دگرگوني هايي است که در عرصه هاي ارتباطات،اجتماع ودين رخ مي دهد.نگاه هم زمان به اين سه عرصه ي مختلف، به ما فرصت مي دهد. تمايلات مشخصي را تشخيص دهيم که در لايه هاي متعدد فرهنگ معاصر ما در حال شکل گيري است.در حرکت رسانه ها،جامعه و دين به سمت روابط باز و شبکه مانند، شباهت هايي وجود دارد. اين بحث به ما اجازه مي دهد تا اعتبار، پيچيدگي و سرشت منحصر به فرد محافل اديان نوظهور آن لاين را بررسي کنيم که مي تواند چونان فرآورده ي فرعيِ اين چشم انداز جديدِ فرهنگي در نظر گرفته شود.

توجه به هراس ها و نگراني ها
 

بسياري از نهادهاي سنتّي ديني که ويژگي بارز آن ها سلسله مراتب نهادي شده ي دقيق و معيّن است، نگرانند که سرگرم شدن به اينترنت،ميان مردم و کليساها و ديگر نهادهاي ديني محلّي فاصله بيندازد و سر آن ها را به تجارب ديني آن لاين گرم کند. در اين هراس، اين باور نهفته است که تجربه ي معنوي فردي و به دور از نهادهاي ديني،در اساس بي اصالت است يا دست کم به شدّت سطحي وکم مايه است. بيشتر گفت و گوي منتقدان و هواداران اينترنت در اين قبيل کاربردها، شکل بررسي تاثير و نفوذ منفي اينترنت بر افراد از يک سو و از سوي ديگر طرح نمونه هايي از اين دست است که چگونه اينترنت، جان تازه اي به روابط مردم دميده است. در اين بخش، کوشش ما بر اين است تا برخي از نگراني هاي اصلي منتقدان اينترنت – به عنوان فضايي براي اجراي مناسک ديني و طرح تجارب معنوي – را شناسايي و بررسي کنيم.هراس هاي موجود در اين عرصه، با طرح اطلاعات حاصل از تحقيقات اخيري که در اين موارد انجام شده، مطرح مي شوند.
تقدّس بخشيدن به فضاي سايبر: دين آن لاين، مسئله ساز است
براي برخي افراد، حرف زدن از دين آن لاين هنوز حال و هواي افسانه هاي علمي ابلهانه را دارد؛ ولي دهه هاست که اين پديده،به اين يا آن شکل مختلف،وجود داشته است.از دهه ي هشتاد ميلادي به اين سو، گروه هاي ديني از کامپيوتر به عنوان ابزاري براي ارائه ي خدمات ديني و تسهيل ارتباط با اعضاي خود استفاده کرده اند. لاکهد به ظهور گروه هاي بحث و اظهار نظرهاي مسيحي در اواسط دهه ي هشتاد ميلادي اشاره کرده که چندين عالم الاهيّات و کشيش،آغاز کننده ي آن بودند و نيّت آنان،بحث از مسائل مختلف ديني در قالب گردهمايي هاي آن لاين بود.او اشاره مي کند که:اين گروه ها به تدريج، يک حس هوّيت وجودي مستقل از خود به نمايش گذاشته اند که به مناسک و باورهاي ديني متفاوت اعضاي آن بستگي نداشت.
ظرف دو دهه ي گذشته، تعداد وب سايت ها،محافل ايميلي و شبکه هايي که بر محور معنويّت فعّالند، به طور مستمري رشد نشان داده است. به نظر مي رسد که جست و جوهاي معنوي آن لاين رو به افزايش است؛ با اين حال، توجه به اين نکته نيز مهم است که آمار حضور مردم در کليساهاي فرقه هاي اصلي و رايج تر،به سرعت، سير کاهش مي پيمايد. اين پديده سبب شده تا تعداد زيادي از محافل ديني، خواهان حضور فعّال تر در عرصه ي آن لاين شوند.
آندره ملو، انسان شناس و روزنامه نگار فعال در انستيتوي مطالعات ديني در ريودوژانيرو، مدّعي است که:
گروه هاي ديني که بيرون از انقلاب ارتباطي اينترنت باقي مي مانند،به گروه هاي تنها و منزوي بدل خواهند شد، درست همتاي جوامع پيوريتن در سده هاي هيجدهم و نوزدهم که کوشيدند تا با توسّل به سنتّ هاي خود، مانع از پيشرفت زمان شوند.
در اواسط دهه ي نود ميلادي بود که تحقيقات تمرکز يافته بر جنبه هاي ديني ارتباطات از طريق کامپيوتر،به تدريج ظاهر شد. عرصه هاي تحقيقاتي نظير هويّت،محفل و پيامدهاي اجتماعي کاربردهاي ديني اينترنت،چه براي افراد مذهبي و چه براي محقّقان دانشگاهي،اهميّت يافتند و در دست بررسي و تحقيق قرار گرفتند؛با اين همه، هنوز پرسش هايي از اين قبيل مطرح مي شوند که اينترنت،چه نوع فضاي ديني را مي تواند مورد حمايت قرار دهد.نگراني هايي درباره ي سرشت فردي و خودانتخابي روابط آن لاين،در اين تحقيقات مورد اشاره قرار گرفته است.
اگر دين در اصل و جوهر خود به رابطه با پروردگار و ديگر مومنان بستگي دارد،در آن صورت قرار دادن آن در فضايي که بر فرديّت و انتخاب فردي تاکيد و تمرکز دارد، مي تواند مسئله ساز باشد.با اين همه، بايد توجه داشت که اينترنت، به ذات خود، مبتني بر ايجاد رابطه است و کاربران را به سمت نيل به روابط اجتماعي و حتي معنوي سوق دهد. حتي برخي محقّقان اين بحث را پيش کشيده اند که اينترنت، سپهري خاص عرضه مي دارد و در آن به مردم کمک مي شود تا با جنبه ي معنوي زندگي،ارتباطي دوباره برقرار سازند که معمولاً مدرنيته به آن چندان توجهي نشان نمي دهد؛براي نمونه، کاب اين نکته را مطرح کرده که تکنولوژي آن لاين و معنويت،با تقويت روابط اجتماعي و تجربه ي فضاي سايبر– که تا حدّ زيادي غيرمادي و ديگر جهاني است – يکديگر را تقويت کرده و به سمت هدف مشترکي رهنمون مي شوند. در تحقيق اخيري که مؤسسه پيو انجام داده، نشان داده شده است که دو سوم تمام کاربران اينترنت در آمريکا، درباره ي اطلاعات ديني يا معنوي جست و جو کرده اند.
دين آن لاين، درست همتاي محافل آن لاين، بي اعتبار و جعلي نيست؛ ولي متفاوت است. اينترنت بر تعامل،تمرکز دارد.اين نکته در نسل جديد کاربران اينترنت به خوبي مصداق دارد که بيشتر بر روابط متقابل تکيه دارند تا اين که مطيع قدرت سلسله مراتبي باشند.در نزد نسل هاي جوان – نسل X و نسل Y – معنويت تجربي يا معنويت احساسي به شيوه اي روزافزون، به شکل برتري از دل مشغولي با معنويّت بدل مي شود.
فرصت کسب تجربه اي فردي از امر قدسي در فضايي هدايت شده و با واسطه، مورد پذيرش و قبول نسل جوان است. اينترنت به مکاني تازه براي تجربه اندوزي با معنويت به شيوه اي ايمن، که کنترل آن در دست خود فرد است، بدل مي شود. تحقيقات اخير، تمايل بارزي به سوي کسب تجربه هاي فردي معنوي آن لاين را نشان مي دهد.کنزورايس دريافته اند که:
اينترنت اين خصلت دو گانه را دارد که بيان احساس ديني را آسان تر مي کند ولي در عين حال جنبه ي فردي آن هم بيشتر است.
اين امر، مشابه تاثيري است که در عرصه هاي ديگر هم مشاهده شده بود. اينترنت، موانع مشارکت و حديث نفس را کاهش مي دهد و احساس سنتّي کنترل مقامات رسمي بر فضاي اجتماعي و فکري را تضعيف مي کند.ممکن است گروه هاي ديني اين يافته هاي تحقيقي را مايه نگراني بدانند ولي تغيير به سمت برقراري روابط در چهارچوب ساختارها براي تداوم اعتقاد ديني، امري است که مورد تاييد محققان قرار گرفته است. مطالعه اي که درباره ي وب سايت هاي نهادهاي ديني آمريکا توسط مؤسسه تحقيقات ديني هارتفورد انجام گرفته نشان مي دهد که وابستگي روزافزون به اينترنت،ساختارهاي قدرت در نهادهاي ديني را تحت تاثير قرار داده و متحوّل کرده است. اين امر به مقامات صاحب علم و تکنولوژي، که پيش تر به حاشيه رانده شده بودند، قدرت بيشتري داده و آنان را صاحب جايگاه هاي قدرتمند و القاب تازه اي نظير سرپرست امور وب سايتي کرده است. بر اساس اين تحقيق، حفظ و روزآمد کردن اين وب سايت ها، مسئوليت هاي روابط عمومي را به دست اعضايي مي سپارد که در گذشته احتمالاً نقشي در خلق و حفظ ظاهر آن نهاد نداشتند.
انجام مناسک ديني آن لاين، افزون بر توجه به ساختارهاي نهادي شده ي رايج، مي تواند مردم را به سمت تجربه هاي تازه ي معنوي متمايل کند که خارج از چهارچوب نهادهاي سنتي ديني باشد.در يک گزارش ويژه ي گروه تحقيقاتي بارنا ادعا شده است که مسئله ظهور کليساي سايبر فقط به زمان بستگي داشت و در چند و چون ظهور آن، هيچ ترديدي نبود. اين ادّعا، که بر اساس آمارگيري در سطح ملي از نوجوانان و جوانان مطرح مي شد،دريافته است که از هر شش نفر پرسش شده، يک نفر گفته است که انتظار دارد ظرف پنج سال آينده، از اينترنت به عنوان جانشيني براي تجربه هاي ديني رايج که در کليسا انجام مي گيرد، استفاده کند. در اين تحقيق به کاربردهاي مشترکي مانند ارتباط متقابل با ديگران در سالن هاي گفت و گو و تبادل ايميل درباره ي باورهاي ديني،اشاره شده است. اشتياق به برقراري ارتباط با اطلاعات و افراد مذهبي و نه با نهادها، علت اصلي اين تحوّل پيش بيني شده بود.
ادّعاي افزايش مستمر در تعداد افرادي که ايمان ديني خود را از طريق اينترنت تقويت مي کنند و ادامه مي دهند با يافته هاي مندرج در چند تحقيق مختلف نيز تاييد شده است.گروه تحقيقاتي بارنا در سال 2001 تحقيقي نمونه اي از هزار فرد بالغ و ششصد جوان و نوجوان درباره ي فعاليّت ديني اينترنتي انجام داد. در اين تحقيق مشخص شد که عبادت آن لاين، کمترين جذابيّت را در ميان فعاليّت هاي ديني اينترنتي دارد.
(از جمله ديگر فعاليّت هاي ديني به خواندن دعاها، جست و جو در آرشيوهاي ديني و خريد فرآورده هاي ديني اشاره شده است.)با اين همه، بر اساس يافته هاي مندرج در گزارش کليساي سايبر،اين گروه تحقيقاتي پيش بيني کرده است که در پايان دهه،پنجاه ميليون آمريکايي براي کسب تجارب معنوي تنها به اينترنت پناه خواهند برد، نه اين که به کليسا مراجعه کنند. گروه تحقيقاتي بارنا مدّعي است که حدود صد ميليون آمريکايي براي مطرح کردن برخي جنبه هاي تجربه ي ديني خود، به اينترنت رو مي آورند. آنان تاييد کردند که در سال انجام تحقيق، حدود 8% افراد بالغ و 12% جوانان و نوجوانان براي کسب تجربه ي ديني يا معنوي به اينترنت مراجعه مي کردند.رايج ترين فعاليّت ديني در اينترنت شامل گوش دادن به تعاليم و آموزش هاي ديني آرشيوي، خواندن دعاها و خريدن فرآورده ها و منابع ديني و مراجعه به منابع ديني از طريق اينترنت بوده است.
گزارش کليساي سايبر مؤسسه تحقيقاتي پيو نيز نشان داده است که جست و جوکنندگان ديني در اينترنت، اطلاعات ديني يا معنوي خود را براي برقراري ارتباط با ديگران و در ميان نهادن متقابل تجربه هاي خود، از طريق آن لاين پيدا مي کنند. لارسن معتقد است که مهم ترين فعاليت هاي ديني آن لاين، فعاليّت هاي فردي نظير جست وجو براي يافتن اطلاعات ديني، جست وجو يا عرضه پند و اندرزهاي معنوي و ارسال و دريافت ايميل هاي حاوي دعاها هستند. اين مطالعه تاييد کرده است که افراد مذهبي فعّال در اينترنت، در ضمن در فعاليّت هاي غيراينترنتي اديان خود نيز عميقاً درگير هستند. اين عده، اينترنت را يک ابزار مکمّل مي بينند که مي تواند تعهّد موجود آنان به کليسا، کنيسه يا مسجد را تقويت کند. بسياري از اين مراجعه کنندگان مکرّر به اينترنت گفته اند که اين کار براي بهبود زندگي معنوي آنان است (27%) يا اين که مي خواهند تاثير بسيار مثبتي بر ديگران بر جا بگذارند (35%). آنان هم چنين اين اعتقاد را مطرح کرده اند که منابع ديني و معنوي در اينترنت، به ويژه مطالب آموزشي و دعاها، بيشتر در دسترس هستند تا در نهادهاي غيراينترنتي.ترک کردن کليساها: محافل آن لاين به منزله ي جانشيني براي محافل واقعي
آيا اينترنت به خروج دسته جمعي اعضاي نهادهاي ديني دامن خواهد زد؟ بين کاربرد اينترنت و مشارکت در نهادهاي موجود ديني چه رابطه اي وجود دارد؟ پروژه ي گزارش جامع که توسط کتز و رايس انجام شد، نشان مي دهد که بيشتر کاربران اينترنت در عرصه هاي ديني، عضو يک محفل يا سازمان ديني بوده اند و استفاده کنندگان از اينترنت، بيش از کساني که از آن استفاده نمي کنند به سازمان هاي ديني وابستگي نشان مي دهند. يافته ها به طور کلي نشان از آن دارند که عضويت و مشارکت در نهادهاي ديني،به استفاده از اينترنت ربطي ندارد و نه باعث افزايش مشارکت در گروه هاي ديني مي شود و نه از آن کم مي کند. اين يافته ها، آن بحث رايج را به چالش مي کشند که مي گويند استفاده از اينترنت، مردم را از شرکت در محافل و نهادهاي ديني دور مي کند و باعث کاهش مشارکت آنان در فعاليت هاي ديني مي شود.
ترس ديگري که با اين نگراني اخير مناسبت دارد، اين است که درگير شدن در روابط آن لاين، مردم را از برقراري روابط رايج و متداول اين جهاني دور مي کند. با اين همه، به نظر مي رسد که تحقيقات انجام شده تاييدي بر اين واقعيّت است که اينترنت،روابط اجتماعي مردم را کاهش نمي دهد. کتز و رايس اعلام کرده اند که اينترنت،جانشين اشکال مختلف روابط اجتماعي مردم نمي شود، بلکه فقط مکمّل آن است. آنان دريافتند که در ميان کاربران اينترنت،هيچ افتي از نظر روابط اجتماعي ديده نمي شود.در واقع، تحقيقات آنان، همراه با نتايج تحقيقاتي که کاوانا و پاترسن انجام داده اند، نشان مي دهد که اينترنت حتي مشوّق و برانگيزننده ي روابط متقابل اجتماعي نيز بوده است. اين يافته با نتايج تحقيقِ خود من درباره ي محافل اينترنتي مسيحي و پيوندهاي ايميلي آنان نيز هماهنگي دارد که نشان داده بودم بيشتر اعضاي مورد تحقيق قرار گرفته، مشارکت در محافل مسيحي آن لاين را مکمّل و نه جانشين مشارکت هاي خود در فعاليّت هاي کليسا معرفي کرده بودند. اعضاي محافل آن لاين به اين دليل به اين محافل پيوسته ودر آن مانده بودند که مي خواستند نيازهاي ارتباطي ويژه اي را برآورده کنند. با اين همه، اين مشارکت نمي توانست به طور کامل و همه جانبه جانشين روابط رودررو و انجام مناسک ديني در حضور همديگر شود؛بنابراين بايد گفت که فعاليّت هاي ديني آن لاين، تنها بخشي از مشارکت کلّي ديني افراد را تشکيل مي دهد. در واقع، تحقيقات نشان داده است که احتمالاً اينترنت، تاثير مثبتي بردين نهادي شده داشته است. فن آوري به جاي اين که مردم را از نهادهاي ديني دور کند، به گروه هاي مذهبي کمک مي کند تا بيش از پيش با هم مرتبط باقي بمانند. تحقيق لارسن درباره ي کاربرد اينترنت به وسيله کليساها،نشان داده است که 83% کليساهايي که بررسي شدند، بر اين باور بودند که کاربرد اينترنت، نقش مثبتي براي آنان داشته و در تقويت ايمان و رشد معنوي اعضا موثر بوده است. برخي از منافع اصلي مورد اشاره ي اينترنت اين بوده که به کارکنان و اعضاي کليسا کمک مي کند تا با هم در ارتباط باشند؛امکان تحقيق عميق تر درباره ي مواعظ را فراهم مي آورد و به اعضاي کليسا امکان مي دهد تا با جامعه ي محلّي خود ارتباط تنگاتنگ تري برقرارسازند؛بنابراين از اينترنت مي توان براي حفظ روابط محفلي ديني از طريق ايجاد روابط متقابل آن لاين، استفاده کرد.

لطمه خوردن به اعتبار: فقدان اعتبار و ضعف محافل آن لاين
 

بدگماني ديگر آن است که برقراري ارتباط آن لاين، نشانگر پايان دوره ي ارتباط رودررو خواهد بود و مردم به تدريج ترجيح خواهند داد که به وسيله ي صفحه واسطه با يکديگر ارتباط برقرار کنند تا به طور رودررو. اين ترس نيز در ايرادهايي که از کاربرد ديني از اينترنت مطرح مي شود، بارها خودنمايي مي کند ولي تحقيق هاي مختلف نشان داده است که ارتباط اينترنتي مردم، کاهش دهنده ي ارتباط رودررو نيست و در مواردي حتّي تقويت کننده و مشوّق آن بوده است. بخشي از دليل هم شيوه ي تعريفي است که افراد از روابط آن لاين خود ارائه مي دهند.ارتباط آن لاين،گاه اين اشتياق را در ميان افراد مي آفريند که از محدوده ي ارتباط اينترنتي عبور کرده و محدوديّت هاي ارتباط متقابل،تنها از طريق متن را پشت سر بگذارند.اين کار به سادگي به وسيله ي افزودن شکلک هاي احساسي(اموتيکان)به متن براي واکنش يا حتّي ارسال دعوت به ملاقات هاي رودررو با دوستان آن لاين، شدني است.گر چه در تعريف اينترنت آن را متّکي به اطلاعات يا متاثر از آن ناميده اند،اخيراً به جنبه هاي اجتماعي آن نيز بيش از پيش توجه شده است.جنبه ي اجتماعي،جنبه هاي کاربردي اينترنت در ارتباطات کامپيوتري را به هم متصّل نگاه مي دارد. مردم به اينترنت متصّل مي شوند تا اطلاعات بگيرند و روي آن کار کنند ولي در عين حال موجوداتي در اساس،اجتماعي هستند که به برقراري ارتباط اجتماعي هم نياز دارند.
کتز و رايس به اين نتيجه رسيده اند که بيشترين فعاليّت آن لاين مردم، شامل ارسال و دريافت ايميل به ويژه به اعضاي خانواده و دوستان است. روابط آن لاين مردم فقط با دوستان فضاي مجازي نيست؛ بخش بزرگي از زماني که مردم در ارتباط آن لاين مي گذارند، بر سر تثبيت و تحکيم روابط از پيش موجود مصرف مي شود.بسياري از کاربران اينترنت،روابط آن لاين خود را جزئي از زندگي روزمره ي خويش تعريف مي کنند، نه مجموعه اي جدا از روابط با جهان مجازي. براي کاربران، روابط آن لاين، روابطي واقعي هستند که البته ارتباط در آن، با واسطه ي کامپيوتر صورت مي گيرد.اين ارتباطات در شبکه ي دوستي افراد در ذهنشان که به طور روزمره به آن مراجعه مي شود،حک شده است.از سوي ديگر،خطا و گمراه کننده خواهد بود که ارتباط متقابل آن لاين،به ويژه روابط محفلي آن لاين، را روابطي خصوصي از هر دوسو در نظر بگيريم که از روابط غيرآن لاين فرد، جدا و مستقل است.بسياري از کساني که تحت بررسي هاي آماري قرار گرفته اند گفته اند که روابط محفلي آن لاين آنان مکمّل روابط غير آن لاين ايشان است.هامپتون و ولمن در بررسي هاي خود در يک محلّه در شهر تورتنو به اين نتيجه رسيده اند که آن دسته از ساکنان که بيشتر حضور آن لاين دارند،فعّال ترهم هستند و نسبت به ديگر همسايه ها، روابط رودرروي بيشتري هم دارند.
گر چه اينترنت نقطه ي پاياني براي روابط رودررو نيست،ولي نبود نياز به حضور فيزيکي درروابط آن،اين تصوّر را دربرخي پديده آورده که روابط آن لاين به نسبت روابط غير آن لاين، ضعيف تر و سست تر باشد. ارتباط آن لاين، بارها ارتباطي سست و کم مايه تعريف شده است.برخي منتقدان تا آن جا پيش مي روند که روابط آن لاين را فاقد اصالت مي خوانند، نمونه هايي از اين که فقدان شناسايي عميق مي تواند سبب فريب و گمراهي باشد، فراوان است.
مرز ميان محدوده هاي عمومي و خصوصي در روابط آن لاين، مخدوش است و همين امر به پديد آمدن شخصيتي چندپاره و ناپيوسته منتهي مي شود و با توجه به اين که در ارتباط آن لاين امکان عرضه ي چند شخصيت مختلف وجود دارد، کاربران به سمت تجربه اندوزي کشانده مي شوند،نه مسئوليت پذيري. از آن جا که روابط آن لاين،بيشتر ناهم زمان رخ مي دهند و واکنش هاي آني و پاسخ هاي کوتاه را ترغيب مي کنند،معمولاً روابطي سطحي و سست تعريف شده است.
برخلاف همه ي اين ايرادها و نقدهايي که فقط به گوشه اي از آن ها در بالا اشاره شد،تحقيق هاي متعددي نشان داده است که ارتباط از طريق کامپيوتر،مي تواند به مردم در برقراري ارتباط و معاشرت و دريافت حمايت هاي احساسي کمک کند.گر چه عدّه اي روابط آن لاين را سطحي و يک توهّم غير شخصي مي بينند،هنوز عدّه زيادي معتقدند که اينترنت،روابط افراد را بازتر و گسترده تر مي کند ودر آفريدن محافل مختلف،مفيد و مؤثرمي افتد.يک ديدگاه حاکي از روابطي از دست رفته است ولي ديدگاه ديگر،حاکي از روابطي رها شده از قيد و بندهاست.
هم هواداران و هم منتقدان بر سر اين نکته توافق دارند که ظاهر محافل آن لاين از نظر الگوهاي ارتباطي،با رسم رايج زمانه در اجتماع پيوند دارد.ولمن و گوليا به حرکت محافل به سمت درون خانه ها به وسيله ي تلفن و ديگررسانه ها،انگشت گذاشته اند. امروزه مردم به اين سمت تمايل يافته اند که به جاي ارتباط با يک گروه بسيار به هم متصل در درون، به چند گروه مختلف که به طور هفتگي با هم ارتباط آن لاين دارند، پيوند داشته باشند. پاتنام اين بحث را مطرح مي کند که عضويّت در گروه هاي محفلي نيست که کاهش پيدا کرده،بلکه مشارکت فعّالانه در کارهاي آنان کم شده است.او ميان ارتباط اينترنتي مردم و کاهش کلّي در مشارکت هاي عمومي ارتباط مي بيند و مدّعي است که ارتباطات از طريق کامپيوتر،مانع از همکاري و اعتماد بينافردي مي شود.گر چه هواداران و منتقدان درباره ي پيامدهاي اين تغيير و تحوّلات با هم اختلاف نظر دارند،هر دو دسته مي پذيرند که برداشت ها و الگوهاي ما از محافل و نحوه ي مشارکت در آن ها،درحال تغيير است و محافل آن لاين توانسته اند توجه مخاطباني را به خود جلب کنند که خود رااز محافل موجود در فضاي جغرافيايي اطراف،دور و جدا افتاده مي بينند.
اطلاعات به دست آمده ازتحقيقات،هم چنين نشان مي دهد که کاربران اينترنت به اندازه ي ديگران افرادي معاشرتي هستند. 26% کاربراني که توسط هوريگان بررسي شدند،گفتند که از اينترنت براي برقراري ارتباط يا کسب اطلاعات درباره ي گروه هاي محلي استفاده مي کنند.اين گزارش هم چنين حاکي از آن است که اينترنت براي حدود نود ميليون نفر،به ابزاري مهم براي پيوستن به افراد هم سليقه،به لحاظ جهاني و محلّي، بدل شده است.هوريگان، محافل آن لاين را مکان هاي سوم مجازي ناميده است که با خانه و محل کار فرق دارد و به مردم اجازه مي دهد تا با ديگران يا گروه ها ارتباط برقرار کنند.برقراري ارتباط آن لاين، سبب گسترش مشارکت آنان در اين گروه ها شده است و 43% کاربران براي تماس با اين گروه ها از ايميل بهره مي برند. 21% از کاربران اينترنت از اين روش براي اتصال با گروه هاي ديني آن لاين استفاده مي کنند.اين يافته ها حاکي از ان است که از نظر عضويّت در محافل ديني، مردم از اين محافل براي تقويت يا گسترش اعتقادات ديني از پيش موجود خود بهره مي گيرند.مکان هاي سوم مجازي،سپهر جداگانه يا جانشيني براي محافل موجود واقعي نيست؛بلکه از آن براي تقويت پيوندها و اعتقادات استفاده مي شود.در نتيجه، پيوندهاي آن لاين و غير آن لاين را نمي توان به طورکلي و کامل از هم جدا کرد.
انجام مناسک ديني به طور آن لاين،براي محافل ديني سنتّي چالش پديد مي آورد،ولي دو حقيقت در اين جا وجود دارد:
1-مشارکت در محافل يا مناسک ديني آن لاين، مکمّلي براي مشارکت هاي ديني غيرآن لاين است.
2-جست وجو براي يافتن محتوا يا پيوندهاي ديني آن لاين، مشابه تمايلات موجود در کسب تجربه هاي ديني غيرآن لاين است.اينترنت، فضاي تازه اي براي جويندگان معنويّت پديد آورده است.به جاي انتقاد و خرده گيري از اين تمايلات، بهتر است با مشارکت فکورانه و ارزيابي دقيق، به دلايل ظهور و گسترش آن ها نگريست.

ظهور شبکه هاي اجتماعي: به چالش کشيدن دين
 

اين بحث که اينترنت روابط اجتماعي را به نابودي مي کشاند، بحث مهمي است ولي چنان که پيش تر اشاره شد، با تحقيقات اخير هماهنگي ندارد که مي گويد کاربران اينترنت، به طور متوسط،از نظر اجتماعي منزوي نيستند؛بلکه برعکس، گروه فعّالي در عرصه ي فعاليّت هاي اجتماعي به حساب مي آيند. مطالعات تحقيقي متعدد نشان داده است که اينترنت،جانشيني براي مشارکت اجتماعي غير آن لاين نيست بلکه تنها مکمّلي براي گسترش اين روابط و ارتباطات،آن هم به شيوهه اي يگانه و بديع محسوب مي شود.
با اين همه،يک ادعاي اصلي و اساسي اين نوشتار اين است که ارتباط متقابل مبتني بر اينترنت، منعکس کننده ي تغيير و تحوّلاتي است که در جامعه رخ مي دهد و ناشي از آفريدن شيو هاي جديد در روابط شبکه اي است.استفاده از اينترنت به عنوان يک شبکه ي اجتماعي يا حتي معنوي، نشانگر تغيير و تحوّلي به سمت شکل هاي آزادتر، پوياتر و متّکي به قواعد دروني از معاشرت و ارتباطات است. روابط، بر اساس نيازهاي فردي، سيّال و متغيّر مي شود.موقعيت جغرافيايي، اهميّت خود را از دست مي دهد و روابط، بسيار تخصّصي تر و تغييرپذير مي شوند.محافل آن لاين چونان مکان هاي مجازي سوم،معرّف سپهرتازه اي جدا از محل کار و خانه اند و دوستي هاي گزينشي مي آفرينند و روابط سنتي آن ها را تقويت مي کنند.
اين نوشتار در پي آن بود تا هراس هاي مطرح شده به وسيله ي گروه هاي مذهبي درباره ي تاثير شبکه هاي اجتماعي آن لاين را از عرضه ي بحث هايي متکي به نتايج تحقيقات اخير،مورد توجه قرار دهد.با اين همه، دو روند زيربنايي اين بررسي درباره ي اين که چگونه رسانه هاي جديد بر الگوهاي روابط در جامعه ي بزرگ تر اثر مي نهند،به بررسي بيشتري نياز دارد؛
يکي بالا بردن کنش هاي فردي در محافل آن لاين است که معمولاً از آن به عنوان فردگرايي شبکه اي شده نام برده مي شود و ديگري تشويق اعمال کنترل بر روابط و کنش هاي متقابل است که من آن را شبکه هاي کنترلي مي نامم.توجه خاص به اين دو روند به آن خاطر است که چالش هاي بالقوه ي آن ها مورد شناسايي قرار گيرند و نياز به بررسي هاي بيشتري در اين مورد مطرح شود.

فردگرايي شبکه اي شده
 

يکي ازعرصه هاي نيازمند بررسي بيشتر،اين است که چگونه شبکه هاي اجتماعي آن لاين،رفتار و درک ما را از رابطه تغيير مي دهند.محافل آن لاين به عنوان مشوّق روابط به هم پيوسته شناخته مي شوند ولي گفته مي شود محيط کنترل شده ي آن لاين دربهترين حالت،مي تواند روابط ثانويه و در بدترين حالت، روابطي مبتني بر فردگرايي پديد آورد.شولتز به اين نکته اشاره مي کند که فن آوري اطلاعاتي، نوعي تعصّب ابزاري به نفع فردگرايي وعليه درک اخلاقي مشترک فراهم مي آورد.به عبارت ديگر، فضاي آن لاين به عنوان مشوّق انتخاب ها و آزادي هاي فردي،به قيمت کاهش اعتبار جامعه ارزيابي مي شود.
يک تحقيق نشان داده است که توانايي ما براي در تماس آني بودن با شبکه ي اجتماعي،آغازگر تغييرات گسترده ي اجتماعي است.ولمن اين تحول را به فردگرايي شبکه اي شده تعبيرمي کند که در آن،افراد مي توانند به سرعت از پيوندهاي اجتماعي به شبکه و برعکس حرکت کنند.او در کتاب دار ودسته هاي باهوش خود اين بحث مطرح مي کند که:
افراد با محيط هاي اجتماعي متعددي ارتباط برقرار مي کنند و در هر کدام مشارکت اندکي بر مي گزينند و همين امر سبب مي شود تا کنترلي که هر کدام از محيط ها بر افراد اعمال مي کنند درباره ي آنان به حداقل برسد و درعين حال،تعهد هرمحيط به حفظ رفاه افراد وابسته به آن نيز کاهش مي يابد.
شايد به همين علت باشد که مردم براي استفاده ازشبکه ي تکنولوژي به جاي شبکه اي اجتماعي براي منافع خود،انگيزه ي بيشتري دارند.ولمن و هيتورنويت هم درکتاب اينترنت در زندگي روزمره تاييد مي کنند که فردگرايي و قابليت نقل و انتقال ارتباط آن لاين، مشوّق فردگرايي شبکه اي به عنوان زيربناي محفل است. تحقيق آنان نشان مي دهد که در حال حاضر افراد – نه خانوارها يا گروه ها – واحد پايه اي پيوند و ارتباط هستند. تاثير اين تحوّل بر محافل فردي و شبکه هاي متکّي بر فروديت افراد در هنگام بررسي نگراني هاي رايج در جامعه درباره ي فردگرايي آن لاين از آن جهت ضرورت دارد که به اين متهّم مي شود که منکر فضايل اجتماعي نظير هم دلي،معامله به مثل و فروتني است يا دست کم قادر به نيل به آن فضايل نيست.
اين تمرکز بر فرد،مايه ي نگراني است.اين امربه آن معنا نيست که همگي ارتباط ها و پيوندهاي آن لاين،تنها درون نگر و فرد محورهستند ولي مي گويد تفکّردرباره ي تاثير فن آوري آن لاين و قابل حمل بر درک ما از روابط مهم است.فرد گرايي شبکه اي شده مايه ي نگراني گروهاي مذهبي از نظر تعداد اعضا،مسؤليت پذيري و معامله به مثل است.در نتيجه،در بررسي هاي تحقيقي م تفکّر درباره ي آن ها،رابطه ميان کاربري فن آورانه و ارزش هاي حاکم بر زندگي،عرصه هاي مهمي خواهند بود.

شبکه هاي کنترل
 

يکي ديگر از عرصه هاي نگراني اين است که چگونه مي توان از فن آوري هاي آن لاين چونان ابزار کنترل استفاده کرد.اين امر در تحقيق درباره ي ماهيّت محافل آن لاين از نظر ساختار روابط و گسترش وتعميم يا چگونگي برخورد با آن ها،درنظر قرار مي گيرد.منتقدان براين نکته تاکيد مي کنند که ويژگي مشترک،خصلت اساسي واصلي هر محفل است و اين که محافل آن لاين بيش از حد تخصّصي هستند.
وَن دايک دراين باره تحقيق کرده است که محافل آن لاين بر علايق ويژه متمرکز هستند و افرادي را جلب مي کنند که يک ويژگي مشترک دارند و بر اساس آن،به سمت آن هوّيتي حرکت مي کنند که به آساني قابل تعميم باشد.اين افراد، جدا از علايق يا ويژگي مشترک خود،معرّف يک گروه ناهمگن هستند.وان دايک اين گروه ها را با محافل اصيل که چندين علايق يا ويژگي مشترک دارند،مقايسه کرده است.اين ويژگي هاي مشترک،گروه هاي همگن تري پديد مي آورد و فرصت هاي بيشتري در اختيار اعضا قرار مي دهد تا هوّيت و فرهنگ مشترک بنا نهند.او چنين استدلال مي کند که محافل آن لاين به خاطرهمين محدوديّت ها،نمي توانند علايق و ويژگي هاي مشترک خود را جايگزين کنند و بايد به آن ها به عنوان شبکه هايي با شکل هاي خاص نگريست.با تشويق روابط تخصّصي براساس گزينش،اين بحث مي تواند مطرح شود که فن آوري آن لاين را مي توان در دست کاري وکنترل زمينه هاي اجتماعي به کار گرفت.شبکه هاي کنترل بايد براي گروه هاي سنتّي ديني،که برابري و عدالت براي همه را تبليغ مي کنند،مايه ي نگراني باشند.
بسياري از محققان ديني که منتقد ساختارهاي قدرت درون رسانه هاي جديدند،بر پژوهش هاي تحقيقي ژاک ايول تکيه مي کنند که درمقياس گسترده اي عليه نظام فن آورانه و تکنيک بحث کرده بود.ايول مدّعي بود که تکنيک،روي هر چه دست مي گذارد،آن را ماشيني مي کند وهمه چيز را به خود جذب مي کند تا آن که بشريّت درنهايت به تکنيک مبدل مي شود.اتکاي ما به فن آوري و حضور غالب و شايع آن،ما را به شبکه هاي کنترلي رهنمون مي شود که در آن ها،نظم فن آوران حاکم برجامعه است،نه اخلاقيات. در واقع بحث او با بحث مالوويچ ارتباط پيدا مي کند که گفته بود فن آوري ديجيتال به زودي به يک نيروي قدرتمند اجتماعي وفرهنگي بدل خواهد شد وکامپيوتر،راه آينده ي ما را مشخص خواهد کرد.در تحقيق گروه تحقيقي بارنا نيز آمده است که آمريکايي ها به شيوه ي روزافزوني از فن آوري به عنوان ابزار کنترل بهره مي گيرند و آن فن آوري هايي را براي مصرف شخصي و زندگي روزمره خود بر مي گزينند که کم و بيش ابزار کنترلي را در اختيار مي نهند.
از ديد مذهبي،پذيرش کورکورانه ي نظم فن آورانه نه تنها مشکوک،بلکه زشت و شرم آور هم هست.از اين ديد، کارآيي و فن آورانه و اخلاقيات،دو قطب مخالف همديگرند و آن چه در ارتباط فن آورانه به دست مي آيد،در عرصه ي اخلاقيات از دست مي رود.نه تنها فضيلت، در برابر فن آوري رنگ مي بازد، بلکه شولتز با استفاده از ايول استدلال مي کند که فن آوري، تاثير بدي بر الگوهاي ارتباطي ما اعمال مي کند ودرنتيجه ما عميقاً قادر به تمرکز وتفکر نيستيم.به همين سبب، محققان ديني علوم ارتباط،خواهان فن آوري زدايي از زندگي و سنت هاي ديني شده اند و متوجه نياز به فلسفه ي فن آوري از منظر مطالعات ديني هستند.از سوي ديگر، شيوه ي تشکيل شبکه هاي کنترلي توسط فن آوري و پيامد هاي بالقوه ي آن براي بحث ها و عملکرد هاي اخلاقي نيز به بررسي و تحقيق نياز دارد.يک راه پيشرفت در بحث هاي کنترلي و اينترنت مي تواند اين باشد که آن ها را در قالب آن چه برادنر آن را ويژگي هاي کاربرد اجتماعي خوانده است، قرار دهيم که يک حسّ جبرگرايي کمتراز فرصت ها و قيدوبندهايي به دست مي دهد که فن آوري ها عرضه مي دارند.

نتيجه گيري
 

در ميانه ي تنشي که گروه ها و محافل آن لاين مي آفرينند، يک حقيقت وجود دارد:مردم به شيوه ي روزافزوني،چه آن لاين و چه غير آن لاين،در قالب شبکه اي ارتباط برقرار مي کنند. اين شبکه هاي ارتباطي با ديدگاه هاي سنتي از محافل و گروه ها فرق دارد ولي چالشي که خلق مي کنند،منافي حضوراين حقيقت در چهارچوب چشم اندازهاي رايج فرهنگي نيست، البته مسلماً اين حضور،در غرب بيش از فرهنگ هاي ديگر محسوس است.
بحث ازمحافل به عنوان شبکه هاي ديني،به ويژه دين مسيحي، مسئله سازاست.مقاومت و احتياط در برابر استفاده از زبان جبرگرايانه ي فن آورانه در تعريف روابط انساني، در آثار محققان شناخته شده و برجسته اي در عرصه ي رسانه ودين مشهود است.گر چه مشخص شده است که شايد واژه ي شبکه براي توصيف اشکال آرماني روابط،به ويژه در چهارچوب مفاهيم ديني،واژه ي مناسبي نباشد، براي شرح قالب و عملکرد بسياري از روابط گروهي موجود در جامعه ي امروز، موثر واقع مي شود.استعاره ي شبکه وتجزيه و تحليل شبکه ي اجتماعي،در تضاد و تقابل کامل با درک ديني از محافل قرار نمي گيرد.برداشت ها، تعاريف و الگوهاي ديني از محافل را مي توان درون درک شبکه اي از محافل نيز استفاده کرد.کار روي محافل به عنوان تثليث،فرقه هاي معنوي وامّت خداوند، برداشت هايي از روابط انعطاف پذير و قابل تطبيق را نشان مي دهد و در عين حال،پيوند هايي مبتني بر تعهّد ديني را بر اساس ارتباط متقابل پويا ميان انسان و پروردگار تثبيت مي کند. يک نمونه ي تلفيق تجزيه و تحليل شبکه اي در يک مطالعهه ي ديني و کلامي، بررسي آمرمان،با عنوان فرقه ها و محافل است که بر اين نکته تمرکز مي کند که چگونه فرقه هاي کليسايي به تحوّلات رايج در جوامع محلي واکنش نشان مي دهند.آمرمان به عنوان جامعه شناس مذهب،به فرقه ها به عنوان بخشي از ساختار نهادي شده ي جامعه مي نگرد که زندگي اجتماعي را امکان پذير مي سازند.اين ساختارها و ارتباطات ميان آن ها به عنوان شبکه هايي تعريف و درک مي شوند که توسط عناصر فردي و جمعي که در آن زندگي مي کنند و آن را سر پا نگاه مي دارند،زنده اند.
آمرمان به طور مستقيم از تجزيه وتحليل شبکه ي اجتماعي استفاده نمي کند ولي مقروضات آن را به کار مي گيرد و محافل اجتماعي را محافلي که به صورت شبکه عمل مي کنند، تعريف مي کند.او روي مسئله ي فقدان محفل درحدّ فاضل زندگي مدرن شهري و جوامع روستايي پيشين انگشت مي گذارد ومعتقد است که اين امر،به زوال پيوندهاي صميمي شخصي ارتباط ندارد.به گمان او، روابط در چهارچوب بزرگ تري از انواع روابط تکه تکه شده ومستقل ازهم،که در واقع جنبه ي تازه اي از زندگي مدرن مردم هستند، تثبيت شده اند.
آمرمان تاکيد مي کند که درک نظام اجتماعي زندگي امروزي، بايد با شبکه ي روابط افراد آغاز شود.به اين ترتيب، مطالعه ي او نشان مي دهد که چگونه فرقه هاي کليسايي به بخش مهمّي از شبکه ي اجتماعي هر محفل و گروه بدل مي شود.دراين مطالعه، مي توان ديد که چگونه محافل ديني مي توانند درک شبکه اي از جامعه را که به دقت و درستي تمام روابط محافل امروزي را توصيف مي کند،در خود بپذيرند.ضرورتي ندارد که درک شبکه اي روابط اجتماعي و محافل آن لاين ديني، موانعي بر سر بحث درباره ي تمايلات موجود درون فرهنگ رايج يا ديني باشند. استعاره ي شبکه در خيلي از موارد، توصيف دقيق تري از الگوهاي امروزي از روابط را عرضه مي کند.شايد در عرصه ي دين شبکه اي شده است که در آينده خواهيم ديد معناي واقعي امت خداوند و کليسايي بودن به چه معنايي خواهد بود.
اين مقاله با نام Challenges Created by Online Religious Networks
نوشته هيدي کمبل (Heidi Campbell) پژوهشگر مطالعات پيشرفته ي انسان شناسي دانشگاه ادينبورگ است که از منبع زير برداشت و ترجمه شده است:
JOURNAL OF MEDIA AND RELIGION,3(2),2004

پی نوشت:
 

1-Computer-Mediaated Communication,CMC
2-Interface
3-Metarealism
4-Database
5-Node
 

منبع:کتاب رواق انديشه و هنر43



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.