مدير شايسته از منظر قرآن کريم
نويسنده:رضا ميرزاخاني
چکيده
کليد واژه ها: قرآن و مديريت، تفسير موضوعي، مدير شايسته، مديريت و مسئوليت.
مقدمه
با توجه به اهميت مديريت در جهان معاصر، هر يک از صاحبنظران سعي کرده اند که تعاريف بهتر و جامع تري را براي آن ارائه دهند و شايد بر اين تعريف اتفاق نظر داشته باشند که:
«مديريت عبارت است از دانش و هنر به کار گيري منابع سازماني (انساني، مالي، فيزيک و اطلاعاتي) براي دستيابي به اهداف سازمان، به شيوه مطلوب».
در منابع ديني، اهميت، مديريت و مديران شايسته چه در سطح خرد و چه در سطح کلان جامعه، بسيار مورد توجه قرار گرفته است. پيامبر اکرم (ص) ضرورت مديريت در سطح خرد و کوچک را چنين بيان مي فرمايند: «إذا کان ثلاثه في سفرٍ فليؤمّروا أحدهم»؛ هنگامي که سه نفر در سفر بودند، بايد از يک نفرشان، فرمان ببرند و اميرمؤمنان علي (ع) نيز در روايتي ضرورت مديريت در سطح کلان جامعه را چنين بيان مي فرمايند: «لابدّ للناس من أمير برّ أو فاجرٍ»؛ (نهج البلاغه، خطبه 40) چاره اي نيست براي مردم که امير(مديري) داشته باشند، خواه نيکوکار باشد و خواه تبهکار.
بنابراين براي هر مجموعه اي جهت انجام هر کاري، وجود مدير ضروري است. اما کارهاي مهم و حساس، وجود مديران توانمندي را مي طلبد که اهميت و حساسيت کارها آنها را مغلوب نسازد و از هر نظر آمادگي رويارويي با انواع پديده ها و چالش ها را در خود ايجاد کرده باشند.
اساساً يکي از مهمترين عوامل رشد و پيشرفت کشورها به کارگيري مديران شايسته اي است که با استفاده ي مناسب و بهينه از امکانات، مسير ترقي و تعالي را هموار مي کنند و در زماني کوتاه، دستاوردهاي حيرت انگيزي را به ارمغان مي آورند؛ مديراني که با بهره گيري از علم و هنر مديريت و استمداد از پروردگار خويش، تمام توان خود را به کار گرفته و چشم به موهبت ها و عطاي مادي آن نمي دوزند؛ آنان مديريت خويش را امانتي الهي مي دانند و فکر خيانت به آن را نيز از ذهن خود نمي گذرانند؛ خود را مسئول منابع و امکانات مي دانند و در استفاده از آنها نهايت دقت را مي کنند؛ خود را برتر و والاتر از مجموعه ي تحت امر خويش نمي دانند و آنچه در سايه مديريت آنها حاصل مي شود را، فضل و عنايتي از جانب مديريت مطلق جهان هستي مي پندارند و با شکر عملي، فضل بيشتر خداوند را مي طلبند.
از زماني که اصطلاح «مديريت» و بايدها و نبايدهاي آن، انديشه ها را در زبان علم و تجربه به خود مشغول کرد، ويژگي هاي يک مدير شايسته نيز قلم صاحب نظران و انديشمندان را به نوشتن وا داشت. هر يک از آنان با توجه به اعتقادات و فرهنگي که در آن رشد کرده اند، معيارها و ويژگي هاي خاصي را براي انتخاب يک «مديرشايسته» ارائه مي دهند و در رأس آنها، انواع مکتب هاي سياستي و اقتصادي هستند که با تبيين نظرات خود، نوع خاصي از مديريت را بر جامعه تحميل مي کنند.
با توجه به اهتمام اديان الهي، بويژه دين مقدس اسلام در ارائه ي برنامه اي جامع و کامل براي زندگي دنيوي و اخروي انسان، بدون شک با مطالعه و کاوش دقيق در منابع آن، مي توان موفقيت آميزترين اصول مديريت و بهترين ويژگي هاي مدير شايسته را به دست آورد. بنابراين مي توان گفت بهترين روش مديريت، روشي است که با مديريت رحيمانه ي پروردگار بر جهان هستي هماهنگ تر باشد. دقت در سيره ي انبياء الهي، از آدم (ع) تا خاتم حضرت محمد(ص) و شيوه رهبري و هدايت مردم و نحوه مديريت جامعه توسط آنان، چشم حقيقت جوي ما را به اصول و روش هايي بينا مي کند که با الگو گرفتن از آنها، مي توان شايسته ترين مديران را انتخاب و به تبع آن شايسته ترين مديريت را در جهان معاصرتجربه کرد.
در اين مقاله سعي شده است که با مطالعه سيره رهبري و مديريتي انبياي الهي در آياتي از قرآن کريم، به بيان برخي از ويژگي هاي اساسي براي انتخاب «مدير شايسته» بپردازيم. به اميد اينکه هر يک از مديران جامعه اسلامي، با کسب چنين ويژگي ها و خصوصياتي، قدم در عرصه مديريت، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان جامعه بگذارند و جامعه اي رشد يافته و شکوفا را بنيان نهاده و هدايت نمايند.
مقام قرب خداوند
قرآن کريم راه نائل شدن به اين مقام را به خوبي و زيبايي بيان کرده مي فرمايد: وقتي فرد به اين مقامي متعالي مي رسد که بهترين کار و والاترين مقام را، عندالله بداند؛ به اين معني که نه تنها کارهاي کوچک و مقام هاي عادي او را تسخير نکند، بلکه سنگين ترين کار و بالاترين مقام در اختيار او باشد، نه او در اختيار مقام بلند. انساني از مرزهاي خودبيني و غرور مي گذرد و به مقام عنداللهي مي رسد که همه مقام ها و نعمت ها را از ناحيه خدا بداند و بگويد اين چيزي جز فضل الهي نيست تا ظرفيت و توان من در ميزان آن مورد آزمايش قرار گيرد.
يک نمونه از بيان قرآن کريم در اين زمينه ديوار فلزي ذوالقرنين است. در سوره مبارکه کهف وقتي جريان ذوالقرنين را مطرح مي کند، مي فرمايد: «قالُوا يا ذَا القَرنَينِ إِنَّ يَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ مُفسِدُونَ فِي الأَرضِ» (کهف، 94) و به ذوالقرنين گفتند که شما ديواري احداث کنيد که ما از شر اين يأجوج و مأجوج در امان باشيم و از اين گروه آسيب نبينيم و اضافه کردند: «فَهَل نَجعَلُ لَكَ خَرجًا عَلي أن تَجعَلَ بَينَنا وَ بَينَهُم سَدًّا»؛ (کهف، 94) آيا امکان دارد که ما خراج و ماليات، يا خرج و بودجه اين کار را به شما بدهيم که شما سدي احداث کنيد که از شر تهاجم آنها محفوظ بمانيم؟ و «قال ما مکّنّي فيه ربّي خير» من نياز به خراج و بودجه شما ندارم. نگفت خودم دارم و من مي کنم، بلکه گفت: آن قدرتي که خداوند به من داده، خير است. خدا مرا متمکن کرد تا سدي احداث کنم که جلوي تهاجم مهاجمين را بگيرد.
وقتي ذوالقرنين اين سد عظيم فلزي را در دهانه کوه احداث کرد گفت: اين سد از نظر قدرت جلوي تجاوز هر متجاوز را مي گيرد. زيرا آنقدر بلند است که نمي توانند از آن بالا بيايند و آنقدر محکم است که نمي توانند نقب بزنند و همچنين در ادامه آيه جمله کليدي و مهم را اضافه مي کند که: «قالَ هذا رَحمَهٌ مِن رَبّ»؛ (کهف، 98) نگفت: من اين کار را کردم، خود را نديد؛ بلکه گفت: اين رحمت الهي است. اين ديد و تفکر خدايي، غبار غرور را از قباي انسانيت پاک مي کند و ستاره هاي فروتني و تواضع را در مسير تعالي انسان روشن مي سازد.
کسي که سنگين ترين کار را براي يک عده ستمديده انجام مي دهد و مي گويد اين رحمت خداست يعني مواظب قدرت و مقام خويش است که او را مغرور و مقهور خود نسازد. چنين خضوع، مواظبت و مراقبتي انسان را به مقام شامخ و درک محضر الهي مي رساند.
قران کريم، نمونه ديگري را در داستان حضرت سليمان (ع) مطرح مي نمايد. آنجا که مي گويد وقتي سليمان خواست تخت و عرش آن زن، از سبأ به يمن آوره شود، فرمود: «کيست که عرش و تخت فرمانروايي آن زن را قبل از اينکه او و همراهانش بيايند، نزد من حاضر نمايد؟» يکي از حضار محفلش عرض کرد: «من قبل از اينکه شما از اينجا حرکت کنيد و برخيزيد تخت را احضار مي کنم؛ « قالَ عِفريتٌ مِنَ الجِنِّ أنَا ءاتيكَ بِهِ قَبلَ أن تَقُومَ مِن مَقامِكَ». (نمل، 39) حضرت سليمان (ع) نپذيرفت و آنگاه: «قالَ الَّذي عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الكِتابِ أنَا ءاتيكَ بِهِ قَبلَ أن يَرتَدَّ إلَيكَ طَرفُكَ»؛ (نمل، 40) کسي که علمي از کتاب حق را مي دانست. به سليمان (ع) گفت: «من قبل از اينکه چشم و ديده ات برگردد، آن تخت را به حضور تو مي آورم؛ يعني به اندازه يک چشم بر هم زدن يا کمتر از آن، اين تخت با عظمت را از سبأ به يمن حاضر مي کنم.» گفتن همان و تحقق همان! «فَلَمّا رَآهُ مُستَقِرًّا عِندَهُ»؛ وقتي حضرت سليمان اين تخت را به فاصله يک چشم به هم زدن يا کمتر، پيش خود يافت، گفت: « قالَ هذا مِن فَضلِ رَبّي»؛ (نمل، 40) اين فضل و رحمت الهي است. يعني اين مقام او را نگرفت.
قرآن کريم اين دو کار سنگين و مقام بلند را از اين دو شخصيت بزرگ نقل مي کند و بعد مي گويد که اينان وقتي به اين مقام و پايه رسيدند، تمام سخنشان اين بود که گفتند: اين رحمت خداست!
ميان کلام اين پيامبران گرانقدر و سخن قارون، تفاوت هاي بسياري وجود دارد. اين ديد و تفکر مراقبت است که انسان را از نردبان تعالي بالا مي برد و آن ديد خودبيني و غرور است که به حضيض هلاکت مي کشاند.
مديران جامعه اسلامي نيز بايد چنين ديدي نسبت به مسئوليت و مقامي که در اختيار دارند، داشته باشند و اين اصل اساسي رهبري انبياي الهي را هرگز فراموش نکنند و زماني که به يک قدرت جهاني رسيدند و يا خدمتي به جامعه کردند بگويند: «قالَ هذا مِن فَضلِ رَبّي» و ديگر از کسي توقع ستايش و نيايش نداشته باشند، کار را به رخ ديگران نکشند و زير پوشش خدمتگزاري، توقع رياست و مقامي بالاتر را نداشته باشند.
مدير درون سازماني
اين ويژگي را مي توان با کمي ظرافت از نحوه انتخاب بزرگ ترين رهبران و مديران جوامع بشري، يعني انبياي الهي نيز دريافت؛ پيامبران الهي که از سوي خداوند براي هدايت بشريت فرستاده شدند، اولا از ميان انسان ها و ثانيا افرادي از قوم خودشان بودند. پروردگار متعال در قرآن کريم مي فرمايد: «لَقَد مَنَّ اللّهُ عَلَي المُؤمِنينَ إذ بَعَثَ فيهِم رَسُولاً مِن أنفُسِهِم يَتلُوا عَلَيهِم آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَهَ وَ إن كانُوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»؛ (آل عمران، 164)خداوند به مؤمنان منت نهاد هنگامي که در ميان آنها، پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد، و البته پيش از آن، در گمراهي آشکاري بودند.
هر چند در طول تاريخ بسياري از پيامبران از جانب قوم خود تکذيب شدند و عموماً مردم انتظار پيامبري از غير جنس بشر را داشتند، ولي اين شيوه انتخاب پيامبر، نقش بسزايي در هدايت و تعالي افراد داشت به گونه اي که مردم مقام عصمت و مورد خطاب الهي قرار گرفتن را يک امر محال ندانسته و درک کردند که مي توانند با جد و جهد در صراط مستقيم، به مقامي والا دست يابند.
اگر مديران يک سازمان نيز از درون آن انتخاب شوند، مديراني خواهيم داشت که به همه ي مسائل و رموز و جزئيات سازمان واقف اند و افراد سازمان هم، با توجه به اينکه آنها را به خوبي مي شناسند و از خود مي دانند، با آنها همکاري بهتري خواهند داشت و علاوه بر فوائد مذکور، افراد اميدوار مي شوند که در صورت کار و تلاش بيشتر ، امکان پيشرفت و رسيدن به مقامات بالاتر سازمان، براي خودشان نيز وجود دارد.
تخصص
الگوي ما در اين ويژگي حضرت آدم (ع) است؛ يعني آنجا که خداوند براي اولين بار مديري از نسل ما انسان ها برگزيد که قبلا او را به دانش و آگاهي هاي لازم مجهز کرده و واقعيت هستي و رابطه خدا با مخلوقاتش را به وي آموخته بود.
آفرينش فرشتگان و خلقت نظام کيهاني در شش دوره و تقرير روزها در فصول چهارگانه و خلقت ساير موجودات با روح و بي روح در پهنه گيتي، مجموعه ي منسجمي را تشکيل داده است که مي توان آنرا مؤسسه منظمي نام نهاد. اما براي اداره ي اين مجموعه ي منسجم، نياز به مديري است که خليفه خدا باشد! خداوند آن مدير را آدم نام نهاد: «وَ إذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَه». (بقره، 30) همانطور که نسل کنوني بشر با آفرينش آدم (ع) شروع شد، مسائل انساني هم با خلقت وي آغاز گرديد که مهمترين آنها تعليم و تزکيه است؛ تعليم وي با تعليم اسماء شروع شد و تزکيه ي وي همان جهاد اکبر و مبارزه با شيطان بود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها...»؛ (بقره، 31) خداوند تمامي اسماء (علم اسرار آفرينش) را به حضرت آدم (ع) آموخت. خداوند همه حقايق جهان امکان را به آدم (ع) تعليم داد و بعد ، آن حقايق و معارف را در معرض همه ملائکه قرار داد و به آنان فرمود: «اگر از آنها آگاهيد، گزارش دهيد». خليفه خدا کسي است که به همه ي اسما و حقايق جهان عالم باشد.
بنابراين آن خليفه با دانش و آگاهي هاي لازم به سوي حيات اجتماعي آمد و با آن پيشينه ي علمي توانست معلم و مسجود ملائکه قرار گيرد.
اگر يک مدير دانش و تخصص نداشته باشد، براي مديريت اهليت ندارد. تفاوتي نمي کند که اين آگاهي و تخصص را از راه علم به دست آورده است يا از راه تجربه. بنابراين افراد بايد بر مبناي تخصص خود و ضرورت جامعه در مسير پذيرش مديريت قدم بردارند. با تأملي بر داستان حضرت يوسف (ع) ظرافت اين مطلب بيشتر مشخص مي شود. زماني که حضرت يوسف (ع) را از زندان مصر آزاد کردند و به او پيشنهاد منصب نمودند وي مسوليت کشاورزي و اقتصاد را از ميان پست هاي ديگر پذيرفت. در اين باره قرآن کريم مي فرمايد: «قالَ اجعَلني عَلي خَزائِنِ الأرضِ إِنّي حَفيظٌ عَليمٌ»؛ (يوسف، 55) مرا سرپرست خزائن سرزمين (مصر) قرارده، که نگهدارنده و آگاهم. منظور از خزائن زمين، بهره وري خوب و مناسب از زمين بوده است، به گونه اي که حضرت يوسف (ع) هفت سال پي در پي، گندم مي کاشت و آنرا با خوشه انبار مي کرد بدون اينکه از کاه جدا کند و هنگامي که خشکسالي و قحطي فرا رسيد، آنرا به مرور از انبارها به مقدار حاجت بيرون آورد و مردم را از گرسنگي و هلاکت نجات داد.
تعبير حضرت که مي فرمايد: «إنّي حَفيظٌ عَليمٌ» دليل بر اهميت دانش و تخصص در کنار امانت است و نشان مي دهد که پاکي و امانت به تنهايي براي پذيرش يک پست حساس اجتماعي کافي نيست بلکه علاوه بر آن آگاهي و تخصص و مديريت نيز لازم است.
قرآن کريم اين نکته مديريتي را در داستان يکي ديگر از پيامبران الهي نيز بيان مي کند و علم و دانش را لازمه مديريت هر اجتماعي مي داند. آنجا که داستان «طالوت» را متذکر شده و يکي از معيارهاي انتخاب وي را «علم و دانش» معرفي مي کند: «إنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَ زادَهُ بَسطَهً فِي العِلمِ»؛ (بقره، 247) خداوند او را براي شما برگزيده است و علم و دانش او را وسعت بخشيده است. قرآن با رد معيار هاي باطل بني اسرائيل براي رهبري، از «دانش و تخصص» به عنوان يکي از مهمترين شاخصه هاي رهبري و مديريت جامعه تعبير مي نمايد. به خطر عمل کردن بدون علم و آگاهي در روايات بسياري نيز مورد اشاره واقع شده است به گونه اي که آنرا يکي از موجبات فساد و انحطاط جامع مي داند. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند: «مَن عمل غير علمٍ کان ما يفسد اکثر ممّا يصلح»؛ (حر عاملي، 1403 ق، ج 18، ص12) کسي که بدون آگاهي و دانش کاري انجام دهد، فسادش بيشتر از صلاحش خواهد بود.
ما در جوامع گذشته و کنوني بسيار شاهد بوده ايم که خطر ناشي از عدم آگاهي و مديريت، کمتر از خطرهاي ناشي از خيانت نيست بلکه گاهي از آن هم بدتر و بيشتر است. امام صادق (ع) در اين باره فرموده اند: «العامل علي غير بصيره کالسّائر علي غيرالطريق لايزيده سرعه السير إلاّ بعداً» (حرعاملي، 1403 ق، ج18، ص12) انجام دهنده اي که به غير از بصيرت و آگاهي حرکت نمايد، مانند رونده اي که در بي راهه مي رود و چنين شخصي سرعت حرکتش جز دوري بيشتر از مقصد، چيز ديگري نيست. و اگر بر خلاف سيره روش انبياي الهي و امامان معصوم عليهم السلام و شيوه مديريت آنان مديريت جامعه را در اختيار افرادي که فاقد آگاهي و تخصص لازم هستند، قرار دهيم، از مسير درست فاصله ي بسياري خواهيم گرفت.
امين بودن
مسند مديريت از ديدگاه اسلام، امانتي است که به مدير سپرده مي شود و او بايد از اين مقام که به عنوان امانت در دست اوست، شديداً مراقبت نمايد و امانت را بر طبق معيارهايش امانت دار باشد.
همان طور که قرآن کريم بيان مي کند: «إنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم أن تُؤَدُّوا الأماناتِ إلي أهلِها»؛(نساء، 58) خداوند به شما فرمان مي دهد که امانت ها را به صاحبانش باز گردانيد. برخي در شأن نزول اين آيه نوشته اند که وقتي رسول اکرم (ص) با پيروزي کامل وارد مکه شدند، عثمان بن طلحه را که کليددار خانه کعبه بود احضار فرمودند و کليد را از وي گرفتند تا درون کعبه را از بت ها پاک سازند، پس از انجام اين کار، عباس عموي پيامبر نزد آن حضرت آمد و تقاضا کرد که منصب کليدداري خانه کعبه به او سپرده شود ولي پيامبر(ص) در حالي که اين آيه را تلاوت مي کردند، کليد را به عثمان بن طلحه باز گرداندند.
ظاهر اين آيه چنين مي نمايد که مفهوم «امانت» مفهومي عام است که مشتمل بر همه امانت هاست؛ اعم از مالي و غير مالي ميان مردم و امانت هاي خداوند بر بندگانش، اعم از قرآن و ساير اوامر و نواهي الهي و امانت هاي خداوند که بر عهده زمامداران است؛ چرا که رهبري و پيشوايي نزد زمامداران، امانتي الهي است و آنان مأمورند که حقوق رعيت را ادا کنند و ميان آنان عدالت را جاري سازند. بنابراين آيه مورد بحث بر مفهومي عام دلالت دارد. اگر چه برخي از مصاديق آن ارزشمند و با اهميت تر است، لذا روايت هايي که از طريق شيعه و سني در تفسير امانت وارد شده، در مقام حمل امانت بر مصاديق مهم آن است و نه بيان مفهوم اصلي امانت و در واقع از باب «جري» و «انطباق» است و افاده حصر نمي کند.
رهبري و ولايتي که از جانب خداوند به کسي محول مي گردد و يا مردم به شخصي واگذار مي کنند، از بزرگترين امانت ها مي باشد و سنگيني تکليف در آن به مراتب بيشتر است و از آن جهت که از ديدگاه اسلام، مديريت و پست ها امانت است لذا در واگذاري مناصب حساس مديريت، معيارها و شرائطي لازم است که از مهمترين آنها «امانت داري» است.
قرآن کريم در موارد متعدد و مناسبت هاي گوناگون امانت در مديريت و امانت داري مدير را گوشزد نموده است. يکي از آن موارد، در داستان حضرت موسي (ع) ديده مي شود؛ وقتي حضرت در مبارزه با فرعون، از مصر مهاجرت نمود و در بين راه به سرزمين مدين رسيد و در آنجا به خاطر خدمت و لطف صادقانه اي که نسبت به دختران حضرت شعيب (ع) انجام داد، محضر حضرت شعيب (ع) رسيد، يکي از دختران حضرت شعيب (ع) به خاطر صداقت و لياقتي که در حضرت موسي (ع) مشاهده کرده بود به پدرش پيشنهاد کرد و گفت: «يا أبَتِ استَأجِرهُ إنَّ خَيرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِيُّ الأَمينُ»؛ (قصص، 26) پدرم او را استخدام کن، زيرا بهترين کسي را که مي تواني استخدام کني آن است که قوي و امين باشد. دختر حضرت شعيب (ع) از نحوه عمل موسي (ع) در آب دادن گوسفندان و طرز کاري که از وي ديد، فهميد که او مردي نيرومند است و همچنين از عفتي که او در گفتگوي با آن دو دختر از خود نشان داد و از اينکه به سبب غيرتش گوسفندان آنها را آب داد و نيز طرز به راه افتادن او تا خانه پدرش شعيب (ع) چيزهايي ديده که به عفت و امانت وي پي برده بود.
در جمله کوتاهي که در آيه فوق از زبان دختر حضرت شعيب (ع) در مورد استخدام موسي (ع) آمده است، مهمترين و اصولي ترين شرايط مديريت به صورت کلي و فشرده خلاصه شده است که عبارتند از: قدرت و امانت. خداوند متعال در اين آيه «امانتداري را از ويژگي هاي يک کارگزار و مدير شايسته برشمرده است. در روايتي آمده است که يکي از ياران پيامبر اکرم (ص) محضر حضرت عرض کرد: «ألاتستعملني»؛ آيا مسئوليتي را به من واگذار نمي کني؟
حضرت دستي بر شانه او زد و فرمود: «إنّک ضعيفٌ و إنّها يوم القيامه خزيٌ و ندامه إلاّ مَن أخذها بحقّها و أدّي الذي عليه فيها»؛ تو ضعيف هستي و اين پست ها امانت است و روز قيامت مايه رسوايي و پشيماني مي گردد، مگر کسي که آنرا آنگونه که بايد بر عهده گيرد و وظيفه خود را درباره اش ادا کند.
يکي ديگر از مواردي که قرآن کريم، به اهميت مسأله تعهد و امانت براي يک مدير اشاره دارد، وقتي است که يوسف صديق (ع) بعد از جريان زندان تحميلي، به مقام شامخ وزارت اقتصاد و دارايي کشور مصر رسيد. ايشان مي گويد من مي توانم بودجه مصر قحطي زده را به خوبي فراهم کنم: «قالَ اجعَلني عَلي خَزائِنِ الأرضِ إِنّي حَفيظٌ عَليمٌ»؛ (يوسف، 55) ثروت مصر را در اين سال هاي قحطي زده به من بده، چون هم حافظ منافع مردم و هم آگاه و عالم در اين کار هستم.
همانگونه که ملاحظه شد، قرآن کريم سفارش مي کند که کارها را به دست کسي بدهيد که هم بتواند آن کار را از نظر معيارهاي علمي به خوبي انجام دهد و هم پاسدار حقوق مردم باشد. اين دو اصل مهم را همواره در فرهنگ قرآن شاهد هستيم.
قرآن کريم شغل هاي حساس و غيرحساس جامعه را با اين دو اصل مطرح کرده است؛ هم شباني در سينه کوه که از ساده ترين شغل هاي اجتماعي است و هم وزارت امور مالي را در کشور وسيعي چون مصر با تخصص و امانت داري ذکر کرده است. بنابراين کوچک و بزرگي پست و مقام نبايد ما را از اين نکته غافل نمايد که مدير شايسته در هر سطحي از مديريت جامعه، بايد واجد دو وصف تخصص و امانت باشد.
قدرت و توان
قرآن کريم در اين رابطه به توان جسمي و فکري طالوت اشاره کرده و مي فرمايد: «إنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَ زادَهُ بَسطَهً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ»؛ (بقره، 247) خداوند او را براي شما برگزيده و به دانش و توان او افزوده است.
بديهي است که وقتي سخن از قدرت به ميان مي آيد، تنها قدرت جسماني مطرح نيست، بلکه مراد قدرت و قوت بر انجام مسئوليت است. لذا در اين آيه به دو عنصر توان جسمي و علمي اشاره شده و با اين وصف، طالوت بر جالوت ـ که دشمن بني اسرائيل آن روزگار بوده ـ پيروز گرديده است. بنابراين اسلام به مديري که توان جسمي و روحي مناسبي ندارد، روي خوش نشان نمي دهد.
اميد به آينده
براي اينکه انسان جهت سازندگي خود و رسيدن به قله تکامل، از ظرفيت خويش نهايت بهره برداري را کند، خداوند يأس و نااميدي را مطلقاً ممنوع ساخته است و به هيچ کس اجازه نمي دهد که در هيچ شرايطي، از عنايات او جهت وصول به کمالات، مأيوس شوند و لذا قرآن کريم تصريح مي کند که جز افراد کافر و گمراه از رحمت و فضل خداوند مأيوس نمي شوند و نيز راه توبه را براي همگان باز مي داند: « قُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أسرَفُوا عَليأنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَهِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا»؛ (زمر، 53) بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نااميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد. رهبران الهي و مديران شايسته از عنصر اميد براي رشد و پيشرفت جامعه، به بهترين شکل استفاده مي کنند به گونه اي که در سرتاسر تاريخ زندگي انبياي الهي هرگز يأس و نااميدي به چشم نمي خورد. بلکه همه جا سخن از اميد و مقاومت است.«وَ كَأيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أصابَهُم في سَبيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا استَكانُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ»؛ (آل عمران، 146) چه بسيار پيامبراني که مردان الهي فراواني به همراه آنان جنگ کردند، آنها هرگز در برابر آنچه در راه خدا به آنان مي رسيد، سست و نااميد و ناتوان نشدند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
مديري که عنصر اميد به آينده در او به خوبي نهادينه شده باشد، در نهايت سختي و مشکلات مأيوس نمي شود و يک مدير شايسته مي داند که در نااميدي ها بايد اميدوارتر بود! و با توجه به اميدي که به آينده دارد، توان بيشتري براي برنامه ريزي و بهره برداري از امکاناتش صرف مي کند.
محبت رحيمانه
بدون شک مدير موفق کسي است که با محبت و حسن خلق و صميميت با همه عناصر و نيروها رفتار کند. پيامبر اکرم (ص) در روايتي مي فرمايند: «شما هرگز نمي توانيد به همه مردم با مالتان، رسيدگي کنيد. پس با ايشان با چهره گشاده و برخورد نيکو ملاقات کنيد». (کليني ف 1365، ج2، ص103)
بنابراين نبايد فراموش کرد که محبت و خوش رويي، پايگاه مدير را در قلب ما قرار مي دهد و حکومت بر قلب ها، زمينه تحقق خواسته ها و هدف هاست.
نتيجه
پی نوشت ها :
* دانشجوي کارشناسي ارشد رشته الهيات، معارف اسلامي و ارشاد، گرايش فقه و مباني حقوق، دانشگاه امام صادق عليه السلام
کتابنامه:1. قرآن کريم، ترجمه آيت الله مکارم شيرازي.
2. نهج البلاغه، ترجمه علي دشتي.
3. ابراهيمي، محمدحسين، (1375)، مديريت اسلامي، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
4. الواني، سيد مهدي، (1386)، مديريت در اسلام، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه چاپ پنجم.
5. تقوي، سيد رضا، (1374)، نگرشي بر مديريت اسلامي، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي.
6. جوادي آملي، عبدالله،(1379)، تفسير موضوعي قرآن کريم، سيره پيامبران در قران، مرکز نشر إسراء، چاپ دهم، جلد 6 و7.
7. ــــــــ، ــــــ، (1379)، تفسر موضوعي قرآن کريم، سيره رسول اکرم در قرآن، مرکز نشر إسراء، چاپ دهم، جلد 8.
8. ــــــــ، ــــــ، (1367)، اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامي، مرکز نشر فرهنگي رجاء، چاپ دوم.
9. حر عاملي، محمدبن الحسن، (1403ق) وسائل الشيعه، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
10. طباطبايي، سيد محمدحسين، (1387ق)، ترجمه تفسير الميزان، قم: موسسه مطبوعات دارالعلم، محمدتقي مصباح يزدي، چاپ دوم.
11. عباس نژاد، محسن، (1384)، قرآن، مديريت و علوم سياسي، موسسه انتشاراتي بنياد پژوهش هاي قرآني حوزه و دانشگاه.
12. کليني، محمدبن يعقوب، 1365، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، ج2.
13. مکارم شيرازي، ناصر، (1378)، تفسير نمونه، تهران: دارالکتب الاسلاميه، چاپ نوزدهم.
منبع:مجموعه مقالات قرآن و حقوق - ش 3