نویسنده :ولی الله نقی پورفر
قرآن کریم تأکید می کند که اندیشه هایی که در ذهن انسانها شکل می گیرد، می تواند علاوه بر زمینه های درونی، منشأ بیرونی - بیرون از وجود انسان - داشته باشد.
دو عامل از این عوامل بیرونی که در قرآن کریم به آنها صراحتاً اشاره شده است، «ملک» و «جن» هستند.
البته اجنه دو دسته هستند:
- دسته ای که تأثیر مثبت دارند و در راستای اندیشه های رحمانی عمل می کنند:
«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ و َمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن / 15-14)
«و براستی بعضی از ما مسلمانند و بعضی از ما ستمگرانند پس هرکه مسلمان شود پس آنان راه رشد را جویا شدند و اما ستمگران پس هیزمی برای جهنم هستند.»
- دسته ای که وسوسه گرند و تأثیر منفی و انحرافی دارند و جن شیطان نامیده می شوند:
«و َکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ و َالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْتَرُونَ» (انعام / 112)
«شیاطینی انسی و جنی که بعضی (جنیان) به بعضی دیگر (انسانها) سخنان باطل زینت داده شده را با فریب القاء می کنند.»
1- امداد الهی، توسط فرشتگان
آیات متعددی از قرآن به این نکته اشاره دارند که فرشتگان در اندیشه و تصمیم گیری، به افراد مؤمن کمک می رسانند. البته این امدادهای فکری الهی، شرایط ویژه ای دارد و شرط لازم و اساسی این مددها ایمان، صبر و تقوی است. به بررسی موضاعتی ذیل برای روشن تر شدن مطلب می پردازیم:1/1- امدادهای فکری و روحی در جنگ بدر
«إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَهِ مُرْدِفِینَ» (انفال / 9)«و یاد آورید زمانی را که از پروردگارتان فریادرسی را طلب نمودید پس شما را اجابت نمود به اینکه اکنون براستی من شما را به هزار نفر از ملائکه در حالیکه پشت سر یکدیگر به صف بودند یاری می کنم.»
در اینجا نقش ملک این است که به مؤمنین بشارت بدهد. منطق الهی را به آنها القاء کند و آنها را
- اولاً: از نظر فکری و منطقی تقویت کند.
- ثانیاً: با تحکیم اندیشه های دینی از حیث روحی - روانی به آنها اطمینان قلبی بدهد و عزم آنها را برای نیل به هدف جزم کند.
این دو نقش را ملک بطور دائم در مواقع نیاز برای «مؤمنین صابر»، دارا است:
«وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (انفال / 10)
«و خداوند امداد ملک را قرار نداد مگر به جهت بشارت و برای اینکه بواسطه آن دلهایتان را آرامش و ثبات ببخشد و یاری جز از جانب خدا نیست چرا که الله همیشه پیروزِ فرزانه است.»
هرچه صبر و تقوی بیشتر جلوه کند، امداد الهی هم بیشتر می شود.
قرآن می فرماید که در جنگ بدر، ما شما را در مرحله اول از جنگ با هزار ملک یاری دادیم و در ادامه با سه هزار ملک یاری کردیم و سپس اشاره می کند که:
«اگر شما در بحران و تحت فشار باشید و نیاز به نیروی بیشتری داشته باشید، با شرط اینکه صبر و تقوی داشته باشید امداد الهی باز هم افزایش می یابد و پنج هزار ملک به کمک شما می آیند.»
«إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَهِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَهٍ مُنزَلِینَ بَلَى إِن تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا و َیَأْتُوکُم مِن فَوْرِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَهِ مُسَوِّمِینَ» (آل عمران / 124-125)
«یاد آور زمانی را که به مؤمنان می گفتی آیا شما را بس نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار تن ملائکه در حالیکه فرود می آمدند یاری رساند، آری اگر صبر به خرج دهید و تقوی پیشه کنید و دشمن در زمان حاضر به سراغ شما آید شما را پروردگارتان با 5 هزار تن از ملائکه در حالیکه با نشان مخصوص همراهند یاری خواهد رساند.»
البته آنچه قدر مسلم است این است که منظور از این امدادها، امدادهای فکری و قلبی در اندیشه، تصمیم سازی و تصمیم گیری است. (2)
2/1- امداد الهی به معصومین
به شهادت قرآن کریم، همه انسانها، به امدادهای الهی نیازمندند. حتی معصومین هم از امدادهای الهی بی نیاز نیستند و این امدادهای الهی، تمام حوزه ی «چه باید کرد» نظری و عملی را شامل می شود.1/2/1- امدادهای فکری به حضرت یوسف (ع)
قرآن کریم یک نمونه روشن از امداد فکری به معصومین را در شرح ماجرای حضرت یوسف بازگو کرده است.«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (یوسف / 24)
«و به ذات مقدس الهی که زن به یوسف قصد نمود (تا برای فحشاء تسلیمش کند) و او (یوسف) نیز به زن قصد می نمود (تا دفعش کند) اگر برهان پروردگارش را نمی دید مثل آن (به او برهان را نشان دادیم) تا سرنوشت سوء (اعدام) و نسبت فحشاء را از او منصرف نمائیم (چرا چنین او را مدد نمودیم) به دلیل اینکه براستی او از بندگان به خلوص رسیده ما می باشد.»
اگر امداد غیبی و برهان الهی نبود قطعاً جواب این زن مهاجم را می داد. این جواب با توجه به سیاق، همان دفع تهاجم بود ولو به قتل زن ختم شود:
«فانها همّت بالمعصیه و همَّ یوسف بقتلها اِنْ اَجبَرتَهُ لعظم ما تداخله فصرت الیه عنه قتلها و الفاحشه و هو قوله کذلک لِنصرفَ عَنهُ السوءَ و الفَحشاءَ یَعنیِ القتل و الزِّنا» (تفسیر نورالثقلین / ج 2 / ص 419)
«پس براستی آن زن قصد به گناه کرد و یوسف نیز قصد کشتن آن زن را داشت اگر آن زن او را مجبور می کرد، به جهت عظمت آنچه که بر حضرت وارد شده بود پس خداوند از حضرت قتل و نسبت فحشاء را منصرف نمود و این معنا همان قول خداوند است که «کذلک...» یعنی قتل و نسبت فحشاء را»
اگر ضرورت اقتضاء کند حتی ممکن است این زن بی حیا را بکشد. امری که مؤمن غیور در مواضعی این چنین در صورت بن بست از خود نشان می دهد چه برسد به معصوم که بهتر از هر کس می داند که حقیقت محرمات چیست؟ برای معصوم فحشاء به نحو ملموس و عینی بمعنای خودکشی و دیگر کشی است یعنی به مانند ارتکاب دو قتل است. (3)
«قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف / 23)
«فرموده پناه بر خدا (این معنا شدنی نیست) چرا که براستی او پروردگارم است که جایگاهم را به زیبائی قرار داده است، چرا که براستی حقیقت مطلب چنین است که (فحشاء نوعی ستمگری است و) ستمگران رستگار نخواهند شد.»
آیه شریفه متذکر می شود که حضرت 3 دلیل می آورند که این کار طبعاً محال است و انجام شدنی نیست و اصولاً از مثل یوسفی امکان رخ دادن، ندارد:
1. «قالَ مَعاذَ اللهِ»
تعبیر مصدری «معاذ» بجای تعبیر «انی عذت بالله یا اعوذ بالله» بدان معنا است که من چنان غرق در توحیدم که خودم را هم نمی بینم چه رسد به اینکه تو را ببینم. حضرت در یک وادی دیگر است و آنقدر غرق در معرفت و عرفان است که گویا آن زن را نمی بیند تا که مسأله ای مطرح باشد. (4)
2. «إنَّهُ ربِّی أحسنَ مَثوای»
شما خیال می کنی که زیبا هستی و جاذبه داری آنچنان که مرا به خود جذب نماید هرگز! این تنها خداست که در کمال جاذبه و دلربائیست: زیبائی و جمالی که در مقابلش، هر جمالی رنگ می بازد، چون در مقابل جمال ربوبی است، و به زشتی می گراید و تعفنش، عارفِ غرق در جمال پروردگار را به اشمئزاز و استفراغ می کشاند!
3. «إنَّهِ لا یُفلِحُ الظَّالِمون»
این عمل یک حرکت ظالمانه است که عواقب شومش، قطعاً گریبانگیر انسان می شود، و از عواقب ظلم، هرگز نمی توان خود را رهانید و به رستگاری رسید.
لیکن امداد غیبی الهی مانع از اقدام یوسف شد تا وجد مبارکش از مرگ مصون یابد، مرگی که با تهمت فحشاء قرین بود و تهدید کننده مقام عصمتی که سفارت الهی را برعهده دارد:
«کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» (یوسف / 24)
خداوند می فرماید اقدام یوسف 2 مشکل داشت:
1- حضرت یک جوان مجرد بود و در سن ازدواج و این خانم زن شوهردار و در سن مادرش، لذا هیچ کس قبول نمی کند که این زن بسراغ یوسف (ع) آمده است بلکه حضرت تهمت می خورد و در بند شماتت و اهانت گرفتار.
2- آن زن، همسر عزیز مصر است و یوسف غلام او و ضرب و شتم صاحب، جرمی است نابشخودنی که مجازاتی کمتر از اعدام را بر نمی تابد. (5)
لذا بخاطر صبر و تقوی و خلوص حضرت، عنایت ربانی به مدد بنده مخلصش می شتابد:
«إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (یوسف / 24)
به او القاء می شود، که از دست زن فرار کن و او را بدنبال خود بکش تا در این تعقیب و گریز، پیراهن از پشت پاره شود و یوسف (ع) سندی برای برائت خود داشته باشد و الا اگر پیراهن از جلو پاره می شد یوسف نمی توانست از خود دفاع کند.
یوسف با اقدام به این کار، نهایتاً رستگار می شود لذا می بینیم که حتی معصوم هم گاهی در یافتن راه حل، محتاج به عنایت و القاء اندیشه الهی است.
1/1/2/1- «وحی دینی» و «وحی در عملکرد»
در سوره مبارکه انبیاء از وحی ای در حوزه عملکرد خبر می دهد:«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ...» (انبیا / 73)
«و آنان را امامانی قرار دادیم که مردم را بواسطه امر ما هدایت می کنند و به آنان انجام خیرات را وحی نمودیم.»
این وحی، «وحی دینی» - «وحی عقائد، اخلاق و احکام» - به پیامبران نیست بلکه «وحی عملکردی» است.
این آیه شریفه اشاره دارد که مقصود از «ائمه» انبیاء الهی است که به خوبی با دین و منطق دینی آشنا هستند اما آنها گاه گاه در انتخاب اینکه در هر موقعیتی چگونه بهترین راه حل را، از منطق دین انتخاب کنند محتاج به رهنمون الهی هستند و از این وحی کاربردی بهره مند می شوند.
2/1/2/1- شرط امداد الهی
در باب شرط امداد الهی که روحیه تقوی و صبر و استقامت و توکل به خدا.در سوره آل عمران، در مورد جنگ بدر، افزایش تعداد فرشتگان مددکار الهی از هزار، به سه هزار و پنج هزار که به صورت تقویت روحیه و پشتیبانی فکری و روحی در تصمیم سازی و تصمیم گیری، انعکاس می یابد بواسطه صبر، تقوای مستمر حاصل می شود که این معنی در جمع بندی سیره حضرت یوسف نیز توسط حضرت تذکر داده می شود:
«بَلَى إِن تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُم مِن فَوْرِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَهِ مُسَوِّمِینَ» (آل عمران / 125)
«آری اگر صبر و تقوا مستمراً به خرج دهید و دشمن فوراً به سراغ شما آید پروردگارتان شما را با 5 هزار ملائکه در حالیکه با نشان ویژه همراهند، امداد خواهد نمود.»
«إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف / 90)
«براستی که حقیقت مطلب این است هر که صبر و تقوا مستمراً پیشه کند (او از محسنین است) پس براستی الله اجر محسنین را ضایع نمی کند.»
3/1- امداد به غیر معصوم
در سوره فصلت خداوند این امداد را وسعت می دهد و غیر معصوم را هم مشمول آن معرفی می کند.آنان که بر حاکمیت ربوبیت الهی در زندگی فردی و اجتماعی شان پای می فشرند و از هیچ کس واهمه بخود راه نمی دهند:
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَهُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت / 30)
«براستی آنانکه گفتند پروردگار ما الله است سپس (بر آن) پایداری نمودند به تدریج بر آنان ملائکه مژده دهنده نازل می شوند بر اینکه (از تهدید شیاطین) نهراسید و شادمان باشید به بهشتی که همواره مژده داده می شدید.»
آنانکه دین خدا را شعار می دهند و ارزشهای الهی را مطرح می کنند و بنا دارند به جد اطاعت امر خدا کنند و آنانکه علاوه بر ایمان آوردن، عوارض آن را هم پذیرفتند و برای خدا استقامت کردند:
«تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَهُ» (فصلت / 30)
یعنی مورد امداد و عنایت ویژه الهی قرار می گیرند و به تدریج ملائک بر آنها نازل می شوند.
«أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا» (فصلت / 30)
امداد فکری و روحی می دهند و در اندیشه و تصمیم، «پایداران در راه حق» را ثبات می بخشند، امدادی که وجود مؤمنان را غرق در جذبه ملکوتی و نشاط می نماید.
در این ارتباط، ملائکه الله، معیت و همراهی مستمرشان را در کنار این مجاهدان به آنان اعلام می کنند که ما در دنیا و آخرت همواره دوستان و همراهان شمائیم و...:
«نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ
نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ» (فصلت / 31 - 32)
«ما در زندگی پست و در زندگی نهائی و متعالی آخرت، دوستان و یاوران شمائیم و اختصاصاً برای شماست در آخرت هر آنچه که دلتان بخواند و اختصاصاً برای شماست در آخرت هر آنچه که ادعا کنند در حالیکه اینها پذیرائی اولیه ای است (از میهمانان خدای سبحان) از جانب خدای آمرزنده رحیم.»
این ارتباط، همه مراتب را از الهام نفسانی گرفته تا حدیث نفس، تا شنیدن هاتف غیبی و تا رؤیت آنان، همه و همه را در بر می گیرد.
1/3/1- آمادگی مدیران
پس، برای اینکه افراد خصوصاً مدیران امداد الهی شوند، باید آمادگی لازم را داشته باشد. میزان آمادگی نیز به دو عامل اساسی میزانِ آگاهی و استقامت مدیران، در هنگام رویاروئی با بحرانهای شکننده و بن بستهای منفعل کننده مرتبط است بحرانهائی که سبب دور شدن از ارزشهای الهی و سبب دخالت مصلحتهای پست دنیوی در تصمیمات می شود. این آمادگی فکری و روحی پشتوانه اش طبعاً، «تمرین تحمل سختیها»، و «انس مستمرِ پیشین با خدای سبحان» و «انس مستمر با فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع)»، و «رسیدگی مستمر به احوال فقراء» می باشد:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَبْرِ وَ الصَّلاَهِ...» (بقره / 153)
«إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاَهَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً و َعَلاَنِیَهً یَرْجُونَ تِجَارَهً لَن تَبُورَ» (فاطر / 29)
«براستی کسانی که کتاب خدا را مطالعه می کنند تا عمل نمایند در حالیکه نماز را بپای داشته اند و از آنچه به آنان روزی دادیم پنهانی و آشکارا انفاق می کنند تجارتی را امید دارند که کسادی و نابودی ندارد.»
2- القاء رحمانی یا شیطانی؟
گاه فکر و تصمیمی به انسان القاء می شود که شخص توهم می کند از منشأ رحمانی است حال آنکه فاقد نشانه ها و معیارهای قرآنی و حدیثی است.شیطان، همیشه در صدد انجام اموری است که مجوز شرعی ندارد. حال اگر کسی احساس کند که الهاماتی از این قبیل به او می شود، این محل تردید و شک است و احتمال قریب به یقین القائاتی شیطانی است.
این غفلت از معیارها گاه بزرگان عرفان را نیز اغفال می کند: در فتوحات مکیه محی الدین ابن عربی ادعا می کند در معراجی که برایش پیش آمده است در کنار پیامبر، ابوبکر، عمر و عثمان را مشاهده کرده است در حالیکه نفر پنجم حضرت علی است که خطیبی پیامبر خدا را بر عهده دارد! (6)
حال آنکه لااقل شخصیت عثمان در نزد محققین اهل سنت نیز همچون سید قطب قابل دفاع معیاری نیست. (7)
1/2- معیار الهام رحمانی
قدر مسلم اینست که انسانی که عرفان به نفس ندارد، اهل عبادت و عمل به احکام نیست و از سر خامی، به نیت، اندیشه و رفتار خود نمرات بالا می دهد، چنین شخصی هر چند هم بتواند به القائات و اطلاعات خارجی و غیر معمول دسترسی پیدا کند، باید بداند که نمی تواند ادعا کند این القائات، الهامات رحمانی است و لذا ادعای افرادی که صلاحیت معنوی ندارند، پذیرفته نیست.معیار الهام رحمانی این است که:
1- به تناسب هر الهامی که به انسان می شود، ظرفیت و تحمل، عقل و شعور و فهم دینی او افزایش یابد.
2- با ضوابط دینی مغایرت نداشته باشد.
3- معیار دینی را تذکر دهد.
2/2- نمونه های عینی از ابتلائات و مفاسد در ارتباطات و القائات شیطانی
بعنوان نمونه باز هم به موارد عینی اشاره ای می کنیم تا روشن گردد که معرفت به این معیارها چه اندازه می تواند از بروز مفاسد جلوگیری کند:1- یکی از دانشجویان متدین ارشد علوم قرآن که از همسرش چند سال قبل طلاق گرفته بود، وقتی از جریان القائات شیطانی مطلع شد، اعتراف کرد که مشکل بزرگی از من نسبت به حضرت زهرا (ع) حل شد!
وی تعریف کرد کسی از تحصیل کرده های مدعی عرفان، چند سال پیش در یکی از شهرها جلساتی برقرار کرده بود که امثال مرا شیفته خود نموده بود. کثرت حضور من او را به درخواست ازدواج از من کشاند. در فکر پاسخ بودم که شبی حضرت فاطمه را خواب دیدم. از او در مورد آن مرد سؤال کردم، سخت او را تأیید نمود. لذا دیگر تحقیق نکرده و جواب مثبت دادم و ازدواج صورت گرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که متوجه شدم این مرد با دختران ارتباط نامشروع دارد!
من که شوکه شده بودم، پس از جنگ و جدال فراوان از او جدا شدم و تا قبل از جلسه تفسیر اخیر که جریان نفوذ شیطان و جن را در خیال متوجه شدم، دلم از حضرت زهرا گرفته بود! و برایم عقده شده بود که چگونه ایشان چنین فردی را تأیید کرده است.
با بحث کلاس عقده ام گشوده شد و فهمیدم آن مرد با جن در ارتباط بوده و در خواب من خیالات شیطانی القاء کرده است!
2- فرد دیگری را نیز در آن شهر دستگیر کردند که جوانان را به فحشاء می کشید. معلوم شد با القاء خواب شیطانی چنین وانمود می کرد که از خواص اصحاب امام رضا (ع) است!
وی فردی بود که از افکار افراد خبر می داد چنانکه زندانبانها هم از قدرت او واهمه کرده و تصور می کردند که یکی از اولیاء خدا را در زندان کرده اند!
در مورد او هم معلوم شد که با شیاطین جنی در ارتباط بوده است.
لذا معلوم می شود که در این گونه موارد، اگر تناسب، و عدم مغایرت، و تذکر به معیارها محقق باشد، القا، و الهام صحیح و هدیه الهی است و در غیر اینصورت مقدمه غفلت، گمراهی و در نتیجه عذاب الهی است.
در روایت داریم که اگر مشاهده کردید که نعمتهای مادی بسویتان سرازیر شد، اما عقل و شعورتان زیاد نشد، بترسید که این عذابِ الهی است و خدا می خواهد حسابتان را برسد. شما بی تربیت بوده اید و خدا قصد عذابتان را دارد!
اگر خدا نعمتی را بعنوان نعمت به انسان بدهد، ابتدا فهم دینی می دهد و عقل او را قوت می بخشد تا انسان قدر نعمت را بداند و شکر نعمت را بجای بیاورد:
«اذا اَرادَ الله بِعَبدٍ خیراً فَقَّهَهُ فی الدین و الهَمَهُ الرَشد.» (میزان الحکمه / ج 7 / ص 526)
«هرگاه خداوند به بنده ای خیری را اراده کند به او فهم در دین می دهد و راه رشد را به او الهام می کند.»
بلا هم همین طور است، خداوند می فرماید که ما گنهکاران را جهت تضرع به انواع بلاها دچار می کنیم تا «به تضرع درآمده» و «به ارزشهای الهی متذکر شوند»، «توبه نموده، به راه خدا برگردند» (8) اما اگر کسی با این بلاها به تضرع در نیامد و متذکر نشد، بلا دیگر متوقف شده برعکس نعمت برایش مقدر می شود که معنایش مقدمه چینی برای عذاب او است:
امام علی (ع) می فرمایند:
«کَم مِن مُستدرج بِالِاحسان الیه، و مغرور بِالستر عَلَیه، وَ مَفتون بحُسن القول فِیه، وَ مَا ابتَلیَ الله اَحداً بِمِثل اِلاملاء لَه» (حکمت 116 و 206 / دشتی)
«چه بسیار کسانی که خداوند با احسان به آنان، به تدریج آنان را بدام می اندازد و چه بسیار کسانی که مغرور به ستر الهی بر آنان می باشند و چه بسیار افرادی که فریفته حسن قول در مورد خویش می شوند و خداوند هیچ کس را به مانند مهلت در عمر (در حال گناه) مبتلا نکرده است.»
اگر انسان برای دریافت نعمات الهی، ظرفیت لازم را نداشته باشد و با دریافت نعمت، متوجه خدا نشود، به واسطه کفران نعمت، مستحق خشم و عذاب الهی خواهد شد.
اولین نشانه عذاب خدا زائل شدن و نقصان عقل انسان است:
«اذا اراد الله ان یُزیلَ مِنْ عبدٍ نِعمَه، کانَ اَوَلَ ما یُغیرُمِنهُ عقله » (میزان الحِکمَه / ج 3 / ص 403)
«و هرگاه خدا اراده کند که از بنده ای نعمتی را سلب کند اول چیزیکه از او دگرگون می کند عقل اوست.»
در این آیات خدا می فرماید که ما ابتلائات را می فرستیم تا شاید انسان از حالت قساوت قلب بیرون بیاید و دلش با ضجه و زاری بسوی خداوند نرم شود مانند بچه ای که بسوی سینه و شیر مادر ضجه می زند اما متأسفانه اکثریت مردم این گونه نیستند. بلاها آمد و ضجه نزدند و بسوی ما منقلب نشدند و لذا دلها سخت شد و اینجاست که انسان شروع می کند به بی تربیتی به خداوند که چرا این بلاها بر ما نازل می شود.
3/2- قرآن و ارتباط با جن
تلاش برای ارتباط با اجنه نوعاً حاصل یک تلاش و معامله باطل و شیطانی است.این ارتباط به شرط انحراف انسان از ارزشهای الهی صورت می گیرد. این انحراف و بی دینی شرط ارتباط بین این فرد و آن عنصر پنهانی می باشد. یک قدم بی دینی از طرف انسان برداشته می شود و آنگاه جن هم به انسان اطلاعات می دهد و یک سیطره فیزیکی نیز بر انسان پیدا می کند که طبق صریح قرآن نتیجه آن بستر سازی برای بی دینی و گمراهی بیشتر اوست.
«وَ أَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً» (جن / 6)
«و براستی واقع مطلب چنین است که مردانی از انسانها به مردانی از جن پناهنده می شوند پس جنیان آنان را از حیث گمراهی فزونی می دهند.»
خداوند در قرآن به پیامبرش می گوید:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً» (مریم / 83)
«آیا ندیدی که به یقین ما شیاطینی را ارسال داشته بر کافران سیطره می دهیم تا آنان را به شدت (در جهت شرور) تحریک نمایند.»
ای پیامبر! ما شیطانها را بر کفار مسلط کردیم تا بشدت در جهت کفر و تقویت اندیشه های فاسد در وجود آنها عمل کنند.
«وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» (زخرف / 36)
«و هر که از یاد خدای رحمان همچون شب کور چشم فرو پوشد برای او شیطانی می گماریم پس برایش قرین خواهد بود!»
چنین فرد بریده از خدا خودش نیست که تصمیم می گیرد. مشاور قوی ای دارد که از او جدا نمی شود و در واقع نقش مدیر مافوق و فرمانده ارشد را بازی می کند. او دستور می دهد و انسان نقش پذیری دارد!
4/2- درجات نفوذ شیطان در فکر و روح انسان
با عنایت به آیات سوره مبارکه ناس، معلوم می شود که اولین درجه نفوذ شیطان در فکر و روح انسان از «وسوسه» شروع می شود یعنی القاء اندییشه ای که اولاً مخفی است آنچنانکه انسان تصور می کند که این خودش است که اندیشه می کند و غافل از آنکه این معنی از بیرون است که به او القاء می شود.ثانیاً: بسیار جذاب و دلربا است چرا که وسوسه از «وسُ» گرفته شده که مفهوم آن صورت جذاب و دلربائی است که انسان را شیفته می کند.
وسوسه شیطانی با خواهش و تمنای موافق با مذاق و عاطفه انسان نیز همراه است که در پذیرش القائات بسیار مؤثر است.
وقتی انسان خام و متمایل به وسوسه شد به نوعی زمینه ضعف در او پیدا می شود که در صورت تکرار پذیرش وسوسه مراتب بعدی این خواهش و تأثیرها ادامه می کند و مسیر سقوط را هموار می نماید. (9)
پی نوشت ها :
1- مبانی سازمان و مدیریت / دکتر علی رضائیان / ص 134، مبانی مدیریت / گری وسلر / ص 67.
2- در اینکه آیا در کارهای عملیاتی هم فرشته ها دخالت می کنند یا نه بین مفسرین گفتگو است.
3- در سوره انعام / 151 و اسراء / 31 و 32 «ارتکاب فحشاء» میان «دو قتل» آمده است: «قتل فرزندان و قتل مردم» که بیانگر نوعی خودکشی و آدم کشی است.
4- المیزان ج 11.
5- خصوصاً که زمانه، دوره حکومت خدای گونه صاحبان بر بردگان است، دوره ای که اهرم ثلاثه و دیوار چین ساخته شد و در ضمنِ آن، بردگانی از پای درآمده، بجای بخشی از مصالح در میان آن دفن شدند.
6- فتوحات مکیه ج 1 ص 2.
7- تبعیضات او در مسائل اقتصادی و ترجیح بنی امیه بر دیگران و میدان دادن به دنیا طلبان و... (سیستم اقتصادی اسلام / سید قطب)
8- به ترتیب؛ «تضرع»: انعام / 42 و اعراف / 94، «تذکر»: اعراف / 130، «رجوع»: اعراف / 168 و سجده / 21.
9- بحث مراحل نفوذ در جزوه سنت های الهی در قرآن به تفصیل آمده است.