طرح مسأله و ضروت بحث
بین دو جنس مرد و زن، کشش ها و جاذبه هاى فراوان و فوق العاده قوى اى وجود دارد و اگر این جاذبه ها نبود، هیچگاه کانون خانواده در زندگى انسان، شکل نمى گرفت؛ هیچ مردى در شبانه روز براى آسایش و رضایت همسرش، در محیط هاى سخت کارى، زحمت نمى کشید و زنان نیز به انجام امور سخت و طاقت فرساى خانه و خانواده راضى نبودند.اصولاً زندگى مشترک طولانى مدت بین دو انسانى که داراى تربیت متفاوت و خصوصیات و سلیقه هاى مختلف هستند، چگونه ممکن است؟ اگر آن جاذبه معجزه آسا نبود، چه بسا نظام احسن جهان، دچار از هم گسیختگى مى شد و ایثار و عشق براى بشر که فرزند خاک است و از افلاک بى خبر، واژه اى کاملاً ناشناخته بود و گرمى از زندگى، رخت برمى بست. خلق این کشش، یکى از هنرهاى خالق حکیم است؛ اما در طول تاریخ، همواره شاهد رفتارها و واکنش هایى یک سویه، همراه با افراط از طرفى و تفریط از جانب دیگر، در مواجهه با این موضوع بوده ایم. بعضى با عینکى کاملاً سیاه بین و گروهى دیگر با دیدگاهى صددرصد موافق، به رابطه بین دختر و پسر نگریسته اند.
ما در این بحث از دو زاویه به این مسئله مى پردازیم؛ نگاه برون دینى و نگاه دینى.
در بحث برون دینى، از نظر روان شناختى و جامعه شناختى به این موضوع پرداخته مى شود و از بیان دیدگاه دینى، خوددارى مى نماییم. بنابراین، اگر کسى معتقد به دین یا آیین خاصى هم نباشد، مشمول این موضوع خواهد بود.
از این دیدگاه، رابطه و دوستى پسر و دختر، داراى فواید و ضررهایى است که به بررسى آنها پرداخته، بعد از بیان فواید و ضررها، قضاوت را به خوانندگان واگذار مى کنیم.
در این جا لازم است قبل از ذکر فایده ها و ضررهاى دوستى دو جنس مخالف، مقصود خود را از موضوع مورد بحث در این نوشتار، بیان کنیم. مقصود از این دوستى، رابطه اى است که در آن، خود رابطه هدف است و مقدمه چیز دیگرى نیست؛ یعنى دو طرف فقط مى خواهند با هم دوست باشند و با هم معاشرت کنند. بنابراین، معاشرت هاى فامیلى، کارى، استاد و شاگردى، خواستگارى و مواردى از این قبیل، از موضوع بحث ما خارج است.
در بحث دینى نیز به بررسى موضوع و حکم مسئله از دیدگاه آیات و روایات معصومین علیهم السلام خواهیم پرداخت.
در این نوشتار، به تبیین دوستی و روابط دختر و پسر از منظر نگاه برون دینى و نگاه درون دینى می پردازیم و به فواید و ضررهایی که نگاه برون دینی برای این گونه رابطه متصور است و نیز ضررهایى که این نوع رابطه از نگاه درون دینی دارد از منظر آیات و روایات اسلامی اشاره می نماییم.
نگاه برون دینى به روابط دختر و پسر
الف) فایده هاى رابطه با جنس مخالف
1. لذت بردناز آن جا که در این رابطه، جنسیت طرفین، موضوعیت دارد و نگاه آن دو به هم، نگاه جنسیتى است و از نظر سن هم دو طرف در اوج غریزه و نیاز قرار دارند، این گونه رفاقت ها، داراى لذت فراوانى است و به همین علت است که اگر افراد با هم جنس خودشان درباره موضوعى، نیم ساعت سخن بگویند و به نتیجه برسند، سخن پیرامون همان موضوع با جنس مخالف، گاهى تا دو ساعت نیز به طول مى انجامد و طرفین، احساس خستگى نمى کنند.
به راستى چرا مسیرى را که انسان رمق و حال پیاده رفتن آن را ندارد، وقتى در این مسیر با رفیق غیر هم جنسش همراه مى شود، به راحتى آن را مى پیماید و احساس خستگى نمى کند؛ به طورى که گاهى طرفین چندین بار آن مسیر را با یکدیگر طى مى کنند و سپس برمى گردند و با وجود چند ساعت پیاده روى، هنوز احساس انرژى مى کنند؟ این، همان لذت و جاذبه اى است که در این معاشرت و دوستى، وجود دارد.
سخن گفتن، نگاه کردن و همه حرکات در این گونه معاشرت ها، رنگ و بویى خاص دارند و از مجموع آنها، دو طرف، احساس لذت مى کنند.
در این بخش نمى خواهیم بگوییم که این لذت از نظر شرعى، چه حکمى دارد؛ زیرا همان گونه که گفتیم، ما از نگاه برون دینى به مسئله پرداخته ایم و اگر چه این دوستى در بعضى از مراحل حرام است، اما با این وجود، نمى توان منکر اصل لذت آن بود؛ لذتى که گاهى به حدى مى رسد که طرفین را مدهوش و از خود بى خود نموده، در عالمى رؤیایى فرو مى برد.
2. عاطفى شدن روحیه
کسانى که با جنس مخالف ارتباط دارند، روحیه آنها مقدارى لطیف مى گردد و به تعبیر دیگر، در هم آمیختگى روحیه زن و مرد، موجب مى شود که هر کدام از روحیه جنس مخالف، متأثر شوند و به نوعى تعادل برسند که نتیجه آن، مهربانى است.
3. شناخت بیشتر نسبت به جنس مخالف
این شناخت گر چه با مطالعه نیز به دست مى آید، ولى کسى که از نزدیک با جنس مخالف ارتباط داشته باشد، بهتر مى تواند روحیات او را درک و لمس کند. این که مى گویند: مردان، مریخى اند و زنان، ونوسى و هر یک داراى خصوصیت ها، روحیات و خصلت هاى مخصوص به خود مى باشند، از نزدیک، درک مى شود و دیگر نیازى به قضاوت از راه دور یا تن دادن به داورى هاى دیگران نیست.
4. آراستگى ظاهر
کسانى که در محیطى مختلط به فعالیت اجتماعى، کارى یا درسى مشغول هستند، بیشتر به زیبایى و پاکیزگى خویش اهمیت مى دهند؛ مثلاً وقتى به خوابگاه پسران مى روید، اغلب با افرادى داراى موهاى شانه نشده و لباس هایى ژولیده و نامرتب، مواجه مى شوید و اگر همان افراد را در دانشکده اى مختلط مشاهده کنید، اوضاع، شکل دیگرى دارد؛ شانه، ژل، ادکلن و واکس کفش ها از آن شخص، جوانى آراسته و مرتب ساخته است.
5. نظم
در محیط هایى که خانم ها و آقایان همراه یکدیگر به فعالیت هاى مختلف مشغولند و به نوعى با هم ارتباط دارند، در مقایسه با محیط هاى کارى مخصوص یک جنس، نظم بیشترى مشاهده مى شود و اکثر افراد، بدون تأخیر و غیبت، بر سر کار خود حاضر مى شوند؛ به عنوان مثال، اگر براى کارى، مثل گرفتن جزوه درسى، با یکدیگر قرار بگذارند، حتما سر ساعت و طبق قرار، حاضر مى شوند؛ در حالى که اگر با هم جنس خود قرار داشته باشند، امکان تأخیر یا حتى فراموشى اصل مسئله وجود دارد.
6. عادى شدن
این مسئله گر چه به طور مطلق و کلى قابل پذیرش نیست، ولى به صورت نسبى قابل قبول است.
اشخاصى که به هیچ وجه با جنس مخالف ارتباطى نداشته اند، در صورت برخورد با جنس مخالف، ممکن است زودتر از دیگران، وسوسه شوند یا دچار فریفتگى و یا اشتباه گردند؛ مثلاً در محیطى که کاملاً مردانه است، با ورود یک خانم، بیشتر افراد، دست و پاى خود را گم کرده، نمى دانند چطور باید با او برخورد کنند یا وقتى مردى وارد یک محیط زنانه مى شود، عکس العمل و برخورد خانم ها، طبیعى نیست و دلیل آن نیز عادى نبودن این مسئله براى آنان است. به همین جهت، در محیطى که خانم ها و آقایان با یکدیگر مشغول فعالیت و کار هستند، هر کدام از دو جنس، به حضور افراد جنس دیگر، عادت کرده، تا حدى عادى برخورد مى کنند.
ب) ضررهاى رابطه با جنس مخالف
1. عاشق شدنانسان، به ویژه در سن جوانى به گونه اى است که جنس مخالف، براى او جاذبه دارد و اگر ارتباط پیوسته بین پسر و دخترى برقرار باشد، بعد از مدتى، به یکدیگر علاقه مند مى شوند و اگر این ارتباط و دوستى ادامه یابد، از حد علاقه نیز گذشته، شیفته و عاشق یکدیگر مى گردند؛ تا حدى که معایب یکدیگر را نمى بینند.
این عشق و علاقه، فقط به جهت ارتباط حاصل مى شود و منشأ آن، غریزه جنسى است و به دور از ملاک ها و معیارهاى منطقى، عقلایى و عرفى مى باشد و به همین جهت، آن را به عنوان ضرر مطرح کردیم.
بیشتر جوانانى که این گونه عاشق مى شوند، علاوه بر این که از جهت سن، شغل و موقعیت خانوادگى، داراى شرایط ازدواج نیستند، شناخت کاملى از طرف مقابل و خانواده او نیز ندارند.
عقل مى گوید: این وابستگى، به مصلحت نیست و تمام انرژى و نشاط جوان را مى گیرد؛ به طورى که جوان از فعالیت هاى درسى و اجتماعى، بازمى ماند و مبتلا به نوعى افسردگى و کسالت مى شود.
در عین حال، دل، راضى به حکم عقل نیست و روزبه روز، مایل به روابط بیشتر و نزدیک تر است و به جاى این که به عواقب آن توجه کند، در پى رسیدن به خواسته هاى نفسانى است و در این جاست که تعارض عقل و دل که از آن به تعارض عقل و عشق نیز تعبیر مى شود، رخ مى دهد. در این نوع علاقه و ارتباط، حتى گاهى احساس معنویت به جوان دست مى دهد که ممکن است به جهت لطافت روح باشد؛ ولى نباید تردید داشت که حتى این احساس نیز منشاء غریزى و شهوانى دارد.
باید توجه کرد که ما در این بحث، درصدد نشان دادن تصویرى مخّرب از مطلق عشق نیستیم؛ بلکه این نوع از عشق، با این شرایط و در این سن را مضر مى دانیم.
ممکن است شخصى معتقد باشد که او با وجود ارتباط هاى پیوسته با جنس مخالف، دچار این نوع عشق و تبعات آن نمى شود و دلیل این ادعا را عادى شدن مسئله بیان کند؛ اما نباید غافل شد که با وجود امکان عادى شدن این گونه روابط براى برخى اشخاص، باز هم آنان به فردى برخورد خواهند کرد که برایشان عادى نبوده، داراى جاذبه و کشش باشد و در نتیجه، عادى شدن این مسئله، نسبى است و به صورت مطلق، قابل پذیرش نیست و همواره کسانى خواهند بود که از دیگران ممتاز بوده، در نظر انسان، جلوه هاى ویژه اى داشته باشند.
بنابراین، کسى که به دنبال رابطه و دوستى با جنس مخالف باشد، به ویژه در سن نوجوانى و جوانى، به یقین، دچار چنین آسیبى مى گردد. این مشکل، به حدى مهم است که روان شناسان از آن با عنوان ناهنجارى روحى که نوعى بیمارى است، یاد مى کنند و معتقدند به جاى واژه عشق و عاشقى، باید از تعبیر هوس و شهوت استفاده کرد.
این ناهنجارى، هوسى است که بر اثر ارتباطى کاملاً احساسى و ناشى از عواطف و غرایز دختر و پسر شکل گرفته و نگاه دو طرف به یکدیگر، قطعا نگاه جنسى است و هدف آن، فقط خود رابطه است که بیشتر از طریق دیدارها و تلفن هاى مخفیانه صورت مى پذیرد. این ناهنجارى با ضعف اراده، تشویش خاطر، نگرانى، افسردگى و غصه هاى طولانى مدت، همراه است و جوان را از واقعیات زندگى دور کرده، به عالم تخیل و مستى فرو مى برد و مسلّم است که انتظار نشاط، سرزندگى، ترقى در تحصیل و روابط اجتماعى فعّال و مفید از این شخص، انتظارى بیهوده است و حتى خود او هم توقع دارد که دیگران به عنوان یک بیمار با او برخورد کنند.
جالب این جاست که این همه علاقه و خمارى پى درپى، به خاطر ارتباط با شخصى است که نه خانواده اش را به خوبى مى شناسد و نه حتى خود او را و نه پسر و دختر با فرهنگ یکدیگر آشنا هستند و نه شرایط کفو بودن و هم شأنى لحاظ شده، نه خانواده ها از این مسئله خبر دارند و حتى اگر این مسائل هم نبود، باز موانع متعددى بر سر راه ازدواج آنها وجود داشت و هیچ امکانى براى تبدیل این فراق به وصال، قابل تصور نبود و دختر و پسر خودشان نیز معترف به این امورند؛ ولى در واقع، در تعارض عقل و هوس که از آن به عقل و عشق تعبیر مى شود، مى سوزند.
اگر این امور، تعقل و تصور شوند، مى توان تصدیق کرد که این نوع عشق، ضررى است که موجب به هم خوردن آرامش روحى مى گردد و این که برخى مى گویند: ارتباط، باعث آرامش است، صحیح نیست.
این نوع عشق، مجازى نیست؛ تا پلى براى رسیدن به حقیقت باشد؛ بلکه تنها ثمره آن، دل مشغولى و از بین رفتن تمرکز هواس و حتى افت تحصیلى است و با عشق هاى حلال و عقلایى که اغلب از راه هاى متعارف، اخلاقى و شرعى حاصل مى شوند، کاملاً متفاوت است.
2. تقویت حرص و خواسته هاى جنسى
در این گونه ارتباط ها، هر یک از دو طرف، ابتدا به حداقل ها راضى و خشنود هستند و شاید هدفى جز نگاه کردن و سخن گفتن با یکدیگر ندارند؛ ولى هنگامى که رفاقت و معاشرت حاصل شد، دیگر به این حّد قانع نیستند و خواهان ارتباط بیشتر مى شوند؛ به شکلى که قدم به قدم و مرحله به مرحله، خواسته هاى طرفین فزونى یافته، ارتباط پیشین را به هیچ وجه کافى و ارضاکننده به حساب نمى آورند.
حال این سؤال پیش مى آید که تا کجا مى توان این وضع را ادامه داد و تا چه اندازه مصلحت است که اثرات مخرّب آن را بر اعصاب تحمّل کرد؟ خواسته هاى جنسى انسان، تمام شدنى و محدود نمى باشند و شخص، هیچ گاه به ارتباط با یک فرد، قناعت نمى کند و مایل به گسترش این گونه ارتباط ها با افراد گوناگون است و اگر کسى تصور کند که در این مسئله، سیر و اشباع مى شود، سخت در اشتباه است.
با کنترل غریزه، مى توان آن را از لجام گسیختگى رهانید و مقدارى آن را مهار کرد؛ ولى این غریزه، هیچ گاه ساکت و خاموش نمى شود.
3. عدم رضایت نسبت به همسر خود در آینده
ارتباط هاى غیر متعارفى که در چارچوب فرهنگ دینى و اجتماعى ما نباشند، از آن جا که در طول زمان با افراد مختلف، متعدد و متنوع صورت مى پذیرند، موجب مى شوند که چنین شخصى در زندگى آینده خود، دچار مشکل شده، زندگى اش سرد و عارى از نشاط گردد و کانون خانواده که باید محلى امن براى آرامش زن و مرد و فرزندان دلبند آنان باشد، گاهى از هم فرو مى پاشد و یا تبدیل به محیطى تلخ، سرد و تنش زا مى شود.
زندگى کسانى که به اقتضاى شغل خود، ارتباط هاى وسیع و صمیمى با جنس مخالف دارند، مانند بازى گران و هنرپیشگان، شاهد این مدعاست.
دلیل این رویداد تلخ، چند مسئله است؛ اول این که جوّ بدبینى نسبت به همسر و به طور کلى جنس مخالف، در ذهن هر یک از طرفین شکل گرفته است و گاهى در ذهنشان خطور مى کند که مبادا همسر من نیز در گذشته یا زمان حال، داراى چنین ارتباط هاى مخفیانه اى باشد و یا با خود مى گویند: کسى که به این راحتى و بدون اطلاع خانواده و عزیزترین نزدیکان خود با من طرح دوستى ریخت و نسبت به مسائل شرعى نیز تقیدى نداشت، شاید در دوران همسرى با من نیز چنین کارى را انجام دهد!
رفته رفته این گونه ذهنیت ها تبدیل به سوءظن هاى گسترده اى مى شود که سایه شوم آن بر زندگى سایه افکنده، باعث مى شود خانه و زندگى به زندانى غیرقابل تحمّل تبدیل شود. خانه و خانواده اى که باید کانون مهر و محبت و آرامش و گرمى باشد و هر یک از زن و مرد، در سختى هاى طاقت فرساى زندگى، به آن پناه آورند و دل گرمى شان به آن آشیانه باشد و با پشتوانه آن، در مقابل ناملایمات و دشوارى ها، چون سرو، ایستادگى و مقاومت نمایند.
دلیل دوم این رویداد تلخ، عدم توانایى در ابراز محبت خالص و صمیمى نسبت به همسر، در این گونه افراد است. کسى که تا به حال به جهت ارتباط هاى خود با جنس مخالف، مجبور به انواع ابراز محبت به افراد مختلف بوده، در قبال همسر آینده خود، آن چنان عاجز خواهد بود که همسرش به راحتى ،تصنّعى بودن ابراز محبت او را درک مى کند.
این مسئله، درست عکس تصور برخى افراد است که این ارتباط ها را نوعى آموزش براى دوران زناشویى خود مى دانند؛ زیرا محبت و ابراز آن، بیش از آن که وابسته به تکنیک هاى رنگارنگ باشد، مربوط به دل و قلب و عمق وجود انسان هاست. محبت، هنگامى که از دل برمى خیزد، بر دل مى نشیند و کسى که دل او خانه افراد دیگرى شده و مدت ها مشغول هوا و هوس هاى غیرموجّه بوده، چگونه مى تواند طورى عشق بورزد که انگار تا به حال به کسى چنین علاقه اى نداشته است؟
نوع خلقت انسان اجازه این گونه بازى گرى را به او نمى دهد. ادعاى یادگیرى و آموزش ابراز محبت، مانند ادعاى عادى بودن این گونه روابط یا ادعاى شناخت جنس مخالف، ادعایى غیرواقعى است.
شناخت واقعى افراد در این موارد، چگونه ممکن است؛ در حالى که تمام تلاش دو طرف در این گونه روابط، بر مخفى نمودن واقعیات اخلاق و کردار خویش استوار است؟ آنان، حقیقت خلق و خوى خویش را وارونه جلوه مى دهند؛ به گونه اى که به طور کلى، چهره واقعى آنها در پشت ظاهرسازى ها و نمایش هاى مختلف، گُم مى شود.
علم و تجربه به ما مى گوید: اگر کسى به این گونه روابط، عادت کرد، نه تنها این مسئله برایش عادى نمى شود، بلکه او به این مسئله عادت مى کند؛ عادتى که ترک آن، بسیار مشکل است و هیچ همسرى در آینده، تحمل آن را نخواهد داشت.
4. خطر به دام افتادگى
یکى دیگر از ضررهاى روابط دختر و پسر، خطر به دام افتادن در نقشه هاى شوم شیادان و بى رحمان نسبت به عِرض و آبرو و عفت افراد است.
نمى خواهیم بگوییم که در همه موارد، این اتفاق خواهد افتاد؛ ولى احتمال آن در همه ارتباط ها وجود دارد. اگر دختر بداند که این شخص عضو گروه هاى فاسد، فریب کار و شبکه هاى قاچاق زنان و دختران است، هرگز با او دوست نمى شود. در همه این گروه ها و باندها، طرح دوستى به شکلى طبیعى و در قالبى محبت آمیز و فریبنده صورت مى گیرد؛ به طورى که سرانجام، جوان ساده، سر از خانه هاى تیمى و محیط هاى خطرناک درمى آورد؛ مکانى که براى فرار، راهى در آن وجود ندارد.
در آن جا همه سراب ها به یک باره خشک و تبدیل به جهنمى سوزان مى گردند؛ جهنمى که بیش از آن که گوشت و پوست دختر جوان را بسوزاند، دل او را مى سوزاند؛ دلى که با ساده اندیشى، تصور مى کرد علاقه مند شخصى با وفا و بامحبت شده است؛ که داراى همه خوبى ها است و اگر فراق آنها تبدیل به وصال گردد، حتما به معناى خوشبختى تمام عیار خواهد بود؛ اما زهى تأسف و اندوه که همه بافته ها، رشته شده و راهى براى بازگشت و جبران، نمانده است.
این مسئله، مخصوص دختران نیست؛ بلکه پسران جوان و بى تجربه نیز در بسیارى از مواقع، گرفتار چنین دام هایى مى شوند.
آنان با بى توجهى و بدون قصد ازدواج، به ورته اى گام مى نهند که آن را سرشار از لذت و سرمستى مى بینند؛ ولى بعد از مدتى، شرایطى پیش مى آید که دختر ناچار است بگوید: اگر با من ازدواج نکنى، آبرویت را مى برم و همه چیز را فاش خواهم کرد.
در این شرایط، معمولاً پسرها چاره اى جز تن دادن به ازدواج ندارند؛ ازدواجى که از سر ترس و زبونى است؛ ازدواجى که در آن، طرف مقابل، هیچ یک از ملاک هاى یک همسر شایسته را ندارد.
ما از این واقعه با عنوان، «به دام افتادگى» پسران تعبیر مى کنیم که خوش بینانه ترین فرض قابل تصور براى به دام افتادن آنان است؛ زیرا فرضى است که دوست دختر آنان، عضو باندهاى منحرف و خطرناک و نیز مبتلا به بیمارى هاى جنسى نباشد و فقط به خاطر حفظ منافع و آبروى خود، اقدام به وارد نمودن چنین فشارى نماید. در غیر این صورت، مسئله صورت هاى دیگرى نیز پیدا خواهد کرد.
5. افزایش هزینه زندگى
این مسئله گر چه به اهمیت ضررهاى گذشته نیست، ولى ذکر آن، خالى از لطف نمى باشد؛ زیرا براى پسر و دخترى که دانشجو و محصل هستند و درآمد خاصى ندارند، خریدن هدیه هاى جشن تولد و رفتن به بعضى تفریح گاه ها، پرداخت قبض هاى تلفن همراه و دیگر هزینه ها، نوعى فشار روحى است که رفته رفته موجب از بین رفتن عزت نفس، خودباورى و نشاط روحى آنان مى شود. اگر آنان چنین ارتباطى نداشتند، مى توانستند به لباسى ساده تر و زندگى اى کم هزینه تر، اکتفا کنند.
حاصل کلام
ما تا کنون از نظر روان شناسى و جامعه شناختى، فواید و ضررهاى رابطه دختر و پسر را بیان نمودیم؛ اکنون قضاوت را به جوانان واگذار مى کنیم. بر هر جوان عاقل و طالب کمال، لازم است که این فواید و ضررها را با یکدیگر مقایسه کند و هر راهى را که بهتر و مفیدتر یافت، آن را برگزیند.روابط دختر و پسر از نگاه درون دینى
رابطه چه به معناى نگاه کردن باشد و چه به معناى حرف زدن دختر و پسر با یکدیگر و چه به معناى دیگر معاشرت هاى اجتماعى باشد، حکم آن در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، بیان شده است.قبل از بیان این حکم، لازم است بدانیم که مسئله دوستى دختر و پسر، بر خلاف تصور برخى افراد که گمان مى کنند این موضوع محصول شرایط زمان فعلى ماست، از دیرزمان با همین عنوان، مطرح بوده است.
قرآن شریف در وصف مردان شایسته و به عنوان یکى از ملاک هاى مهم براى گزینش شوهر آینده، به بانوان سفارش مى کند: مردانى مناسب همسرى اند که پنهانى و به صورت نامشروع، با زنان، دوستى و رابطه نداشته باشند؛ «وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ»1؛ «کسانى که دوست دختر، اختیار نکرده باشند».
همچنین به مردان سفارش مى کند: زنانى شایسته همسرى هستند که به صورت پنهانى، با مردان رابطه دوستى نداشته باشند؛ «وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ»2؛ «کسانى که دوست پسر اختیار نکرده باشند».
بنابراین در زمانى که ارتباطات، ماهواره، اینترنت و انواع تلفن و پیامک و محیط هاى کار و تحصیل مختلط وجود نداشت، باز هم این مسئله داراى موضوعیت و مورد ابتلاى انسان ها، به ویژه جوانان بوده و این، حاکى از کشش و جاذبه اى فوق العاده قوى بین دو جنس مرد و زن است.
به همین جهت، اسلام علاوه بر بیان حکم این موضوع، توصیه هاى خردمندانه و مفیدى نیز در این باره ارائه کرده است.
الف) نگاه به نامحرم
قرآن کریم مى فرماید: «قُلْ لِلْمُومِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»3؛ «اى پیامبر! به مردان مؤمن بگو: در مقابل زنان، غضّ بصر داشته باشند؛ یعنى نگاه خویش را از تیزى انداخته، به نامحرم، خیره نشوند و به تعبیر علامه شهید، مرتضى مطهرى، نگاه خریدارانه نسبت به زنان نداشته باشند.همچنین به زنان چنین توصیه مى فرماید: «وَ قُلْ لِلْمُومِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»4؛
«اى پیامبر! به زنان مؤمن بگو که آنها نیز در قبال مردان، غضّ بصر داشته باشند.
خداوند حکیم، امر به مطلق چشم بستن نمى فرماید؛ بلکه آن چه حائز اهمیت است، خیره نگاه نکردن و خوددارى از نگاه هاى وسوسه انگیز و مسموم است که از آن به چشم چرانى تعبیر مى شود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
«النظر الى محاسن النساء سهم من سهام ابلیس فمن ترکه اذاقه الله طعم عبادة تسّره»5؛
«نگاه وسوسه آلود به زیبایى زنان، تیرى از تیرهاى شیطان است؛ که اگر کسى آن را ترک کند، خداوند طعم بندگى را به او مى چشاند به گونه اى که دلشاد گردد».
جالب این است که خالق بشر بعد از اعلام وجوب کنترل نگاه و حفظ قوه شهوت، در آیه 30 سوره نور مى فرماید:
«ذلِک أَزْکى لَهُمْ»؛ «این کنترل، براى انسان ها پاکیزه تر است».
پاکیزگى مطلق که در این آیه شریفه ذکر شده، شامل طهارت روح، صلابت در عمل و سلامت فکر از هر گونه اضطراب و سوءظن و تشویش خاطر و عمل ناپسند است و در واقع، راهکار پیش گیرى از ابتلا به ضررهاى ذکر شده را خداوند، در یک کلمه بیان مى فرماید و آن، کنترل نگاه است. اگر از همان ابتدا چشم انسان از نگاه هاى مسموم حفظ گردد، مشکلات، یکى پس از دیگرى پیش نخواهند آمد.
ب) سخن گفتن با نامحرم
سخن گفتن زن و مرد با یکدیگر، آزاد است؛ تا هنگامى که مفسده اى براى طرفین نداشته باشد. این مفسده، همان طور که ممکن است از محتواى سخن حاصل گردد ـ مثل این که سخنان آنان غیرمتعارف و وسوسه انگیز باشد ـ ممکن است از کیفیت سخن نیز حاصل شود؛ یعنى با کرشمه و ناز سخن بگویند.قرآن خطاب به زنان مى فرماید:
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»؛6
«زنان هنگام سخن گفتن با نامحرم، نباید صداى خود را نازک کنند (که کنایه از ناز و عشوه است) زیرا کسانى که در قلبشان وسوسه و مرض روحى وجود دارد، به طمع مى افتند».
ج) مطلق روابط اجتماعى با نامحرم
در آیات 23 تا 28 سوره قصص، خداوند، داستان حضرت موسى علیه السلام و دختران شعیب را چنین نقل مى فرماید:«وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِنَ النّاسِ یسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکما قالَتا لا نَسْقِی حَتّى یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ کبِیرٌ * فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ* فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یدْعُوک لِیجْزِیک أَجْرَ ما سَقَیتَ لَنا...»7؛
«و آن گاه که موسى بر سر آب مدین رسید، گروهى از مردم را دید که گوسفندان خود را آب مى دهند و در نزدیکى آنان، دو زن را یافت که دورى مى گزینند. به آن دو گفت: کارتان چیست و چه مى کنید؟ گفتند: روش ما این است که گوسفندان را آب نمى دهیم؛ تا چوپانان از آبشخور در آیند و گوسفندان خود را از آن خارج سازند. پدرمان پیرى سال خورده است و خود نمى تواند گوسفندانمان را به این جا بیاورد.
آن گاه موسى، گوسفندانشان را آب داد؛ سپس از آبشخور به سوى سایه رفت و گفت: پروردگارا! من به هر خیرى که به سویم بفرستى، سخت نیازمندم؛ سپس یکى از آن دو زن، در حالى که با نهایت حیا و عفت گام بر مى داشت، نزد موسى آمد و به وى گفت: پدرم تو را فرا مى خواند؛ تا مزد آب دادنت به گوسفندان را به تو بپردازد. موسى نزد شعیب رفت. او از حال و کارش پرسید و هنگامى که وى داستان خود را حکایت کرد، شعیب گفت: هراسى به خود راه مده که از دسترس آن مردم ستم پیشه، دور شده و نجات یافته اى».
در این آیات، راه هاى روابط سالم، بیان شده که عبارتند از:
1. رابطه نباید براى صرف رابطه و لذت غریزى باشد؛ بلکه اگر به اقتضاى یک فعالیت اجتماعى و عملى جائز باشد، اشکال ندارد؛
«فَسَقى لَهُما».
2. نگاه به نامحرم، باید به دور از هوا و هوس باشد؛
«وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِنَ النّاسِ یسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ» در این آیه، براى دیدن مردم و دختران، از واژه وَجَدَ استفاده شده، یعنى همان طور که مردم را دید، آنها را نیز دید و دیدن آنها، چشم چرانى نبود؛ بلکه «برخورد نمودن» بود.
3. زنان در فعالیت اجتماعى، نباید با مردان مختلط شوند؛
«لا نَسْقِی حَتّى یصْدِرَ الرِّعاءُ»، «وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ تَذُودانِ».
4. سخن گفتن با نامحرم، اشکال ندارد؛ ولى در سخن گفتن، دو طرف، باید مراعات اختصار و متانت را بنمایند؛
«قالَ ما خَطْبُکما قالَتا لا نَسْقِی حَتّى یصْدِرَ الرِّعاء».
5. فعالیت اجتماعى زنان اشکال ندارد؛ اما تا حد امکان، باید کارهاى مردانه و زنانه از یکدیگر تفکیک شوند؛ مگر در موارد ضرورت؛
«وَ أَبُونا شَیخٌ کبِیرٌ».
6. مکان ارتباط، نباید خلوت و خصوصى باشد؛
«وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ».
7. زنان در هنگام حضور در منظر نامحرم، باید با کمال حیاء حاضر شوند و پوشش و نوع راه رفتن و برخوردها، نباید جلب توجه کند؛
«تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ».
8. طرفین، ارتباط را از خانواده خویش مخفى نکنند و سعى کنند آنها از این گونه مسائل مطلع شوند و حتى پدر مى تواند محرم این گونه امور باشد؛ «قالَتْ إِنَّ أَبِی یدْعُوک».
9. اگر جوانى نیازمند تشکیل خانواده و ازدواج است، به جاى روابط ناسالم و گناه، بر خدا توکل کند و رابطه خویش را با او نزدیک نماید؛
«ثُمَّ تَوَلّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ».
10. انسان از رابطه اى که هیچ گونه امکان ازدواج در آن نیست، باید پرهیز کند؛ زیرا هیچ گاه نمى تواند آن را تحت چارچوب هاى ارزشى شرع و عرف درآورد؛ «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکحَک إِحْدَى ابْنَتَی».
نکته: حال اگر کسى لاابالى بود و به هرزگى پرداخت و راه هاى روابط سالم را رعایت نکرد، باید بداند که یکى از سنت هاى خداوند در عالم وجود، سنت مقابله به مثل است.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«اِنْ اَرَدْتَ اَنْ یکثُرَ خَیرَ اهلِ بَیتِک فَاِیاک وَ الزِّنا، کما تُدینُ تُدان؛
اگر مى خواهى که به خانواده ات خیر زیاد برسد، از روابط نامشروع، پرهیز کن؛ زیرا همان گونه که عمل مى کنید، با شما عمل مى شود».8
خداوند، مهربان است؛ ولى نسبت به احکام خویش، غیور مى باشد و کسانى را که عمدا احکام او را سبک بشمرند و مورد بى توجهى قرار دهند، در سراى آخرت، مورد خشم و غضب خویش قرار مى دهد و آنان در دنیا نیز زندگى شیرین و خوبى نخواهند داشت. قرآن مى فرماید:
«مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً»9؛
«کسى که از یاد من دورى کند، به درستى که زندگى وى، تلخ و سخت خواهد بود».
کسى که حلال و حرام هاى خداوند را رعایت نکند و به خواست و هواهاى نفسانى خود، هر کارى را بخواهد، انجام دهد، خالق حکیم، او را به سختى مى اندازد و درگرداب هاى مهیب و دشوار، وى را به حال خود واگذار مى کند و با دلى ناآرام، تنهایش مى گذارد.
یکى از سختى هاى دنیا، براى جوانى که ارتباط هاى غیرشرعى دارد، احساس گناه است؛ احساسى که در تار و پود وجود او تنیده مى شود و او را به عذاب وجدان مبتلا مى سازد؛ تا حدى که از لذت هاى زودگذر روابط، چیزى جز تلخى، افسردگى و بى نشاطى، برایش باقى نمى ماند. به همین جهت، وقتى حضرت یوسف علیه السلام همه این ضررها و رنج ها را در یک کفه ترازوى عقل خود گذاشت و لذت و خوش گذرانى زودگذر غیر شرعى را در کفه دیگر، آن یکى را به حدى سنگین تر دید که هیچ میلى به گناه پیدا نکرد و در مقابل، زلیخا هنر استفاده از عقل، این میزان و ترازوى الهى را نداشت.
آرى، زندگى با این همه فراز و نشیب و مشکلات، فقط در صورتى شیرین و قابل تحمل است که آدمى داراى پشتوانه اى محکم و قابل اعتماد باشد. کسى که بر خداوند توکل کرده، از گناه دورى گزیند، خالق حکیم و مهربان که صاحب قدرت مطلق است، هیچ گاه وى را تنها نمى گذارد و مزد کسى را که به خاطر او، غرایز خود را کنترل کند، حتما خواهد داد؛ زیرا خداوند در نظام اداره جهان، داراى سنت هایى است و یکى از آن سنت ها، توجه خاص به کسانى است که با وى معامله نموده، لذت هاى حرام را ترک و به خاطر او، حریم احکام الهى را رعایت کنند. خداوند به این گونه افراد، به بهترین وجه، پاداش خواهد داد و دست یابى به همسرى خوب و شایسته و فرزندانى صالح در دنیا، یکى از این پاداش هاست.
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، ما از دو زاویه درباره مسأله دوستی و روابط دختر و پسر پردازیم؛ نگاه برون دینى و نگاه دینى.در بحث برون دینى، از نظر روان شناختى و جامعه شناختى به این موضوع پرداختیم و از بیان دیدگاه دینى، خوددارى شد. بنابراین، اگر کسى معتقد به دین یا آیین خاصى هم نباشد، مشمول این موضوع خواهد بود.
از این دیدگاه، به رابطه و دوستى پسر و دختر که داراى فوایدی از جمله: لذت بردن، عاطفى شدن روحیه، شناخت بیشتر نسبت به جنس مخالف، آراستگى ظاهر، نظم و عادى شدن این گونه رابطه دارد و ضررهایی از جمله: عاشق شدن، تقویت حرص و خواسته هاى جنسى، عدم رضایت نسبت به همسر خود در آینده، خطر به دام افتادگى و افزایش هزینه زندگى اشاره نمودیم.
مقصود از دوستى دو جنس مخالف، رابطه اى است که در آن، خود رابطه هدف است و مقدمه چیز دیگرى نیست؛ یعنى دو طرف فقط مى خواهند با هم دوست باشند و با هم معاشرت کنند. بنابراین، معاشرت هاى فامیلى، کارى، استاد و شاگردى، خواستگارى و مواردى از این قبیل، موضوع بحث ما نبود.
در بحث دینى نیز به بررسى موضوع و حکم مسئله از دیدگاه آیات و روایات معصومین علیهم السلام پرداخته شد.
پینوشتها:
1. مائده 5، آیه 5.
2. نساء 4، آیه 25.
3. نور 24، آیه 30.
4. همان، آیه 31.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 596.
6. احزاب 33، آیه 31.
7. قصص 28، آیه 23-25.
8. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 14، ص 370.
9. طه 20، آیه 124.
منبع:
هماى سعادت (آیین دوستى و رفاقت از نظر اسلام)، علیرضا مستشارى، دفتر نشر معارف، چاپ: اول، بهار 1388.