دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟

دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟ کیفیت و زمان دفن آنها چگونه بوده است؟ سر مطهر سید الشهدا (ع) کجا دفن شده است؟
2 ساعت و 17 دقیقه پیش
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟

مقدمه:

عمر بن سعد ملعون، پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یاران بزرگوارش دستور داد جسدهای پلید لشکریانش را دفن کنند؛ اما پیکرهای پاک، مطهر، بی‌سر، برهنه و چاک چاک امام (علیه‌السّلام) و یاران باوفایش بر زمین بماند.
 
پس از رفتن ابن­ سعد و یارانش، جماعتی از بنی­ اسد که در نزدیکی کربلا منزل داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و چون آن بدن‌های پاک و مقدس را به آن وضع دیدند دانستند که این بدن ها، اجساد مطهر امام حسین (ع) و یاران اوست، .
 
پس صدا به شیون و زاری بلند کردند و در شب موقعی که ایمن از دشمن بودند بر امام حسین (ع) و یارانش نماز گذاردند و آن‌ها را دفن کردند.
 
اما در واقع، امام را به غیر از امام دفن نمی‌کند. حضرت امام زین العابدین (علیه‌السّلام) به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد.
 
در این مختصر اشارهای خواهیم داشت به دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا، که توسط چه کسانی دفن شده اند؟ کیفیت دفن آنها چگونه بوده است؟ و در چه زمانی دفن گردیده اند؟
 
همچنین اشاره خواهیم کرد سر مطهر سید الشهدا علیه السلام در کجا دفن شده است؟
 

دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟

شیخ مفید (رحمه الله) می نویسد:
هنگامی که پسر سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند، گروهی از بنی اسد که در غاضریه منزل کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد طاهرات آنان نماز گزاردند.
 
 و امام حسین (علیه السلام) را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر (علیه السلام) را در پایین پای مبارک مدفون ساختند.
 
 و در پایین پای مبارک آن حضرت قبری حفر کرده و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین (علیه السلام) از تیغ بیداد سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها ساخته بودند در آن دفن نمودند .
 
و بدن پاک و مطهر قمر بنی هاشم پیشوای اهل وفا و سقای دشت کربلا، را در سر راه غاضریه در همین موضع که مرقد مطهر اوست دفن نمودند.(1) عمادالدین طبری (رحمه الله) نیز همانگونه که شیخ مفید (رحمه الله) فرموده، قلمی کرده ولی مستند خویش را ذکر نکرده و در ادامه می نویسد:
 
همیشه بنی اسد بر قبایل دیگر عرب فخر می کردند که ما بر حسین (علیه السلام) نماز کردیم و کفن و دفن امام و اصحاب او را ما انجام دادیم.(2(
 

یهودیان گریخته به عراق

و نیز در همان کتاب می نویسد:  و گفته اند: چون در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خیبر فتح شد جمعی از یهودیان گریخته و به عراق آمدند و به نزدیک کربلا منزل ساختند و بزرگ ایشان ابراهیم و روییل نام داشتند.
 
 چون لشکریان عمر سعد لعین از کربلا رفتند، ایشان بر بام خانه می خوابیدند، نظرشان به کربلا افتاد نوری دیدند که از ابدان امام و شهدا بر می آید تا به آسمان، رعایا را در روز دوم جمع کردند و گفتند:
 
این قوم در نزد خداوند قومی بزرگ هستند که همه شب نور بر سر ایشان نازل می شود بیایید تا ایشان را دفن کنیم، برفتند و ایشان را دفن نمودند.(3)
 

اهل غاضریه

ابن شهر آشوب در مناقب و مسعودی در مروج الذهب به اختصار گفته اند: یک روز پس از آن که امام حسین (علیه السلام) و یارانش به شهادت رسیدند، اهل غاضریه بدن آنها را به خاک سپردند.(4)
 
و ابن شهر آشوب بر این افزوده که: وَ کَانُ یَجِدُونَ لِأَکْثَرِهِمْ قُبُوراً وَ یَرَوْنَ طُیُوراً بَیْضاً. بنی اسد برای بیشتر آنها قبری آماده یافتند و مرغانی سپید می دیدند که بالای قبور در پرواز بودند.(5)
 

رؤیای ام سلمه

مؤید این روایت، رؤیای ام سلمه(6) است که گفت: در شب یازدهم عاشورا در کمال هم و غم خوابیده بودم و تا آن شب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب ندیده بودم،.
 
 آن شب دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گریان و نالان و محزون می آید و گرد و خاک زیاد بر محاسن آن بزرگوار نشسته، من در حالی که مشغول پاک کردن گرد و غبار بودم گفتم:
 
یا رسول الله جانم به قربانت چرا گریه میکنی و این گرد و غبار چیست که بر سر و صورت شما نشسته؟ فرمود: ای ام سلمه: تمام شب را مشغول کندن قبر فرزندم حسین و اصحاب او بودم و اکنون فارغ شدم.(7) علامه مجلسی اعلی الله مقامه در جلاء العیون می نویسد:
 
اینکه طایفه ی بنی اسد اقدام به دفن امام و شهدا نموده اند بر حسب ظاهر چنین بوده، اما در واقع امام را غیر از امام دفن نمیکند و حضرت سجاد (علیه السلام) به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت بلکه سایر شهداء را نیز دفن کرد.(8)
 

متولی امر امام

و در احتجاج علی بن موسی الرضا علیهما السلام ، بر واقفیه است که:علی بن ابی حمزه به آن حضرت گفت: ما از پدران تو روایت کرده ایم که متولی امر امام نمی شود مگر امامی مثل او، حضرت فرمود:
 
 مرا خبر ده که حسین (علیه السلام) امام بود یا نبود؟ گفت: امام بود. فرمود: پس چه کسی متولی امر او گشت؟ علی بن حمزه گفت: علی بن الحسین علیهما السلام. امام فرمود:
 
علی بن الحسین علیهما السلام کجا بود او که محبوس و در دست عبیدالله اسیر بود؟ علی بن حمزه گفت: پنهان و پوشیده ازکسان عبیدالله بیرون رفت و متولی امر پدر شد و بازگشت. امام (علیه السلام) فرمود:
 
 آن کس که علی بن الحسین علیهما السلام را قدرت داد که به کربلا آید و متولی امر پدر گردد قدرت می دهد صاحب این امر به بغداد آید و متولی امر پدر شود و بازگردد، در حالتی که نه در زندان بود و نه اسیر.(9)
 

آمدن امام سجاد علیه السلام برای دفن پدر

آیت الله حاج ملا علی واعظ خیابانی تبریزی (رحمه الله) ، از مرحوم حاج ملا باقر بهبهانی و از بعضی کتب معتبرہ روایت کرده اند که چون عمر سعد از کربلا کوچ کرد و اسراء و رؤس مطهره ی شهداء را به سوی کوفه برد،.
 
 قبیله ی بنی اسد آمده و در کنار فرات خیمه زدند و زنان ایشان رفتند که آب بیاورند، بدن ها چندی در کنار نهر و ابدان دیگری دور از فرات در روی خاک افتاده دیدند،.
 
 و در میان ایشان بدن مبارکی مشاهده نمودند که انوار او ابدان دیگر را منور وعطر وی ایشان را معطر نموده پس صیحه زده، ناله کشیدند و گفتند:
 
 هذا والله جسد الحسین (علیه السلام) واهل بیته، به خدا این جسد حسین و اهل بیت اوست، و ناله زنان به سوی خیمه ها بازگشتند و گفتند: ای بنی اسد شما در خیمه های خود نشسته اید.
 
 و بدن حسین (علیه السلام) واصحاب او مانند قربانی روی ریگ ها افتاده و باد، خاک را بر بدن های ایشان می رساند، اگر شما در عهد محبت و موالات
 
 
ایشان هستید، بیایید و این بدن های مبارکه را دفن کنید وگرنه ما خود مباشر دفن ایشان می شویم. گفتند: ما از ابن زیاد و عمر سعد می ترسیم که لشکر به سوی ما بفرستند و ما را قتل و غارت کنند.
 
بزرگ قوم به آنها گفت: صلاح این است که نگهبانی به سوی راه کوفه قرار دهیم و خود مباشر دفن اینان می شویم. گفتند: رای درستی است، نگهبانی گماشتند و آمدند سر نعش حسین (علیه السلام) و چون بدن مبارک آن حضرت را دیدند.
 
 زار زار گریسته و فریاد برداشتند و هر چه جد و جهد کردند آن جسد مطهر را از جای خود بردارند، نتوانستند که یک عضوی را از اعضای مبارکه ی آن حضرت را حرکت دهند.(10)
 
بزرگ قوم گفت: به نظر شما چه می آید؟ گفتند: رای ما این است که اول ابدان سایر شهدا را دفن کنیم سپس در باب آن حضرت تصمیم خواهیم گرفت.
 
زعیم قوم گفت: این چگونه ممکن است و حال آنکه کسی نمی شناسد این اجساد شریفه را که بی سر و خاک آلود افتاده اند، بسا حال ایشان را کسی از ما سؤال کند، در جواب چه بگوییم؟
 
در این سخن بودند که یک نفر اعرابی سوار بر اسب پدیدار شد و چون او را دیدند متفرق شدند. اعرابی آمد و پیاده شد و تعظیم کرد مانند حالت رکوع، تا آمد و خود را بر روی جسد امام حسین (علیه السلام) انداخت و او را می بوسید و می بویید و آن قدر گریسته بود که لثام (11)
 
وی از اشک چشمانش برگشته بود. پس سر خود را بالا گرفت و فرمود: چرا این جا ایستاده اید؟
گفتند: آمدیم که این بدن ها را تماشا کنیم.
فرمود: نه، مقصود شما این نبوده.
 
عرض کردند: آری ای برادر عرب، آمدیم که جسد اطهر حسین(علیه السلام) را دفن کنیم، ولی قادر نشدیم که عضوی از اعضایش را حرکت دهیم و چون خواستیم که سایر شهدا را دفن نماییم، نشناختیم و در این حال بودیم که شما حضور پیدا کردی و ما ترسیدیم
 
که مبادا از اصحاب ابن زیاد باشی و از این بدنها کناره گرفتیم. راوی گوید: پس برخاست و خطی کشید و فرمود: این محل را حفر کنید، چون حفر کردیم فرمود:
 
 بیاورید این را و بگذارید این را و هفده تن بی سر را در همان جا دفن نمودیم. بعد خط دیگری کشید و فرمود: حفر کنید این مکان را، پس آن جا را حفر کرده باقی اجساد شریفه را در آنجا دفن نمودیم.
 
 و از آنها، یک جسد استثنا نموده امر کرد بالای سر شریف قبری از برای وی حفر کنیم و ما امتثال نموده حفر کردیم بعد خواستیم با آن اعرابی در دفن حسین (علیه السلام) کمک کنیم با مهربانی و فروتنی فرمود: آنا آکفیکم أمره.
 
امر (تدفین) او (به عهده ی من است و من او را کفایت می کنم. گفتیم: ای برادر عرب چه طور کفایت می کنی و حال آنکه ما هر قدر تلاش کردیم عضوی از اعضاء او را حرکت دهیم نتوانستیم؟
 
فبکی بکاء شدیدا، فقال: معی مَن یُعیننی. به شدت گریست و فرمود: با من یاوری هست. آنگاه هر دو دست خود را زیر پشت امام گذاشته و فرمود: بسم الله و فی سبیل الله وعلی ملة رسول الله هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله ماشاء الله ولا قوة الا بالله العلی العظیم:
 
 و به تنهایی آن بدن مطهر را در قبر فرود آورد و کسی را با خود شریک نفرمود، ثم وضع خده بنحره الشریف و هو یبکی، و روی خود را به گلوی بریده ی آن حضرت بنهاد و میگریست و می فرمود:
 
طوبی لأرض تضمنت جسدک الشریف اما الدنیا فبعدک مظلمة و الاخرة فبنورک مشرقة أما الحزن فسرمد و أما اللیل فمسهد حتی یختار الله لاهل بیتک دارک التی انت مقیم بها و فعلیک منی السلام یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته.
 
خوشا به حال زمینی که جسد شریف تو را در میان خود گرفت، اما دنیا بعد از تو تاریک و آخرت به نور تو روشن، حزن و اندوه ما ابدی و شب ها باید بیدار بمانم تا پروردگار برگزیند برای من منزلی که تو در آن اقامت داری. پس بر تو سلام من از فرزند پیامبر و رحمت و برکات خداوند متعال.
 
آنگاه خشت بر روی قبر مطهر بچید و خاک ریخت و دست خود را بر قبر مبارک بنهاد و با انگشت خویش خطی کشید و نوشت:
 
هذا قَبْرُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِب اَلَّذِی قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَریباً.
 
پس به سوی ما ملتفت شده فرمود: ببینید کسی مانده؟ گفتند: آری، بدن شجاعی در کنار نهر علقمه افتاده و دو جسد نزد وی هست که هر وقت می خواهیم یک طرف آن بدن را حرکت بدهیم، طرف دیگر از کثرت زخم تیر و شمشیر در زمین می ماند.
 
فرمود: بیایید به سوی او رویم.چون او را دید خود را بینداخت به سوی وی، می بوسید و می گریست و می گفت: علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی هاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته.
 
بعد از تو خاک بر سر دنیای قمر بنی هاشم، بر تو باد سلام که در راه خدا کشته شدی و اجر گرفتی و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
 
آنگاه فرمود: قبری برای او حفر کردیم و او را نیز به تنهایی دفن کرد و از ما کسی را با خود شرکت نداد و خشت بر روی قبرگزارد و خاک ریخت بعد ما را فرمود تا آن دو جسد دیگر را دفن کردیم.
 
بعد به سوی اسب خود رفت که سوار شود، ما از پی او رفته اطراف او را گرفتیم که از وی بپرسیم.خودش فرمود: اما قبر حسین الثلا، پس به تحقیق دانستید، :
 
اما قبر اولی اهل بیت او، یعنی جوانان بنی هاشم هستند در نزدیکتر از همه فرزند ارجمندش علی اکبر است، اما قبر دوم قبور اصحاب و قبر منفرد علمدار حسین (علیه السلام) حبیب بن مظاهر(12)
 
وقهرمان جدا مانده در کنار نهر علقمه عباس بن امیرالمؤمنین علیهما السلام و آن دو جسد دیگر از اولاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، پس اگر کسی از شما بپرسد شما او را اعلام کنید.
 
ما گفتیم : یا آخاء العرب نفر مودی کیستی؟ فرمود: آنا امامکم علی بن الحسین علیهما السلام .ما گفتیم: تو علی هستی؟ فرمود: آری فغاب عن أبصارنا. و از نظر ما غایب شد.(13)
 

بانیان حرم امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا

طایفه ی بنی اسد

بنابراین روایت، طایفه ی بنی اسد که بدن مطهر امام حسین (علیه السلام) و شهداء رضوان الله علیهم را به خاک سپردند، اولین کسانی بودند که قبور آنان را ساختند و علایمی جهت شناسایی آن درست کردند.
 
 از جمله درخت سدری بود. مورخ بزرگ عراق علامه هادی سلمان آل طعمه که تألیفات ارزشمندی راجع به عراق شناسی خصوصا تاریخ کربلا دارد می نویسد:
 

مختار ثقفی

مختار ثقفی در سال 65 هجری قمری با هدف خون خواهی امام حسین (علیه السلام) قیام کرد و پس از پیروزی قیام و قلع و قمع قاتلان امام، بر مزار آن حضرت آرامگاهی بنا نمود و بر آن گنبدی از آجر و گچ قرار داد.
 
 و این بنا شامل یک سالن سرپوشیده و یک مسجد متصل به آن بود که دو در، داشت یکی به طرف مشرق و یکی به طرف مغرب باز می شد و گواه به صحت این قول روایاتی است که از ائمه ی معصومین (علیهم السلام) در نحوهی زیارت آن حضرت و سایر شهداء رسیده است.(14)
 

مأمون اموی

بنای مختار در زمان امویان و اوایل دولت عباسیان پا برجا بود تا آنها که هارون الرشید آن را تخریب نمود. در زمان مأمون بنای بزرگ تری به عنوان حرم ساخته شد.(15)
 

خرید مکان شهادت

در تاریخ آمده است که امام حسین(علیه السلام) هنگام ورود به کربلا و روزهای قبل از شهادتش، مکان قبر خود و یارانش را به مبلغ شصت هزار درهم از مالکان (بنی اسد) خرید و آن را صدقه قرار داد به شرطی که آنان قبر او را آباد کرده و زائران را به شبانه روز پذیرایی کنند.(16)
 

دفن امام حسین (علیه السلام) به روایت دیگر

علامه ی بیرجندی (رحمه الله) در کبریت احمر به نقل از مقتل محمد سعید بن عبدالله حایری، آمدن طایفه ی بنی اسد را برای دفن شهداء و آمدن حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) را برای دفن پدر بزرگوارش روایت کرده است که:
 
 از بسیاری جراحات و انفصال (17) اعضاء مقدسه محتاج شد که به طایفه ی بنی اسد فرمود بوریایی(18) آوردند و دو دست پدیدار شد و آن بدن را گرفت و آن دو دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و آن اعضاء قطع شده را بر روی آن بوریا جمع آورد، .
 
حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بجدل ملعول قطع کرده بود دفن نموده(19) شیخ طوسی (رحمه الله) نیز در امالی روایتی نقل نموده که جریان آوردن حصیر توسط بنی اسد را تأیید می نماید که بدن نازنین امام حسین (علیه السلام) با آن دفن شد،
 
 زیرا از دیزج(20) که متوکل ملعون او را برای از بین بردن قبر امام حسین (علیه السلام) مأمور کرده بود، روایت شده که گفت:
 
من باغلامان مخصوص خود آمدم و قبر حسین(علیه السلام) راشکافتم، حصیر تازه یی دیدم که بدن امام حسین (علیه السلام) روی آن بود، و بوی مشک از آن می آمد، من آن حصیر را به حال خود گذاشتم و دستور دادم خاک بر آن ریختند و آب بر آن بستم.(21)
 

روز دفن شهدا

مورخان در مورد روزی که اجساد مطهر شهدا دفن شده‌اند اختلاف نظر دارند عده‌ای روز یازدهم (22) و برخی دیگر هم روز سیزدهم محرم (23)
 
را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. علما و مورخان اهل سنت، بالاتفاق بر این باورند که مراسم تدفین امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در روز یازدهم محرم سال شصت و یک هجری صورت گرفته است. (24)
 
سرشناس‌ترین مورخان شیعه نیز با اهل سنت، در این که روز یازدهم محرم زمان دفن شهدای کربلا توسط طایفه بنی‌اسد است، موافقند.
 
شیخ مفید در ارشاد و سید بن طاوس در لهوف و ابن شهر آشوب در المناقب از جمله بزرگانی هستند که این نظر را تایید کرده‌اند. از جمع روایات نقل شده در این کتب، چنین برمی‌آید که دفن شهدا در همان روزی انجام گرفته که عمر بن سعد از کربلا خارج شد؛
 
یعنی روز یازدهم. در این صورت دفن شهدا در عصر آن روز صورت پذیرفته است؛ چرا که بنابر نقل تاریخ عمر بن سعد بعد از ظهر روز یازدهم راهی کوفه شده بود. (25)
  

دفن امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام

بنا بر برخی اقوال، پس از رفتن ابن‌سعد و یارانش، جماعتی از بنی‌اسد که در نزدیکی کربلا منزل داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و چون آن بدنهای پاک و مقدس را به آن وضع دیدند دانستند که این بدنها، اجساد مطهر حسین (علیه‌السّلام) و یاران اوست،.
 
 پس صدا به شیون و زاری بلند کردند و در شب موقعی که ایمن از دشمن بودند بر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش نماز گذاردند و آنها را دفن نمودند. امام (علیه‌السّلام) را در موضع فعلی آن و علی اصغر را پایین پای آن حضرت (علیه‌السّلام) دفن کردند،.
 
 قبری هم برای اهل بیت امام (علیه‌السّلام) حفر نمودند و قبری نیز برای یاران امام (علیه‌السّلام) در پایین پای حضرت (علیه‌السّلام) در نظر گرفتند و آنان را در آنجا به خاک سپردند.
 
 بدن مبارک عباس (علیه‌السّلام) را نیز در همان قبری که فعلاً قبر او شناخته می‌شود و در همان جایی که به شهادت رسیده بود دفن نمودند. (26)
 

نقش بنی اسد

اما بر پایه نقلی دیگر، «دفن شهدا برای بنی‌اسد امکان پذیر نبود، زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند.
 
 به ویژه آن که سرهای شهدا را بریده بودند از این‌رو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکان پذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام(علیه‌السّلام) را کسی جز امام (علیه‌السّلام) نمی‌تواند بر عهده بگیرد.
 
 ناگزیر ما را به این مطلب می‌رساند که این راهنما باید امام سجاد (علیه‌السّلام) بوده باشد. اما این حضور باید به صورت خارق‌العاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر می‌برد.
 

 نقش امام سجاد

با توجه به این گفته، برخی دیگر از مصادر شیعی چنین بیان داشته‌اند که: بنی‌اسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند، چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی‌انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند.
 
 در این هنگام امام سجاد (علیه‌السّلام) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند. ایشان با یاری مردان بنی‌اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی قطعه حصیری ‌گذاشتند و به آرامگاه فعلی‌اش آوردند؛ سپس‌اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. سپس امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام)، دستها را زیر بدن مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) قرار دادند و فرمودند:
 
«بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله، و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.» آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام (علیه‌السّلام)، باز می‌داشت فرمودند: «با من کسانی هستند که مرا یاری دهند.»
 
 وقتی حضرت (علیه‌السّلام) بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) نهاد و در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری فرمود:
 
«طوبی لارض تضمنت جسدک الطاهر فان الدنیا بعدک مظلمه و الآخره بنورک مشرقه و اما اللیل فمسهد و الحزن فسرمد او یختار الله لاهل بیت دارک التی انت بها مقیم و علیک منی السلام یابن رسول الله و برکاته؛
 
 چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهای‌مان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده‌ای برای اهل بیت (علیه‌السّلام) و خاندانت اختیار کند‌ ای زاده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.»
 
آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (علیه‌السّلام) نوشتند: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) الذی قتلوه عطشانا غریبا.» سپس برادر گرامی‌اش -علی اکبر (علیه‌السّلام) - را در پایین پای امام (علیه‌السّلام) دفن کردند و بقیه‌هاشمیین و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین (علیه‌السّلام) دفن نمودند.
 
 سپس امام (علیه‌السّلام) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش -عباس (علیه‌السّلام)، - خود را بر روی بدن ابوالفضل (علیه‌السّلام) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (علیه‌السّلام) در حالی که به شدت می‌گریست، ‌فرمود:
 
 «علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی‌هاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته؛ بعد از تو‌ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد.»
 
 آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» سپس بدن شریف عباس (علیه‌السّلام) را دفن کردند.» (27)
 

حضور اعجاز آمیز امام سجاد

این گزارش به وسیله روایتی که از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده نیز تایید می‌شود. راوی می‌گوید: «من نزد امام رضا (علیه‌السّلام) بودم که علی بن ابی‌حمزه، ابن‌سراج و ابن‌مکاری بر حضرت (علیه‌السّلام) وارد شدند.
 
 علی پس از گفتگو با حضرت (علیه‌السّلام) درباره امامت ایشان، گفت: "از پدران شما برای ما روایت کرده‌اند که کار امام (علیه‌السّلام) را کسی جز امامی‌مانند خودش بر عهده نمی‌گیرد.
 
[پس چگونه است که پس از شهادت پدر بزرگوارتان امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) شما حضور نداشتید و متقبّل امر کفن و دفن ایشان نشدید]" امام (علیه‌السّلام) فرمود:
 
"بگو ببینیم حسین بن علی (علیه‌السّلام) امام بود یا غیر امام؟ " گفت: "امام (علیه‌السّلام) بود". فرمود: "چه کسی عهده‌دار کارش بود. " گفت: "علی بن الحسین (علیه‌السّلام) " فرمود:
 
"علی بن الحسین (علیه‌السّلام) کجا بود. " گفت: "در کوفه در زندان ابن‌زیاد. " امام (علیه‌السّلام) فرمود: "چگونه در حالی که زندانی بود عهده‌دار کار پدرش گردید. " گفت:
 
 "دور از چشم آنان رفت و پدرش را کفن و دفن نمود و بازگشت. " امام (علیه‌السّلام) فرمود: "آن کسی که به علی بن الحسین (علیه‌السّلام) امکان داد به کربلا برود و کار پدرش را بر عهده بگیرد به صاحب این امر نیز امکان می‌دهد که به بغداد برود و کار پدرش را عهده‌دار گردد. "» (28)
 
آنچه که در این روایت به صراحت بدان اشاره شده است خارق‌العاده بودن حضور امام سجاد (علیه‌السّلام) در کربلا و همراهی با بنی‌اسد در تدفین شهدای کربلا است.
 

مدفن حبیب و حر

همچنین نقل شده است که به هنگام دفن شهدای کربلا اقوام و خویشاوندان و به نقلی مادر حر بن یزید ریاحی، جنازه او را به محلی که اکنون به آرامگاه حر بن یزید ریاحی معروف است بردند و در آنجا دفن نمودند. (29)
 
همچنین نقل است طایفه بنی‌اسد راضی نشدند که پسر عم خویش - حبیب بن مظاهر - با دیگر یاران امام (علیه‌السّلام) دفن شود از این‌رو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی در بالا سر امام (علیه‌السّلام) که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند. (30)
 
 

سر مطهر امام حسین(ع) در چه مکانی دفن شده است؟

بنابر نقل مشهور، سر امام حسین(ع) در کربلا به بدنش ملحق شده است(31)
1. سید بن طاووس در لهوف: «و اما سر حسین(ع) روایت شده که آن‌را برگردانده و در کربلا با پیکر شریفش دفن کردند و عمل طایفه شیعه هم بر طبق همین معنا که گفتیم بوده است». (32) از این کلام فهمیده می‌شود که عقیده شیعه بر آن است که سر امام حسین(ع) به جسد در کربلا ملحق شده است.
 
2. شیخ طبرسى(ره) در «تاج الموالید»: «برخی از اصحاب امامیه گفته‌اند: سر امام حسین(ع) از شام آورده شد و به بدن آن‌حضرت در کربلا ضمیمه شد(33)
 
3. همچنین ابن فتال نیشابورى(متوفای 508ق) در «روضة الواعظین»،(34)و ابن نما حلی(متوفای 841ق) در «مثیر الاحزان»، (35) همین نظریه علماى امامیّه را ذکر کرده‌اند.
 
4. از کتاب‌های قدیمی که در آن تصریح شده؛ سر مطهر امام حسین(ع) در کربلا در بیستم ماه صفر به جسد ملحق شده کتاب «الآثار الباقیة» ابوریحان بیرونى(قرن 4-5) است.
 
ابوریحان در این کتاب گوید: «و فى العشرین، ردّ رأس الحسین الى مجثمه، حتّى دفن مع جثّته؛ و فیه زیارة الاربعین، و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام»؛ (36) و در روز بیستم آن (ماه صفر) سر حسین(ع) را به بدنش ملحق شده و در همان‌جا دفن شد.
 
5. ابن جوزی(متوفای 654ق ) در «تذکرة الخواص» می‌گوید: «مشهورترین اقوال این است که سر حسین بن علی(ع) از مدینه به کربلا آورده شد و به همراه جسد دفن شد(37)
 
6. زکریا بن محمد قزوینى(متوفای 682ق) در کتاب «عجائب المخلوقات» گوید:  «الیوم الاول منه عید بنى امیه ادخلت فیه رأس الحسین رضى اللّه عنه بدمشق و العشرون منه رُدَّت رأس الحسین الى جثته»؛(38)
 
روز اول از ماه صفر عید بنى امیّه است که در آن روز سر حسین(ع) را وارد دمشق کردند و روز بیستم از ماه صفر سر حسین(ع) بر جسم مبارکش در کربلا برگردانیده شد.
 
از قدیمی‌ترین منابع تاریخی که این نظر مشهور در آن مشاهده می‌شود، کتاب «الآثار الباقیة» تألیف ابوریحان بیرونى(قرن 4-5) است.شواهدی هم وجود دارد که هنگام حرکت دادن سر امام به سمت کوفه، این سر مبارک مدتی در محلی نزدیک به قبر امام علی(ع) نگهداری می ‌‌شد.
 

پی نوشت:

1.ارشاد 2/ 130، طبری در تاریخ خود از حمیدبن مسلم نقل کرده مردم غاضریه از بنی اسد امام و یارانش را یک روز پس از کشته شدنشان به خاک سپردند. تاریخ طبری 3064/7 .
2. کامل بهایی 2/ 287.
3.همان / 288. صاحب ریاض القدس می نویسد: از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کردند: چرا عمر سعد و لشکریانش شهداء آل محمد (صلی الله علیه و آله) را دفن ننمودند؟ حضرت فرمود: دو جهت داشت یکی آنکه بگذارند سباع و درندگان این بدنها را بخورند که اثری از آن باقی نباشد و دیگر آنکه می گفت: اینها خارجی هستند و دین ندارند. و در خبری دیگر است که علیا مخدره زینب (علیها السلام)به فضه پیغام داد برو به پسر سعد بگو راضی نیستیم شما کشتگان ما را به خاک بسپارید، بلکه اجازه بده ما زنها خود این کشتگان را دفن نماییم. عمر سعد ملعون جواب داد که حکم از برای کشتگان ما آمده است اما برای کشته های شما حکم رسیده که باید اسبها را بر اجساد ایشان بتازیم و آنها را پایمال سم ستوران کنیم. ریاض القدس 209/2 .
4. نفس المهموم / 345، مروج الذهب 2/ 66.
5.مناقب ابن شهر آشوب 4/ 121، در روضة الشهداء نیز گفته: اهل غاضریه پس از دو روز از رفتن عمر سعد و لشکریانش جهت تجهیز ابدان شریفه آمدند و ناله و ندبهی جنیان را می شنیدند که بر شهدا نوحه میکردند. روضة الشهداء / 363.
6. ام سلمه، نامش هند بنت ابو امید بن مغیرہ بن عبدالله، مادرش عاتکه بنت عبدالمطلب. وی پس از هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه با ابوسلمه همسرش و چهار فرزندش به مکه و از مکه به مدینه آمدند. همسر ام سلمه در واقعه ی احد زخم مهلکی برداشت که اندکی بعد در اثر آن درگذشت. ام سلمه پیش از جنگ احزاب به همسری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درآمد و حضرت سرپرستی دخترش فاطمه (علیها السلام)را به او سپرد. وی پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیوستگی خود را با اهل بیت حفظ کرد و به واسطه ی دفاع از حق امامت علی (علیه السلام) و حقوق فاطمه (علیها السلام)در مورد فدک یک سال از دریافت مستمری محروم گردید. پس از واقعه ی کربلا به عزاداری شهدای اهل بیت (علیهم السلام) پرداخت و بنی هاشم به تعزیت او که تنها همسر باقی مانده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود می رفتند. وی در 84 سالگی درگذشت و در بقیع مدفون شد. دایرة المعارف تشیع 502/2 ، ریاحین الشریعة 2/ 283.
7.امالی شیخ صدوق م 29 ح 1، ریاض القدس 2/ 219، اسرارالشهادة 2/ 1513، مقتل خوارزمی 2 .109 /2
8.جلاء العیون 903/2 ، اسرارالشهادة 2/ 1497.
9.نفس المهموم / 348، بحارالأنوار 48 /270، اسرار الشهادة 2/ 1497.
10.محمدبن جریر طبری می نویسد: وقتی امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، سی و سه ضربت نیزه و سی و چهار ضربت شمشیر بر او بود. تاریخ طبری 7/ 3061
11.لثام، به کسر لام، دهان بند، پارچه یی که پایین صورت را تا زیر چشم ها می پوشاند.
12.در جنگ ها و نبردهای بین دو لشکر متخاصم معمولا سه علمدار در هر لشکر وجود داشت، علمدار سمت راست، علمدار سمت چپ و علمدار اصلی و مرکزی. حبیب بن مظاهر اسدی نیز علمدار سمت چپ سپاه امام بود چنان که حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله در صف آرایی دو لشکر در روز عاشورا مینویسد: امام مظلوم صفوف اصحاب را آراست، زهیر بن قین را بر میمنه و حبیب بن مظاهر را بر میسره بداشت و علم را به ابوالفضل (علیه السلام) کرامت کرده، صدر کاینات خود در قلب سپاه ایستاد. قمقام زخار / 285.
13.وقایع الایام خیابانی 2/ 182، اسرار الشهادة 1493/2 ، معالی السبطین 2/ 61، الکیل المصایب 337 با کمی اختلاف به نقل از مدینة العلم سید نعمت الله جزایری (رحمه الله) .
14.تاریخ مرقد الحسین (علیه السلام) و العباس، کربلا و حرمهای مطهر، ص 89 به نقل از قیام مختار / 577.
15.اتفاقات زیادی در طول تاریخ برای حرم مطهر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) رخ داده که شرحش مفصل و از بحث ما خارج است.
16.مجمع البحرین طریحی، ج 5 ص 461، کلمهی کربلا، به نقل از قیام مختار / 577.
17.جداشدن، گسستگی
18.حصیر، فرشی که از نی میبافند.
19.کبریت احمر / 493.
20.فضل بن محمدبن عبدالحمید گوید: دیزج به تب و لرز مبتلا شد و شکل او متغیر بود، به عیادتش رفتم، دیدم طبیب نشسته و معالجه ی او مفید واقع نشده، چون طبیب رفت گفتم: علت این همه بلا بر تو چیست؟ او گریست و گفت: چون متوکل مرا امر به خرابی قبر امام حسین (علیه السلام) نمود به کربلا رسیدم و به خرابی مشغول شدم و کارگران را به شیار زمین امر کردم و خود از فرط خستگی به خواب رفتم، ناگاه غلامان مرا از خواب بیدار کردند، صداهای عجیبی شنیدم، گفتم: چیست؟ گفتند: گروهی اطراف قبر را گرفته به سمت ما تیر می اندازند و حال آنکه ما آنها را نمی بینیم. گفتم: شما هم تیراندازی کنید عجب تر آنکه تیر هر کس بازگشته صاحب خود را میکشت من به خود لرزیدم و خود را به منزل رساندم و تن به مرگ دادم. راوی گفت: بیم به خود راه مده که متوکل به فرمان منتصر به قتل رسید. گفت: آری شنیدم ولی چه سود که امیدی به زندگانی نیست. دیزج این بگفت و در پایان روز به دوزخ شتافت. قمقام زخار / 563، مقتل جامع مقدم 2/ 298.
 امالی شیخ طوسی (رحمه الله) / 112 ح 100، بحارالأنوار 394/45 ح 2.
22. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۵، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.   
23. مقرم، عبد الرزاق الموسوی، مقتل الحسین، ص۳۱۹، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.   
24. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۵، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.   
25. سید بن طاوس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۰۷، جمع آوری عبدالزهرا عثمان محمد، قم، المعد، چاپ اول، ۱۹۸۸.
26. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.   
27. مقرم، عبد الرزاق الموسوی، مقتل الحسین، ص۳۲۰، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.   
28. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، صص۴۶۳-۴۶۴، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.   
29. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۳، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بی‌تا.   
30. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۸، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بی‌تا   
31. اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۱۹۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۴۷۷، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق؛ مثیر الأحزان، ص ۱۰۷؛ مقتل الحسین (ع)، ج ۲، ص ۸۴؛ تذکرة الخواص، ص ۲۳۸.
۳2. «فَأَمَّا رَأْسُ الْحُسَیْنِ فَرُوِیَ أَنَّهُ أُعِیدَ فَدُفِنَ بِکَرْبَلَاءَ مَعَ جَسَدِهِ الشَّرِیفِ وَ کَانَ عَمَلُ الطَّائِفَةِ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى الْمُشَارِ إِلَیْه»؛ اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۱۹۵.
33. «و أمّا رأس الحسین (علیه السّلام) فقال بعض أصحابنا: أنّه ردّ إلى بدنه بکربلاء من الشّام و ضمّ إلیه»؛ طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص ۸۷، بیروت، دار القاری، چاپ اول، ۱۴۲۲ ق.
34. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ۱، ص ۱۹۲، قم، رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ ش.
35. مثیر الأحزان، ص ۱۰۷.
36. أبو ریحان بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص ۴۲۲، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
37. «اشهر‌ها انه رده الى المدینة مع السبایا ثم رد الى الجسد بکربلا فدفن معه»؛ تذکرة الخواص، ص ۲۳۸.
38. قزوینی، زکریا بن محمد، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ص ۷۰، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه.
 

منابع:

آصفی، هادی، 1330- آشنای ناشناخته، شرحی بر زیارت مفجعه حضرت زینب سلام الله علیها، تهران، نشر جمهوری، 1396.
https://www.mizanonline.ir/fa/news/547719
https://fa.wikifeqh.irدفن امام حسین و شهدا
https://wikiporsesh.irسرمطهر امام حسین
https://erfan.ir/farsi/85063.html
https://fa.wikifeqh.دفن شهدای کربلا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.