آشنایی با جنگ نرم و بررسی آن در انقلاب اسلامی ایران

در این نوشتار، به بررسی ماهیت، ویژگی ها و اهداف جنگ نرم و قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران و موانع و راهکارهای ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملی انقلاب اسلامی می پردازیم.
شنبه، 10 شهريور 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با جنگ نرم و بررسی آن در انقلاب اسلامی ایران

طرح مسأله و ضروت بحث

برای تغییر در حکومت ها از شیوه های مختلف استفاده می شود. کودتا، شورش های اجتماعی، اصلاحات، جنبش های اجتماعی، انقلاب های اجتماعی، انقلاب های رنگی، انقلاب های مخملین، تهاجم و یا جنگ داخلی و...از شیوه های تغییر حکومت ها است.

امروزه جهان غرب و خاصه آمریکا، قدرت جدیدی با عنوان «قدرت نرم» را پیشانی دو قدرت پیشین (قدرت سخت و قدرت اقتصادی) خود قرار داده است که به کارگیری این قدرت با کمترین هزینه، اهداف استراتژیک و مهمی را تعقیب می نماید.

در سال های اخیر، قدرت نرم و مفاهیم هم نشین و مرتبط آن مانند آسیب نرم، تهدید نرم، انقلاب نرم (رنگی)، جنگ نرم و براندازی نرم در گفتمان امنیت ملی کشورهای مذکور جایگاه خاصی یافته و سرمایه گذاری کلانی بر روی آن انجام شده است. به عنوان نمونه وقوع انقلاب های نرم (رنگی) در کشورهایی از قبیل گرجستان، اوکراین و قرقیزستان نشان از کاربرد قدرت نرم در راستای براندازی نرم و سقوط حکومت های این کشورها داشته است.

به گفته جورج سوروس،[1] کشورهای زیادی در منطقه اروپای شرقی، آفریقا و خاورمیانه از جمله ایران (تا سال 2010) به عنوان کشورهای مخالف، هدف براندازی نرم آمریکا قرار دارند.

آمریکا (و متحدانش)، پس از ناکامی در رویکرد جنگ سخت برای مقابله با انقلاب اسلامی (کودتای نوژه، جنگ های قومی و منطقه ای کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، بلوچستان، جنگ تحمیلی 8 ساله و...) با رویکرد جنگ نرم وارد کارزار گردید و با وجود هشدارهای مقام معظم رهبری، دشمن موفق شد در غفلت فرهنگی ـ اجتماعی، ارکان حمایتی نظام را مورد هدف قرار دهد و در یک دهه فعالیت، پایگاه معتنابهی در حوزه رسانه ای، دانشگاهی، دانشجویی، روشنفکری و عرصه های تولید و توزیع اندیشه (قدرت نرم) برای خویش فراهم سازد و اپوزیسیون سنتی را به عنوان نماد جعلی مبارزه با جمهوری اسلامی ایران حفظ نماید.

مقام معظم رهبری در یک راهبرد بلند مدت از مفاهیم تهاجم فرهنگی (1370) تا ناتوی فرهنگی (1385) و جنگ نرم (1388) به عنوان دغدغه های اصلی کشور یاد می کنند و این نگرانی ها در هیاهوی ساختگی غرب علیه ایران، به فراموشی سپرده می شود.

رهبر معظم انقلاب ماهیت جنگ نرم کنونی نظام سلطه علیه انقلاب و نظام اسلامی را اینگونه تشریح می نمایند: «یکی از مسئولان طراز اول رژیم صهیونیستی غاصب اسرائیل، در سال گذشته توصیه ای به آمریکایی ها کرد.این توصیه کاملاً در مطبوعات خارجی و اینترنت منعکس شد و امر پنهانی و مخفیانه ای نیست.توصیه وی به آمریکایی ها این بود که بیهوده وقت خود را با عراق و کره شمالی و کشورهایی از این قبیل تلف نکنید. مسئله اصلی شما ایران است.اگر خاورمیانه را می خواهید، وقت تان را مصروف عراق نکنید، سراغ ایران بروید، کانون و سرچشمه آنجاست، اما ایران مثل عراق و کره شمالی و افغانستان نیست که بتوان با حمله نظامی آن را تسخیر کرد. نظام و حکومت اسلامی به مردم متکی است، مردم آن را حفظ کرده اند. باید کاری کنید که مردم آن را رها کنند. راهش این است که مردم را با ترویج فرهنگ و ادبیات غربی و فرهنگ و تربیت آمریکایی، به واگرایی نسبت به دین و فرهنگ و سنت و تاریخ شان سوق داد. وقتی مردم این تعلقات را رها کردند، بعد از گذشت چند سال، بدون اینکه سرمایه ای صرف کنید، با یک حمله و تحرک احیاناً نظامی مختصر، می توانید این مانع بزرگ، یعنی نظام اسلامی را از سر راه بردارید.»

بنابراین ضروری است تا با عنایت به موفقیت و جایگاه حساس و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، به نحو جدی و شایسته با این جبهه جنگی برخورد نمود و سازوکار لازم اعم از حوزه های نظری و کاربردی را فراهم ساخت. لذا در این نوشتار، به بررسی ماهیت، ویژگی ها و اهداف جنگ نرم و قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران و موانع و راهکارهای ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملی انقلاب اسلامی می پردازیم.
 

قدرت سخت و براندازی سخت

بیشتر افراد با قدرت سخت و کارکردهای آن آشنایی دارند. قدرت سخت یعنی توانایی ایجاد زور و اجبار که از اقتدار نظامی یک کشور ناشی می گردد.کاربرد قدرت سخت که در اینجا آن را جنگ سخت می نامیم با استراتژی تهدید، اجبار، فشار و به کارگیری ادوات و ابزار نظامی، دولت های ضعیف را سرکوب، منهدم و یا به تسلیم وامی دارند که امروزه از آن به عنوان براندازی سخت یاد می گردد.
 

شاخص ها و ویژگی های براندازی سخت

برخی از ویژگی ها و شاخص های براندازی سخت (نظامی).[2]
1. کشور مورد حمله، با تمام ظرفیت و امکان به مقابله برمی خیزد و مقاومت آغاز می شود.
2. ماهیت جنگ های سخت جنگ رو در رو است.
3. در جنگ سخت، برنامه ریزی و هدایت در یک سازمان سلسله مراتبی و عمودی انجام می شود.
4. فشار وارده بر حکومت و ارکان حمایتی آن، موجب انسجام و همبستگی درونی جامعه و حاکمیت شده و قدرت مقابله و مقاومت را افزایش می دهد.
5. مقاومت و مقابله کشور مورد تهاجم، منجر به استمرار و طولانی شدن جنگ می شود.
6. هزینه های مالی، انسانی و معنوی بسیاری بر طرفین وارد می شود.
7. چرخه خشونت و کشتار متقابل استمرار می یابد.
8. شانس پیروزی قطعی کشور متخاصم غیرممکن یا بسیار ضعیف است.
9.  تسلیم شدن حریف و سقوط حکومت، دلیل خاتمه جنگ نخواهد بود.
10. جنگ بین طرفداران دو سوی جبهه نبرد است.
 11. مردم بی طرف کمتر وارد صحنه نبرد می شوند.
12. قوانین کیفری و جزایی حکومت، قابلیت اعمال مجازات علیه مجرمان جنگ سخت را دارد.
13. به صورت دفعی عمل می شود. (ضربتی و ناگهانی تا شوک اولیه به کشور مورد هدف وارد شود)
14. صحنه نبرد محدود است و بیشتر در محدوده مرزهاست.
15. تمرکز عملیاتی جنگ سخت بر نابودی مراکز حیاتی و قدرت حریف قرار دارد و در این مورد نبرد هوایی نیز بیشتر خواهد شد.
16. تکنیک ها و روش های جنگ سخت مشخص و محدود است.
17. جنگ سخت معمولاً طولانی بوده و نتیجه آن معمولاً بدون پیروز میدان است.
و....
 

قدرت نرم و جنگ نرم

ما در سال های اخیر شاهد تغییراتی هستیم که حکومت ها و دولت هایی بدون وجود تهدید و اجبار، یا تطمیع و هزینه محسوسی، سرنگون شدند که به نظر می رسد این تحولات مبتنی بر ظهور قدرت و جنگ جدیدی است که از آن به عنوان قدرت نرم و جنگ نرم یاد می شود.

قدرت نرم از طریق تولید و توزیع آموزه ها و ارزش های خاص و جذاب، بنیان های ارزشی و ارکان حمایتی کشور متخاصم را هدف قرار داده و آن را در راستای وضعیت مطلوب خویش تغییر می دهد.این گونه تغییرات معمولاً از زیرساخت ها و شبکه های تولید و توزیع اندیشه ها و هنجارها، خصوصاً حوزه های آموزشی، فرهنگی و رسانه ای آغاز می شود.

یعنی عرصه هایی که معمولاً خارج از افق دید، نظارت و راهبردی سرویس های اطلاعاتی سنتی قرار دارد.در قدرت نرم، بر خلاف قدرت سخت، مخاطب نه از روی اجبار و اکراه، بلکه با رضایت مندی تن به قدرت جدید می دهد. به تعبیر دیگر قدرت نرم به جای تحمیل و ناگزیر کردن مخاطبان، آنان را متقاعد و همسو می سازد و هر نوع مانع یا انگیزه مقاومت ملی، اخلاقی، حیثیتی، هویتی و دینی را از ذهن مخاطب باز می ستاند.

جوزف نای[3] قدرت نرم را به منظور نمایاندن تأثیرات عوامل مؤثر بر عملکرد واحدهای مستقل و حکومت ها ابداع نمود که شامل قدرت سخت و قدرت اقتصادی نبود.در قدرت نرم بر روی «ذهن» و «رفتار» سرمایه گذاری می شود تا «عینیت مجازی» تولید کند.

 دکتر کرلانتزیک، پژوهشگر بنیاد کارنگی قدرت نرم را این گونه تعریف می کند که:
«قدرت نرم به آن دسته از قابلیت ها و توانایی های کشور اطلاق می شود که با بکارگیری ابزاری چون فرهنگ، آرمان یا ارزش های اخلاقی به صورت غیرمستقیم بر منافع یا رفتار یا موجودیت دیگر کشورها اثر می گذارد». قدرت نرم توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران است و به صورت پراکنده عمل می کند تا قدرت دفاع را از حریف سلب نماید.

اگر چه بین سه بخش قدرت یعنی قدرت سخت، قدرت اقتصادی و قدرت نرم ارتباطی منطقی و ارگانیک برقرار است اما امروزه دو بخش اول قدرت به عنوان پشتیبان عمل می کنند و نقش کلیدی و راهبردی بر قدرت نرم استوار است.

قدرت نرم دارای ویژگی ها و کاربردهای متنوع و پیچیده ای است که از اعمال حداقل تغییر رویه و رفتار حکومت های هدف آغاز و تا تغییر دولت ها و براندازی بنیادی حکومت ها را شامل می گردد.

اما آنچه موجب نگرانی است کارکردی از قدرت نرم است که کشورهای همانند ایران را هدف قرار داده است که از آن به عنوان جنگ نرم و براندازی نرم یاد می شود یعنی خطرناک ترین کارکرد قدرت نرم.

جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه ای است که جامعه هدف را نشانه می گیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامی دارد.[4]

جنگ نرم در پی از پای در آوردن اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقه های فکری و فرهنگی آن را سست کرده و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی ـ اجتماعی حاکم تزلزل و بی ثباتی تزریق کند.[5]

به گفته جین شارپ[6]، هدف جنگ نرم تغییر دولت های نامطلوب یا فروپاشی حکومت ها و کسب قدرت سیاسی است و به صلح طلبی، اعتقادات اخلاقی و مذهبی ربطی ندارد. جنگ نرم گزینه ای به جای جنگ سخت و مسلحانه برای رویارویی با حکومت های مورد نظر است.
 

ویژگی های جنگ نرم

1. جنگ نرم در پی تغییر قالب های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی است.
در این جنگ، باورها و ارزش های اساسی یک جامعه مورد هجوم قرار می گیرد. با تغییر باورهای اساسی جامعه، قالب های تفکر و اندیشه دگرگون شده و مدل های رفتاری جدیدی شکل می گیرد.
 
2. آرام، تدریجی و زیرسطحی است.
جنگ نرم دفعی، شتابان و پرتحرک در یک مقطع نیست. این جنگ به صورت آرام شروع شده و به صورت تدریجی به سمت جلو حرکت می کند. آرام و تدریجی بودن این جنگ به گونه ای است که بسیاری آن را تشخیص نمی دهند. جنگ نرم زیرسطحی، غیرآشکار و به همین دلیل نامحسوس است.
 
3. جنگ نرم نمادساز است.
نمادسازی با بهره گیری از نمادهای تاریخی و گذشته برای ارائه و نمایش تصویری مطلوب از خود یک ویژگی برجسته از جنگ نرم است.
 
4. پایدار و بادوام است.
نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود.هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمی باشد.
 
5. جنگ نرم پرتحرک و جاذبه دار است.
جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع می شود، در نقطه ای به دلیل ایجاد جاذبه های کاذب، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواسته از درون جامعه هدف به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در می آیند.
 
6. جنگ نرم هیجان ساز است.
با نمادسازی ها، اسطوره سازی ها و خلق ارزش های جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف نهایت استفاده انجام می گیرد.مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب می آید.احساسات و عواطف به دلیل تحریک پذیری، زمینه های خلق بحران را فراهم می سازد.
 
7. جنگ نرم آسیب محور است.
آسیب های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، میدان مانور جنگ نرم است.دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف در حوزه های ذکر شده، فعالیت های خود را سامان داده و با خلق آسیب های جدید، بر دامنه تحرکات خود می افزایند.
 
8. جنگ نرم چند وجهی است.
پردامنه بودن و برخورداری از وجوه مختلف از دیگر ویژگی های جنگ نرم است.در این جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوه ها و روش های شناخته شده و ارزش های موجود استفاده می گردد.
 
9. جنگ نرم تضادآفرین است.
تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگی های جنگ نرم است.
جنگ نرم از محیط های آسیب دار در جامعه هدف شروع می شود و با ایجاد گسل های متعدد در بخش های گوناگون جامعه و از طریق متفاوت کردن باورها، ارزش ها و شکل دهی به رفتارهای جدید، اعضای یک جامعه در برابر همه قرار می دهد.تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم می زند و زمینه های بروز بحران و درگیری های داخلی را فراهم می سازد.
 
 10. جنگ نرم تردید آفرین است.
در جنگ نرم، ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل یک اصل و قاعده است. حرکت در این جنگ با خلق تردید و ایجاد ناامیدی و یأس شروع می شود. برای توفیق در این جنگ، با تکیه بر سنت ها و لکن با نوپردازی به صورت ظریف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی تردید ایجاد می شود و به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزش ها دست یابد.
 
11. جنگ نرم از ابزار روز استفاده می کند.
در جنگ نرم از پیشرفته ترین تکنیک های روز استفاده می گردد. فضای مجازی و سایبری محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی به حساب می آید.

 

اهداف جنگ نرم

جنگ نرم، در جامعه هدف به دنبال دستیابی به چهار هدف عمده می باشد.
 
ایجاد تغییر در اعتقادات و باورها
مهمترین و اصلی ترین هدف جنگ نرم را باید ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها و اعتقادات جامعه هدف جنگ نرم دانست. اعتقادات و باورها، اساس حرکت یک جامعه به شمار می آیند. هر انسانی براساس باورها و اعتقادات خود به زندگی اش جهت می دهد. بنابراین اگر کسانی بخواهند در مسیر حرکت یک ملت و جامعه خلل یا تغییری ایجاد کنند، باید به سراغ تغییر باورها و اعتقادات آنان بروند.
 
ایجاد تغییر در افکار و اندیشه ها
ایجاد تغییر در چگونگی فکر کردن و اندیشیدن و ایجاد تغییر در افکار جامعه در حوزه های گوناگون از اهداف جنگ نرم است.
 
ایجاد تغییر در رفتار
رفتارهای یک جامعه، مبتنی بر اعتقادات، باورها و چگونگی فکر کردن و اندیشیدن افراد آن جامعه می باشد. در واقع مدل های رفتاری در هر جامعه ای، براساس نوع باورها و اعتقادات و چگونگی فکر و اندیشه در آن جامعه شکل می گیرد. بدیهی است که با تغییر هر نوع باور و اندیشه ای، مدل های رفتاری جدید براساس باورها و افکار جدید جایگزین مدل های قبلی می گردد.
 
ایجاد تغییر در ساختار سیاسی
هدف نهایی در جنگ نرم علیه یک ملت، ایجاد تغییر و دگرگونی در ساختارهای سیاسی آن جامعه و جایگزین کردن ساختارهای جدید می باشد.

اهداف ذکر شده در یک فرآیند و به صورت خطی دنبال می گردد. با ایجاد تغییر در باورها، افکار و رفتارهای یک جامعه، به صورت طبیعی مدل رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی موجود، تغییر پیدا کرده و مدل های چالشی جایگزین آن می شود.در یک جامعه، مردم در شرایطی با نظام سیاسی خود به چالش برمی خیزند که دیگر آن را مشروع ندانند و از نظر آنان مسئولان سیاسی مقبولیت خود را از دست داده باشند. بنابراین مشروعیت زدایی و مقبولیت زدایی برای ایجاد بحران، ناآرامی و بی ثبات سازی در جامعه هدف، از کار ویژه های اصلی جنگ نرم به حساب می آید.

دشمنان انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی، در دهه اول انقلاب، تمامی قدرت سخت افزاری خود را برای شکست انقلاب و ساقط کردن جمهوری اسلامی به صحنه آورده و به شکل های گوناگون از قبیل راه اندازی غائله های تجزیه طلبی در مناطق قومیتی، راه اندازی تروریسم داخلی، طراحی کودتای نظامی و تجاوز نظامی در قالب جنگ تحمیلی، تلاش کردند به اهداف خود برسند. ناکامی دشمنان در همه این اقدامات، سبب گردید آنان به این جمع بندی برسند که تا زمانی که مردم ایران براساس باورها و اعتقادات دینی و اسلامی خود عمل نمایند، مدافع نظام اسلامی و ولایت فقیه بوده و هیچ قدرتی قادر به شکست جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه نخواهد بود.
 

تفاوت بین قدرت سخت و نرم

قدرت سخت و نرم با یکدیگر در ارتباط می باشند زیرا هر دو، جنبه هایی از قابلیت دستیابی به هدف، به وسیله تأثیرگذاری در رفتار دیگران می باشند. تمایز بین آنها درماهیت رفتار و در غیرمحسوس بودن منابع می باشد. قدرت فرماندهی (Command power) ـ توانایی تغییر آنچه دیگران انجام می دهند ـ می تواند بر توسل به زور یا تشویق متکی باشد. قدرت متقاعد کردن (co-optive power) ـ توانایی شکل دهی به آنچه دیگران می خواهند ـ می تواند بر جذابیت های فرهنگی یا ارزشی، و یا قابلیت نفوذ و تغییر در چینش اولویت های سیاسی در یک موضوع خاص به گونه ای که اولویت های دیگران به دلیل غیرواقعی به نظر رسیدن مورد توجه قرار نگیرد، متکی باشد.انواع رفتارها از صدور دستور تا متقاعد کردن به ترتیب در این طیف قرار می گیرند:
 صدور دستور (Command power)، تهدید و اجبار (Coercion)، مشوق های اقتصادی (economic inducement)، تنظیم اولویت ها (agenda sitting)، جاذبه خالص (pure attraction) و متقاعد کردن (co-optiv power).

منابع قدرت نرم در ارتباط با متقاعد کردن بوده و به انتهای طیف رفتار متمایل است در حالی که منابع قدرت سخت معمولاً با رفتار دستوری هم پیوند می شوند.

جوزف نای در تعریف قدرت نرم و تفاوت آن با قدرت سخت اینگونه می گوید[7]:
همه ما با قدرت سخت آشنا هستیم. ما می دانیم که نیروی نظامی و اقتصادی ممکن است باعث شود دیگران مواضع خود را تغییر دهند.قدرت سخت می تواند بر پاداش (هویج) و یا تهدید (چماق) متکی باشد. اما گاهی اوقات شما می توانید بدون استفاده از تهدید یا پاداشی محسوس به نتایج مورد نظرتان دست یابید. راه غیرمستقیم به دست آوردن خواسته هایتان را «وجهه دوم قدرت» می نامند.ممکن است که یک کشور به نتایج مورد نظرش در امور سیاسی جهان دست پیدا کند، فقط بدین دلیل که کشورهای دیگر، ارزش هایش را تحسین می کنند.آن کشور را الگوی خود قرار می دهند و یا آرزوی رسیدن به آن سطح از رفاه و آزاداندیشی را دارند؛ و بدین دلایل خواهان پیروی از آن کشور هستند.

 در قدرت نرم ـ اینکه دیگران را ترغیب کنیم که همان چیزهایی را بخواهند که ما می خواهیم ـ مردم بیش از آنکه مجبور به انجام کاری شوند، به همکاری گرفته می شوند.

قدرت نرم بر قابلیت شکل دادن به علائق دیگران تکیه دارد.در سطح مراودات فردی، همه ما با قدرت جذب، اغوا و شیفتگی دیگران آشنا هستیم.

اصولاً ماهیت جنگ نرم، همان ویژگی غیرخشونت آمیز بودن آن می باشد. در این جنگ از شیوه ها و روش های غیرخشونت آمیز استفاده می گردد.تا بر افکار و اندیشه ها تأثیر بگذارند.

 بنابراین در جنگ نرم در دو حوزه، اقدامات اساسی شکل می گیرد:
1ـ تصرف قلب ها و هدایت محبت ها و دوستی های مردم و استفاده از ابزار مختلف تاثیرگذار از جمله رسانه، هنر، موسیقی، ادبیات، هنرمندان، ورزشکاران، ستارگان و قهرمانان و...

2ـ وارد کردن شبهات و حمله به باورها و اعتقادات.
 

پیام شناسی در جنگ نرم

جنگ نرم ماهیتی فرهنگی دارد و مهاجم با پیام هایی که می دهد تلاش می کند تا جامعه مورد نظر خود را در راستای اهدافش تغییر جهت دهد.

پیام های دشمن در جنگ نرم بر سه نوع است:
پیام های سفید
پیام های سفید، پیام های راست ولی کم ارزش بوده که عمدتاً از سوی دشمن با هدف برقراری ارتباط و اعتمادزایی در جامعه هدف ارسال می گردد.
 
پیام های خاکستری
پیام های خاکستری آمیخته ای از پیام های راست و دروغ است. پیام های خاکستری فراوان و پردامنه بوده و با هدف کنش تعامل با جامعه هدف ارسال می شود.
 
پیام های سیاه
دشمن در جنگ نرم پس از اعتمادزایی با ارسال پیام های سفید و آماده سازی جامعه هدف برای القای مطالب دلخواه با پیام های خاکستری، در شرایط مقتضی نسبت به ارسال پیام های سیاه اقدام می کند. پیام های سیاه، دروغ های بسیار بزرگ، کلیدی و کم دامنه است.این نوع پیام ها با هدف بحران زایی و ایجاد تنش و برهم زدن ثبات و امنیت کشور مورد نظر ارسال می شود.

ادعای تقلب در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، نمونه برجسته و بارز از پیام های سیاه است که در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی دشمنان به آن پرداختند.
 

تأثیر توان نظامی در قدرت نرم

با توجه به اینکه بسیاری از کشورها در بالا بردن توان نظامی خود تلاش می کنند این سوال مطرح می شود که آیا توان نظامی کشورها باعث افزایش قدرت نرم می شود؟

در پاسخ باید گفت: اصولاً داشتن تجهیزات و امکانات نظامی نمی تواند قدرت تعیین کننده باشد.

جوزف نای با اشاره به همین قدرت و با مقایسه با قدرت سخت می گوید: «به هیچ وجه قدرت نظامی باعث افرایش قدرت نرم نمی شود، وقدرت نرم به قدرت سخت وابسته نیست. علی رغم سوال تمسخرآمیز استالین مبنی بر اینکه پاپ چه تعداد لشگر دارد؟ باید گفت که واتیکان دارای قدرت نرم می باشد.زمانی اتحاد جماهیر شوروی میزان قابل توجهی قدرت نرم داشت اما پس از تجاوز به لهستان و چکسلواکی اغلب آن را از دست داد.حتی با وجود اینکه منابع سخت نظامی و اقتصادی شوروی در حال رشد بود اما قدرت نرم آن کشور کاهش پیدا کرد. در واقع به دلیل سیاست های بی رحمانه ای که اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفته بود قدرت سخت آن کشور حتی باعث کاهش قدرت نرمش نیز شده بود.

در این ارتباط پاک لوسین ژرژ در مقاله ای که در روزنامه لوموند پاریس چاپ شد در باره قدرت رهبری امام خمینی می گوید:
ایشان از قدرت ظاهری برخوردار نبود ولی توانایی بسیج عمومی توده ها را در سرتاسر ایران داشت و این در حالی بود که کلیه ابزار رسانه ای در اختیار رژیم شاه بود.
 
 

منابع قدرت نرم

منابع قدرت نرم چیست؟ و این قدرت از چه ناحیه و مسیری به دست می آید و یک کشور صاحب قدرت نرم چگونه به کشور ضعیف مسلط می شود؟

در پاسخ باید گفت منابع قدرت نرم در یک کشور می تواند از سه منبع (اصلی) پدید آید:
 فرهنگ (آن بخش هایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ ارزش های سیاسی (در مواردی که در داخل و خارج کشور مورد توجه باشند)؛ و سیاست خارجی (در صورتی که قانونی و مسئولانه به نظر برسند).
 

فرهنگ

یکی از منابع قدرت نرم فرهنگ است. فرهنگ بلحاظ تأثیرگذاری در حوزه های مختلف اجتماعی می تواند رفتار بخش های مختلف اجتماع را تحت تأثیر قرار دهد و جامعه را به گروه های متعدد در اجتماع تقسیم و هرکدام را دارای فرهنگ خاص خود قرار دهد. رفتار و سبک زندگی آحاد جامعه می تواند براساس فرهنگ پذیرفته شده و مقبول اجتماعی تنظیم گردد.
 
در جنگ نرم یا جنگ فرهنگی دشمن سعی دارد با تحمیل فرهنگ خود مردم را بعنوان برد گان فرهنگی به استخدام خود درآورد و با پیروی کردن از شاخص های فرهنگی خود رفتارهای خودساخته خود را به جامعه وارد نماید تا از این طریق به استثمار آنها بپردازد. به گونه ای که افراد فریب خورده جامعه بدون آن که خود بدانند کاری را می کنند که دشمن علاقمند به انجام آن می باشد.

جمهوری اسلامی به لحاظ داشتن فرهنگ اصیل اسلامی یکی از قدرتمندترین کشورها در حوزه قدرت نرم می باشد.

فرهنگ اسلامی ایران که همان اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) توانایی بسیج توده ها را علیه فرهنگ وارداتی غرب دارد و می تواند با آن مبارزه کند و به همین صورت قدرت تأثیرگذاری بر کشورهای اسلامی و مردم این کشورها را دارا می باشد.
 
دشمن با توجه به قدرت فرهنگی ایران اسلامی دست به یک تهاجم فرهنگی گسترده علیه فرهنگ اصیل اسلامی ایران زد و با هدف قرار دادن اعتقادات مردم سعی در تضعیف این قدرت فرهنگی ایران اسلامی نمود.

پیتربرگر به چهار حرکت فرهنگی مهم در جهان اشاره می کند که بخشی از آن به صورت مستقیم در تهاجم علیه کشور ما بکار گرفته شده است:
 

فرهنگ داوُس (Davos-Culture)

داوس نام یک محل لوکس در سوئیس است که همه ساله در آنجا تجمع اقتصاد جهانی صورت می گیرد. برگر اصطلاح فرهنگ داوُس را از هانتینگتون برگرفته و منظور فرهنگی است که اقتصادیون جهانی دارا می باشند و آن را با روش ها و ابزار مختلف پرجاذبه به بخش های مختلف جهان صادر می کنند. متعلقین به این فرهنگ، با کامپیوتر، تلفن همراه، بلیط هواپیما و ارزهای مختلف خوب سر و کار دارند و رفتارشان غیررسمی است. اما رفتار اقتصادی آنها نه فقط بخش رسمی، بلکه بخش غیررسمی زندگی آنها را نیز دربرمی گیرد.

اینان متعلق به یک کشور خاص نیستند. آنها را می توان نخبگان (elite) کشورها نامید.
 

فرهنگ دانشگاهی (Faculty-Culture)

فرهنگی است که بیشتر توسط افراد درس خوانده و هوشمند (Intellegensia) غربی به صورت بین المللی به بقیه کشورها سرایت می کند. به عنوان نمونه می توان از جنبش زنان (Feminism) نام برد.
 

فرهنگ جهانی مک (McWorld-Culture)

از عناصر این فرهنگ، موسیقی آمریکایی، زیر پیراهنی های منقش (T-Shirt)، سریال های تلویزیونی (Soap-Opera) و فیلم های سینمایی آمریکایی است. پیر و جوان در همه جهان به مک دونالد آمریکای روی می آورند.

انتقاد کنندگان از این امپراتوری فرهنگی (Cultural imperialism) خوب می دانند که این فرهنگ فراگیر (Popular Culture)، فقط یک مسئله ظاهری نیست و تأثیرات عمیق در زمینه های اعتقادی و ارزشی نیز دارد.موسیقی راک (Rockmusic) مثلاً علّت جاذبه اش فقط در این نیست که با صدای بلند و ریتمیک و حرکت های خطرناک همراه است، بلکه همزمان میزان زیادی از ارزش های فرهنگی را به همراه دارد، مانند نفی هرگونه پایبندی های سنتی، آزادی جنسی و....

بدیهی است که مسئولیت گسترش این فرهنگ فراگیر و بقیه صادرات فرهنگی (Cultural Export) به عهده اعضاء نخبگان داوس می باشد.
 

فرهنگ پروتستانیسم اوانگلیک (Evangelical Protestantism)

 قدرت نفوذ این فرهنگ در مقایسه با حرکتهای پویای مذهبی دیگر مشخص می شود. مثلاً در حالی که تولد مجدد اسلام و گسترش آن فقط به کشورهای مسلمان محدود می گردد، پروتستانتیسم اوانگلیک در بخش هایی از جهان در حال گسترش است.
 از طریق این مذهب همان اخلاق پروتستانتیسم موردنظر ماکس و بر تبلیغ می شود. روشن است که این نوع پروتستانتیسم به یک فرهنگ بین المللی می انجامد که بسیار با اعتماد به نفس عمل می کند.

برگر خود تأکید می کند که احتمالاً فرهنگ جهانی چهره های دیگری نیز دارد.

 او این 4 حرکت فرهنگی را قوی ترین می داند که سه حرکت مهم آن از جانب آمریکا بطور موفقیت آمیز در پیش گرفته شده است و برگر آنرا (بر پایه اظهار نظرهای قبلی هانتینگتون) «جنگ فرهنگی» می نامد.[8]

عقیده ها و ارزش های آمریکا از طریق دانشجویانی که همه ساله از دانشگاه های آنجا فارغ التحصیل می شوند و به کشورهایشان بازمی گردند، صادر می شود.همچنین اثری که بر ذهن افرادی که از آسیا برای دوره های کارآفرینی به آمریکا می آیند گذاشته می شود؛ باعث دسترسی آسان آمریکا به نخبگان در قدرت این کشورها می شود.اغلب رهبران چینی پسر یا دختری دارند که تحصیل کرده آمریکاست و می تواند تصویری واقعی را از ایالات متحده به نمایش بگذارد که اغلب با کاریکاتورهایی که در تبلیغات مقامات چینی تصویر می شود، مغایرت دارد.

کارشناسان فرهنگی اغلب بین فرهنگ عالی و فرهنگ عامه تمایز قائل می شوند. برخی از ناظرین با این نظریه موافق هستند که فرهنگ عالی آمریکا برای این کشور قدرت نرم تولید می کند.برای مثال زمانی کالین پاول (Colin Powell) وزیر امور خارجه ایالات متحده گفته بود: «من فکر می کنم برای کشور ما هیچ دارایی باارزشمندتر از دوستی رهبران آینده جهان که در اینجا تحصیل کرده اند، نیست.» دانشجویان بین المللی معمولاً با درک بهتری از ارزش ها و نهادهای آمریکایی به خانه بازمی گردند، و همان طور که توسط یکی از گروه های آموزش بین المللی بیان شده: «میلیونها نفری که در طول سال ها در ایالات متحده تحصیل کرده اند. گنجینه ای از حسن نیت را برای کشورمان تشکیل می دهند.» بسیاری از دانشجویان پیشین، هم اکنون در موقعیت هایی قرار گرفته اند که می توانند در نتایج سیاست هایی که برای ما مهم است، تأثیر گذارند.
 

قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران

در برهه ای که اجماع علمی متفکران اجتماعی، آغاز دوره ی گذار از موج دوم تمدنی به «عصر اطلاعات» را در جهان توسعه یافته و گسترش مناسبات عقلانی را در جهان در حال توسعه نوید می داد و پایان عصر ایدئولوژی در «دهکده ی جهانی» به عنوان رویکرد جدید جهانی اعلام می شد، به ناگاه به دنبال یک سلسله تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، انقلابی شکوهمند در ایران به وقوع پیوست که جهانیان را به دلیل اتکاء به قدرت نرم افزاری به شگفتی واداشت چرا که با پیروزی این حرکت عظیم انقلابی، قدرت دینی و معنوی نقشی تعیین کننده در معادلات سیاسی و تصمیم گیری های جهانی یافت و ارزش های دینی و معنوی و فرهنگی از تأثیرگذاری عمده ای در مناسبات و روابط بین الملل و نیز تصمیمات جهانی و منطقه ای برخوردار شد.

اندیشه انقلاب اسلامی به عنوان نمونه ای تازه از نظام حکومتی در چشم انداز جهانی که از سرچشمه زلال اسلام ناب نشأت گرفته بود، توانست در زمانی کوتاه مرزهای محدود جغرافیایی را درنوردد و پیام اصلی خود را که همانا مبارزه با ظلم و ستم و برپایی حکومتی عادلانه بود، به دورترین نقاط جهان برساند.از دیگر سو، انقلاب اسلامی با شکستن انحصارگرایی در عرصه روابط بین الملل و بر هم زدن معادلات جهانی و منطقه ای توانست اعتماد به نفس را در مسلمانان تقویت کند و با شالوده ریزی نظم بین الملل فارغ از سلطه قدرت های استکباری بر اساس سیاست «نه شرقی نه غربی» بارقه امید را در دل میلیون ها مسلمان و مستضعف جهان بیدار نگه دارد.

انقلاب اسلامی ایران را می توان تجلی تحقق قدرت نرم به معنای توانایی نفوذ در رفتار دیگران بدون تهدید و یا پرداخت هزینه ی محسوس به شمار آورد.انقلاب اسلامی ایران از رهگذر تبیین اندیشه و آرمان عدالتخواهانه خود درصدد برآمد با روش های غیرمستقیم به نتیجه ی دلخواه و مطلوب یعنی بیداری اسلامی دست یابد.

تأیید ارزش های انقلاب توسط جنبش های آزادیبخش، اشاعه ی الگوی مردم سالاری دینی، استقبال ملل مستضعف و افزایش اشتیاق آنان به نقش آفرینی جمهوری اسلامی در صحنه بین الملل، توان متقاعدسازی دیگر ملل از زاویه ی توانایی شکل دادن به ترجیحات و اولویت های آنان، جلب و جذب جهان اسلام به شخصیت رهبری، فرهنگ، ارزش ها، ساختار سیاسی و اعتبار اخلاقی جمهوری اسلامی ایران و نیز بهره گیری از توان اطلاعاتی و ارتباطاتی رسانه های سنتی برای انتقال پیام انقلاب به مخاطبان مسلمان و مستضعف را می توان در زمره مواردی دانست که جایگاه قدرت نرم را در فرآیند استقرار بنیان های انقلاب اسلامی ایران آشکار می سازد.

حال با توجه به اهمیت قدرت نرم در فرآیند انقلاب اسلامی در سطوح تحلیل داخلی، منطقه ای و بین المللی، شایسته است ابعاد تأثیرگذاری اقناعی و ایجابی انقلاب اسلامی در سه عرصه فوق الذکر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و در نهایت راهکارهایی برای ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملی انقلاب اسلامی ارائه می گردد.
 

قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران در سطح تحلیل داخلی

بر اساس زیرساخت ها و الزامات فکری و فرهنگی سند چشم انداز بیست ساله نظام، تعمیق معرفت و بصیرت دینی آحاد جامعه و تقویت و تحکیم ارزش های اسلامی و اخلاقی که حوزه های فردی و اجتماعی و همچنین برجسته سازی مستمر و همه جانبه اندیشه های دینی و سیاسی حضرت امام خمینی در حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرایی دستگاه های نظام جمهوری اسلامی به ویژه سازمان ها و نهادهای فرهنگی و آموزشی و اصلاح نوسازی نظام آموزشی و تعلیم و تربیت کشور و تعمیق تفکر و فرهنگ بسیجی در زمره اولویت های نرم افزاری نظام جمهوری اسلامی ایران قلمداد می گردد.افزون بر این می توان به ابعادی از قدرت نرم افزاری انقلاب اسلامی ایران از جمله رهبری امام خمینی، وحدت و اعتماد ملّی، توسعه دانایی محور، جنبش نرم افزاری و سیاست فرهنگی اشاره کرد.

1ـ رهبری امام خمینی: رهبری امام خمینی را می توان در ارائه ارزشهایی دانست که مردم را به پیروی از فرامین ایشان با توجه به جذابیت محتوای آن و باور قلبی مردم به اعتقاد امام متقاعد می ساخت.

چنین رهبری سیاسی که برخوردار از جذابیت، مشروعیت و اعتبار بود توانست به جذب و ترغیب افراد به تحقق خواسته های انقلاب بیانجامد، امام خمینی با ایفای نقش رهبری و بهره مندی از نفوذ معنوی توانست به خنثی سازی جنگ روانی و تبلیغاتی دشمنان بویژه در دوران جنگ تحمیلی مبادرت نماید و با مدیریت بحران های داخلی و بین الملل، اقتدار شخصیتی خویش را برای تثبیت بنیادهای انقلاب به منصه ظهور رساند.

2ـ وحدت و اعتماد ملّی: انقلاب اسلامی ایران با بهره گیری از اعتماد ملّی به عنوان سرمایه اجتماعی توانست به تعمیق وحدت و همبستگی ملّی و تجمیع کلیه اقشار و گروه ها و دستجات ملّی و مذهبی کشور همت گمارد و با بهره مندی از مشارکت عمومی، فرهنگ استقلالی، بسیجی، سازندگی، اصلاح طلبی و عدالتخواهی را در جامعه گسترش بخشد. وفاق اجتماعی به عنوان مظهر قدرت نرم توانست به ایفای کارکردهایی چون همفکری، هم احساسی، هم کنشی، و شکل گیری ذهن اجتماعی که به همکاری و تعامل میان گروه های مختلف اجتماعی می انجامد، بپردازد و نظم درونی و بی نیازی از نظم بیرونی و سیاسی را آشکار سازد.

همبستگی ملّی و مشارکت عمومی به عنوان مظهر قدرت نرم در انقلاب اسلامی توانسته است تقبل آگاهانه و شرکت مؤثر همه افراد جامعه برای رسیدن به اهداف خاص و پیاده کردن نظام اعتقادات، باورها، گرایش ها و اندیشه ها را تجلی بخشد و معاضدت و همکاری و همیاری آگاهانه، داوطلبانه و از روی میل و رغبت را با استفاده از تمامی امکانات بالقوه جمعی توأم با حساسیت و مسئولیت پذیری و قانونگرایی در فرآیند انقلاب اسلامی گسترش دهد.

3ـ توسعه دانایی محور: انقلاب اسلامی ایران زمینه را برای اهتمام همزمان به توسعه چند بعدی در ابعاد علمی، فرهنگی، اخلاقی، دینی و اجتماعی علاوه بر توسعه سیاسی و اقتصادی فراهم آورد.

انقلاب اسلامی رویکرد توسعه دانایی محور را برای تبدیل کشور به جامعه ای دانش بنیان اتخاذ کرد تا علم و اندیشه مسیر حیات فردی و جمعی را مشخص سازد و فرآورده های علمی با خود اقتدار، صلابت و عزت را به ارمغان آورد و نقش مؤثری در تأمین امنیت و آرامش اجتماعی ایفا کند.

انقلاب اسلامی دانشگاه مستقل و دارای اعتماد به نفس و قدرت تولید فکر و علم، مرتبط با فرهنگ مردمی و متصل به دلبستگی ها و عشق و جاذبه های موجود میان مردم را جایگاهی برای عزت و آبرو و اقتدار جهانی نظام قرار داد و با تحریض ابتکار و خلاقیت همزمان با توجه دانشگاه به فرهنگ و ایمان و باورهای عمومی و دلبستگی های مردمی، نظام تعلیم و تربیت کشور را در جهت کیفی سازی سرمایه های انسانی و استقلال فنی و قدرت نرم افزاری کشور بسیج کرد.

4ـ جنبش نرم افزاری: انقلاب اسلامی ایران توجه به نوآوری و نواندیشی را در صدر اولویت های خود قرار داد به گونه ای که رهبر فرزانه انقلاب خواستار تحقق جنبش نرم افزاری همه جانبه و فراگیر شدند.

این حرکت و نهضت مبتنی بر مؤلفه های زیر بود؛ایجاد فرهنگ تولید علم، ارتقای قدرت علمی و جرأت علمی، پرورش و شکوفایی استعدادها، نفی الگوپذیری تقلیدی از فرهنگ غرب، ایجاد تحولات و پیشرفتهای علمی در چارچوب ارزش های دین مدار، ارتقای روحیه خودباوری و اتکاء به نفس و اندیشه و اراده خودی، استفاده از ظرفیت های علمی بومی، تقویت بنیه پژوهش کشور، تعالی و رشد اقتصادی و علمی کشور با هویت بخشیدن به مراکز علمی، پیوند مفاهیم و اخلاق دینی با علم روز، ایجاد خلاقیت و نوآوری علمی، اهتمام به فراگیری علم و دانش با ارتقای ایمان و معنویت، عنایت به آزاداندیشی، دین باوری و نواندیشی دینی و نفی تحجر و جزم گرایی و تفکر و فرهنگ وارداتی غرب، هوشیاری در برابر تئوریهای وارداتی، نفی تفکر تقلیدی و تبعی و اهتمام به فکر استقلالی به منظور پرهیز از انفعال و مجذوبیت و مبهوت بودن در برابر تحلیلهای بیگانه، اهتمام به تولید علم و بومی کردن آن بر مبنای فرهنگ ملی و ارتقای توسعه انسانی، گسترش و اعتلای جنبش نرم افزاری در حوزه های علوم اجتماعی و انسانی بر اساس اصول و ارزش های ایران اسلامی، سیاستگذاری و برنامه ریزی برای توسعه و اعتلای فعالیت های تحقیقاتی پیرامون نوآوری و دستیابی به فناوری های نوین، برپایی نهضت تئوری پردازی و نظریه سازی مبتنی بر ارزش های اسلامی، نوآوری در دانش موجود بشری برای تولید علم در حوزه های مورد نیاز، آموزش خلاقیت و نوآوری به جوانان و تشویق نخبگان به توسعه فعالیت های علمی روزآمد و مبتکرانه، ظرفیت سازی، سازماندهی و بسیج امکانات و ظرفیت های کشور در جهت افزایش سهم کشور در تولیدات علمی جهان و افزایش شاخص های مشارکت در تولید علم و فناوری بویژه توجه فزاینده به موفقیت نخبگان ایران در المپیادهای علمی جهان.

5ـ اصلاح فرهنگ جامعه: انقلاب اسلامی ایران با هدف نشر و گسترش اندیشه و پیام اسلام، استقلال فرهنگ، تکامل روحی و اخلاقی، تحقق کامل فرهنگ اسلامی در عین اهتمام به درک مقتضیات زمان، اولویت خود را بر برنامه ریزی و اصلاح فرهنگ جامعه و نهادینه کردن آن مطابق با نیازهای توسعه در جامعه دینی قرارداد و سیاست فرهنگی برگرفته از جهان بینی و انسان شناسی اسلامی بر اساس احترام به کرامت انسانی، سرشت معنوی بشر، خیرخواهی، کمال جویی، آرمان طلبی، استقلال گرایی، آزادیخواهی، عزت نفس و قدرت ایمان را محور فعالیت های خود قرار داد.
 
در این زمینه می توان به اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی در پرتو این سیاست نرم افزاری اشاره کرد:
ـ رشد و تعالی فرهنگ اسلامی ـ انسانی و بسط پیام و فرهنگ انقلاب اسلامی در جامعه و جهان.

ـ استقلال فرهنگی و زوال مظاهر منحط و مبانی نادرست فرهنگ های بیگانه و پیراسته شدن جامعه از آداب و رسوم منحرف و خرافات.

ـ تحقق کامل انقلاب فرهنگی در جهت استقرار ارزش های مورد نظر اسلام و انقلاب اسلامی در زندگی جمعی و فردی و نگاهبانی از آنها و استمرار حرکت فرهنگی برای رسیدن به جامعه مطلوب.

ـ درک مقتضیات و تحولات زمان و نقد و تنقیح دستاوردهای فرهنگی جوامع بشری و استفاده از نتایج قابل انطباق با اصول و ارزش های اسلامی.

ـ حفظ و ترویج آرمان ها و ارزش های معنوی و فرهنگی اسلامی و تقویت روحیه ایثار و فداکاری در راه ارزش های مقدس اسلامی.

ـ بازشناسی و پاسداری از مواریث و سنن تاریخی، دینی، ادبی و هنری.

ـ پاسداری از آزادی و امنیت انسان در حوزه های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قضایی و اقتصادی.

ـ تقویت تفکر و تعقل و قدرت نقادی و انتخاب در عرصه ی تلاقی و تعارض افکار و نضج فرهنگ آزاداندیشی، خردورزی، نظریه پردازی و نواندیشی دینی.

ـ مقابله با خرافات و موهومات و جمود و تحجر فکری، مقدس مآبی و ظاهرگرایی و مقابله با افراط در تجددطلبی و خودباختگی در برابر بیگانگان.

- بازسازی تمدن اسلامی بر اساس تبیین اصول دینی و ارزشی و تقویت فضای عمومی و جامعه مدنی اسلامی و ارتقای آگاهیهای دینی و سیاسی جهان اسلام.

ـ اهتمام و اقدام همه جانبه به منظور شناخت نیروها و نیازها و مقتضیات نسل جوان کشور و فراهم آوردن زمینه های مناسب و مساعد برای تکامل و تعالی شخصیت علمی و عقیدتی جوانان و مسئولیت پذیری و مشارکت هرچه بیشتر آنان در عرصه های مختلف حیات فردی و اجتماعی.

ـ تقویت شخصیت و جایگاه واقعی زن مسلمان به عنوان مادر و ترویج و فراهم آوردن زمینه های لازم برای ایفای نقش و رسالت اساسی خود به عنوان مربی نسل آینده و مبارزه با بینش ها و اعتقادات نادرست در زمینه نفی مشارکت فعال زنان در امور اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی.

ـ حمایت از حقوق فردی و اجتماعی برای دعوت به خیر و همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر بر مبنای حکمت، موعظه حسنه، شرح صدر و جدال نیکو.

ـ تعالی بخشی به امنیت فرهنگی، آزادی های مشروع و منزلت اجتماعی نیروهای فرهنگی و هنری و نخبگان علمی و نرم افزاری.
و...
 

قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران در سطح تحلیل منطقه ای

در زمره ابعاد قدرت نرم افزاری انقلاب اسلامی ایران در سطح منطقه ای می توان به مواردی از جمله بازسازی تمدن اسلامی، ارتقای بیداری اسلامی، احیای هویت جهان اسلام، محوریت ثبات منطقه ای و جهانی کردن مبارزه با صهیونیسم اشاره کرد.
 

بازسازی تمدن اسلامی

انقلاب اسلامی ایران با اعطای خودباوری فرهنگی به ملتهای مسلمان و بهره گیری از فناوری های مدرن ارتباطی برای انتقال پیام نواندیشی دینی در جهان اسلام توانست رویکرد تمدنی خود را به منصه ظهور رساند. همچنین از رهگذر احیای ارزش هایی چون عدالت محوری و عدالت گستری، توسعه و تعالی همه جانبه، توسعه عدالت محور، کرامت انسانی و آزادی های مشروع، صلح طلبی، عزت نفس، استقلال گرایی، توسعه اخلاق و دین مداری، شکوفایی حس خداجویی، حقیقت طلبی، علم دوستی و نوعدوستی و تحکیم مبانی مردم سالاری دینی و بسط و گسترش آن، موجبات شکوفایی و بالندگی مجدد تمدن اسلامی را در راستای تمدن سازی نوین فراهم آورد.بدین ترتیب، تمدن اسلامی توانست بلوک ایدئولوژیکی واحدی را تشکیل دهد که غرب را وادار به دست کشیدن از ادعای جهانشمولی خود سازد.

انقلاب اسلامی تقویت بنیادهای تمدن اسلامی را از رهگذر اهتمام به چهار سطح تحلیل در این تمدن مدنظر قرار داد:
 نخست در سطح تحلیل فردی، رفتار مسالمت آمیز و نیکوی هر فرد با دیگران بر اساس راستگویی، رأفت، وفاداری، احسان و اخلاق شایسته را ارج نهاد.

دوم در سطح تحلیل اجتماعی بر تعامل جوامع مسلمان بر اساس همکاری فرهنگی و بازرگانی و تحکیم روابط دوستی و مودت و اخوت تأکید نمود.

سوم در سطح تحلیل سیاسی بر ضرورت تعامل دولت ها با ملتّ ها و اهتمام رهبران سیاسی به خواسته های ملت های مسلمان پای فشرد.

چهارم در سطح تحلیل فرهنگی بر تبادل اندیشه ای میان تمدن اسلامی و سایر تمدن ها تأکید ورزید.

بر این اساس، انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر ترویج فرهنگ و تفکر استقلالی در جهان اسلام توانست نوعی خودباوری فرهنگی و استقلال اندیشه ای را برای مسلمانان به ارمغان آورد و با از بین بردن خودباختگی در حوزه ی فکر و اندیشه به بازسازی تمدن اسلامی مبادرت کند.
 

ارتقای بیداری اسلامی

درخشش خورشید انقلاب اسلامی موجب شد بارقه های امید در جهان اسلام پدیدار شده و امید به حاکمیت آرمان های اسلامی و اصول و عقاید دینی مبتنی بر فطرت پاک انسانی از جمله حق جویی، استقلال خواهی، عدالت طلبی، آزادیخواهی، ظلم ستیزی، استکبارستیزی و حمایت از مظلوم دو چندان گردد.انقلاب اسلامی توانست با ارتقای آگاهی و بیداری گسترده در بین مردم مسلمان، محروم و مستضعف جهان اسلام، روحیه ی شهامت و شجاعت لازم در آنان را برای مبارزه ایجاد کند و با ایجاد خودباوری نسبت به توان و امکانات درونی و تشویق لزوم شناخت فزون تر نسبت به تجربه ی تاریخی و عملی جنبش آزادیبخش، جرأت حرکت های مردمی را برای مبارزه بر اساس اندیشه های انقلابی اسلام فزونی بخشد.

پیام امام خمینی به عنوان پیامی فراگیر و وحدت بخش در جهان اسلام توانست ضمن ایجاد روحیه ی اعتماد به نفس و خودباوری و ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم، به مسلمانان عزت بخشد و نشان دهد که می توان با توجه به جایگاه مباحث معنوی، ارزشی و اعتقادی در جوامع اسلامی و با تکیه بر روحیه ی ایثار و مبارزه در میان امت اسلام به بسط ایدئولوژیک نه شرقی نه غربی و گسترش ارزشهای اسلامی مبادرت ورزید.

انقلاب اسلامی توانست با تقویت انگیزه عاملان تهییج حرکتهای مردمی، علاوه بر ایجاد خیزش و بیداری اسلامی، منجر به پیدایش جنبش های عظیم اجتماعی گردد.
 

احیای هویت جهان اسلام

انقلاب اسلامی ایران نشان داد که دین می تواند عنصری تأثیرگذار بر نظام تصمیم گیری جهانی قلمداد گردد و جهان اسلام با تکیه بر باورها و هنجارهای بومی از توان و قدرتمندی لازم برای شکل دهی به ساختارهای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.انقلاب اسلامی این خودباوری را به ملت های مسلمان اعطا کرد که می توان با شناخت دقیق از فرهنگ اسلامی و باز تعریف آرمانهایی چون استقلال، آزادی، عزت و عدالت و با تکیه بر الگوی تفکر، آگاهی، تصمیم گیری و اطلاع رسانی باب خلاقیت اسلامی را گشود.انقلاب اسلامی توانست جهان اسلام را به گره زدن مظاهر مدرنیته با سنت های دینی فراخواند و انسان را به گزینش نکات مثبت مدرنیته و همخوانی آن با مؤلفه های دین و سنت دعوت نماید و راه سومی را عرضه کند که ضمن توجه به تجربیات غرب در بسط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، نقش دین و مؤلفه های فرهنگی را بنیان توسعه قرار دهد.

بازسازی تمدنی در پرتو انقلاب اسلامی بر شاخص هایی از قبیل پیوند دیانت و سیاست، نفی قشری گری و ظاهرگرایی، نفی فساد و فحشاء، اقامه و بسط عدالت اجتماعی، حمایت از مستضعفان و مبارزه با ظلم و جور، حق گرایی و برقراری حکومت حق، نفی گرایش های اومانیستی و مادی گرایانه، نفی انگیزه ها و تعصبات قومی، نژادی و ملّی گرایانه، تکیه بر قدرت معنوی، تقویت خودباوری، شناخت و آگاهی مسلمانان از ظرفیت های بومی، تبیین جهانشمولی و فراگیری اسلام در ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان، فراهم آوردن زمینه های عملی وحدت و همبستگی جهان اسلام و پرهیز از دامن زدن به اختلافات مذهبی، ایجاد زمینه های وحدت اندیشه ای و عملی بین پیروان فرق و مذاهب مختلف اسلامی، تأکید بر نقاط اشتراک شیعه و سنی برای وسعت بخشی به دامنه وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام، تأکید بر نقش سازنده دین در سیاست و اثبات توانایی آن در به دست گرفتن حکومت، نمایاندن اهمیت انگیزشی اسلام برای حرکت بخشی به مبارزات انقلابی ملتهای مسلمان، محوریت بخشیدن به روحیه اسلامی و انگیزه و هدف اسلامخواهی، اثبات باور قدرت دین و انگیزه های مذهبی در مبارزه و انقلاب، احیای جنبش بازگشت به خویشتن در جهان اسلام، احیای اسلام در صحنه ی زندگی بشری و جوامع انسانی و تبیین جایگاه اسلام در نظریه پردازی و تعریف گفتمان غالب در میان نخبگان مسلمان استوار بود.
 

محوریت ثبات منطقه ای

انقلاب اسلامی ایران با ایفای نقش سازنده در زمینه بازتولید منافع مشترک منطقه ای، مبارزه با تروریسم، توسعه همکاری های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، حمایت از روند ثبات منطقه ای براساس امنیت دسته جمعی، تباین الگوی توسعه همه جانبه و درون زا، بیداری اسلامی و احیای تفکر و ارزش های دینی، جایگاه محوری در کمربند طلایی ایران ـ سوریه ـ لبنان در منطقه، الهام بخشی در خاورمیانه بر اساس الگوی مردم سالاری دینی، تبیین مدل بومی اصلاحات در نظام های خاورمیانه، بهره گیری از قدرت اطلاعاتی و رسانه ای برای تبیین پیام عدالت، صلح و عزت، پیروی از الگوی تعامل مؤثر و سازنده با کشورهای اسلامی، اتخاذ دیپلماسی فعال و مؤثر در سیاست خارجی بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت، عضویت فعال و اثرگذار در سازمان های منطقه ای و فرامنطقه ای در جهت ارتقای نقش دین در عرصه تصمیم سازی، تقویت راهبرد چندجانبه گرایی و نفی سیاست های یک جانبه گرایانه امریکا در منطقه، تلاش در جهت اعتمادسازی منطقه ای بر اساس گسترش همکاری های فرهنگی و رسانه ای بین ملت های مسلمان، تقویت تشکل های غیردولتی برای همکاری با کشورهای اسلامی در جهت حفظ اصول و ارزش های اسلامی و یا تقویت همکاری های نرم افزاری، سرمایه گذاری در دیپلماسی عمومی، بهره گیری از قدرت نرم افزاری در مدیریت افکار عمومی منطقه ای و بین المللی، اعتبار بخشی به فرآیند اطلاع رسانی، خنثی سازی جنگ روانی دشمنان در منطقه، تقویت مؤلفه های هویت بخش تمدنی، انتقال پیام از طریق وسایل ارتباط جمعی سنتی و مدرن، تصویرسازی و هنجارسازی ارزشی، تقویت جایگاه ایدئولوژی در نظام تصمیم گیری منطقه ای و جهانی، گسترش همکاریهای سازنده، مؤثر و چندجانبه منطقه ای و فرامنطقه ای بر اساس «منطقه گرایی نوین» و ارتقای سطح آگاهی و بیداری ملت های منطقه، توانست به اتخاذ تمهیداتی خلاق و سازنده برای تبدیل تهدیدها به فرصت ها و یا خلق فرصت های نوین مبادرت ورزد و نشان دهد که در عصر اطلاعات، توجه به قدرت نرم نه تنها موجب افزایش توانایی برای همکاری می شود که موجب افزایش تمایل دیگران به حرکت در این مسیر و مآلاً تحقق ثبات منطقه ای می گردد.
 

جهانی کردن مبارزه با صهیونیسم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حمایت از حرکت ها و نهضت های آزادی بخش به ویژه در فلسطین از نقش و جایگاه ویژه ای برخوردار شد. انقلاب اسلامی ایران با تبیین اینکه «اسلام راه حل و جهاد وسیله اصلی است» به مبارزات مردم فلسطین و انتفاضه ی آنان جنبه ای فراملی بخشید و مبارزه با رژیم صهیونیستی را جهانی کرد. اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس از سوی امام خمینی، شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از عمق توجه ایران اسلامی به مسأله فلسطین و اعتقاد به حمایت از مبارزات آنان داشت.انقلاب اسلامی ایران توانست با ارتقای بیداری و آگاهی جهان اسلام به آرمان فلسطین، مظلومیت های مردم مبارز فلسطین را برملا سازد و از فلسطینیان بی پناه در برابر جنایات رژیم صهیونیستی حمایت جهانی به عمل آورد.بدین ترتیب، خارج کردن مبارزات ضدصهیونیستی از حصارهای تنگ قومی، عربی، سرزمینی و ملّی گرایانه و بخشیدن جنبه ای اسلامی و ایدئولوژیک به آن، موجب گردید مبارزات مردم فلسطین ابعاد گسترده تری یابد.

انقلاب اسلامی ایران موجب شد تا اسلام مجدداً وارد صحنه مبارزه شده و نهضت فلسطین با محوریت اسلام به مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیست تداوم بخشد. در واقع، با پذیرش نمادها و شعارهای انقلاب اسلامی به عنوان اصول اساسی جهاد از سوی گروه های اصولگری اسلامی و تأکید آنان بر شهادت، فداکاری و سلحشوری در راه هدف، انقلاب اسلامی توانست نقش خود را در جهانی کردن مسئله فلسطین و تعمیق مبارزات آزادی بخش اسلامی در فلسطین، مبارزه با صهیونیسم را ابعادی جهانی بخشد و نقش خود را در گسترش بعد مبارزاتی جهان اسلام با رژیم صهیونیستی به منصه ی ظهور رساند.
 

قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران در سطح تحلیل بین الملل

انقلاب اطلاعات و جهانی شدن، جهان را دستخوش تغییرات بنیادین ساخته است و موجب شکل گیری جوامع و شبکه های مجازی شده که مرزهای کشورها را در هم نوردیده و همکاری های فراملّی و عاملان غیرحکومتی را گسترش بخشیده است. قدرت نرم سازمان های بین المللی غیردولتی موجب جلب و جذب شهروندان برای ایجاد ائتلاف های بین ملّتی شده است. توانایی سهم بندی اطلاعات به منبعی مهم در جذب قدرت تبدیل شده است.

 استفاده از کانال های چندگانه ارتباطی، برخورداری از سنت ها و ایده های فرهنگی در جهان چندفرهنگی امروز و اعتباری که با ارزش ها و سیاست ها با توجه به اهمیت گزینه ها و انتخاب ها افزایش می یابد، می تواند قدرت یک بازیگر را ارتقا بخشد.
منابع قدرت نرم توانسته اند از طریق غیرمستقیم به صورت شکل دهی به محیط پیرامونی به صورت نرم، آرام و پراکنده، بازیگران را در اجرای سیاست یاری دهند.در این رهگذر، قدرت اطلاعات و بازپروری و پردازش داده ها با توجه به حجم و انبوه و گستردگی اطلاعات از اهمیت بسزایی برخوردار است.

انقلاب اسلامی ایران با تأثیرگذاری بر قاعده مندی ها و جریان های بین المللی، تأکید بر عدالت گرایی و نفی تبعیض، انسانی تر کردن، منصفانه کردن و عادلانه کردن فضای جهانی و نیز افشای ماهیت سلطه طلبانه و غیرانسانی و غیراخلاقی گفتمان غالب بر روابط بین الملل، بر ضرورت عرضه کالاهای عظیم فرهنگی و پیام های در خور توجه در تمدن اسلامی تأکید ورزیده است. انقلاب اسلامی ایران ضمن تأکید بر لزوم آگاهی از ابزارها و تکنیک های تبلیغی کارآمد و به روز، بر مخاطب شناسی برای موفقیت در عرصه ی تبلیغات و اهتمام به شناخت تازه از آموزه ها و فرهنگ های دیگر و کسب آمادگی های لازم برای رقابت در جهان چند فرهنگی امروز پای می فشرد.

قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران در سطح تحلیل بین الملل را می توان در به چالش کشیدن هژمونی فرهنگی غرب، گشایش جبهه سوم در نظام بین الملل و پرچمداری انقلاب فرهنگی جهانی مورد مداقه قرار گیرد:
 

به چالش کشیدن هژمونی فرهنگی غرب

انقلاب اسلامی ایران با هدف متحول سازی محیط بین الملل از رهگذر تحول و دگرگونی در افکار و اذهان و فراهم ساختن شرایط ذهنی برای تغییر قواعد و هنجارهای بین المللی توانست با تفکرات رهایی بخش خود نظام سلطه را زیر سؤال برد و پیام سیاسی اندیشه استکبارستیزی، استقلال طلبی و راهبرد نه شرقی نه غربی را برای جهانیان آشکار سازد.انقلاب اسلامی ایران نه تنها به چالش فکری و سیاسی با غرب مبادرت ورزید که توانست با اتکاء به قدرت نرم افزاری خود و باز تعریف نسبت نوین از معنویت و سیاست، الگوی روش زندگی و مدل جدید اجتماعی جایگزین را نمایان سازد.

انقلاب اسلامی با اعطای خودباوری به ملتها مبنی بر توان آنان برای مقابله با سلطه گری قدرت های یکه تاز و شکستن قدرت دروغین آنها و دعوت ملت ها به خوداتکایی و پایداری در برابر سلطه جویی غرب، جریان سومی را در نظام بین المللی رقم زد و ضمن مقابله با نفوذ سیاسی و فرهنگی آنان توانست مسلمانان را به عزت و افتخار خود آگاه سازد و با تکیه بر فرهنگ مستقل اسلامی، غرب را وادار به عقب نشینی در برابر قدرت اسلام نماید. انقلاب اسلامی با پیشتازی در عرصه اندیشه ورزی و سیاست پردازی و آگاهی بخشی و اطلاع رسانی و ترویج گفتمان ها و آموزه های اسلام، توانست اهمیت جغرافیای فرهنگی جهان اسلام را آشکار سازد و اسلام را به عنوان یک شیوه ی زندگی و تمدن معنوی در عصر حاکمیت تمدن های مادی شرق و غرب معرفی نماید. انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب فکری و فرهنگی، تفکر و اندیشه ی سومی را در جهان مطرح کرد تا از این رهگذر اعضای ایدئولوژی های مادی لیبرالیسم و سوسیالیسم را به چالش کشد. انقلاب اسلامی با داعیه نظم جهانی اسلامی و با دامنه و برد جهانی توانست خود را به عنوان یک نیروی سوم در معادلات جهانی عرضه کند و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تنها تجربه واقعی مردم سالاری دینی معرفی نماید.

به منظور مقابله با تأثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی، امریکا به مقابله نرم افزاری با این انقلاب پرداخته است. عملیات نرم افزاری از قبیل بهره گیری از شبکه های ماهواره ای برای جهت دهی به افکار عمومی جامعه بین الملل علیه ایران و سازماندهی ادراک نخبگان سیاسی و گروههای اجتماعی امریکایی در این چارچوب، در راستای سوق دادن فضای اطلاعاتی و اطلاع رسانی امریکا در جهت مقابله با نخبگان سیاسی ایرانی سازماندهی شده است. امریکا با گسترش جدال نرم افزاری و مقابله گرایی هنجاری با ایران، سازماندهی انگاره سازی تهاجمی و الگوی تعارض برآمریکا با دامن زدن به اسلام هراسی از رهگذر پیوند دادن بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، علیه رهبران سیاسی ایران به جنگ نرم مبادرت ورزیده است.

مبنای قالب های رسانه ای، دامن زدن به اسلام هراسی از رهگذر پیوند دادن بنیادگرایی اسلام با تروریسم، به راه اندازی جنگ نرم علیه رهبران سیاسی ایران در راستای کاهش اعتماد جامعه بین الملل و تخریب چهره سیاسی و الگوی رفتاری نخبگان و مقامات اجرائی ایران مبادرت ورزیده است.
 

گشایش جبهه سوم در نظام بین الملل

انقلاب اسلامی ایران بر اساس اصل «نه شرقی نه غربی» توانست علاوه بر شکستن ابهت استکبار جهانی و قطع دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورهای مستضعف، پیام و راه ثالثی را به جهانیان عرضه کند که بر استقرار و اجرای عدالت، اجرای قوانین و مقررات الهی، تکیه بر آزادی توأم با مسئولیت انسان در برابر خداوند، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی، مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی، تأمین حقوق همه جانبه مستضعفان، نفی استعمار و سلطه خارجی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حمایت از مسلمانان و مظلومان جهان، قوت بخشیدن به قدرت اسلام و مسلمانان، گسترش فرهنگ اسلامی و اعتقادات معنوی در سراسر جهان و تحکیم وحدت امت اسلامی در جهت استقرار عدالت و نفی سلطه قدرت های استکباری تأکید می کرد.

انقلاب اسلامی ایران توانست عملاً قدرت و قطب سومی را در جهان ایجاد کند. بروز قطب و قدرت سوم در عرصه ی جهانی به دلیل عدم وابستگی به قطب های پذیرفته شده ی جهانی ناشی از اعتقادات دینی، ایمانی و اسلامی و حمایت و پشتیبانی گسترده مستضعفان جهان از آرمان های انقلاب بود که توانست نظم تحمیلی مبتنی بر سرمایه داری و کمونیسم را بشکند.

انقلاب اسلامی با گشایش این جبهه سوم توانست در جهت صدور پیام انقلاب در ابعاد سیاسی و معنوی تلاش نماید که این مهم ناشی از تقویت وحدت جهان اسلام در عرصه بین الملل، تحکیم هویت تمدن اسلامی با توجه به محصور نبودن در قلمروی جغرافیایی خاص، مخاطب قرار دادن مسلمانان و مستضعفان سراسر جهان و بهره گیری از جاذبه ی قدرتمند پیام استقلال طلبانه آن بود. انقلاب اسلامی با توجه به ماهیت نه شرقی نه غربی خود توانست ابعاد صدور پیام جهانی انقلاب را با تکیه بر معنویت، استقلال، عدالت و آزادی گسترده تر سازد و الگویی ثالث را فرا راه تمامی کشورهای جهان سومی و اسلامی قرار دهد.
 

پرچمداری انقلاب فرهنگی جهانی

انقلاب اسلامی ایران با تبیین اندیشه تحول بر مبنای معنویت و اسلام و احیای دین در سطح جهان توانست ضمن به چالش کشیدن مکاتب مادی و ضد ارزش ساختن سلطه گری قدرت های جهانی به دگرگون سازی معادلات سیاسی بین الملل مبادرت ورزد. این رستاخیز فرهنگی که بر همگرایی اسلامی و پی ریزی قطب جهانی دنیای اسلام تأکید می ورزید توانست پرچمداری مبارزه با تهاجم فرهنگی شرق و غرب را به عهده گیرد و با ارائه تصویری جدید از دین به عنوان مجموعه ای از اعتقادات، آمال، اعمال و احساسات حول مفهوم حقیقت نمایی سامان یافته که با ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیوند و نسبت مداوم دارد به بازسازی تمدن اسلامی همت گمارد و انقلاب اسلامی توانست ضمن اهتمام به صدور پیام انقلاب، از قدرت نرم افزاری اندیشه به عنوان بستری برای تعامل پویا و تبادل سازنده استفاده نماید و بدین ترتیب زمینه ساز تحقق انقلاب فرهنگی جهانی گردد.

انقلاب اسلامی با ارائه تصویری کارآمد از دین به عنوان پدیده ای معنوی، ملموس و پویا و محتوی عبادات، معاملات و سیاسیات و در تعامل با مقوله های حق، اقتدار و تکلیف توانست نقش آموزه ها و اعتقادات دینی را به عنوان منبع معرفتی و راهنمای زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی به منصه ظهور رساند و توان دین را به عنوان پرچم معنوی مبارزه برای رفع استیلای بیگانگان فراروی بشریت قرار دهد و با شاخصه دین باوری و آرمان خواهی، دین را به عنوان پدیده ای سیاسی و عنصری فرهنگی معرفی نماید.

موانع و راهکارهای ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران توانست جایگاه و اهمیت قدرت نرم را با توجه به نقش فرهنگ نشان دهد. انقلاب اسلامی توانست جهان اسلام را از حاشیه به متن بکشاند و تعادل قدرت را در عرصه بین المللی به نفع کشورهای جهان سومی رقم زند.

توجه به نقش قدرت نرم بدون توجه به مقتضیات زمینه ای و محیطی آن موجب آرمان گرایی محض می شود و نیز غفلت از اهمیت قدرت نرم افزاری به عنوان ظرفیت و پتانسیل عمده انقلاب اسلامی موجبات انفعال و وادادگی را فراهم می آورد.
 

آسیب شناسی جایگاه و نقش قدرت نرم در انقلاب اسلامی

در زمره ی آسیب های سیاست فرهنگی به عنوان خط مشی نرم افزاری نظام مردم سالار دینی می توان به موارد زیر به عنوان موانع فراروی تحقق قدرت نرم در فرآیند انقلاب اسلامی اشاره کرد:
1ـ عدم برنامه ریزی جامع و همه جانبه نگر به دلیل نبود یک ابر سیستم ملّی در برنامه ریزی آموزشی و روزمرگی و مقطعی و موقت و شتابان بودن سیاست های فرهنگی با توجه به عدم هماهنگی سیاست های فرهنگی با سایر برنامه های توسعه کشور و نیز عدم تناسب سیاست های فرهنگی با جامعه شناسی فضای زندگی، آمایش سرزمینی کشور

2ـ عدم تحقق بسترها و زیرساخت های فرهنگی به دلیل عدم هماهنگی میان کانال های جامعه پذیری و فرهنگ سازی و توسعه نیافتگی فرهنگی ناشی از تضاد بین نهادهای فرهنگ پذیری شامل خانواده، گروه های همسال، گروه های مرجع، رسانه ها و مراکز آموزشی و تحصیلی

3ـ سیاست های تدافعی، سلبی، سلیقه ای، سطحی، ظاهرگرا، بی ثبات و شتابزده به جای سیاست های تعاملی، پویا، ایجابی و سنجیده متناسب با پیش بینی آینده ی فرآیند های جهانی و منطبق با شناخت وضعیت طبقات و اقشار اجتماعی در داخل کشور

4ـ سیاست زدگی فرهنگی یا استیلای سیاست بر فرهنگ به جای تعامل و همگونی بین چهار حوزه سیاست، فرهنگ، اجتماع.

5ـ آمیختگی فرهنگ با ملاحظات امنیتی به گونه ای که با خرده فرهنگ های قومی و بروز هر ناهنجاری برخورد سخت افزاری صورت پذیرفته و به عنوان مقوله ای ضدامنیتی قلمداد می شود.

6ـ افراط و تفریط در سیاست های فرهنگی و برنامه ریزی های آموزشی. افزایش یا کاهش میزان دروس فرهنگی و دینی در دانشگاه ها، ترویج غربگرایی به نام علم گرایی، تقابل ایران گرایی با اسلام گرایی، و...
 
7ـ دخیل بودن مراکز، نهادها و وزارتخانه های مختلف در سیاست های فرهنگی کشور به گونه ای که گاه بین سیاست های مؤسسات تأثیرگذار بر سیاست نرم افزاری کشور تضاد و ناهمگونی وجود دارد

8ـ عدم تناسب بین سیاست های اعلامی و اعمالی به دلیل عدم محاسبه ظرفیت ها قبل از بیان وعده های سیاسی فرهنگی، شعارزدگی، فرصت طلبی و اعلام طرح ها قبل از تأمین بودجه ها و منابع مالی مورد نیاز

9ـ حاکمیت نگرش کمّی به مقوله های فرهنگی به گونه ای که کیفیت فدای کمیت، ارائه آمارها و بیلان های عملکردی می شود و به طور کلی فقدان روش مناسب جهت ارزیابی و سنجش مستمر تحولات فرهنگی و اجتماعی و میزان و محدوده ی تأثیر فعالیت های فرهنگ در جامعه

10ـ آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی ناشی از فقر، فساد و تبعیض که منجر به بی ثباتی و ضعف فرهنگی می گردد.

11ـ انفعال و خودباختگی روشنفکران سکولار و غربزده نسبت به فرهنگ غربی و غفلت آنان از تهاجم فرهنگی از بیرون و درون کشور.

12ـ فقدان برنامه ریزی در نظام آموزشی کشور در جهت اسلامی شدن محیط دانشگاه ها و آموزش و پرورش و احتمال دوری مراکز آموزشی از فرهنگ و ارزش های استقلال طلبانه ی انقلاب اسلامی

13ـ عدم نظارت عمومی و ملّی یا سازمانی به صورت واقع بینانه و هماهنگ بر روند اجرای مأموریت های فرهنگی توسط سازمان ها و نهادهای ذیربط و عدم تلاش لازم هماهنگ ساز توسط نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی کشور.
و...
 

راهکارهای تقویت و گسترش توان بهره گیری از قدرت نرم در انقلاب اسلامی

به نظر می رسد بهترین راه ارتقای توان بهره گیری از قدرت نرم در فرآیند انقلاب اسلامی اهتمام به اصلاح مدیریت فرهنگی در کشور باشد.این مدیریت باید دارای ویژگی هایی از قبیل طراحی برای پیشبرد سیاست های فرهنگی، اجرایی کردن سیاست های فرهنگی به صورت صریح و روشن، هماهنگی و سازگاری بین سیاستهای فرهنگی در سطوح محلّی، ملّی، و نیز بین سطوح دولتی، غیردولتی یا شبه دولتی نهادهای اجتماعی و فرهنگی باشد.افزون بر این، مدیریت های فرهنگی باید از ویژگی های مطلوب در حوزه تمایلات و گرایش ها، اندیشه ها و آگاهیها، رفتارها و کارکردها، بینش ها و نگرش ها برخوردار باشد.

در این زمینه می توان به برخی راهکارها برای ارتقای سیاست فرهنگی کشور و توان نرم افزاری انقلاب اسلامی اشاره کرد:
1ـ هماهنگی میان سیاست های فرهنگی بخش دولتی و غیردولتی، سازگاری، هماهنگی و همسویی بین سیاست های فرهنگی در سطوح مختلف محلّی، ملّی، تطابق سیاستهای اعلامی با سیاست های اعمالی در عرصه فرهنگی و تطبیق ساختارهای اجتماعی با اهداف و سیاست های فرهنگی.

2ـ مشخص کردن ضوابط و قوانین حاکم بر سیاست های فرهنگی، صراحت و روشنی در سیاست های فرهنگی، کارآمدسازی ساختار و تشکیلات فرهنگی، ارتقای تعامل سازمند میان کارکنان درون سازمانی و برون سازمانی دستگاه های فرهنگی و به طور کلی اصلاح ساختار و کارکرد بخش های فرهنگی کشور.

3ـ ایجاد انگیزه و تشویق فعالیت های فرهنگی در ابعاد اجتماعی، راهبردی، مالی و رسانه ای به منظور زمینه سازی برای بروز ابتکارات، نوآوری ها، خلاقیت ها و سیاست های نوین فرهنگی.

4ـ برنامه ریزی جامع و فرابخشی و طراحی فرهنگی با در نظر گرفتن اصول ارزشی، امکانات و تسهیلات و ابزارهای موجود و اراده مردم و نخبگان و نیز تدوین سیاست های فرهنگی جامع، صریح، روشن و هدفمند بر اساس ملاحظات فرهنگی جامعه داخلی و بین المللی به دور از استیلای سیاست بر فرهنگ ملّی و به طور کلی نهادینه سازی نگاه راهبردی مسئولان کشور به اولویت برنامه های فرهنگی.

5ـ ایجاد وفاق بین نخبگان فکری، فرهنگی و سیاسی به منظور برقراری وحدت و ثبات سیاسی و فکری در جامعه و سرمایه گذاری در ایجاد و گسترش مشارکت جمعی بر اساس تقویت ارزش های مشترک فرهنگی و نیز توزیع گسترده ی برخی مفاهیم و واژه های فرهنگی و مفهوم سازی ارزشی.

6ـ تقویت آموزش در جهت ترویج و گسترش فرهنگ عمومی کمال جویی، علم طلبی، صداقت و سلامت و ارتقای آگاهی های مدیران و کارکنان نهادهای فرهنگی به منظور تحقق ابر سیستم ملّی فرهنگی و آموزشی در راستای ترجیح منافع ملّی بر منافع فردی و جناحی، جامعه پذیری ارزشی و تقویت استقلال فرهنگی و فرهنگ استقلالی.

7ـ ترجیح کیفیت و اصالت دادن به آن با توجه به میزان اثربخشی فعالیت های فرهنگی و شناخت ابعاد آگاهی بخشی و اندیشه ورزی در سیاست های فرهنگی به منظور بسترسازی برای تسهیل و تقویت امور برنامه ریزی، نظارت و ارزیابی فعالیت های فرهنگی متنوع و تکثر و افزایش تحرک و اجتهاد فرهنگی.

8ـ گسترش میزان تبادل فرهنگی میان بخش های دولتی و غیردولتی در جهت افزایش تحرک فرهنگی ـ اجتماعی و اعتلای روحیه تحقیق و ابتکار و ارتقای دانش و آگاهی عمومی بر اساس مبادله و مرابطه فرهنگی میان نهادهای دولتی و غیردولتی.
9ـ ترویج و تحکیم آموزه های مکتب اسلام و اندیشه حضرت امام در باور و عمل مسئولان و آحاد جامعه، بسیج دستگاه های تعلیم و تربیت کشور و تحرّک جدی و تلاش عمیق و هماهنگ آنان در جهت گسترش ارزش های و هنجارهای بومی و تقویت فرهنگ بسیجی شامل فرهنگ ایثار، شجاعت، عزت نفس، تواضع، اخلاص، تسلیم و بندگی در برابر خدا، غیرت و حیا، حق مداری و مسئولیت پذیری.
و....
 

جمع بندی و نتیجه گیری

با عنایت به آنچه گذشت مشخص گردید که انقلاب اسلامی با تکیه بر قدرت نرم افزاری به ویژه ارزش هایی چون ایثار، شهادت طلبی، معنویت گرایی، عدالت باوری، حق گرایی و استقلال طلبی توانست ضمن ایجاد تحول فرهنگی در سطح داخلی، به احیای خودباوری دینی و بیداری اسلامی در عرصه منطقه ای و تأثیرگذاری بر مناسبات جهانی بپردازد و اقتدار نرم افزاری خود را در عرصه بین المللی به منصه ظهور رساند.

در واقع، انقلاب اسلامی با حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضت ها و حرکت های آزادی بخش توانست به احیای مجدد عظمت و شکوه تمدن اسلامی در عرصه بین الملل همت گمارد. انقلاب اسلامی توانست به عنوان انقلابی واقعی، مردمی، مترقی و اصیل و دارای نیروی عظیم معنوی در جهان نوین و با تبیین پیام وحدت و قدرت جهان اسلام چهره حقیقی قدرت نرم افزاری خود را بر جهانیان نمایاند، با پیام معنوی و اخلاقی خود به عنوان انقلابی نیرومند تمامی معادلات جهانی را درهم شکند و با گشودن جبهه ای سومی در نظام بین الملل فارغ از سلطه قدرت های استکباری، نظم نوین نرم افزاری را در روابط بین الملل رقم زند.

امروز شاهد اﻓﻮل ﻧﻈﺎم اﺳﺘﮑﺒﺎری و ﻣﻮج بیداری اﺳﻼﻣﯽ[9] هستیم. ﻧﻮع ﺑﺮﺧﻮرد اﻣﺎم خمینی(ره) ﺑﺎ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪﻫﺎ، ﭼﻪﻏﺮﺑﯽﻫﺎ و ﭼﻪ ﺷﺮﻗﯽﻫﺎ، از ﻣﻮﺿﻊ ﻋﺰت ﺑﻮد.
دکتر علی اکبر ولایتی در این باره می گوید:
زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ 22 ﺑﻬﻤﻦ، ﺑﻨﺪه ﺑﻪﻋﻨﻮان وزﯾﺮ ﺧﺎرﺟﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺳﻔﺮای ﻣﻘﯿﻢ اﯾﺮان ﺧﺪﻣﺖ اﻣﺎم رﺳﯿﺪﯾﻢ. اﻣﺎم ﻫﻤﯿﻦﻃﻮر ﮐﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ، آﻣﺮﯾﮑﺎ و ﺷﻮروی را ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﻗﺮار ﻣﯽدادﻧﺪ و از ﻫﺮ دو ﺷﺮق و ﻏﺮب اﻧﺘﻘﺎد ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﯾﮏﺑﺎر ﺳﻔﯿﺮ ﺷﻮروی -آﻗﺎی ﮔﻮدوف- در ﮔﻮش ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ آﻗﺎ ﻣﺎ ﮔﻠﻪﻣﻨﺪﯾﻢ. ﭼﺮا ا ﻣﺎم ﻣﺎرا درردﯾﻒ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﺪ در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ از دوﺳﺘﺎن اﯾﺮان ﻫﺴﺘﯿﻢ؟ ﻣﻦ آﻫﺴﺘﻪ اﻋﺘﺮاض ﺳﻔﯿﺮ ﺷﻮروی را ﺑﻪ اﻣﺎم(ره) رﺳﺎﻧﺪم. اﻣﺎم در ﺟﻮاب ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ او ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﺣﺎﻻ ﺗﺎزه ﻣﻼﺣﻈﻪی ﺷﻤﺎ را ﻫﻢ ﮐﺮده ام.

اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﯾﮏ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ در داﺧﻞ ﮐﺸﻮر و ﻧﯿﺰ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم داﺷﺖ. اﯾﻦ ﻣﻘﺪﻣﺎت در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و ﮐﺸﻮر ﻣﺎ از زﻣﺎن ﻧﻔﻮذ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ اﺳﺘﻌﻤﺎر و دﺷﻤﻨﯽ آﺷﮑﺎر اﺳﺘﻌﻤﺎرﮔﺮان ﺑﺎ دﯾﻦ اﺳﻼم آﻏﺎز ﺷﺪ. اوﻟﯿﻦ ﻣﻘﺪﻣﻪی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻔﻮذ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﻮد. اﯾﻦ ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ آﻏﺎز ﺷﺪ و ﺷﮑﻞ ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﻫﺪفﮔﯿﺮی ﻣﺒﺎرزات در ﺳﺮزﻣﯿﻦﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺳﻼﻣﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻮد.

در واﻗﻊ زﻣﯿﻨﻪﻫﺎی ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ از ﺣﺪود دوﯾﺴﺖ ﺳﺎل ﭘﯿﺶ ﺑﻪﺗﺪرﯾﺞ و ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺗﻬﺎﺟﻢ اﺳﺘﻌﻤﺎر ﻓﺮاﻫﻢ آﻣﺪ. ﻓﺮﻧﮕﯽﻫﺎ ﭘﺎﯾﻪی ﺗﺤﻮل ﺳﯿﺎﺳﯽ دﻧﯿﺎی ﻏﺮب را از اﻧﻘﻼب ﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ در ﺳﺎل 1789ﻣﯿﻼدی ﻣﯽداﻧﻨﺪ. ﻣﺸﮑﻼت ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﻧﯿﺰ از زﻣﺎن اﻧﻘﻼب ﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺷﺮوع ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺻﻮرت واﺿﺢ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻋﺪه ای ﻣﺜﻞ ﻃﻬﻄﺎوی ﻣﺼﺮی ﯾﺎ ﺧﯿﺮاﻟﺪﯾﻦ ﺗﻮﻧﺴﯽ ﮐﻪﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ دوﯾﺴﺖ ﺳﺎل ﭘﯿﺶ، ﮐﺎر ﺧﻮدﺷﺎن را ﺷﺮوع ﮐﺮدﻧﺪ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ اﺳﻼم را ﻣﺪرﻧﯿﺰه ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﺑﺎ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ ﻣﺨﻠﻮط ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. اصلاً ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ آﻧﭽﻪ ﮐﻪ اﻣﺮوز ﻏﺮﺑﯽﻫﺎ اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ، ﻫﻤﺎن اﺳﻼم اﺳﺖ. اﻣﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﺳﯿﺪﺟﻤﺎل اﻟﺪﯾﻦ اﺳﺪآﺑﺎدی ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪﺑﻪ اﺳﻼم اﺻﯿﻞ ﺑﺎزﮔﺮدﯾﻢ و دﻧﺒﺎل وﺣﺪت اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻮدﻧﺪ.

ﻋﺪه ای ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺰه ﮐﺮدن اﺳﻼم ﯾﺎ اﺳﻼﻣﯿﺰه ﮐﺮدن ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن را ﻧﺠﺎت داد. در ﻃﺒﻘﻪی روﺣﺎﻧﯿﺖ و ﺑﻪوﯾﮋه روﺣﺎﻧﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ اﯾﻦ ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ پیدا ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺴﮏ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﺗﺐ ﻏﯿﺮاﺳﻼﻣﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮان اﺳﻼم را اﺣﯿﺎﮐﺮد. ﻓﻠﺬا در ﻗﻀﯿﻪی ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺧﯽ آدمﻫﺎی دﯾﻦدار ﺑﺮ اﺛﺮ ﮐﻢﺗﻮﺟﻬﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ اﻟﮕﻮی ﻣﺸﺮوﻃﻪی ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺠﺎتﺑﺨﺶ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺟﻠﻮﺗﺮ ﮐﻪ آﻣﺪﯾﻢ، ﻣﺮﺣﻮم ﻣﺪرس ﺟﻠﻮی رﺿﺎﺷﺎه اﯾﺴﺘﺎد و ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن در ﻋﻬﺪ ﭘﻬﻠﻮی دوم، آﻗﺎی ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﺎه و اﺳﺘﻌﻤﺎر اﻧﮕﻠﯿﺲ اﯾﺴﺘﺎد. ﻟﺬا اﯾﻦ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪﻫﺎ در ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ، ﭼﻪ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و ﭼﻪ دراﯾﺮان، ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ اﺣﺴﺎسﺧﻄﺮﻫﺠﻮم ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻏﺮب در ﻣﯿﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن وﺟﻮد دارد، وﻟﯽ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪ ﺑﻮد.

ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ در ﭘﯿﺎم سال 1391 رﻫﺒﺮ معظم اﻧﻘﻼب ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ، اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ و ﯾﮏﺳﺮه از آﻏﺎز ﺗﺎﮐﻨﻮن دارد ﭘﯿﺶﻣﯽرود. ﺑﻘﯿﻪ در ﺑﯿﻦ راه وارد ﺷﺪﻧﺪ و دﯾﮕﺮان ﭘﺮﭼﻢ آنﻫﺎ را ﺑﻪ دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و ﺟﻠﻮ آﻣﺪﻧﺪ، وﻟﯽ ﻫﯿﭻﮐﺪاﻣﺸﺎن ﺗﻮﻓﯿﻖ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ و اﻧﺪﯾﺸﻪی اﻣﺎم ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره) و اﻣﺮوز رﻫﺒﺮی را ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.

اﯾﺮان اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻤﺮ رو ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ. در داﺧﻞ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﭘﺎﯾﻪﻫﺎی ﺣﮑﻮﻣﺖ دﯾﻨﯽ از ﻣﻨﻈﺮ ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺷﯿﻌﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽﺷﻮد ودر ﺧﺎرج، ﺑﻪﻃﻮر ﺧﺎص در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و در دﻧﯿﺎی اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻋﺎم اﯾﻦ ﺗﺌﻮری و ﻧﻈﺮﯾﻪ داده ﺷﺪه اﺳﺖﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ اﮔﺮ ﻗﺮار اﺳﺖ در ﺟﻬﺖ ﻋﺪاﻟﺖ، ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻓﻀﺎﺋﻞ اﻧﺴﺎﻧﯽ و ﻧﺠﺎت اﻧﺴﺎن از اﻧﺤﻄﺎط ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ اﻟﻬﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺼﺮﯾﺢ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺳﻼم زﻧﺪه ﻧﯿﺴﺖ و ﺣﯿﺎت ﻧﺪارد.

 اﻣﺮوزه اﺳﻼم در ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و در دﻋﻮت و ﻣﯿﺰان ﻧﻔﻮذ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺎ ﺻﺪراﺳﻼم ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪارد. اﻣﺮوزه ﺑﻪرﻏﻢ وﺳﻌﺖ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ، اﻋﻢ از اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ و ﺻﻮﺗﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و ﻋﻤﻖ ﻧﻔﻮذ اﺳﻼم ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ.

اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ اﺳﻼم ﭘﯿﺶ ﻣﯽرود، ﻓﻘﻂ ﺣﺮف ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺎﻧﻢ آﻟﺒﺮاﯾﺖ ﮐﻪ وزﯾﺮ ﺧﺎرﺟﻪی زﻣﺎن آﻗﺎی ﮐﻠﯿﻨﺘﻮن ﺑﻮد و اﺳﺘﺎد داﻧﺸﮕﺎه ﺟﻮرج ﺗﺎ واون آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، در ﯾﮑﯽ از ﺻﺤﺒﺖﻫﺎﯾﺶ در داﻧﺸﮕﺎه ﮔﻔﺖ ﮐﻪ اﻣﺮوز در آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﻼم را ﻧﺪارد اﯾﻦ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ زﻣﯿﻨﻪی ﻓﮑﺮی، ﻋﺰم راﺳﺦ و ﺗﻘﻮای اﻣﺎم(ره) و رﻫﺒﺮی اﻣﺮوز اﻧﻘﻼب و ﻓﮑﺮ ﺷﯿﻌﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﺟﺎن ﻣﺮدم اﯾﺮان ﻧﻔﻮذ ﮐﺮده اﺳﺖ.

ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع را واﻗﻊﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻨﯿﻢ. آﻣﺮﯾﮑﺎی اﻣﺮوز دﯾﮕﺮ ﻗﺪرت ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻧﻔﻮذ آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارد. آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم ﺗﮑﻠﯿﻒ دﻧﯿﺎ را ﻣﻌﻠﻮم ﮐﺮد. اوﻻً ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮد. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮐﺰﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮیﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﺮد. دوم ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی اروﭘﺎ ﻃﺮح ﻣﺎرﺷﺎل و ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی آﺳﯿﺎ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ را اراﺋﻪ داد. ﺗﺮوﻣﻦ رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮر وﻗﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮد. ﮐﻤﮏﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ اﯾﺮان از ﻃﺮﯾﻖ ﻫﻤﯿﻦ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ در زﻣﺎن ﺟﻨﮓ ﺑﻮد. در ﭼﺘﺮ ﺣﻤﺎﯾﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ از آﺳﯿﺎ و اروﭘﺎ، آﻧﻬﺎ ﺟﺎی ﭘﺎی ﺧﻮدﺷﺎن را در ﻫﻤﻪی ﻧﻘﺎط دﻧﯿﺎ ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ ﮐﺮدﻧﺪ.

آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ در دهﻫﺎ ﻧﻘﻄﻪازدﻧﯿﺎ ﭘﺎﯾﮕﺎه (ﭘﺎﯾﮕﺎهﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ آﻣﺮﯾﮑﺎ در آﻟﻤﺎن، اﯾﺘﺎﻟﯿﺎ، ژاﭘﻦ، ﮐﺮه و..) دارﻧﺪ. ﻫﻔﺖ ﻧﺎوﮔﺎن آﻣﺮﯾﮑﺎ آبﻫﺎی ﺟﻬﺎن را ﺗﺤﺖ ﺳﯿﻄﺮه ی ﺧﻮد دارﻧﺪ.

آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎﻫﺮ ﺟﻮر ﮐﻪ اراده ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و در ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ، دﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ؛ در وﯾﺘﻨﺎم، ﻻﺋﻮس، ﮐﺎﻣﺒﻮج، ﮐﺮه ﯾﺎ ﮐﻮﺑﺎ. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﭼﻬﻞ دﺧﺎﻟﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ در ﮐﺸﻮرﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎی ﻻﺗﯿﻦﮐﺮدﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ دهﻫﺎ ﮐﻮدﺗﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن راه اﻧﺪاﺧﺘﻨﺪ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻮدﺗﺎی 28 ﻣﺮداد. آﺧﺮﯾﻦ دﺧﺎﻟﺖﺷﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ، ﻋﺮاق، اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﺳﻮدان اﺳﺖ. ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻋﻤﺪه ی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ اﻻن ﺑﺮر وی ﮐﺸﻮرﻫﺎی اﺳﻼﻣﯽ اﺳﺖ، آن ﻫﻢ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ. اﻟﺒﺘﻪ ﮐﻢﮐﻢ آﺛﺎر ﺷﮑﺴﺖ در ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﻣﯽﺷﻮد. در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺴﯽ ﺟﻠﻮدار آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﺒﻮد، وﻟﯽ اﻣﺮوزه ﻣﺮدم ﻓﻘﯿﺮ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن آنﻫﺎ را زﻣﯿﻦﮔﯿﺮ ﮐﺮده اﻧﺪ. زﯾﺮ ﺳﺮﻧﯿﺰه ی ﻫﻔﺘﺎد ﻫﺰار آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ در ﻋﺮاق و ﺑﻌﺪ از ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﺮدن 2، 5 ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن دﻻر، ﯾﻌﻨﯽ 2500 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر، ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﮐﻪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد ودوﻟﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺷﻮد؛ آن ﻫﻢ دوﻟﺘﯽ ﮐﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺗﺸﮑﯿﻞﺷﻮد. اﯾﻦ ﻧﺸﺎن ﻣﯽد ﻫﺪ ﮐﻪ ﻣ ﺮدمﻋ ﺮاق و اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺎ وﺟﻮد ﻫﻤﻪی ﺻﺪﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ دﯾﺪه اﻧﺪ، اﻣﺎ ﻗﻮت ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪه ﺟﻠﻮی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﻨﺪ. اﯾﻦﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪی اﻓﻮل آﻣﺮﯾﮑﺎ و اﺳﺘﮑﺒﺎر اﺳﺖ.

ﺑﺎ اﯾﻦ اوﺻﺎف، آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪرت ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻗﺪرت زﻣﺎن رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮری رﯾﮕﺎن را ﻫﻢ ازدﺳﺖ داده اﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮروی و اﺗﻔﺎﻗﺎت ﭘﺲ از آن ر ا ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺧﻮدﺷﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ و ﻟﺬا آﻗﺎی ﺑﻮش ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در دﻧﯿﺎ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت وﺟﻮد دارد و آن ﻫﻢ آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، اﻣﺎ اﻻن در وﺿﻌﯿﺘﯽ ﻗﺮار دارﻧﺪ ﮐﻪ 600 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر اﺳﮑﻨﺎس ﺑﺪون ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪ وارد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﺮده اﻧﺪ!
 

پی‌نوشت‌ها:

1. جورج سوروس (مجاری الاصل) میلیاردر آمریکایی و صاحب بنیاد و فروشگاه های زنجیره ای سوروس در جهان اموال خود را وقف تغییر و براندازی حکومت های مخالف آمریکا نموده است.از جمله روش های ایشان شامل پرداخت هزینه و تامین بودجه مورد نیاز اپوزیسیون و گروه ها و اعطای بورس تحصیلی، تاسیس NGO و نشریات و رسانه های واقعی و مجازی می باشد.
2. آخرین جنگ های سخت جاری در دنیا را می توان با جنگ افغانستان، عراق، سومالی و...مورد نقد و ارزیابی قرار داد.
3. جوزف نای در سال های اخیر در تبیین نظریات خود، پیرامون قدرت به سه نوع قدرت اشاره می کند.ابتدا قدرت سخت را مورد واکاوی قرار می دهد که بر مبنای زور و تهدید عمل می کند، سپس قدرت اقتصادی را معرفی می کند که قلمرو آن هزینه، تطمیع و پاداش است و در نهایت به معرفی قدرت نرم می پردازد که بر مبنای جاذبه عمل می کند و آن را قدرت برتر دنیای معاصر معرفی می نماید.
4. محمد مهدی انصاری، «جنگ نرم آمریکا علیه ایران؛ چیستی و چرایی»، سایت بانک اطلاعات نشریات ایران.31/2/86. از: www.magiran.com/nptoc.aspx?mgID=2829&number=6152
5. مهسا ماه پیشانیان، «راهکارهای آمریکا برای جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه علمی ـ تخصصی عملیات روانی، سال پنجم، شماره 18، تهران: معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه، زمستان 86، صص 74 ـ 57.
6. مغز متفکر براندازی نرم، تئوریسین روش های 198 گانه نافرمانی مدنی و هم چنین مدیر مؤسسه آمریکایی آلبرت انیستین.
7. اقتباس از کتاب قدرت نرم نوشته جوزف نای ترجمه آقایان  سید محسن روحانی و مهدی ذوالفقاری  و با مقدمه  دکتر اصغر افتخاری می باشد جوزف نای  1937  Nye ' Joseph S  ناشر  تهران  دانشگاه امام صادق(علیه السلام) پزوهشکده  مطلعات و تحقیقات بسیج  1387
8. رفیع پور، فرامرز، آناتومی جامعه، صفحات 322ـ324.
 

منبع:

دست در دست صبح (انقلاب اسلامی)، محمدجواد نوروزی و همکاران، دفتر نشر معارف، چاپ اول، تابستان 1391.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط