طرح مسأله و ضروت بحث
نگاه عامیانه به مهدویت، آثار سوء فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی خواهد داشت. دیگر زمان آن نیست که نگاههای عامیانه به عنوان حداقل های قابل تحمل، موجب دل خوشی بشوند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی عوام زدگی آسیب های اندکی ندارد.یکی از آثار سوء نگاه عامیانه به موضوع منجی و مهدویت، عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت است. وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری های حکومت آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیل عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را به ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.
در چنین شرایطی، خیلی ها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیر عقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعه ی ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج می برد. در حالی که ما می توانیم با تأمل جدی در شیوه ی حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامه ریزی ها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.
در این نوشتار به آثار سوء نگاه عامیانه به مهدویت و به ویژه تأثیر سوء عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت می پردازیم.
موضوع منجی بدون نگاه عامیانه
وقتی با نفی برخی از موارد نگاه عامیانه، به موضوع منجی نگاه کنیم، فضاهای تازه ای برای تفکر در مقابل ما گشوده خواهد شد. مثلاً اگر بپذیریم که ساز و کار ظهور و حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، یک ساز و کار طبیعی و مطابق با سُنن الهی و دستورات دینی است، که همه ی انبیاء اولیا و امامان معصوم ما آنها را پذیرفته و رعایت می کرده اند، طبیعتاً باید بپذیریم که تداوم حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هم امری طبیعی و ناشی از همان سنن و احکام خواهد بود؛ ولی با تحقق برخی از شرایط و سنن الهی که تاکنون فرصت تحقق نداشته اند.اتفاقاً درک ساز و کار ظهور و حکومت آن حضرت هم برمی گردد به شناخت همین بخش از شرایط و سنن و داشتن یک تحلیل انسانی، اجتماعی و سیاسی از آنها. مثل اینکه آن احکامی که تاکنون امکان اجرا نداشته اند، کدام ها هستند؟ در زمان ظهور چرا و چگونه فرصت اجرای آن احکام پدید می آید؟ به چه دلیل و با کدام ساز وکار طبیعی و اجتماعی، حکومتی که از ابتدای خلقت تاکنون امکان تحقق نداشته، امکان تحقق پیدا می کند؟ تمام معجزات و کرامات حضرت و عنایات خداوند متعال نیز در همین راستا قابل توجیه است.
وقتی ساز و کار حکومت، یک ساز و کار طبیعی و مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی شد، باید ادامه و بقای آن حکومت نیز تا روز قیامت، مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی باشد. در چنین وضعیتی، سؤال های مهمی مطرح خواهد شد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اگر آدم ها به صورت اجباری و یا با معجزه آدم های خوبی نمی شوند، پس می توانند از اختیار خود استفاده کنند و باز آدم های بدی بشوند. ولی ما می شنویم که در زمان ظهور و حکومت حضرت، آدم ها اکثراً خوب می شوند. این امر چگونه اتفاق می افتد؟
چه عاملی باعث خوب شدن اکثریت آدم ها می شود؟ چرا این خوبی ها پایدار می مانند؟ چرا بدی های آدم های بد پنهان می شود و آنها نمی توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند؟(1)
سرنوشت این آدم های بد که از بد بودن خود دست بر نمی دارند، چه می شود و آنها در جامعه مهدوی چگونه زندگی خواهند کرد و بدی های خود را چگونه بروز خواهند داد؟
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با مشکل فساد و نفاق چگونه برخورد خواهند نمود؟
آیا ما همین الان هم می توانیم به سوی چنین جامعه ی خوبی حرکت کنیم؟ تا چه حد؟
آیا می توانیم از قواعدی که منجر به ایجاد چنین تحولی در زندگی بشر می شوند، برای حل مشکلات امروز جامعه ی خود استفاده کنیم؟
اساساً آیا این قواعد طبیعی بدون حضور امام معصوم قابل بهره برداری هستند؟ یا بخشی از آن هست و بخشی نیست؟ نقش حضور امام در جامعه و نقش حاکمیت او در تحقق سعادت بشر دقیقاً چیست؟
وقتی نگاه عامیانه را کنار بگذاریم، سؤال ها یکی یکی می جوشند، و فکرها به کار می افتند. جدا از معارف و برکات فراوانی که در اثر پی گیری این سؤال ها نصیب ما خواهد شد، نفس جوشش این گونه سؤال ها، به معنی جدی گرفته شدن امر ظهور و راسخ شدن اعتقاد ما به فرج خواهد بود. ضمن اینکه همه ی ما در اثر جوشش این سؤال ها و سپس نزدیک شدن به پاسخ آنها، وظایف خود را در این زمان و برای زمینه سازی ظهور، بهتر خواهیم شناخت.
شاید بسیاری از مشکلات موجود در جامعه ی فعلی ما، ناشی از بی توجهی به همان سنن الهی باشد که در زمان ظهور عامل حل مشکلات و سعادت بشر می شود. شاید بدون برخی از اقدام های عالمانه ی منتظرین، اساساً بستر و زمینه های اجتماعی و مقدمه سازِ ظهور فراهم نشود. شاید بخشی از انتظار ما هم باید به اقدام عالمانه تبدیل شود. شاید ما هم تا حدودی، مانند آنان که انتظار را دست مایه ی سستی و فرار از تکلیف جهاد قرار داده اند، بی همتی و جهالت خودمان را با انتظار توجیه می کنیم.
آثار سوء نگاه عامیانه به مهدویت
طبیعتاً نگاه عامیانه به مهدویت، آثار سوء فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی خواهد داشت. دیگر زمان آن نیست که نگاههای عامیانه به عنوان حداقل های قابل تحمل، موجب دل خوشی بشوند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی عوام زدگی آسیب های اندکی ندارد.یکی از آثار سوء نگاه عامیانه به موضوع منجی و مهدویت، عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت است. وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوری های حکومت آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیل عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را به ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.
در چنین شرایطی، خیلی ها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیر عقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعه ی ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج می برد. در حالی که ما می توانیم با تأمل جدی در شیوه ی حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامه ریزی ها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.
سخن گفتن اندیشمندان و سیاسیون از حکومت مهدوی شروع خوبی است، اما اگر این آغاز در ادامه با تأمل جدی و عمیق شدن در شیوه ی حکومت مهدوی و توجه به نتایج این تأمل، در برنامه ریزی امور همراه نشود، دچار آسیب و آفت خواهد شد.
یکی دیگر از آثار سوء این نگاه عامیانه، بستری است که برای انحراف و بهره برداری دشمنان از موضوع مهدویت ایجاد می شود. در بستر این «نگاه عامیانه به مفهوم منجی»، خیلی ها احساس می کنند با چند تا ظاهر سازی ساده می توانند خودشان را همان منجی یا مرتبط با او معرفی کنند. کم نیستند انواع ادعاهای دروغین ارتباط با منجی که هر از گاهی خبری از آنها به گوش می رسد.(2) پدیده ی «بهائیت» را هم باید از جنس همین مشکلات قلمداد کرد.
در روایات هم این مطلب آمده است که در عصر ظهور، پرچم های انحرافی زیادی که ادعا می کنند «منجی» هستند برافراشته می شوند.(3) این انحراف ها در چه بستری پدید می آید و رونق می گیرد؟ آیا غیر از این است که نگاه عامیانه به موضوع منجی، بستر رواج چنین انحرافاتی است؟
نگاه عامیانه، علاوه بر اینکه می تواند بستری برای بهره برداری دشمنان فراهم کند، می تواند زمینه ای برای انحراف دوستان نیز پدید بیاورد. یکی از انحراف هایی که ممکن است در بحث منجی و مهدویت به وجود بیاید، این است که مردم را صرفاً بر روی بحث رابطه ی عاطفی شخصی با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) متمرکز کنند. این رابطه ی عاطفی خوب است و باید بیشتر هم بشود، که البته با افزایش معرفت و دقت در انجام وظایف الهی، رابطه ی عاطفی بیشتر هم خواهد شد، ولی صرفاً توجه دادن به این رابطه ی عاطفی و تمام آرمان منتظران را یک دیدار مخفیانه و رسیدن به خدمت حضرت قرار دادن، بدون توجه به لوازم و حقایق اجتماعی آن، بستر یک انحراف است؛ انحرافی که می تواند از درونش بسیاری از ضدیت ها با مرام امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، که همان اسلام ناب است، بیرون بیاید.(4)
سومین اثر منفی نگاه عامیانه، «رخوتی» است که در میان منتظران ایجاد می کند. به عبارت دیگر، نگاه عامیانه عامل ترک وظایف و نشناختن آنها توسط منتظران خواهد شد. این خیلی بد است که ما به عنوان یک منتظر هر وقت به یاد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می افتیم، آهی بکشیم و بگوییم: «ان شاء الله آقا بیاید» و بعد دوباره به زندگی پُر اشتباه خود ادامه بدهیم. این یک آفت و آسیب است که منتظر بودن ما، در زندگی ما هیچ تغییری ایجاد نکند. طبیعتاً وقتی به موضوع انتظار، سطحی نگاه کنیم، نمی توانیم تکالیف مُنبعث از آن را برای خود استخراج کنیم و در وجود خود بعثتی بیابیم و مسئولیتی احساس کنیم.
و در نهایت، بدترین اثر منفی نگاه عامیانه، تأثیری است که ممکن است در عاقبت به خیر شدن منتظران داشته باشد. به عبارت دیگر، ممکن است منتظرانی که عامیانه به موضوع منجی و مهدویت نگاه می کنند، بعد از ظهور، جزو دشمنان امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیرند. کما اینکه در روایات هم به این مطلب تصریح شده است که بعضی ها در برابر آن حضرت می ایستند و می گویند: « ایشان امام زمان نیست، ایشان نمی تواند فرزند پیغمبر باشد»(5) در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را می کشیدند.
چرا کسانی که قبلاً انتظار حضرت را می کشیده اند، بعد از ظهور به مخالفت با ایشان بر می خیزند؟ چون آنها یک تصور خیالی و موهوم از امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) داشته اند و زمانی که وجود واقعی و نازنین حضرت را می بینند که با آن تصویر خیالی آنها سازگاری ندارد، با ایشان مخالفت می کنند. کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانه شان تصلّب پیدا کرده اند، به حدی که برخی رگه های انحراف در آنها مشاهده می شود، نه تنها به درد حضرت نمی خورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد.(6)
این گروه به ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته اند، دیگر خودشان را صاحب ادعا می دانند؛ مثلاً می گویند: « نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می دانیم، ما می شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.»
البته بعضی از افراد هم به دلیل خود ساخته نبودن و تعارض فرمان های حضرت با منافعشان، که این تعارض هم می تواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت می کنند.
کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم (صلّی الله تعالی فرجه الشریف)، مدام به اهل مدینه فخر می فروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانه هایش هم چنین و چنان است. اما همین که دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.»(7)
البته این «مخالفتِ پس از موافقت» نیز، ریشه در همان تصورهای اشتباهی داشت که یهودیان نسبت به پیامبر موعود داشتند. آنها تصور می کردند پیامبر موعود از میان آنها برانگیخته خواهد شد و یا لااقل به آنها نزدیک خواهد بود آنها هرگز تصور نمی کردند که ظهور او مشکلی برای منافع آنها ایجاد کند. اگر آنها تصور درستی از پیامبر آخرالزمان داشتند، شاید پیش از آمدنش هم خود را برای مخالفت و دشمنی با او مهیا می کردند.
در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمی توانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را می بینند، در می یابند که هرگز منتظر چنین کسی نبوده اند. این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشته اند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که عالمانه به موضوع منجی نگاه نمی کرده اند.
اگر بخواهیم آثار منفی تک تک آن نگاه های عامیانه را ذکر کنیم بحث به درازا خواهد کشید. اما یکی دیگر از موارد مهمی که ذکرش لازم است، این است که اگر اعتقاد ما به معجزات ظهور و مطلق دیدن آن در اصلاح امور، در حد و اندازه های نگاه عامیانه - که مشخصاتش قبلاً ذکر شد- باقی بماند، اساس کارآمدی دین و اعتقادات دینی ما زیر سؤال خواهد رفت. به این معنا که عده ای خواهند گفت: « دیدید دین خدا اجرایی نبود؟ دیدید کار هیچ کدام از پیامبران نگرفت؟ و نتوانستند مردم را در زیر پرچم توحید و ایمان به خدا جمع کنند و یک حکومت فراگیر و ماندگار برپا کنند؟ آخر سر هم خدا آمده و با معجزه همه چیز را درست کرد.»
آیا واقعاً امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند که بگویند: « ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شده ایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب می کنیم؟» آیا واقعاً این گونه است؟
پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر می کشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهوده ای انجام می دادند؟ در حالی که همان طور که پیشتر هم اشاره شد، خیلی طبیعی است که مسأله ظهور و اقبال مردم به حکومت آن حضرت و تداوم این اقبال، نباید پدیده ای خارج از قواعد و سُنن الهی باشد اگر قرار باشد این اقبال و تداوم آن، با معلّق شدن برخی از قواعد و سنن الهی به وجود بیاید، آن گاه معلوم می شود که اساساً دین خدا، ظرفیت اجرایی شدن در قالب همین قواعد و سنت های طبیعی را که تاکنون در عالم برقرار بوده، ندارد و در نتیجه از همین الان غیر عملی بودن احکام خدا به اثبات خواهد رسید.
البته در یک تحلیل عالمانه از مسأله ی ظهور، همه ی قواعد طبیعی حیات بشر که یقیناً عنصر «معنویت» هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته خواهند شد. عنصر «معجزه» هم در یک گوشه ای از آن منظومه جایگاهی دارد. عنصر «نصرت الهی» و عنصر «عنایت معنوی حضرت» هر کدام جایگاه خودشان را دارند، نمی خواهیم اینها را رد کنیم. این نیست که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از عنایت معنوی و اثر معجزه آسا در نگاه و کلام برخوردار نباشند. عنایت معنوی هم جزء همین ساز و کار طبیعی است. منتها باید تئوری های علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلاً «چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات می دهد» داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن مجموعه و منظومه ی تمام عواملی که همگی در کنار یکدیگر باعث نجات جامعه می شوند، روشن کنیم. به ویژه که ما فراموش نمی کنیم که با وجود حضور نورانی و بی مانند رسول خدا (صلّی الله تعالی فرجه الشریف) و سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر امامان، به دلیل فراهم نبودن عوامل دیگر، هیچ گاه آن حکومت نمونه و نجات بخش به طور کامل مستقر نشد و تداوم نیافت.
علاقه ی عامیانه یا علاقه ی عاشقانه؟
علاقه ی عامیانه
غیر از «نگاه عامیانه» می توان از «علاقه ی عامیانه» نیز سخن گفت. البته باید بین این دو تفاوت قائل بود. تا اینجا به برخی از مصادیق نگاه عامیانه در مورد انتظار و برخی آثار سوء آنها اشاره شد. علاقه ی عامیانه نیز، اگر چه قابل احترام تر است، ولی ممکن است دچار آسیب هایی گردد که بعضاً جبران ناپذیر هم هستند.منظور از علاقه ی عامیانه، علاقه های سطحی و یا بدون پشتوانه ای است که هر لحظه در معرض از بین رفتن قرار دارد. گاهی از اوقات می توانیم علاقه ای عامیانه را در مواردی استفاده کنیم که علاقه ای بر مبنای نظری غلط و شناخت ناصحیح استوار شده باشد. طبیعتاً این مبنای غلط ناشی از همان نگاه عامیانه است که ذکر شد.
اصطلاح «علاقه ی عامیانه» در روایتی به صراحت مورد استفاده قرار گرفته و نکوهش شده است؛ آنجا که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: « مَودَّهُ العَوامِّ تَنقَطِعُ کانِقطاعِ السَّحابِ، و تَنقَشِعُ کما ینقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام و عامیانه بریده می شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می شود چنان که سراب زایل می شود.»(8) در این کلام شریف، به مهم ترین آسیب علاقه های عامیانه که قطع شدنی بودن آن است، تازه شده است.
اما جای نگاه مثبت به این گونه علاقه ها هم هست؛ آنجا که علاقه ی عامیانه به معنای یک علاقه ی فطری طبیعی و هر چند ابتدایی گرفته شود. در بسیاری از عوام، ارادت و معرفت آنها نسبت به اولیای الهی، با همین نوع علاقه آغاز می شود. علاقه های فطری و ابتدایی موجود در جان جامعه را باید محترم شمرد. اینها سرمایه های لازم برای ارتقای همان علاقه ها و اعتقادات و علامت سلامت و صفای عامیانه را که در میان خیلی ها رواج دارد، تحسین و حتی در بین اهلش ترویج نمود؛ و هم آن علاقه ها را با نگاه عالمانه تعمیق کرد و افزایش داد. چرا که گاهی این گونه علاقه ها آغاز یک شور و شعور عمیق هستند و نباید به سادگی از کنار آنها گذشت و آنها را بی مقدار شمرد.
گاهی از اوقات نیز علاقه های عموم مردم با قضاوتی ناصحیح دست کم گرفته می شوند، در حالی که در میان عوام، افرادی با معرفت های عمیق و ایمان راسخ پیدا می شوند که نخبگان حسرت آن را دارند. روشن است که آنهایی را که به ظاهر از سواد و معلومات کافی برخوردار نیستند، نباید عوام بدانیم و علاقه های آنها را نباید در زمره ی علاقه های عامیانه و انقطاع پذیر تلقی کنیم.
از طرف دیگر، نباید تصور کرد که اگر به مباحث عقلانی و علمی در موضوع مهدویت و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته می شود، به این معنی است که برخورد عقلانی در این عرصه، در مقابل برخورد عاطفی با موضوع امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. این اشتباه است که ما این دو موضوع را مقابل یکدیگر تلقی کنیم. کما اینکه بعضی ها با کوته نظری، در کنار توصیه به برخورد علمی با موضوع امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، موج عاطفی گرایش به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را، مورد هجمه قرار می دهند و اساساً گرایش عاطفی به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را امری غیر اصیل و کم ارزش تلقی می کنند. در حالی که، نه می توان این موج عاطفی را خاموش کرد و نه اساساً چنین چیزی مطلوب است.
نه تنها برخورد عالمانه و عاقلانه با موضوع منجی، هیچ گونه منافاتی با گرایش عاطفی به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ندارد، بلکه هنگامی که عقل ها روشن شوند، عاطفه ها هم شعله ورتر خواهد شد؛ و معرفت، مایه ی تحکیم و تعمیق همین رابطه ی عاطفی قرار خواهد گرفت؛ و آن را از سطح عامیانه ارتقا خواهد داد.
یک وقت تصور نشود که فهمیدن عقلانی و منطقی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، کلاسش بالاتر از گریه کردن است. اگر کسی فهمش درباره ی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بالا رفت، به جای اشک، خون گریه خواهد کرد. فکر نکنیم اگر عالِم شدیم، گریه را کنار می گذاریم؛ دعای ندبه را کنار می گذاریم. نه، اتفاقاً اگر عالم شویم، تازه دعای ندبه خوان می شویم، تازه می فهمیم برای چه باید گریه کنیم. این اثر عجیب معرفت است.
گاهی برخی از سر ناآگاهی می گویند: «آقا! گریه برای امام زمان بس است. حالا دیگر نوبت معرفت است.» غافل از اینکه اگر معرفت بالا برود، اشک هم زیاد می شود. لذا اگر کسی آگاهی پیدا کرد، اما اشک و سوز و آهش بیشتر نشد، باید در آدمیت و انسانیت خود تردید کند. این یک اصل مهم است که علم، خشیت را افزایش می دهد؛(9) به همین دلیل است که خداوند متعال می فرماید: « فقط بندگان عالِم خدا هستند که از خدا خشیت دارند.» (10)
منتها بخشی از این رابطه ی عاطفی که ابتدائاً پدید می آید، نتیجه ی فطرت های سالم است و بخشی از آن، نتیجه ی آگاهی های کلی و ابتدایی است که ممکن است برخی از این آگاهی ها، سطحی هم باشند. سخن در این است که باید این آگاهی های کلی و ابتدایی تفصیل و تکامل پیدا کند، تا آن رابطه ی عاطفی پایدار شود و در این سطح حداقلی باقی نماند.
حتی باید گفت این سطح متوسط رابطه ی عاطفی موجود در جامعه با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، آن چنان که باید باشد نیست، وضعیت موجود، بسیار پایین تر از حدّ مطلوب و مورد انتظار است. این موجِ بسیار لذت بخشی که الحمدالله برای دعای ندبه ها در کشور ما به راه افتاده، تازه آغاز راه است نه سرانجام راه. معلوم نیست ما از نقطه ی صفر چقدر فاصله گرفته باشیم. بله، از نقطه ی صفر عبور کرده ایم و دیگر منفی نیستیم، اما تا نقطه ی مطلوب هم خیلی فاصله داریم. درست است که دعای ندبه خواندن ها آغاز شده و مراسم های دعای ندبه رونق گرفته است، ولی آن دعای ندبه ای که باید برای انجام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) خوانده شود و به محبت بسیاربالایی احتیاج دارد، که در خود دعا هم اشاره های روشنی به آن شده است،(11) با این دعای ندبه هایی که ما می خوانیم، خیلی متفاوت است. شرح این تفاوت را باید در فرصت دیگری مورد گفت وگو قرار داد.
در عین حال، این گرایش ابتدایی به حضرت نیز یک گرایش بسیار معنادار و با ارزش است. نام مقدس آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هر اثر و حلاوتی را در دل ها ایجاد کند بسیار قابل احترام است، ولی گلایه از این است که ما بخواهیم این گرایش را در همین حدّ مقدماتی و حداقلی نگه داریم و به آن بسنده کنیم. اینجا است که باید منتظر آسیب های عوام زدگی باشیم.
اگر کسی عواطف دینی خود را در سطح مقدماتی نگه دارد، در حالی که موقعیت اقتضا دارد که او رشد بیشتری داشته باشد، آن گاه چه بسا این ایستایی موجب انحراف او گردد. چنین شخصی ممکن است کم کم خودش به مقابله با دین خودش برخیزد، چرا که پس از مدت زمانی که از پدید آمدن آن عواطف اولیه ی دینی می گذرد، مقدماتی و سطحی بودن آن عواطف را لمس می کند و در نتیجه سعی می کند از این سطحی بودن فاصله بگیرد. آن گاه اگر این فاصله گرفتن، به سمت عمیق شدن جهت پیدا نکند، ممکن است به سمت حذف و مقابله سوق پیدا کند. لذا باید به اعماق و ژرفای عواطف دینی رفت و این گرایش ابتدایی را که به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پدید آمده، عمق بخشید. باید مراقب باشیم تا مودت عامیانه کار دستمان ندهد و در لحظه ای که به آن محتاجیم، از دستمان نرود.
نمونه ای از علاقه های عامیانه را می توان اهمیت دادن به دیدار حضرت، بدون توجه به ظهور و بدون توجه به فلسفه ی غیبت و انتظار دانست. کسانی که چنین علاقه های عامیانه ای دارند، کسانی هستند که خود را مشتاق دیدار حضرت می دانند اما نه توجهی به بیرون آمدن حضرت از پرده ی غیبت دارند و نه به فواید و برکات فراوانی که بر ظهور حضرت مترتب است، اعتنایی دارند. هر چند با چنین علاقه ای نیز باید محترمانه برخورد کرد، اما سؤال این است که چگونه می توان ادعای عاشقی و تمنای دیدار داشت، ولی به آرمان های حضرت بی اعتنا بود؟
حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) می فرمایند:
«آیا می شود رییس و مولای ما حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم، و در عین حال خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!»(12) «اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!»(13) «تنها پیدا کردن و دیدن حضرت مهم نیست....هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت- که نفعش به همه بر می گردد و از اهمّ ضروریات است- نیستیم!»(14)
این آدم ها که تنها مشتاق «دیدن» حضرت هستند و به مصائب عالم بشریت و رسالت آن حضرت کاری ندارند، معمولاً گرهی از کار حضرت باز نمی کنند. هر چند ممکن است در صورتی که صادق باشند، حضرت به درد ایشان بخورد.
در دعای ندبه صدا می زنیم:
«مَتی تَرانا وَ تَراکَ، وَ قَد نَشَرتَ لِوآءَ النَّصرِ تُری؟ اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ اَنتَ تَاُمُّ المَلَأ، وَ قَد مَلَاتَ الارضَ عَدلاً؟ کی می شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم، در حالی که پرچم نصرت و پیروزی را برافراشته باشی و همه آن را ببینند؟ آیا می شود روزی را ببینیم که گرداگردت را گرفته باشیم، در حالی که تو امام و رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و داد کرده باشی؟»(15)یعنی عاشق دیدن توام، در حالی که تو امام هستی و حاکمیت جهانی داری. نه اینکه کاش من بتوانم تو را در یک گوشه ای ببینم. هر چند باید اذعان کرد که معمولاً اشتیاق دیدار حضرت، ولو به صورت فردی، در هر دلی قرار بگیرد، آن دل به ظهور و نجات عالم هم اشتیاق پیدا خواهد کرد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند، اما در مقام تبلیغ یک سویه برای دیدار امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، رهزنی هایی انجام می گیرد که نیاز به هوشیاری دارد.
در دعای سلامتی آقا امام زمان هم همین قصه وجود دارد:
اللَّهمَّ کُن لِوَلیکَ الحُجَّهِ بنِ الحَسَنِ، صَلَواتُک عَلَیهِ وَعَلی ابآئِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فی کُلّ السَّاعَةٍ، وَلیاً وَ حَافِظاً، وَ قاعِداً وَ نَاصِراً، وَ دَلِیلاً وَ عَیناً، حَتَّی تُسکِنَهُ ارضَکَ طَوعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً؛خدایا! برای ولی خود، حجّت بن الحسن، که درودهای تو بر او و بر پدرانش باد، در این ساعت و در هر ساعت، ولی و نگهبان، و رهبر و یاور، و راهنما و دیده بان باش، تا اینکه او را از روی میل و رغبتِ مردم، در روی زمین سکونت دهی و زمانی دراز او را بر روی زمین بهره مند سازی.(16)
در این دعای مشهور، اصلاً برای دیدن حضرت دعا نمی کنیم، برای سلامتی حضرت دعا می کنیم. دعا می کنیم حضرت سلامت باشند، تا اینکه فرج ایشان برسد و از حکومتشان بهره مند گردند. این اوج یک خلوص عاشقانه و عارفانه است، که دیگر خود را در نظر نمی گیرد و تنها محبوب خود را مدنظر قرار می دهد.
در دعای عهد هم، که مستحب است هر روز صبح خوانده شود و حضرت امام (رحمه الله) معتقد بودند خواندن آن در سرنوشت انسان تأثیر دارد،(17) قبل از اینکه تقاضای دیدار کند و صدا بزند:
«اَللّهمَّ اَرِنی الطَّلعَةَ الرَّشیدَةَ؛ خدایا! آن صورت زیبا را به من نشان بده.»(18)
بلافاصله قبلش دعا کرده:
«اَللَّهُمَّ اِن حالَ بَینی وَ بَینَهُ المَوتُ....فَاَخرِجنی مِن قَبری مُؤتزِراً کفَنی، شاهِراً سَیفی، مُجَرَّداً فَناتی؛ که معنای اجمالی آن این است: خدایا! اگر هم مُردم، من را زنده کن تا پای رکابش پیکار کنم.یعنی آن چیزی که برای من مهم است، رکاب حضرت است، حکومت حضرت است، حاکمیت حق است. همین معنا در بخش های دیگر دعای عهد و همچنین دعاهای دیگر مربوط به آن حضرت کاملاً مشهود است.
علاقه ی عاشقانه
«عشق» واژه ای است که در ادبیات کهن فارسی، اکثراً به محبت شدید اطلاق می شود. و معمولاً چنین محبتی بیشتر جنبه ی معنوی و عرفانی دارد تا جنبه ی زمینی و مادی؛ چرا که علائق مادی و زمینی معمولاً آن چنان اوج نمی گیرند و یا اگر اوج هم بگیرند، فرود آمدنشان بسیار سریع اتفاق می افتد. بنابراین خوب است ما هم این لفظ را در غیر از این معنا استفاده نکنیم. حتی در روابط عاطفی عادی نیز از به کار بردن آن اجتناب کنیم.صرف نظر از معنای لغوی لفظ عشق در زبان عربی، وقتی به ترجمه ی عشق در ادبیات غنی و عارفانه ی فارسی نگاه می کنیم، آن را اصطلاحی برای محبت شدید می یابیم که شاخص اصلی آن، از خود گذشتگی است. اگر محبتی آن قدر زیاد شود که اصرار بر فدا شدن برای معشوق را در پی داشته باشد، آن گاه عاشقی پدید آمده است. به این ترتیب یکی از بهترین کاربردهای این لفظ، علاقه ی شدیدی است که می توان به امام زمان ارواحنا الفداء داشت.
صرف نظر از اینکه نمی شود به امام زمان، «کم» علاقه داشت و هر کسی با آن حضرت ارتباط قلبی و عاطفی برقرار کند به مرور زمان به محبت شدید او گرفتار خواهد شد، اساساً ما نیازمندیم که به کسی عاشقانه مهر بورزیم و با عشق او، زندگی و وجود خود را گرم کنیم. این محبتِ خیلی شدید، به کسی جز امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نمی تواند تعلق بگیرد، و به ایشان هم نمی تواند که تعلق نگیرد. یعنی نه می توان کسی را به اندازه ی او دوست داشت و نه می توان او را به این اندازه دوست نداشت. اگر محبت ما به آن حضرت تا این حد شدید نیست، معلوم می شود که ما در روح خودمان مشکل داریم، و الاّ او دوست داشتنی تر از این حرف ها است.
از آنجایی که محبت شدید جز از راه معرفت، عمل صالح و ایمان قاطع به دست نمی آید، پس مهم ترین راه جلوگیری از آسیب های علاقه ی عامیانه، علاقه ی عاشقانه داشتن به آن حضرت است. بنابراین تنها راه نجات از عوام زدگی عاطفی را باید در علاقه عاشقانه به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جست وجو کرد. چون کسی که عزم عاشق شدن می کند و از خود، انتظار علاقه ی عاشقانه به حضرت دارد، مجبور است به تقویت بنیان های این عشق بپردازد و علم و عمل کافی برای این منظور را به دست بیاورد.
اساساً یکی از مهم ترین شاخص های علاقه ی عامیانه، سطحی بودن و کم بودنِ آن است، که نتیجه ی طبیعی بیمعرفتی ها و بیتقوایی هاست. برای پرهیز از آسیب های محبت باید آن را افزایش داد، که فرمود: « وَالَّذینَ آمَنوا اشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است.»(19)
تا اینجا به دو ضرورت و فایده برای لزوم علاقه ی عاشقانه به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کردیم. یکی نیاز ما به این محبت شدید برای گرمابخشی به زندگی خودمان بود؛ و دیگری کارکرد علاقه ی عاشقانه، به عنوان مهم ترین راه برای جلوگیری از آسیب های علاقه ی عوامانه به حضرت و تنها راه نجات از عوام زدگی در ارتباط با ایشان بود. پیش از اینکه به یکی دو فایده ی مهم دیگر هم اشاره کنیم، جا دارد به ضرورت دوم، که نیاز خودمان به این علاقه ی عاشقانه به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بود، کمی بیشتر بپردازیم.
ما نیازمندیم با عشق زندگی کنیم. با عشقی که بتواند انگیزه ای قوی برای تمام اجزای زندگی ما باشد. به دلیل آن درس بخوانیم، کار کنیم، تشکیل زندگی بدهیم و... اگر چنین عشقی پشت سر انگیزه ی رفتارهای ما نباشد زود دلسرد می شویم، از آسیب های فراوان زندگی که تعدّی به حقوق دیگران و تجاوز از فرمان های الهی است، در امان نخواهیم بود، اخلاقمان بد می شود و تعادل روحی نخواهیم داشت.
هر کسی به خاطر مدرک تحصیلی درس بخواند، هر کس به عشق مال، به عشق جاه، به عشق دنیا و... درس بخواند، به جای اینکه با این درس خواندن قلبش نورانی شود، رفته رفته قلبش مکدّر و سیاه خواهد شد. این ما حصل بسیاری از روایات و سخنان علمای اخلاق است.(20) باید به یک عشقی درس خواند و زندگی کرد که آن عشق بتواند جای این انگیزه های رایج و معمولی را بگیرد.
از طرفی بالاخره ما هم تفریح می خواهیم؛ باید شاد باشیم. بهترین نوع تفریح و تفرّج روح هم، آن است که کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم، به صورتی که این دوست داشتن تمام وجودمان را پُر کند و آتشمان بزند. اگر حرارت عشق و محبت، وجود کسی را آتش نزند، می رود پای آتش منقل می نشیند. کسی که وجودش را شراب محبت و ایمان گرم نکند، به شراب انگور پناه می آورد. چه چیزی می خواهد وجود تو را آتش بزند؟ چه چیزی می خواهد انرژی جوانی تو را به کار بگیرد؟
ما ابله هم نیستیم تا بی دلیل به کسی تا این حد علاقه مند شویم. کمبود محبت هم که نداریم تا فریب علاقه های اندک را بخوریم و آنها را زیاد تصور کنیم. پس عشق به سادگی به دست نمی آید. اما عاشق شدن، خیلی برای انسان ها مهم و ارزشمند است. مردم در آرزوی رسیدن به چنین علاقه های عاشقانه ای است که پای فیلم های عشقی می نشینند و اگر چه به عشق نرسیده اند، مدام در حسرت آن، ترانه های عاشقانه زمزمه می کنند.
روشن است که یکی از مهم ترین راه های عاشق شدن و رسیدن به عشق، یافتن معشوق دلبری است که لایق عشق ما باشد. و نه تنها بتواند این عشق را با ثبات نگه دارد، بلکه هر لحظه هم بتواند گرمای آن را افزایش دهد. خداوند متعال هم راهی برای عاشق شدن قرار داده و تمهیدی برای آسان کردن دست یابی به عشق اندیشیده است و آن این است که موجود نازنینی به نام «امام» را برای هر عصری قرار داده تا بتوان به او عشق ورزید؛ و این یکی از مهم ترین خاصیت های یک امام است.
آخرین امام هم که ما در دوران غیبت او به سر می بریم؛ از این ویژگی سرشار است. امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، چنان که در اشارات و کلمات خود اهل بیت (علیهم السلام) هم دیده می شود یکی از دوست داشتنی ترین اولیای خدا هستند.(21)
طبیعی است که اگر محبت چنین امامی در دل کسی بیفتد، سوزناک ترین نغمه های عاشقانه را سر خواهد داد. اگر تمام نامه ها و ترانه های عاشقانه عالم را جمع کنید، اگر هر کسی به هر کسی عشق ورزیده و عشقش را در قالب نامه یا ترانه ای ابراز کرده، دروغ یا راست، با مبالغه یا غیر آن، همه را جمع کنید، و مضامین عاشقانه ی آنها را بررسی کنید، سپس بهترین هایش را گزینش کرده، و با مضامین دعای ندبه مقایسه کنید، خواهید دید که بلندترین مضامین آنها نیز به گَرد کلمات عاشقانه ی این دعا نخواهد رسید. مگر کسی می تواند به کسی این قدر محبت پیدا کند که یک نفر می تواند به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محبت پیدا کند؟
اگر کسی به حضرت این عشق را پیدا نکرد، باید خودش را سرزنش کند. با گفتن زبانی و ادعای الکی هم نمی شود عاشق شد؛ باید به جایی برسیم که از صمیم قلب به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بگوییم: « بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود/ داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی شود»(22) اگر در گفته ی خود صادق نباشیم، فرشته ها در جواب ما می گویند: «تو راست نمی گویی، اصلاً ایشان باشد یا نباشد، تو زندگی ات را می کنی و دلت را هزار جا فرستاده ای. آن قدر دلگرمی های الکی برای خودت درست کرده ای که نوبت به ایشان نمی رسد، چه برسد به اینکه دلت وقف آقا شده باشد.»
یکی از مهم ترین فواید و ضرورت های این عاشق آن است که برای ترویج دین، بعد از بیان منطق و عقلانیت دین، باید آتش عشقی را که دین در تو ایجاد کرده به دیگران نشان بدهی تا همه ببینند این دینی که داری، چقدر توانسته تو را سرشار کند و چقدر از دینت لذت می بری، چقدر از نمازت، از عبادت و ولایتت لدت می بری، که حالا می خواهی دیگران را هم به این دین دعوت کنی؟
دیگران با زبان بی زبانی از شما می پرسند: شما که امام زمان را می شناسی و به او علاقه داری، مولای تو چقدر وجود تو را تسخیر کرده است؟ این ولایتی که از آن دم می زنی، اثرش در تو تا چه حد عمیق بوده است؟ زندگی تو را با دیگران چقدر متفاوت کرده است؟ چقدر با نشاط تر، با انرژی تر و با آرامش بیشتری زندگی می کنی؟ اگر ما که مدعی انتظار هستیم، به این پرسش ها پاسخ در خوری ندهیم، نه تنها مبلّغ خوبی برای حضرت نخواهیم بود، بلکه وجود ما و ادعای ما ضد تبلیغ برای وجود نازنین او خواهد بود.
یکی دیگر از اثرات عمق پیدا کردن علاقه های ما به آن حضرت، بر اساس همان روایتی که به قطع شدنی بودن علاقه ی عامیانه اشاره دارد،(23) این است که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ما را به عنوان یک یار و یاور می پسندد و انتخاب می کند، زیرا می بیند علاقه مان به حضرت تضمین شده و پایدار است. معلوم نیست آن حضرت، کسی را که علاقه ی ناپایداری دارد، برای یاری خود برگزیند.
بنابراین نه می توان این علاقه را دست کم گرفت و نه باید کم بودن آن را تحمل کرد. علاقه ی عاشقانه، عصاره ی تمام معرفت و کمال معنوی یک منتظر است. البته در کنار عشق به حضرت، علاقه ی وافر به «فرج» نیز در دل منتظر موج می زند، که آن هم باید در جای خود مورد بررسی قرار بگیرد. هر چقدر حضور در این بار عام، ابتدائاً اجباری و سهل است حضور در آن بار خاص، اختیاری و سخت است؛ و خوبان عالم برای راه یابی به آن بارگاه عظیم تمناها و تضرّع های فراوان دارند.
جمع بندی و نتیجه گیری
وقتی ما به موضوع مهدویت و ظهور منجی به صورت سطحی نگاه کردیم، و تئوری های حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیل عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کم کم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب می شود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را به ویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهن ها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.در چنین شرایطی، خیلی ها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیر عقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعه ی ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج می برد. در حالی که ما می توانیم با تأمل جدی در شیوه ی حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامه ریزی ها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.
در یک تحلیل عالمانه از مسأله ی ظهور، همه ی قواعد طبیعی حیات بشر که یقیناً عنصر «معنویت» هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته خواهند شد. عنصر «معجزه» هم در یک گوشه ای از آن منظومه جایگاهی دارد. عنصر «نصرت الهی» و عنصر «عنایت معنوی حضرت» هر کدام جایگاه خودشان را دارند، نمی خواهیم اینها را رد کنیم. این نیست که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از عنایت معنوی و اثر معجزه آسا در نگاه و کلام برخوردار نباشند. عنایت معنوی هم جزء همین ساز و کار طبیعی است. منتها باید تئوری های علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلاً «چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات می دهد» داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن مجموعه و منظومه ی تمام عواملی که همگی در کنار یکدیگر باعث نجات جامعه می شوند، روشن کنیم.
پینوشتها:
1. ذلیل شدن نفاق در دولت کریمه ی حضرت که در روایات آمده است(تُذِلُّ بِهَا النَّفاقَ وَ اَهلَهُ: ص 182 همین کتاب) یکی از معانیش این است که منافقین وجود دارند، اما چون در جامعه ذلیل هستند نمی توانند ضرر چندانی به جامعه بزنند. حضرت امام (رحمه الله) می فرمایند: «بله، در زمان حضرت صاحب سلام الله علیه- حکومت واحد می شود...یک عدالت اجتماعی در همه عالم می آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته شان خوب اند، یک [دسته] بد. منتها آنهایی که بد هستند، دیگر نمی توانند که کارهای خلاف بکنند». صحیفه امام، ج20، ص 340.2. اصل ارتباط و ملاقات برخی از خوبان در دوران غیبت کبری با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از امور روشن و غیرقابل انکاری است که توسط امام خامنه ای و مراجع عظیم الشأنی چون حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) مورد تأیید قرار گرفته است (چند نمونه در انتهای همین پاورقی آمده است) لیکن خوبی برطرف شدن نگاه عامیانه به موضوع منجی این است که معیارهایی به دست می آید که بر اساس آن داستان های راست و دروغ تا حدی از همدیگر قابل تشخیص خواهند بود. و اساساً زمینه ی سوء استفاده از داستان ها و ادعاهای دروغین از بین می رود.
امام خامنه ای فرموده اند: « خیلی از بزرگان ما در همین دوران غیبت، آن عزیز و محبوب دلهای عاشقان و مشتاقان را از نزدیک، زیارت کرده اند. بسیاری از نزدیک با او بیعت کرده اند بسیاری از او سخن دلگرم کننده شنیده اند بسیاری از او نوازش دیده اند و بسیار دیگری بدون اینکه او را بشناسند، از او لطف و نوازش و محبّت دیده و او را نشناخته اند.» (بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور: 03/ 09/ 1378) و در جای دیگری هم فرموده اند: «ممکن است یک انسان سعادتمندی، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانی اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان داری نیستند. این کسانی که دکان داری می کنند به این وسیله، انسان می تواند به طور قطع و یقین بگوید. این ها دروغ گو هستند؛ مفتری هستند» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمه ی شعبان، 27/ 05/ 1387).
نمونه ها و موارد دیگری از نظرات صاحب نظران و بزرگان که دلالت بر امکان ملاقات و یا وقوع ملاقات برای برخی از خوبان با حضرت داشته باشد، فراوان است. لیکن به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم. آیت الله بهجت فرموده اند(رحمه الله): « در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.» درمحضر بهجت، ج1، نکته ی شماره 389 و نیز فرموده اند: « مهمّ این است که در وقت تشرف از آن حضرت سؤال کنید که...؛ ما به کسانی که برای سفر حج با ما خداحافظی کرده اند، این تذکر را داده ایم که اگر عینک بزنید [یعنی نگاهتان را تغییر دهید] ممکن است به خدمت آن حضرت برسید و ملاقات حاصل شود». در محضر بهجت، ج3، نکته ی شماره 22. و در جای دیگر: «یکی از موارد مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) داشته اند.» در محضر بهجت، ج3، شماره 1321. در کتاب استفتائات ایشان آمده است: سؤال: در توقیع شریف خطاب به جناب علی بن محمد سمری - رحمه الله- آمده است: « و سیأتی مَن یدّعی المشاهده ...فکذّبوه» این جمله با ملاحظه ی قضایایی که در کتاب های بحار الانوار و غیره تحت عنوان: « فی من فاز بلقاء الحجه علیه السلام [پیرامون کسانی که موفق به دیدار حضرت حجت شده اند]» نقل گردیده است، چگونه قابل توجیه است؟ پاسخ: به قرینه ی مقام، منظور در توقیع، نحو مشاهده ی در نیابت خاصّه است. [یعنی روایت مربوط به دوران غیبت صغری است و لذا داستان ها، ملاقات هایی که در بحارالانوار و برخی کتب دیگر آمده، می تواند صحیح باشد] (استفتائات حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله)، سؤال 1976) همچنین آیت الله مکارم شیرازی در خصوص داستان ملاقات امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و دستور ایشان در مورد احداث مسجد جمکران، فرموده اند: «داستان مسجد مقدس جمکران در بیداری بوده» (استفتائات جدید، ج1، ص 496) و در استفتائات ایشان آمده است: « سؤال 1511- آیا شرط ملاقات با حضرت، علم و تقواست، یا مصلحت و زمان و مکان؟ جواب: شرط اصلی لیاقت ملاقات با آن حضرت، تقوا در سطح عالی است. ولی گاه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین، چهره نورانی خود را به افراد غیر لایق، حتی غیر شیعه و غیر مسلمانان، نیز نشان می دهد: (مکارم شیرازی، استفتائات جدید ج3، ص 542). برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه و ملاحظه ی استدلال ها و نظرات دیگر علماء و بزرگان، به کتاب هایی که در این رابطه نگاشته شده است مراجعه فرمایید. از آن جمله: «دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات، جواد جعفری، مؤسسه آینده ی روشن - پژوهشکده ی مهدویت، 1389» و «فراز ابر، تحلیلی پیرامون تشرف به محضر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، م- سحاب، مؤسسه توسعه ی فرهنگ قرآنی، 1388».
3. در روایات آمده است: دوازده نفر ادعای ارتباط با حضرت و یا ادعای مهدویت می کنند و هر کدامشان دیگری را تکذیب می کند( امام صادق (علیه السلام): لایقُومُ القَائِمُ ع حَتَّی یقُومَ اثنَا عَشَرَ رَجُلاً کُلُّهُم یجمِعُ عَلَی قَولِ إنَّهُم قَد رَأوهُ فَیکَذّبُونَهُم؛ غیبت نعمانی، ص 277) و در روایت دیگری آمده است: دوازده نفر که از سادات نیز هستند خروج کرده [ادعای مهدویت کرده] و همگی به خود دعوت می کنند) (امام صادق (علیه السلام): لاَ یخرُجُ القَائِمُ حَتَّی یخرُجَ اثنَا عَشَرَ مِن بَنِی هَاشِمٍ کُلُّهُم یدعُوا إلَی نَفسِهِ؛ غیبت شیخ طوسی، ص 437.)
4. آیت الله بهجت فرموده اند: «لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تشرّف حاصل کند بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسّل به ائمه علیهم السلام بهتر از تشرف باشد؛ زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت می بیند و می شنود، و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است؛ و زیارت هر کدام از ائمه اطهار علیهم السلام مانند زیارت خود حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است.» در محضر بهجت، ج 1، شماره 277. و نیز فرموده اند: «آیا درست است که ما راحت بنشینیم و نظاره گر باشیم و برادران و خواهران ایمانی ما در دست ظالمان گرفتار باشند؟!... آیا می شود رییس و مولای ما حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!» همان، ج 2، شماره 267.
5. عن الباقر (علیه السلام): «...حَتَّی یقُولَ کَثِیرُ مِنَ النَّاسِ لَیس هَذَا مِن آلِ مُحَمَّدٍ...» غیبت نعمانی، ص 231. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم خروج می کند کسی که به نظر خویش از اهل این کار بود از این کار بیرون می رود و کسی که همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در این کار داخل می شود؛ إذَا خَرَجَ القَائِمُ خَرَجَ مِن هَذَا الأمرِ مَن کَاَنَ یرَی انَّهُ مِن اهلِهِ وَ دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمسِ وَ القَمَرِ» غیبت نعمانی، ص 317. روایات مشابه دیگری که بر مخالفت برخی از اهالی جبهه حق با آن حضرت دلالت دارد در پاورقی صفحه 37 ذکر شد.
6. «فضیل می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند، بیش از آنچه که پیامبر با جهل ونادانی جاهلیت روبرو شد، با جهل و نادانی مردم روبرو خواهد شد. عرض کردم: چگونه چنین است؟ فرمود: وقتی رسول الله (صلّی الله تعالی فرجه الشریف) به سوی مردم آمد، آنها سنگ ها و صخره ها و چوب ها و مجسمه های چوبی را می پرستیدند اما هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم کتاب خدا را برای او تأویل می کنند و با استدلال به آن در برابر امام می ایستند؛ عَن الفُضَیل بنِ یسارِ قَالَ سَمِعتُ ابَا عَبداللهِ ع یقُولُ: إنَّ قَائمَناَ إذَا قَامَ، استَقبَلَ مِن جَهلِ النَّاسِ اشَدَّ مِمَّا استَقبَلَهُ رَسَولُ الله ص مِن جُهَّالِ الجَاهِلِیهِ. قُلتُ: وَکَیفَ ذَاک؟ قَالَ: إنَّ رَسُولَ اللهِ ص أتَی النَّاسَ وَ هُم یعبُدُونَ الحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ العِیدَانَ وَ الخُشُبَ المَنحُوتَةَ، وَ إنَّ قَائمَنَا إذَا قَامَ، اتَی النَّاسَ وَ کُلُّهُم یتَأوَّلُ عَلَیهِ کِتَابَ الله یحتَجُّ عَلَیهِ بِهِ» غیبت نعمانی، 296.
7. «وَلَمَّا جاءَهُم کِتابُ مِن عِنداللهِ مُصَدَّقُ لِما مَعَهُم وَ کانُوا مِن قَبلُ یستَفتِحُونُ عَلَی الذین کَفَروا فَلَمَّا جاءَهُم ما عَرفُوا کَفَرُوا به، فَلَعنَة اللهِ عَلَی الکافرین؛ وهنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها (یهود) آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، نوید پیروزی بر کافران می دادند ( که با کمک پیامبر موعود، بر دشمنان پیروز گردند). اما هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد!» سوره ی بقره، آیه ی 82.
8. غررالحکم، حدیث 1129.
9. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام): «إذَا زَادَ عِلمُ الرَّجُلِ زَادَ أدَبُهُ وَ تَضَاعَفَت خَشیتَهُ لِربَّهِ؛ چون دانش آدمی فزونی گیرد، ادبش افزون می شود و ترسش از پروردگارش دو چندان می گردد.» غررالحکم، حدیث 791. و نیز آن حضرت فرموده اند: « سَبَبُ الخَشیهِ العِلمُ؛ سبب ترس و خشیت [ از خداوند] علم است.» همان، حدیث 787.
10. إنَّما یخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلماء. سوره فاطر، آیه ی 28.
11. «إلَی مَتَی احَارُ فیکَ یا مَولای وَ إلَی مَتَی وَ أی خِطَابٍ أصفُ فِیکَ وَ ای نَجوَی عَزیزُ عَلَی أنَ یجرِی عَلَیکَ دُونَهُم مَا جَرَی هَل مِن مُعینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ العَوِیلَ وَ البُکَاءَ..هَل قَذِیت عَینُ فَسَاعَدتَهَا عَینِی عَلَی القَذَی... مَتَی نَنتفَع مِن عَذبِ مَائِکَ فَقَد طَالَ الصَّدَی؛ تا کی سرگردان تو باشم ای مولای من؟ و تا کی و به چه زبانی وصف تو گویم و راز دل کنم؟ گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگری جز تو بشنوم و گفتگو کنم، گران است بر من که بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند... آیا کمک کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟... آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پر خار من نیز یاریش دهد؟ کی می شود که سیراب گردیم از آب وصل تو که تشنگی ما به درازا کشید؟»
اقبال الاعمال سید بن طاووس، ص 298، همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
12. در محضر بهجت، ج 2، شماره 267.
13. همان، شماره 276.
14. همان، شماره 26.
15. اقبال الاعمال سید بن طاووس، ص 298. همچنین: مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
16. کافی، ج 4، ص 162.
17. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 42. برای تفصیل مطلب نگاه کنید به پاورقی صفحه 229.
18. مفاتیح الجنان، دعای عهد و نیز: مصباح کفعمی، ص 550.
19. سوره بقره، آیه 165.
20. به چند نمونه اشاره می شود: رسول خدا (صلّی الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: « ارزش هر عملی به نیت آن است؛ إنَّمَا الاعمَال بِالنِّیاتِ» تهذیب الاحکام، ج 1، ص 83. و فرمودند: «هر کسی علمی بیاموزد برای این که با نادانان مجادله کند، یا بر دانایان فخر بفروشد، یا توجه مردم را به سوی خود جلب کند، جایگاهش دوزخ باشد؛ مَن تَعَلَّمَ عِلماً لِیمَارِی بِهِ السُّفَهَاءَ أو یبَاهِی بِهِ العُلَمَاءَ أو لیقبِلَ بِوُجُوهِ النَّاس ِإلیهِ فَهُوَ فِی النَّارِ» عیون الرضا، ج1، ص 307. و در روایتی دیگر فرمودند: « یا علم را فرا بگیرد برای اینکه نظر مردم را متوجه خود کند تا او را بزرگ بدارند، پس خود را برای دوزخ آماده کند؛ أو یصرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إلَیهِ لِیعَظِّمُوهُ فَلیتَبوَّا مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ» تحف العقول، ص 43.
در روایت عبرت آموز دیگری نیز رسول خدا (صلّی الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «هر که دانش را برای خدا بیاموزد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر این که بیش از پیش خود را حقیرتر ببیند، با مردم افتاده تر شود، ترسش از خدا بیشتر گردد و در دین کوشاتر شود. چنین کسی از علم بهره مند می شود. پس، باید آن را بیاموزد اما کسی که دانش را برای دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و موقعیت یافتن نزد سلطان وحاکم فرا گیرد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر این که خود بزرگ بین تر شود. و بر مردم بیشتر بزرگی فروشد و از خدا بیشتر غافل شود و از دین بیشتر فاصله گیرد. چنین کسی از دانش سود نمی برد؛ بنابراین، باید [از تحصیل دانش ] خودداری ورزد و علیه خود حجّت و پشیمانی و رسوایی در روز قیامت فراهم نیاورد؛ مَن طَلَب العِلمَ للِهِ لَم یصِب مِنهُ بَاباً إلا ازدَادَ فی نَفسِهِ ذُلاً وُ فِی النّاسِ تَواضُعاً وَ للهِ خَوفاً وَ فی الدَّینِ اجتِهادَاً وَ ذلکَ الذی ینتفعُ بالعلمِ فَلیتَعلَّمهُ وَ مَن طَلَب العِلمَ للدُّنیاَ وَ المَنزَلةِ عِندَ النّاسِ وَ الحُظوَهِ عِندَ السُّلطَانِ لَم یصب مِنهُ باباً الَّا ازدادَ فِی نفسهِ عَظَمةً وَ عَلَی النَّاس ِاستطَالَةً وَ بِاللِه اغتِراَراً وَ مِن الدِّینِ جَفاءً فَذَلِکَ الَّذِی لاَ ینتَفِعُ بِالعلمِ فَلیکفَّ وَ لیمسِکَ عَنِ الحُجَّهِ عَلَی نَفسِهِ وَ النَّدامَةِ وَ الخِزی یومَ القَیامَةِ » میزان الحکمه، حدیث 1369، و روضه الواعظین، ج1، ص 11.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز فرمودند: «از علم هر آنچه که برایتان پیش می آید فرا گیرید و زنهار که آن را برای چهار کار بیاموزید: برای فخر فروشی بر علما، یا ستیزه کردن با نادانان، یا خودنمایی در مجالس، یا جلب کردن توجه مردم به خود و ریاست کردن بر آنها؛ خُذُوا مِنَ العلمِ مَا بَدَاً مِنَ العِلمِ مَا بَدَا لَکُم وَ إیاکُم أن تَطلُبُوهُ لِخِصَالٍ أربعِ لِتُبَاهُوا بِهِ العُلَمَاءَ او تُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ او تُراءُ وا بِهِ فِی المَجَالِسِ او تَصرِفُوا وُجُوه َالنَّاسِ إلَیکُم لِلتَّرَوُّس» ارشاد مفید، ج1، ص 229.
21. رسول الله (صلّی الله تعالی فرجه الشریف): «...پس در این هنگام خداوند مردی از اهل بیت من را می فرستد که ساکنین زمین و ساکنین آسمان او را دوست دارند؛...فَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن عِترَتی أهلِ بَیتی یحِبُّهُ ساکِنُ الارضِ وَ ساکِنُ السَّمَاءِ» معجم احادیث امام مهدی، ج1، ص 84 و شرح احقاق الحق مرعشی نجفی، ج13، ص 152.
رسول خدا (صلّی الله تعالی فرجه الشریف) در ضمن نقل گفتگوی خود با خداوند در شب معراج، می فرماید: «پس به جلو رفتم (و نظر کردم)، دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و.. و حجت قائم مانند ستاره ی درخشانی در وسط آنها بود؛ فَتقَدَّمتُ امَامِی وَإذَا عَلِی بنُ أبِی طَالِبٍ وَالحَسنُ وَ الحُسَینُ وَ... وَ الحُجَّهُ القَائِمُ کَاَّنهُ کَوکَبُ دُرَّی فِی وَسَطِهِم. فَقُلتُ: یا رَبِّ مَن هَؤلاء؟ فَقَالَ: هَولُاء الائمَّةُ وَ هَذَا القَائِمُ یحِلُّ حَلالِی وَ یحَرُّم حَراَمِی وَ ینَتَقِمُ مِن اعدَائِی یا مُحَمَّدُ أحبِبهُ فَأنِی أحِبُّهُ وَأحِبُّ مَن یحِبُّهُ» غیبت نعمانی، ص 93.
22.مولوی، عزلیات دیوان شمس، غزل 553.
23. روایت مذکور در صفحه 72: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «مَوَدَّهُ العَوامّ تَنقَطِعُ کانقِطاعِ السحابِ، و تَنقَشِعُ کما ینقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام بریده می شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می شود چنان که سراب زایل می شود» غررالحکم، حدیث 1129.