انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)

با درنگ روى آنچه به اشارت ياد شد، سستى و بى‏پايگى سخنان كسانى كه پنداشته بودند طرح ولايت مطلقه فقيه از سوى علامه نراقى، در راستاى حمايت و مشروعيت بخشيدن به شاه قاجار بوده، روشن شد؛ زيرا همان گونه كه يادآور شديم، اين ديدگاه، نه تنها دليل بر پشتيبانى از شاه قاجار نيست كه بر مشروعيت نداشتن پادشاهى و
دوشنبه، 17 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)

انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)
انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)


 

نويسنده: محمد صادق مزينانى




 

شبهه مشروعيت دادن علما به شاه قاجار
 

با درنگ روى آنچه به اشارت ياد شد، سستى و بى‏پايگى سخنان كسانى كه پنداشته بودند طرح ولايت مطلقه فقيه از سوى علامه نراقى، در راستاى حمايت و مشروعيت بخشيدن به شاه قاجار بوده، روشن شد؛ زيرا همان گونه كه يادآور شديم، اين ديدگاه، نه تنها دليل بر پشتيبانى از شاه قاجار نيست كه بر مشروعيت نداشتن پادشاهى و حكومت وى، پاى مى‏فشارد. و نيز استفاده مى‏شود، علامه نراقى، با طرح ديدگاه ولايت مطلقه‏فقيه، مديريت سياسى و اختيارهاى حكومتى را تنها از آن فقيهان برخوردار ازويژگيهاى لازم دانسته و از شاه قاجار و ديگر حكومت گران ناشايست، نفى مشروعيت كرده است؛ چرا كه شاه قاجار نه فقيه بوده و نه از سوى فقيهى بر اين مقام گمارده شده است.
افزون بر اين، اگر هدف نراقى از نگارش رساله ولايت فقيه، تأييد و مشروعيت دادن به شاه قاجار بوده، بهتر بود به شيوه شمارى از نويسندگان دربارى، به رواياتى چون: «السلطان ظل الله» (70) و آياتى چون: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» (71) استناد مى‏جست و وانمود مى‏كرد شاه، مصداقى از آنها و پيروى از وى، واجب شرعى است، نه اين كه به گونه‏اى از ويژگيهاى حاكم اسلامى سخن بگويد كه‏به هيچ روى، شاه قاجار را در بر نگيرد و با شاه قاجار برابر نباشد و بر او صدق نكند!
او وقتى مى‏نگارد: حاكم بايد فقيه باشد و برخوردار از همه ويژگيهاى رهبرى، چگونه مى‏شود شاه قاجار را كه هيچ يك از ويژگيهايى كه اسلام و شيعه براى رهبرى جامعه اسلامى لازم مى‏داند، ندارد، در اين دايره بگنجاند و چگونه مى‏شود گفت: هدف نراقى از نگارش ولايت فقيه، تأييد حاكمان قاجار بوده است!
افزون بر همه اينها، اگر علامه نراقى، فرمانروايى شاه قاجار را در كشور و قلمرو اسلامى، مشروع مى‏دانست، نبايستى بدون اجازه او در كارهاى حكومتى دخالت مى‏كرد و حال آن كه گزارشها خلاف اين است. (72) از جمله ميرزا محمد تنكابنى گزارش مى‏دهد:
«در زمانى حاجى مزبور [ملا احمد نراقى‏] حاكم ظالمى را از كاشان بيرون كرده و مكرر اين قضيه اتفاق افتاد و سلطان حاجى را از كاشان احضار كرد و در مجلس، با او تغير نمود كه شما در اوضاع سلطنت اخلال مى‏نماييد و حاكم را اخراج مى‏نماييد. و سلطان، به شدت متغير شد كه حاجى ملا احمد، آستين بالا زد و هر دو دست به آسمان بلند كرد و چشمهايش پر از اشك شد و عرض كرد:
«بار خدايا! اين سلطان ظالم، حاكمى ظالم بر مردم قرار داد، من رفع ستم نمودم و اين ظالم بر من متغير است.»
چون خواست كه نفرين كند، فتح على شاه، بى‏اختيار از جاى برخاست و دستهاى حاجى را گرفت و به زير آورد و در مقام معذرت برآمد و حاجى را از خود راضى ساخت و به خواهش او، حاكمى براى كاشان معين ساخت.» (73)
شگفتا كه شمارى از غرب‏زدگان شوم بخت كه آلوده به دنيا و فرش زير پاى قدرت طلبانند، در تحليل نظريه ولايت مطلقه فقيه، فقيهان شيعه را قدرت طلب خوانده و طرح اين ديدگاه و تلاش براى پياده كردن آن را خارج شدن از حريم دين شمرده‏اند. (74)
در پاسخ بايد گفت: سپاس خداى را كه عالمان دين در بين مردم زندگى مى‏كرده و با آنان حشر و نشر داشته‏اند و اگر كوچك‏ترين دنيا گرايى و قدرت طلبى مى‏داشتند، از چشم تيزبين مردم به دور نمى‏ماند و به گونه‏اى در تاريخ بازتاب مى‏يافت. چنان كتاب زندگى آنان روشن و صفحه‏هاى آن رخشان و به دور از هر گونه كژى، تاريكى و ابهام است كه هر خواننده و كندوكاوگر با انصافى را به ستايش وا مى‏دارد.
منش و روش زندگى فقيهان شيعه از جمله علامه نراقى، از اين گونه تحليلها و تهمتهاى ساده لوحانه، مزورانه و كينه‏توزانه، پاك و به دور است. چنين نسبتهايى، با وضعيت گذشته و حال نسبت دهندگان ، سازوارى بيش‏تر دارد، تا زندگى سراسر قناعت، عزت و فروتنى عالمان شيعه، بويژه علامه نراقى كه در زهد و پارسايى و اخلاق و نيك خصالى سرآمد روزگار بود .
طرفه اين كه، اين ناآگاهان و بيگانگان از الفباى اسلامى، طرح انديشه ولايت فقيه از سوى علامه نراقى را كه با دليلهاى فراوان نقلى و عقلى ثابت كرده، (75) خارج شدن از حريم دين شمرده‏اند! ولايت فقيه، همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم، چيزى نبود كه علامه نراقى كاشف و پديدآورنده‏آن باشد. بلكه در متن دين، از جايگاه والا و بلندى برخوردار است كه هر كس، اندك آشنايى با دين داشته باشد، به آسانى مى‏تواند آن را در آسمان دين ببيند.

شبهه‏اى ديگر
 

گفته‏اند: اگر علامه نراقى حكومت شاه قاجار را نامشروع مى‏دانسته، چرا درجاهاى گوناگون از آثار خود، به ستايش وى پرداخته و از او به نيكى ياد كرده است؟
افزون بر اين، برخوردهاى دوستانه‏اى با وى نيز داشته است؟
آيا از اين كارها نمى‏توان نتيجه گرفت كه ايشان، حكومت شاه قاجار را از مشروعيت برخوردار مى‏دانسته است؟ (76)

پاسخ به شبهه
 

براى پاسخ به شبهه ياد شده، تحليل موضع نراقى، هر چند گذرا، از دو زاويه مفيد مى‏نماد :

1. موضع نظرى :
 

بى‏گمان، علامه نراقى از جهت نظرى، بر اساس‏اصل اولى، همكارى با پادشاهان ستم پيشه، و به نيكى ياد كردن و مدح گفتن آنان در گفتار و نوشتار، كه شاه قاجار نيز نمونه‏اى از آنان به شمار مى‏آيد، (77) روا نمى‏داند و در اين باره، به روايات بسيار و سيره معصومان (علیهم السلام) استناد مى‏جويد. (78)
اما واقعيتهاى اجتماعى و بحرانهاى سياسى، بويژه جنگهاى ايران و روس و نياز عالمان دينى، به پشتوانه‏اى قوى براى رويارويى با گروه‏هاى كژانديش : صوفيه، اخباريه و شيخيه، مانع از آن بوده است كه هيچ بستگى و پيوندى و رفت‏و آمدى با شاه قاجار نداشته باشند. چون اگر با شاه نشست و برخاست، در حد معمول و براى مبارزه با كژيها و ستمها و دست‏درازيها به مال و ناموس مردم و... نمى‏كردند، ديگران اين جاى خالى را پر مى‏كردند و عقيده و مرام خود را به شاه مى‏قبولاندند كه نمونه‏هاى بسيار در تاريخ وجود دارد و از جمله تلاش گروه‏هاى ياد شده براى نفوذ در دربار و شخص شاه، در تاريخ، ثبت شده است.
از اين روى، نراقى پس از جمع‏بندى رواياتى كه بيانگرناروايى همكارى و همراهى با پادشاهان ستم پيشه‏اند، مى‏نويسد:
«و المستفاد من غير الآيه الاولى من تلك الادلة و ان كان حرمة اعانة الظالمين و لو فى المباحات و الطاعات و لذا يظهر الميل اليها من بعض اصحابنا الا ان ظاهر الاكثر، بل كما قيل، بغير خلاف يعرف اختصاص التحريم فى المحرم.» (79)
از دليلهايى كه ارائه داديم، به غير از آيه شريفه نخست، استفاده مى‏شود:
حرام بودن همكارى با ستم پيشگان، هر چند در كارهاى روا و شايسته؛ از اين روى، شمارى از فقيهان، به اين ديدگاه گرايش نشان داده‏اند. ولى از ظاهر سخن بيش‏تر فقيهان بلكه گفته شده: همه فقيهان، بدون خلاف، بر مى‏آيد ناروا و حرام بودن همراهى و همكارى با ستم‏پيشگان، تنها در كارهاى حرام است.
فقيهان، در اين كه حرام بودن همكارى، ويژه كارهاى حرام است، نه مباح، علتهايى را يادآور شده‏اند.
علامه نراقى، پس از طرح و رد آنها، خود، عليت روا بودن همكارى با ستمگران را در كارهاى روا و شايسته، چنين بيان مى‏كند:
«فالاولى ان يعلل بمعارضة تلك المطلقات مع الاخبار المتكثرة الواردة فى الموارد العديدة فى الحث على اعانة المسلمين، و قضاء حوائجهم و مودتهم و الاهتمام بامورهم المعاضدة بالكتاب و بعمل كافة الاصحاب.» (80)
سزاست كه علت آورده شود به ناسازگارى اين روايات بى قيد و شرط كه هر گونه همكارى را حرام مى‏دانند، با روايات بسيار كه در جاهاى گوناگون وارد شده و مردم را بر مى‏انگيزانند كه به يارى مسلمانان برخيزند، و نيازهاى آنان را بر آورند و به آنان مهر بورزند و به كار آنان توجه كنند.
بنابراين، همكارى با ستم پيشگان در كارهاى روا و پسنديده، رواست. افزون بر اين، انگيزه همكارى نيز، در حكم شرعى دخالت دارد. از باب نمونه: مقدس اردبيلى، در ذيل آيه شريفه «و لا تركنوا الى الذين ظلموا.» (81) به دو دسته از روايات، اشاره مى‏كند و نتيجه مى‏گيرد:
«اگر شخصى به پادشاه ستم پيشه، گرايش داشته باشد، تا از دنياى او، بهره‏اى برد، آيه شريفه او را در بر مى‏گيرد و اما شخصى به حاكم ستم پيشه، گرايش داشته باشد و با وى همكارى كند، به خاطر مصالح اسلام و مسلمانان، اشكالى ندارد و آيه شريفه او را در بر نمى‏گيرد .»
وى، پس از بيان اين نكته، يادآور مى‏شود:
«اگرشخصى ، ماندگارى حاكم ستم پيشه و شيعى را دوست بدارد، به خاطر اين كه وى، مؤمنان را دوست مى‏دارد و از ايمان و مؤمنان، پاس مى‏دارد و از سلطه مخالفان بر مؤمنان و كشتار آنان جلوگيرى مى‏كند؛ مخالفان را از بازدارى مؤمنان از دين، باز مى‏دارد، از نمونه‏هاى آيه كريمه «و لا تركنوا الى الذين ظلموا» به شمار نمى آيد؛ زيرا وى، در حقيقت، دوستدار ايمان و پاسدارى از آن است، نه دوستدار حاكم ستم و فسق او.» (82)
مقدس اردبيلى، در ادامه سخنان ياد شده، موضع و برخورد با حاكم غير شيعى، و حتى حاكم كافر را نيز، به نسبت پاسدارى از اسلام و مسلمانان، همانند حاكم ستمگر شيعى مى‏داند و با استناد به دو حكم فقهى زير، بى‏اشكال مى‏داند.
الف. روايى پرداخت زكات به «مؤلفة قلوبهم» براى يارى رساندن به مسلمانان در جنگ.
ب. روايى يارى گرفتن از كافران، ستودن كارهاى خوب حاكمان ستم و برانگيختن آنان براى انجام كارهاى خوب. (83)
بنابراين، هر چند نراقى، بر اساس اصل اولى ، همكارى با شاه قاجار را به عنوان شاه ستم پيشه، روا نمى‏داند، ولى اگر اين همكارى و ستايش، در راستاى كارهاى نيك وى، به خاطر پشتيبانى از شيعيان باشد، از نگاه فقه شيعه اشكالى ندارد. اين كه در جنگ اول و دوم ايران و روس، شاه قاجار را تأييد كرد و با ستايش از وى، به جبهه ايران و سربازان مسلمان يارى رساند و خود در جبهه نبرد شركت جست، بر همين اساس در خور توجيه است.

2. موضع عملى نراقى :
 

برخورد علامه نراقى با شاه قاجار و كارگزاران وى، هميشه و همه‏گاه يكسان نبوده، گاه بر آنان خشم مى‏گرفته و گاه به آنان مهرمى‏رزيده است. اگر كارهاى نيك از آنان سر مى‏زده و در جهت تواناسازى پايه‏هاى كشور و جامعه اسلامى بوده، بى‏توجه از كنار آنها نمى‏گذشته، به گونه‏اى آنان را مى‏نواخته و زبان به ستايش آنان مى‏گشوده است . و اگر كارهاى زشت و رفتارهاى ناهنجار از آنان سر مى‏زده و دست به ستم ديگران مى‏گشوده و يا حقى را پايمال مى‏كرده‏اند، سرسختانه در برابر آنان مى‏ايستاده و زبان به انتقاد و سرزنش آنان مى‏گشوده است.
در عملكرد نراقى، هم بيرون راندن كارگزاران ستم پيشه را از كاشان در صفحه تاريخ مى‏بينيم و مى‏خوانيم و هم، رفت و آمدها، بستگيها و پيوندهاى دوستانه با شاه قاجار را.
از باب نمونه ، شاه قاجار هر گاه به كاشان مى‏رفت، با نراقى ديدار مى‏كرده است. (84)
در جنگهاى اول و دوم ايران و روس، نام نراقى، در رأس عالمان و فقيهان جهادگر، ثبت شده است.سپهر درباره‏نقش و موضع عالمان شيعه در جنگ ايران و روس مى‏نويسد:
«اين جمله مجتهدان كه انجمن بودند، به اتفاق، فتوا دادند كه هر كس از جهاد با روسيان، باز نشيند ، از اطاعت يزدان سر بر تافته و متابعت شيطان كرده است.» (85)
همو از حضور علامه نراقى در جبهه جنگ چنين گزارش مى‏دهد:
«روز شنبه، هيجدهم ذيقعده، جناب حاج ملا احمد كاشانى، كه‏ازتمامت علماى اثنى عشرى فضيلتش بر زيادت بود، از راه برسيد.» (86)
علامه نراقى، پاره‏اى آثارقلمى خود را ، مانند: معراج السعاده و وسيلة النجاة (87) به درخواست فتح على شاه نگاشته و به او هديه كرده است.
در كتاب خزائن ، در يك پيش‏گويى نجومى، به پيامدهاى كشته شدن آغامحمد خان قاجار، اشاره كرده و بر سرير پادشاهى نشستن فتح على شاه را مايه آرامش ، نظم و امنيت دانسته و وى را در اجراى شريعت، ارج نهادن به دانش و دانشمندان ستوده است. (88)
شمارى از نويسندگان و تحليل‏گران رخدادهاى آن روزگار، به استناد همين نوشته‏ها، به اين نتيجه دست يافته‏اند كه علامه نراقى، به حكومت شاه قاجار مشروعيت داده است. (89)
پيش از اين، در پاسخ به اين گونه شبهه‏ها نگاشتيم، اين گونه موضع‏گيريها و برخوردهاى علامه نراقى، دليلى بر مشروع دانستن حكومت قاجار از سوى وى نيست؛ زيرا برابر نگاه شيعه، كه نگاه نراقى به پديده‏ها و رخدادهاى اجتماعى و سياسى از همان نگاه سرچشمه گرفته، تأييد پادشاه و فرمانرواى ستم‏پيشه و همكارى و همراهى وى، در كارهاى نيك و پسنديده و كمك به ستمديدگان و ايستادگى در برابر ستم و ويران‏گرى بزرگ‏تر و دهشت‏انگيزتر، نه تنها رواست و خوب است كه انجام بگيرد كه واجب است و فقيه و عالم شيعى با درك زمان و مكان، مى‏تواند كشتى ملت بزرگى را از طوفان و دريا و امواج خشمگين آن، با تدبيرى اين چنين ، به ساحل نجات برساند.
علامه نراقى، با توجه به بحرانهاى سياسى و اجتماعى روزگار خود، بويژه جنگهاى خانمان‏برانداز و هستى سوز ايران و روس، بر اين خط سير مشى مى‏كرده كه بزرگداشت شاه، به توانايى جبهه مسلمانان در برابر كفر، كمك مى‏كند و وحدت نيروها را به اوج مى‏رساند و سبب گسترش نفوذ دين و شيعه ناب در دلها و سرزمينهاى دور و نزديك مى‏گردد.
او، در ضمن تأييد و ستايش شاه قاجار، كه بيش‏تر در مدخل آثار هديه شده، به قلم آمده (به احتمال قوى از باب ادب و رسم زمان انجام گرفته است، كارى كه در بسيارى از آثار فقهى، كلامى، تاريخى و... به گونه كليشه‏اى و كم و بيش يكسان ديده مى‏شود و در جاى خود در همين مجله، شماره‏هاى پيشين بحث كرده‏ايم كه احتمال دارد و پاره‏اى از شواهد آن را تأييد مى‏كنند، كار كاتبان و نسخه‏برداران باشد كه در آغاز كتابها مى‏آورده‏اند) .
ولى در مباحث نظرى خود، گاه به اشاره و گاه به روشنى و به گونه گويا، باور و ديدگاه واقعى خود را بى‏كم و كاست، بيان داشته است.
به ديگر سخن، تن دادن اجبارى به حاكميت رژيم پادشاهى و يا ديگر حكومتهاى نابرخوردار از مشروعيت و تلاش در جهت برپايى پايين‏ترين حد عدالت شرعى و اجراى احكام الهى، همچنين تلاش در راستاى اصلاح ساختار نظام سياسى موجود و رهبرى كردن و به كار گرفتن آن، در جهت جلوگيرى از پايمال شدن حقوق مردم، احياى آنها، نشر و گسترش دين، به اندازه نفوذ كلمه و توانايى، به معناى مشروعيت دادن به حاكميت پادشاه ستم پيشه نيست.
حساب ديدگاه‏هاى فقهى در باب حكومت از حساب وظيفه شرعى در هر برهه و زمان و جامه‏عمل پوشاندن به آنچه در توان است و ميسور، جداست.
شمارى از نويسندگان و تحليل گران رخدادهاى تاريخى و بررسى كنندگان از عملكرد و كارنامه‏علماى بزرگ و فقيهان آگاه به زمان و آگاه به دقايق شريعت، به خاطر ناآگاهى از كنه رويدادها و ناآشنايى دقيق و همه سويه با روزگارى كه به بوته بررسى خود نهاده‏اند و ناآگاهى از مبانى اسلام در باب حكومت و چگونگى برخورد با پادشاهان ستم، به باتلاقى سخت گرفتار آمده‏اند و در آن حال ، حركتها و تلاشهايى مى‏كنند و سخنانى بر لب جارى مى‏سازند كه سبب تمسخر و خنده حاضران و آگاهان در صحنه مى‏شوند.
از نگاه فقه شيعه، هر چند تشكيل حكومت اسلامى، اداره و سكان‏دارى آن، مديريت سياسى و رهبرى مرامى آن، بر عهده و بر دوش فقيه توانا، آگاه، شجاع و با تدبير است، ولى اگر چنين فقيهى نبود و يا زمينه براى حكومت او فراهم نبود. در اين صورت، «عدول مؤمنان» و اگر اينان نبودند و يا زمينه براى فرمانروايى آنان فراهم نبود، نوبت به «فساق مؤمنان» مى‏رسد كه بايد عهده دار اين مقام گردند، تا هرج و مرج پيش نيايد. در برخورد و موضع‏گيريهاى علامه نراقى با شاه قاجار، اين زاويه نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.

پی نوشت ها :
 

.70 بحارالانوار، ج 72/ .354
.71 سوره «نساء، آيه .59
.72 دين و دولت، حامد الگار، قصص العلماء، تنكابنى 130/، اسلاميه، تهران.
.73 قصص العلماء 130/.
.74 امير ارجمند و عباس امانت، در آمريكا به نقد ولايت فقيه پرداخته و آن را تئورى شخصى امام خمينى و ديگر عالمان، براى به دست آوردن قدرت پنداشته‏اند.
.75 عوائدالايام، عائده 54/ .529
.76 نخستين رويا روييهاى انديشه‏گران 332/.
77.قصص العلماء 130/.
.78 مستند الشيعه، نراقى، ج 14/152، مؤسسه آل البيت (ع) .
.79 همان 154/.
.80 همان 155/.
.81 سوره «هود» ، آيه .113
.82 مجمع الفائده و البرهان، ج 8/ .68
.83 همان 68/ .69
.84 آثار تاريخى كاشان، حسن نراقى 75/، انجمن آثار ملى.
.85 ناسخ التواريخ، محمد تقى لسان الملك سپهر، ج 2 1/365، اساطير ، تهران؛ مثنوى طاقديس، مقدمه 16/.
.86 ناسخ التواريخ، ج 2 1/ .365
.87 مثنوى طاقديس، مقدمه 16/.
.88 خزائن، نراقى، تحقيق و تعليق: حسن زاده آملى 40/ .41
.89 نخستين روياروييهاى انديشه‏گران ايران 332/.
 

منبع:www.naraqi.com



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط