مقدمه:
استدراج، اصطلاحی قرآنی است که به معنای نزدیک شدن تدریجی به عذاب الهی است. این فرایند، معمولاً برای کافران و گناهکارانی رخ میدهد که با وجود دریافت نعمتهای فراوان، همچنان بر راه خطا پافشاری میکنند. خداوند با افزایش نعمتها، بر غرور و غفلت این افراد میافزاید تا در نهایت به عذاب دردناکتری گرفتار شوند.علاوه بر استدراج فردی، قرآن کریم به استدراج اجتماعی نیز اشاره دارد. به عنوان مثال، در مورد قومهای ستمگری سخن گفته میشود که با وجود نعمتهای فراوان، به دلیل فساد و ظلم به عذاب الهی دچار شدند. این نشان میدهد که استدراج میتواند در سطح فردی و اجتماعی رخ دهد و جامعهای را نیز در برگیرد.
نکته مهم این است که برخورداری از نعمت به خودی خود نشانه استدراج نیست. بلکه واکنش انسان در برابر نعمت است که تعیینکننده است. اگر فردی با دریافت نعمت، شکرگزار باشد و به راه راست هدایت شود، از استدراج مصون خواهد ماند. اما اگر نعمت، او را به طغیان و عصیان وادارد، گرفتار استدراج شده است.
برخی از نشانههای استدراج عبارتند از: افزایش نعمتها در عین افزایش گناه، انجام کارهای خارقالعاده توسط افراد گناهکار، و غفلت از یاد خدا. در این مطلب به این سنت الهی در قرآن و روایات اشاره خواهیم کرد.
سنت استدراج، نزدیک شدن تدریجی به عذاب الهی
معنای لغوی استدراج
استدراج دو معنی دارد، یکی گرفتن چیزی به تدریج است. زیرا اصل این ماده از درجه گرفته شده که به معنی " پله" است، همان گونه که انسان در صعود و نزول از طبقات پائین عمارت به بالا، یا به عکس، از پلهها استفاده میکند،.همچنین هر گاه چیزی را تدریجاً و مرحله به مرحله بگیرند یا گرفتار سازند به این عمل استدراج گفته میشود.معنی دیگر "پیچیدن" است، همان گونه که یک طومار را به هم میپیچند.
از حسین بن علی(صلوات الله علیهما) در تحف العقول نقل شده فرمود:«استدراج از خداوند سبحان آن است که نعمت بنده را فراوان کند و توفیق شکر را از او سلب نماید. [۱]
تعریف اصطلاحی استدراج
در اصطلاح دینى، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بىشرم را سریع گرفتار عقوبت نمىکند؛ بلکه درهاى نعمت خود را بر آنها مىگشاید. فراوانى نعمت یا آنها را از خواب غفلت بیدار مىکند که این همان «هدایت الهی» است و یا بر غرور آنها مى افزاید و عقوبت را سختتر مى سازد که این، استدراج است [2]استدراج در قرآن
استدراج» دو بار در قرآن کریم به کار رفته است[3]و هر دو درباره انکار کنندگان آیات الهی است. ولی کید الهی، مهلت، استهزاء، طول عمر دادن و... به عنوان «استدراج»، بارها در آیات قرآن آمده است.«وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ:و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.»در این آیه، قرینه مقام دلالت دارد بر این که منظور از استدراج نزدیک شدن به هلاکت است یا در دنیا و یا در آخرت و این که استدراج را مقید کرد به راهی که خود آنان نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن آشکارا نیست، بلکه در همان سرگرمی به تمتع از مظاهر زندگی مادی مخفی است،.
و در نتیجه ایشان با زیاده روی در معصیت پیوسته بسوی هلاکت نزدیک میشود. پس میتوان گفت استدراج، تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگری است تا بدین وسیله التذاذ به آن نعمتها ایشان را از توجه به وبال کارهایشان غافل بسازد[4]
استدراج در روایات
از امام صادق (ع)، در تفسیر آیه فوق چنین نقل شده که فرمود:«هو العبد یذنب الذنب فتجدد له النعمة معه تلهیه تلک النعمة عن الاستغفار من ذلک([5]منظور از این آیه بنده گنهکاری است که پس از انجام گناه، خداوند او را مشمول نعمتی قرار میدهد ولی او نعمت را به حساب خوبی خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش میسازد.''
استدراج از دیدگاه متکلمان
متکلّمان مسلمان، استدراج را در دو معنا به کار برده اند:الف. امور و کارهاى شگفت و فوقالعادهاى که از کسانى مانند مرتاضان و راهبان سرمىزند؛ب. مهلتى که خداوند به بندگان گناهکارش مىدهد و چون مىخواهد آنان را نگونبخت کند، خواستههاى دنیایىشان را برمىآورد و بنده بى آنکه خود بداند، اندک اندک از رحمت خدا دور مىشود و به کیفر او نزدیک مىگردد([6]
سَنَسْتَدْرِجُهُم (آیه ۱۸۲ سوره اعراف)
(وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ) «و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، ما آنان را از جایى که نمىدانند، به تدریج به سوى عذاب پیش مىبریم» [7]سَنَسْتَدْرِجُهُم در المیزان و مجمعالبیان
علامه طباطبایی در المیزان میفرماید: استدراج در لغت به معناى این است که کسى در صدد بر آید پله پله و بهتدریج از مکانى و یا امرى بالا رود یا پائین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود، و لیکن در این آیه قرینه مقام دلالت دارد بر اینکه منظور نزدیک شدن به هلاکت است یا در دنیا و یا در آخرت.و اینکه استدراج را مقید کرد به راهى که خود آنان نفهمند، براى این است که بفهماند این نزدیک کردن آشکارا نیست، بلکه در همان سرگرمى به تمتع از مظاهر زندگى مادى مخفی است، و در نتیجه ایشان با زیادهروى در معصیت پیوسته بهسوى هلاکت نزدیک مىشوند، پس مىتوان گفت استدراج تجدید نعمتى بعد از نعمت دیگرى است تا بدینوسیله التذاذ به آن نعمتها ایشان را از توجه به وبال کارهایشان غافل بسازد. [8] دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: [9]
سَنَسْتَدْرِجُهُم در تفسیر نمونه
«استدراج» در دو مورد از قرآن مجید آمده است، یکی در آیه مورد بحث و دیگر آیه ۴۴ سوره قلم، و در هر دو مورد درباره انکارکنندگان آیات الهی است.«مجازات استدراجی»: در مورد مجازات استدراجى که در آیه فوق به آن اشاره شده و از آیات دیگر قرآن و احادیث استفاده مىشود چنین است که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت، فوراً گرفتار مجازات نمىکند .
بلکه درهاى نعمتها را به روى آنها مىگشاید، هرچه بیشتر در مسیر طغیان گام برمىدارند، نعمت خود را بیشتر مىکند، و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمتها باعث تنبه و بیداریشان مىشود، که در این حال برنامه "هدایت الهی" عملى شده، و یا اینکه بر غرور و بىخبریشان مىافزاید در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است؛
زیرا به هنگامى که غرق انواع ناز و نعمتها مىشوند خداوند همه را از آنها مىگیرد و طومار زندگانى آنها را در هم مىپیچد و اینگونه مجازات بسیار سختتر است. البته این معنى با تمام خصوصیاتش در کلمه استدراج به تنهایى نیفتاده، بلکه با توجه به قید "مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ" این معنى استفاده مىشود.
به هر حال این آیه به همه گنهکاران هشدار مىدهد که تأخیر کیفر الهى را دلیل بر پاکى و درستى خود، و یا ضعف و ناتوانى پروردگار، نگیرند، و ناز و نعمتهایى را که در آن غرقند، نشانه تقربشان به خدا ندانند، چه بسا این پیروزیها و نعمتهایى که به آنها مىرسد مقدمه مجازات استدراجى پروردگار باشد، خدا آنها را غرق نعمت مىکند و به آنها مهلت مىدهد و بالا و بالاتر مىبرد، اما سرانجام چنان بر زمین مىکوبد که اثرى از آنها باقى نماند و تمام هستى و تاریخشان را در هم مىپیچد. [۱0]
ابعاد روانشناختی سنّت استدراج
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی سنّت استدراج نیز توجّه کردهاند؛ گرایش درونی انسان به شهوات موجب میشود ارضای آنها برایش لذت آور گردد و این لذت به افزایش تمایل او میانجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت لذّت میافزاید.گناهان در این چرخه بیپایان پیدرپی تکرار گشته، ملکه طغیان را در وجود انسان رسوخ میدهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از اشتغال به معنویات و پرهیز از خسارت ابدی غافل میماند. [11] مفسران معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد روانشناختی استدراج پرداختهاند. [12]
سنت استدراج وعلت نعمت های آن
نعمت هایى که به سراغ انسان مى آید مى تواند عوامل مختلفى داشته باشد: گاهى این نعمت ها پاداشى است که در مقابل اعمال خیر خود به دست مى آورد؛ چرا که خداوند کار هیچ کس را بدون پاداش نمى گذارد و پاداش بیشتر این افراد را در همین دنیا مى دهد.و گاهى نعمت هاى خداوند یک نوع عذاب و مجازات است که در آیات و روایات ما به نعمت استدراج معروف است؛ یعنى هنگامى که شخص گناه مى کند؛ خداوند او را تنبیه مى کند تا بیدار شود؛ ولى اگر در مراحل بعدى بر اثر زیادى گناه به حدّى برسد که تنبیهات فایده نداشته باشد، در نتیجه خداوند به او نعمت مى دهد تا غافل شود و خیال کند مستحق این نعمت هاست؛ در صورتى که خداوند ناگهانى او را عذاب مى کند که این عذاب براى او خیلى دردناک است.
در آیه 182 سوره اعراف می خوانیم: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِأَیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُونَ»؛ (و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، ما آنان را از جایى که نمى دانند، به تدریج به سوى عذاب پیش مى بریم).
امام على(علیه السلام) مى فرمایند: «یابْنَ آدَمَ إذا رَأیتَ رَبَّکَ سُبحانَهُ یُتابِعُ عَلیکَ نِعَمَهُ وأنتَ تَعْصِیْهِ فَاحْذَرْهُ»[13]؛ (اى فرزند آدم، هرگاه دیدى که گناه مى کنى و با این حال خداى سبحان نعمت هایش را پیاپى به تو ارزانى مى دارد، از او برحذر باش).
در حدیثى از امام حسین(علیه السلام) نیز مى خوانیم: «الِاْسْتِدْراجُ مِنَ اللَّهِ سبحانه لِعَبدِهِ انْ یُسْبِغَ عَلَیْه النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ»([14]؛ (استدراج در نعمت و غافلگیر کردن خداوندى این است که به بنده اش نعمت فراوان مى دهد و توفیق شکرگزارى را او سلب مى کند [تا اینکه ناگهان به زمین مى خورد و همه چیز را از دست مى دهد]).
بعضى تشبیه مى کنند به اینکه انسان هر چه از یک درخت بالاتر برود، وقتى سقوط کند، سقوطش دردناک تر خواهد بود، و گاهى خداوند این کار را با بعضى افراد به خاطر اعمالشان انجام مى دهد. [15]
حال سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا خداوند به جای اینکه مانع گناه کاران شود، آنها را با دادن فرصت در دام استدراج می اندازد تا بیشتر گناه نمایند، آیا این بی عدالتی نیست؟
در پاسخ به این سؤال لازم است بدانیم استدراج نه دامی برای گناه بیشتر انسانهاست و نه بی عدالتی، زیرا خداوند افراد گنهکار را در صورتى که زیاد آلوده گناه نشده باشند به وسیله زنگ هاى بیدار باش و مکافات اعمالشان، و یا گاهى به وسیله مجازات هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى سازد و به راه حق باز مى گرداند. [16]
لذا برای افرادی که غرق در گناهند و هدایت های الهی و زنگ های بیدار باش برای آنها اثری ندارد، راهی نیست جز اینکه به عملکرد و گناهان خود واگذار شوند.
سنت استدراج و اتمام حجت
سنت استدراج یک اتمام حجت برای گناه کاران است.این مهلت دادن برای کسانی است که خداوند حجت را بر همه آن ها تمام کرده است و آنها علی رغم هدایت های گوناگون الهی، سر به طغیان زده و گرفتار گناه، بلکه غرق در آن هستند و هیچ گونه ندای هدایتی را حاضر نیستند بشنوند.مثلاً در آیة یاد شده جمله: «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» آمده یعنی خداوند آیات گوناگون برای آنها نازل کرد ولی آنها پیوسته در جهت مخالفت و تکذیب آیات الهی عمل می کردند. خداوند چنین افرادی را بگونه ای خاص گرفتار عذاب می کند.
و از آن جا که این قبیل افراد اساساً زمینه کمال جویی و تکامل پذیری و سعادت طلبی در خود را به طور کلی از بین برده و درخشش کمال یابی را بر اثر طغیان و گناه تیره نموده اند، لذا دچار عذابی می شوند که خود بدست خود آن را فراهم نموده و در واقع عذاب آنها تجسم کردار بد و گناهشان است. [17]
این گونه افراد اگر چنین مهلتی به آنها داده نشود ممکن است فرصت نداشتن برای کار خیر یا در سختی و نقمت بودن را بهانه کنند و خداوند با این مهلتی که به آنها می دهد حجت را از همه جهت بر آنها تمام می کند.
سنت استدراج و حکمت الهی
اینکه چنین گناه کارانی بلافاصله از دنیا بروند تا کمتر گناه کنند خلاف حکمت الهی است.اگر خداوند گناه کارانی را که دست از گناه نمی کشند، دچار هلاکت کند تا بیشتر گناه نکنند و عذاب آنها شدیدتر نشود، مخالف مقتضای حکمت الهی است؛ زیرا اکثریت افراد بشر که به نحوی گرفتار گناه هستند باید هلاک شوند؟!در حالی که این برخلاف فلسفة خلقت است، چون خداوند انسان را خلق کرده و زمینه تکامل را نیز در اختیار آنها قرار داده تا خود در مسیر کمال حرکت کنند، نه این که به مجرد این که گناهی کردند آنها را هلاک نماید.
و فرصت ها را از بین برد، چنانکه در آیه 45 سوره فاطر می خوانیم: «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ»؛ (اگر مردم را به گناهانشان مجازات می کردیم، بر روی زمین کسی باقی نمی ماند).
از طرفی ممکن است برخی از این گناه کاران بالاخره در مراحل بعدی عمر خود توبه کنند و از طریق توبه شرایط جلب رحمت الهی را فراهم سازند، چه این که افراد زیادی از این دسته اند، لذا هلاکت گناه کار به محض انجام گناه هیچ توجیه عقلانی ندارد و خلاف عدالت و حکمت الهی است.
سنت استدراج و مانع گناه
مانع گناه آنها شدن در حال حیات نیز با اختیار انسان منافات دارد.خداوند انسان را مختار آفریده است و اراده تشریعی نموده و از بندگانش خواسته گناه نکنند و از احکام الهی جهت تأمین سعادت ابدی خویش پیروی نمایند، اما اینکه با اراده تکوینی بخواهد جلوی عمل و گناه مردم را بگیرد موجب جبر می شود، یعنی انسان ها مجبور می شوند که گناه نکنند و این کار با محذور مواجه است؛زیرا اراده تکوینی خداوند مبنی بر جلوگیری از گناه بندگانش با این مسئله که انسان موجودی مختار، آزاد و با اراده است و همه اعمال خود را باید از روی اختیار انجام دهد تا پاداش بگیرد یا عقاب شود، منافات دارد.
عملی که از روی اختیار انجام نگردد، به عمل کننده انتساب ندارد و در واقع، عمل او محسوب نمی شود، به همین دلیل استحقاق پاداش یا عقاب هم در قبال چنین عملی ندارد. این گونه عمل ها برای انسان پیامد و نتیجه معنوی ندارد و موجب تکامل او هم نمی شود. [18]
لطف خداوند در حق بندگان تا حدی است که با حکمتش در تضاد قرار نگیرد. اختیار انسان مقتضای تعالی انسان است و از روی حکمت به انسان داده شده است، لذا نمی شود اختیار را از انسان سلب کرد. بنابر این در فرآیند حرکت انسان به سمت تعالی و بهشت جاوید عاری از هرگونه گناه و ظلمی، می بایست فرصتی به خودکامگان غرق در تباهی داده شود که با اختیار سعادت یا شقاوت را برگزینند.
به چه دلیل ظالمان و گنهکاران غرق در نعمت هاى دنیوى هستند؟
پاسخ این سؤال در آیات 44 و 45 سوره «قلم» آمده است. خداى متعال خطاب به پیامبر أکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: (ما آنها را به زودى از آنجا که نمى دانند تدریجاً به سوى عذاب پیش مى بریم)؛ «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُونَ».(و به آنها مهلت مى دهم، و در عذابشان عجله نخواهم کرد، چرا که نقشه هاى من محکم و دقیق و عذاب من شدید است)؛ «وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ».
در حدیثى، از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِذا أَحْدَثَ الْعَبْدُ ذَنْباً جَدَّدَ لَهُ نِعْمَةً، فَیَدَعُ الاِْسْتِغْفارَ فَهُوَ الاِْسْتِدْراجُ»؛ (گاه مى شود هنگامى که بندگان سرکش گناه مى کنند، خداوند به آنها نعمتى مى دهد، آنها از گناه خود غافل مى شوند، و توبه را فراموش مى کنند، این همان استدراج، بلا و عذاب تدریجى است). [19]
از این حدیث و احادیث دیگرى که در این زمینه وارد شده، استفاده مى شود: گاه خداوند براى مجازات بندگان معاند و لجوج، در مقابل گناهانى که انجام مى دهند، نعمت مى بخشد، آنها تصور مى کنند، این لطف الهى است که به خاطر شایستگى، شامل حالشان شده! و لذا در غرور و غفلت فرو مى روند، اما ناگهان خداوند آنها را مى گیرد و از میان ناز و نعمت به کام عذاب و بلا فرو مى فرستد و این دردناکترین شکل عذاب است.
البته، این درباره کسانى است که، طغیان و سرکشى را به حدّ اعلى رسانده، ولى افرادى که هنوز تا این حدّ پیش نرفته اند، خداوند در برابر گناهانشان آنها را گوش مالى مى دهد، و همان سبب بیدارى و توبه آنها مى گردد، و این لطف خدا در حق آنها است.
به تعبیر دیگر: هنگامى که انسان گناه مى کند، از سه حال بیرون نیست:
یا خودش متوجه مى شود و باز مى گردد.
یا خداوند تازیانه «بلا» بر او مى نوازد تا بیدار شود.
و یا شایستگى هیچ یک از این دو را ندارد، خدا به جاى بلا، نعمت به او مى بخشد و این همان «عذاب استدراج» است که در آیات قرآن یا به همین تعبیر، و یا به تعبیرات دیگر به آن اشاره شده است.
لذا، انسان باید به هنگام روى آوردن نعمت هاى الهى مراقب باشد، نکند این امر که ظاهراً نعمت است، «عذاب استدراج» گردد، به همین دلیل، مسلمانان بیدار در این گونه مواقع، در فکر فرو مى رفتند، و به بازنگرى اعمال خود مى پرداختند، چنان که در حدیثى آمده است:
«یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: من از خداوند مالى طلب کردم به من روزى فرمود، فرزندى خواستم به من بخشید، خانه اى طلب کردم به من مرحمت کرد، من از این مى ترسم نکند این «استدراج» باشد!امام(علیه السلام) فرمود: اگر اینها توأم با حمد و شکر الهى است، «استدراج» نیست»،[20] نعمت است.
تعبیر به: «أُمْلِی لَهُمْ»؛ (آنها را مهلت مى دهم) اشاره به این است که: خداوند در مجازات ظالمان، هرگز عجله نمى کند، کسى عجله مى کند که، مى ترسد فرصت ها از دست او برود، اما خداوند قادر متعال که هر لحظه هر چه اراده کند صورت مى گیرد، از دست رفتن فرصت براى او مفهوم ندارد، و به هر حال، این هشدارى است به همه ظالمان و گردنکشان که، سلامت، نعمت و امنیت، هرگز آنها را مغرور نکند و هر لحظه در انتظار کیفر شدید خداوند باشند. [21] [22]
استدراج فردى:
انسان از آغاز زندگى به اقتضاى طبیعت مادى خویش به تدریج امکانات وجودى خود را از دست مىدهد: «أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا».[23] این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار معنوى به تدریج انسان را به سوى خسران و زیان ابدى ـ که همان اتلاف عمر و استحقاق عذاب اخروى است ـ سوق مىدهد: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...». [24]۲. استدراج اجتماعى:
شیوه و مراحل اجراى این سنت به تفصیل در آیات ۴۲ـ۴۵ سوره انعام/۶ و ۹۴ـ۱۰۱ سوره اعراف/۷ آمده است. خداوند در آغاز براى این امتها درهاى هدایت را مىگشاید و پیامهاى خویش را بدیشان ابلاغ مىکند: «ذَلِک أَن لَّمْ یکن رَّبُّک مُهْلِک الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ» [25]این هدایتهاى الهى از جانب آن اقوام و به ویژه اقشار مرفّه و راحت طلب با تکذیب و مخالفت مواجه مىشود: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کافِرُونَ»[26]
این اقشار در نقش مخالفان اصلى اصلاح جامعه: «وَکذَلِک جَعَلْنَا فِی کلِّ قَرْیةٍ أَکابِرَ مُجَرِمِیهَا لِیمْکرُواْ فِیهَا...» .[27] زمینه سازان اجراى استدراج و فروپاشى آن جامعه در پایان کار هستند: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِک قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا».[28]
تفاوت استدراج فردی و اجتماعی
استدراج، به معنای نزدیک شدن تدریجی به عذاب الهی است که بر اثر اصرار بر گناه و کفر صورت میگیرد. این مفهوم در قرآن کریم به دو صورت فردی و اجتماعی مورد اشاره قرار گرفته است. هرچند هر دو نوع استدراج به معنای نزدیک شدن به عذاب الهی هستند اما در برخی جنبهها با هم تفاوت دارند.استدراج فردی به معنای نزدیک شدن تدریجی یک فرد به عذاب الهی است. این فرد با وجود دریافت نعمتهای فراوان و هشدارهای الهی، همچنان بر گناه خود اصرار میورزد و در نتیجه به عذاب الهی گرفتار میشود. در استدراج فردی، تمرکز بر رفتار و اعمال فردی است و ارتباط مستقیمی با جامعه ندارد.
استدراج اجتماعی به معنای نزدیک شدن تدریجی یک جامعه به عذاب الهی است. در این حالت، اکثریت افراد جامعه به گناه و فساد آلوده میشوند و در نتیجه جامعه به سمت نابودی پیش میرود. در استدراج اجتماعی، رفتار و اعمال فردی در قالب رفتارهای جمعی و ساختارهای اجتماعی بررسی میشود.
یکی از تفاوتهای مهم بین استدراج فردی و اجتماعی، در گستردگی و تأثیرات آن است. استدراج فردی بر زندگی فردی تأثیرگذار است، در حالی که استدراج اجتماعی بر کل جامعه و نسلهای آینده تأثیر میگذارد. همچنین، علل و عوامل ایجاد استدراج در این دو سطح متفاوت است. در استدراج فردی، عوامل فردی مانند حرص، طمع، غرور و... نقش اصلی را ایفا میکنند. در حالی که در استدراج اجتماعی، عوامل اجتماعی مانند فساد حاکمان، بیعدالتی، بیتوجهی به ارزشهای دینی و... نقش مهمتری دارند.
علاوه بر این، پیامدهای استدراج فردی و اجتماعی نیز متفاوت است. استدراج فردی معمولاً به عذاب فردی و نابودی دنیوی و اخروی فرد منجر میشود. در حالی که استدراج اجتماعی به نابودی جامعه، از بین رفتن تمدنها و ظهور تمدنهای جدید منجر میشود.
در نهایت، میتوان گفت که هر دو نوع استدراج، نشانهای از عدل و حکمت الهی هستند. خداوند به انسانها فرصت میدهد تا از گناه توبه کنند و به راه راست بازگردند. اما اگر انسانها از این فرصت استفاده نکنند، به طور طبیعی به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. شناخت تفاوتهای بین استدراج فردی و اجتماعی، به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم علل و عوامل گناه و فساد را شناسایی کنیم و برای مقابله با آن تلاش کنیم.
نشانههای استدراج
برپایه روایات گاهی نعمتها نشانه استدراجاند. کُلینی از امام صادق(ع) نقل کرده است کسی که گناه میکند، ولی خدا به او مهلت میدهد و باز نعمتش را در اختیارش میگذارد، بهگونهای که از استغفار غفلت میکند، دچار استدراج شده است.[29]هم چنین در نهج البلاغه است که اگر خداوند ستمگر را چند روزی مهلت دهد هرگز فرصت مؤاخذه و مجازات او از دستش نمیرود. [30]
تصویر کتاب استدراج، سقوط گام به گام
همچنین طبق حدیثی در کتاب کافی، شخصی به امام صادق(ع) میگوید: از خدا مال خواستم، به من عطا کرد، فرزند طلب کردم، به من فرزندی داد و از او خانه خواستم، به من داد.اکنون میترسم که استجابت این دعاها بهجهت استدراج بوده باشد. امام صادق پاسخ میدهد که اگر شکرِ این نعمتها را بهجا آوری، استدراج نیست.[31]
فخر رازی، از مفسران و متکلمان اهلسنت در قرن ششم قمری، معتقد است توانایی افراد گناهکار بر انجامدادن کارهای خارقالعاده، از نمونههای استدراج است.[32]
زیرا با ظهور این خوارق عادت چیزی جز تکبر و فخر فروشی و خودبرتربینی نصیبش نمیشود و این همان استدراج است. [33]
بهعقیده مرتضی مطهری، برخورداری از نعمتها بهخودیخود نشانهٔ استدراج نیست؛ بلکه از عکسالعمل ما دربرابر نعمتها معلوم میشود که دچار استدراج شدهایم یا نه.
اگر شکر نعمتها را بهجا آوردیم و آنها را در راهی خرج کردیم که خدا میپسندد، استدراج نیست؛ اما اگر از نعمتها دچار غرور شدیم، یا در استفاده از آنها اسراف کردیم، و یا آنها را در راه نامشروع بهکار بردیم، گرفتار استدراج شدهایم.[34]
مثال امرزی برای مفهوم استدراج
مثال: فردی را تصور کنید که به تدریج در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار میشود. در ابتدا، او ممکن است مصرف مواد را به عنوان راهی برای تفریح و لذت بردن از زندگی ببیند. با گذشت زمان و افزایش مصرف، این فرد به مواد وابسته میشود و زندگیاش به طور کامل به دور آن میچرخد. در این مثال، میتوان مراحل استدراج را به صورت زیر توصیف کرد:نعمت اولیه: مواد مخدر در ابتدا به عنوان یک منبع لذت و تفریح برای فرد عمل میکند.
تشدید نعمت: با افزایش مصرف، فرد به لذتهای بیشتری از مواد دست مییابد و به نوعی به آن وابسته میشود.
غفلت از عواقب: در این مرحله، فرد از عواقب مخرب اعتیاد غافل میشود و به دنبال لذتهای آن لحظه است.
نزدیک شدن به هلاکت: با ادامه مصرف، فرد به تدریج سلامتی، روابط اجتماعی و موقعیت اقتصادی خود را از دست میدهد و به ورطه نابودی کشیده میشود.
تطبیق مثال با آیه قرآن:
نزدیک شدن به هلاکت: در مثال اعتیاد، هلاکت به معنای از دست دادن همه چیز و فرو رفتن در اعماق تاریکی است. این همان مفهومی است که در آیه قرآن به آن اشاره شده است، یعنی نزدیک شدن تدریجی به هلاکت.مخفی بودن استدراج: در ابتدا، فرد معتاد از عواقب مصرف مواد بیخبر است و لذت بردن از مواد را به عنوان یک امر طبیعی میبیند. این همان مخفی بودن استدراجی است که در آیه به آن اشاره شده است.
تجدید نعمت: با افزایش مصرف، فرد به دنبال لذتهای بیشتری از مواد است و این به معنای تجدید نعمت است. اما این تجدید نعمت، فرد را به سمت هلاکت سوق میدهد.
استدراج و عدالت الهی
ممکن است این سوال مطرح شود که چرا خدواند مانع گناهکاران نمی شود و آنها را با دادن فرصت در دام استدراج می اندازد تا بیشتر گناه نمایند، آیا این مخالف با عدالت الهی نیست؟باید توجه نمود، سنت استدراج یک اتمام حجت برای گناهکاران است. خداوند هشدارهای لازم را به این افراد داده است و استدراج زمانی است که با وجود آیات الهی دست به گناه بزنند.
اینکه چنین گناهکارانی بلافاصله از دنیا بروند تا کمتر گناه کنند خلاف حکمت الهی است؛ زیرا اکثریت افراد بشر که به نحوی گرفتار گناه هستند باید هلاک شوند!
از طرفی ممکن است برخی از این گناهکاران بالاخره در مراحل بعدی عمر خود توبه کنند و از طریق توبه شرایط جلب رحمت الهی را فراهم سازند، چه این که افراد زیادی از این دسته اند.
از طرفی اختیار را نمی توان از انسان سلب کرد و او را مجبور به انجام کارهای نیکو کرد. این امر با تکامل انسان و سنّت پاداش و جزاء منافات دارد. می توان گفت:
استدراج نه دامی برای گناه بیشتر انسانهاست و نه بی عدالتی، زیرا خداوند افراد گنهکار را در صورتى که زیاد آلوده گناه نشده باشند به وسیله زنگ هاى بیدار باش و مکافات اعمالشان، و یا گاهى به وسیله مجازات هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى سازد و به راه حق باز مى گرداند. لذا برای افرادی که غرق در گناهند و هدایت های الهی و زنگ های بیدار باش برای آنها اثری ندارد، راهی نیست جز اینکه به عملکرد و گناهان خود واگذار شوند.
بنابراین، استدراج خداوند هر چند به حسب ظاهر، مکر در هلاکت است، لکن بر اساس واقع، مهلت دادن خداوند در ابتدا از باب استدراج و اتمام حجّت بوده و مؤاخذه بعدی جهت تأدیب است.
ننیجه:
1.خداوند به برخی افراد گناهکار و لجوج، نعمتهای فراوانی میدهد: این نعمتها ممکن است شامل ثروت، سلامتی، موقعیت اجتماعی و... باشد. هدف از این کار، آزمایش ایمان افراد و ایجاد فرصتی برای توبه است.2.این افراد تصور میکنند که این نعمتها به خاطر شایستگی آنهاست: غرق شدن در نعمتها باعث میشود افراد فراموش کنند که همه نعمتها از جانب خداست و آنها را به خود برتربینی و غرور مبتلا میکند.
3.در واقع، این نعمتها برای آزمایش ایمان و مجازات آنهاست: نعمتهایی که به گناهکاران داده میشود، نوعی آزمایش است تا مشخص شود که آیا آنها از این نعمتها برای نزدیک شدن به خدا استفاده میکنند یا خیر. اگر از این نعمتها سوء استفاده کنند، مجازاتشان شدیدتر خواهد بود.
4.اگر فرد به گناه خود ادامه دهد، عذاب او شدیدتر خواهد بود: هرچه فرد در گناه اصرار ورزد، عذاب او نیز شدیدتر خواهد شد. زیرا خداوند به او فرصتهای زیادی برای توبه داده است اما او از آنها استفاده نکرده است.
5.خداوند ناگهان تمام نعمتها را از او میگیرد و او را به کام عذاب میکشاند: این عذاب ممکن است شامل از دست دادن مال، مقام، سلامتی و حتی عزیزان باشد. هدف از این عذاب، بیدار کردن فرد و بازگرداندن او به راه راست است.
6.این نوع عذاب، استدراج نام دارد: استدراج به معنای فریب دادن و به دام انداختن تدریجی است. خداوند با دادن نعمتهای فراوان، گناهکاران را به دام میاندازد و سپس به طور ناگهانی آنها را به کام عذاب میکشاند.
7.استدراج یک سنت الهی است: استدراج یکی از سنتهای الهی است و خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده است.
8.عذاب استدراج دردناکترین نوع عذاب است: زیرا فرد در اوج نعمت و خوشبختی به ناگهان همه چیز را از دست میدهد و به کام عذاب میرود. این نوع عذاب بسیار دردناکتر از عذابی است که فرد از ابتدا در سختی و مشکلات به آن دچار شود.
9.پرهیز از گناه بهترین راه برای نجات از عذاب استدراج است: بهترین راه برای جلوگیری از عذاب استدراج، پرهیز از گناه و تقوای الهی است. با تقوا و پرهیزگاری، میتوانیم از نعمتهای خداوند به درستی استفاده کنیم و از عذاب او در امان بمانیم.
10.استدراج باعث بیداری برخی افراد و افزایش غرور برخی دیگر میشود: استدراج ممکن است باعث شود برخی افراد به اشتباهات خود پی ببرند و به سوی خدا بازگردند. اما در عین حال، ممکن است باعث افزایش غرور و تکبر برخی دیگر شود و آنها را به هلاکت نزدیکتر کند.
11- مثال اعتیاد به مواد مخدر، نمونهای واضح از مفهوم استدراج است. در این مثال، فرد به تدریج و با فریب لذتهای زودگذر، به سمت نابودی کشیده میشود. این مثال نشان میدهد که چگونه خداوند با دادن نعمتهایی مانند ثروت، قدرت و لذت، انسانها را آزمایش میکند و آنها را به سمت خود یا به سمت هلاکت هدایت میکند.
پی نوشت:
1. قریشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ ش، ششم، ج ۲، ص: ۳۳۵2. کافى، ج۴،ص۱۸۹.
3.سوره قلم(۶۹)،آیه ۴۴.
4 .علامه طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، مترجم:موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش، پنجم، ج ۸، ص:۴۵۳.
5.کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی،ج۲،ص۴۵۲.
6. دائرة المعارف تشیّع، ۲/ ۱۰۰
7.مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۴.
8.طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۵۲-۴۵۳.
9.طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۲۴.
۱0.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ط-دار الکتب الاسلامیه، ج۷، ص۳۲-۳۴.
11. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۹۳.
12. تفسیر المنار، ج۴، ص۲۵۰.
13. نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق/ مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 472، حکمت 25.
14. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج 75، ص 117، باب (مواعظ الحسین(علیه السلام)، ح 2.
15. گفتار معصومین(علیهم السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1387 هـ ش، چاپ اول، ج 2، ص 193.
16. تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سی و دوم، ج 3، ص 183.
17. همان، ج 7، ص 33.
18. همان، ج 19، ص 464.
19. «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 340.
20. «اصول کافى»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 397.
21. در مورد مجازات «استدراج» شرح بیشترى در تفسیر نمونه، جلد 7، صفحه 32 به بعد، ذیل آیه 182 سوره «اعراف» و همچنین در جلد 3، صفحه 182، ذیل آیه 178 سوره «آل عمران» آمده است.
22. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 24، ص 420.
23.سوره انبیاء/۲۱، ۴۴.
24.سوره عصر/۱۰۳، ۲ـ۳.
25. انعام/۶، ۱۳۱.
26.سوره سبأ/ ۳۴، ۳۴ و نیز سوره زخرف/۴۳، ۲۳.
27.سوره انعام/ ۶، ۱۲۳.
28.سوره اسراء/۱۷، ۱۶.
29.کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵۲.
30.صبحی صالح ،نهج البلاغه ،خطبه ۹۷
31.کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۷.
32.فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۳۱.
33.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ۴۳۹.
34.مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۷، ص۶۲۶.
منابع:
https://www.makaremshirazi.net/maaref/fa/article/index/318674https://www.makaremshirazi.net/maaref/fa/tag/index/84230
https://makaremshirazi.ir/maaref/fa/article/index/411637
https://maaref.makarem.ir/fa/article/index/318674
https://fa.wikishia.net/viewاستدراج
https://fa.wikifeqh.irاستدراج اجتماعی
https://wiki.ahlolbait.comاستدراج
https://fa.wikifeqh.irاستدراج