
طرح مسأله و ضروت بحث
این که جام زلال دین کام انسان عطشناک در کویر زندگى ماشینى و سرخورده از ایسم ها و فلسفه هاى لرزان بشرى را چگونه سیراب مى سازد؛ چه نیازهایى از انسان را پاسخ مى گوید، معماى هستى را چگونه حل مى کند، با عقل و دانش بشرى چه رابطه اى دارد؛ مادیت و معنویت را چسان به هم مى پیوندد؛ مناسبات این جهان گذران و سراى جاویدان آخرت را چگونه تنظیم مى کند، گسست آدمیان با یکدیگر، بلکه بین آدمى و خویشتن خویش را به چه نحوى برطرف مى سازد، رنج ها و تلخى هاى زندگى را از چه راهى تحمل پذیر و شیرین مى سازد؛ ما را از آنچه هستیم چگونه به آنچه باید باشیم رهبرى مى کند؛ همه از مباحثى است که اشارتى به آنها در این اثر خواهید یافت.در این مقاله، ابتدا راز دین گرایى بشر و میزان نفوذ آن در نهاد انسان، سپس کارکردهاى اینجهانى و فرا اینجهانى دین کاویده شده است.
چرا دین؟
اساسى ترین پرسش انسان درباره دین این است که دین چه فایده و لزومى دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطه اى است؟ آیا زندگى بدون دین امکان پذیر است و در این صورت، دینى زیستن بهتر است یا زندگى منهاى دین؟ پس از روشن شدن چرایى و ضرورت دین این سؤال پدید مى آید که آیا مى توان به هر دینى پاى بند بود؟ آیا همه ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینى کاملاً شخصى و سلیقه اى است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوب تر وجود دارد و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟در گام سوم، براى یک مسلمان یا کسى که به اسلام دعوت مى شود این سؤال پدید مى آید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست و چگونه مى توان آن را با سنجه هاى عقلى آزمود؟
در نهایت این سؤال خودنمایى مى کند که در جهان اسلام نیز فرقه هاى مختلفى پدید آمده اند. آیا باید یکى از آنها را برگزید؟ اگر چنین است چگونه مى توان فرقه حق و راستین را باز شناخت و به کدامین دلیل، آن مذهب حق، «تشیع» است؟
اکنون برآنیم با رعایت اختصار به بررسى پرسش هاى یادشده بپردازیم.
تعریف دین
متفکران و اندیشمندان تلاش هاى زیادى در ارائه تعریفى از دین کرده اند. آنان هر یک از منظر خاصى به دین نظر کرده و تعریفى همسو با آن زاویه نگرش به دست داده اند. غالب این تعاریف از مشکلاتى چون ابهام، عدم جامعیت و... رنج مى برند.1در مقابل متفکران مسلمان کوشیده اند با نظر به درون مایه هاى دین تعریف جامع ترى ارائه کنند. در مجموع مى توان گفت جامع ترین تعریف دین عبارت است از: مجموعه اى از آموزه هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى که پیامبران از سوى خداوند جهت راهنمایى و هدایت بشر آورده اند. اعتقاد و التزام به این آموزه ها موجب کمال و سعادت انسان در این جهان و سراى پایدار آخرت است.2
رابطه انسان و دین
گرایش انسان به دین امرى ذاتى، عمیق و ریشه دار است. دین نه تنها تأمین کننده بسیارى از نیازهاى انسان، بلکه خود نیازى بنیادین و نهفته در ژرفاى وجود آدمى است.«تا نِه گى دو که نِه تِن» مى نویسد: «حس مذهبى یکى از عناصر اولیه ثابت و طبیعى روح انسانى است و نسبت به مفاهیم (زیبایى) مربوط به هنر (نیکى) مربوط به اخلاق و (راستى) مربوط به علم (مفهوم دینى)، یا به طور صحیح تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمى است که داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است».3
«آلکسیس کارل» نیز بر آن است که: «احساس عرفانى] دینى [جنبشى است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلى است».4
وى در جایى دیگر مى نویسد: «فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعى ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک مى بیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملى بود».
در نگاه «تولستوى» نیز «ایمان آن چیزى است که انسان با آن زندگى مى کند».5
استاد مطهرى در توضیح این سخن مى گوید: «یعنى ایمان مهم ترین سرمایه زندگى است». به نظر وى مردم به برخى از سرمایه هاى زندگى مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات مى شناسند.6
در نظر «ویل دورانت» نیز دین روح زندگى است، او مى گوید: «زندگى بدون، دین ملال انگیز و پست است، مانند جسدى است بى روح».7
قریب به این مضمون را در سخن «ویلیام جیمز» مى توان یافت. او مدعى است: «ایمان یکى از قوایى است که بشر به مدد آن زندگى مى کند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».8
از آنچه گذشت روشن مى شود که نیاز انسان به دین امرى جاودان و زوال ناپذیر است. لازمه ذاتى بودن دین ورزى این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهاى ذاتى انسان همپاى حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمى توان و نباید انتظار داشت.
«ارنست رِنان» در پایندگى و ژرفایى تأثیر دین در نهاد انسان مى گوید: «ممکن است روزى هرچه را دوست مى دارم نابود و از هم پاشیده شود و هرچه را که نزد من لذت بخش تر و بهترین نعمت هاى حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادى به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولى محال است که علاقه به دین متلاشى یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقى خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدى صادق و گواهى ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود».9
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیباى قرآن مى توان یافت که رمز دین گرایى انسان را چنین ترسیم کرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»10؛ «پیوسته رو به سوى دین پاک خداوند داشته باش که انسان ها را بر آن سرشته است و آفرینش الهى دگرگون نخواهد شد».
کارکردهاى دین
دین از جهات متعددى مددرسان و یاور انسان است.کارکردهاى دین گستره فراگیرى را شامل مى شود.11 در نگاه نخستین مى توان گفت نقش دین به دو ساحت اساسى حیات انسان مربوط است:
1- حیات اینجهانى
2- حیات فرا اینجهانى
کارکردهاى اینجهانى
کارویژه ها و کارکردهاى دنیایى دین نیز عرصه هاى گوناگونى دارد و به گونه هاى مختلفى تقسیم پذیر است. از جمله تقسیم آن به کارکردهاى فردى و اجتماعى و تقسیم آن دو به زیر شاخه هاى دیگر مى باشد. در عین حال برخى از این تقسمات خالى از پاره اى تداخلات یا فرو نهادن بخشى از داده هاى دین نمى باشد. در این قسمت مهم ترین کارکردهاى دنیایى دین را به طور فشرده در سه عرصه روانشناسى، معرفت و دانایى و حوزه مناسبات انسانى و اجتماعى پى مى گیریم.
کارکردهاى روانشناختى12
از نظرگاه روانشناختى دین کارکردها و ثمرات بسیارى براى انسان دارد. در میان دانش هاى جدید هیچ یک مانند روانشناسى نقاب از رازهاى شگفت دین و دیندارى بر نکشیده و لزوم اجتناب ناپذیر آن را در همین زندگى دنیایى به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسى در پى تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر «ارزش صدق»13 دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژه هاى این دانش است.افزون بر آن روانشناسى در این باره نظر به دین خاصى ندارد؛ و چه بسا در برخورد با پاره اى از ادیان کارکردهاى منفى اى نیز مطرح کند. البته انتظار مى رود که هر اندازه دینى از حقانیت بیشترى برخوردار باشد کارکردهاى مثبت ترى داشته باشد، لاجرم مى توان بهترین کارکرد را از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پى مى گیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهاى روانى دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. پاره اى از کارکردهاى روانشناختى دین و دین ورزى عبارتند از:
1. معنا بخشیدن به حیات؛ از مهم ترین کارکردهاى اساسى دین، تبیین معناى زندگى است. هر انسانى از خود مى پرسد که زندگى براى چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخى صحیح در برابر این پرسش ها زندگى ساز است و ناکامى در برابر آن زندگى سوز. دین با تبیین جاودانگى، حکمت و هدفمندى هستى و جهت گیرى رو به خیر و کمال و تعالى آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خردپذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست مى دهد.
«کارل یوستاویونگ»14 در اهمیت این مسئله مى نویسد: «در میان همهبیمارانى که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده ام، یکى هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزى جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان مى توان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیمارى مى کرده اند که چیزى را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه مى دارند، از دست داده اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینى خود، شفاى واقعى نیافته است».15
«ویکتور فرانکل»16 نیز قدرت دین را عقیده به «اَبَر معنى»17 مى داند، یعنى دینبهترین معنى براى زندگى کردن است.18
برخى از جامعه شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بى معنایى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتى معنادار است.19
پاره اى از بروندادهاى روانشناختى تفسیر دینى حیات عبارت است از:
1. احساس خوش بینى و رضایت؛
2. مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى؛
3. ایجاد امیدوارى؛
4. مسئولیت پذیرى؛
5. نشاط و حرکت.
آموزه هاى دینى نگرش فرد به نظام هستى و قوانین آن را خوش بینانه مى سازد.20
از نظر استاد مطهرى فرد با ایمان در کشف هستى شهروند کشورى را مى ماند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه مى داند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم:
اولاً، زندگى براى او مطبوع و دلپذیر مى شود.
ثانیاً، زمینه هاى ترقى و تعالى را براى خود و دیگران فراهم مى بیند و روح «امیدوارى» در او پدید مى آید.
ثالثاً، اگر چیزى موجب عقب ماندگى او شود آن را جز از ناحیه کم کارى و بى تجربگى و مسئولیت گریزى خود و امثال خود نمى داند. او همچنین پاره اى از رنج ها و دشوارى ها را زمینه ترقى و تکامل خود مى داند. این اندیشه به طور طبیعى شخص را به غیرت مى آورد و با «خوش بینى» و «امیدوارى» به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وا مى دارد و از دشوارى ها استقبال مى کند.
در مقابل، فرد بى ایمان مانند شهروندى است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد مى داند و از قبول آنها هم چاره اى ندارد. درون چنین فردى انباشته از عقده ها و کینه هاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمى افتد، از جهان لذت نمى برد و هستى براى او زندانى هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختى آن را تحمل کند.
2. انسجام و تعادل شخصیت؛ در وجود انسان تمایلات و گرایش ها و غرایز گوناگونى وجود دارد که گاه در تعارض و تضاد با یکدیگر قرار مى گیرند. کشاکش طوفان غرایز و ناتوانى در ایجاد توازن و هماهنگى بین آنها به اختلال شخصیت مى انجامد. دین نقش مهمى در هویت بخشى، ایجاد تعادل بین امیال و غرایز، اولویت گذارى و برقرارى نظام طولى بین آنها، رهایى از آشفتگى و هماهنگ سازى افکار و احساسات دارد و در نتیجه به ایجاد وحدت و انسجام شخصیت مى انجامد.21
یونگ بر آن است که هرگاه میان امیال، تعادل و توازن برقرار شد انسان یک پارچه و منسجم مى شود و به عبارت دیگر وحدت شخصیت مى یابد و این تنها در سایه نگرش دینى تحقق پذیر است. توحید و یگانگى شخصیت در انسان را باید در الگوى دیر پاى خدا جستجو کرد. وحدت شخصیت یعنى انسان نوعى زندگى با خدا دارد و بدون خدا بشر هرگز نمى تواند به یک کل یکپارچه مبدل شود.22
3. بهداشت، سلامت و آرامش روان؛ یکى از نیازهاى مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیاى کنونى علیرغم پیشرفت هاى خیره کننده علمى و تکنولوژیک، روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگى و ناآرامى بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحى و روانى بیشتر احساس مى شود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفى حایز اهمیت است.
در این باره تحقیقات انجام شده توسط روان شناسان قابل توجه است:
الف. دیندارى و تحمل فشارهاى روانى؛ تحقیقات انجام شده نشان مى دهد انگاره هاى دینى نقش مؤثرى در تسکین دردهاى روحى، کاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسیار کمترى رنج مى برند.23
ب. دیندارى و افسردگى؛ بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگى، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد.24
این مسئله در عصر حاضر مورد توجهبسیارى از روانشناسان و اندیشمندان است.
«ویلر»25 بر آن است که فرد مذهبى از طریق اعتقادات دینى بر مشکلات چیرهمى شود و از طریق اعمال مذهبى و شرکت در مراسم دینى به شبکه وسیع حمایت هاى اجتماعى متصل مى شود.
«میدور»26 نیز اظهار مى دارد که وابستگى دینى چون بدیل دیگر متغیرهاى مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادى و حمایت اجتماعى عمل مى کند و منجر به کاهش شیوع افسردگى مى شود.27

ج. دیندارى و کاهش بزهکارى؛ بررسى ها گواه بر آن است که بین دیندارى و بزهکارى و جرم و جنایت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مى تواند بین آنها تمایز افکند.28
د. دیندارى و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر؛ براساس تحقیقات انجام شده توسط «ادلف»29، «اسمارت»30، «اوتار»31 و «دیویدز»32 افراد مذهبى از مواد مخدراستفاده نمى کنند و یا بسیار کم مصرف مى کنند. از نظر «لوچ»33 و «هیوز»34 به ویژهدر میان عناصر مذهبى اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینى فرد قوى تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوى با صفر است.35
ه. دین دارى و کاهش خودکشى؛ مسأله خودکشى یکى از بحران هاى جدى در تمدن کنونى بشر است. «سازمان بهداشت جهانى اخیراً آمار جالبى درباره خودکشى در کشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتى جهان خودکشى در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل مى دهد.
این کشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان بهداشت جهانى که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده اند همچنین اعلام کرده اند که خودکشى در کشورهاى در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتى جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشى مى زنند. آمارى که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان مى دهد که به طور کلى طبقات تحصیل کرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشى مى کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادى از پزشکان در سال هاى اخیر خودکشى کرده اند. تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودکشى مى کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوى در صدد خودکشى بر مى آیند. مهم ترین علت خودکشى آلمانى ها بیمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبى رنج مى برند و ممکن است هر آن دست به خودکشى بزنند.36
در مقابل، تحقیقات نشان مى دهد خودکشى در کسانى که در مراسم دینى شرکت مى کنند نسبتى بسیار کمتر از دیگران دارد.
کامستاک37 و پاتریچ38 در یک بررسى نشان دادند احتمال خودکشىدر افرادى که به عبادتگاه ها نمى روند چهار برابر بیش از شرکت کنندگان در محافل دینى است. همه پژوهش ها نشان مى دهد یکى از علل مهم خودسوزى ضعیف بودن اعتقادات مذهبى بوده است»39.
یک بررسى که در کشور اردن توسط «داراکه»40(1992) انجام شده استنشان مى دهد تعداد خودکشى در ماه رمضان در مقایسه با ماه هاى دیگر سال کاهش قابل توجهى را نشان مى دهد.41
و. دیندارى، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق؛ مسأله ناپایدارى خانواده و گسست آن یکى از بحران هاى بزرگ دنیاى متمدن کنونى و در پى آورنده نتایج ویرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم ترین عامل پاى بندى به خانواده، رضایت از ازدواج42 و کاهش طلاق است و این مسألهعامل مهمى در بهداشت روانى خانواده ها به شمار مى رود.
تحقیقات نشان داده است مردانى که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیمارى هاى روانى هستند.43
4. سازگارسازى جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها؛ بهره دیگرى که از تفسیر دینى حیات بر مى خیزد «ایجاد سازگارى بین جهان درون و برون» و در نتیجه کاهش رنج ها و ناراحتى هاست.
بدون شک در مواردى بین خواسته ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت هایى مشاهده مى شود. گاه این تفاوت ها به گونه اى است که شرایط خارجى براى انسان رنج آفرین و ملال انگیز است. این تفاوت ها مى تواند به گونه هاى مختلف باشد مثل:
1. تفاوت بین خواسته هاى ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیمارى و... .
2. تضاد بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى، مثل حاکمیت نظام استبدادى و... .
از طرف دیگر در مواردى واقعیات خارجى به سهولت و در شرایطى که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتى انسان ها به طور معمول در جهت تغییر واقعیت جهان به سود تمایلات خود مى کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمى شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه هایى تحمل ناپذیر و نامعقول است. در این موارد دین بهترین راه سازگارسازى درون با خارج و نیرومندترین عامل آشتى دهنده این دو جهان است. دین با تفسیرى که از جهان و ناملایمات و رنج هاى آدمى در آن مى دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از میان برمى دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى ها و اینکه بزرگ ترین اولیاى الهى چشنده تلخ ترین رنجهایند شیرین ترین رابطه را بین آن دو ایجاد مى کند؛ به طورى که انسان مؤمن مى گوید: «زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت»، از همین رو «الیسون» بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبى مى داند.44

5. هدف بخشى و ایده آل پرورى؛ یکى از مهم ترین کارکردهاى دین ارائه ایده آل و آرمان مطلوب است.
ایده آل اصل یا موضوعى است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش ها و کوشش هاى او باشد.
ایده آل موجب شکل گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده ها را با آن مى سنجد و ارزش داورى مى کند.
ایده آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى تواند از یک زندگى حقیقى برخوردار باشد که آگاهانه براى خود ایده آل و آرمان انتخاب کند.
انسان ها در طول تاریخ ایده آل هایى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایى، دانش و... انتخاب کرده اند. لیکن بهترین ایده آل آن است که داراى شرایط زیر باشد:
1. منطقى باشد.
2. قابل وصول باشد.
3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و «من طبیعى» آدمى را کنترل کند.
4. در انسان چنان کششى ایجاد کند که از درون به سوى هدف اعلاى حیات حرکت کند.
چنین آرمانى تنها از دین حق و معناى دینى حیات بر مى خیزد.47
«میلر بروز» از قول «اینشتین» مى گوید: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى کند و دین (وحى) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع مى کند».48
6. پاسخ به احساس تنهایى؛ یکى از رنج هاى بشر که در جهان صنعتى و پیدایش کلان شهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایى است. منظور از احساس تنهایى در اینجا تنهایى فیزیکى یعنى جدایى از دیگران نیست؛ بلکه گونه هاى دیگرى هم چون ناتوانى دیگران در پاسخ دهى به برخى از نیازهاى انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمى دیگران به کار خود و جستجوى منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدى، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته ها و نیازهاى شخص است.49
به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانى مى یابد که همواره در بند خودخواهى هاى خویشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نیک و مفید به حال دیگرى انجام مى دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست ها، گرایش ها و خودخواهى هاى ظاهر و پنهان است و کسى صد در صد خیرخواهانه کارى براى «من» انجام نمى دهد.
اما در نگرش دینى، انسان هیچ گاه تنها نیست، بلکه همواره در آغوش پر مهر خدایى است که تنها و تنها از سر لطف و مهربانى او را آفریده و لحظه به لحظه خیر و رحمت بى انتهایش را بر او سایه گستر مى سازد بدون آن که خود نصیبى از این مهر بیکران نصیبش گردد و اجر و پاداشى در برابر ارزانى داشت نعمت هایش طلب کند.
7. تقویت قدرت کنترل غرایز؛ از جمله خطراتى که همواره جامعه بشرى را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژى خطراتى صد افزون براى بشریت به بار آورده لجام گسیختگى غرایز، خودخواهى ها و تمایلات سرکش نفسانى است. این پدیده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه هاى بشرى مهارشدنى نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژى را نیز در این جهت، استخدام کرده است.
آن عامل نیرومندى که انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رویارویى با طغیان هاى زندگى سوز نفس اماره را مى بخشد، ایمان استوار دینى است.
«داستایوفسکى» مى گوید: «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است».50 یعنى غیر از خداباورى و ایمان مذهبى هیچ عامل دیگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بیمارى بى عدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمى را ندارد.51
افزون بر آنچه گذشت کارکردهاى روان شناختى،52 فرا روانشناختى،53روان تنى54 و جسمانى دیگرى براى دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوى بیشتر در این زمینه فرا مى خوانیم.
8. بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیکى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و کوتاه کردن دوران درمان.55
9. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آکنده از سرگردانى و تعارضات فکرى.56
10. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى،57 تصفیه غم ها و جذب شادى ها.58
11. کاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ.59
12. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنتیک)60 و تصویرسازى ذهنى.61
13. شجاعت آفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان.62
14. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى.63
15. ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبکى.64
16. کاهش عملیات جنسى.65
17. انگیزش، پرورش و تفسیر تجربه هاى دینى66.
جمع بندى این قسمت را با سخنى از «میلتون یینگر»67 به پایان مى بریم. او در مقاله «دین و نیازهاى فرد»68 مى نویسد: در پزشکى روان تنى وقتى نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار مى شود:
1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح مى کند و به عقل وى روشنگرى لازم را مى بخشد. دین براى یک فرد نقشى را ایفا مى کند که قطب نما براى یک کشتى و در دریاى زندگى جهت و راهنمایى در اختیار او مى نهد.
2. دین بر اراده انسان تأکید مى نهد، آن را تقویت و فرد را کمک مى کند تا به فرمان هاى عقل گردن نهد.
3. دین نیازهاى اساسى روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگى را، تحقق مى بخشد69.
کارکردهاى معرفتى
دین یکى از مهم ترین منابع معرفت آموز و آگاهى آفرین است. حاجت انسان به دین در کنار عقل و به تعبیر دیگر خدمات معرفتى دین به انسان، سویه هاى مختلفى دارد. در نگاه کلى بخشى از خدمات دین در این عرصه عبارت است از:1. ارائه آموزه هاى فرا عقلى، یعنى امورى که عقل به تنهایى قادر به کشف و درک آنها نیست، اما اگر از منبعى دیگر مانند وحى آسمانى در اختیارش قرار گیرد براى آن قابل قبول و پذیرش مى باشد.
2. بهنگام و آسان یاب سازى حقایق دشوار و دیریاب: پاره اى از حقایق یا زمانى در تور تجربه بشر مى افتد که کار از کارگذشته و یا تنها افراد خاصى و نادرى به آن ها دست یافته و اکثر انسان ها از دسترسى به آن و سعادت وابسته به آن محروم مى مانند. از جمله خدمات انبیاى الهى این است که این گونه آگاهى ها را بهنگام، آسان و رایگان در اختیار بشر مى گذارند.70
در نگاهى دیگر فرآورده هاى معرفتى دین را مى توان در دو عرصه مورد بررسى قرارداد:
1. پاسخ به پرسش هاى بنیادین؛ همه انسان هاى هشیار پرسش هایى اساسى در باب راز وجود خود و جهان دارند.71
این که جهان و انسان چرا و چگونه به وجود آمده اند؟ به کجا مى روند؟ جایگاه انسان در نظام هستى و نقش او در سر نوشت خود چیست و... این بخش مهم ترین و جامع ترین آموزه ها و معارف دین را شامل مى شود. کلیات این عرصه از معارف دینى عبارت است از:
1-1. خداشناسى: اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و تبیین رابطه او با انسان و جهان؛
1-2. هستى شناسى: مشتمل بر سنت ها و قوانین عام حاکم بر هستى، عوالم هستى و درجات و مراتب آن؛
1-3. جهان شناسى: معرفى جهانى که ما در آن زندگى مى کنیم، جایگاه آن در کل هندسه هستى و قوانین فرا طبیعى حاکم بر جهان.
1-4. انسان شناسى: چیستى، جایگاه، ارزش و راز هستى آدمى، ساحت ها و مراتب وجودى انسان، نیازهاى ثابت و متغیر آدمى، آینده بشریت، مسئولیت و نقش انسان در ساختن هویت و سرنوشت خود و دیگران.
1-5. فرجام شناسى: غایت جهان و انسان، چگونگى حیات پسین و عوامل مؤثر بر آن.
1-6. راه شناسى: نمایاندن راه سعادت و نیکفرجامى انسان در این جهان و در زندگى جاوید آخرت، بازشناسى آن ازکژ راهه ها و عوامل نگون بختى و بدفرجامى، بیان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها. تشویق و انگیزش انسان نسبت به تلاش در جهت ساختن سرنوشتى نیکو براى خود و دیگران و بیم دادن از کژروى و تباهى گرایى. به عبارت دیگر آموزه هاى پیشین همه از هست و نیست ها سخن مى گوید و عناصر جهان بینى را تشکیل مى دهد، اما راه شناسى از بایدها و نبایدها مى گوید و اجزاى (شریعت) را مى سازد.
2. دین و علم؛ بخشى از معارف دین را آموزهاى علمى آن تشکیل مى دهد. مراد از آموزه هاى علمى بیان قوانین طبیعى حاکم بر پدیدهاى جهان و انسان است یعنى امورى که در قلمرو دانش تجربى ( science) بشر قرار مى گیرد، لیکن در گستره اى عام تر مى توان نقش دین در علم را چهار گونه بر شمرد:
2-1. انگیزش و به تعبیر دیگر تقویت انگیزه کاوش هاى علمى. در اسلام این مسأله بیش از هر دینى نمایان است و بخشى عظیمى از ادبیات دینى را به خود اختصاص داده است.

2-2. جهت دهى و سمت و سو بخشى به علم و کاوش هاى علمى؛
2-3. ارائه پیش فرض هاى متافیزیکى علوم؛
2-4. ارائه پاره اى از گزاره هاى علمى؛
2-5. ایجاد روحیه علمى؛
در مجموع برخى از اندیشمندان بر آنند که دین به علم و علوم بیشتر مدد رسانده است تا علم و علوم به دین.72
اینشتین در این باره مى گوید؛ «حس دینى قوى ترین و شریف ترین سرچشمه (شاه فنر) تحقیقات علمى است».73
کارکردهاى اجتماعى
افزون بر کارکردهاى فردى، دین داراى نقش اجتماعى نیرومند و بدیلناپذیرى است. از همین رو از دیرزمان فیلسوفان و اندیشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دین توجه چشمگیرى داشته اند. پاره اى از کارکردهاى اجتماعى دین به اختصار عبارت است از:ایجاد جامعه سالم
جامعه سالم، یکى از بنیادى ترین نیازهاى انسان است. تحقق این مهم در گرو امورى است از جمله:1. جهت گیرى به سمت اهداف، ایده آل ها و معیارهاى تکاملى، پیش برنده و بشردوستانه.
2. وجود قوانین جامع، دقیق و عادلانه.
3. رعایت عملى عدالت و اجراى قوانین؛ دورى ازخود محورى، قناعت به حقوق خود و رعایت حقوق دیگران.
4. پاى بندى به تعهدات و پیمان ها.
5. پاس داشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى، مهرورزى و مهربانى نسبت به یکدیگر.
به قول شاعر:
خلل پذیر بود هر بنا که مى بینى
مگر بناى محبت که خالى از خلل است
6. انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.
تأثیر دین در امور یادشده منحصر به فرد و بدیل ناپذیر است. آنچه در پى مى آید شرح کوتاهى از این مسأله است.
پشتوانه اخلاق اجتماعى
دین مهم ترین، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترین و والاترین آموزگاران اخلاق، انبیاى بزرگ الهى بوده اند و ژرف ترین، جامع ترین و کهن ترین مضامین و احکام اخلاقى را در منابع دینى و با پشتوانه الهى مى توان یافت.
در نگاه استاد مطهرى اخلاقِ منهاى خدا و دین و ایمان، هم چون اسکناس بدون پشتوانه است. به قول داستایوفسکى: «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است».74
خدا سرسلسله معنویات است و پاداش دهنده کارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه که امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مى کند که انسان در جهان، معنویتى قائل باشد. وقتى که انسان به خدایى معتقد باشد مى تواند انسان ها را دوست داشته باشد، و احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اخلاق از مقوله زیبایى معنوى است، تا ما به یک حقیقت و زیبایى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشیم نمى توانیم به یک زیبایى معنوى دیگر معتقد باشیم. اساساً فعل زیبا یعنى فعل خدایى، فعلى که گوئى پرتوى از نور خدا در آن است.75
پاره اى از کارکردهاى اخلاقى - اجتماعى دین عبارت است از:
1. استوار ساختن میثاق ها و پیمان ها؛ احترام به عهد و پیمان یکى از ارکان اساسى تمدن است. این نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز که هنوز است جانشینى پیدا نکرده است.
«ویل دورانت» در کتاب درس هاى تاریخ مى نویسد: «مذهب... به مدد شعائر خود میثاق هاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از این راه استحکام و ثبات به وجود آورده است».76
2. ایجاد انسجام و همبستگى اجتماعى؛ «رابرتسون اسمیت» بر آن است که دین دو کارکرد دارد: یکى تنظیم رفتار فردى براى خیر همگان و دیگرى برانگیختن احساس اشتراک و وحدت اجتماعى. او مناسک دینى را وحدت زا و تحکیم بخش اشتراک اجتماعى مى داند.77
«امیل دورکیم» نیز نقش حیاتى دین را ایجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مى داند. او مى گوید: «مناسک دین براى کارکرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند که خوراک براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زیرا از طریق همین مناسک گروه خود را تأیید و حفظ مى کند».78
برخى از کارویژه هاى دین در راستاى ایجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:
2-1. انگیزش محبت و عواطف انسانى.79
2-2. بسط شخصیت و انقلاب درونى در برابر خودخواهى ها و طغیانگرى هاى نفس انسان.80
2-3. رفع اختلاف،81 پوشاندن بدى ها و تصفیه کدورت ها.82
2-4. تعهدآفرینى و ایجاد احساس مسئولیت.83
استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «تأثیر مهم دین و نقش دین در اجتماع این است که نوعى انقلاب فکرى و وجدانى به وجود مى آورد که عواطف و احساسات و هدف ها و ایده آل ها و معیارها دگرگون مى شود و جهان بینى عوض مى شود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مى کند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پیدا مى کند و جهت دیگر غیر از جهت زندگى فردى را درک مى کند، نوع دلبستگى عوض مى شود».84
عدالت و قانون
دین بزرگ ترین پشتوانه عدالت و قانون است. فروغى از «منتسکیو» نقل مى کند: «مذهب مى تواند هنگامى که تمام قوانین کشورى و سیاسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشکیلات و قوانین سیاسى باشد».85جایگاه عدالت در دین چنان است که قرآن به پادارى آن را یکى از اهداف اساسى رسالت انبیا دانسته و مى فرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»86.
کار ویژه هاى عدالت گرایانه دین
1. بینش و انگیزش؛ نقش دین و پیامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگیزش نسبت به آن نقش بدیع و انحصارى است و با دیدگاه فیلسوفان و دیگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنیادین دارد:1-1. در بعد نظرى، «دین» با ارائه جهان بینى عدالت نگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى ازکل عدالت جهانى مى شناساند، نه این که این جهان را آکنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمین منافع خود، لازم شمرد. از طرف دیگر دین آینده بشریت و حرکت تاریخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگیر و جهان گستر معرفى مى کند.87
1-2. در بعد عاطفى و انگیزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پرکشش، جاذبه دار و مطبوع و دلپذیر مى سازد.88
2. ارائه قوانین عادلانه؛ مطمئن ترین منبع قوانین عادلانه براى بشر، قوانین دینى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسیر شهوات و خودخواهى، انتظار نمى رود. علم و تکنولوژى نیز نه تنها انسان را به عدالت نزدیک نساخته، بلکه بر اثر اسارت آن در دست انسان هایى که اسیر شهوات و هواهاى نفسانى و قدرت طلبى خویشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.
«ژان ژاک روسو» مى نویسد: «براى کشف بهترین قوانینى که مناسب ملل است، یک عقل کل لازم است که ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هیچ حس نکند ]فاقد گرایش شهوانى باشد] هیچ گونه وابستگى با طبیعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما کمک کند. پس فقط خدایان مى توانند آن طور که باید و شاید به مردم قانون عرضه دارند».89
3. دین و آزادى؛ نقش دین و پیامبران در مبارزه با استبدادها و اختناق ها و درگیرى با مظاهر طغیان، از اساسى ترین نقش هاست.
قرآن در حکایت هاى تاریخى خود درگیرى هاى پیامبران را با مظاهر استبداد مکرر یادآورى مى کند و در برخى آیات خود تصریح مى کند طبقه اى که با پیامبران همواره در ستیز بوده اند، این طبقه بوده اند.90 البته آزادى در دین سطوح وساحت هاى مختلف را در بر مى گیرد از جمله:
3-1. آزادى از اسارت نفس و هواهاى شیطانى91.
3-2. آزادى از اسارت خرافات، اوهام و باورداشت هاى پوچ و در بند کشنده عقل و خرد انسانى92.
3-3. آزادى از اسارت نظام هاى فاسد و ستم پیشه93.
4. استقرار نظم عادلانه؛ یکى از کارویژه هاى انبیا، تلاش در جهت ایجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوح علیه السلام هر پیامبرى که آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ریخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.94
چنانکه گذشت، قرآن در آیه 25 سوره حدید یکى از اهداف بعثت انبیا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.
استاد مطهرى در معناى این آیه مى گوید: «یعنى بر هم زدن یک نظم فاسد موجود و استقرار یک نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالت ها و نبوت ها بوده، فقط این امر در اسلام ختمیه محرزتر و مشخص تر است».95
دین و دنیاى جدید
یکى از پرسش هاى فرارو این است که فواید دین در دنیاى مدرن و براى بشر امروز چیست، و با وجود علم و تکنولوژى چه حاجت به دین است؟چنانکه در مباحث پیشین گفته آمد نیاز به دین امرى همیشگى و جاودانى است، نه موقت و در غیاب دانش. از طرف دیگر باید دید دنیاى مدرن، چه ارمغانى براى بشر امروز داشته که بتواند جاى دین را پر کند؟ آیا مى توان در «عصر اضطراب»96 راه ثبات در زندگى و آرامش روح و روان را در فلسفه هایى جست وجو کرد که نه تنها به ثبات روحى و علمى انسان کمکى نمى کند؛ بلکه با دامن زدن به نسبیت و شک گرایى، آرامش انسان را بر هم مى زند و آدمى را به بحران مى کشد. آیا اینکه انسان با نیروى شگرف علمى خود، توانسته خیلى از مجهولات طبیعى را روشن کند، مى تواند مجهولات دینى خود را نیز حل نموده و از وجود دین بى نیاز بماند؟!

علامه طباطبایى در این باره نوشته است:
«پیشرفت انسان در یک قسمت از معلومات، کافى براى قسمت دیگر نبوده، و مجهولات دیگر انسان را حل نمى کند. درست است که علوم طبیعى، چراغى است روشن، که بخشى از مجهولات را از تاریکى در آورده و براى انسان معلوم ساخته است؛ ولى این چراغ براى رفع هر تاریکى سودى نمى بخشد: از فن روان شناسى حل مسائل فلکى را نمى توان توقع داشت؛ از یک پزشک حل مشکلات یک نفر مهندس راه، بر نمى آید و بالاخره علومى که از طبیعت بحث مى کند اصلاً از مسائل ماوراء الطبیعه و مطالب معنوى و روحى بیگانه بوده و توانایى بررسى مقاصدى که انسان با نهاد و فطرت خدادادى خود، خواستار کشف آنها است، ندارد. خلاصه مسأله اى که مربوط به ماوراء الطبیعه است؛ اگر از فنون طبیعى سؤال شود؛ جوابش سکوت است، نه مبادرت به نفى و انکار؛ زیرا فنى که موضوع بحث آن ماده است، نسبت به امور غیر مادى ساکت است و فنى که در موضوعى بحث نمى کند، حق هیچ گونه اظهار نظر مثبت و منفى را در آن ندارد».97از طرف دیگر، کاستى هاى دنیاى مدرن خیلى جدى شده و بسیارى از اندیشمندان را نگران ساخته است.98
«ژوزوئه دوکاسترو» در این باره مى گوید: «در حالى که جهان در علم و صنعت پیشرفت کرده است، سیاست جهان دوران توحش را مى گذارند»99. همو در کتاب خود به نام انسان گرسنه آمارهاى وحشتناکى از گرسنگى در جهان مدرن ارایه مى دهد.
ویل دورانت نیز بر آن است که «ما اکنون از لحاظ ماشین توانگر و از نظر غایات و مقاصد فقیر هستیم»100 و «بشر امروز بیشتر بر ماده تسلط یافته است تا بر نفس خود»101.
.jpg)
استاد مطهرى در این باره مى نویسد:
«یک مطلب اساسى در تمدن این است که چه چیز باید هدف تمدن و هدف بشریت و هدف اجتماع باشد. قطعا پیامبران توانستند هدف مشخصى را عرضه بدارند و یک تمدن هدفدار به وجود آورند، در حالى که بشر امروز هنوز نتوانسته است هدفى براى تمدن خویش عرضه بدارد. پیامبران گفتند؛ هدف، خدا و لایتناهى و زندگى ابدى و دائمى باید بوده باشد و در عین حال توانستند رابطه اى میان یک زندگى معقول و مرفه و متکامل و میان آن هدف برقرار کنند. ولى بشر امروز نتوانسته است یک هدف معقول و مشخص معرفى کند و در عین حال میان یک زندگى آبرومند و شرافتمندانه و پر از کار و نشاط و جوشش و تکامل و آن هدف رابطه صحیح و معقول برقرار نماید»102.بازگشت به دین
برخى از محققان برآنند که عصر ما عصر بازنگرى و بازگشت به دین است، زیرا دو قائمه بزرگ مادى گرى و مادى نگرى، یعنى پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و سوسیالیسم و لیبرالیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعه گردانى) شکست خورده است و براى بشریت رنج دیده امروز، مجال تأمل در معنویات و بازگشت به سنت هاى مینوى که جامع ترین مصداق آن دین است، فراهم گردیده است.103کارکرد پایاپاى علم و دین
از آنچه گذشت روشن مى شود که علم تنها تمدن ساز نیست و دین یکى از ارکان اساسى تمدن است. استاد مطهرى توازى علم و ایمان را این گونه ترسیم مى کند:«علم به ما روشنایى و توانایى مى بخشد و ایمان عشق و امید و گرمى، علم ابزار مى سازد و ایمان مقصد، علم سرعت مى دهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم مى نمایاند که چه هست و ایمان الهام مى بخشد که چه باید کرد، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون، علم جهان را جهان آدمى مى کند و ایمان روان را روان آدمیت مى سازد، علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد و ایمان به شکل عمودى بالا مى برد، علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز. هم علم به انسان نیرو مى دهد، هم ایمان، اما علم نیروى منفصل مى دهد و ایمان نیروى متصل. علم زیبایى است و ایمان هم زیبایى است. علم، زیبایى عقل است و ایمان زیبایى روح، علم زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس. هم علم به انسان امنیت مى بخشد و هم ایمان. علم امنیت برونى مى دهد و ایمان امنیت درونى. علم در مقابل هجوم بیمارى ها، سیل ها، زلزله ها، طوفان ها، ایمنى مى دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایى ها، احساس بى پناهى ها، پوچ انگارى ها. علم جهان را با انسان سازگار مى کند و ایمان انسان را با خودش».104
نیاز انسان به علم و ایمان، در دنیاى جدید توجه اندیشمندان را برانگیخته است.
علامه اقبال لاهورى مى گوید:
«بشریت امروز به سه چیز نیازمند است: تعبیرى روحانى از جهان، آزادى روحانى فرد، و اصولى اساسى و داراى تأثیر جهانى که تکامل اجتماع بشرى را بر مبناى روحانى توجیه کند. شک نیست که اروپاى جدید، دستگاه هاى اندیشه اى و مثالى در این رشته ها تأسیس کرده است، ولى تجربه نشان مى دهد که حقیقتى که از راه عقل محض به دست آید، نمى تواند آن حرارت اعتقاد زنده اى را داشته باشد که تنها با الهام شخصى حاصل مى شود. به همین دلیل است که عقل محض چندان تأثیرى در نوع بشر نکرده، در صورتى که دین، پیوسته مایه ارتقاى افراد و تغییر شکل جوامع بشرى بوده. مثالى گرى اروپا هرگز به صورت عامل زنده اى در حیات آن نیامده و نتیجه آن مَنِ سرگردانى است که در میان دموکراسى هاى ناسازگار با یکدیگر به جستجوى خود مى پردازد که کار آنها منحصرا بهره کشى از درویشان به سود توانگران است. سخن مرا باور کنید که اروپاى امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است. از طرف دیگر مسلمانان مالک اندیشه ها و کمال مطلوب هایى مطلق، مبنى بر وحیى مى باشند که چون از درونى ترین ژرفاى زندگى بیان مى شود، به ظاهرى بودن آن رنگ باطنى مى دهد. براى فرد مسلمان شالوده روحانى زندگى، امرى اعتقادى است و براى دفاع از این اعتقاد به آسانى جان خود را فدا مى کند».105کارکردهاى فرا اینجهانى
از مهم ترین خدمات و حسنات دین، آشناسازى انسان ها با جهان پس از مرگ است. اطلاعات دقیق و جامعى که انبیا در این عرصه ارائه کرده و راهنمایى هایى که براى نجات و رستگارى ابدى کرده اند از هیچ دانش و فلسفه و معرفت بشرى به دست نمى آید. آنچه را که انبیا در این عرصه بهنگام، آسان و رایگان در اختیار بشر گذارده اند زمانى در تور تجربه بشرى مى افتد که کار از کار گذشته و همه فرصت ها براى بهسازى سرنوشت از دست رفته است. از این رو کارویژه هاى اخروى دین از جهات گوناگون با خدمات این جهانى تفاوت دارد.
تفاوت هاى دنیا و آخرت
جهان گذران کنونى از جهاتى چند با جهان آخرت تفاوت دارد. پاره اى از این تفاوت ها عبارت است از:1. این جهان جنبه مقدماتى دارد و آن جهان جنبه غایى و هدف گونه؛
2. این جهان؛ جهان شدن، ساختن، کار و کشتن است و آن جهان؛ جهان استقرار در شده ها، جهان درو کردن و بهره گرفتن از کرده ها و کشته ها؛
3. در این جهان تغییر سرنوشت ممکن است اما در آن جهان ناممکن؛
4. این جهان محدود، گذران و موقت است و آن جهان پایدار، جاودان و بى نهایت؛
5. این جهان آکنده از خوشى و ناخوشى ها، ملایمت ها و ناملایمات است ولى آن جهان براى رستگاران لذت و بهجت وسرور خالص است و براى تبهکاران رنج و درد و عذاب خالص؛
6. ادراکات انسان در این جهان محدود و در پرده حجاب است، ولى در آن جهان حجاب ها مرتفع و درک و آگاهى انسان قوى تر، لطیف تر و نیرومندتر است. از همین رو لذت و رنج آن جهان نیز بسیار قوى تر و شدیدتر است.106
7. با توجه به آنچه آمد اهمیت نقش انبیا در رابطه با حیات جاودان روشن مى شود. یکى از جهاتى که توجه به آن لازم است این که تفاوت بین محدود و نامحدود است و از همین رو برترى کارکردهاى فرا این جهانى دین نسبت به خدمات دنیوى آن بى نهایت مى باشد.
به هر روى کارکردهاى دین و انبیا در راستاى حیات جاوید آخرت را در چند بخش مى توان تلخیص نمود:
1. ترسیم دقیقى از چگونگى جهان آخرت و مراحل و مراتب و منازل و قواعد و قوانین حاکم بر آن؛
2. بیان نیازهاى فرا این جهانى بشر، امور موثر در نیک و بد سرنوشت اخروى و ارائه رهنمودهاى جامع و کامل در جهت رسیدن به بهترین خیر و سعادت پایدار ابدى؛
3. یادآورى پیاپى جهان آخرت و انگیزش لازم در جهت حرکت به سمت صلاح آخرت و ارائه هشدارهاى بجا و بى وقفه نسبت کجروى ها و تباهى هاى سرنوشت سوز؛
4. بیان موانع راه سعادت و چگونگى مواجهه و فراز آمدن در برابر آنها؛
5. تنظیم امور جهان به گونه اى که افزون بر خیر و صلاح این جهان ناظر به خیر و سعادت جاودان آخرت باشد.107
جمع بندی و نتیجه گیری
دین یکى از نیازهاى اصیل، پایدار و اجتناب ناپذیر بشر است. نیاز انسان به دین امرى جاودان و زوال ناپذیر است. لازمه ذاتى بودن دین ورزى این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهاى ذاتى انسان همپاى حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمى توان و نباید انتظار داشت.کارکردهاى دین گستره فراگیرى را شامل مى شود. در نگاه نخستین مى توان گفت نقش دین به دو ساحت اساسى حیات انسان مربوط است: 1- حیات اینجهانى و 2- حیات فرا اینجهانى.
درباه کارکردهای اینجهانى دین باید گفت: کارویژه ها و کارکردهاى دنیایى دین نیز عرصه هاى گوناگونى دارد و به گونه هاى مختلفى تقسیم پذیر است. از جمله تقسیم آن به کارکردهاى فردى و اجتماعى و تقسیم آن دو به زیر شاخه هاى دیگر مى باشد. در عین حال برخى از این تقسمات خالى از پاره اى تداخلات یا فرو نهادن بخشى از داده هاى دین نمى باشد که مهم ترین کارکردهاى دنیایى دین را به طور فشرده در سه عرصه روانشناسى، معرفت و دانایى و حوزه مناسبات انسانى و اجتماعى بیان نمودیم.
از جمله کارکردهاى روانشناختى دین عبارتند از:
معنا بخشیدن به حیات، انسجام و تعادل شخصیت، بهداشت، سلامت و آرامش روان، سازگارسازى جهان درون و برون، هدف بخشى و ایده آل پرورى، پاسخ به احساس تنهایى، تقویت قدرت کنترل غرایز، بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیکى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و کوتاه کردن دوران درمان، ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آکنده از سرگردانى و تعارضات فکرى، عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى، تصفیه غم ها و جذب شادى ها، کاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ، افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنتیک) و تصویرسازى ذهنى، شجاعت آفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان، بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى، ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبکى، کاهش عملیات جنسى و انگیزش، پرورش و تفسیر تجربه هاى دینى.در مورد کارکردهای معرفتی دین باید گفت: دین یکى از مهم ترین منابع معرفت آموز و آگاهى آفرین است. حاجت انسان به دین در کنار عقل و به تعبیر دیگر خدمات معرفتى دین به انسان، سویه هاى مختلفى دارد. در نگاه کلى بخشى از خدمات دین در این عرصه عبارت است از: ارائه آموزه هاى فرا عقلى، بهنگام و آسان یاب سازى حقایق دشوار و دیریاب.
افزون بر کارکردهاى فردى، دین داراى نقش اجتماعى نیرومند و بدیلناپذیرى است. از همین رو از دیرزمان فیلسوفان و اندیشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دین توجه چشمگیرى داشته اند. پاره اى از کارکردهاى اجتماعى دین به اختصار عبارت است از: ایجاد جامعه سالم، پشتوانه اخلاق اجتماعى، پشتوانه عدالت و قانون.
و اما درباره کارکردهاى فرا اینجهانى دین باید گفت: از مهم ترین خدمات و حسنات دین، آشناسازى انسان ها با جهان پس از مرگ است. اطلاعات دقیق و جامعى که انبیا در این عرصه ارائه کرده و راهنمایى هایى که براى نجات و رستگارى ابدى کرده اند از هیچ دانش و فلسفه و معرفت بشرى به دست نمى آید.
پینوشتها:
1. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، بخش نخست، تهران پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.2. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، دین شناسى، قم: معارف، 1387.
3. تا نِه گى دو که نه تن، حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى، ترجمه مهندس بیاتى، ص14.
4. آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر على شریعتى، ص55، تهران: تشیع.
5. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 151، تهران: صدرا.
6. همان.
7. دکتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص8، قم: پیام اسلام، چاپ ششم، 1350.
8. همان، ص6.
9. فرید وجدى، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4.
10. روم 30، آیه 10.
11. واژه کارکرد در این نوشتار در معناى عام و وسیعى به کار رفته است به گونه اى که هم وظایف و کارویژه هاى دین را شامل مى شود و هم آن دسته از آثار، برکات و حسنات عینى دین در حیات بشرى را که اصالتا از وظایف و کارویژه هاى دین محسوب نمى شود.
12. افزون بر آنچه مى آید دین تأثیرات مثبتى در زمینه هاى دیگر مانند بهداشت جسمانى دارد.
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمد حسن قدردان قراملکى، آیین خاتم، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
13. این مسئله اساساً مقوله اى معرفتى است، از این رو در بحث از کارکردهاى معرفتى دین تحت عنوان «پاسخ به پرسش هاى بنیادین» بررسى مى شود، لیکن به لحاظ کارکردهاى مهم روانشناختى آن در اینجا نیز به آن اشاره مى شود.
14. karl Gustave jung, See: "Modern Man in Search of a Soul" p.284. Also: His "Philosophy of Religion".
15. پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص 163، قم: بوستان کتاب، 1376.
16. Victor Frunkle
17. Superlogo
18. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، صص 164ـ167.
19. ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، ص 179.
20. خوش بینى داراى گونه هاى مختلف مثبت و منفى است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوش بینى حقیقى و سازنده است.
21. جهت آگاهى بیشتر: شهید مطهرى، حکمت ها و اندرزها، ص 47 ؛ همو، یادداشت ها، ج 4، ص 123 و 158 و 159.
22. کارل گوستاویونگ، مبانى روانشناسى تحلیلى، ترجمه دکتر محمد حسین مقبل، ص 137 تهران؛ جهاد دانشگاهى.
23. اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245.
24. see: Pressman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and Starnin, j.j (1990) (Religious belief, Depression, and Ambulation Stutus in eldery woman with Broken Hips. American journal of Psychatry, 147-758-766.
25. Willer
26. Meador
27. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. دکتر احمدعلى نور بالا، شواهد پژوهشى در رابطه بین وابستگى مذهبى و افسردگى، مقاله اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20.
ب. دکتر قربانعلى اسداللهى، رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بیمارى هاى افسردگى (مقاله نقش دین در بهداشت روان)، مجموعه مقالات ص 41-47.
28. see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. (1991). Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Journal of Psychology and Theology, 19,6-26.
29. Adlof
30. Smart
31. Autar
32. Dauids
33. Loch
34. Hughes
35. Adolf, E,M. Smart,R.G (1485) Drug use and Rse and Religious Affiliation,Feelings, British journal of Addiction.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات، ج 2، ص 23، قم: معارف، چاپ اول، 1382.
36. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 3، ص 389، چاپ سوم، 1382.
37. Comstock
38. Partridge
39. Comstock, G.r Partidge, K.B. (1472) Church Abandance and Health. Journal of Chronic Disease. 25.665.672.
40. Darakeh
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 243-237.
41. دکتر محمد قهرمانى و...، بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى مقاله نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم: معارف، چاپ اول، 1382.
42. see Glenn N.D. Weaver. C.N (1987) Multivariate, Multisurvey Study Of Marriage, 40,267-282.
see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.(1987) preceriptions for Happy Marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly family coordinator, 27, 321, 327.
43. بنگرید:
الف. دکتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترک دین و روان شناسى مقاله، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80.
ب. دکتر محمد قهرمانى، و... بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج1، ص 244، قم: معارف، چاپ اول، 1382.
44. بنگرید: دکتر على نقى فقیهى، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم: حیات سبز، چاپ اول، 1384.
45. بحارالانوار، ج 44، ص 367.
46. بحارالانوار، ج 45، ص 116.
47. جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبداللّه نصرى، فلسفه آفرینش، ص 73 - 49، قم: معارف، چاپ اول، 1382.
48. الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم، 1382.
49. بنگرید: جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص 47 - 46، قم: اسراء، چاپ اول، 1380.
50. شهید مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368.
51. بنگرید:
الف. همو، حکمت ها و اندرزها، ص 3.
ب. همو، امدادها و غیبى در زندگى بشر، ص 86.
52. Psychologic
53. Parapsychologic
54. Psychosomatic
55. بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللى؛
ب. نقش دین در بهداشت روان، ج 1، ص 28 و 153 - 187، قم: معارف، چاپ اول، 1382.
ج. همان، ج 2، ص 27.
د. پت کورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه: عزیزاللّه صوفى سیاوش.
56. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه: مهدى قائنى و...
ب. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 196، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، 1382.
57. بنگرید:
الف. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 158 و 159؛
ب. همان، ج 7، ص 15-19.
ج. همو، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374.
58. مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167، قم: نوید اسلام، چاپ اول، 1377.
59. همان.
60. بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 122.
61. Psychocyberentic
62. همو، یادداشت ها، ج 4، ص 123 و 158-159.
63. همان، ص 154.
64. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى.
ب. شهید مطهرى، همان، ص 169.
65. مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167.
66. بنگرید: حمیدرضا شاکرین، دین شناسى، صص 30 - 32.
67. Milton Yinger
68. Religion and Individual Needs" in Scientific Study of Religion, p.691-7771.
69. آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص 162.
70. جهت آگاهى بیشتر: حمیدرضا شاکرین، دین شناسى، ص 17-20، قم: معارف، 1387.
71. جهت آگاهى بیشتر: حمید رضا شاکرین، همان، صص 21-25.
72. مرچا الیاده، فرهنگ و دین، مترجمان: زیر نظر بهاءالدین خرمشاهى، صفحه هفت.
73. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 2، ص 200.
74. همو، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 118، تهران: صدرا، چاپ بیست و پنجم، 1374.
75. همان جا.
76. شهید مطهرى، وحى و نبوت، ص 27، قم و تهران: صدرا، چاپ پنجم، 1374.
77. بنگرید: ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، ص 170، چاپ اول، 1377.
78. همان، ص 179.
79. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 123.
80. همان، ص 123.
81. جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص 52، قم: اسراء، چاپ اول، 1380.
82. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 157.
83. همان، ج 4، صص 132-141.
84. همان، ص 123 و 124.
85. محمد على فروغى، آیین سخنورى، ج 2، ص 19، ق: شهید مطهرى، همان، ص 189.
86. حدید 57، آیه 25.
87. بنگرید: همان، تکامل اجتماعى انسان، قم و تهران: صدرا.
88. جهت مطالعه بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، صص 174-177.
89. ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه: منوچهر کیا، ص 48، تهران: انتشارات گنجینه، چاپ دوم 1352.
90. شهید مطهرى، وحى و نبوت، ص 28.
91. یس 36، آیه 36.
92. اعراف 7، آیه 157.
93. نمل 27، آیه 36.
94. شهید مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، ص 128.
95. همان.
96. ر.ک: فرانکلین لووان بومر، جریان هاى بزرگ در تاریخ اندیشه غربى، ترجمه: حسین بشیریه، ص 805، مرکز بازشناسى اسلام و ایران، چاپ اول، 1380.
97. سید محمدحسین طباطبایى، فرازهایى از اسلام، تنظیم سید مهدى آیت اللهى، ص 8، قم: جهان آرا.
98. جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید:
الف. بابک احمدى، معماى مدرنیته، صص 39 - 41 و 237، تهران: نشر مرکز.
ب. مارشال برمن، تجربه مدرنیته، ترجمه: مراد فرهادپور، ص 136، چاپ دوم، 1380.
99. روزنامه اطلاعات، 25/2/46 ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 129.
100. ویل دورانت، لذات فلسفه مقدمه و نیز همان، ص 292. ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 167 و نیز انسان و ایمان، ص 25، قم: صدرا.
101. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، ص 289، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،چاپ هفدهم، 1384.
102. شهید مطهرى، همان، ص 106 و 107.
103. فرهنگ و دین، صفحه دوازده.
104. شهید مطهرى، انسان و ایمان، ص 23 و 24، تهران: صدرا، چاپ یازدهم، 1374.
105. احیاى فکر دینى در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص 203، ق: شهید مطهرى، همان، ص 24 و 25.
106. جهت آگاهى بیشتر بنگریید:
الف. شهید مطهرى، زندگى جاوید یا حیات اخروى، ص 33 و 34.
ب. همو، معاد، تهران: صدرا.
ج. همو، یادداشت ها، ج 7، ص 151 و 152 قم: صدرا.
107. این یکى از مهم ترین کارکردهاى نظام زندگى ارائه شده توسط انبیاء الهى و امتیاز بنیادین آن نسبت به نظام هاى سکولار است.
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، سکولاریسم، کانون اندیشه جوان.