پیام اقامه نماز ظهر امام حسین در روز عاشورا

در این نوشتار، در پی تببین انگیزه امام حسین (علیه السلام) برای اقامه نماز ظهر روز عاشورا هستیم. انگیزه ای که باعث شد امام حسین (علیه السلام) نماز ظهر را در آن حساس ترین و بحرانى ترین لحظات حیاتش بخواند.
يکشنبه، 21 ارديبهشت 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیام اقامه نماز ظهر امام حسین در روز عاشورا
طلیعه سال شصت و یک هجرى نه تنها براى مسلمین بلکه براى همه احرار و آزادگان عالم طلیعه مه آلود و غم انگیزى است. سالى که با بزرگ ترین حادثه تاریخ بشرى آغاز و دفترى که با تاریک ترین صفحات باز مى شود.
 
طلیعه اى که آفتاب دین و حقانیت مسلمین طلوع کرد و چهره کریه کرکس هاى آدم نما را نمایان ساخت.
 
صحنه عجیب و حادثه عظیمى که تا بشریت در این عرصه خاکى حیات دارد آن را فراموش نخواهد کرد و تاریخ بشرى هرگز آن را از خاطره ها محو نخواهد نمود. حادثه اى که گستره آن در قلمرو افکار مسلمین محدود نبوده بلکه قرن هاست که افکار آزادگان عالم و متفکران ادیان دیگر را به خود معطوف ساخته است.
 
گمان نمى رود که از زمان وقوع حادثه در سال شصت و یک هجرى تا به امروز، سروش غیبى امداد نکرده و عظمت آن را به گوش مُلکیان و مَلکوتیان عالم هستى نرسانده باشد.
 
آرى عاشورا روزى آشنا براى همه فطرت هاى پاک بشرى است و قلبى نیست که با آن صمیمى نباشد. اگر چه دهمین روز همه ماه هاى سال نزد اعراب مسمى به عاشوراست ولیکن تداعى اذهان به عاشوراى محرم معقود و محصور است. هر چند که شاید گفتار وقایع نگاران و حدیث مورخان بتواند واقعه آن روز را ترسیم و تصویر نماید ولى آنچه که مسلّم است این است که عظمت وقوع حادثه در صفحات تنگ تاریخ نمى گنجد. آنچه را که راویان روایت نموده اند، شمه اى از آن است نه شمول آن.
 
آنان که در اطراف صحنه عاشورایى کربلا حضور داشته اند، علاوه بر بیان نزاع و درگیرى بین حق و باطل، نکات ظریف و دقیقى را حدیث کرده اند که ما در این مقال در مقام بیان آن نکات نیستیم.
 
آنچه که در صدد تبیین آن هستیم یک نکته از هزار نکته اى است که به تواتر رسیده و از ظرایف برجسته ظهر عاشوراست. عمل و سیره اى که چون سایر سیر امام معصوم (علیه السلام) بر جبین عاشورایان تلألؤ مى کند و تا روز قیامت از افتخارات لشکر حق بوده و پیروان و یاران واقعى آن امام همام از آن عمل و سیره پیشواى خود بر عالمیان مباهات مى ورزند. و آن هم صلاة ظهر عاشوراى فرزند پاک زهراست. نمازى که هم فریضه ظهر بود و هم نماز شهادت، هم نماز عشق بود و هم نماز طهارت.
 
راستى قیام براى نماز در آن حساس ترین لحظات مصاف به چه معناست. چرا امام در ظهر عاشورا با این که از هر سو هدف تیرهاى دشمن بود، به دو یار خود زهیر بن قین بجلى و سعید بن عبد الله حنفى فرمود شما مانع تیرهاى دشمن گردید تا من نماز را به پا دارم. آیا مگر در آن موقع اضطرار، امام معذور نبود؟
 
آیا اگر امام نماز را در اول وقتش اقامه نمى کردند و شربت شهادت مى نوشیدند، مأجور نبود؟
 
و آیا خداوند در قیامت با آن همه ایثارش از ترک فریضه ظهر عاشورا از او سئوال و درخواست مى کرد؟
 
و آیا آن همه اخلاص و ایثار امام جایگرین دو رکعت نماز ظهر عاشوراى او نمى شد؟
 
و آیا نماز در اول وقتش واجب است که امام مى بایست در لحظات اولیه آن نماز را اقامه کند؟
 
پاسخ تمام سئوالات مزبور این است که اگر امام حسین (علیه السلام) آن نماز ظهر را هم نمى خواند، همان جایگاه و مقام را نزد بارگاه الهى دارا بود ولى آنچه که موجب شد امام نماز ظهر را در آن حساس ترین و بحرانى ترین لحظات حیاتش بخواند، چیزى دیگرى بود و انگیزه اى که آن عمل را باعث گردید محور قیام او را شکل مى داد و آن دو انگیزه مهم بوده است که اگر این دو عامل درک نگردد به نظر مى رسد که پیام عاشورا به صورت کامل درک نشده است. آن دو عنصر عبارتند از:
 
الف- روح عبودیت و تسلیم پذیرى امام حسین (علیه السلام) در مقابل معبود خویش.
ب- توجه دادن و اهمیت به نماز و نقش و سازندگى آن.
 پیام اقامه نماز ظهر امام حسین در روز عاشورا


روح عبودیت امام حسین (علیه السلام)

تردیدى نیست در این که تجلى ایمان آدمى در عبودیت او نهفته است و ادب و سیره همه انبیاء و اولیاء الهى بر این بوده است که در مقابل معبود و خالق خویش تسلیم بوده اند. با دقت و توجه در رفتار و اعمال ائمّه معصومین (علیهم السلام) به این نتیجه مى رسیم که همه کمالات معنوى و درجات عرفانى و مراتب روحانى آنها محصول روحیه تعبدپذیرى در مقابل عظمت خالق و پست شمردن و عدم اعتنا به قدرت هاى پوشالى و تصنعى بوده است.
عظم الخالق فى انفسهم فَصَغُرَ مادونه فى اعینهم.
«خداوند درنظر آنان بزرگ است و غیر او در دیده آنها کوچک»(1).
 
سیره عملى آنها مبین این نکته است که دیندارى با ایستادگى در مقابل دستورات و تعالیم دین، زمانى که منافع مادى انسان در تعرض دیگران است یا جان آدمى در معرض مخاطره باشد، قابل جمع نیست و دیندار واقعى به کسى گفته نمى شود که دین را براى حفظ منافع مادى و شخصى طلب کند و دین را براى آن اختیار نکرده است که همیشه حافظ منافع او باشد و هرگاه آن منافع در اثر حوادث روزگار متزلزل گردید آن را رها سازد. دین ابزار آسایش و راحتى حیات او نیست که با سلب آن در زندگى دین از او رخت بربندد. و دیندارى و ایمان حق تعالى باشعار تحصیل نمى شود.
 
چنین نیست که هرگاه کسى بگوید من ایمان آورده ام، خداوند بدون قراردادن او در معرض فتنه و آزمایش، ایمانش را امضاء نماید.
 
احسب النّاس اَنْ یترکوا ان یقولوا امنا وهم لایفتنون. ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمنَّ الله الذن صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین.
«آیا مردم پنداشتند که همین که بگویند ما ایمان آوریم، رها مى شوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند و براستى که ما امتحان کردیم آنان که پیش از ایشان بودند باید علم خدا در مورد کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد»(2).
 
انسان هایى که ادعاهاى بزرگى بر ایمان به معبودشان داشتند، در طول تاریخ بشرى کم نبودند امّا همان انسان ها همین که در معرض امتحان و آزمایشات الهى قرار گرفته اند اولین چیزى را که از کف داده اند دین و ایمانشان بوده است.
 
آرى گذشت ایام و تحول زمان و دگرگونى روزگار مهم ترین عامل پیدایى ضمایر آدمى است.
 
فى تَقَلُّبِ الاحوالِ عِلمُ جواهِرِ الرجال.
«در تغییر و گردش حالات، گوهرهاى مردان (عیب و هنر آنها) فهمیده شود». (3).
 
عاملان به دین و دینداران حقیقى از عالمان به دین و دینداران زبانى با حوادث روزگار محک مى خورند. هرگاه واقعه اى در زندگى فردى و اجتماعى اتفاق افتد و حیات انسانى را دستخوش ناملایمات قرار داده و از یکنواختى خارج سازد، آنگاه معلوم خواهد شد که دیندار واقعى و متعبد حقیقى کیست.
 
مادام که حیات و زندگى آدمى نوسان پیدا نکند و در مسیر خود حالت قبض و بسط نداشته بلکه حالت سکون داشته باشد، منافق در دید و منظر مردم به ایمان شهرت دارد.
 
اشتغال به یک منصب و مقام اجتماعى، دستیابى به مقامات علمى، اکتساب ثروت و متاع دنیوى، قرار گرفتن در محافل و مجامع عمومى، وقوع اختلافات و منازعات شخصى و ده ها مسائل دیگر مى تواند از ابتلاآت و آزمایشات الهى بوده باشد.
 
اگر روحیات باطنى و اعمال ظاهرى انسان در همه این حالات ثابت ماند، چنین فردى در دینداریش صادق است ولى اگر اندک تفاوتى در حالاتش ایجاد شود، به همان اندازه نفاق در او رخنه کرده است.
 
این حالات استوار و ثابت در زندگى بزرگان دینى ما بسیار به چشم مى خورد. بزرگانى که در دنیا با همه مصائب و مشکلاتى که داشتند به پاى معامله با دین نمى رفتند نه با تطمیع حاکمان و متموّلان دین هاى آنان متزلزل مى شد و نه با تهدید معاندان و منافقان ذرّهاى از استقامت‌شان در دین کاسته مى شد. در حوادث روزگار حتى جانشان را ایثار مى کردند و نوامیس خویش را در معرض خطر مى انداختند ولیکن از دین خود ذره اى کوتاه نمى آمدند.
 
استقامت و پایدارى مداوم در مقابل دشمنان و تواضع و فروتنى و تسلیم محض در مقابل دستورات دین دو وصف متضاد و متعارضى است که در دینداران واقعى جمع است. غرور همراه با خضوع، حرّیت همراه با عبودیت، رقت قلب و عطوفت با جسارت و شجاعت، ورع و تقوا با حکومت و قدرت، اقتدا و قدرت با دادگسترى و عدالت، وحشت با ترس و مبارزه با تسلیم از اوصاف متضادى است که ما از سیره معصومین (علیهم السلام) مى آموزیم.
 
از صفات بارز نبى مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خلف بلافصل او حضرت امام على (علیه السلام) و فرزندان پاکش (علیهم السلام) متصف بودن به این اوصاف بوده است. یعنى اوج غرور و خشم را در مقابل دشمنان خدا و طاغوتیان داشتند و کمال خضوع و فروتنى را در قبال تعالیم دین از خود نشان مى دادند. در مقابل غیر خدا حرّیت و آزادگى کامل و در قبال پروردگار عبد محض بود هاند. از عذاب الهى وحشت و در مقابل ظالمان و مستکبران حشمت خود را حفظ مى کردند. این سیره مستمر اولیاى دین بوده است که به پیروان خود تعلیم داده اند. و همه اینها نتیجه روحیه عبودیت و تسلیم پذیرى مردان الهى است که حضرت امام حسین (علیه السلام) در همه حالات زندگى خصوصاً در آخرین لحظات حیات با برکت خویش که حساس ترین دقایق زندگى را در روز عاشورا در مصاف با دشمنان سخت دل، با قیام در مقابل ذات حق و اقامه نماز از خود نشان داده اند.
 
پیام بلند این حرکت امام حسین (علیه السلام) مبین غایت و صلت عاشق با معشوق و مُحِب با محبوب خویش است که این حلقه در سخت ترین شرایط گسستنى نیست. این است الگو و اسوه همه عاشقان حق و هر آن کس که داعیه اطاعت محض و عشق به وصال حق را درسر دارد، باید چنین باشد که سراسر زندگى شهداى ما در نظام مقدس اسلامى ثابت کننده همین حقیقت بوده است.
 پیام اقامه نماز ظهر امام حسین در روز عاشورا


توجه به نماز و نقش سازنده آن

دومین پیامى که مى توان از اقامه نماز حضرت امام حسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا گرفت این است که نماز از تعالیم اکید در اسلام است و جزء احکام و تکالیفى نمى باشد که در مواقع حساس زندگى و با عسر و حرج از مکلّف ساقط گردد. نماز همانند روزه و حج و خمس و جهاد نیست که با این که حکم وجوب بر آنها آمده در زمان اضطرار، حکم وجوب از آن برداشته شود.
 
در شریعت اسلام حکم وجوب بر بسیارى از اعمال بار شده است ولیکن هیچ یک از آن اعمال مانند نماز نیست. جایگاهى که نماز در دین دارد هیچ کدام از احکام دیگر ندارند. یعنى موقعیت نماز در دین، بالاترین موقعیت و آثار و برکات آن از برترین آثار است.
 
الصلاة رأس العبادةِ.
«نماز، سر عبادت است»(4).
 
پس نماز چون روزه نیست که اگر انسان در سفر باشد و یا به بیمارى مبتلا گردد، از گردنش ساقط و به شرط حضر و سلامت بدن، آن را بجا آورد. و یا مثل حج نیست که در زمان استطاعت مالى در تمام مدت عمر یک بار بر او واجب گردد. و همانند جهاد نیست که مشروط به سلامت جسمانى باشد.
 
نماز از اصولى است که در تمام مراحل زندگى در حیات آدمى پابرجاست و هرگز به بهانه سفر، نقص عضو، مرض و بیمارى، کمبود وقت و بهانه هاى دیگر از انسان ساقط نمى شود. اگر در تمام لحظات زندگى انسان ها از روزى که بشر پا به عرصه این جهان خاکى گذاشت تا زمانى که بشر از این عالم رخت برمى بندد بتوان زمانى را لحاظ کرد که در آن زمان نماز از انسان ساقط گردد، باید آن زمان را ظهر عاشورا و آن شخص را امام حسین (علیه السلام) دانست. چون به جرأت مى توان گفت که سخت تر و حساس تر از شرایط امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا براى هیچ انسانى به وقوع نپیوست و در حقیقت امام به تنهایى تمام بلاهاى تاریخ را از دست شقى ترین انسان ها در طول تاریخ بشرى به جان خرید ولیکن از نماز خویش غافل نماند.
 
راستى پس شایسته و بجاست که در زیارتشان بعد از سلام و درود بر ارواح پاکشان بگوییم:
 اَشْهَدُ انک قد اقمت الصلاة.
«من شهادت مى دهم که تو نماز را اقامه کردى».
 
پس این همه توجه و عنایت به نماز، نشانه گویاترین پیام عملى امام حسین (علیه السلام) به پیروان خویش است بر این که سرنوشت انسان با نماز در دین گره خورده است و آن کس که براى نماز در دین جایگاه ویژه و خاص را قائل نیست، در دینداریش تردید است.
 
چون چگونه مى توان عزادار و سوگوار واقعى امام بود و در عین حال به نماز که نزد امام آن همه اهمیت داشت را مهم نشمرد. و چگونه مى شود که کسى براى امام عزادارى نماید در حالی که حافظ نماز خود نباشد. خود را علاقمند به او بداند و نماز را سبک شمارد. براى او سینه بزند ولى دل به خدا نسپارد. براى او اشک بریزد ولى رشک الهى بر دل نداشته باشد. خود را شیعه و شاگرد مکتب او بداند ولى بارزترین، آرم و نشانى از تشیع و پیروى او را نداشته باشد.
 
طبل عزاى شهیدان کربلا را به صدا درآورد و صداى آن را به گوش دیگران برساند ولى گوشه اى خودش با آهنگ ناموزون شیاطین و صداى طبل ابلیس آشنا باشد و یقین داشته باشد که امام و یارانش در روز عاشورا نمازشان را ترک نکردند ولى خود با کوچک ترین بهانه به نماز پشت پا زند. کسى که چنین رفتارى داشته باشد و در عین حال خود را از پیروان مکتب عاشورا بداند، قطعاً پیام عاشورا و فرهنگ عاشورایى را درک نکرده است.
 
چون پیام نماز امام حسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا بدین معناست که هیچ عاملى نمى تواند موجب ترک نماز شود و هیچ عذرى بر ترک آن پذیرفته نیست و نیز بزرگ ترین واقعه و حادثه زندگى نباید باعث فاصله افتادن نماز از وقتش گردد و صدق عبودیت عبد در همین است. چنانچه در روایت آمده است که حضرت امام على (علیه السلام) فرمودند:
اختبروا شیعتى بخصلتین المحافظةُ على اوقات الصلاة والمواساتُ لاخوانهم بالمال، فَاِنْ لم تکونا فاعزب ثمّ اعزبْ.
«شیعیان مرا به دو خصلت بیازمایید: مراقبت بر وقت هاى نماز و کمک مالى به برادران دینى خود و اگر چنین نباشند از آنها فاصله بگیر، فاصله بگیر»(5).
 
بنابراین نتیجه مى گیریم که نماز ظهر عاشورا در خطیرترین و حساس ترین زمان، حداقل این پیام را به دنبال دارد که شیعه راستین امام حسین (علیه السلام) باید دو نشان داشته باشد تا بتواند پیروى خود را از آن امام بزرگوار ثابت کرده باشد. یکى داشتن روح تعبد و تسلیم پذیرى و دیگر اهتمام داشتن به اوقات نماز در تمام حالات زندگى که این دو، آرم و نشان شیعه است. چون شیعه به معناى شیوع و پراکندن است و شیعه را بدان جهت شیعه گفته اند که سنت و سیره پیشوایان معصوم (علیهم السلام) خود را در زمین ترویج و پراکنده مى سازند و بهترین طریق شیوع و ترویج مسلک و منش آنها طریق عملى است. چنانچه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم.
«مردم را با غیر زبانهایتان (با اعمالتان) به اسلام دعوت کنید»(6).
 
باشد که همه ما مسلمین خصوصاً نسل جوان در همه فراز و نشیب هاى زندگى چون پیشوایان خود عامل به دین باشیم و نماز را که از ارکان دین است همیشه پا بر جا بداریم و هرگز با هیچ بهانه اى از نماز و سایر اعمال عبادى فاصله نگرفته و ترک ننماییم که با این عمل مایه زینت رهبران دین و ائمّه معصومین (علیهم السلام) بشمار آییم نه مایه زشتى شان. چنانچه رئیس مذهب شیعه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کونوا لَنا زَینا ولا تکونوا علینا شَینا.
«سعى کنید که مایه زینت ما باشید، نه موجب زشتى ما»(7).
 
پی‌نوشت‌ها:
1- نهج البلاغه، خطبه 184، فراز 5.
2- سوره مبارکه عنکبوت، آیه 3-2.
3- حضرت امام على (علیه السلام)، نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ص 208.
4- مستدرک الوسائل، ج 3، ص 92.
5- اصول کافى، ج 2، ص 672.
6- بحار الانوار، ج 5، ص 195.
7- بحار الانوار، ج 70، ص 299.
 
منبع: نقش نماز در شخصیت جوانان، مصطفی خلیلی، قم: انتشارات زائر، 1379 ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط